درسنامه کامل فارسی نهم
تعداد بازدید : 299.5kخلاصه نکات فارسی نهم - درسنامه شب امتحان فارسی نهم - جزوه شب امتحان فارسی نهم نوبت اول
شعر «ستایش: به نام خداوند جان و خرد»
فصل 1 : آفرينش همه تنبيه خداوندِ دل است
شعر «ستایش: به نام خداوند جان و خرد»:
ستایش
به نام خداوند جان و خرد
- شاعر: فردوسی
- قالب شعر: مثنوی
- اثر: شاهنامه
به نام خداوند جان و خرد کزين برتر انديشه بر نگذرد
به نام خدايی که انسان را آفريد و به او عقل داد. و انديشۀ آدم از اين بالا تر نمی رود و به حقیقت خدا پی نمی برد.
واژه |
معنی واژه |
واژه |
معنی واژه |
خرد |
دانش |
انديشه |
فکر |
مفهوم بیت:
ذهن انسان ، قادر به شناخت خداوند نیست.
آرایه ادبی:
خرد و اندیشه ß مراعات نظیر
خداوندِ نام و خداوندِ جای خداوندِ روزی دهِ رهنمای
خداوندی که صاحب نام ها و مکان هاست. خداوندی که روزی دهنده و راهنمای انسان است .
واژه |
معنی واژه |
واژه |
معنی واژه |
خداوند |
صاحب، دارنده |
جای |
مکان |
مفهوم بیت:
خداوند، به وجود آورندۀ تمام جهان است .
آرایه ادبی:
واج آرایی حروف «خ» و «ن»
خداوند کیوان و گردان سپهر فروزندۀ ماه و ناهید و مهر
خداوند، خالق بلندترين ستاره و گردانندۀ آسمان، روشن کنندۀ ماه و ناهید و خورشید است.
واژه |
معنی واژه |
واژه |
معنی واژه |
مِهر |
خورشید |
گردان |
گردنده |
فروزنده |
روشن کننده |
ناهید |
سیارۀ زُهره |
کیوان |
بلندترين ستاره »زُحل « |
آرایه ادبی:
کیوان، ماه، ناهید، مهر ß مراعات نظیر
به بینندگان آفريننده را نبینی، مرنجان دو بیننده را
با چشمانت نمی توانی خدا را ببینی پس به چشم هايت زحمت نده.
واژه |
معنی واژه |
بیننده |
چشم |
مفهوم بیت:
خداوند را با حواس مادی و چشم نمی توان ديد و درک کرد.
نیابد بدو نیز، انديشه راه که او برتر از نام و از جايگاه
حتی اندیشه آدمی هم نمی تواند به خدا دست یابد؛ زیرا او از نام و مکان بالاتر است.
واژه |
معنی واژه |
جايگاه |
مکان |
آرایه ادبی:
راه نیافتن ß کنايه از درک نکردن عقل و انديشه
ستودن نداند کس او را چو هست میان، بندگی را ببايدت بست
هیچ کس نمی تواند خدا را چنان که شايسته است، ستايش کند، پس برای بندگی و اطاعت خدا آماده باشیم.
واژه |
معنی واژه |
واژه |
معنی واژه |
ستودن |
ستايش کردن |
میان |
کمر |
آرایه ادبی:
میان، بندگی را ببايدت بست ß کنايه از آماده شدن برای بندگی خدا
هست، بست ß جناس
واج آرای حرف «ب»
توانا بود هرکه دانا بود ز دانش، دل پیر، برنا بود
هرکس دانش کسب کند در زندگی موفق است. به وسیلۀ دانش، دل انسان پیر، جوان می شود.
واژه |
معنی واژه |
برنا |
جوان |
مفهوم بیت:
هرکس دانا باشد، توانايی انجام کارها را دارد.
شعر «ستایش: به نام خداوند جان و خرد»:
ستایش
به نام خداوند جان و خرد
- شاعر: فردوسی
- قالب شعر: مثنوی
- اثر: شاهنامه
به نام خداوند جان و خرد کزين برتر انديشه بر نگذرد
به نام خدايی که انسان را آفريد و به او عقل داد. و انديشۀ آدم از اين بالا تر نمی رود و به حقیقت خدا پی نمی برد.
واژه |
معنی واژه |
واژه |
معنی واژه |
خرد |
دانش |
انديشه |
فکر |
مفهوم بیت:
ذهن انسان ، قادر به شناخت خداوند نیست.
آرایه ادبی:
خرد و اندیشه ß مراعات نظیر
خداوندِ نام و خداوندِ جای خداوندِ روزی دهِ رهنمای
خداوندی که صاحب نام ها و مکان هاست. خداوندی که روزی دهنده و راهنمای انسان است .
واژه |
معنی واژه |
واژه |
معنی واژه |
خداوند |
صاحب، دارنده |
جای |
مکان |
مفهوم بیت:
خداوند، به وجود آورندۀ تمام جهان است .
آرایه ادبی:
واج آرایی حروف «خ» و «ن»
خداوند کیوان و گردان سپهر فروزندۀ ماه و ناهید و مهر
خداوند، خالق بلندترين ستاره و گردانندۀ آسمان، روشن کنندۀ ماه و ناهید و خورشید است.
واژه |
معنی واژه |
واژه |
معنی واژه |
مِهر |
خورشید |
گردان |
گردنده |
فروزنده |
روشن کننده |
ناهید |
سیارۀ زُهره |
کیوان |
بلندترين ستاره »زُحل « |
آرایه ادبی:
کیوان، ماه، ناهید، مهر ß مراعات نظیر
به بینندگان آفريننده را نبینی، مرنجان دو بیننده را
با چشمانت نمی توانی خدا را ببینی پس به چشم هايت زحمت نده.
واژه |
معنی واژه |
بیننده |
چشم |
مفهوم بیت:
خداوند را با حواس مادی و چشم نمی توان ديد و درک کرد.
نیابد بدو نیز، انديشه راه که او برتر از نام و از جايگاه
حتی اندیشه آدمی هم نمی تواند به خدا دست یابد؛ زیرا او از نام و مکان بالاتر است.
واژه |
معنی واژه |
جايگاه |
مکان |
آرایه ادبی:
راه نیافتن ß کنايه از درک نکردن عقل و انديشه
ستودن نداند کس او را چو هست میان، بندگی را ببايدت بست
هیچ کس نمی تواند خدا را چنان که شايسته است، ستايش کند، پس برای بندگی و اطاعت خدا آماده باشیم.
واژه |
معنی واژه |
واژه |
معنی واژه |
ستودن |
ستايش کردن |
میان |
کمر |
آرایه ادبی:
میان، بندگی را ببايدت بست ß کنايه از آماده شدن برای بندگی خدا
هست، بست ß جناس
واج آرای حرف «ب»
توانا بود هرکه دانا بود ز دانش، دل پیر، برنا بود
هرکس دانش کسب کند در زندگی موفق است. به وسیلۀ دانش، دل انسان پیر، جوان می شود.
واژه |
معنی واژه |
برنا |
جوان |
مفهوم بیت:
هرکس دانا باشد، توانايی انجام کارها را دارد.
مای درس ، برترین اپلیکیشن کمک درسی ایران
پوشش تمام محتواهای درسی پایه نهم- آزمون آنلاین تمامی دروس پایه نهم
- گام به گام تمامی دروس پایه نهم
- ویدئو های آموزشی تمامی دروس پایه نهم
- گنجینه ای از جزوات و نمونه سوالات تمامی دروس پایه نهم
- فلش کارت های آماده دروس پایه نهم
- گنجینه ای جامع از انشاء های آماده پایه نهم
- آموزش جامع آرایه های ادبی، دستور زبان، قواعد زبان انگلیسی و ... ویژه پایه نهم
شعر «آفرينش همه تنبیه خداوندِ دل است»
فصل 1 : آفرينش همه تنبيه خداوندِ دل است
شعر «آفرينش همه تنبیه خداوندِ دل است»:
درس اول
آفرينش همه تنبیه خداوندِ دل است
- شاعر: سعدی
- قالب شعر: قصیده
- آثار: بوستان، گلستان
بامدادی که تفاوت نکند لیل و نهار خوش بود دامن صحرا و تماشای بهار
صبح زودی که شب و روزش يکسان است، بهترين کار اين است که به صحرا برويم و از تماشای بهار، لذت ببريم.
واژه |
معنی واژه |
واژه |
معنی واژه |
بامداد |
صبح زود |
لیل |
شب |
نهار |
روز |
آرایه ادبی:
لیل و نهار ß متضاد
نهار و بهار ß جناس
تفاوت نکند لیل و نهار ß اشاره به مساوی بودن طول شب و روز در اول بهار
آفرينش همه تنبیه خداوند دل است دل، ندارد که ندارد به خداوند اقرار
آفريده های خدا باعث آگاهی انسان می شود. هرکس خدا را قبول ندارد، دل و احساس ندارد.
واژه |
معنی واژه |
واژه |
معنی واژه |
تنبیه |
آگاهی |
خداوند دل |
انسان های آگاه |
دل |
معرفت، احساس |
اقرار |
اعتراف |
آرایه ادبی:
واج آرای حرف «د»
که، به ß جناس
اين همه نقش عجب، بر در و ديوار وجود هرکه فکرت نکند، نقش بود بر ديوار
اين همه نقش های زيبا در دنیا وجود دارد، هرکس تفکر نکند مثل عکس روی ديوار، بی فايده است.
واژه |
معنی واژه |
واژه |
معنی واژه |
عجب |
شگفت |
فکرت |
فکر |
آرایه ادبی:
نقش بود بر ديوار ß کنايه از بی فايده بود
در، ديوار ß مراعات نظیر
در، بر ß جناس
ديوار وجود ß تشبیه «وجود به ديوار تشبیه شده «
کوه و دريا و درختان، همه در تسبیح اند نه همه مستمعی، فهم کند اين اسرار
همۀ موجودات، خدا را ستايش می کنند اما همۀ شنونده ها اسرار خدا را درک نمی کنند.
واژه |
معنی واژه |
واژه |
معنی واژه |
تسبیح |
ستايش خدا |
مستمع |
شنونده |
اسرار |
رازها |
آرایه ادبی:
کوه و دريا و درختان ß مراعات نظیر
خبرت هست که مرغان سحر می گويند: آخر ای خفته، سر از خواب جهالت بردار؟
آيا خبر داری که مرغان سحر با آواز خواندنشان می گويند: ای بی خبر از خواب غفلت و نادانی بیدار شو؟
واژه |
معنی واژه |
واژه |
معنی واژه |
خُفته |
بی خبر |
جهالت |
نادانی |
آرایه ادبی:
مرغان سحر می گويند ß تشخیص
مرغ سحر ß قبلاً به خروس، مرغ سحر می گفتند
سر از خواب جهالت بردار ß کنايه از آگاهی ، بیداری
خواب، سحر، خفته ß مراعات
تا کی آخر چو بنفشه، سر غفلت در پیش؟ حیف باشد که تو در خوابی و نرگس، بیدار
تا کی می خواهی مثل گل بنفشه در بی خبری باشی؟ حیف است که تو در خواب باشی و گل نرگس، بیدار و در حال عبادت باشد.
واژه |
معنی واژه |
غفلت |
بی خبری، فراموشی |
آرایه ادبی:
بنفشه ß نماد انسان های بی خبر
نرگس ß نماد انسان های آگاه
سر، در ß جناس
بنفشه، نرگس ß مراعات نظیر
سر غفلت در پیش ß کنايه از بی خبری
که تواند که دهد میوۀ الوان از چوب؟ يا که داند که برآرد گل صد برگ از خار؟
چه کسی می تواند از چوب درخت، میوه های رنگین بیافريند؟ چه کسی می تواند از میان خار، گل صد برگ به وجود بیاورد؟
واژه |
معنی واژه |
واژه |
معنی واژه |
الوان |
رنگارنگ |
چوب |
منظور درخت است |
آرایه ادبی:
گل، خار ß متضاد
عقل، حیران شود از خوشۀ زرين عنب فهم، عاجز شود از حُقۀ ياقوت انار
عقل با ديدن يک خوشۀ انگور، حیران می شود و فهم انسان با ديدن زيبايی انار، ناتوان می شود.
واژه |
معنی واژه |
واژه |
معنی واژه |
عنب |
انگور |
عاجز |
ناتوان |
حُقه |
جعبه، کیسۀ پر از ياقوت |
آرایه ادبی:
عقل ، حیران شود و فهم، عاجز شود ß تشخیص
عنب، انار ß مراعات نظیر
حقۀ ياقوت انار ß تشبیه) انار به جعبه ای از جواهر تشبیه شده است(
پاک و بی عیب، خدايی که به تقدير عزيز ماه و خورشید، مسخر کند و لیل و نهار
خدای پاک و بی عیبی که با تقدير خود، ماه و خورشید و شب و روز را به فرمان ما درآورد.
واژه |
معنی واژه |
واژه |
معنی واژه |
تقدير |
اراده |
مسَخَّر |
رام، مُطیع |
آرایه ادبی:
ماه و خورشید ß مراعات نظیر
لیل و نهار ß متضاد
تا قیامت سخن اندر کرم و رحمت او همه گويند و يکی گفته نیايد ز هزار
تا قیامت همه در مورد بخشش و مهربانی خدا می گويند اما يکی هم از هزار تا گفته نشده است.
نعمتت بار خدايا، ز عدد بیرون است شکر اِنعام تو هرگز نکند شکر گزار
خدايا نعمت های تو قابل شمارش نیست، هیچ شکرگزاری نمی تواند نعمت های تو را شکر کند.
واژه |
معنی واژه |
تقدير |
نعمت (اين واژۀ با فتحه «اَنعام«، چارپا معنی می دهد) |
آرایه ادبی:
ز عدد بیرون است ß کنايه از فراوان بودن
شکر و شکر گزار و اِنعام ß مراعات نظیر
سعديا، راست روان گوی سعادت بردند راستی کن که به منزل نرسد کج رفتار
ای سعدی انسان های درست کار به خوشبختی رسیدند. راستی را در پیش بگیر، زيرا آدم خطا کار به مقصد نمی رسد.
