نصب اپلیکیشن

صفحه رسمی مای درس

اطلاع از آخرین تغییرات، جوایز و مسابقات مای درس
دنبال کردن

درسنامه کامل عربی (3)

تعداد بازدید : 299.56k

خلاصه نکات عربی (3) - درسنامه شب امتحان عربی (3) - جزوه شب امتحان عربی (3) نوبت اول



معنی متن درس اول

فصل 1 : اَلدّينُ وَ التَّدَيُّنُ

متن درس و معنی

اَلدّینُ وَالتَّدَیُّن

دین و دینداری

(... أَقِم وَجهَکَ لِلدیّنِ حَنیفاً) یونُس: 105

اَلتَّدَیُّنُ فِطریٌ فِی الاِنسانِ. وَ التّاریخُ یَقولُ لَنا:

لا شَعبَ مِن شُعوبِ الأرضِ إلّا وَ کانَ لَهُ دینٌ وَ طَریقَهٌ لِلعِبادَةِ.

(...با یکتاپرستی به دین روی آور.) یونس: 105

دین داری در انسان فطری است و تاریخ به ما می گوید:

هیچ ملتی از ملت های روی زمین نیست مگر این که دین و روشی برای عبادت داشته است.

فَالآثارُ القَدیمَهٌ الّتی الکتَشَفَها الإنسانُ؛ وَالحَضاراتُ الّتی عَرَفَها مِن خِلالِ الکِتاباتِ وَ النِّقوشِ وَ الرُّسومِ وَ التَّماثیلِ؛ تُوَکِّدُ اهتِمامَ الإنسانِ بِالدیّنِ وَ تَدُلُّ عَلی أَنَّهُ فِطریٌّ فی وجودِهِ؛ ولکِنَّ عِباداتِهِ وَ شَعائِرَهُ کانَت خُرافیَّهً؛ مِثلُ تَعَدُّدِ الآلِهَهِ وَ تَقدیمِ القَرابینِ لَها لِکَسبِ رِضاها وَ تَجَنُّبِ شَرِّها. وَ ازدادَت هذِهِ الخُرافاتُ فی ادیانِ الناّسِ عَلی مَرِّ العُصورِ. وَلکِنَّ اللهَ تَبارَکَ وَ تَعالی لَم یَترُکِ النّاسَ عَلی هذِهِ الحالَهِ؛ فَقَد قالَ فی کِتابِهِ الکَریمِ:

آثار کهنی که انسان آن ر ا کشف کرده و تمدن هایی که آن را از خلال نوشته ها، کنده کاری ها، نقاشی ها و تندیس ها شناخته است، بر توجه انسان به دین تأکید دارد و بر اینکه دین داری در وجود او فطری است دلالت می کند. اما عبادت ها و آیین های او خرافی بوده است؛ مانند: چندخدایی و پیش کش کردن قربانی ها برای به دست آوردن خرسندی خدایان و دوری از بدی ایشان. در گذر زمان این خرافات در دین های مردم افزایش یافت. اما خداوند – پربرکت و بلندمرتبه بادا نام او – مردم را در این حالت رها نکرده؛ قطعا او در کتاب ارزشمندش گفته است:

(أَ یَحسَبُ الإنسانُ أَن یُترَکَ سُدیً) اَلقیامة: 36

(آیا انسان می پندارد که بیهوده و پوچ رها می شود؟) قیامت: 36

لِذلکَ أَرسَلَ إِلَیهِمُ الأنبیاءَ لِیُبَیِّنوا الصِّراطَ المُستَقیمَ وَالدّینَ الحَقِّ.

از این رو خداوند به سوی ایشان پیامبران را گسیل داشت تا راه راست و دین حق را [برای ایشان] آشکار گردانند.

وَ قَد حَدَّثَنا القُرآنُ الکَریمُ عَن سیرَهِ الأنبیاءِ علیه السلام وَ صِراعِهِم مَعَ اَقوامِهِم الکافِرینَ.               

و قرآن ارزشمند از روش پیامبران و کشمکش ایشان با قوم های کافرشان سخن گفته است.

وَالنَذکُر مَثَلاً اِبراهیمَ الخَلیلَ علیه السلام الّذی حاوَلَ أن یُنقِذَ قَومَهُ مِن عِبادَهِ الأصنامِ.

و باید داستان ابراهیم خلیل را که کوشید قومش را از عبادت بت ها نجات دهد یاد کنیم.

فَفی أحَدِ الأعیادِ لَمّا خَرَجَ قَومُهُ مِن مَدینَتِهِم بَقِیَ ابراهیمُ علیه السلام وَحیداً؛ فَحَمَلَ فَأساً؛ وَ کَسَّرَ جَمیعَ الأصنامِ فِی المَعبَدِ إلّا الصَّنَمَ الکَبیرَ؛ ثُمَّ عَلَّقَ الفَأسَ عَلی کَتَفِهِ وَ تَرَکَ المَعبَدَ.

پس در یکی از عیدها هنگامی که قوم ابراهیم از شهرشان بیرون رفتند، حضرت ابراهیم تنها ماند؛ تبری را [با خود] برداشت و همۀ بت ها را در پرستشگاه شکست مگر بت بزرگ را.

وَ لَمّا رَجَعَ النّاسُ؛ شاهَدوا أصنامَهُم مُکَسَّرَهً؛ وَ ظَنّوا أَنَّ إبراهیمَ علیه السلام هُوَ الفاعِلُ؛ فَأحضَرَوهُ لِلمُحاکَمَهِ وَ سَألوهُ:

هنگامی که مردم برگشتند؛ بت هایشان را شکسته دیدند. گمان بردند که ابراهیم کنندۀ [این کار] است. بنابر این او را برای دادرسی، احضار کردند و از او پرسیدند:

 (... أَ أنتَ فَعَلتَ هذا بِآلِهَتِنا یا إبراهیمُ) اَلأنبیاء: 62

(آیا تو این [کار] را با خدایان ما انجام دادی، ای ابراهیم.) انبیا: 62

فَأَجابَهُم: لِمَ تَسألونَنی؟! اِسألوا الصَّنَمَ الکَبیرَ.

او به ایشان پاسخ داد: چرا از من می پرسید؟ از بت بزرگ بپرسید.

بَدَأَ القَومُ یَتَهامَسونَ: «إنَّ الصَّنَمَ لا یَتَکَلَّمُ؛ إنَّما یَقصِدُ إبراهیمُ الاِستِهزاءَ بِأصنامِنا».

قوم آغاز به پچ پچ کردند: همانا بت سخن نمی گوید، ابراهیم تنها می خواهد بت هایمان را به ریشخند گیرد.

وَ هُنا (قالوا حَرِّقوهُ وَانصُروُ آلِهَتَکُم) اَلأنبیاء: 68

و اینجا بود که (گفتند او را بسوزانید و خدایانتان را یاری کنید.) انبیا: 68

فَقَذَفوهُ فِی النّارِ؛ فَأنقَذَهُ اللهُ مِنها.

در نتیجه او را در آتش انداختند. خدا نیز او را از آتش نجات داد.



مای درس ، برترین اپلیکیشن کمک درسی ایران

پوشش تمام محتواهای درسی پایه (3)
  • آزمون آنلاین تمامی دروس پایه (3)
  • گام به گام تمامی دروس پایه (3)
  • ویدئو های آموزشی تمامی دروس پایه (3)
  • گنجینه ای از جزوات و نمونه سوالات تمامی دروس پایه (3)
  • فلش کارت های آماده دروس پایه (3)
  • گنجینه ای جامع از انشاء های آماده پایه (3)
  • آموزش جامع آرایه های ادبی، دستور زبان، قواعد زبان انگلیسی و ... ویژه پایه (3)

کاملا رایگان

+500 هزار کاربر


همین حالا نصب کن



قواعد( حُروف مشبّهة بالفعل ولا النافیة للجنس)

فصل 1 : اَلدّينُ وَ التَّدَيُّنُ

قواعد

«حروف مشبّهه بالفعل»:حروفی هستند که بر سر جمله اسمیه می آیند و «مبتدا»را به عنوان «اسم خود» با علامت منصوب(ــَـــًـ ،ــَ ینِ ، ــِ ینَ ) و «خبر» را عنوان خبر خود بدون تغییر( مرفوع ــُـــٌــ ، انِ ،ونَ ) قرار می دهند.

_ این حروف عبارتند از:« إنّ :قطعا –به راستی که – همانا » «-أن:َّّ که -» - « کَّأنّ : گویی که – مثل اینکه » - «لکِن:ّ ولی – امّا» -« لیت:َّ اای کاش » - «لَّعَّلَّّ : شاید – امید است – باشد که»

مثال

إنَّ +اللهُ علیمٌ  ⟵  إنَّ اللهَ علیمٌ ( الله اسم انّ ومنصوب / علیم خبر إنّ ومرفوع)

لَیتَ + المُسلمون َ مُتَّحدونَ لَیتَ المُسلمینَ مُتَّحدونَ : (المسلمین : اسم لیت ومنصوب به ی / مُتّحدون : خبر لیت ومرفوع به واو)

 

**انواع اسم حروف مشبّهه بالفعل

1_ اسم ظاهر: إنَّ الصّلوةَ عَمودُ الدّینِ : ( الصلوة : اسم إنّ ومنصوب به فتحه)

لَعَلَّ هذا الطالب َ یَتَقَدَّمُ فی دُروسِه (هذا: اسم إنّ)

2_ فقط ضمیر بارز: هرگاه ضمایر « ـهُ – هُما –هُم – هُنَّ – کَ – کِ -کُما – کُم – کُنَّ – ی – نا » بر سر حروف مشبهه بیایند ،نقش این ضمایر « اسم حروف مشبهه بالفعل» محسوب می شود.

مثال

- إنَّکَ طالبٌ مِجتَهِدٌ ( کَّ اسم حروف مشبهه بالفعل)

- لَعَلَّهُم یَتَفَکَّرونَ : (هُم اسم حروف مشببه بالفعل)

 

انواع خبر حروف مشبهة بالفعل

1_ خبر مفرد: یعنی خبر حروف مشبهه یک اسم باشد.

مثال

- إنّ الأخلاقَ الفاضلةَ زینةُ العُقَلاءِ دائِماً : (زینة خبر إنّ ، از نوع مفرد )

2) خبر از نوع جمله: یعنی خبر جمله فعلیه و یا اسمیه باشد.

مثال

- إنَّ مُحَمَّداً کلامه بلیغٌ : ( کلامه بلیغ خبرإنّ از نوع جمله)

- لیتَ الشّبابَ یَعودُ : ( یعودُ خبر لیت از نوع جمله)

3) خبر از نوع شبه جمله: هر گاه یک ترکیب « جارو مجرور » یا « ظرف زمان یا مکان » خبر برای « حروف مشبهه بالفعل باشد » به آن خبر از نوع شبه جمله گفته می شود.

مثال

إنَّ صَدیقَکَ مِنْ أفضَلِ النّاسِ : ( من أفضل خبر إنّ ،از نوع شبه جمله)

کَأنَّ الموتَ فوقَ رَأسِنا : (فوق خبر کَأنّ ، از نوع شبه جمله)

اصل در حروف مشبهه این است که ابتدا اسم آنها وسپس خبر ذکر گردد اما به 2 شرط زیر خبر بر اسم مقدم می شود :

1- اسم نکره باشد 2- خبر شبه جمله باشد

مثال

إنَّ فی الدّارِ رَجُلاً :( فی الدار خبر مقدم إنّ ، رجلا اسم مؤخر ان )

لَعَلَّ فی سَفَرِکَ خَیراً : ( فی سفر خبر مقدم لَعَل،َّ خیراً اسم مؤخر لَعَلّ)

 





قواعد(توضیحات تکمیلی در مورد حروف مشبهه)

فصل 1 : اَلدّينُ وَ التَّدَيُّنُ

توضیحات تکمیلی در مورد حروف مشبهه

1_ إنّ : للتّاکید:

برای تاکید جمله بعد از خود به کار می رود و به معنای «قطعا،ً همانا، به درستیکه، بیگمان» است؛

مثال

﴿ ... إنَّ اللّهَ لا یُضیعُ أَجْرَ الْمُحسِنینَ ﴾ اَلتَّوبَة: 12١

بیگمان خدا پاداش نیکوکاران را تباه نمیکند.

«إنَّ» تکیه کلام عرب است ودر بیشتر جملات لازم نیست ترجمه شود و در تست اگر ترجمه نشود اشکالی ندارد.

2_  أنَّّ : للرّبط، للتواصل بین الجملتین:ِ به معنای «که» است و دو جمله را به هم پیوند میدهد؛

مثال

﴿قالَ أَعْلَمُ أَنَّ اللّهَ عَلَی کُلِّ شَیٍ قَدیرٌ﴾ اَلْبَقَرَة252

گفت میدانم که خدا بر هر چیزی تواناست. تفاوت «إنَّ» و «أنَ» این است که »إنَّ« اول جمله و «أنَّ» وسط جمله می آید.

(لأن:َّ للتعلیل، برای بیان علت معمولاً «لِأَنَّ» به معنای «زیرا، برای اینکه» است.

مثال

پرسش: لِماذا ما سافَرْتَ بِالطّائِرَةِ؟ چرا با هواپیما سفر نکردی؟

پاسخ: لِأَنَّ بِطاقَةَ الطّائِرَةِ غالیَة.ٌ زیرا بلیط هواپیما گران است.)

3_ کأَّن: للتّشبیه أو للتّردید: بیشتر برای تشبیه وهمانند سازی وگاهی برای ایجاد شکّ و تردید می آید به معنای «گویا» و «مثل اینکه» است؛

مثال

﴿ کَأَنَّــهُنَّ الْیاقوتُ وَ الْمَرجانُ﴾ گویا آنها مانند یاقوت و مرجانند.(للتشبیه)

کأنَّ عَلیّاً قائم: مثل اینکه علی ایستاده است (للشّک)منظور این است که من شک دارم علی ایستاده است.

4_ لکن: (لتکمیل العبارة ولرفع الإبهام عن ماقبل)

به معنای «ولی و اما » برای کامل کردن پیام و برطرف کردن ابهام جملة قبل از خود به کار می رود..

مثال

﴿إِنَّ اللّهَ لَذو فَضلٍ عَلَی النّاسِ وَلکِنَّ أَکثَرَ النَّاسِ لا یَشْکُرونَ ﴾ اَلْبَقَرَة:2٤٢

بیگمان خدا دارای بخشش بر مردم است ولی بیشتر مردم سپاسگزاری نمیکنند.

5_ لیْت: (للتّمَّنّی ، لانرجو وقوعه) به معنای «کاش» و «ای کاش» بیانگر آرزوست و به صورت «یا لَیْتَ» هم به کار میرود؛

مثال

﴿وَ یَقولُ الْکافِرُ یا لَیْتـَـنی کُنْتُ تُراباً﴾ اَلنَّبأ: ٤١

و کافر میگوید ای کاش من خاک بودم!

6_  لعَّل:َّّ للتّرجّی والرّجاء : به معنی(شاید وامید است،چه بسا) -برای امیدواری به کار می رود.

مثال

﴿إنّا جَعَلناهُ قُرآناً *عَرَبیّاً لَعَلَّـکُمْ تَعْقِلونَ*)

- بیگمان ما قرآن را به زبان عربی قرار دادیم امید است شما خرددورزی کنید.

 





قواعد(نکاتی پیرامون حروف مشبهه بالفعل)

فصل 1 : اَلدّينُ وَ التَّدَيُّنُ

نکاتی پیرامون حروف مشبهه بالفعل

1_ اگر خبر لَعَلّ ولَیتَ فعل مضارع باشد باید به صورت « مضارع التزامی » ترجمه شود.

مثال

-لَیتَ المُسلمینَ یَستَیقِظونَ مِنْ نَومِ الغَفلَةِ : ای کاش مسلمانان از خواب غفلت بیدار شوند.

لَعَلّهم یَتَفکَّرون:َ شاید آنها تفکر کنند.

2_ اگر خبر لیت فعل ماضی باشد خبرآن به صورت « ماضی استمراری ویا ماضی بعید» ترجمه می شود.

مثال

لَیتَ الطّالبَ إبتَعَدَ عَنِ الکَسَل:ِ کاش دانش آموز از تنبلی دوری می کرد –کرده بود.

