نصب اپلیکیشن

صفحه رسمی مای درس

اطلاع از آخرین تغییرات، جوایز و مسابقات مای درس
دنبال کردن

پاسخ کارگاه نوشتن صفحه 23 نگارش (3)

-

گام به گام کارگاه نوشتن صفحه 23 درس خاطره نگاری

-

کارگاه نوشتن صفحه 23 درس 1

-

تمرین (1) به پیوست کتاب مراجعه کنید و متن «روزها»، نوشتۀ محمدعلی اسلامی ندوشن را بخوانید و به سؤال های زیر پاسخ دهید.

الف) کدام ویژگی ها، این نوشته را به عنوان «خاطره» از سایر قالب ها مجزا می کند؟

ب) متن را با توجه به معیارهای زیر بررسی کنید.

موضوع

زاویۀ دید

شروع

سادگی و صمیمیت زبان

تمرین (2) یکی از خاطرات زندگی خود را بنویسید.

تمرین (1):

الف) این نوشته نثری ساده و شیوا دارد. لحن عاطفی و پراحساس نویسنده، خواننده را با متن همراه می کند و بر لطف و کشش متن افزوده است.

فضاسازی نویسنده در ترسیم محیط زادگاه خود بی نظیر است.

نویسنده در توصیف صحنه ها و شخصیت پردازی، نکته اندیش و نکته گو است.

در مجموع سادگی و بی تکلف بودن نثر باعث تمایز این خاطره با سایر قالب ها شده است.

ب) موضوع: دوران تحصیل در دبستان (برشی از دوران کودکی)

زاویۀ دید: اول شخص

شروع: بر اساس رویداد (مرگ پدر راوی)

سادگی و صمیمیت زبان: متن نثری ساده و بی تکلف دارد. لحن عاطفی و پراحساس نوشته منجر به تولید متنی زنده و پرکشش شده است.

تمرین (2):

پاییز بود؛ و غروب جمعه نیز، شهر به آرامی در سیاهی شب غرق می شد. تک و تنها در گوشه ی اتاقم کز کرده و زانوی غم بغل گرفته بودم. به خیال خودم، داشتم با بغض سختی که راه نفسم را بسته بود، پیکار میکردم. اما مگر می شد ؟!

آب دهانم را به زحمت قورت می دادم که مبادا اشکم بریزد؛ این دیگر عمق فاجعه بود!  

اما مشکل آن بود که نمی دانستم چه مرگم است؟ به درس هایم فکر می کردم. در نقطه امنی بودم و مشکل درسی نداشتم. در خانواده و رابطه ام با دوستانم جست و جو می کردم باز هم به بن بست می خوردم! همه چیز آرام بود. پس این دل را چه شده؟

با بی رحمی دلخوری ها و بغضم را به پای پاییز زیبا و باران های عاشقانه اش نوشتم. اما عمق وجودم، دردم را داد می زد. احساس خلاء می کردم. دلتنگ آغوش بودم. مهم نبود آغوش چه کسی؟ تنها آغوشی که حس امنیت را تزریق کند. همین که می فهمیدم کسی دوستم دارم در آن لحظه برایم کافی بود.

صدای چرخش کلید آمده سراسیمه به بیرون دویدم. گویی به انتظار کسی بودم که بیاید و مرا از این مخمصه ی گریه نجات دهد.

همدمم.بود، منجی روزهای دشوار مادرم

با آن رز سفید رنگی که در دستانم نهاد، همانند روزهای کودکی سیرم کرد. اما این بار سير از محبتی که تشنه اش بودم.

سوالی نگاهش کردم. خودش توضیح داد: حدس می زدم که رز سفید خونت اومده باشه پایین گفتم اینو برات بیارم تا پاییز نتونه حال دل دختر بازی منو بد کنه.



مای درس ، برترین اپلیکیشن کمک درسی ایران

پوشش تمام محتواهای درسی پایه چهارم تا دوازدهم
  • آزمون آنلاین تمامی دروس
  • گام به گام تمامی دروس
  • ویدئو های آموزشی تمامی دروس
  • گنجینه ای از جزوات و نمونه سوالات تمامی دروس
  • فلش کارت های آماده دروس
  • گنجینه ای جامع از انشاء های آماده
  • آموزش جامع آرایه های ادبی، دستور زبان، قواعد زبان انگلیسی و ... ویژه

کاملا رایگان

+500 هزار کاربر


همین حالا نصب کن


محتوا مورد پسند بوده است ؟

5 - 2 رای

sticky_note_2 گام به گام قسمت های دیگر فصل خاطره نگاری