واژه |
معنی واژه |
واژه |
معنی واژه |
تنبیه |
آگاهی |
خداوند دل |
انسان های آگاه |
دل |
معرفت، احساس |
اقرار |
اعتراف |
آرایه ادبی:
گوی سعادت بردند ß کنايه از دست يافتن به خوشبختی
گوی سعادت ß تشبیه ) سعادت به گوی »توپ «تشبیه شده است)
راستی کن که به منزل نرسد کج رفتار ß يادآور ضرب المثل» بار کج به منزل نمی رسد»
جزوات جامع پایه نهم
جزوه جامع ریاضی نهم
جزوه جامع علوم تجربی نهم
جزوه جامع مطالعات اجتماعی نهم
جزوه جامع عربی نهم
جزوه جامع فارسی نهم
جزوه جامع نگارش نهم
جزوه جامع زبان انگلیسی نهم
جزوه جامع کتاب کار انگلیسی نهم
جزوه جامع آمادگی دفاعی نهم
جزوه جامع پیام های آسمانی نهم
جزوه جامع آموزش قرآن نهم
جزوه جامع کار و فناوری نهم
نثر روان «حکایت: سفر»
فصل 1 : آفرينش همه تنبيه خداوندِ دل است
نثر روان «حکایت: سفر»:
حکایت
سفر
روزی پیر ما، با جمعی از همراهان به در آسیابی رسید. افسار اسب کشید و ساعتی درنگ کرد؛ پس به همراهان گفت: «می دانید که اين آسیاب چه می گويد؟ می گويد: معرفت اين است که من در آنم. گرد خويش می گردم و پیوسته در خود سفر می کنم تا هر چه نبايد از خود دور گردانم!»
نثر روان:
يک روز، شیخ و راهنمای ما ابوسعید ابی الخیر، با گروهی از همراهانش به در آسیابی رسید. اسبش را نگه داشت و مدتی، صبر کرد. سپس به همراهانش گفت: آيا می دانید که اين آسیاب چه چیزی را به ما می گويد؟
می گويد: شناخت واقعی همین است که منِ »آسیاب» در حال انجام دادن آن هستم. به هنگام گشتن، به دور خودم، با خودم فکر می کنم و کارهای خودم را مرور می کنم و هر چیزی را که شايسته نیست انجام دهم، از خودم دور می کنم.
واژه |
معنی واژه |
واژه |
معنی واژه |
پیر |
راهنما، مرشد |
ساعتی |
لحظه ای |
درنگ |
صبر |
معرفت |
شناخت |
آرایه ادبی:
گِرد خويش گشتن ß کنايه از کارها و اعمال خود را بررسی کردن
معنی واژگان درس «آفرینش همه تنبیه خداوندِ دل است»
فصل 1 : آفرينش همه تنبيه خداوندِ دل است
معنی واژگان درس «آفرینش همه تنبیه خداوندِ دل است»:
واژه |
معنی واژه |
واژه |
معنی واژه |
خرد |
دانش |
انديشه |
فکر |
خداوند |
صاحب، دارنده |
جای |
مکان |
مِهر |
خورشید |
گردان |
گردنده |
فروزنده |
روشن کننده |
ناهید |
سیارۀ زُهره |
بیننده |
چشم |
جايگاه |
مکان |
ستودن |
ستايش کردن |
میان |
کمر |
برنا |
جوان |
نهار |
روز |
بامداد |
صبح زود |
لیل |
شب |
تنبیه |
آگاهی |
خداوند دل |
انسان های آگاه |
دل |
معرفت، احساس |
اقرار |
اعتراف |
عجب |
شگفت |
فکرت |
فکر |
تسبیح |
ستايش خدا |
مستمع |
شنونده |
اسرار |
رازها |
غفلت |
بی خبری، فراموشی |
خُفته |
بی خبر |
جهالت |
نادانی |
الوان |
رنگارنگ |
چوب |
منظور درخت است |
عنب |
انگور |
عاجز |
ناتوان |
تنبیه |
آگاهی |
خداوند دل |
انسان های آگاه |
دل |
معرفت، احساس |
اقرار |
اعتراف |
پیر |
راهنما، مرشد |
ساعتی |
لحظه ای |
درنگ |
صبر |
معرفت |
شناخت |
کیوان |
بلندترين ستاره »زُحل « |
||
حُقه |
جعبه، کیسۀ پر از ياقوت |
||
تقدير |
نعمت (اين واژۀ با فتحه «اَنعام«، چارپا معنی می دهد) |
مای درس ، برترین اپلیکیشن کمک درسی ایران
پوشش تمام محتواهای درسی پایه نهم- آزمون آنلاین تمامی دروس پایه نهم
- گام به گام تمامی دروس پایه نهم
- ویدئو های آموزشی تمامی دروس پایه نهم
- گنجینه ای از جزوات و نمونه سوالات تمامی دروس پایه نهم
- فلش کارت های آماده دروس پایه نهم
- گنجینه ای جامع از انشاء های آماده پایه نهم
- آموزش جامع آرایه های ادبی، دستور زبان، قواعد زبان انگلیسی و ... ویژه پایه نهم
دانش ادبی: یادآوری
فصل 1 : آفرينش همه تنبيه خداوندِ دل است
دانش ادبی: یادآوری:
دانش ادبی
یادآوری
تشبیه:
وقتی کسی يا چیزی را به چیز ديگر، شبیه و مانند می کنیم، از تشبیه استفاده کرده ايم.
به عنوان مثال :
- تنش چون بید، لرزان است.
- روزگارت چو خورشید، فروزان باد.
- دلش همچو آيینه پاک است.
تشخیص يا جان بخشی:
وقتی ويژگی يا رفتار انسانی را به جانوران يا اشیا نسبت بدهیم، از جان بخشی استفاده کرده ايم.
به عنوان مثال:
- ای نسیمِ سحر ! آرامگه يار کجاست؟
- چشم نرگس به شقايق نگران خواهد شد .
- گل بخنديد و باغ شد پِدرام
- شب ايستاده است .
- جاده نفس می کشید .
همان طور که می بینید ويژگی های انسان، به جانوران و اشیا نسبت داده شده است.
مراعات نظیر يا تناسب:
واژه هايی که از يک گروه و مجموعه هستند و با هم هماهنگی دارند.
به عنوان مثال:
- بسی تیر و دی ماه و ارديبهشت برآيد که ما خاک باشیم و خشت
»ماه های سال «
- ارغوان جام عقیقی به سمن خواهد داد چشم نرگس به شقايق نگران خواهد شد
»نام گل ها»
- ابر و باد و مه و خورشید و فلک در کارند
«اجرام اسمانی»
- مزرع سبز فلک ديدم و داس مه نو يادم از کِشتۀ خويش آمد و هنگام درو
»وسايل کشاورزی «
- شبی در بیابان مکه از بی خوابی، پای رفتنم نماند، سر بنهادم، شتربان را گفتم: دست از من بدار.
»اندام های بدن»
جزوات جامع پایه نهم
جزوه جامع ریاضی نهم
جزوه جامع علوم تجربی نهم
جزوه جامع مطالعات اجتماعی نهم
جزوه جامع عربی نهم
جزوه جامع فارسی نهم
جزوه جامع نگارش نهم
جزوه جامع زبان انگلیسی نهم
جزوه جامع کتاب کار انگلیسی نهم
جزوه جامع آمادگی دفاعی نهم
جزوه جامع پیام های آسمانی نهم
جزوه جامع آموزش قرآن نهم
جزوه جامع کار و فناوری نهم
متن درس « عجايب صنع حق تعالی» و معنی متن
فصل 2 : عجايبِ صُنعِ حق تعالی
متن درس « عجايب صنع حق تعالی» و معنی متن:
درس دوم
عجايب صنع حق تعالی
- نویسنده: امام محمد غزالی
- آثار: کیمیای سعادت ، احیاء العلوم ، نصیحه الملوک
بدان که هرچه در وجود است، همه صُنعِ خدای تعالی است.
آگاه باش که هر چه در جهان هستی وجود دارد، همه را خداوند بلند مرتبه آفريده است.
واژه |
معنی واژه |
واژه |
معنی واژه |
بِدان |
آگاه باش |
وجود |
منظور، دنیا |
صُنع |
آفرينش، احسان |
تعالی |
بلند مرتبه |
آسمان و آفتاب و ماه و ستارگان و زمین و آنچه بر وی است، چون کوه ها و بیابان ها و نهر ها و آنچه در کوه هاست، از جواهر و معادن.
آسمان و آفتاب و ماه و ستارگان و زمین و آن چه بر روی زمین است مانند کوه و بیابان و رودخانه و آن چه در کوه هاست از سنگ های قیمتی و معدن ها.
واژه |
معنی واژه |
واژه |
معنی واژه |
بر وی |
بر رویِ زمین |
نهرها |
جوی ها، رودخانه ها |
جواهر |
جمع جوهر |
آرایه ادبی:
در متن، دو مراعات نظیر با هم آمده که شبکۀ معنايی ايجاد کرده )آسمان، آفتاب، ماه، ستارگان، زمین) و )کوه، بیابان، نهرها، جواهر، معادن).
آسمان و زمین ß تضاد
و آنچه بر روی زمین است، از انواع نباتات و آنچه در برّ و بحر است، از انواع حیوانات.
و آنچه که بر روی زمین وجود دارد از گیاهان و آنچه که در خشکی و دريا وجود دارد از انواع حیوانات.
واژه |
معنی واژه |
واژه |
معنی واژه |
نباتات |
جمع نبات، گیاهان |
برّ |
خشکی |
بحر |
دريا |
آرایه ادبی:
برّ و بحر ß تضاد
و آنچه میان آسمان و زمین است، چون میغ و باران و تگرگ و رعد و برق و قوس قُزَح.
و آن چه که در میان آسمان و زمین است، مانند ابر و باران و برف و تگرگ و رعد و برق و رنگین کمان.
واژه |
معنی واژه |
واژه |
معنی واژه |
میغ |
ابر |
قوس قُزَح |
رنگین کمان |
برق |
آذرخش، صاعقه |
آرایه ادبی:
آسمان و زمین ß تضاد
میغ، باران، برف، تگرگ، رعد، قوس قزح ß مراعات نظیر
و علاماتی که در هوا پديد می آيد، همه عجايب صُنعِ حق تعالی است و اين همه آيات حق تعالی است. که تو را فرموده است تا در آن نظر کنی. پس اندر اين آيات، تفکّر کن.
و نشانه هايی که در هوا آشکار می شود، همه شگفتی های آفرينش خداوند بزرگ است و اين ها نشانه هايی از خداوند بلندمرتبه است که به تو فرمان داده است که در آن ها نگاه کنی )دقّت کنی) پس در اين نشانه های خداوند، فکر و انديشه کن.
واژه |
معنی واژه |
واژه |
معنی واژه |
اندر |
در |
عجايب |
شگفتی ها |
علامات |
جمع علامت، نشانه ها |
در زمین نگاه کن که چگونه بساط تو ساخته است و جوانب وی فَراخ گسترانیده.
به زمین نگاه کن که خداوند چگونه آن را مانند فرشی برای تو آماده کرده و اطراف آن را گسترده کرده است.
واژه |
معنی واژه |
بساط |
فرش، هر چیز گستردنی |
جوانب |
وارستن، رها شدن، خلاص یافتن |
فَراخ |
وارستن، رها شدن، خلاص یافتن |
آرایه ادبی:
منظور از جوانب وی ß همه جای زمین است
و از زير سنگ های سخت، آب های لطیف، روان کرده تا بر روی زمین می رود و به تدريج بیرون می آيد.
و از زير سنگ های محکم، آب گوارا جاری کرده است که بر رویِ زمین جاری می شود و کم کم از زير زمین بیرون می آيد.
واژه |
معنی واژه |
واژه |
معنی واژه |
لطیف |
زُلال، گوارا |
به تدريج |
کم کم |
روان |
جاری |
آرایه ادبی:
سخت و لطیف ß تضاد
در وقتِ بهار بنگر و تفکّر کن که زمین چگونه زنده می شود و چون ديبای هفت رنگ گردد، بلکه هزار رنگ شود.
به هنگام بهار نگاه کن که زمین چطور شاداب و سرسبز می شود و مانند پارچه ای ابريشمی، رنگارنگ و زيبا می شود بلکه هزار رنگ می شود.
واژه |
معنی واژه |
ديبا |
پارچه ی ابريشمی رنگی |
آرایه ادبی:
چون ديبا ß تشبیه
بلکه هزار رنگ شود ß اغراق و بزرگ نمايی
نگاه کن مرغان هوا و حشرات زمین را هر يکی بر شکلی ديگر و بر صورتی ديگر و همه از يک دگر نیکوتر؛
به پرندگان آسمان و حشره های روی زمین نگاه کن که هر يک را با شکل و ظاهری متفاوت آفريده و هر کدام از ديگری بهتر و زيباتر است.
هر يکی را آن چه به کار بايد، داد و هر يکی را بیاموخته که غذای خويش چون به دست آورد و بچّه را چون نگه دارد تا بزرگ شود و آشیان خويش چون کند. در مورچه، نگاه کن که به وقت خويش، غذا چون جمع کند.
آن چه لازم بود به هر يک از )موجودات( داده و به هر کدام، ياد داده که چگونه غذا به دست بیاورد و از بچّه نگهداری کند تا بزرگ شود و چگونه لانۀ خود را بسازد. به مورچه نگاه کن که چگونه در زمان مناسب غذايش را جمع آوری می کند.
اگر در خانه ای شوی که به نقش و گچ کنده کرده باشند، روزگاری دراز، صفت آن گويی و تعجّب کنی؛ و همیشه در خانه خدايی، هیچ تعجّب نکنی؟
اگر داخل خانه ای بِرَوی که نقّاشی و گچ بُری کرده باشند، زمان زيادی آن را وصف می کنی و از آن کار، تعجّب می کنی در حالی که همیشه در خانه ی خدا )دنیا( هستی و اصلا تعجّب نمی کنی.
واژه |
معنی واژه |
واژه |
معنی واژه |
شَوی |
بِروی |
صفت آن گويی |
آن را وصف می کنی |
کنده کرده باشند |
کنده کاری کرده باشند |
آرایه ادبی:
خانۀ خدا )در خانۀ خدايی) ß منظور، دنیا است.
و اين عالم، خانۀ خداست و فرش وی زمین است و لکن سقفی بی ستون و اين عجب تر است و چراغ وی ماه است و شعله ی وی آفتاب و قنديل های وی ستارگان.
و اين دنیا، خانۀ خداست و فرش آن، زمین است و سقفِ بی ستون آن، آسمان است که اين بسیار عجیب است و چراغ آن ماه است و شعلۀ آن، خورشید و چراغدان هايش ستارگان هستند.
واژه |
معنی واژه |
قنديل |
چراغ آويز، چراغدان |
آرایه ادبی:
اين عالم خانۀ خداست ß تشبیه
فرش آن زمین است ß تشبیه
چراغ وی ماه است ß تشبیه
شعلۀ وی آفتاب است ß تشبیه
سقف ß منظور، آسمان است.
و تو از عجايب اين، غافل که خانه بس بزرگ است و چشم تو بس مختصر و در وی نمی گنجد.
و تو از شگفتی های اين دنیا بی خبری، زيرا دنیا بسیار بزرگ است و قدرت تو اندک و زيبايی ها و بزرگی های آن را درک نمی کنی.