3_ راه تشخیص دو حرف مشبهةٌ بالفعل إنّ و أنّ با « إنْ شرطیه» و « أن ناصبه»:

1) إن:ّ قبل از اسم و در ابتدای جمله دیده می شود: إنّ الموادّ الغذائیّة تؤثرُ فی قُدرةِ الجسمِ والعَقل.ِ

2) أن:ّقبل از اسم و در وسط جمله می آید: -قالَ أعلَمُ أنَّ اللهَ عَلی کُلِّ شیءٍ قدیر.ٌ

3) إنْ شرطیه: قبل از »فعل شرط« می آید و همواره شروع کننده جمله است – إنْ تَنصُرواللهَ یَنصُرْکُم

٤) أنْ ناصبه: همواره قبل از فعل مضارع ودر وسط جمله می آید – یَجِبْ عَلَی الإنسانِ أنْ یَحتَرِمَ والِدَیه.

4_ «ما» کافّه(بازدارنده) : اگر این حرف (ما) به حروف مشبّهة بالفعل «إنّ و أنّ» متصل شود عمل حروف مشبهه را ساقط می کند.یعنی جمله معمولی بوده ودارای مبتدا وخبر می باشد . درضمن إنّما به صورت «تنها – فقط» ترجمه می شود که به آن «حصر» گفته می شود.

مثال

إنّما المؤمنونَ إخوَةٌ :تنها مؤمنان با یکدیگر برادرند. (المؤمنون: مبتدا / إخوة :خبر)

5_ اگر بخواهیم جملاتی را که با ضمایر «منفصل مرفوعی هُوَ – هُما – هُم و.......أنا – نحنُ» شروع شده را با حروف مشبّهة بالفعل تغییر دهیم.این ضمایر منفصل را به ضمیر متصل شان تبدیل می کنیم وبه «حروف مشبهة بالفعل» متصل می کنیم .

مثال

إنَّ + أنتم +طالبون : إنّکُم طالبون : (ضمیرکُم: اسم إنّ /طالبون:خبر إنّ)

-إنّ + أنا + فائزٌ : إنّی فائزٌ : ( ضمیر ی:اسم إنّ / فائز: خبر إنّ)

 



مای درس ، برترین اپلیکیشن کمک درسی ایران

پوشش تمام محتواهای درسی پایه (3)
  • آزمون آنلاین تمامی دروس پایه (3)
  • گام به گام تمامی دروس پایه (3)
  • ویدئو های آموزشی تمامی دروس پایه (3)
  • گنجینه ای از جزوات و نمونه سوالات تمامی دروس پایه (3)
  • فلش کارت های آماده دروس پایه (3)
  • گنجینه ای جامع از انشاء های آماده پایه (3)
  • آموزش جامع آرایه های ادبی، دستور زبان، قواعد زبان انگلیسی و ... ویژه پایه (3)

کاملا رایگان

+500 هزار کاربر


همین حالا نصب کن



قواعد (لای نفی جنس«ناسخة»)

فصل 1 : اَلدّينُ وَ التَّدَيُّنُ

لای نفی جنس(ناسخة)

بر سر جمله اسمیه می آید ومبتدا را به عنوان اسم خود منصوب وخبر را به عنوان خبر خود مرفوع باقی می گذارد. وبه معنای «هیچ .......نیست » است.

مثال

 لالباسَ أجمَلُ مِنَ العافِیَة:ِ هیچ لباسی زیباتر از سلامتی نیست. (لباسَ :اسم لای نفی جنس ومنصوب /أجمل: خبر لای نفی جنس مرفوع)

**در مورد خبر لای نفی جنس باید بدانیم که :

مانند همه خبرها به سه صورت( مفرد ، جمله ، شبه جمله ) می آید وفقط در حالت مفرد مرفوع می باشد.

مثال 

مفرد :لافَقرَ أشَدُّ مِنَ الجَهلِ       جمله: لاتلمیذَ حَضَرَ فی الصّف.ِّ       شبه جمله:لارَجُلَ فی البیت.ِ

نکاتی در مورد اسم لای نفی جنس :

1)اسم لای نفی جنس همیشه مفتوح است.

2)اسم بلافاصله پس از لای نفی جنس می آید.

٢)نکره است.

٤) ال وتنوین نمی گیرد.

5)هیچگاه اسم لا بر خبرش مقدم نمی شود.

گاهی اوقات خبر لای نفی جنس حذف می شود:

مثال: لاإلهَ إلّا اللهُ در اینجا خبر موجودٌ بوده که حذف شده است. ویا در عباراتی مانند لاشکَّ ،لابأس....

انواع «لا»:

نفی فعل مضارع: فعل مضارع را منفی می کند. لانذهَب:ُ نمی رویم

نهی(ناهیة): +مضارع مجزوم /ترجمه  مضارع التزامی منفی لاتکتُبو:ننویسید

جواب: در جواب «أ وهل» به معنای « نه» می آید. هل أانتَ مُدرّس؟ لا ،أنا تلمیذ

نفی جنس: بر سر اسم می اید ومعنای«هیچ......نیست » می دهد.لارجُلَ فی البیتِ

عطف (عاطفه):بین دو کلمه و به معنی «نه» به کار می رود. شرفُ المرءِ بالأدَبِ ولا بالنَّسَب

 





تمرین

فصل 1 : اَلدّينُ وَ التَّدَيُّنُ

سوالات تستی

 1- عَّیّن الصحیح عن » لا « النافیة للجنس:

1)لاحیاءٌ وعفافٌ وأدبٌ إلّآ لِعَقلٍ ثابتٍ!                                       

2)لا العزّةَ إلّا لربّنا الرّحیم الّذی له کلّ شیءٍ!

3)لاأتَذکّرُ زمانَ ذَهابنا إلی تلک الجولة العلمیّة!                           

٤)لا شَعبَ من شعوب العالم إلّا وله طریقةٌ للعبادة!

«گزینه 4».

بررسی سایر گزینه ها:اسم لای نفی جنس تنوین و ال نمی گیرد (ردگزینه های 1و2)،اسم لای نفی جنس منصوب است (رد گزینه 1)،بعد ازلای نفی جنس اسم می اید نه فعل گزینه( 3) لاأتذکرفعل مضارع منفی است (به خاطر نمی آورم)

2- عَّیّن ما لانرجو وقوعه:

1)لعلّ الفوزَ حلیفُک فی الدّنیا!                                                 

2)کأنّ الخیرَ ینزل علیکَ قریباً!

3)لیتَ النّجاحَ یَتَحَقّقُ فی حیاتک !                                          

٤)یَدّعی أنّه کریمٌ لکنّ الواقع لایؤیّدُ ذلک !

« گزینه 3».صورت تست از ما خواسته مشخص کنید آنچه را که امید به وقوع آن نیست ،همانطور که گفتیم کلمه » لیت « برای آرزوهای دست نیافتنی به کار می رود.

3- کَّتَّبَّ .....................عَّلَّی السّبّورة: لیتَّ تلامیذنا .....................لإمتحانات نهایة السّنة:!« عَّیّن الصَّّحیح للفراغات:

1)المعلّمون – مستعدّون                                                       

2) المعلّمون – مستعدّین

3)المعلّمین – مستعدّین                                                      

٤)المعلّمین – مستعدّون

« گزینه 1».

بررسی سایر گزینه ها :در جای خالی اول ما به فاعل نیاز داریم ،جمع مذکر سالم درحالت مرفوعی «ون» می گیرد (رد گزین ه های 3و٤)،در جای خالی دوم نیاز به خبر لیت است ،خبر لیت هم مرفوع است وجمع مذکر سالم در حاالت مرفوعی «ون » می گیرد (ردگزینه 2و3)

4- عَّیّن » لا « لنفی الجنس:

1)الّذی لایعمل بجدٍّ لن یری النّجاح فی حیاته!                             

2)سلّمت علی صدیقی لا علی جمیع الحاضرین !

3)یجب أن نعترف یأنّه لانفع فی مجالسة الجهّال !                       

٤)إنّ أخاه لایدرس فی البیت ، بل فی المدرسة !

«گزینه 3».دراین گزینه لانفع:لا :لای نفی جنس ،نفع :اسم لا 

بررسی سایرگزینه ها:گزینه 1لایعمل (کار نمی کند) «لا » نافیه،گزینه 2 لا، بین دوعبارت آمده وبه معنای «نه »از نوع عاطفه ،گزینه ٤ لایدرس (درس نمی خواند) لا از نوع نفی است.

5- عَّیّن الحرفَّ یَّدلّ عَّلی التّشبیه:

1)لیتَ الفرصةَ تُغتَنَمُ لِیُستفادَ منها أکثر !                                     

2) کأنّ مزرعة القمحِ صفحةٌ ذَهبیّةٌ جمیلةٌ !

3)کأنّ اللهَ لایَرحم ُ مَن لایرحمُ النّاسَ !                                       

٤)کأنّ الإنسان لایریدُ أن یَصلَ إلی الله تعالی !

«گزینه 2».

صورت تست از ماخواسته کدام حرف دلالت بر تشبیه دارد همانطور که گفتیم کلمه «کأنّ» برای تشبیه وتردید به کار می رود.وفقط در گزینه 2 دلالت بر تشبیه دارد ترجمه:گویا مزرعه گندم همچون صفحه زیبای طلایی است.اما در گزینه های 3و٤ دلالت بر شک وتردید دارد.

6-عیّن الخطأ فی نوعیّة « لا » :

1)هذه سنّةٌ قد جعلها الله بأنّه لا تقدّم مع الجهل! نافیة للجنس         

2)لاتسمح للیأسِ أن یتسرّب فی نفسک!لا نافیة

3)لایذهَبِ المؤمن إلی مجالس السّوء! لاناهیة                               

٤)لاشی ء أجمل من الصبر عند مواجهة المشاکل! نافیة للجنس

«گزینه 2». در این گزینه با توجه به علامت سکونی که در آخر فعل هست متوجه می شویم که « لا» از نوع ناهیه است.ترجمه:به نامیده اجازه نده در وجود تو نفوذ کند.

7- عَّیّن حرفاً جاء لرفع الإبهام عن الجملة:

1)لاعجب أنّکَ نجحت لِأنّکَ درست جیّداً !                                     

2)یقول المدیر:لعَلّ معلّمکم یجی ء الأسبوع القادم !

3)یا لیتنی لمْ أتّخذْ فُلاناً خلیلاً !                                                   

٤)کَأنّک مُتردّدٌ فی عملک ولکنّنی عازم علی مواصلة العمل!

«گزینه 4»

صورت تست از ما خواسته کدام حرف برای رفع ابهام از جمله به کار می رود .تنها حرفی که برای ابهام به کار می رود حرف «لکنّ » است .ترجمه گزینه :٤گویا تو در (انجام) کارت تردید داری،اما من به ادامه کار مصمم هستم.

8- عَّیّن » لا « النافیة للجنس:

1)لا تحسّر علی مافاتک حتّی دقیقة واحدة !                               

2)لادین لمن یسخر من أخیه أمام الآخرین !

3)إنّ المؤمن لایکذب من أجل خشیة الله !                                 

٤)جاءنی أصدقائی فی یوم میلادی بالورود لا بالحلویّات !

«گزینه 2». «لا» نفی جنس ،دین اسم لا،

بررسی سایر گزینه ها:گزینه 1 «لا» از نوع نافیه است لاتحسّر(حسرت نخور) ،گزینه 3 لام از نوع نافیه است لایکذب(دروغ نمی گوید) ،گزینه ٤« لا» بین دوکلمه وبه معنای « نه » از نوع عاطفه است.

9-عَّیّن الخطأ فی المَّحَّلّ الإعرابی:ّ

1)«ولایحزنْک قولهم إنّ العزّة له جمیعاً »: فاعل ومرفوع – اسم « إنّ » ومنصوب

2) « ذلک الکتاب لاریب فیه هدیً للمتّقین »:اسم « لا » النافیة للجنس – مجرور بحرف الجرّ

3)هل تعلم أنّ الدّلفین یبکی ویضحک کالأطفال ؟: اسم « أنّ » ومنصوب – مجرور بحرف الجرّ

٤)إنّما الفخر لِعقل ثابت : اسم إنّ ومنصوب – صفت ومرفوع بالتبعیّة

«گزینه 4».

همانطور که گفتیم هرگاه «ما»کافه بر سر إنّ آمد آن را از عمل باز می دارد درواقع بعد از ان مبتدا وخبر داریم نه اسم وخبر ،کلمه الفخر :مبتدا ومرفوع /ثابت:صفت ومجرور بالتبعیة به جهت اینکه کلمه عقل توسط حرف جرّ «ل» مجرور شده است.

10- عَّیّن ما لیس فیه یدلّ علی الإستمرار:

1)لعلّ الطالبات یتقدّمن فی شؤونهنّ الدراسیّة !                           

2)کان فی مدینتنا شابّ یفتخر الأهالی به افتخاراًکثیراً !

3) لیت أبی رجع من سفرته قبل حفلة میلادی !                           

٤) کان الشعراء الإیرانیون یسافرون إلی البلاد العربیّة !

«گزینه 1» .صورت تست از ماخواسته کدام گزینه دلالت بر ماضی استمراری ندارد.همانطور که گفتیم هرگاه لعل به همراه فعل مضارع اید به صورت مضارع التزامی ترجمه می شود.گزینه 1 لعل....یتقدمن : امید است پیشرفت کنند.

بررسی سایر گزینه ها:گزینه 2کان .یفتخر(افتخار می کرد)،گزینه 3 لیت.....رجع(ای کاش برمی گشت) گزینه ،٤کان ....یسافرون (مسافرت می کردند)هر 3 ماضی استمراری است.

11- عَّیّن عبارة النفی فیها أشدّ :

1)لایوجد کنزٌ أغنی من القناعة !                                                

2)سلّمت علی صدیقی لا ععلی جمیع الحاضرین !

3)لاتعش فی حیاتک کالّذی یأمر الناس بالبخل !                         

٤)یجب أن نعترف بأنّه لا نفع فی مجالسة الجهّال !

«گزینه 4» صورت تست از ما عبارتی را خواسته که در آن نفی شدیدتر وبیشتر باشد!همان طور که می دانیم در لای نفی جنس نفی از همه شدیدتر وبیشتر است.گزینه ٤ لای نفی جنس:واجب است به اینکه اعتراف کنیم هیچ سودی در همنشینی با انسانهای نادان نیست.گزینه 1«لا» از نوع نافیه لایوجد(وجود ندارد)،گزینه 2«لا»بین دو کلمه وبه معنای « نه» از توع عاطفه،گزینه ،٢لاتعش(زندگی نکن)ناهیه





لغات و معنی لغات

فصل 1 : اَلدّينُ وَ التَّدَيُّنُ

لغات و معنی لغات

آلهة

خدايان ( مفرد : إله )
أخضر حاضر کرد ( أَحْضَرَ / يُخضِرُ )
أصنام  بت ها ( مفرد : صنم )
أَقِمْ وَجْهَكَ روی بیاور
أعِنِّى ( أعِنُ + ن + ى ) مرا يارى كن ( فعل امر از ( أعانَ / يُعينُ ) )
أَقِمْ به پا دار (فعل امر از ( آقامَ / يُقيمُ ) )
الأنشودة سرود ( جمع : الأناشيد )
اكتشف کشف کرد
انر  روشن کن ( فعل امر از ( آناز ، يُنيرُ ))
احمني ( احم + ن + ی ) مرا حمایت کن ( فعل امر از ( حَمى / يحمى) )
تدین دینداری
حنیف یکتاپرست
الإنشراح شادمانی
تجنُب دوری کرد ( مصدر از ( تَجَنَّبَ / يَتَحَنَّبُ )
البسمات لبخند ها( مفرد : البَسْمة 
بعث برانگیختن ، رستاخیز
حضارة تمدن
داء بیماری
تھامس  پچ پچ کرد( تهامَسَ / يَتَهامَس )
السلام آشتی ، صلح
صراع  کشمکش ، مبارزه
( مصدر از ( صَارَعَ ، يُصارخ) )
علق آویزان کرد ( عَلَّقَ / يُعَلِّقُ ) 
کسر  شکست ( کسر/یکسر)
مدونة وبلاگ
مَفْسَدَة  عامل تباهی و فساد
الحظ  بخت ، شانس، نصيب (جمع : الحظوظ )
حدث صحبت کرد ( حَدَّثَ / يُحدِّثُ )
سخن زندان ( جمع : شجون )
سيرة روش ، شیوه ی زندگی
طين گل
فأس تير
قيل گفته شد( فعل مجهول از ( قال / يقول ))
كتف انه ، كتف ( جمع ، اكتاف )
مرصوص استوار ، محكم
لا تكونَنَّ  رگز نباش ( لا تَكُنْ + ن ) ( فعل نهی از (كان / يَكونُ ) )
سدی  بیهوده ، باطل ، بی هدف
شعائر مراسم ، شعارها
حرقوا بسوزانید( فعل امر از ( حَرَّقَ / يُحَرِّقُ )
عافية سلامتي عظم : استخوان
قرابين قربانی ها ( جمع : قُربان )
قذفوا انداختند ( قَذَفَ / يَقْذِفُ ) 
المجيب  اجابت کننده ، پاسخ دهنده
نقوش کنده کاری ها ، نگاره ها ( مفرد : نقش )


مای درس ، برترین اپلیکیشن کمک درسی ایران

پوشش تمام محتواهای درسی پایه (3)
  • آزمون آنلاین تمامی دروس پایه (3)
  • گام به گام تمامی دروس پایه (3)
  • ویدئو های آموزشی تمامی دروس پایه (3)
  • گنجینه ای از جزوات و نمونه سوالات تمامی دروس پایه (3)
  • فلش کارت های آماده دروس پایه (3)
  • گنجینه ای جامع از انشاء های آماده پایه (3)
  • آموزش جامع آرایه های ادبی، دستور زبان، قواعد زبان انگلیسی و ... ویژه پایه (3)

کاملا رایگان

+500 هزار کاربر


همین حالا نصب کن



لغات و مترادف لغات

فصل 1 : اَلدّينُ وَ التَّدَيُّنُ

لغات و مترادف لغات

أَعانَ ساعَدَ کمک کرد
أَنارَ أَضاءَ روشن کرد
الانشراح السّرور شادی
بَعث قيامة رستاخیز
تَجَنُّب ابتعاد دوری کردن
َ حَدَّثَ کَلَّمَ صحبت کردن
حَرَّقَ اَشعَلَ سوزاند
حَنیف مُوَحِّد يکتاپرست
داء مَرَض بيماری
سُدی عَبَث بيهوده
سَعَى َاَسْرَعَ / عَجَّلَ شتافت
صِراع كِفاح مبارزه
عافية سَلامة سلامتی
قَذَفَ رَمَی پرتاب کرد ، انداخت
مَرصوص سَديد محکم




لغات و متضاد لغات

فصل 1 : اَلدّينُ وَ التَّدَيُّنُ

لغات و متضاد لغات

تَّجَنُّب (دوری کردن) تَقَرُّبْ (نزدیک شدن)
حَرَّقَ (سوزاند) أَطفا (خاموش کرد)
حنيف (یکتاپرست) مُشرِک (مشرک)
داء (بیماری) شِفاء (درمان)
صِراع (کشمکش) سِلم (درمان)




لغات و جمع های مکسر لغات

فصل 1 : اَلدّينُ وَ التَّدَيُّنُ

لغات و جمع های مکسر لغات

اَناشید أنشُودَة سرود
حُظُوظ حَظّ بخت
اَصنام صَنَم بت
عِظام عَظم استخوان
فُؤوس فَأس تبر
قَرابين قُربان قربانی
اكتاف كَتِف شانه
نُقوش نَقش کنده کاری ، نگاره


مای درس ، برترین اپلیکیشن کمک درسی ایران

پوشش تمام محتواهای درسی پایه (3)
  • آزمون آنلاین تمامی دروس پایه (3)
  • گام به گام تمامی دروس پایه (3)
  • ویدئو های آموزشی تمامی دروس پایه (3)
  • گنجینه ای از جزوات و نمونه سوالات تمامی دروس پایه (3)
  • فلش کارت های آماده دروس پایه (3)
  • گنجینه ای جامع از انشاء های آماده پایه (3)
  • آموزش جامع آرایه های ادبی، دستور زبان، قواعد زبان انگلیسی و ... ویژه پایه (3)

کاملا رایگان

+500 هزار کاربر


همین حالا نصب کن



معنی متن درس دوم

فصل 2 : مَکَّةُ الْمُکَرَّمَةُ وَ الْمَدينَةُ المُْنوََّرَةُ

متن درس و معنی

مَکَّةُ المُکَرَّمَهُ وَ المَدینَهُ المُنَوَّرَهُ

مکه مکرمه و مدینه منوره

جَلَسَ أَعضاءُ الأُسرَهِ أَمامَ التَّلفازِ وَ هُم یُشاهِدونَ الحُجّاجَ فِی المَطارِ. نَظَرَ «عارفٌ» إلَی والِدَیهِ؛ فَرَأیَ دُموعَهُما تَتَساقَطُ مِن أعیُنِهِما. فَسَألَ عارفٌ والِدَهُ مُتِعَجِّباً: یا أبی؛ لِمَ تَبکی؟!

اعضای خانواده روبروی تلویزیون نشسته اند در حالی که حاجی ها را در فرودگاه تماشا می کنند. عارف به پدر و مادرش نگاه کرد و اشکهایشان را دید که از چشمانشان پی در پی می افتند. عارف با تعجب از پدرش پرسید: ای پدرم، چرا گریه می کنی؟!

اَلأَبُ: حینَما أَرَی النّاسَ یَذهَبونَ إلَی الحَجِّ؛ تَمُرُّ أَمامی ذِکرَیاتی؛ فَأقولُ فی نَفسی: یا لَیتَنی أَذهَبُ مَرَّهً أُخری!

پدر: وقتی مردم را می بینم که به حج می روند خاطراتم از مقابلم می گذرند، وقتی که من و مادرت این دو شهر مقدّس را زیارت کردیم: با خود می گویم: ای کاش من بار دیگر بروم!

رُقَیَّه: وَلکِنَّکَ أَدَّیتَ فَریضَهَ الحَجِّ فِی السَّنَهِ الماضِیَهِ مَعَ اُمّی!

رقیه: ولی تو واجب حج را همراه مادرم در سال گذشته به جا آوردی!

اَلأُمُّ: لَقَدِ اشتاقَ أَبوکُما إلی الحَرَمِینِ الشَّریفَینِ و البَقیعَ الشَّریفِ.

مادر: پدرتان مشتاق حرمین شریف مسجدالحرام، مسجد نبوی و بقیع شریف شده است.

عارفٌ: أَ أَنتِ مُشتاقَهٌ أَیضاً؛ یا اُمّاهُ؟

عارف: ای مادر آیا تو نیز مشتاق هستی؟

اَلأُمُّ: نَعَم؛ بِالتأکیدِ یا بُنَیَّ.

مادر: آری ، البته ای پسرم ولی من دوست دارم که برای زیارت عتبات نیز بروم.

اَلأَبُ: کُلُّ مُسلِمٍ حینَ یَری هذَا المَشهَدَ؛ یَشتاقُ إلَیهِ.

پدر: هر مسلمانی وقتی این صحنه را می بیند و اماکن مقدسه را به یاد می آورد مشتاق آن می شود.

عارفٌ: ما هیَ ذِکرَیاتُکُما عَنِ الحَجِّ؟

عارف: عارف: عارف: خاطرات شما از حج چیست؟

اَلأَبُ: أَتَذَکَّرُ خیامَ الحُجّاجِ فی مِنی وَ عَرَفاتٍ؛ وَ رَمیً الجَمَراتِ وَالطَّوافَ حَولَ الکَعبَهِ الشَّریفَهِ وَالسَّعیَ بَینَ الصَّفا وَ المَروَهِ؛ وَ زیارَهَ البَقیعِ الشَّریفِ.

پدر: به یاد می آورم چادر های حاجی ها در منا و عرفات و رمی جمرات و طواف دور کعبه شریف و دویدن بین صفا و مروه و زیارت بقیع شریف را.

اَلأُمُّ: وَ أَنَا أَتَذَکَّرُ جَبَلَ النّورِ الَّذی کانَ النّبیّ (ص) یَتَبَعَّدُ فی غارِ حِراءٍ الواقِعِ فی قِمَّتِهِ.

مادر: و من به یاد می آورم کوه نور را که پیامبر در غار واقع در قله آن عبادت می کرد.

رُقَیَّه: أَنَا قَرَأتُ في کِتابِ التَّربیَةِ الدّینیَّةِ أَنَّ أُولی آیاتِ القُرآنِ نَزَلَت عَلَی النَّبيِّ (ص) في غارِ حِراءٍ.

هَل رَأَیتِ الغارَ؛ یا أَمّاه؟

رقیه: من در کتاب ترییت دینی خواندم که اولین آیات قرآن بر پیامبر (ص) در غار حراء نازل شد.

آیا دیدی غار را، ای مادر؟

اَلأُمُّ: لا، یا بُنَیَّتي. اَلغارُ یَقَعُ فَوقَ جَبَلٍ مُرتَفِعٍ، لا یَستَطیعُ صُعودَهُ إلَّا الأَقویاءُ، وَ أَنتِ تَعلَمینَ أَنَّ رِجلي تُؤلِمُني.

مادر: نه، ای دخترم. غار بالای کوهی بلند قرار داشت، جز [افراد] نیرومند نمی توانستند بالا روند آن را، و تو می دانی که پاهایم درد می دهند مرا.

رُقَیَّه: هَل رَأَیتُما غارَ تَورٍ الَّذی لَجَأَ إلَیهِ النَّبیُّ (ص) فی طَریقِ هِجرَتِهِ إلی المَدینَهِ المُنَوَّرَهِ؟

رقیه: آیا دیدی غار نور را که پیامبر در راه هجرتش به مدینه منوره به آن پناه برد.

اَلأَبُ: لا؛ یا عَزیزَتی؛ أَنَا أَتَمَنّی أَن اَتَشَرَّفَ مَعَ جَمیعِ أَعضاءِ اَلأُسرَهِ وَ مَعَ اَلأَقرِباءِ لِزیارَهِ مَکَّهَ المُکَرَّمَهَ وَالمَدینهَ المُنَوَّرَهِ مَرَّهً أُخری وَ أَزورَ .هذِهِ اَلأَماکِنَ.

پدر: نه ای عزیزم، من آرزو دارم که بار دیگر همراه همه اعضاء خانواده و نزدیکان به زیارت مکه مکرمه و مدینه منوره مشرف شوم و این اماکن را زیارت کنم.





قواعد( الحال(قیدحالت))

فصل 2 : مَکَّةُ الْمُکَرَّمَةُ وَ الْمَدينَةُ المُْنوََّرَةُ

الحال (قیدحالت)

- به عبارات زیر بادقت توجه کنید:

1- شاهدتُ الطّالبَ المَسرور:َ دانش آموز خوشحال را دیدم (المسرور :صفت برای الطالب)

2- شاهدتُ طالباً مسرورا:ً دانش آموز خوشحالی را دیدم (مسرورا:ًصفت برای طالباً)

3- شاهدتُ الطّالبَ مسروراً : دانش آموز را ،خوشحال دیدم (مسروراً )

توضیحات: در جمله اول کلمه «المسرور» یکی از ویژگیها وصفات «الطّالب » رابیان می کند و نقش آن صفت است.

در جمله دوم نیز،کلمه «مسروراً» به عنوان صفت برای اسم نکره «طالباً» محسوب می شود.

ولی در جمله سوم کلمه «مسروراً » حالت وقوع «الطّالب» را هنگام وقوع فعل نشان می دهد.

- به کلماتی که در جمله « حالت وکیفیت » یک اسم را(مبتدا -فاعل – مفعول –نایب فاعل ...)در لحظه ی وقوع فعل بیان می کند « حال » می گوییم.

مثال

یستَمعُ المؤمنُ إلی القرآنِ خاشِعا.ً(مومن فروتنانه به قرآن گوش فرا می دهد.)

حال درپاسخ به سوال ذهنی کلمه ی «کیفَ» می آید ومی تواند به صورت مفرد(یک اسم) یا به صورت جمله حالیه(فعلیه –اسمیه ) در جمله بیاید.

1) حال مفرد                   2) حال جمله(جمله حالیه)

1) حال مفرد:

 اسمی است «منصوب»( ــَـــًـ ،ــَ ینِ ، ــِ ینَ) ، « نکره» ، «مشتق» (اسم فاعل / اسم مفعول....) و یا هر کلمه ای که معنای وصفی داشته باشد.بیاید که حالت و کیفیت وهیئت (فاعل، مفعول،مبتدا،خبر نایب فاعل..) را درحین وقوع فعل نشان می دهد. حال در زبان عربی همان قید حالت در زبان فارسی است .

مثال:

-خَرَجَ التلمیذُ مِنَ الصّفِّ مُسرعاً :دانش آموز ازکلاس باشتاب )شتابان(خارج شد.

-قُتِلَ الجُندیُّ فی ساحَةِ المَعرَکَةِ مَظلوما:ًسرباز در میدان جنگ مظلومانه کشته شد.

تعریف صاحب حال:(ذوالحال)

صاحب حال همان «فاعل،یامفعول یانایب فاعل و...»است که کیفیت آن توسط «حال» بیان می شودکه همواره « معرفه » می باشد ودر جمله مانند « مضاف و موصوف» نقش اصلی محسوب نمی شوند.مانند:النلمیذ(درنقش فاعل) – و الجندیّ (درنقش نایب فاعل) در مثالهای بالا.

مطابقت حال با صاحب حال:

-حال باید از نظر « جنس وتعداد » با صاحب حال خود مطابقت داشته باشد.

مثال 

1) دَخَلَ المُعَلّمُ فی الصّفّ مسرورا.ً تطابق حال «المُعَلّم» با صاحب حال « مسروراً» هردو مفرد ومذکر

2) تَجتَهدُ الطّالبتانِ فی أاداءِ واجباتهما مُجدَّتَین.ِ تطابق حال «الطّالبتان » با صاحب حال «مُجدّتین» هردومثنی ومونث

3) یَشتَغلُ الفَلّاحونَ فی المَزرَعَةِ نَشیطینَ . تطابق حال « الفلاحونَ» با صاحب حال « نشیطینَ» هردو جمع ومذکر

همانطور که گفته شد «حال مفرد» اسمی مشتق است که دارای « معنای وصفی » می باشد.بنابراین اسم هایی که معنای وصفی ندارند ویا اینکه از مصادر (ثلاثی محرد ومزید ) می باشد هرگز نمی توانند «حال مفرد » واقع شوند.

توجه کنیم اگر در عبارتی « صاحب حال »یک اسم « جمع مکسر غیرعاقل»باشد حال آن به صورت مفرد مونث به کار می رود.

مثال

رَأیتُ الأشجارَ فی الغابةِ مُثمِرَةً :(مُثمرة:ً حال (مفرد مونث) /الأشجار : صاحب حال (جمع مکسر غیرعاقل) اگر صاحب حال «ضمیر متکلم وحده» باشد ،حال را می توان به 2 شکل « مفرد مذکر» و « مفرد مونث » آورد. مثال- ذَهَبتُ إلی البیتِ « مَحزوناً – مَحزونةً»

اگر صاحب حال «ضمیر متکلم مع الغیر » باشد حال را می توان به ٤شکل «مثنی مذکر » «مثنی مونث» «جمع مذکر » «جمع مونث»آورد.

مثال

ذَهَبنا إلی البیتِ « فَرحَینِ –فَرِحَتَینِ – فَرِحینَ – فَرحات »

دقت کنید حال جزو ارکان زاید جمله است وجمله بدون آن معنا دارد و لزوما هر اسم نکره ومشتق حال نیست وممکن است به فراخور نیاز جمله نقشهایی چون مفعول ، خبر افعال ناقصه ، صفت ... را بپذیرد.

دقّت کنید نقش حال را با ترکیب وصفى ، مفعول به ، خبر أفعال ناقصه( کان، لیس،َ صار،َ أصبح) و مفعول دوم أفعال دو مفعولى (جَعَل:َ قرار داد/، أَرَى :دید/ أعطَى : بخشید / آتَى : داد/ وَهَب:َ بخشید / مَنَحَ : بخشید / حَسِبَ : پنداشت / عَلَّمَ : یاد داد / سَمَّی : نامید / وَجَدَ : یافت / ظَنَّ : گمان کرد / وَعَدَ : وعده داد / أَدْخَلَ : داخل در ... کرد / صَیَّرَ : قرار داد / کَسَى : پوشاند / أَلْبَسَ : لباس پوشاند ) اشتباه نگیرید .