واژه |
معنی واژه |
واژه |
معنی واژه |
غافل |
بی خبر |
مختصر |
کم و کوتاه، ناچیز |
آرایه ادبی:
بزرگ و مختصر ß تضاد
و مَثَل تو چون مورچه ای است که در قصر مَلِکی سوراخی دارد؛ جز غذای خويش و ياران خويش چیزی نمی بیند؛ و از جمال صورتِ قصر و بسیاری غلامان و سريرِ مُلکِ وی، هیچ خبر ندارد.
ای انسان، تو در اين دنیا مثل مورچه ای هستی که در قصر پادشاهی لانه دارد، جز غذا و دوستان خود به چیز ديگری فکر نمی کند و از زيبايی کاخ و نوکران و تخت پادشاه، خبرندارد.
واژه |
معنی واژه |
واژه |
معنی واژه |
مَلِک |
پادشاه |
مَثَل |
وصفِ حال، داستان |
مُلک |
فرمانروايی |
سرير |
تخت |
آرایه ادبی:
قصر، مَلِک، غلام ß مراعات نظیر
اگر خواهی به درجۀ مورچه قناعت کنی، می باش و اگر نه، راهت داده اند تا در بُستانِ معرفتِ حق تعالی، تماشا کنی و بیرون آيی. چشم باز کن تا عجايب بینی که مدهوش و متحیّر شوی
ای انسان، اگر می خواهی در حدّ و اندازۀ مورچه باشی، باش و اگر نمی خواهی مثل مورچه باشی به تو اجازه داده اند که در باغ شناخت خداوندِ بزرگ، تماشا کنی و او را بهتر بشناسی، پس چشمت را باز کن و دقت کن تا شگفتی های آفرينش خداوند را در دنیا ببینی و شگفت زده و حیران شوی.
واژه |
معنی واژه |
واژه |
معنی واژه |
معرفت |
شناخت |
تعالی |
بلند مرتبه |
بُستان |
باغ |
چشم باز کن |
دقّت کن |
مدهوش |
سرگشته |
متحیّر |
حیران و متعجّب |
آرایه ادبی:
بُستان معرفت ß منظور، دنیا است.
شعر «پرواز» و معنی و مفهوم شعر
فصل 2 : عجايبِ صُنعِ حق تعالی
شعر «پرواز» و معنی و مفهوم شعر:
شعر خوانی
پرواز
- شاعر: نیما یوشیج (علی اسفندیاری)
- قالب شعر: هم جزو غزل محسوب می شود و هم جزو قطعه
- آثار: افسانه، ای شب، قصه زنگ پریده
در پیله تا به کی، در خویشتن تنی؟ پرسید کرم را، مرغ از فروتنی
مرغ با تنبلی از کرم پرسید، تا کی در خانه (پیله) تار میبافی؟
واژه |
معنی واژه |
پیله |
محفظهای که نوزاد برخی حشرات دور خود میتند |
تنی |
تنیدن، تار بافتن کرم ابریشم یا عنکبوت |
فروتنی |
در این جا مراد «کم کاری و تنبلی مرغ» است. |
نکات دستوری:
مرغ نهاد مصرع دوم است.
«را» به معنی «از» است بنابراین کرم نقش متمّمی میگیرد.
تا چند منزوی، در کنج خلوتی؟ در بسته تا به کی، در محبس تنی؟
ای کرم تا چه وقت در کنج تنهایی گوشه نشینی اختیار میکنی و از مردم کناره میگیری؟ تا چه وقت اسیر جسم خاکی خود هستی؟
واژه |
معنی واژه |
واژه |
معنی واژه |
منزوی |
آن که از مردم کناره گیرد |
در بسته |
حبس شده، زندانی |
آرایه ادبی:
محبس تن ß اضافه ی تشبیهی بلیغ
در فکر رستنم پاسخ بداد کرم خلوت نشسته ام زین روی منحنی
کرم پاسخ داد، در فکر رهایی و پرواز میباشم، به این خاطر خلوت و تنهایی اختیار کردم (تا خمیده شدم)
واژه |
معنی واژه |
واژه |
معنی واژه |
رستن |
رها شدن |
خلوت |
تنهایی |
مفهوم:
رستن یعنی دل کندن از دنیا و پرواز آسمانی مراد است.
هم سالهای من پروانگان شدند جستند از این قفس، گشتند دیدنی
هم سن و سالان من به پروانه مبدّل شدند و از این قفس (پیله) رهایی یافتند و تماشایی شدند.
واژه |
معنی واژه |
دیدنی |
تماشایی |
مفهوم:
«ی» در این کلمه «یای» لیاقت است، یعنی شایستگی موصوف خود را میرساند.
در حبس و خلوتم تا وارهم به مرگ یا پر بر آورم بهر پریدنی
در زندان تن خود خلوت اختیار کردم تا با مرگ، رهایی و خلاصی یابم یا منتظرم پر در آورم و با شایستگی پرواز کنم.
واژه |
معنی واژه |
وارهم |
وارستن، رها شدن، خلاص یافتن |
اینک تو را چه شد کای مرغ خانگی کوشش نمیکنی، پری نمیزنی
ای مرغ خانگی، برای تو چه اتّفاقی رخ داده است که نه در فکر پرواز هستی و نه تلاش میکنی!
مفهوم شعر پرواز:
کرم در این شعر نماد خود شاعر یا هر انسان متفّکر و جستجوگر است که از زندگی روزمرّه خویش به تنگ آمده و در تلاش و تکاپوست تا با حرکتی نو خود را رها کند و مرغ نماد انسانهایی است که با وجود توانایی و خلاقّیت (قدرت پرواز کردن)، جرأت نو شدن را در زندگی ندارند و برای آن تلاش و کوشش نمیکنند. به این گونه از شعر که در آن شاعر، از زبان دو یا چند شخصیت که در مقابل یک دیگر قرار میگیرند؛ سخن بگوید و صفات هر یک را از زبان آنها بیان کند، مناظره میگویند. جانبخشی (تشخیص) در تمام ابیات وجود دارد.
در شعر تمثیلی (کرم ابریشم) شعر قالبی کهن و عروضی دارد. قطعه کوتاهی است که بار پیامی روشن و اجتماعی را بر دوش میکشد. در این شعر مرغ خانگی کرم ابریشمی را که درون پیله بر خود میپیچد سرزنش میکند و از او میپرسد: در پیله تا به کی بر خویشتن تنی؟ کرم پاسخ میدهد: من در اندیشه آزادی این گونه رنج زندان را تحمل میکنم. جانم از این حالت فرسوده است.
مسالان من یا در حبس سوخته اند و جان داده اند، یا هم اکنون پروانگانی زیبا و آزاد هستند که از رنج قفس رسته اند. اما من هنوز در تلاشم که یا با مرگ از این رنج رهایی یابم یا آزادی خود را به دست آورم: تا وارهم به مرگ. یا پر آورم بهر پریدنی. آن گاه کرم ابریشم، گلهمند و در عین حال سرزنش کننده از مرغ خانگی میپرسد: حال بگو ببینم تو که اسیر زندان نیستی چرا ننگ اسارت را پذیرفتهای؟ و چرا برای رهایی خود نمیکوشی؟ تو چرا پرواز را فراموش کردهای؟
مای درس ، برترین اپلیکیشن کمک درسی ایران
پوشش تمام محتواهای درسی پایه نهم- آزمون آنلاین تمامی دروس پایه نهم
- گام به گام تمامی دروس پایه نهم
- ویدئو های آموزشی تمامی دروس پایه نهم
- گنجینه ای از جزوات و نمونه سوالات تمامی دروس پایه نهم
- فلش کارت های آماده دروس پایه نهم
- گنجینه ای جامع از انشاء های آماده پایه نهم
- آموزش جامع آرایه های ادبی، دستور زبان، قواعد زبان انگلیسی و ... ویژه پایه نهم
معنی واژگان درس «عجايب صنع حق تعالی»
فصل 2 : عجايبِ صُنعِ حق تعالی
معنی واژگان درس «عجايب صنع حق تعالی»:
واژه |
معنی واژه |
واژه |
معنی واژه |
بِدان |
آگاه باش |
وجود |
منظور، دنیا |
صُنع |
آفرينش، احسان |
تعالی |
بلند مرتبه |
بر وی |
بر رویِ زمین |
نهرها |
جوی ها، رودخانه ها |
جواهر |
جمع جوهر |
نباتات |
جمع نبات، گیاهان |
برّ |
خشکی |
بحر |
دريا |
میغ |
ابر |
قوس قُزَح |
رنگین کمان |
برق |
آذرخش، صاعقه |
اندر |
در |
عجايب |
شگفتی ها |
لطیف |
زُلال، گوارا |
به تدريج |
کم کم |
روان |
جاری |
شَوی |
بِروی |
صفت آن گويی |
آن را وصف می کنی |
کنده کرده باشند |
کنده کاری کرده باشند |
قنديل |
چراغ آويز، چراغدان |
غافل |
بی خبر |
مختصر |
کم و کوتاه، ناچیز |
مَلِک |
پادشاه |
مَثَل |
وصفِ حال، داستان |
مُلک |
فرمانروايی |
سرير |
تخت |
معرفت |
شناخت |
تعالی |
بلند مرتبه |
بُستان |
باغ |
چشم باز کن |
دقّت کن |
مدهوش |
سرگشته |
متحیّر |
حیران و متعجّب |
در بسته |
حبس شده، زندانی |
رستن |
رها شدن |
خلوت |
تنهایی |
دیدنی |
تماشایی |
علامات |
جمع علامت، نشانه ها |
||
بساط |
فرش، هر چیز گستردنی |
||
جوانب |
جمع جانب، اطراف، کناره ها |
||
فَراخ |
وسعت، گسترده، گستردگی |
||
ديبا |
پارچه ی ابريشمی رنگی |
||
پیله |
محفظهای که نوزاد برخی حشرات دور خود میتند |
||
تنی |
تنیدن، تار بافتن کرم ابریشم یا عنکبوت |
||
فروتنی |
در این جا مراد «کم کاری و تنبلی مرغ» است. |
||
منزوی |
آن که از مردم کناره گیرد |
||
وارهم |
وارستن، رها شدن، خلاص یافتن |
جزوات جامع پایه نهم
جزوه جامع ریاضی نهم
جزوه جامع علوم تجربی نهم
جزوه جامع مطالعات اجتماعی نهم
جزوه جامع عربی نهم
جزوه جامع فارسی نهم
جزوه جامع نگارش نهم
جزوه جامع زبان انگلیسی نهم
جزوه جامع کتاب کار انگلیسی نهم
جزوه جامع آمادگی دفاعی نهم
جزوه جامع پیام های آسمانی نهم
جزوه جامع آموزش قرآن نهم
جزوه جامع کار و فناوری نهم
دستور زبان
فصل 2 : عجايبِ صُنعِ حق تعالی
دستور زبان:
هسته و وابسته های گروه اسمی
هسته:
هسته معمولا اولین کلمه ای است که در جمله، کسره « –ِ »می گیرد.
مثال:
دانش آموزِ باهوش }دانش آموز: هسته{ لباسِ بلند }لباس: هسته{ زهرا آمد }زهرا : هسته{
روش تشخیص هسته در گروه :
1) اولین اسمی است که کسره می گیرد: اين دو کتابِ خواندنی.
2) اگر هیچ کلمه ای کسره نگیرد، آخرين کلمۀ گروه را هسته می گیريم: آن دو کارگر
1) وابستۀ پیشین عبارت است از :
الف - صفت اشاره:
اين، آن، همین، همان
مثال:
اين درخت همان معلم آن مدرسه همین کلاس
ب - صفت شمارشی:
يک، دو، سه، چهار، اولین، دومین، سومین، چهارمی و ... .
مثال:
دو دختر پنج دانش آموز سومین خانه هفتمین روستا
پ - صفت پرسشی:
چه، چند، کدام
مثال:
چند کتاب خريدی؟ کدام گل را انتخاب کردی؟
ت - صفت تعجبی:
عجب ، چه
مثال:
عجب هوايی! چه دريايی!
ث - صفت مبهم:
هر، همه، هیچ، فلان، چند
مثال:
فلان مغازه تعطیل است. هر آدمی می داند.
2) وابستۀ پسین عبارت است از :
الف - صفت بیانی:
لباس زيبا، دختر باهوش، درخت بزرگ، کلاس تمیز.
ب - مضاف الیه:
خانۀ علی، کشور ايران، باغ همسايه، دَر خانه.
یادآوری :
هرگاه دو کلمه به وسیلۀ « ـــــــــِـــــــــ »به هم اضافه شوند، ترکیب می سازند.
مثال:
دستِ پاک – کوهِ بلند – کتابِ فارسی – چشمِ من – زندگیِ زيبا – خانۀ علی – کشورِ ايران و ... .
همۀ مثال های بالا ترکیب هستند ولی نوع هريک با ديگری فرق دارد.
- ترکیب وصفی : موصوف + صفت
- ترکیب اضافی : مضاف + مضاف الیه
راه های تشخیص ترکیب وصفی و اضافی :
1) کسرۀ بین دو کلمه را حذف می کنیم، بعد از کلمۀ اول، ويرگول می گذاريم و در آخر، فعلِ »است» اضافه می کنیم . اگر عبارت معنی داد، ترکیبِ وصفی است و اگر معنی نداد، ترکیبِ اضافی است.
مثال:
اتاقِ تمیز ß اتاق، تمیز است (اين جمله معنی می دهد. پس ترکیبِ وصفی است)
اتاقِ مديرß اتاق، مدير است (اين جمله معنی نمی دهد. پس ترکیبِ اضافی است)
2) به آخرِ کلمۀ دوم »تَر» اضافه می کنیم. اگر عبارت معنی داد، ترکیبِ وصفی است و اگر معنی نداد، ترکیبِ اضافی است.
مثال:
مادرِ دلسوز ß مادرِ دلسوزتَر (چون معنی دارد، ترکیبِ وصفی است)
مادرِ من ß مادرِ من تَر (چون معنی ندارد، ترکیبِ اضافی است)
کلمۀ »بسیار» را در وسط دو کلمه قرار می دهیم. اگر عبارت معنی داد، ترکیبِ وصفی است و اگر معنی نداد، ترکیبِ اضافی است.
مثال:
شهرِ تمیز ß شهرِ بسیار تمیز (چون معنی دارد، ترکیبِ وصفی است)
شهرِ مشهد ß شهرِ بسیار مشهد (چون معنی ندارد، ترکیبِ اضافی است)
متن درس «آیینه»
فصل 3 : مثل آيینه، كار و شايستگی
متن درس «آیینه»:
درس سوم
آیینه
واژه |
معنی واژه |
واژه |
معنی واژه |
تب و تاب |
شور و هیجان |
ديدگان |
چشمان |
بی هیاهو |
بی سر و صدا |
نقد |
بررسی |
آرایه ادبی:
ديگران زبان نقد او و مانند پنجرهايی هستند ß تشبیه »ديگران به زبان و پنجره تشبیه شده اند»
خوبی و عیب ß تضاد
آن ها مثل آيینه ß تشبیه
آينه چون نقش تو بنمود راست خود شکن، آيینه شکستن خطاست
زمانی که آينه) دوستت) عیب های تو را به تو گفت، خودت را اصلاح کن و نبايد آينه را بشکنی.