مثال 1

سَأَلَ القضاةُ رَجُلاً مُتَّهماً رَجُلاً : مفعول          مُتّهماً : صفت

مثال2

سَأَلَ القضاةُ مُتَّهماً عن سبب عمله :  متهما :مفعول

مثال 3

کانَ اللهُ عَلیما:ً علیما:ًخبر فعل ناقصه

مثال 4

صَیَّرَ الْغَیمُ الأرضَ بَعْدَ اغْبِرارٍ خَضِرة : الأرض : مفعول به اول   / خضرةً : مفعول به دوم

 





قواعد( الحال(قیدحالت))

فصل 2 : مَکَّةُ الْمُکَرَّمَةُ وَ الْمَدينَةُ المُْنوََّرَةُ

2)حال جمله (جمله حالیّه):

حال به صورت جمله اسمیّه وفعلیِه:

_ بَعَثَ اللهُ إلینا رَسولاً یأمُرُنا بالصّدقِ؛: (یأمُرُنا : جمله وصفیه برای توصیف اسم نکره رسولاً می باشد)

_ تَقَدّمَ الطّالبُ فی دروسه یَظُنُّ أنّ للدّرسِ نِهایةً یَظُنَّ : جمله حالیه برای اسم معرفه « الطّالب »

جمله حالیه در عبارات به دو شکل است:

1) جمله حالیه از نوع اسمیه                    2)جمله حالیه از نوع فعلیه

1_ جمله حالیه از نوع اسمیه:

هرگاه یک جمله اسمیه که دارای مبتدا وخبر است حالت یک «اسم معرفه » رابیان کند ، به آن (مبتدا وخبر ) «جمله حالیه » گفته می شود.

هرگاه حال از نوع جمله اسمیه باشد به همراه « واو» می آید که به آن « واو حالیه » می گویند.

مثال

خَرَجَ التّلامیذُ مِنَ المَدرَسَةِ و هُم فَرحونَ : (هُم مبتدا / فرحون خبر / و : واو حالیه / هم فرحون:جمله حالیه برای اسم معرفه «التلامیذ»)

_ ویژگیهای جمله حالیّه (از نوع اسمیه):

1- در جمله حالیه از نوع اسمیه باید مبتدا وخبر آن از نظر » جنس وتعداد« با صاحب حال خود مطابقت داشته باشد.

مثال

-دَخَلَ المُعَلّمُ الصّفَّ و هو ضاحک:.ٌهو ضاحک:جمله حالیه اسمیه (هو – ضاحک ) از نظر جنس وتعداد با « المُعَلّم» که صاحب حال است تطابق دارد.

2- جمله حالیه از نوع فعلیه: هرگاه یک جمله فعلیه حالت یک اسم معرفه /م را بیان کند به آن جمله حالیه از نوع فعلیه گفته می شود.

مثال

دَخَلَ الطّالبُ الصّفَّ یضحَک : (یضحک جمله حالیه از نوع فعلیه)

 

نکات ترجمه ای مبحث حال:

الف ) حال مفرد: به صورت صفت حالیه زبان فارسی وبا پیشوند « با» یا با پسوند « ان » و « انه» وشبیه به آنها ترجمه می شود.

مثال

خَرَجَ الطّلابُ مِنْ جَلسَةِ الإمتحانِ فَرحینَک دانش آموزان از جلسه ی امتحان با خوشحالی خارج شدند

ب) در ترجمه جمله حالیه بعد از آوردن عبارت « درحالی که » فعل جمله حالیه را به اشکال زیر را ترجمه می کنیم:

1- ماضی .....مضارع (جمله حالیه) ماضی استمراری:شُجِّعَ التلمیذُ المثالیُّ فی الصّفِّ وهو یشعُرُ بالإفتخار: دانش اموز نمونه در کلاس تشویق شد در حالی که احساس افتخار می کرد.

2- ماضی .......ماضی (جمله حالیه) ماضی بعید: خَرَجتُ مِنَ البیتِ و قد طَلَعَتِ الشمس:ِ از خانه خارج شدم درحالی که خورشید طلوع کرده بود.

یک صاحب حال(ذوالحال ) می تواند چندین » حال« داشته باشد.

مثال

یاأیتها النّفسُ المُطمَئنّة إرجعی إلی ربِّکِ راضیةً مرضیّةً .( راضیه ومرضیة هر دوحال اند)

_ چه زمانی واو حالیه می آید؟

1) زمانی که حال جمله اسمیه باشد. وَصَلتُ إلی مَدینةٍ والنّاسُ نائمون

2) زمانی که حال فعل ماضی مقرون به "قد" باشد. جَلَسَ الطالبُ و قَد کَتَبَ درسَه

3) زمانی که حال فعل مضارع مجزوم باشد. جاء سعیدٌ ولَمْ تطلع الشمس

4) إن و لو شرط: ذهب الطالب الی المدرسة وإن کان مریضا. اٴنفقْ و لو بِدِرهَم.

 



مای درس ، برترین اپلیکیشن کمک درسی ایران

پوشش تمام محتواهای درسی پایه (3)
  • آزمون آنلاین تمامی دروس پایه (3)
  • گام به گام تمامی دروس پایه (3)
  • ویدئو های آموزشی تمامی دروس پایه (3)
  • گنجینه ای از جزوات و نمونه سوالات تمامی دروس پایه (3)
  • فلش کارت های آماده دروس پایه (3)
  • گنجینه ای جامع از انشاء های آماده پایه (3)
  • آموزش جامع آرایه های ادبی، دستور زبان، قواعد زبان انگلیسی و ... ویژه پایه (3)

کاملا رایگان

+500 هزار کاربر


همین حالا نصب کن



تمرین

فصل 2 : مَکَّةُ الْمُکَرَّمَةُ وَ الْمَدينَةُ المُْنوََّرَةُ

سؤالات تستی

12_ عَّیّن ما لیس فیه الحال:

1) أسرع الطالب إلی البیت ماشیاً و عاجلاً !                               

2)وقفت فی الشارع مُتأمّلاً فی منظر جمیل !

3)یستمع ُ المؤمنون إلی تلاوة القرآن خاشعین وینتَفعون به !         

٤)أجاب الطالب إلی السؤال الّذی کان فرِحاً بذلک !

«گزینه 4».همانطور که گفتیم هرکلمه مشتق ومنصوب لزوما حال نیست وممکن است نقشهای دیگری از جمله فاعل،مفعول خبر فعل ناقصه وغیره را بپذیرد.در گزینه ٤ «فرحاً»خبر کان است.ترجمه:دانش اموز به سوالی که از آن خوشحال بود پاسخ داد.

بررسی سایرگزینه ها:در گزینه ها 1و2و3 به ترتیب کلمات ماشیا،ًمتأمّلا،ًخاشعین نقش حال دارند.

13_ عَّیّن » واو « الحالیّة:

1)کان الطلاب یستمعون إلی الدّرس ویکتبون النِقاطَ الهامّةَ !           

2)اُطلب العلم ولاتکسل فی ذلک !

3)أحمد و أصدقاؤه یشاهدون فلماً اُسبوعیّاً !                             

٤)أجاب الطالب إلی السؤال و هو فرح بذلک

«گزینه 4» :واو حالیه معمولا بعد از آن ضمیر ویا اسم میاید ویه جمله مستقل دارای مبتدا وخبر است.

بررسی سایر گزینه ها: گزینه (1)«و»فعل یکتبون روبه یستمعون وابسته کرده است. گزینه(2)«و»فعل لاتکسل رو به فعل اُطلب .وابسته کرده است.گزینه (3)«و»صرفا «أصدقائه» رو به «أحمد» وابسته کرده است.

14_ عَّیّن الحال :

1)جعل الله لنا فی الدنیا من کلّ الموجودات زوجین !                     

2)نسأل الله أن یجعل السکینة فی قلوب الخائفین !

3)إندفع شباب المسلمین إالی مراکز العلم فرحین !                       

4)کان طلاب مدرستنا فی أداء واجباتهم دؤوبین !

«گزینه 3» فرحین:حال ومنصوب به ی ترجمه :جوانان مسلمان به سوی مراکز علم با خوشحالی رهسپار شدند.

بررسی سایر گزینه ها:گزینه 2 خائفین مضاف الیه ومنصوب ، گزینه ٤ دؤوبین:خبر کان.

15_ عَّیّن الحال یبیّن حالة الفاعل :

1)کان الناّس یحترمون » مذنباً« وهوتائبٌ عن ذنوبه !                     

2)حیاة العظماء مشعل للهدایة وهم خالدون فی التاریخ !

3)یَنصح الوالد الشّباب مفسّراً آیةً من القرآن الکریم !                       

٤)لی صدیقٌ أراه حاضراً کلّ صباح فی المدرسة!

«گزینه 3» صورت تست از ماخواسته کدام گزینه حال ،حالت فاعل رابیان می کند منظور این است در کدام گزینه صاحب حال فاعل است.در گزینه 3 مفسرا:حال /الوالد صاحب حال وفاعل است،

بررسی سایر گزینه ها:گزینه 1 هوتائب :حال /مذنبا:صاحب حال ومفعول ،گزینه 2 هم خالدون:حال/العظماء صاحب حال ومضاف الیه،گزینه ٤ حاضراً :حال /صدیق :صاحب حال ومبتدای مؤخر.

16_ عَّیّن صاحب الحال مفعولاً :

1)قال الکفّار عن القرآن هازئین إنْ هو إلّا عبثٌ !                             

2)إجتهدی فی سبیل الخیرات متوکّلة علی الله !

3)تستقبل الأمّ أولادها مشتاقین إلی رؤیتها جدّاً !                         

٤)اُنتخبنا للفریق العلمیّ للجامعة مسرورین !

«گزینه 3» مشتاقین : حال/أولاد:صاحب حال ومفعول،

بررسی سایر گزینه ها:گزینه 1 هازئین:حال /الکفار:صاحب حال وفاعل،گزینه 2 متوکلة حال /وضمیر ی در اجتهدی صاحب حال وفاعل،گزینه ٤ مسرورین :حال/وضمیر نا در فعل اُنتخبناصاحب حال ونایب فاعل. 

17_ عَّیّن الجملة الحالیّة:

1)الأفضل لنا ألّا نتدخّل فی موضوع یوقعنا فی المهلکة !                   

2)من خاف الناس لسانه فهو مِنْ أهل النار !

3)شرح المدرّس الدّرس للطلّاب وهو یوضح لهم تفاسیر الموضوع !     

٤)سألت الأمّ ولدها خائفاً :لم عبرت الشارع وحیداً!

«گزینه 3» هو یوضح :جمله حالیه،ترجمه:معلم درس را برای دانش آموزان شرح داد درحالی که برای آنها تفسیرهای موضوع را توضیح می داد.

بررسی سایر گزینه ها:گزینه 1 فعل یوقعنا جمله وصفیه برای اسم نکره موضوع ،گزینه 2 هو من أهل النار جواب شرط ومهمتر اینکه جمله حالیه به همراه »ف« نمی آید.گزینه ٤ کلمات خائفاً ووحیداً حال مفرد.

18_ عَّیّن الخطأ (حسب قواعد الحال):

1)وقفت أمام الجبل وأنا أتأمّل فی کثرة جماله !                             

2)رجعت اُختی منَ المدرسة عازماً أن تبدأ مطالعة دروسها !

3)طلّاب صفّنا أکثر نجاحاً من الآخرین وهم فرحون بهذا النجاح !       

٤)کان السکّاکیّ من الأدباء وهو بدأ بالدراسة فی أواسط عمره

«گزینه 2» همانطور که گفتیم حال باید با صاحب حال از نظر جنس و عدد مطابقت کند.در گزینه 2 کلمه عازما حال است. وبه لحاظ جنس با صاحب حال که کلمه اخت هست مطابقت نکرده است شکل صحیحش «عازمة» است.





لغات و معنی لغات

فصل 2 : مَکَّةُ الْمُکَرَّمَةُ وَ الْمَدينَةُ المُْنوََّرَةُ

لغات و معنی لغات

اَتَمَنى  آرزو دارم ( تمنى / يَتَمَنَّى )
أمّاه مادرجان ، ای مادرم
اشتاقَ مشتاق شد ( اشتاق / يَشْتاقُ )
استَعینوا کمک بگیرید ( اسْتَعانَ / يَسْتَعينُ )
بُنَیَّ پسرکم
التلفاز تلويزيون
بنية دختركم
بَلَعَ بلعيد ( بَلَعَ / يَبْلَعُ )
تمُرُ می گذرد ( مَرَّ ، يمر )
تَساقَطَ افتاد ( تساقط / يَتَساقط )
حَجَّ طواف کرد ( حَجَّ / يحج )
الجرارة تراكتور
تُولِمُ به درد می آورد 
تُؤلِمنی رِجلی پایم درد میکند ( اَلَمَ / يُولِمُ )
خیام چادرها ( مفرد : خيمة )
جَولَة گردش
زُرتُ دیدم ( زارَ / يَزورُ )
الفم دهان
دُموع اشک ها ( مفرد : دَمع )
قِمَّة قلّه ( جمع : قِمَم )
کَما همان طور که
الفرائس شكارها ( مفرد : الفريسه )
لَجأ إلى پناه برد ( لَجأ / يَلجَأ )
مَشهَد صحنه ، منظره( جمع : مَشاهِد )
لاتَهِنوا سست نشويد( فعل نهی از ( وَهَنَ / يَهِنُ ) )
مُعَطَّلة خراب شده
يُؤتونَ می دهند ( آتی / يُؤتى )
مَؤقِف گاراژ ( جمع : مَواقِف )
مُصَلِّح تعمیر کننده
أطلَقَ رها کرد ( أطلَقَ / يُطلِقُ )
سَمَكَةُ السَّهم ماهی تیرانداز
يَتَعَبَّدُ عبادت می کند ( تَعَبَّدَ | يَتَعَبَّدُ )
الهُواة هواداران ، علاقمندان ( مفرد :الهاوى )
السَهم تير
المتتالی پی در پی




لغات و مترادف لغات

فصل 2 : مَکَّةُ الْمُکَرَّمَةُ وَ الْمَدينَةُ المُْنوََّرَةُ

لغات و مترادف لغات

غار کهف غار
الفريسة الصيد شکار
لَجَاَ عاد پناه برد
مشتاق مُعْجَب شیفته ، مشتاق
المشهد المنظر صحنه ،منظره
الهاوى المحب / الراغب د. ستدار ، علاقمند
يؤتى يُعطى می دهد
یُولِمُ يُزعج به درد می آورد ، آزار می دهد
يزور يُشَاهِدُ می بیند
یَمُرُّ يَعْبُرُ می گذرد ، عبور می کند


مای درس ، برترین اپلیکیشن کمک درسی ایران

پوشش تمام محتواهای درسی پایه (3)
  • آزمون آنلاین تمامی دروس پایه (3)
  • گام به گام تمامی دروس پایه (3)
  • ویدئو های آموزشی تمامی دروس پایه (3)
  • گنجینه ای از جزوات و نمونه سوالات تمامی دروس پایه (3)
  • فلش کارت های آماده دروس پایه (3)
  • گنجینه ای جامع از انشاء های آماده پایه (3)
  • آموزش جامع آرایه های ادبی، دستور زبان، قواعد زبان انگلیسی و ... ویژه پایه (3)

کاملا رایگان

+500 هزار کاربر


همین حالا نصب کن



لغات و متضاد لغات

فصل 2 : مَکَّةُ الْمُکَرَّمَةُ وَ الْمَدينَةُ المُْنوََّرَةُ

لغات و متضاد لغات

أقوياء(نیرومندان) ضعفاء(ضعیفان)
بُنَیَّ(پسرکم) بُنيتي(دخترکم)
تساقط(افتاد) تصاعد(بالا رفت)
خَرَّبَ(خراب کرد) صَلَّحَ(تعمیر کرد)
الغالب(چیره ، مسلط) الفاشل(شکست خورده)
مُعَطَّل(خراب شده) مُصلح(تعمیر شده)
وَهَنَّ(سست شد) شَدَّ(محکم شد)
یُولِمُ(به درد می آورد) يُهَدِّئ(آرام می کند)
يبكي(گریه می کند) يضحك(میخندد)




لغات و جمع های مکسر لغات

فصل 2 : مَکَّةُ الْمُکَرَّمَةُ وَ الْمَدينَةُ المُْنوََّرَةُ

لغات و جمع های مکسر لغات

خیام حَيْمَة چادر
ارجُل رِجل پا
فَرائِس فريسَة شکار
قمم قِمَّة قله
مشاهِد مَشْهَد صحنه
مواقف مَوقِف ایستگاه
هواة هاوی علاقمند




معنی متن درس سوم

فصل 3 : اَلْکُتُبُ طَعامُ الْفِکْرِ

متن درس و معنی

اَلکُتُبُ طَعامُ الفِکرِ

کتاب ها خوراک اندیشه اند.

(عَن کِتابِ «أنَا» لِعَبّاس مَحمود العَقّاد؛ بِتَصَرُّفٍ)

(از کتاب «من» نوشته عباس محمود عقّاد اقتباس شده است.)

إنَّ الکُتُبَ طَعامُ الفِکرِ؛ وَ لِکُلِّ فِکرٍ طَعامٌ؛ کَما توجَدُ أَطعِمَهٌ لِکُلِّ جِسمٍ. وَ مِن مَزایَا الجِسمِ القَویِّ أَنَّهُ یَجذِبُ غِذاءً مُناسِباً لِنَفسِهِ؛ وَ کَذلِکَ الإنسانُ العاقِلُ یَستَطیعُ  أَن یَجِدَ غِذاءً فِکریاً فی کُلِّ مَوضوعٍ؛ وَ إنَّ التَّحدیدَ فِی اختیارِ الکُتُبِ کَالتَّحدیدِ فِی اختیارِ الطَّعامِ؛ کِلاهُما لا یَکونَ إلّا لِطِفلٍ أَو مَریضٍ. فَأقرَأ ما تُحِبُّ مِنَ الکُتُبِ؛ إذا کانَ لَکَ فِکرٌ قادرٌ؛ تَستَطیعُ بِهِ أَن تَفهَمَ ما تَقرَأَ؛ فَ التَّجارَبُ لا تُغنینا عَنِ الکُتُبِ؛ لِأَنَّ الکُتُبَ تَجارِبُ اَلأُمَمِ عَلی مَرِّ آلافِ السِّنینَ؛ وَ لا یُمکِنُ أَن تَبلُغَ تَجرِبَهُ الفَردِ الواحِدِ أَکثَرَ مِن عَشَراتِ السِّنینَ.

کتاب ها خوراک های اندیشه اند و هر اندیشه ای خوراکی دارد. همان گونه که برای هر بدنی خوراکی ای وجود دارد. و از مزیت های بدن نیرومند این است که خوراکی مناسب خودش جذب می کند. و همچنین انسانِ دانا می تواند که در هر موضوعی خوراکی فکری بیابد. و محدودسازی در گزینش کتاب «کتاب ها» مانندِ محدودسازی در گزینش خوراک «خوراک ها» است. هر دوی اینها جز برای کودکی یا بیماری نیست. پس اگر اندیشه ای توانمند داری که به کمک آن می توانی آنچه را می خواهی بفهمی، از میان کتاب ها هرچه را دوست داری بخوان. تجربه ها ما را از کتاب ها، بی نیاز نمی کنند. زیرا کتاب ها تجربه های امت ها در گذر هزاران سال هستند. و امکان ندارد که تجربه یک فرد بیشتر از ده ها سال باشد.

وَ لا أَُظُنُّ أَنَّ هُناکَ کُتُباً مُکَرَّرَهً؛ لِأَنّی أَعتَقِدُ أَنَّ الفِکرَهَ الواحِدَهَ إذا طَرَحَها أَلفٌ کاتِبٍ؛ أصبَحَت أَلفَ فِکرَهٍ و وَ لِهذا أُریدُ أَن أقرَأَ فی المَوضوعِ الواحِدِ آراءَ عدَّهِ کُتابٍ؛ لِأَنَّ هذا العَمَلَ أَمتَعُ وَ أَنفَعُ مِن قِراءَهِ المَوضوعاتِ المُتِعَدِّدَهِ؛ فَمَثَلاً أَقرَأُ فی حَیاهِ «نابلیون» آراءَ ثَلاثینَ کاتِباً؛ وَ أَنَا واثِقٌ أَنَّ کُلَّ کاتِبٍ قَد وَصَفَ نابلیون بِأَوصافٍ لا تُشبِهُ أَوصافَ الکُتّابِ الآخَرینَ.

و گمان نمی کنم که کتاب های تکراری وجود داشته باشد. زیرا من بر این باورم که یک فکر را اگر هزار نویسنده مطرح کنند هزار فکر می شود. و بنابراین میخواهم در یک موضوع  یکسان نظرهای چند نویسنده را بخوانم. زیرا این کار از خواندن موضوع های متعدد، لذت بخش تر و سودمندتر است. مثلا در مورد زندگی نابلئون نظرات سی نویسنده را می خوانم. و من مطمئنم که هر نویسنده ای «ناپلئون» را به ویژگی هایی وصف کرده است که مانند ویژگی های نویسندگان دیگر نیست.

فَرُبَّ کِتابٍ یَجتَهِدُ القاریٌ فی قِرائَتِهِ؛ ثُمَّ لا یَخرُجُ مِنهُ بِفائِدَهٍ؛ وَ رُبَّ کِتابٍ یَتَصَفَّحُهُ قارئُهُ؛ فَیُوَثَّرُ فی نَفسِهِ تَأثیراً عَمیقاً یَظهَرُ فی آرائِهِ. اَما الکِتابُ المُفیدُ فَهُوَ الَّذی یَزیدُ مَعرِفَتَکَ فِی الحَیاهِ وَ قوَّتَکَ عَلَی الفَهمِ وَالعَمَلِ؛ فَإذا وَجَدتَ ذلکَ فی کِتابٍ؛ کانَ جَدیراً بِالعِنایَهِ وَ التَّقدیرِ.

و چه بسا کتابی که خواننده، در خواندن آن سخت تلاش کند، سپس سودی از آن نبرد. و چه بسا کتابی که خواننده اش آن را سریع مطالعه کند «ورق بزند»: اما تأثیری ژرف در دیدگاه او بگذارد. اما کتاب سودمند کتابی است که شناختِ تو را در زندگی و توان تو را بر فهمیدن و عمل کردن افزایش دهد. و اگر این را در کتاب یافتی، شایان توجه و قدردانی است.

اَلعَقّادُ أَدیبٌ وَ صَحَفیٍ وَ مُفَکِّرٌ وَ شاعِرٌ مِصریٌ؛ اُمُّهُ مِن اَصلٍ کُردیٍ. فَکانَ العَقّادُ لا یَرَی الجَمالَ إلّا الحُریَّهَ؛ وَ لِهذا لا نُشاهِدُ فی حَیاتِهِ إلّاَ النِّشاطَ عَلی رَغمِ ظُروفِهِ القاسِیَهِ.

عقّاد ادیب، روزنامه نگار، اندیشمند و شاعری مصری است: مادر او اصالت کُردی دارد. عقّاد زیبایی را فقط در آزادی می دید. «عقّاد زیبایی را در چیزی به جز آزادی نمی دید». و بنابراین در زندگی اش با وجود شرایطِ دشوارش چیزی به جز نشاط نمی بینیم.

یُقالُ إنَّهُ قَرَءَ آلافَ الکُتُبِ. وَ هوَ مِن أَهَمِّ الکُتّابِ فی مِصرَ. فَقَد أَضافَ إلی المَکتَبَهِ العُرَبَّیهِ أَکثَرَ مِن مِئَهِ کِتابٍ فِی المَجالاتِ المُختَلِفَهِ.

گفته می شود او هزاران کتاب خوانده است. و او از مهم ترین نویسندگان در مصر است . بی گمان، او بیشتر از صد کتاب در زمینه های گوناگون به کتابخانه عربی افزوده است.

ما دَرَسَ العَقّادُ إلّا فِی المُرحَلَهِ اَلاِبتِدائیَهِ؛ لِعَدَمِ وجودِ مَدرَسَهٍ ثانَویَّهِ فی مُحافَظَهِ أَسوان الَّتی ولِدَ وَ نَشَأَ فیها. وَ مَا استَطاعَت أُسرَتُهُ أَن تُرسِلَهُ إلی القاهِرَهِ لِتَکمیلِ دِراسَتِهِ. فَمَا اعتَمَدَ العَقّادُ إلّا عَلی نَفسِهِ. فَقَد تَعَلَّمَ الإنجزیلیهِ مِنَ السُّیاحِ الَّذینَ کانوا یَأتونَ إلی مِصرَ لِزیارَهِ الآثارِ التّاریخیَّهِ.

عقّاد فقط در دوره دبستان درس خوانده است زیرا در استان أسوانی که به دنیا آمده بود و بزرگ شده بود مدرسه متوسطه وجود نداشت. و خانواده اش نتوانست که برای کامل کردن تحصیلاتش او را به قاهره بفرستد. عقّاد به کسی جز خودش تکیه نکرد. او انگلیسی را از جهانگردانی «گردشگرانی» که برای دیدن آثار تاریخی به مصر می آمدند یاد گرفت.



مای درس ، برترین اپلیکیشن کمک درسی ایران

پوشش تمام محتواهای درسی پایه (3)
  • آزمون آنلاین تمامی دروس پایه (3)
  • گام به گام تمامی دروس پایه (3)
  • ویدئو های آموزشی تمامی دروس پایه (3)
  • گنجینه ای از جزوات و نمونه سوالات تمامی دروس پایه (3)
  • فلش کارت های آماده دروس پایه (3)
  • گنجینه ای جامع از انشاء های آماده پایه (3)
  • آموزش جامع آرایه های ادبی، دستور زبان، قواعد زبان انگلیسی و ... ویژه پایه (3)

کاملا رایگان

+500 هزار کاربر


همین حالا نصب کن



قواعد(الإستثناء و أسلوب الحصر)

فصل 3 : اَلْکُتُبُ طَعامُ الْفِکْرِ

الإستثناء و أسلوب الحصر

** قاعده استثناء: به روش واسلوبی که در آن کسی یا چیزی از یک « حکم کلی» جدا می شود، « قاعده استثناء» می گوییم. کلمه «استثناء » مصدر باب « استفعال » وبه معنی «جدا کردن » می باشد.

_ ارکان استثناء:

ا) مستثنی منه

2) ادات استثناء (إلّا)

3) مستثنی

1_ مستثنی منه

1) اسمی است که «مستثنی» از ان جدا شده است وهمواره در جمله قبل از « إلّا » می آید.

2) « مستثنی منه » ممکن است یک اسم جمع یا مفرد باشد ، ولی در معنا ومفهوم باید « کلی تر وعام تر وجامع تر » از مستثنی باشد.

3) در زبان عربی « مستثنی منه » مانند « مضاف – موضوف –صاحب حال » نقش اصلی محسوب نمی شود و می تواند در جمله نقش هایی چون؛ « فاعل – مبتدا – خبر – نایب فاعل و ...» را به خود بگیرد.

2_ حرف استثناء (إلّا):

حرف إلّا از ادات استثناء می باشد که « غیر عامل » بوده .به معنای « به جز – به غیر از » است.

دقت کنیم که « ألّا » با « إلّا » یکی نیست. در « ألّا » همزه بالای الف ولی در إلّا پایین الف می باشد.

« ألّا » مخفف « أن لا » بوده وبر سر فعل می آید.

مثال

ألّا نَعبُدَ :اینکه عبادت نکنیم. ولی « إلآ » غالبا بر سر فعل نمی آید.

« ویژگیهای مستثنی »

1) همان اسمی است که از مستثنی منه جدا شده است.

2) بلافاصله پس از إلّا می آید.

3) منصوب است.

٤) در معنا ومفهوم جزئی تر وکوچکتر از مستثنی منه می باشد.

مثال

1) حَضَرَ   الزُّملاءُ   فی صالةِ الإمتحانِ   إلّا   حامدا

        مستنی منه               ادات استثناء    مستثنی

2) یَغفرُاللهُ   الذّنوبَ    إلّا    الشّرکَ    باللّه

     مستنی منه    ادات استثناء    مستثنی

مهم: هرگاه مستنی منه در جمله قبل از إلآ آمده باشد ، إلّا از ادات استثناء محسوب می شود وکلمه بعد از إلّا همواره مستثنی ومنصوب است.

 

اسلوب استثناء ونکات مرتبط با آن

1) در اسلوب استثناء قطعا مستثنی منه داریم.

2) هم در جملات مثبت ومنفی ( به شرطی که جمله قبل از إلّا کامل باشد ) می آید.

جاءالتلامیذ إلی الصفِّ ألّا مُحمداً                   ما جاء التلامیذ إلی الصفّ إلّا محمداً

3) در اسلوب اسثناء اعراب کلمه بعد از إلّآ همیشه منصوب (ـَــًـ ، ـَینِ ، ـِینَ) است.

فی هذا الصفّ لم ینجح أحدٌ إلّا المجدّین.





راهکارهای تشخیص اسلوب استثناء ومستثنی منه

فصل 3 : اَلْکُتُبُ طَعامُ الْفِکْرِ

راهکارهای تشخیص اسلوب استثناء ومستثنی منه

1)هرگاه جمله قبل از « إلّا» مثبت (یعنی منفی و سوالی نباشد) ودرصورت منفی ارکان جمله قبل از إلا کامل باشد.

منفی (ما – لا – لم – لن – لیس)     سوالی یا استفهامی ( أ ، هل ،کیف..)

مثال

کَرّمَ المُدرّسُ طُلّابَه فی المدرسةِ إلّا المُشاغبین. (طلاب: مستثنی منه إلّا:ادات المشاغبین: مستثنی ومنصوب )

2)هرگاه در جمله قبل ازإلآ کلماتی چون ؛ « کُلّ – جمیع –أحد – بعض – الناس –شیء –عمل و ....» وکلماتی که معنای جمع داشته باشند در این صورت جمله غالبا دارای اسلوب استثناء وإلّا ادات اسثناء است. واگر قبل از إلّا (شیء وأحد ) آمد %100 مستثنی منه وجود دارد.

مثال

- لایَفوزُ أحدٌ فی هذه الدنیا إلّا صاحبَّ الهِمّةِ العالیة. (أحد :مستثنی منه ، إلّا: ادات استثناء، صاحب:مستثنی ومنصوب)

- نَجَحَ التّلامیذُ فی دروسِهم إلّا الّذین لَمْ یَدرسُوا جَیّدا.ً (التلامیذ: مستثنی منه ، الا ادات استثناء ، الّذین:َمستثنی ومنصوب)

3) هرگاه بعد از إلّا ساختار (مِ نْ + ضمایر یا بعض + ضمایر، ه ، هم وغیره) داشتیم مستثنی منه وجود دارد والا ادات استثناء است.

مثال

- لن یَنجَحُ النّاسُ فی الحیاةِ إلا مجتهدینَّ منهم.(الناس: مستثنی منه ، إلّآ: ادات استثناء ، مجتهدین :مستثنی ومنصوب)

٤) اگر ساختار جمله قبل از إلّا کامل باشد.

مثال

-لایَخافُ المؤمنُ أحداً إلّااللهَ (أحدا:ً مستثنی منه إلّا: ادات ، الله :مستثنی ومنصوب)

لازم به ذکر است که برای تعیین علامت اسم بعد از إلا یکی از دوراه زیر را دنبال می کنیم:

1- ابتدا میبینیم که کدام یک از ارکان جمله قبل از » إلّا« حذف شده است؟

2- جمله را بدون » إلّا « در نظر میگیریم .اسم بعد از إلّا هرنقشی که گرفت ، با توجه به نقش گرفته شده آن را حرکت گذاری می کنیم.

مثال

ماشاهَدَ الرّجُلُ فی طریقه إلّا الفارسَ الذّکی : بدون در نظر گرفتن إلّا کلمه الفارس « مفعول » می شود .پس حرکت « منصوب » می گیرد.

-لم یکتبِ التمارینَ کلّها إلّ ا التلمیذُ السّاعی.بدون در نظر گرفتن إلّا کلمه التلمیذ فاعل می شود.پس باید مرفوع باشد.

کلمه ألّا (مخفف : أن + لای نفی)می باشد.که این کلمه بر سرفعل مضارع می آید و آن را با « إلّا » اشتباه نگیریم.

- أمَرَ الأبُ أولاده ألّایَکسِلوا فی أعمالهن:َّ (ألّا: مخفف » أن لا «می باشد / آن لا یکسلوا)





اُسلوب اختصاص وحصر

فصل 3 : اَلْکُتُبُ طَعامُ الْفِکْرِ

اُسلوب اختصاص وحصر

« إلّا» در « اسلوب حصر » برای استثناء نمی آید .بلکه برای « اختصاص وحصر » است.

« حصر » یعنی : اختصاص دادن چیزی به کسی یا موضوعی

_ راهکارهای تشخیص اسلوب حصر:

1) در جملات منفی که« مستثنی منه» آن حذف شده باشد.

مثال

-لایحصل علی التّقدّم ألّا من یحاولُ کثیرا.ً (دراین جمله مستثنی منه کلمه أحدٌ بوده است که حذف شده است.)

2) در جملات سوالی معمولا حصر وجود دارد.

مثال

هل جزاء الإحسان ِ إلّا الإحسان.ُ (خبر قبل إلّا به بعد إلّا منتقل شده است)

3) اگر جمله قبل از إلّا ناقص باشد یعنی یک نقشی در جمله ذکر نشود « إلّا» حتما برای حصر واختصاص است.مثلا اگر فاعل از جمله قبل از إلّا حذف شده باشد اسمی که بعد از إلّا می آید فاعل ومرفوع است واگر مفعول از جمله قبل از إلّا حذف شده باشد اسمی که بعد از إلّا می آید مفعول ومنصوب است و ....