واژه |
معنی واژه |
واژه |
معنی واژه |
خداوند |
صاحب، دارنده |
جای |
مکان |
مفهوم بیت:
دوستت را از خود مرنجان
آرایه ادبی:
آينه ß منظور دوست
راست، خطا ß متضاد
خود شکن ß کنايه از اصلاح کردن خود
مای درس ، برترین اپلیکیشن کمک درسی ایران
پوشش تمام محتواهای درسی پایه نهم- آزمون آنلاین تمامی دروس پایه نهم
- گام به گام تمامی دروس پایه نهم
- ویدئو های آموزشی تمامی دروس پایه نهم
- گنجینه ای از جزوات و نمونه سوالات تمامی دروس پایه نهم
- فلش کارت های آماده دروس پایه نهم
- گنجینه ای جامع از انشاء های آماده پایه نهم
- آموزش جامع آرایه های ادبی، دستور زبان، قواعد زبان انگلیسی و ... ویژه پایه نهم
شعر «کار و شایستگی» و معنی شعر
فصل 3 : مثل آيینه، كار و شايستگی
شعر «کار و شایستگی» و معنی شعر:
شعر
کار و شایستگی
- شاعر: پروين اعتصامی
- قالب شعر: قطعه
- اثر: ديوان قصايد
جوانی، گه کار و شايستگی است گه خودپسندی و پندار نیست
جوانی، هنگام کار کردن است و زمان غرور و خیال پردازی نیست.
واژه |
معنی واژه |
واژه |
معنی واژه |
گه |
هنگام |
خودپسندی |
غرور |
پندار |
خیال پردازی |
چو بفروختی، از که خواهی خريد؟ متاع جوانی به بازار نیست
وقتی جوانی را از دست دادی، هرگز نمی توانی آن را بخری زيرا کالای با ارزش جوانی در بازار نیست.
واژه |
معنی واژه |
واژه |
معنی واژه |
متاع |
کالای با ارزش |
بازار |
منظور دنیا |
آرایه ادبی:
متاع جوانی ß تشبیه »جوانی به کالا تشبیه شده است»
بفروختی، متاع، بازار، خريد ß مراعات نظیر
غنیمت شمر، جز حقیقت مجوی که باری است فرصت، دگر بار نیست
قدر فرصت ها را بدان و فقط به دنبال حقیقت باش زيرا فرصت يک بار برای انسان پیش می آيد.
واژه |
معنی واژه |
واژه |
معنی واژه |
غنیمت |
قدر دانستن |
باری |
يک بار |
مپیچ از ره راست، بر راه کج چو در هست، حاجت به ديوار نیست
از راه راست منحرف نشو. وقتی در هست چرا از ديوار بالا می روی؟
مفهوم بیت:
به سمت کارهای بد و ناشايست نرو
آرایه ادبی:
راست، کج ß متضاد
مپیچ از ره راست ß کنايه از منحرف شدن
در، ديوار ß مراعات نظیر
ز آزادگان، بردباری و سعی بیاموز، آموختن عار نیست
از انسان های آزاده، صبر و تلاش بیاموز زيرا آموختن، عیب و زشت نیست.
واژه |
معنی واژه |
واژه |
معنی واژه |
بردباری |
صبر |
آزادگان |
جوان مردان |
عار |
عیب، ننگ |
به چشم بصیرت به خود در نگر تو را تا در آيینه، زنگار نیست
تا زمانی که دلت دچار گناه و آلودگی نشده، از روی آگاهی به خود نگاه کن »به خودشناسی بر«.
واژه |
معنی واژه |
واژه |
معنی واژه |
بصیرت |
آگاهی |
دَر نگر |
نگاه کن |
زنگار |
آلودگی »منظور گناه» |
آرایه ادبی:
آيینه ß منظور دل
همی دانه و خوشه، خروار شد ز آغاز، هر خوشه خروار نیست
هر دانه ای اول به خوشه و بعد به خروار تبديل می شود. از اول هر خوشه، خروار نبوده است.
واژه |
معنی واژه |
واژه |
معنی واژه |
خروار |
مقدار بار يک الاغ |
خوشه |
چند دانۀ به هم پیوسته |
مفهوم بیت:
انسان ها برای رسیدن به هدف بايد اندک اندک و گام به گام قدم بردارند.
آرایه ادبی:
بیت مورد نظر يادآور ضرب المثل ß قطره قطره جمع گردد وانگهی دريا شود.
همه کار ايام، درس است و پند دريغاً که شاگرد هشیار نیست
همۀ کار روزگار، درس و پند دادن است. افسوس که شاگرد هوشیار و آگاهی وجود ندارد.
واژه |
معنی واژه |
دريغاً |
افسوس |
آرایه ادبی:
درس، شاگرد ß مراعات نظیر
جزوات جامع پایه نهم
جزوه جامع ریاضی نهم
جزوه جامع علوم تجربی نهم
جزوه جامع مطالعات اجتماعی نهم
جزوه جامع عربی نهم
جزوه جامع فارسی نهم
جزوه جامع نگارش نهم
جزوه جامع زبان انگلیسی نهم
جزوه جامع کتاب کار انگلیسی نهم
جزوه جامع آمادگی دفاعی نهم
جزوه جامع پیام های آسمانی نهم
جزوه جامع آموزش قرآن نهم
جزوه جامع کار و فناوری نهم
معنی واژگان درس «آیینه»
فصل 3 : مثل آيینه، كار و شايستگی
معنی واژگان درس «آیینه»:
واژه |
معنی واژه |
واژه |
معنی واژه |
تب و تاب |
شور و هیجان |
ديدگان |
چشمان |
بی هیاهو |
بی سر و صدا |
نقد |
بررسی |
خداوند |
صاحب، دارنده |
جای |
مکان |
گه |
هنگام |
خودپسندی |
غرور |
پندار |
خیال پردازی |
متاع |
کالای با ارزش |
بازار |
منظور دنیا |
غنیمت |
قدر دانستن |
باری |
يک بار |
بردباری |
صبر |
آزادگان |
جوان مردان |
عار |
عیب، ننگ |
بصیرت |
آگاهی |
دَر نگر |
نگاه کن |
زنگار |
آلودگی »منظور گناه» |
خروار |
مقدار بار يک الاغ |
دريغاً |
افسوس |
خوشه |
چند دانۀ به هم پیوسته |
فرتوتی |
پیری، سال خوردگی |
ايّام |
جمع يوم، روزها |
میل |
علاقه |
اعمال |
جمع عمل، کارها |
بنشانی |
بکاری |
حرص |
طمع، زياده خواهی |
باطل |
بیهوده و بی فايده |
نشاندند |
کاشتند |
پاک دل |
مهربان و با صفا |
دانش ادبی: پرسش انکاری
فصل 3 : مثل آيینه، كار و شايستگی
دانش ادبی: پرسش انکاری:
پرسش انکاری
پرسش انکاری:
پرسشی است که سوال، مثبت است ولی جواب آن، منفی است. در پرسش انکاری، مقصود گوينده تاکید بر سوال است.
در اين پرسش، شنونده به سوال پاسخ نمی دهد؛ زيرا هم پرسش گر و هم مخاطب، جواب آن را می دانند و معمولا برای تاکید بیشتر، مطرح می شود.
به عنوان مثال :
که تواند که دهد میوۀ الوان از چوب ؟ ß »جواب: هیچ کس نمی تواند»
کجا دانند حال ما، سبک ساران ساحل ها؟ ß »جواب: حال ما را نمی دانند»
چه کسی گفته است که بدون زحمت می توان موفق شد؟ ß «جواب: هیچ کس نگفته است»
چه کسی می تواند از عهدۀ شکر نعمت های خدا بر آيد؟ ß » جواب: هیچ کس نمی تواند»
کدام دانش آموزی روز جمعه به مدرسه می رود؟ ß «جواب: هیچ دانش آموزی نمی رود»
مای درس ، برترین اپلیکیشن کمک درسی ایران
پوشش تمام محتواهای درسی پایه نهم- آزمون آنلاین تمامی دروس پایه نهم
- گام به گام تمامی دروس پایه نهم
- ویدئو های آموزشی تمامی دروس پایه نهم
- گنجینه ای از جزوات و نمونه سوالات تمامی دروس پایه نهم
- فلش کارت های آماده دروس پایه نهم
- گنجینه ای جامع از انشاء های آماده پایه نهم
- آموزش جامع آرایه های ادبی، دستور زبان، قواعد زبان انگلیسی و ... ویژه پایه نهم
نثر روان «حکایت: باغبان نیک اندیش»
فصل 3 : مثل آيینه، كار و شايستگی
نثر روان «حکایت: باغبان نیک اندیش»:
حکایت
باغبان نیک اندیش
خسرو گفت: ای پیرمرد، در موسم کهن سالی و فرتوتی، کار ايّام جوانی، پیشه کرده ای.
پادشاه گفت: «ای پیرمرد، در زمان پیری کارهای دورۀ جوانی را انجام می دهی».
واژه |
معنی واژه |
واژه |
معنی واژه |
فرتوتی |
پیری، سال خوردگی |
ايّام |
جمع يوم، روزها |
وقت آن است که دست از اين میل و آرزو برداری و درخت اعمال نیک در بهشت بنشانی.
وقت آن رسیده که اين کارهای دنیا را کنار بگذاری و کارهای شايسته ای را انجام دهی تا به بهشت بروی.
واژه |
معنی واژه |
واژه |
معنی واژه |
میل |
علاقه |
اعمال |
جمع عمل، کارها |
بنشانی |
بکاری |
مفهوم بند:
ترک دنیا و جمع کردن پاداش اعمال معنوی
آرایه ادبی:
درخت، بنشانی ß مراعات نظیر
درخت اعمال نیک ß تشبیه «اعمال به درخت تشبیه شده است»
چه جای اين حرص و هوس باطل است؟ درختی که تو امروز نشانی، میوه ی آن کجا توانی خورد؟
تو با اين پیری نبايد به دنبال کارهای بیهوده باشی. چون تو، تا زمان بزرگ شدن اين درخت و محصول دادن آن، زنده نمی مانی و ثمر و نتیجۀ آن را نخواهی ديد.
واژه |
معنی واژه |
واژه |
معنی واژه |
حرص |
طمع، زياده خواهی |
باطل |
بیهوده و بی فايده |
آرایه ادبی:
درختی که تو امروز نشانی، میوه ی آن کجا توانی خورد؟ ß پرسش انکاری (استفهام انکاری(
باغبان پیر و پاک دل گفت: «ديگران نشاندند، ما خورديم؛ اکنون ما بنشانیم تا ديگران خورند.»
باغبان پیر و مهربان گفت: ديگران، قبل از ما زحمت ها کشیده اند و ما حاصل زحمت آن ها استفاده کرديم، الآن ما می کاريم تا آيندگان از آن ها، استفاده کنند.
واژه |
معنی واژه |
واژه |
معنی واژه |
پاک دل |
مهربان و با صفا |
نشاندند |
کاشتند |
جزوات جامع پایه نهم
جزوه جامع ریاضی نهم
جزوه جامع علوم تجربی نهم
جزوه جامع مطالعات اجتماعی نهم
جزوه جامع عربی نهم
جزوه جامع فارسی نهم
جزوه جامع نگارش نهم
جزوه جامع زبان انگلیسی نهم
جزوه جامع کتاب کار انگلیسی نهم
جزوه جامع آمادگی دفاعی نهم
جزوه جامع پیام های آسمانی نهم
جزوه جامع آموزش قرآن نهم
جزوه جامع کار و فناوری نهم
بندهای مهم متن و ابیات درس «همنشین» و معنی آنان
فصل 4 : هم نشين
بندهای مهم متن و ابیات درس «همنشین» و معنی آنان:
درس چهارم
هم نشین
ديدار يار غايب، دانی چه ذوق دارد؟ ابری که در بیابان، بر تشنه ای ببارد
میدانی ديدن ياری که غايب بوده، چه ذوقی دارد؟ مثل تشنه ای است که در بیابان باشد و ابری برايش ببارد و سیرابش کند.
آرایه ادبی:
ديدن يار غايب به ابر تشبیه شده است.
چه بسیارند کسانی که لاف دوستی می زنند، امّا در حقیقت گرگ هايی در جامۀ گوسفندان هستند.
انسان های زيادی هستند که ادعای دوستی با ما دارند اما در حقیقت گرگ هايی هستند که در لباس گوسفند پنهان شده اند.
تا توانی می گريز از يار بد يار بد، بدتر بود از مار بد
تا می توانی از دوست بد ، دوری کن زيرا دوست بد از مار بد، ترسناک تر است.
واژه |
معنی واژه |
می گریز |
دوری کن |
آرایه ادبی:
يار بد، بدتر بود از مار بد ß تشبیه «يار بد به مار»
يار و مار ß جناس
مار بد، تنها تو را بر جان زند يار بد، بر جان و بر ايمان زند
مار بد، فقط به جسمت آسیب می رساند امّا دوست بد، علاوه بر جسم و جانت، ايمان و اعتقادت را از بین می برد.
با بدان کم نشین که صحبت بد گرچه پاکی، تو را پلید کند
با افراد بد، هم نشین نباش زيرا هم نشینی با بدان، تو را ناپاک و آلوده می کند هرچند که تو پاک باشی.
واژه |
معنی واژه |
پلید |
زشت |
آرایه ادبی:
پلید و پاکی ß تضاد
آفتابی بدين بزرگی را لکه ای ابر، ناپديد کند
لکه ای ابر، آفتاب به اين بزرگی را پنهان و ناپديد می کند.
مفهوم بیت:
دوستی با افراد بد، انسان را آلوده می کند. بدی های کوچک، می توانند خوبی ها را از بین ببرند.
آرایه ادبی:
آفتاب ß منظور انسان است
لکه ابر ß منظور دوست بد است
هرکه با بدان نشیند اگر نیز طبیعت ايشان در او اثر نکند، به طريقت ايشان متّهم گردد.
انسانی که با افراد بد دوست باشد اگر رفتار ديگران بر روی او اثر نکند به راه و روش آن ها متهم می شود.
پسر نوح با بدان بنشست خاندان نبوّتش گم شد
پسر نوح به خاطر هم نشینی با انسان های بد، از خاندان پیغمبری رانده شد و از قداست و بزرگی افتاد.
واژه |
معنی واژه |
نبوت |
پیغمبری |
آرایه ادبی:
نبوّت و نوح ß مراعات نظیر
بیت به داستان حضرت نوح اشاره دارد ß »تلمیح»
سگ اصحاب کهف، روزی چند پی نیکان گرفت و مردم شد
سگ اصحاب کهف چند روزی به دنبال انسان های نیک رفت و جايگاهی انسانی پیدا کرد.