مثال

- لاییأس مِن روح الله ِ إلّا القومُ الکاقرون.َ) دراین جمله فاعل قبل از إلّا نیامده است وکلمه قوم فاعل ومرفوع است

٤) با استفاده از إنّما«:که در ابتدای جمله به صورت « فقط و تنها» ترجمه می شود.

مثال

-إنّما قیمةُ المرءِ بأدَبِه.(ارزش انسان تنها به ادب است)

جملات دارای اسلوب حصر به دو صورت می توان ترجمه کرد.

1_ فعل رابه صورت« مثبت» ترجمه کنیم وإلّا را « تنها- فقط» ترجمه کنیم

2_ فعل را به همان صورت« منفی » و « إلّا » را « جز، مگر » ترجمه کنیم.

مثال

ایَحصُلُ عَلی التّقَدُّمِ إلّا مَنْ یُحاوِلُ کَثیرا.ً

به صورت منفی: به پیشرفت دست نمی یابد مگر کسی که بسیار تلاش کند

به صورت مثبت: فقط کسی که بسیار تلاش کند، به پیشرفت دست می یابد.



مای درس ، برترین اپلیکیشن کمک درسی ایران

پوشش تمام محتواهای درسی پایه (3)
  • آزمون آنلاین تمامی دروس پایه (3)
  • گام به گام تمامی دروس پایه (3)
  • ویدئو های آموزشی تمامی دروس پایه (3)
  • گنجینه ای از جزوات و نمونه سوالات تمامی دروس پایه (3)
  • فلش کارت های آماده دروس پایه (3)
  • گنجینه ای جامع از انشاء های آماده پایه (3)
  • آموزش جامع آرایه های ادبی، دستور زبان، قواعد زبان انگلیسی و ... ویژه پایه (3)

کاملا رایگان

+500 هزار کاربر


همین حالا نصب کن



تمرین

فصل 3 : اَلْکُتُبُ طَعامُ الْفِکْرِ

سوالات تستی

19_ عَّیّن الحصر :

1) یعیش النآس فی الدنیا براحة إلّا البخیل !                              

2) لایرید المعلّم أن یساعد أحداً إلّا المجتهدین !

3) لم یضیّع عمره فی المعاصی إلّا المخطئ فی أعماله !                

٤) یُخرج القرآن الإنسان من الیأس إلی الرّجاء إلّا الغافلین !

«گزینه 3» .همانطور که گفتیم حصر در جملاتی منفیمی آید که مستثنی منه محذوف باشد وارکان جمله قبل از إلّا کامل نباشد.در گزینه 3 فاعل فعل لم یضیع به بعد إلّا منتقل شده است.وارکان جمله قبل از إلّا کامل نیست.ترجمه:تباه نکره عمرش را در گناهان به جز انسان خطاکار در کارهایش .درسایر گزینه ها ارکان جمله قبل از إلا کامل ودارای اسلوب استثناء است.

20_ عَّیّن الإستثناء :

1) لن یحصل علی التّقدم إلّا من إجتهد وإبتعد عن الکسل !         

2)لیست الحیاة إلّا مرحلة مملوءة بالمصاءب والمشاکل !

3) لم تکن فی المجلّة إلّا قصّة عن المروءة والفتوّة !                    

٤) قال الطبیب لی :لکُلّ مرضٍ دواءٌ !

«گزینه 4» دراین گزینه ارکان جمله قبل الا کامل ومثبت است.الموت :مستثنی / ومرض:مستثنی منه

بررسی سایر گزینه ها:گزینه 1 فاعل فعل لن یحصل بعد الامنتقل شده است.گزینه 2 خبر لیس به بعد الاّمنتقل شده است.گزینه 3 اسم مؤخر کان به بعد الّا منتقل شده است.

21_ عَّیّن المستثنی منه محذوفا:ً

1) لم یطلب شعب إیران شیئاً إلّا السّعادة !                               

2) لیست الدنیا شیئاً إلّا خَیالاً عارضاً !

3) ماوجدت فی المکتبة إلّا الکتب العلمیّة !                             

٤) ما نهیت أصدقائی عن الکذب إلّا سعیداً !

«گزینه 3» :صورت تست از ماخواسته در کدام عبارت مستثنی منه محذوف است.درواقع منظور این است در کدام گزینه اسلوب حصر وجود دارد.در گزینه 3 مفعول فعل وجدت به بعد الامنتقل شده است.ترجمه:نیافتم در کتابخانه به جز کتابهای علمی.

بررسی سایر گزینه ها:گزینه 1 السعادة:مستثنی ومنصوب/شیئا:ًمستثنی منه ،گزینه 2 خیالاً :مستثنی /شیئا:ًمستثنی منه ،گزینه ٤سعیدا:ًمستثنی / أصدقاء:مستثنی منه.ممکن است سوال به ذهن خطور کند چرا کلمه شیئاً در گزینه های 1و2 مستثنی منه است درحالیکه طبق قاعده مستثنی منه از مستثنی باید عام تر باشد حال انکه شیئاً مفرد است.پاسخ :نکره دلالت بر کثرت دارد.

22_ عَّیّن ما لیس فیه أسلوب الحصر :

1) « لاییأس من روح الله إلّا القوم الکافرون »                             

2) لیس للإنسان إلّا ماسعی !

3) حضر التلامیذ فی حفلة عید المُعلّم إلّا ثلاثة منهم !               

٤) « و ما الحیاة الدنیا إلّا لهو و لعب »

«گزینه 1» این گزینه دارای اسلوب استثناء است.ثلاثة:مستثنی /التلامیذ:مستثنی منه امادر سایر گزینه اسلوب حصر وجود دارد.

23_ عَّیّن الخطأ عن إعراب المستثنی :

1) یا ولدی لا تستشر فی حیاتک إلّا العقلاءُ !                             

2) لم یشاهد رسول الله هناک إلّا جماعتین !

3) إنّی لا أعرف اللغات العالمیّة إلّا اللغة العربیّة !                         

٤) لایفلح الناس فی الآخرة إلّا المؤمنین منهم !

«گزینه 1» .دراین گزینه مفعول فعل لاتستشر به بعد الّا منتقل شده است والعقلاء بایدبه صورت منصوب باشد.نه مرفوع.

24_ عَّیّن المستثنی منه مفعولاً :

1)قد إستعدّ التلامیذ لإختبار اللغة العربیّة إلّا إثنین منهم !             

2)آمن الکفّار بالنبیِّ بعد فتح مکّة إلّا جماعة قلیلة !

3) دعا المدرّس طلّابه إلی حفلة میلاده إلّا الطالب المشاغب !       

٤)یقول النّاس کلام الحقّ فی الحیاة إلّا الکذّاب !

«گزینه 3».مستثنی :الطالب/طلاب:مستثنی منه ومفعول .

بررسی سایر گزینه ها:گزینه 1 إثنین: مستثنی /التلامیذ:مستثنی منه وفاعل ،گزینه 2 جماعة:مستثنی /الکفار:مستثنی منه وفاعل ،گزینه ٤ الکذاب:مستثنی /الناس:مستثنی منه وفاعل.

25_ عَّیّن المستثنی منه مذکورا:ً

1) لایرسب فی امتحانات نهایة السّنة إلّا الّذی لم یجتهد فی دروسه !     

2) لااُحبّ إلّا صاحب الخلق الکریم !

3) لم یکتب التمارین کلّها إلّا التلمیذ السّاعی !                                 

4)غرس المزارعون فسائل کثیرة الیوم إلّاهذا الرجل !

«گزینه 4» صورت تست از ماخواسته است در کدام گزینه مستثنی منه ذکر شده است درواقع منظور این است کدام جمله دارای اسلوب استناء است.در گزینه ٤ هذا:مستثنی /المزارعون:مستثنی منه.امادر سایر گزینه مستثنی منه محذوف وجملات دارای اسلوب حصر است.ودر گزینه های 1و2و3 به ترتیب نقشهای فاعل،مفعول،فاعل بعه بعد إلّا منتقل شده است.





لغات و معنی لغات

فصل 3 : اَلْکُتُبُ طَعامُ الْفِکْرِ

لغات و معنی لغات

الآلاف هزاران ( مفرد : الألف )
اتَّسَعَ فراخ شد ( اتَّسَعَ / يَتَّسِعُ )
الاختيار برگزیدن ( اختار / يختار )
أضاف افزود( أضاف / يُضيفُ / إضافَة )
أغنى بی نیاز گردانید( أغنى / يُغنى )
أغناه عنه او را از آن بی نیاز کرد
البطاقة كارت
الأمتع لذت بخش تر
أنْ يَجِدَ بيابد ( وَجَدَ / يَجِدُ )
الحرية آزادی
بلغ رسيد ( بَلَغَ / يَبْلُغُ / بلوغ )
التحديد محدود کردن ، مشخص کردن ( حَدَّدَ / يُحَدِّدُ )
تَصَفَّحَ ورق زد ، سریع مطالعه کرد( تَصَفَّحَ / يَتَصَفَّحُ )
الثانوية دبيرستان
حَصَرَ محصور کرد ( حَصَرَ يَحْصُرُ )
الجدير شایان ، لایق
الخسر خسران ، زیان
الخشية پروا ، ترس
الحمامة كبوتر
رَخُصَ ارزان شد ( رَخُصَ / يَرْخُص )
سَبَحَ شنا کرد ( سَبَحَ / يَسْبَحُ )
خَفَّضَ کم کرد ، تقلیل داد ( حَفَّضَ /يُخفِّض )
سَهِرَ بیدار ماند ( سَهِرَ / يَسْهَرُ )
السياح گردشگران
الصحفي روزنامه نگار
ضاق تنگ شد ( ضاقَ / يَضيقُ )
السعر قيمت
غُضَ بر هم نهاد ( غَضَّ / يَغَضُّ )
غلا گران شد ( غلا / يغلو )
شَبَّهَ تشبیه کرد ( شَبَّهَ / يُشَبِّةٌ )
القاسي سخت و دشوار
القيد بند
الظروف شرايط ( مفرد : الظرف )
الكُتاب نویسندگان ( مفرد : الكاتب )
المجالات زمينه ها
فاض لبریز شد ، پر شد( فاض / يُفيضُ )
المرعب ترسناک
المفكر اندیشمند
نقص كم شد ( نَقص / يَنْقُص )
الواثق مطمئن
قيدوا به بند آوريد ( قَيَّد / يُقيدُ )
هناک وجود داد ، آن جا
يُقالُ گفته می شود( فعل مجهول از (قال ، يقولُ ) )
مَرَّرَ تلخ کرد ، ناگوار کرد( مَرَّرَ / يمرر )
نَشَأ پرورش یافت ( نَشَأ / يَنْشَأُ )
الوعاء ظرف ( جمع : الأوعية )




لغات و مترادف لغات

فصل 3 : اَلْکُتُبُ طَعامُ الْفِکْرِ

لغات و مترادف لغات

أضاف زاد زیاد کرد ، افزود
الأمْتَعَ الألذ لذت بخش تر
الاختيار الانتخاب انتخاب کردن
اطمینان الثقة اطمینان
الجدير اللائق شایان ، لایق
ظَنَّ حَسِبَ گمان کرد ، پنداشت
فاضَ امْتَلاً لبریز شد ،پر شد
الوعاء الكأس ظرف
يَظْهرُ يَتَبَيَّنُ آشکار می شود


مای درس ، برترین اپلیکیشن کمک درسی ایران

پوشش تمام محتواهای درسی پایه (3)
  • آزمون آنلاین تمامی دروس پایه (3)
  • گام به گام تمامی دروس پایه (3)
  • ویدئو های آموزشی تمامی دروس پایه (3)
  • گنجینه ای از جزوات و نمونه سوالات تمامی دروس پایه (3)
  • فلش کارت های آماده دروس پایه (3)
  • گنجینه ای جامع از انشاء های آماده پایه (3)
  • آموزش جامع آرایه های ادبی، دستور زبان، قواعد زبان انگلیسی و ... ویژه پایه (3)

کاملا رایگان

+500 هزار کاربر


همین حالا نصب کن



لغات و متضاد لغات

فصل 3 : اَلْکُتُبُ طَعامُ الْفِکْرِ

لغات و متضاد لغات

الأقسى(سخت تر) الأسهل(آسان تر)
الأنفع(سودمند تر) الأضر(مضرتر)
الجمال(زیبایی) القبح(زشتی)
فاض(پر شد) فَرَغَ(خالی شد)
القاسية(سخت و دشوار) السهلة(آسان)
وَجَدَ(یافت ، پیدا کرد) فَقَدَ(گم کرد ، از دست داد)
يَرْخُصُ(ارزان می شود) يغلو(گران می شود)




لغات و جمع های مکسر لغات

فصل 3 : اَلْکُتُبُ طَعامُ الْفِکْرِ

لغات و جمع های مکسر لغات

ظروف ظَرف شرط
كُتّاب كاتِب نویسنده
مَصادِر مَصدَر منبع




معنی متن درس چهارم

فصل 4 : الَفَْرزَدْقَُ

متن درس و معنی

اَلفَرَزدَقُ

فرزدق

اَلفَرَزدَقُ مِن شُعَراءِ العَصرِ الأُمَویِّ. وُلِدَ فی مِنطَقَهِ بِالکُوَیتِ عامَ ثَلاثَهِ وَ عِشرینَ بَعدَ الهِجرَهِ؛ وَ عاشَ بِالبَصرَهِ. فی یَومٍ مِنَ الایّامِ جاءَ بِهِ أَبوهُ إلی أَمیرِ المُومِنینَ علیٍ علیه السلام؛ فَسَأَلَهُ الإمامِ علیه السلام عَن وَلَدِهِ؛ فَقالَ:

فرزدق از شاعران روزگار اُمَوی است. او سال بیست و سه هجری در منطقه ای در کویت متولد شد و در بصره زندگی کرد. روزی از روزها پدرش او را نزد امیرالمومنین علی علیه السلام آورد و امام علیه السلام از وی درباره پسرش پرسید و او گفت:

«هذا ابنی یَکادُ یکونُ شاعِراً عَظیماً»

«این پسرم است نزدیک است که شاعری بزرگ شود.»

فَقالَ الإمامُ علیه السلام لِوالِدِهِ: «عَلَّمهُ القُرآنَ».

و امام علیه السلام به پدرش گفت: «به وی قرآن یاد بده.»

فَعَلَّمَهُ القُرآنَ؛ ثُمَّ رَحَلَ إلی خُلَفاءِ بَنی اُمَیَّهَ بِالشّامِ؛ وَ مَدَحَهُم وَ نالَ جَوائِزَهُم.

پس فرزدق به او قرآن یاد داد: سپس نزد خلفای بنی امیه در شام رفت و آنها را مدح کرد و جایزه های آنان را به دست آورد.

کانَ الفَرَزدَقُ مُحِباً لِأَهلِ بَیتِ: وَ کانَ یَستُرُ حُبَّهُ عِندَ خُلَفاءِ بَنی اُمَیَّتَه؛ وَلکِنَّهُ جَهَرَ بِهِ لَمّا حَجَّ هِشامُ بنُ عَبدِ المَلِکِ فی ایّامِ أَبیهِ.

فرزدق دوستدار اهل بیت علیه السلام بود و دوستی اش را نزد خلفای بنی امیه پنهان می کرد: ولی وقتی که هشام بن عبدالملک در روزگار پدرش به حج رفت، آن را آشکار کرد.

فَطافَ هِشامٌ وَ لَمّا وَصَلَ إلی الحَجَرِ لَم یَقدِر أن یَستَلِمَهُ لِکَثرَهِ الاِزدِحامِ؛ فَنُصِبَ لَهُ مِنبَرٌ وَ جَلَسَ عَلَیهِ یَنظُرُ إلی النّاسِ  وَ مَعَهُ جَماعَهٌ مِن کِبارِ أَهلِ الشّام.

پس هشام طواف کرد و وقتی که به حجرالاسود رسید نتوانست که آن را به خاطر شلوغی بسیار مسح کند. پس منبری برایش نصب شد و روی آن نشست در حالیکه به مردم نگاه می کرد و گروهی از بزرگان اهل شام همراهش بودند.

فَبَینَما یَنظُرُ إلی الحُجّاجِ؛ إذ جاءَ زَینُ العابِدینَ علیه السلام؛ فَطافَ بِالبَیتِ؛ فَلَمّا وَصَلَ إلی الحَجَرِ؛ ذَهَبَ النّاسُ جانِباً؛ فَاستَلَمَهُ بِسهولَهٍ.

پس در حالیکه به حاجی ها نگاه می کرد ناگهان امام زین العابدین علیه السلام آمد و خانه خدا را طواف کرد، و هنگامی که به حجرالاسود رسید مردم کنار رفتند و سنگ را به آسانی مسح کرد.

فَقالَ رَجُلٌ مِن اَهلِ الشّام:

مردی از اهل شام گفت:

«مَن هذاالَّذی قَد سَمَحَ النّاسُ لَهُ بِاستِلامِ الحَجَرَ»؟!

«ای خلیفه، این کیست که مردم به او اجازه دادند که سنگ را مسح کند»؟!

خافَ هِشامٌ مِن أَن یَعرِفَهُ أَهلُ الشّامِ وَ یَرغَبوا فیهِ؛ فَقالَ: «لا اَعرِفُهُ». وَ کانَ الفَرَزدَقُ حاضِراً.

هشام ترسید از اینکه اهل شام او را بشناسند و به او علاقه مند شوند و گفت: «او را نمی شناسم». و فرزدق حاضر بود.

فَقالَ الفَرَزدَقُ: «أَنَا أعرِفُهُ مَعرِفَةً جَیِّدَةً»

پس فرزدق گفت: «من او را می شناسم.»

ثُمَّ أَنشَدَ هذِهِ القَصیدَهِ.          

سپس این شعر را سرود.

هذَا الَّذی تَعرِفُ البَطحاءُ وَطاَتَهُ         وَ البَیتُ یَعرِفُهُ وَالحِلُّ وَ الحَرَمَ

اين کسی است که سرزمين مکّه قدمگاهش را می شناسد. و خانۀ [خدا] و بيرون و محدودۀ احِرام،

هذَا ابنُ خَیرِ عِبادِ اللهِ کُلِّهِمُ            هذَا التَّقیُّ النَّقیُّ الطّاهِرُ العَلَمُ

او را می شناسند.اين فرزندِ بهترينِ همۀ بندگان خداست. اين پرهيزگارِ پاکِ پاکيزۀ بزرگ قوم است.

وَ لَیسَ قَولُکَ: مَن هذا؟ بِضائِرِهِ        العُربُ تَعرِفُ مَن اَنکَرتَ وَالعَجَمُ

و اين گفتۀ تو که «اين کيست؟» زيان رساننده بدو نيست. عرب و غير عرب کسی را که تو انکار کردی می شناسند.



مای درس ، برترین اپلیکیشن کمک درسی ایران

پوشش تمام محتواهای درسی پایه (3)
  • آزمون آنلاین تمامی دروس پایه (3)
  • گام به گام تمامی دروس پایه (3)
  • ویدئو های آموزشی تمامی دروس پایه (3)
  • گنجینه ای از جزوات و نمونه سوالات تمامی دروس پایه (3)
  • فلش کارت های آماده دروس پایه (3)
  • گنجینه ای جامع از انشاء های آماده پایه (3)
  • آموزش جامع آرایه های ادبی، دستور زبان، قواعد زبان انگلیسی و ... ویژه پایه (3)

کاملا رایگان

+500 هزار کاربر


همین حالا نصب کن



قواعد(المفعول المطلق)

فصل 4 : الَفَْرزَدْقَُ

المفعول المطلق

*به ترجمه جملات زیر توجه کنید:

1) أستَغفِرُ اللهَ : از خدا آمرزش می خواهم.

2) أستَغفِرُ اللهَ إستغفاراً صادقاً : از خداوند قطعا (بی گمان) آمرزش می خواهم.

3) أستَغفِرُ اللهَ إستغفارَ الصالحین:َ از خداوند همچون درستکاران آمرزش می خواهم.

* مفعول مطلق: مصدری است منصوب (ــــَـــــًــــ) از جنس فعل که برای « تاکید وقوع فعل »یا برای « بیان نوع عملکرد فعل » می اید.

مفعول مطلق در زبان فارسی به صورت « قید تاکیدی یا قید بیانی » به کار می رود. ودر زبان عربی به دو دسته تقسیم می شود.

- مفعول

1- مفعول مطلق تاکیدی

2- مفعول مطلق نوعی

 

1) مفعول مطلق تاکیدی:

به مصدری نکره ، منصوب ، واز جنس فعل مورد نظر که برای « تاکید وقوع فعل » به کار می رود وشک وتردید را از بین می برد وهمواره بدون « مضاف الیه و صفت (مفرد /جمله وصفیه ) » می آید، « مفعول مطلق تاکیدی » گفته می شود.

در ترجمه مفعول مطلق تاکیدی از قیدهای « حتما – قطعا-ً بی گمان – یقیناً – مسلماً » استفاده می کنیم.

مثال

1) کَلَّمَ اللهُ موسی تَّکلیما:ً خداوند قطعا با موسی سخن گفت. (تکلیما:ً مفعول مطلق تاکیدی ومنصوب)

2) اُذکروااللهَ ذکرا:ً خدا را حتما یادکنید ( ذکرا :مفعول مطلق تاکیدی ومنصوب)

3) شاهدتُ المعلم فی المدرسة مشاهدة-ً معلم را قطعا در مدرسه دیدم. (مشاهدة:مفعول مطلق تاکیدی)

2) مفعول مطلق نوعی:

مصدر منصوب واز جنس فعل مورد نظر که برای « بیان نوع وکیفیت وقوع فعل» به کار می رود.

* مفعول مطلق نوعی به دو صورت می آید :

1) به همراه صفت ( مفرد یا جمله وصفیه)

2) به همراه مضاف إلیه

 

1_ به همراه صفت:

* صفت مفرد: یعنی یک کلمه است، جمله نیست، نه اینکه مثنی، جمع نیست:

صفت مفرد باید در چهارچیز تابع موصوف باشد، جنس(تذکیر و تانیث)، اعراب، معرفه و نکره، عدد(مفرد، مثنی جمع)=جامِع(ج=جنس، ا=اعراب، م=معرفه و نکره، ع=عدد)

استغفرتُ اللهَ استغفاراً صادقا : از خداوند صادقانه آمرزش خواستم.    استغفار:مفعول مطلق نوعی – صادقا:صفت

فاصبِر صبراً جمیلاً : به زیبایی صبر کن       صبرا:مفعول مطلق نوعی        جمیلا:صفت

* صفت جمله( جمله وصفیه):

یعنی بعد از مصدر، بلافاصله صفت بصورت جمله واقع می شود، نه یک کلمه. جمله ای که بعد از اسم نکره واقع شود، جمله وصفیه نامیده می شود، که در ترجمه آن از حرف ربط«که»، یا «بطوریکه» و... استفاده می کنیم.

اگر بعد از مصدر مورد نظر « جمله وصفیه بیاید » آن جمله وصفیه به صورت عادی ترجمه می شود. فقط قبل از آن عباراتی مثل: « آنچنان که ، به طوری که ، به گونه ای که ، به شکلی که» استفاده می کنیم.

مثال1

اُحِبُّهُ حُبّاً لایوصَفُ : او را چنان دوست دارم که قابل وصف نیست. (حبا:مفعول مطلق نوعی لایوصف:صفت)

مثال2

 قرأتُ آیاتِ القرآنِ قراءةً أٍّثَّرَت فی قلبی: آیات قرآن را چنان قرائت کردم که بردلم اثر گذاشت. (قراءة:مفعول مطلق نوعی أثّرت: صفت)

دقت کنید کلمه حتی حرفی مثل (فَّ ، و ،َّ ثُ مّ ، لـِ ، حتّی وغیره ) نباید بین جمله وصفیه وکلمه ما قبل فاصله بیندازد..

مثال

-وَقَفَ التّلامیذُ بعدَ لعبِهم قُربَ الجدارِ وُقوفاً لِیَستَریحوا.       (لِیَستَریحوا ؛ جمله وصفیه نیست... وقوفا : مفعول مطلق تاکیدی)

دقت کنید در جملات شرطی جمله وصفیه نداریم .

مثال

- إنْ تساعدونی مساعدةً اُواصل طریقی دون تعب.(اگر به من قطعا کمک کنی راهم را بدون خستگی ادامه می دهم ).در این جمله کلمه مساعدة مفعول مطلق تاکیدی است ودقت کنید که فعل «اُواصل » جواب شرط است نه جمله وصفیه.

2_ به همراه مضاف إلیه:

- هرگاه بعد از مفعول مطلق « مضاف إلیه » بیاید ، چون مصدر « مضاف » واقع شده است همواره بدون « ال وتنوین » می آید.

مثال

أنتم تُحسنون إلی المَساکین إحسانَ المُتَّقین.َ ( إحسان : مقعول مطلق نوعی / المُتّقین : مضاف الیه )

توجه : اگر بعد از مصدر مورد نظر « مضاف الیه » بیاید مصدر را ترجمه نمی کنیم واز قیودی مانند « مانند – مثل – همچون – شبیه » استفاده می کنیم .

مثال

أستَغفِرُ اللهَ إستِغفارَ الصّالحین.َ : از خداوند همچون درستکاران آمرزش می خواهم.

- إبتَسَمَ المُعَلِّمُ تلامیذَه إبتسامَ الأبِ الحَنون.ِ :معلم به دانش آموزانش همچون پدری مهربان لبخند زد

در تعیین مفعول مطلق حتما باید مصدر مورد نظر از جنس فعل باشد.

أنعَمَ الله ُ عَلی عبادِه نِعَماً کثیراً : نِعَما:ً مفعول دوم /کثیرا: صفت

جاهِدوا فی سبیل اللهِ إجتهادا:ً اجتهادا نمی تواند مفعول مطلق باشد چون مصدر فعل جاهدوا نمی باشد.. فعل جاهدوا از باب مفاعله است ومصدرش می شود مجاهدة.

همانطور که گفته شد » مفعول مطلق (تاکیدی- نوعی) همواره مصدری از جنس فعل های ثلاثی مجرد ومزید می باشد.

بنابراین همواره یک اسم جامد می باشد.یعنی نمی تواند یک اسم مشتق( اسم فاعل – اسم مفعول و ...)باشد.

مثال

- إجتَهِدوا فی دُروسکم مُجتَهدا.ً مجتهدا نمی تواند مفعول مطلق باشد به جهت اینکه مصدر نیست اسم فاعل ومشتق است.





حذف عامل مفعول مطلق

فصل 4 : الَفَْرزَدْقَُ

حذف عامل مفعول مطلق

گاهی عامل مفعول مطلق یعنی فعل ماقبل ازجمله حذف می شود.

اجتهادا، مرحبا، عجبا، سمعا و طاعة، حقا، أصلا، حمدا، شکرا، جدا، ایضا، صبرا، حتما، یقینا، قطعا، مهلاوغیره...

این کلمات منصوب اگر در جمله نقش دیگری نداشته باشند؛ مفعول مطلق می باشند.

مثال

حمدا لله علی نعمائه.

توجه: حقا" و جدا" به شرطی مفعول مطلقند که در معنای "واقعا" باشند:

أنت أخی حقًّا. ⇦ مفعول مطلق

إنّ للوالدین حقّا علینا ⇦ اسم مؤخّر إن

-صَبَرَ المومنُ علی المعصیةِ و اِنّ صبرَهُ صبرٌ محمود:

صبر اول: از جنس فعل صَبَرَ است و منصوب است، ولی در اینجا اسم اِنّ هست و منصوب و ربطی به مفعول مطلق بودن ندارد.

صبرٌ دوم:منصوب نیست بلکه مرفوع است.

-اذا کانَ صَبرُکَ صبراً جمیلاً یُوَفِّقُکَ اللهُ فی الدّنیا و الآخرة

صبراً هم جنس با صَبرُ اول هست، ولی صَبرُ اول اسم است، نه فعل، لذا هم جنس با فعل نیست. در حالیکه در مفعول مطلق گفتیم که باید همجنس با فعل باشد.

مفعول مطلق در مقطع سوالات تستی هرگز علامت ال نمی پذیرد و همواره به صورت "مفرد" می آید و هیچ وقت از اسم های مشتق ( اسم فاعل ،اسم مفعول) ساخته نمی شود. چون تمام مصادر از نوع جامد هستند!

مصادر ثلاثی مزید:

فعل ماضی فعل مضارع فعل امر مصدر(باب) فعل ماضی فعل مضارع فعل امر مصدر(باب)
1.أفعَّل یُفعِلُ أَّفعِلْ إفعال 5.تَّفاعَّل یَّتَّفاعَّلُ تَّفاعَّلْ تَّفاعُل
2.فَّعَّّلّ یُفَّعِّلُ فَّعِّلْ تَّفعیل 6.إفتَّعَّل یَّفتَّعِلُ إفتَّعِلْ إفتعال
3.فاعَّلَّ یُفاعِلُ فاعِلْ مُفاعَّلَّة(فِعال) 7.إنفَّعَّل یَّنفَّعِلُ إنفَّعِلْ إنفِعال
4.فَّعَّّلَّ یَّتَّفَّعَّّلُ تَّفَّعَّّلْ تَّفَّعُّل 8.إستَّفعَّلّ یَّستَّفعِلُ إستَّفعِلْ إستِفعال

 

نام دیگر باب مُفاعلة « فِعال» است.که از هر دو می توان در ساخت مفعول مطلق استقاده کرد.

مثال

جاهَدَ المُجاهدونَ فی المَعرَکَةِ مُجاهَدَةَ (جِهادَ) المُنتَصِرین.

*مهمترین مصادر ثلاثی مجرد:

فعل ماضی فعل مضارع مصدر فعل ماضی فعل مضارع مصدر
ذَّهَّبَّ یَّذهَّبُ ذَّهاباً شَّکَّرَّ یَّشکُرُ شُکراً
کَّتَّبَّ یکتَّبُ کِتابَّةً صَّبَّرَّ یَّصبِرُ صَّبراً
قَّرَّأَّ یَّقرَّأُ قِراءَّةً قالَّ یَّقولُ قَّولاً
نَّظَّرَّ یَّنظَّرُ نَّظرَّةً عاشَّ یَّعیشُ عَّیشاً
ذَّکَّرَّ یَّذکُرُ ذِکراً ضَّرَّبَّ یَّضرِبُ ضَّرباً
فَّتَّحَّ یَّفتَّحُ فَّتحاً سَّجَّدَّ یَّسجُدُ سُجوداً

** تیتر های مهمی که برای مفعول مطلق تاکیدی و نوعی در تستها به کار می رود:

« مفعول مطلق تاکیدی» :

*عیّنِ المفعول المطلق للتوکید:

*عیّنْ ما فیه تأکید عَلی وقوع الفعل:

* عیّنْ ما جاء لرفع الشک عن وقوع الفعل:

* عیّنِ التأکید للفعل :

* لمّا نشکّ نقول :

*عیّنْ ما فیه إهتمام و عنایة عَلی «وقوع الفعل» فقط

 

« مفعول مطلق نوعی» :

*عیّنْ للفراغ ما « یبین » کیفیة وقوع الفعل.

*عَیّن ما فیه بیانٌ عن الفعل.

*عَیّن المفعول المطلق للبیان.

*عَیّن کَلِمَةً تَدُلُّ عَلی کیفیّیة وقوع الفعل.





تمرین

فصل 4 : الَفَْرزَدْقَُ

سؤالات تستی

26_ عَّیّن ما فیه تأکید علی وقوع الفعل:

1) من ذاالذی یقرض الله قرضاً حسناً فیضاعفه له !                                               

2) حاول هذالتلمیذ فی دروسه لیلاً ونهاراً حتی یکتسب درجات عالیة فیها !

3) یفتح الله للمؤمنین فتحاً مبیناً حتّی یصمدوا أمام المشکلات برؤوس مرفوعة !       

4) إهتمّ المسلمون بالأعیاد إهتماماً بالغاً !

«گزینه 4» صورت تست از ماخواسته در کدام گزینه مفعول مطلق تاکیدی وجود دارد.گزینه ٤ إهتماماً مفعول مطلق تاکیدی ومنصوب.

بررسی سایر گزینه ها:گزینه 1 قرضا:ًمفعول مطلق نوعی /حسنا:ًصفت، گزینه:2در این گزینه مفعول مطلق وجود ندارد.گزینه 3 فتحا:مفعول مطلق نوعی/مبینا:ًصفت.

27_ عَّیّن ما لیس فیه المفعول المطلق :

1) اُذکروا نعمة الله علیکم ذکراً ، إذ جعل فیکم أنبیاء !               

2) علّم الرّجل الطلّاب علماً کثیراً للسعادة !

3) أحبّ أن تناقشوا الموضوع مناقشةً علمیّةً !                       

٤) الشّباب المخلصون یخدمون وطنهم خدمة جلیلةً !

«گزینه 2» در گزینه2 مفعول مطلق أعمّ از تاکیدی ونوعی وجود ندارد.کلمه علما:ًمفعول دوم برای فعل علّم است.