واژه |
معنی واژه |
نیکان |
انسان های خوب |
آرایه ادبی:
بیت به داستان اصحاب کهف اشاره دارد ß «تلمیح»
همنشین تو از تو به بايد تا تو را عقل و دين بیفزايد
هم نشین تو بايد از تو بهتر باشد تا چیزی به عقل و دين تو اضافه کند.
مفهوم بیت:
دوست انسان بايد باعث رشد عقلی و علم و دين او شود.
معنی واژگان درس «همنشین»
فصل 4 : هم نشين
معنی واژگان درس «همنشین»:
واژه |
معنی واژه |
واژه |
معنی واژه |
خرسندی |
خشنودی |
طريقت |
راه |
مصاحبت |
هم نشینی |
شکیبا |
صبور |
خصال |
ويژگی ها |
مصائب |
جمع مصیبت، سختی ها |
لاف دوستی |
ادعای دوستی |
جامه |
لباس |
آيین |
روش |
منش |
رفتار |
طبیعت |
اخلاق و رفتار |
می گريز |
فرار کن |
پلید |
زشت |
نبوت |
پیغمبری |
نیکان |
انسان های خوب |
متهم |
تهمت زده شده، بد نام |
مای درس ، برترین اپلیکیشن کمک درسی ایران
پوشش تمام محتواهای درسی پایه نهم- آزمون آنلاین تمامی دروس پایه نهم
- گام به گام تمامی دروس پایه نهم
- ویدئو های آموزشی تمامی دروس پایه نهم
- گنجینه ای از جزوات و نمونه سوالات تمامی دروس پایه نهم
- فلش کارت های آماده دروس پایه نهم
- گنجینه ای جامع از انشاء های آماده پایه نهم
- آموزش جامع آرایه های ادبی، دستور زبان، قواعد زبان انگلیسی و ... ویژه پایه نهم
دانش زبانی: صفت های سنجشی
فصل 4 : هم نشين
دانش زبانی: صفت های سنجشی:
صفت های سنجشی
انواع صفت:
1- صفت ساده:
صفتی است که هیچ نشانه ای ندارد .
مثال: خوب، زيبا، بزرگ، درخشان، کوچک
2- صفت برتر «تفضیلی»:
صفتی است که نشانۀ » تَر» دارد و به آخر صفت ساده اضافه می شود.
مثال: خوب تر، زيباتر، بزرگ تر، درخشان تر، کوچک تر.
3- صفت برترين «عالی»
صفتی است که نشانۀ «ترين« دارد و به آخر صفت ساده اضافه می شود.
مثال: خوب ترين، زيبا ترين، بزرگ ترین، درخشان ترين، کوچک ترين.
صفت ساده |
صفت تفضیلی «برتر» |
صفت عالی «برترین » |
شاد |
شاد تر |
شاد ترین |
نازک |
نازک تر |
نازک ترین |
زرنگ |
زرنگ تر |
زرنگ ترین |
عاقل |
عاقل تر |
عاقل ترین |
جزوات جامع پایه نهم
جزوه جامع ریاضی نهم
جزوه جامع علوم تجربی نهم
جزوه جامع مطالعات اجتماعی نهم
جزوه جامع عربی نهم
جزوه جامع فارسی نهم
جزوه جامع نگارش نهم
جزوه جامع زبان انگلیسی نهم
جزوه جامع کتاب کار انگلیسی نهم
جزوه جامع آمادگی دفاعی نهم
جزوه جامع پیام های آسمانی نهم
جزوه جامع آموزش قرآن نهم
جزوه جامع کار و فناوری نهم
دانش زبانی: صفت های سنجشی
فصل 4 : هم نشين
صفت های سنجشی
انواع صفت:
1- صفت ساده:
صفتی است که هیچ نشانه ای ندارد .
مثال: خوب، زيبا، بزرگ، درخشان، کوچک
2- صفت برتر «تفضیلی»:
صفتی است که نشانۀ » تَر» دارد و به آخر صفت ساده اضافه می شود.
مثال: خوب تر، زيباتر، بزرگ تر، درخشان تر، کوچک تر.
3- صفت برترين «عالی»
صفتی است که نشانۀ «ترين« دارد و به آخر صفت ساده اضافه می شود.
مثال: خوب ترين، زيبا ترين، بزرگ ترین، درخشان ترين، کوچک ترين.
صفت ساده |
صفت تفضیلی «برتر» |
صفت عالی «برترین » |
شاد |
شاد تر |
شاد ترین |
نازک |
نازک تر |
نازک ترین |
زرنگ |
زرنگ تر |
زرنگ ترین |
عاقل |
عاقل تر |
عاقل ترین |
صفت های سنجشی
انواع صفت:
1- صفت ساده:
صفتی است که هیچ نشانه ای ندارد .
مثال: خوب، زيبا، بزرگ، درخشان، کوچک
2- صفت برتر «تفضیلی»:
صفتی است که نشانۀ » تَر» دارد و به آخر صفت ساده اضافه می شود.
مثال: خوب تر، زيباتر، بزرگ تر، درخشان تر، کوچک تر.
3- صفت برترين «عالی»
صفتی است که نشانۀ «ترين« دارد و به آخر صفت ساده اضافه می شود.
مثال: خوب ترين، زيبا ترين، بزرگ ترین، درخشان ترين، کوچک ترين.
صفت ساده |
صفت تفضیلی «برتر» |
صفت عالی «برترین » |
شاد |
شاد تر |
شاد ترین |
نازک |
نازک تر |
نازک ترین |
زرنگ |
زرنگ تر |
زرنگ ترین |
عاقل |
عاقل تر |
عاقل ترین |
متن درس «آداب زندگانی» و معنی متن
فصل 6 : آداب زندگانی
متن درس «آداب زندگانی» و معنی متن:
درس ششم
آداب زندگانی
- اثر: قابوس نامه
- نویسنده: عنصر المعالی کیکاووس
بدان که مردم بی هنر، مادام بی سود باشد، چون مغیلان که تن دارد و سايه ندارد؛ نه خود را سود کند و نه غیر خود را.
بدان که انسان بدون هنر و داشتن برتری برای همیشه بی فايده است. مانند درختچۀ خارداری که جسم دارد ولی سايه ندارد. اين انسان نه برای خود سودی دارد و نه برای ديگران.
واژه |
معنی واژه |
واژه |
معنی واژه |
مردم |
انسان |
هنر |
برتری و فضیلت |
مادام |
همیشه |
مغیلان |
درختچۀ خار دار |
آرایه ادبی:
در عبارت بالا مردم به مغیلان تشبیه شده است.
جهد کن که اگرچه اصیل و گوهری باشی، گوهر تن نیز داری که گوهر تن از گوهر اصل بهتر بود.
تلاش کن هرچند که انسان با اصل و نسب خوب، هستی، هنر و فضیلتی هم داشته باشی زيرا هنر و شايستگی فردی از اصل و نسب، بهتر و با ارزش تر است.
واژه |
معنی واژه |
واژه |
معنی واژه |
جَهد |
تلاش |
اصیل |
دارای اصل و نسب خوب |
گوهری |
دارای ارزش و با اصل و نسب |
بزرگی، خرد و دانش راست نه گوهر را، اگر مردم را با گوهر اصل، گوهر هنر نباشد، صحبت هیچ کس را به کار نیايد.
ارزش و بزرگی انسان به عقل و دانش اوست نه به اصل و نسبش، اگر انسان همراه با اصل و نسب، هنر و شايستگی فردی نداشته باشد به درد دوستی و هم نشینی نمی خورد.
واژه |
معنی واژه |
صحبت |
هم نشینی و دوستی |
به کار نیايد |
نامناسب است، به درد نمی خورد |
در هرکه اين دو گوهر يابی ، چنگ در وی زن و از دست مگذار که وی، همه را به کار آيد.
در هرکس اين دو ويژگی «اصل و نسب و شايستگی فردی« را پیدا کردی، با او دوستی کن و او را از دست نده زيرا چنین انسانی برای همه مفید و به درد بخور است.
آرایه ادبی:
چنگ در وی زن ß کنايه از کمک گرفتن
از دست مگذار ß کنايه از رها نکردن
سخن، ناپرسیده مگوی و از گفتار خیره پرهیز کن، چون باز پرسند جز راست مگوی، تا نخواهند کس را نصیحت مگوی و پند مده؛ خاصه کسی را که پند نشنود که او خود اوفتد.
تا حرفی را از تو نپرسیده اند از حرف زدن بی فايده، دوری کن، وقتی از تو چیزی می پرسند، فقط حرف راست بگو، مخصوصا کسی که پند پذير نیست را نصیحت نکن زيرا چنین کسی، خودش گرفتار می شود.
واژه |
معنی واژه |
واژه |
معنی واژه |
خیره |
بی فايده |
خاصه |
بخصوص |
اوفتد |
گرفتار می شود |
آرایه ادبی:
پلید و پاکی ß تضاد
از جای تهمت زده پرهیز کن و از يار بد انديش و بد آموز بگريز، به غم مردمان شادی مکن تا مردمان نیز به غم تو شادی نکنند.
از رفتن به جاهايی که مردم به آن بدگمان هستند، دوری کن و از دوست بدخواه و بد فکر فرار کن، در غم و اندوه مردم خوشحالی نکن تا مردم هم در غم تو شادی نکنند.
واژه |
معنی واژه |
واژه |
معنی واژه |
تهمت |
نسبت دروغ |
بد انديش |
بد فکر، بدخواه |
داد ده تا داد يابی، خوب گوی تا خوب شنوی، اگر طالب علم باشی، پرهیزگار و قانع باش و علم دوست و بردبار و کم سخن و دور انديش.
همیشه با عدالت و انصاف رفتار کن تا با تو به عدالت و انصاف رفتار کنند، خوب حرف بزن تا حرف خوب بشنوی. اگر خواهان علم و دانش هستی، پرهیزگار و قانع و راضی و دوست دار علم، صبور، کم حرف و آينده نگر باش.
واژه |
معنی واژه |
واژه |
معنی واژه |
داد |
انصاف |
طالب |
خواهان |
قانع |
راضی |
بردبار |
صبور |
دور انديش |
آينده نگر |
- اثر: اخلاق ناصری
- نویسنده: خواجه نصیرالدّین توسی
آدمی بايد که بسیار نگويد و سخن ديگری به سخن خود، قطع نکند.
انسان نبايد بسیار حرف بزند و نبايد حرف ديگری را با حرف خود، قطع کند.
اگر سوال از جماعتی کنند که او داخل آن جماعت بود، بر ايشان سبقت ننمايد و اگر کسی به جواب مشغول شود، او بر بهتر جوابی از آن، قادر بود، صبر کند تا آن سخن تمام شود، پس جواب خود بگويد بر وجهی که در متقدم طعن نکند.
اگر از گروهی سوالی شود که او هم در آن گروه باشد، در جواب دادن، پیشی نگیرد و اگر کسی مشغول جواب دادن باشد و او می تواند جواب بهتری بدهد، بايد صبر کند تا حرف آن شخص تمام شود، سپس جواب خود را به صورتی بگويد که شخص قبلی، تمسخر نشود.
واژه |
معنی واژه |
واژه |
معنی واژه |
سبقت |
پیشی گرفتن |
بر وجهی |
به گونه ای |
مُتقدّم |
قبلی و پیشین |
طعن |
تمسخر |
در محاوراتی که به حضور او میان دو کس رود، خوض ننمايد و اگر از او پوشیده دارند، استراق سمع نکند و تا او را با خود در آن مشارکت ندهند، مداخلت نکند.
در گفت و گوهايی با حضور او میان دو نفر انجام می شود، عمیق فکر نکند و اگر آن دو نفر، سخنشان را از او مخفی می کنند، دزدکی گوش نکند و تا وقتی که او را در گفت و گوی خود شريک نکرده اند، دخالت نکند.
واژه |
معنی واژه |
واژه |
معنی واژه |
محاورات |
گفت و گو |
استراق سمع |
دزدکی گوش دادن |
خوض ننمايد |
خیلی و عمیق فکر نکند |
مای درس ، برترین اپلیکیشن کمک درسی ایران
پوشش تمام محتواهای درسی پایه نهم- آزمون آنلاین تمامی دروس پایه نهم
- گام به گام تمامی دروس پایه نهم
- ویدئو های آموزشی تمامی دروس پایه نهم
- گنجینه ای از جزوات و نمونه سوالات تمامی دروس پایه نهم
- فلش کارت های آماده دروس پایه نهم
- گنجینه ای جامع از انشاء های آماده پایه نهم
- آموزش جامع آرایه های ادبی، دستور زبان، قواعد زبان انگلیسی و ... ویژه پایه نهم
نثر روان «حکایت: شو، خطر کن!»
فصل 6 : آداب زندگانی
نثر روان «حکایت: شو، خطر کن!»:
حکایت
شو، خطر کن!
اثر: چهار مقاله یا «مجمع النوادر»
نویسنده: نظامی عروضی
امیر خراسان را پرسیدند که تو فردی فقیر و بی چیز بودی و شغلی پست داشتی، به امیری خراسان چون افتادی؟
از امیر خراسان پرسیدند که تو شخص تهی دست و فقیری بودی و کاری بی ارزش داشتی، چگونه شد به فرمان روايی خراسان رسیدی؟
واژه |
معنی واژه |
چون افتادی |
در اين جا به معنی چگونه شروع کردی؟ |
گفت: روزی ديوان «حنظلۀ باد غیسی» همی خواندم، بدين دو بیت رسیدم:
گفت: روزی، ديوان اشعار حنظلۀ باد غیسی را می خواندم، به اين دو بیت رسیدم:
واژه |
معنی واژه |
همی خواندم |
می خواندم |
مِهتری گر به کام شیر در، است شو خطر کن زکام شیر، بجوی
اگر بزرگی و سروری در دهان شیر هم باشد برو و اقدام به کاری خطرناک کن و آن را از دهان شیر بگیر.
واژه |
معنی واژه |
واژه |
معنی واژه |
مهتری |
بزرگی، سروری |
کام |
دهان |
شو |
برو |
خطر کن |
کارهای پرخطر انجام بده |
يا بزرگی و عزت و نعمت و جاه يا چو مردانت، مرگ، رويا روی
يا در اين راه به بزرگی و ثروت و مقام خواهی رسید يا اينکه مثل مردان بزرگ، مرگ آبرومندانه خواهی داشت.
واژه |
معنی واژه |
واژه |
معنی واژه |
عزّ |
ارجمندی، بزرگی |
جاه |
مقام، شکوه |
داعیه ای در باطن من پديد آمد که به هیچ وجه در آن حالت که اندر بودم، راضی نتوانستم بود. دارايی ام بفروختم و اسب خريدم و از وطن خويش، رحلت کردم.
انگیزه ای در دلم پیدا شد که اصلا نتوانستم به وضعیتی که داشتم راضی باشم تمام ثروتم را فروختم و اسبی خريدم و از سرزمین خود سفر کردم.
واژه |
معنی واژه |
واژه |
معنی واژه |
داعیه |
انگیزه |
باطن |
درون، وجود |
رحلت کردم |
سفر کردم، کوچ کردم |
به دولت صفاريان پیوستم. هر روز بر شکوه و شوکت و لشکر من افزوده می گشت و اندک اندک کار من بالا گرفت و ترقی کرد تا جملۀ خراسان را به فرمان خويش در آوردم. اصل و سبب، اين دو بیت بود.
به حکومت صفاريان پیوستم هر روز بر بزرگی و مقام و لشکر من اضافه می شد و کم کم در کار هايم پیشرفت و ترقی کردم تا همه خراسان را تحت فرمان خود درآوردم علت اصلی، اين دو بیت بود.
واژه |
معنی واژه |
واژه |
معنی واژه |
شکوه |
عظمت، بزرگی |
شوکت |
بزرگی |
ترقی |
رشد، پیشرفت |
جمله |
همه |
آرایه ادبی:
کار من بالا گرفت ß کنايه از رشد کردم
جزوات جامع پایه نهم
جزوه جامع ریاضی نهم
جزوه جامع علوم تجربی نهم
جزوه جامع مطالعات اجتماعی نهم
جزوه جامع عربی نهم
جزوه جامع فارسی نهم
جزوه جامع نگارش نهم
جزوه جامع زبان انگلیسی نهم
جزوه جامع کتاب کار انگلیسی نهم
جزوه جامع آمادگی دفاعی نهم
جزوه جامع پیام های آسمانی نهم
جزوه جامع آموزش قرآن نهم
جزوه جامع کار و فناوری نهم
معنی واژگان درس «آداب زندگانی»
فصل 6 : آداب زندگانی
معنی واژگان درس «آداب زندگانی»:
واژه |
معنی واژه |
واژه |
معنی واژه |
مردم |
انسان |
هنر |
برتری و فضیلت |
مادام |
همیشه |
مغیلان |
درختچۀ خار دار |
جَهد |
تلاش |
اصیل |
دارای اصل و نسب خوب |
صحبت |
هم نشینی و دوستی |
خیره |
بی فايده |
خاصه |
گرفتار می شود |
تهمت |
نسبت دروغ |
بد انديش |
بد فکر، بدخواه |
دور انديش |
آينده نگر |
داد |
انصاف |
طالب |
خواهان |
قانع |
راضی |
بردبار |
صبور |
سبقت |
پیشی گرفتن |
بر وجهی |
به گونه ای |
مُتقدّم |
قبلی و پیشین |
طعن |
تمسخر |
محاورات |
گفت و گو |
استراق سمع |
دزدکی گوش دادن |
خوض ننمايد |
خیلی و عمیق فکر نکند |
همی خواندم |
می خواندم |
مهتری |
بزرگی، سروری |
کام |
دهان |
شو |
برو |
رحلت کردم |
سفر کردم، کوچ کردم |
عزّ |
ارجمندی، بزرگی |
جاه |
مقام، شکوه |
شکوه |
عظمت، بزرگی |
شوکت |
بزرگی |
ترقی |
رشد، پیشرفت |
جمله |
همه |
داعیه |
انگیزه |
باطن |
درون، وجود |
گوهری |
دارای ارزش و با اصل و نسب |
||
به کار نیايد |
نامناسب است، به درد نمی خورد |
||
چون افتادی |
در اين جا به معنی چگونه شروع کردی؟ |
||
خطر کن |
کارهای پرخطر انجام بده |
دانش زبانی: گروه فعلی (1) زمان حال یا مضارع
فصل 6 : آداب زندگانی
دانش زبانی: گروه فعلی (1) زمان حال یا مضارع:
گروه فعلی (1) زمان حال یا مضارع انواع صفت:
در اين درس با سه نوع فعل مضارع آشنا می شوید:
1) مضارع اخباری
2) مضارع التزامی
3) مضارع مستمر
1- مضارع اخباری:
فعلی است که به بیان خبری و انجام گرفتن کاری در زمان حال می پردازد. نشانۀ مضارع اِخباری، »می» است. به عنوان مثال:
می روم، می خوری، می بیند، می پوشیم، می شنوید، می پرسند.
طريقۀ ساخت مضارع اِخباری:
می + بن مضارع + شناسه
«شناسه ها: -َم ، ی، -َد، یم، ید، -َند»
مفرد |
جمع |
می + رو + -َم : می روم |
می + پوش + يم : می پوشیم |
می + خور + ی : می خوری |
می + شنو + يد : می شنويد |
می + بین + -َد : می بیند |
می + پرس + -َند : می پرسند |
2- مضارع التزامی:
فعلی است که انجام کاری را در زمان حال با شک، ترديد، آرزو، شرط و ... بیان می کند. نشانۀ مضارع التزامی »بِـ» است. به عنوان مثال:
بروم، بنویسی، بخواند، بگیریم، بسازید، بشکنند.
طريقۀ ساخت مضارع التزامی:
بِـ + بن مضارع + شناسه
«شناسه ها: -َم ، ی، -َد، یم، ید، -َند»
مفرد |
جمع |
بِـ + رو + -َم : بروم |
بِـ + گیر + يم : بگیريم |
بِـ + نويس + ی : بنويسی |
بِـ + ساز + يد : بسازيد |
بِـ + خوان + -َد : بخواند |
بِـ + شکن + -َند : بشکنند |
3- مضارع مستمر:
فعلی است که جريان انجام کاری را در زمان حال بیان می کند. نشانۀ فعل مضارع مستمر «دار« می باشد. به عنوان مثال:
دارم می روم، داری می خوری، دارد می پرسد، داریم می شنویم، دارید می نویسید، دارند می خوابند.
طريقۀ ساخت مضارع مستمر:
دار + شناسه + می + بن مضارع + شناسه
«شناسه ها: -َم ، ی، -َد، یم، ید، -َند»
مفرد |
جمع |
دار + -َم + می + رو + -َم : دارم می روم |
دار + يم + می + شنو + يم: داريم می شنويم |
دار + ی + می + خور + ی : داری می خوری |
دار + يد + می + نويس + يد : داريد می نويسید |
دار + -َد + می + پرس + -َد : دارد می پرسد |
دار + -َند+ می+ خواب + -َند: دارند می خوابند |
نکته:
فعل مضارع اِخباری و مضارع التزامی گاهی بدون نشانه های «می» و «بِـ »کار می روند. به عنوان مثال:
اگر در خانه ای شوی ، روزگاری دراز ، صفت آن گويی:
شوی: بشوی «اِلتزامی»
گويی: می گويی «اِخباری»
مای درس ، برترین اپلیکیشن کمک درسی ایران
پوشش تمام محتواهای درسی پایه نهم- آزمون آنلاین تمامی دروس پایه نهم
- گام به گام تمامی دروس پایه نهم
- ویدئو های آموزشی تمامی دروس پایه نهم
- گنجینه ای از جزوات و نمونه سوالات تمامی دروس پایه نهم
- فلش کارت های آماده دروس پایه نهم
- گنجینه ای جامع از انشاء های آماده پایه نهم
- آموزش جامع آرایه های ادبی، دستور زبان، قواعد زبان انگلیسی و ... ویژه پایه نهم
ابیات درس «پرتوِ امید» و معنی ابیات
فصل 7 : پرتوِ اُميد
ابیات درس «پرتوِ امید» و معنی ابیات:
درس هفتم
پرتوِ اُمید
- اثر: دیوان شمع
- شاعر: حافظ
- قالب شعر: غزل
يوسف گمگشته، باز آيد به کنعان، غم مخور کلبۀ احزان، شود روزی گلستان، غم مخور
گمشدۀ تو دوباره به سرزمین خود برمی گردد و خانۀ غم و اندوه، دوباره به شادی تبديل می شود، نگران نباش.
واژه |
معنی واژه |
واژه |
معنی واژه |
کنعان |
نام سرزمین |
احزان |
غم ها |
آرایه ادبی:
يوسف، کنعان ß مراعات نظیر
کل بیت ß تلمیح به داستان حضرت يوسف (ع)
ای دل غم ديده، حالت به شود، دل بد مکن وين سر شوريده، باز آيد به سامان، غم مخور
ای دل درد کشیده، ناراحت نباش حالت بهتر می شود و آشفتگی های فکری تو آرام و قرار پیدا می کند.
واژه |
معنی واژه |
واژه |
معنی واژه |
به |
بهتر |
شوريده |
آشفته |
سامان |
آرام، قرار |
آرایه ادبی:
ای دل غمديده ß تشخیص
شوريده، سامان ß متضاد
دل بد مکن ß کنايه از نگران نباش
دور گردون، گر دو روزی بر مراد ما نرفت دائماً يکسان نباشد حال دوران، غم مخور
اگر گردش روزگار، چند روزی مطابق میل ما نبود ناراحت نباش زيرا گردش روزگار همیشه يکسان نیست.
واژه |
معنی واژه |
واژه |
معنی واژه |
گردون |
آسمان |
مراد |
حاجت |
دائماً |
همیشه |
آرایه ادبی:
واج آرايی ß در حرف «ر»
هان مشو نومید! چون واقف نه ای از سر غیب باشد اندر پرده، بازی های پنهان، غم مخور
نا امید نباش زيرا از اسرار غیب، آگاهی نداری و بازی های پنهان زيادی پشت پردۀ خلقت وجود دارد.
واژه |
معنی واژه |
واژه |
معنی واژه |
واقف |
باخبر، آگاه |
نه ای |
نیستی |
غیب |
پنهان |
اندر پرده |
پشت پرده |
نومید |
نا امید |
ای دل ار سیل فنا بنیاد هستی برکند چون تو را نوح است کشتیبان، ز توفان غم مخور
ای انسان اگر نابودی مثل سیل، تمام دنیا را نابود کند غصه نخور زيرا کسی مثل حضرت نوح،» خدا« کشتیبان و مراقب تو است.
واژه |
معنی واژه |
واژه |
معنی واژه |
فنا |
نابودی |
بنیاد |
ريشه |
هستی |
دنیا |
نوح |
منظور خدا |
توفان |
اينجا يعنی مشکلات |
آرایه ادبی:
ای دل ß تشخیص
سیلِ فنا ß تشبیه فنا و نابودی به سیل
بنیاد هستی برکَنَد ß کنايه از نابودی
کل بیت ß تلمیح به داستان حضرت نوح (ع)
در بیابان گر به شوق کعبه، خواهی زد قدم سرزنش ها گر کند خار مغیلان، غم مخور
اگر به اشتیاق خانۀ خدا قدم در بیابان گذاشتی، از سرزنش های درختچه های خاردار ناراحت نباش.
واژه |
معنی واژه |
مغیلان |
گیاه خاردار، در اصل به معنی مادرِ غولان و ديوها |
کعبه |
منظور هر هدفی که انسان دارد |
معنی دیگری از بیت بالا:
کسی که هدفش کعبه است و مقصود به اين بزرگی دارد، اگر در بیابان دچار سختی شود، ناراحت و نا امید نمی شود.
گرچه منزل، بس خطرناک است و مقصد، بس بعید هیچ راهی نیست، کان را نیست پايان، غم مخور
اگرچه استراحت گاه های بین راه، خطرناک است و مقصد بسیار دور است، غصه نخور زيرا هیچ راهی نیست که پايان نداشته باشد.
واژه |
معنی واژه |
بعید |
دور |
آرایه ادبی:
منزل، مقصد، راه ß مراعات نظیر
حافظا! در کنج فقر و خلوت شب های تار تا بود وردت دعا و درس قرآن، غم مخور
ای حافظ در لحظه های فقر و تنگ دستی، به دعا و قرآن پناه ببر و غصه نخور.
واژه |
معنی واژه |
ورد |
ذکر، دعای زير لب |
آرایه ادبی:
ورد، دعا، قرآن ß مراعات نظیر
حافظا ß تخلص
جزوات جامع پایه نهم
جزوه جامع ریاضی نهم
جزوه جامع علوم تجربی نهم
جزوه جامع مطالعات اجتماعی نهم
جزوه جامع عربی نهم
جزوه جامع فارسی نهم
جزوه جامع نگارش نهم
جزوه جامع زبان انگلیسی نهم
جزوه جامع کتاب کار انگلیسی نهم
جزوه جامع آمادگی دفاعی نهم
جزوه جامع پیام های آسمانی نهم
جزوه جامع آموزش قرآن نهم
جزوه جامع کار و فناوری نهم
معنی واژگان درس «پرتوِ امید»
فصل 7 : پرتوِ اُميد
معنی واژگان درس «پرتوِ امید»:
واژه |
معنی واژه |
واژه |
معنی واژه |
زيستن |
زندگی کردن |
فرزانه |
انديشمند |
عواطف |
احساسات |
ژرف |
عمیق |
برجسته |
ممتاز، عالی |
تباهی |
نابودی |
جسورانه |
شجاعانه |
طعن |
سرزنش |
لعن |
نفرين |
هجو |
بدگويی، سرزنش |
رهنمود |
راه راست |
سامان |
آرام، قرار |
کنعان |
نام سرزمین |
احزان |
غم ها |
به |
بهتر |
شوريده |
آشفته |
گردون |
آسمان |
مراد |
حاجت |
دائماً |
همیشه |
نومید |
نا امید |
واقف |
باخبر، آگاه |
نه ای |
نیستی |
غیب |
پنهان |
اندر پرده |
پشت پرده |
فنا |
نابودی |
بنیاد |
ريشه |
هستی |
دنیا |
نوح |
منظور خدا |
توفان |
اينجا يعنی مشکلات |
بعید |
دور |
انتقاد |
جدا کردن خوب از بد، بیان خوبی ها و بدی های يک چیز |
||
مغیلان |
گیاه خاردار، در اصل به معنی مادرِ غولان و ديوها |
||
کعبه |
منظور هر هدفی که انسان دارد |
||
ورد |
ذکر، دعای زير لب |
دانش زبانی: تخلّص
فصل 7 : پرتوِ اُميد
دانش زبانی: تخلّص:
تخلّص
تخلص:
اسمی است که شاعر برای خود در نظر می گیرد و معمولا در پايان شعرش می آورد. تخلص، نامِ شعریِ شاعر است. به عنوان مثال :
سعديا مرد نکونام نمیرد هرگز مرده آن است که نامش به نکويی نبرند
«سعدی: تخلص»
شهريارا بی حبیب خود نمی کردی سفر اين سفر، راه قیامت می روی، تنها چرا
«شهريار: تخلص»
زهد نظامی که طريقی خوش است زير نشینِ علم زرکش است
«نظامی: تخلص»
مای درس ، برترین اپلیکیشن کمک درسی ایران
پوشش تمام محتواهای درسی پایه نهم- آزمون آنلاین تمامی دروس پایه نهم
- گام به گام تمامی دروس پایه نهم
- ویدئو های آموزشی تمامی دروس پایه نهم
- گنجینه ای از جزوات و نمونه سوالات تمامی دروس پایه نهم
- فلش کارت های آماده دروس پایه نهم
- گنجینه ای جامع از انشاء های آماده پایه نهم
- آموزش جامع آرایه های ادبی، دستور زبان، قواعد زبان انگلیسی و ... ویژه پایه نهم
متن و ابیات درس «همزيستی با مام میهن» و معنی ابیات
فصل 8 : همزيستي با مامِ ميهن
متن و ابیات درس «همزيستی با مام میهن» و معنی ابیات:
درس هشتم
همزيستی با مام میهن
- نثر: ساده و روان
برخی از آرايه های متن:
تن را سپر کرده اند ß کنايه از خود را فدا کرده اند
انگشت به دهان گذاشتن ß کنايه از تعجب
همی خواهم از کردگار جهان شناسندۀ آشکار و نهان
از خدای بزرگ که آفرينندۀ جهان است و آشکار و پنهان جهان را می شناسد، می خواهم.