بررسی سایر گزینه ها: گزینه :1ذکرا:ًمفعول مطلق تاکیدی ،گزینه 3 مناقشة:مفعول مطلق نوعی /علمیة:صفت فگزینه ٤ خدمة:مفعول مطلق تاکیدی/جلیلة:صفت.

28_ عَّیّن المفول المطلق للنّوع:

1) أحدثت هذه المشکلة القلق إحداثاً فی قلوبنا مرّة اُخری !         

2) وقف التلامیذ بعد لعبهم قرب الجدار وقوفاً لیستریحوا !

3) إستقبل التلامیذ زمیلهم المثالیّ إستقبال الصدیق الحنون !   

٤) التّلامیذ المجدّون یساعدون أصدقاءهم فی الدروس مساعدة !

«گزینه 3» استقبال:مفعول مطلق نوعی /الصدیق:مضاف إلیه ترجمه:دانش آموزان از همکلاسی نمونه شان به مانند دوست مهربان استقبال کردند.

بررسی سایر گزینه ها: در گزینه های 1و2و٤کلمات إحداثا،ً وقوفاً ،مساعدة به ترتیب مفعول مطلق تاکیدی هستند.

29_ لمّا نشکّ ُ فی تألیف المعلّم ، نقول :

1) المعلّم یؤلّف حاذقاَ                                                       

2) ألّف المعلّم کتاباً

3) ألّف المعلّم تألیفاً                                                         

٤)الکتاب اُلِّفَ سریعا

«گزینه 3» صورت تست از ماخواسته در کدام گزینه مفعول مطلق تاکید وجود دارد.در گزینه 3 کلمه تالیفاً مفعول مطلق تاکیدی.

30_ عَّیّن ما یرفع الشّک عن وقوع الفعل :

1) إنّ المعلّم یربّی هؤلاء الیتامی تربیة الأب الحنون !                 

2) إنْ غیّرت نفسک تشاهد تغییراً فی العالمَ !

3) إن تساعدونی مساعدة اُواصل طریقی دون تعب !              

٤) یا أیّها العلماء لاتجادلو الجاهل مجادلة طویلة !

«گزینه 1» صورت سوال از ماخواسته در کدام عبارت مفعول مطلق تاکیدی وجود دارد.در گزینه مساعدة:مفعول مطلق تاکیدی ترجمه:اگر به من قطعا کمک کنی ،راهم را بدون خستگی ادامه می دهم.

بررسی سایر گزینه ها:گزینه 2 ترییة:مفعول مطلق نوعی/الاأب:مضاف إلیه ، گزینه 3 تغییراً مفعول ، گزینه ٤ مجادلة:مفعول مطلق نوعی /طویلة:صفت.

31_ عَّیّن الصحیح للفراغ لبیان نوع الفعل : » أحسنوا إلی من أساء إلیکم ....................! :

1) محسنین                                                                   

2) إحساناً

3) إحسان المحسنین                                                       

٤) حُسناً جمیلا

«گزینه 3»

سوال از ما مفعول مطلق نوعی خواسته است.ک هصفت داردویا مضاف إلیه.ولی همواره باید دقت کنیم که مصدر داده شده حتما مصدر فعل جمله باشد.در این عبارت « أحسنو» فعل امر از باب إفعال است ، پس مصدرش می شود« إحسان »وچون در این تست ما به مفعول مطلق نوعی نیاز داریم باید پس از إحسان صفت امده باشد یا مضاف إلیه.واین نکته فقط در گزینه 3 به چشم می خورد.دقت کنید گزینه 1 هرچند از باب افعال است ولی مصدر نیست بلکه اسم فاعل است.ودر گزینه (٤)هم «حسناً» اصلا مصدر منصوب از باب «إفعال» نیست.

32_ عَّیّن المفعول المطلق یخبرنا عن کیفیّة وقوع الفعل :

1) قرأت آیات من القرآن قراءة تؤثّر فی القلب !                         

2) نحترم معلّمینا إحتراماً لأنّهم یربوّننا لمستقبل بلادنا !

3) إنتصر المجاهدون فی ساحة المعرکة إنتصاراً !                     

٤) ضیّعت النعم تضییعاً بالإستفادة غیر الصحیحة منها !

«گزینه 1» منظور از کیفیت وقوع فعل مفعول مطلق نوعی است.

گزینه 1 قراءة:مفعول مطلق نوعی /تؤثر:جمله وصفیه.بررسسی سایر گزینه ها:در گزینه های 2و3و٤ به ترتیب کلمات إحتراماً ، إنتصاراً ،تضییعاً مفعول مطلق تاکیدی هستند.



مای درس ، برترین اپلیکیشن کمک درسی ایران

پوشش تمام محتواهای درسی پایه (3)
  • آزمون آنلاین تمامی دروس پایه (3)
  • گام به گام تمامی دروس پایه (3)
  • ویدئو های آموزشی تمامی دروس پایه (3)
  • گنجینه ای از جزوات و نمونه سوالات تمامی دروس پایه (3)
  • فلش کارت های آماده دروس پایه (3)
  • گنجینه ای جامع از انشاء های آماده پایه (3)
  • آموزش جامع آرایه های ادبی، دستور زبان، قواعد زبان انگلیسی و ... ویژه پایه (3)

کاملا رایگان

+500 هزار کاربر


همین حالا نصب کن



اصطلاحات

فصل 4 : الَفَْرزَدْقَُ

اصطلاحات

اقم وجهك روی اور
مآثر مفاخر ، افتخارات
التماثيل تندیسها ، پیکره ها
الشعائر مراسم
بدأ القومُ يتهامسون قوم شروع به پچ پچ کردند
يوم البعث روز رستاخیز / قیامت
لا علم لنا هیچ دانشی نداریم
يُعبد من دون الله به جای خدا پرستیده میشود
عَظْم و عَصَبٍ استخوان و پی
مدونة مدرستك وبلاگ مدرسه ات
يا بنيتي ای دختر کم
أمام التلفاز جلوی تلویزیون
لا تهنوا سست نشوید
سيارتنا معطلة ماشین خراب شده ما
موقف تصليح السيارات گاراژ تعمیر ماشین ها
التحديد في الاختيار محدودیت در انتخاب
تصفح الكتاب کتاب را سریع ورق زد و مطالعه کرد
الصحفي روزنامه نگار
المرحلة الإبتدائية دوره ابتدایی
كل وعاء يضيق هر ظرفی پر می شود/تنگ میشود
سميكات ماهی های کوچک
الحرب المفروضة جنگ تحمیلی
الناس الأبرياء العزل مردم بی گناه / بی سلاح
مهاجمة الأسود هجوم شیران
علم الآثار باستان شناسی
النقوش و الرسوم نگاره ها و نقاشی ها
دازُ التَّمثيل تماشاخانه ، اپرا
أن يُتْرَكَ سُدى بیهوده رها شوند
إذا نُدى هرگاه صدا زده شود
كأنهم بنيان مرصوص گویی آنان ساختمانی استوارند
سن عريضة لبه پهن
من طينة مایه تباهی
تمر أمام عينى ذكرياتي خاطراتم از جلوی دیدگانم میگذرند
تؤلمنى رجلى پایم درد میکند
المتفرجون طرفداران
كانوا واقفين ایستاده بودند
 مصلح السيارات تعمیر کار ماشین ها
قيدوا به بند بکشید
أنا واثق من مطمئنم
جديراً بالعناية قابل توجه است شایسته توجه است
الظروف القاسية شرایط سخت
الثانوية دبیرستان
قبيل کمی پیش از
طبقاً لإرادته براساس خواسته اش
انتصار الثورة الإسلامية پیروزی انقلاب اسلامی
ساحات القتال میادین جنگ
المشردون آوارگان
على حين غفلة غافلگیرانه
علاقات ثقافية روابط فرهنگی
خَلْفَتها الثورة انقلاب آن را به جا گذاشت
برایک از نظر شما
ليس عاراً ننگ نیست
جزار قصاب
الاحتلال اشغال
جيوش محتلة نیروهای اشغالگر
لَزِمَه المنامُ خوابید
مد رجلك پایت را در از کن
معلم نفسه معلم خودش
البطحاء دشت مکه
التجاهل خود را به نادانی زدن
الأشهر الحل ماه های غیر حرام
شق عليه الأمر کار بر او دشوار آمد
السرطان خرچنگ
لسعة مؤلمة نیش درد آور
هواة كرة القدم طرفداران فوتبال
عند الجفاف هنگام خشکسالی
مُجَفِّف خشک شده
يُدفِنُ نَفسَه خودش را دفن می کند ،خودش را پنهان میکند
ذو الكلابتين دارای دو چنگک
في ما لا يعنيه در چیزی که به او مربوط نمیشود
في يوم عاصف در روزی توفانی
له عرق ينبضُ رگی دارد که میزند ( نبض دارد )
بذلوا وجهداً تلاش بسار نمودند
تقوم الساعة قیامت برپا می شود
تقوم الساعة قیامت برپا می شود
وجوه ناضرة چهره هایی شاداب
فلا تَنهرُ پس او را نران
نور وروده شکوفه گل هایش
يا لها من إمرأة بطلة چه بانوی دلاوری
الأوضاع الحرجة اوضاع متشنج، بحرانی
المقاتلون رزمندگان ، جنگجویان
الحرب العالمية جنگ جهانی
مَجزَزة کشتار ، قتل عام
المحتلة اشغال شده
النظام البعثى رژیم بعثی
العبرة و الاعتبار پندو پند گرفتن
لزم المنام خواب او را رها نکرد
السهل و الصفا دشت و تخته سنگ
مستعيناً ب با کمک
العصر الأموى دوره، أموى
الحل بیرون احرام
تحليل فروپاشی ، تجزیه
من ذريتي از دودمانم
قنديل البحر عروس دریایی
هاوية طرفداران ، شیفتگان
هاوية منجلاب ، جهنم
جاف خشکسالی
تجفيف خشکانیدن، خشک شدن
ينام نوماً عميقاً به خواب عمیقی فرو می رود
أنت خير هدوء تو را آرامش بهتریر
لا فرار منه هیچ راه گریزی از آن نیست
شعباً طيب الأعراق ملتی پاک نژاد
عن حدود شبه الجزيرة از مرزهای شبه جزیره
معظم آثارهم العلمية بیشتر از آثار علمی شان
دولته ذاهبة دولتش رفتنی است
اليتيم فلا تقهر پس بر یتیم قهر نکن
يَزل القدم پا را می لغزاند
فدارهم وأرضهم پس با آنان مدارا کن و ایشان را راضی نما
يا مجيب الدعوات ای برآورنده، دعاها
حياة مليئة بالنجاح زندگی سرشار از موفقیت
الشرطة اداره ، پلیس
الأعشاش لانه ها
احمني و احم بلادي مرا و کشورم را پشتیبان باش
الشرطي پلیس
طَبَعَهُ فِي مَطَبَعَة آن را در چاپخانه چاپ کرد
ما من شيء چیزی نیست




لغات و معنی لغات

فصل 4 : الَفَْرزَدْقَُ

لغات و معنی لغات

الأحبال الصوتية تارهای صوتی (مفرد : حَبْل )
أحلام رؤياها ، خواب ها ( مفرد : حُلْم )
انکَر انکار کرد ( أَنْكَرَ / يُنْكِرُ )
انبَتَ رویانید، رشد داد ، پرورش داد
إجلال گرامی داشتن
ادَّعَى ادعا کرد ( اِدَّعَى / يَدَّعى )
إجلال گرامی داشتن
إذْ ناگهان ← إِذْ جَاءَ : ناگهان آمد
 اسْتَلَمَ الحَجَرَ به سنگ دست کشید
بالغ بسیار
بطحاء دشت مکه
بَيْنَما  در حالی که
تقى پرهیزگار ، باتقوا
تمرد نافرمانی کرد ( تمرد / يَتَمَرَّدُ )
جاف خشک
جفاف خشکی
جَهَرَ بـِ آشکار کرد ( جَهَرَ / يَجْهَرُ )
حِلّ  بیرون از حالت احرام است(مربوط به اصطلاحات حج است )
رَغِبَ في علاقه داشت به ، تمایل داشت به ( رَغِبَ / يَرْغَبُ )
دُبّ خرس ← دُب الباندا : خرس پاندا
دارجة عامیانه
رَحَلَ سفر کرد ( رَحَلَ / يَرْحَلُ )
رَعَی چرید
سهل دشت ( در این درس )
رمز نماد ، سمبل ( جمع : رُموز )
سُور ديوار
ضائر زبان رساننده ، آسیب زننده
شدائِد سختی ها ( مفرد : شديدة )
صفا تخته سنگ ( در این درس )
عُرب عرب
طاف طواف کرد ( طافَ ، يَطوفُ )
عاصمة پایتخت ( جمع : عَواصِم )
کِبار بزرگان ( مفرد : كبير )
کساء جامه ، لباس
غلاف پوشش ، پوسته
لَزِمَ الْمَنام خوابید ، خواب را رها نکرد
عَلَم بزرگ قبیله ، پرجم ، شناخته شده
لَزِمَ همراه چیزی شد ، به چیزی آویخت ( لَزِمَ ، يَلْزَمُ )
وَطأة كام ، قدم ، جای پا
نالَ به دست آورد ( نال / ينال )
اللئيم فرومایه ، پست
مَدَحَ ستایش کرد ( مَدَحَ / يَمدَحُ )
مُدَّ  بکش ، دراز کن( فعل امر از ( مَدَّ ، يمد ) )
نَصَبَ نصب کرد ، بر پا کرد ( نَصَبَ / يَنْصُبُ )
يُصاد صید می شود (فعل مجهول از ( صاد / يَصيدُ ))
نقی پاک ، خالص
يَعْمُرُ عمر می کند ،ماندگار می شود(عَمَرَ/ يَعْمُرُ )
یکادُ نزدیک است (کاد / يَكادُ ) :به عنوان یک فعل کمکی همراه افعال مضارع می آید .
مواد التجميل مواد آرایشی




لغات و مترادف لغات

فصل 4 : الَفَْرزَدْقَُ

لغات و مترادف لغات

إجلال تكريم / تعظيم گرامی داشتن
بالغ كثير بسیار
التقى الورع پرهیزگار
تَمَّرَدَ عَصَى نافرمانی کرد
جَهَرَ بـِ أَظْهَرَ آشکار کرد
رَحَلَ سافَرَ سفر کرد
رَغِبَ في أَحَبَّ تمایل داشت
سُور جِدار دیوار
سَهْل حَمل دشت
الشدائِد الْمَصاعِب سختی ها
الكبار العظام بزرگان
كِساء ثَوب / لباس جامه
اللَّئيم الأرذل پست
مَدَحَ حَمِدَ ستود
نالَ اكْتَسَبَ اكْتَسَبَ


مای درس ، برترین اپلیکیشن کمک درسی ایران

پوشش تمام محتواهای درسی پایه (3)
  • آزمون آنلاین تمامی دروس پایه (3)
  • گام به گام تمامی دروس پایه (3)
  • ویدئو های آموزشی تمامی دروس پایه (3)
  • گنجینه ای از جزوات و نمونه سوالات تمامی دروس پایه (3)
  • فلش کارت های آماده دروس پایه (3)
  • گنجینه ای جامع از انشاء های آماده پایه (3)
  • آموزش جامع آرایه های ادبی، دستور زبان، قواعد زبان انگلیسی و ... ویژه پایه (3)

کاملا رایگان

+500 هزار کاربر


همین حالا نصب کن



لغات و متضاد لغات

فصل 4 : الَفَْرزَدْقَُ

لغات و متضاد لغات

تمرد(نافرمانی کرد) أطاعَ(اطاعت کرد)
جَهَرَبـِ(آشکار کرد) سَتَرَ(پنهان کرد)
الشديدة(سختی) السهولة(آسانی)
الضائر(زیان رساننده) النافع(سودمند)
الكِبار(بزرگان) الصغار(کوچک تر ها)
اللَّئيم(پست) الكَريم / الشَّريف(بزرگوار)
مَدَحَ(ستایش کرد) دَمَّ(نکوهش کرد)
نالَ(به دست آورد) فَقَدَ(از دست داد)




لغات و جمع های مکسر لغات

فصل 4 : الَفَْرزَدْقَُ

لغات و جمع های مکسر لغات

أحبال حَبل تار ، بند
اَحلام حُلم رؤيا
رُموز رَمز نماد ؛ سمبل
شَدائِد شَديدَة سختی
عَواصِم عاصِمة پایتخت
کِبار کَبیر بزرگ





محتوا مورد پسند بوده است ؟

4.62 - 104 رای