آرایه ادبی:
آشکار، نهان ß متضاد
که باشد ز هر بد، نگهدارتان همه نیک نامی بود يارتان
شما را از هر آسیب در امان نگه دارد و همیشه نیک نامی، ياورتان باشد «همیشه خوش نام باشید».
ندانی که ايران، نشست من است جهان سر به سر، زير دست من است؟
نمی دانی که ايران، محل زندگی من است. سراسر جهان تحت فرمانروايی من است؟
واژه |
معنی واژه |
نشست |
سرزمین |
آرایه ادبی:
دست و است ß جناس
زير دست بودن ß کنايه از تحت فرمان بودن
همه يک دلانند، يزدان شناس به نیکی ندارند از بد، هراس
مردم ايران همه يک دل هستند و خدای يگانه را می پرستند و با نیک نامی از بدی، ترسی ندارند.
واژه |
معنی واژه |
واژه |
معنی واژه |
يزدان |
خدا |
هراس |
ترس |
آرایه ادبی:
نیک و بد ß تضاد
دريغ است ايران که ويران شود کُنام پلنگان و شیران شود
حیف است که ايران از بین برود و محل زندگی دشمنان گردد.
واژه |
معنی واژه |
واژه |
معنی واژه |
دريغ |
افسوس و حیف |
ويران |
نابود |
کُنام |
آشیانه |
پلنگان و شیران |
دشمنان |
چو ايران نباشد، تن من مباد در اين بوم و بر ، زنده يک تن مباد
اگر ايران نباشد، من نیز نبايد زنده بمانم. در اين سرزمین کسی زنده نباشد، بهتر است.
واژه |
معنی واژه |
بوم و بر |
سرزمین |
آرایه ادبی:
تن و من ß جناس
همه سر به سر، تن به کشتن دهیم از آن به که کشور به دشمن دهیم
اگر ما يک به يک در راه وطن، کشته و شهید شويم، بهتر از آن است که کشورمان را به دشمن بدهیم.
جزوات جامع پایه نهم
جزوه جامع ریاضی نهم
جزوه جامع علوم تجربی نهم
جزوه جامع مطالعات اجتماعی نهم
جزوه جامع عربی نهم
جزوه جامع فارسی نهم
جزوه جامع نگارش نهم
جزوه جامع زبان انگلیسی نهم
جزوه جامع کتاب کار انگلیسی نهم
جزوه جامع آمادگی دفاعی نهم
جزوه جامع پیام های آسمانی نهم
جزوه جامع آموزش قرآن نهم
جزوه جامع کار و فناوری نهم
معنی واژگان درس «همزيستی با مام میهن»
فصل 8 : همزيستي با مامِ ميهن
معنی واژگان درس «همزيستی با مام میهن»:
واژه |
معنی واژه |
واژه |
معنی واژه |
تپنده |
بیقرار |
مام |
مادر |
پرتو |
روشنايی |
گران مايه |
با ارزش |
آبشخور |
سرچشمه |
فراخنا |
گستردگی |
نوا |
نغمه، سرود |
گزند |
آسیب |
آرامستان |
محل آرامش |
اقلیت |
تعداد کم |
اهرمن |
شیطان |
آرمیده اند |
خوابیده اند |
ستد و داد |
گرفتن و دادن |
پیکار |
جنگ |
جلوه |
آشکار ساختن |
نشست |
سرزمین |
يزدان |
خدا |
هراس |
ترس |
دريغ |
افسوس و حیف |
ويران |
نابود |
کُنام |
آشیانه |
پلنگان و شیران |
دشمنان |
بوم و بر |
سرزمین |
||
لهجه |
طرز سخن گفتن و تلفظ، شعبهای از زبان |
||
آوند |
لوله های باريکی در گیاهان که در آن ها، مايعات غذايی جريان دارد |
دانش ادبی: واژه های متضاد
فصل 8 : همزيستي با مامِ ميهن
دانش ادبی: واژه های متضاد:
واژه های متضاد
متضاد:
هرگاه دو يا چند کلمه از نظر معنايی، در تضاد و مخالف هم باشند، به آنها کلمات متضاد می گويند؛ مانند:
آشکار و پنهان، شب و روز، سیاه و سفید، گل و خار، ترش و شیرین، خواب و بیدار.
مثال در شعر:
گفتی به غمم بنشین يا از سرِ جان برخیز
«بنشین و برخیز: متضاد هستند «
شادی ندارد آنکه ندارد به دل، غمی
«شادی و غم: متضاد هستند»
بگويم تا بداند دشمن و دوست
«دشمن و دوست: متضاد هستند»
اينکه گاهی می زدم بر آب و آتش، خويش را
«آب و آتش: متضاد هستند«
مای درس ، برترین اپلیکیشن کمک درسی ایران
پوشش تمام محتواهای درسی پایه نهم- آزمون آنلاین تمامی دروس پایه نهم
- گام به گام تمامی دروس پایه نهم
- ویدئو های آموزشی تمامی دروس پایه نهم
- گنجینه ای از جزوات و نمونه سوالات تمامی دروس پایه نهم
- فلش کارت های آماده دروس پایه نهم
- گنجینه ای جامع از انشاء های آماده پایه نهم
- آموزش جامع آرایه های ادبی، دستور زبان، قواعد زبان انگلیسی و ... ویژه پایه نهم
متن درس «راز موفقیت» و «آخرین پرسش»
فصل 9 : راز موفّقيت
متن درس «راز موفقیت» و «آخرین پرسش»:
درس نهم
راز موفقیت
- نثر: ساده و روان
برخی از آرايه های متن:
درخت وجود نصیر الدين پر بارتر می شد ß تشبیه «وجود خواجه نصیر به درخت تشبیه شده است »
به تشنه ای می مانست که ساعت ها در بیابانی خشک و زير نور خورشید... ß «خواجه نصیر به انسانِ تشنه ای که در بیابان مانده است، تشبیه شده است».
آسمان، ستاره، ماه ß مراعات نظیر
ستاره ای نقره فام ß تشبیه ستاره به نقره
آسمان، ستاره های نقره فام و ماه که چون ظرفی سیمگون می درخشد ß تشبیه
غرق انديشه و خیال می شوم ß کنايه از فکر می کنم
تو می خواهی بخوانی و من می خواهم بدانم ß واج آرايی حرف «ب» و «ی»
در گنجینۀ وجود خود جای می دهی ß تشبیه «وجود به گنجینه»
آخرين پرسش
برخی از آرايه های متن:
نفس او به شماره افتاده بود ß کنايه از نزديک به مردن بود
شمع وجودش به خاموشی می گرايید ß کنايه از نزديک شدن مرگ
شمع وجود ß تشبیه وجود به شمع
دست، سر، رو ß مراعات نظیر
جزوات جامع پایه نهم
جزوه جامع ریاضی نهم
جزوه جامع علوم تجربی نهم
جزوه جامع مطالعات اجتماعی نهم
جزوه جامع عربی نهم
جزوه جامع فارسی نهم
جزوه جامع نگارش نهم
جزوه جامع زبان انگلیسی نهم
جزوه جامع کتاب کار انگلیسی نهم
جزوه جامع آمادگی دفاعی نهم
جزوه جامع پیام های آسمانی نهم
جزوه جامع آموزش قرآن نهم
جزوه جامع کار و فناوری نهم
معنی واژگان درس «راز موفقیت»
فصل 9 : راز موفّقيت
معنی واژگان درس «راز موفقیت»:
واژه |
معنی واژه |
واژه |
معنی واژه |
محضر |
جای حضور |
مناظره |
بحث، گفتگو |
پیوسته |
همیشه |
طنین |
آواز |
می مانست |
شبیه بود |
فراست |
زيرکی |
رخسار |
چهره |
فام |
رنگ |
سیم گون |
نقره ای |
واپسین |
آخرين |
رمق |
نیرو، توان |
فقیه |
دانشمند |
مُقطَع |
قطع شده |
تمنا |
خواهش |
تعرّض |
اعتراض |
جاهل |
نادان |
شیوَن |
زاری |
لوح |
وسیله ای شبیه تختۀ کلاس |
دانش ادبی: گروه فعلی (2) فعل گذشته یا ماضی
فصل 9 : راز موفّقيت
دانش ادبی: گروه فعلی (2) فعل گذشته یا ماضی:
گروه فعلی (2) فعل گذشته یا ماضی
در این درس با دو نوع فعل ماضی آشنا می شوید:
1) ماضی ساده (مطلق)
2) ماضی نقلی
1- ماضی ساده:
فعلی است که در گذشته انجام شده است و هیچ نشانه ای ندارد.
مانند: رفتم، نوشتی، خورد، گفتیم، شنیديد، پرسیدند
طريقۀ ساخت ماضی ساده:
بن ماضی + شناسه
«شناسه ها : -َم، ی، شناسه ندارد، يم، يد، -َند «
مفرد |
جمع |
رفت + -َم : رفتم |
گفت + يم : گفتیم |
نوشت + ی : نوشتی |
شنید + يد : شنیديد |
خورد + _ : خورد |
پرسید + -َند : پرسیدند |
2- ماضی نقلی:
فعلی است که در گذشته انجام گرفته و اثر آن هنوز باقی است .
نشانۀ فعل ماضی نقلی:
«اَم، ای، است، ايم، ايد، -َند»
مثال: نوشته ام، گرفته ای، خوانده است، ساخته ايم، شکسته ايد، خوابیده اند
طريقۀ ساخت ماضی نقلی:
ن ماضی + ه + نشانۀ فعل ماضی نقلی
مفرد |
جمع |
نوشت + ه + ام : نوشته ام |
ساخت + ه + ايم : ساخته ايم |
گرفت + ه + ای: گرفته ای |
شکست + ه + ايد : شکسته ايد |
خوانده + ه + است : خوانده است |
خوابید + ه + اند : خوابیده اند |
مای درس ، برترین اپلیکیشن کمک درسی ایران
پوشش تمام محتواهای درسی پایه نهم- آزمون آنلاین تمامی دروس پایه نهم
- گام به گام تمامی دروس پایه نهم
- ویدئو های آموزشی تمامی دروس پایه نهم
- گنجینه ای از جزوات و نمونه سوالات تمامی دروس پایه نهم
- فلش کارت های آماده دروس پایه نهم
- گنجینه ای جامع از انشاء های آماده پایه نهم
- آموزش جامع آرایه های ادبی، دستور زبان، قواعد زبان انگلیسی و ... ویژه پایه نهم
ابیات درس «آرشی دیگر» و معنی ابیات
فصل 10 : آرشی دیگر
ابیات درس «آرشی دیگر» و معنی ابیات:
درس دهم
آرشی دیگر
- قالب شعر: نیمایی
- شاعر: محمد گودرزی دهريزی
جنگ، جنگی نابرابر بود
جنگ، جنگی فوق باور بود
کیسه های خالی و خونی
خطّ مرزی را جدا میکرد
دشمن بد عهد بی انصاف
با هجوم بی امان خود
مرزها را جابجا میکرد.
جنگ، جنگی ناعادلانه و غیر قابل باور بود. کیسه های خاکی و خون آلود، خط مرزی ما و دشمن را مشخص می کرد. دشمن پیمان شکن با حمله های بی وقفه و پی در پی خود، سرزمین (کشور) ما را مورد تجاوز قرار می داد.
واژه |
معنی واژه |
واژه |
معنی واژه |
نابرابر |
ناعادلانه |
فوق باور |
باور نکردنی |
نکته دستوری:
جنگی نابرابر، کیسه های خاکی و خونی، دشمن بد عهد و بی انصاف و هجوم بی امان ß ترکیب وصفی
توجه:
در شعر نیمایی (شعر نو)، قافیه وجود دارد، اما دارای نظم و ترتیب (مانند شعرهای سنتی) نیست. در این بند قافیه ها عبارتند از:
نابرابر و باور ß قافیه
جدا و جابجا ß قافیه
از میان آتش و باروت
می وزید از هر طرف، هر جا
تیرهای وحشی و سرکش
موشک و خمپاره و ترکش
آن طرف، نصف جهان با تانک های آتشین در راه
این طرف، ایرانیان تنها
این طرف تنها سلاح جنگ، ایمان بود.
از میان آتش و گلوله، از هر طرف و هر جا، تیرهای سریع و رها شده و موشک و خمپاره و ترکش پرتاب میشد. در آن سمت، نیمی از قدرتهای جهان با تانکهای مجهز به پیش میآمدند و در این سمت رزمندگان ایرانی تنها و دست خالی بودند و نتها سلاح جنگیدن آنها، ایمان و اعتقاد به خداوند بزرگ بود.
آرایه ادبی:
آتش و باروت ß مراعات نظیر
تیرهای وحشی و سرکش ß آرايۀ تشبیه
تیر و موشک و خمپاره و ترکش ß مراعات نظیر
خانه های خاک و خون خورده
مهد شیران و دلیران بود
شهر خونین، شهر خرّمشهر
در غروب آفتاب خویش
چشم در چشم افق میدوخت
در دهان تانکها میسوخت.
خانه های آلوده به خاک و خون، جایگاه رزمندگان شجاع بود. شهر خرّمشهر که از خون رزمندگان رنگین شده بود، در آخرین لحظات عمر خود (نابودی خود) اسمان نگاه میکرد و در میان آتش تانکها میسوخت.
واژه |
معنی واژه |
واژه |
معنی واژه |
مهد |
جایگاه، گهواره |
دلیران |
شجاعان |
افق |
کرانهی آسمان |
آرایه ادبی:
شیران : استعاره از رزمندگان
چشم دوختن خرمشهر ß تشخیص
غروب آفتاب خویش ß کنایه از نابودی و به پایان رسیدن عمر
چشم دوختن ß کنایه از خیره نگاه کردن
دهان تانک ß تشخیص
چشم افق ß تشخیص
نکتهی دستوری:
خون خورده ß صفت مشتق، مرکّب
خونین ß صفت مشتق
در چنان حالی هراس انگیز
شهر، از آن سوی سنگرها
شیر مردان را صدا میزد:
«آی، ای مردان نام آور
ای همیشه نامتان پیروز
بی گمان امروز
فصلی از تکرار تاریخ است
گر بماند دشمن، از هر سو
خانه هامان تنگ خواهد شد
ناممان در دفتر تاریخ
کوچک و کم رنگ خواهد شد.»
در آن لحظه های ترسناک، شهر از آن طرف سنگرها، رزمندگان شجاع را فریاد میزد: «ای مردان نامدار و مشهوری که همیشه نامتان پیروز و سرافراز است. یقیناً، امروز، بخشی از تاریخ، در حال تکرار شدن است. اگر دشمن در هر قسمت از سرزمین ما بماند، خانه و سرزمین ما، محدود میشود و نام ما در تاریخ، بی اعتبار و محو خواهد شد.»
واژه |
معنی واژه |
واژه |
معنی واژه |
شیرمردان |
رزمندگان شجاع |
نام آور |
نامدار، مشهور |
هراس انگیز |
ترسناک |
بی گمان |
به درستی، یقیناً |
فصلی |
بخشی از یک کتاب و نامه |
آرایه ادبی:
صدا زدن شهر ß تشخیص
تکرار حروف «ک» و «گ» ß واج آرایی
دفتر تاریخ ß اضافهی تشبیهی؛ تشبیه تاريخ به دفتر
نکتهی دستوری:
مردان ß منادا
شیر مردان ß مرکّب
نام آور ß مرکّب
« ــِـ تان» (نامتان) ß مضافالیه
بی گمان ß قید مشتق
کم رنگ ß مرکّب
«و» در کوچک و کم رنگ ß واو عطف
آی ß اصوات (شبه جمله) است.
خون میان سنگر آزادگان جوشید
مثل یک موج خروشان شد
کودکی از دامن این موج بیرون جست
از کمند آرزوها رست
چشم او در چشم دشمن بود
دست او در دست نارنجک
ایرانیان آزاده و جوان مرد در میان سنگرها خشمگین شدند و مثل موج خروشانی به حرکت درآمد. کودکی از میان موج رزمندگان بیرون آمد و از دام آرزوهای خود، رها شد در حالی که نارنجک در دست داشت در چشمان دشمن خیره شد.
واژه |
معنی واژه |
واژه |
معنی واژه |
جست |
پرید |
کمند |
طناب، بند |
رست |
رها شد |
آرایه ادبی:
جوشیدن خون ß کنایه از خشمگین شد
مثل یک موج ß تشبیه
موج ß استعاره از رزمندگان
کمند آرزوها ß اضافه تشبیهی (آرزوها ß مشبّه و کمند ß مشبّه به)
دست نارنجک ß تشخیص
دست و چشم ß تکرار
نکته دستوری:
خروشان ß مشتق (خروش + ان)
نارنجک ß مشتق (نارنج + ــَـ ک)
جنگ، جنگی نابرابر بود
جنگ، جنگی فوق باور بود
کودک تنها، به روی خاکریز آمد
صد هزاران چشم، قاب عکس کودک ما شد
خطّ دشمن، گیج و سرگردان
چشمها از این و آن پرسان:
«کیست این کودک؟
او چه میخواهد از این میدان!؟
صحنهی جانبازی است این جا!؟
یا زمین بازی است این جا»!؟
جنگ، جنگی ناعادلانه و غیرقابل باور بود. کودک تنها (حسین فهمیده)، بالای خاکریز آمد و صدها هزار نفر او را نگاه میکردند. سپاه دشمن مات و سرگشته بود و با یک نگاه از هم دیگر میپرسیدند که این کودک، کیست؟ و در این میدان جنگ، چه میخواهد؟ این جا میدان جنگ و فداکاری است یا زمین بازی کرد؟
آرایه ادبی:
چشم، قاب عکس ß اضافه ی تشبیهی (چشم : مشبه و قاب عکس : مشبّه به)
پرسان بودن چشمها ß تشخیص
دشمنان کور دل، امّا
در دلش خورشید ایمان را نمیدیدند
تیغ آتش خیز «دستان» را نمیدیدند
در نگاهش خشم و آتش را نمیدیدند
بر کمانش تیر «آرش» را نمیدیدند
در رگش، خون «سیاوش» را نمیدیدند.
ولی دشمنان گمراه، نور خورشید ایمان و اعتقاد به خدا را در قلبش نمیدیدند. آنها شمشیر آتشین او را که مانند شمشیر «دستان»، در دستش بود، نمیدیدند؛ و نگاه خشمگین او را که مانند آتشی سوزان بود، نمی دیدند و نارنجک در دستش را که مانند تیرکمان آرش پهلوان بود، نمیدیدند؛ و نمیدیدند که در رگش، خون پهلوان دلیر ایرانی، سیاوش، جاری است.
واژه |
معنی واژه |
واژه |
معنی واژه |
کور دل |
گمراه |
تیغ |
شمشیر |
آرایه ادبی:
دل ß مجازاً وجود
خورشید ایمان ß اضافه تشبیهی
دستان، آرش و سیاوش ß تلمیح به داستان شاهنامهی فردوسی
کمان و تیر ß مراعات نظیر
خون و رگ ß مراعات نظیر
نکته:
1) واژهی «امّا»، برای رفع توهم از قسمت نخست سخن به کار میرود و به معنی «ولی» است.
2) در اين قسمت از آرايه تلمیح به خوبی استفاده شده است.
کودک ما بغض خود را خورد
چشم در چشمان دشمن کرد
با صدایی صاف و روشن گفت : «آی ای دشمن!
من حسین کوچک ایران زمین هستم
تانکهای شومتان را در کمین هستم
مثل کوهی آهنین هستم»
کودک ما غم و اندوه خود را فرو نشاند و بر خود مسلّط شد و با دشمن رو در رو شد و با صدایی آشکار و رسا گفت: «ای دشمن! آگاه باش که من حسین کوچکی از لشکر ایران هستم که مانند کوهی محکم در کمین تانکهای نحس شما هستم تا آنها را نابود کنم».
واژه |
معنی واژه |
واژه |
معنی واژه |
روشن |
آشکار، واضح، قابل فهم |
شوم |
نحس، نامبارک |
بغض |
گرفتگی و ناراحتی درونی از غصه |
آرایه ادبی:
خوردن بغض ß کنایه از مسلّط شدن، کنترل کردن
مثل کوهی آهنین ß تشبیه
نکته دستوری:
«را» در تانکهای شومتان را : فک اضافه (در کمین تانکهای …)
ناگهان تکبیر، پروا کرد
در میان آتش و باروت غوغا کرد
کودکی از جنس نارنجک
در دهان تانکها افتاد
ناگهان، فریاد بلند الله و اکبر در آسمان پیچید و در میان آتش و گلوله، سر و صدایی برپا کرد. کودکی شجاع که مانند نارنجک بود، به طرف تانکها حمله کرد
آرایه ادبی:
پروا کردن تکبیر ß استعاره
آتش، باروت، نارنجک و تانک ß مراعات نظیر
دهان تانک ß تشخیص
لحظه ای دیگر
از تمام تانکها، تنها
تلّی از خاکستر خاموش
ماند روی دستهای دشت
آسمان از شوق، دف میزد
شطّ خرّمشهر، کف میزد
شهر یکباره به خویش آمد
چشم اشک آلوده را واکرد
بر فراز گنبدی زیبا
در سه رنگ جاودان ما
قصهی تکرار آرش را،
باز هم خواند و تماشا کرد.
چند لحظه دیگر، از بین همهی تانکها، فقط، تپّه ای از خاکستر سرد و خاموش در میان دشت، باقی ماند. آسمان به خاطر شادی و اشتیاق، موسیقی مینواخت و رود خرمشهر شادی میکرد و شهر یک دفعه به خودش آمد و چشم گریانش را باز کرد و بر بالای گنبد زیبای مسجدی در پرچم سه رنگ جاودان ایران، داستان حماسهی آرش قهرمان را دوباره میخواند و تماشا میکرد.
واژه |
معنی واژه |
واژه |
معنی واژه |
تل |
تپّه |
شوق |
اشتیاق، شادی |
فراز |
بالا |
||
به خویش آمد |
متوجّه آزادی و رهایی شد |
||
شطّ |
رود بزرگ که وارد دریا میشود |
||
سه رنگ |
پرچم سه رنگ (سبز، سفید و سرخ) ایران |
||
دف |
یکی از آلات موسیقی دارای حلقه ای چوبی و پوست نازک که با سر انگشتان نواخته میشود. |
آرایه ادبی:
دست دشت ß تشخیص
دف زدن آسمان و کف زدن شط ß تشخیص و کنایه از شادی کردن
شهر ß مجازاً مردم شهر
جزوات جامع پایه نهم
جزوه جامع ریاضی نهم
جزوه جامع علوم تجربی نهم
جزوه جامع مطالعات اجتماعی نهم
جزوه جامع عربی نهم
جزوه جامع فارسی نهم
جزوه جامع نگارش نهم
جزوه جامع زبان انگلیسی نهم
جزوه جامع کتاب کار انگلیسی نهم
جزوه جامع آمادگی دفاعی نهم
جزوه جامع پیام های آسمانی نهم
جزوه جامع آموزش قرآن نهم
جزوه جامع کار و فناوری نهم
نثر روان «حکایت: نیک رایان»
فصل 10 : آرشی دیگر
نثر روان «حکایت: نیک رایان»:
حکایت: نیک رايان
- نثر: مُسجّع
اسکندر، يکی از کاردانان را از عملی شريف، عزل کرد و عملی خسیس به وی داد.
اسکندر يکی از کارمندان خوب خود را از کار با ارزش و مهمی برکنار کرده و کاری کم ارزش و سطح پايین به او داد.
واژه |
معنی واژه |
واژه |
معنی واژه |
شريف |
با ارزش و مهم |
عزل کرد |
برکنار کرد |
خسیس |
کم ارزش و اهمیّت |
آرایه ادبی:
شريف و خسیس ß تضاد
روزی آن مرد بر اسکندر درآمد؛ اسکندر گفت: چگونه می بینی عمل خويش را؟
روزی آن مرد اسکند را ديد و به حضور او رفت. اسکندر گفت: نظرت دربارۀ کار جديدت چیست؟
واژه |
معنی واژه |
درآمد |
وارد شد |
گفت: زندگانی ات دراز باد! نه مرد به عمل، بزرگ و شريف گردد، بلکه عمل، به مرد، بزرگ و شريف گردد. پس در هر عمل که هست، نیکو سیرتی می بايد و داد.
آن مرد گفت: امیدوارم عمر طولانی داشته باشید! انسان با انجام کار، بزرگ و با ارزش نمی شود، بلکه کار با انسان بزرگ می شود و ارزش پیدا می کند. پس بايد انسان در هرکاری، خوب و مناسب رفتار کند و در کارش انصاف داشته باشد.
معنی واژگان درس «آرشی دیگر»
فصل 10 : آرشی دیگر
معنی واژگان درس «آرشی دیگر»:
واژه |
معنی واژه |
واژه |
معنی واژه |
نابرابر |
ناعادلانه |
فوق باور |
باور نکردنی |
مهد |
جایگاه، گهواره |
دلیران |
شجاعان |
افق |
کرانهی آسمان |
شوم |
نحس، نامبارک |
شیرمردان |
رزمندگان شجاع |
نام آور |
نامدار، مشهور |
هراس انگیز |
ترسناک |
بی گمان |
به درستی، یقیناً |
جست |
پرید |
کمند |
طناب، بند |
رست |
رها شد |
فراز |
بالا |
کور دل |
گمراه |
تیغ |
شمشیر |
تل |
تپّه |
شوق |
اشتیاق، شادی |
شريف |
با ارزش و مهم |
عزل کرد |
برکنار کرد |
خسیس |
کم ارزش و اهمیّت |
درآمد |
وارد شد |
فصلی |
بخشی از یک کتاب و نامه |
||
روشن |
آشکار، واضح، قابل فهم |
||
به خویش آمد |
متوجّه آزادی و رهایی شد |
||
بغض |
گرفتگی و ناراحتی درونی از غصه |
||
شطّ |
رود بزرگ که وارد دریا میشود |
||
سه رنگ |
پرچم سه رنگ (سبز، سفید و سرخ) ایران |
||
دف |
یکی از آلات موسیقی دارای حلقه ای چوبی و پوست نازک که با سر انگشتان نواخته میشود. |
مای درس ، برترین اپلیکیشن کمک درسی ایران
پوشش تمام محتواهای درسی پایه نهم- آزمون آنلاین تمامی دروس پایه نهم
- گام به گام تمامی دروس پایه نهم
- ویدئو های آموزشی تمامی دروس پایه نهم
- گنجینه ای از جزوات و نمونه سوالات تمامی دروس پایه نهم
- فلش کارت های آماده دروس پایه نهم
- گنجینه ای جامع از انشاء های آماده پایه نهم
- آموزش جامع آرایه های ادبی، دستور زبان، قواعد زبان انگلیسی و ... ویژه پایه نهم
دانش ادبی: تلمیح
فصل 10 : آرشی دیگر
دانش ادبی: تلمیح
تلمیح
تلمیح:
وقتی شاعر يا نويسنده برای زيباتر ساختن و تاثیرگذاری بیشتر شعر از احاديث، آيات، روايات، داستان ها و اتفاقات مهم تاريخی استفاده می کند، به اين شیوۀ بهره گیری، تلمیح می گويند. به عنوان مثال:
گلستان کند آتشی بر خلیل
« تلمیح به داستان حضرت ابراهیم(ع) «
مهر او بلانشینان را کشتی نوح است
«تلمیح به داستان حضرت نوح (ع) «
جانم ملول گشت ز فرعون و ظلم او
«تلمیح به داستان فرعون و حضرت موسی (ع)»
میان خسرو و شیرين ، شکر کجا گُنجد ؟
«تلمیح به داستان خسرو و شیرين»
يوسف صديق در خشک سال مصر ، سیر نخوردی تا گرسنگان فراموش نکنند.
»تلمیح به داستان حضرت يوسف (ع)»
بیستون بر سر راه است مباد از شیرين خبری گفته و غمگین ، دل فرهاد کنید
»تلمیح به داستان شیرين و فرهاد»
جزوات جامع پایه نهم
جزوه جامع ریاضی نهم
جزوه جامع علوم تجربی نهم
جزوه جامع مطالعات اجتماعی نهم
جزوه جامع عربی نهم
جزوه جامع فارسی نهم
جزوه جامع نگارش نهم
جزوه جامع زبان انگلیسی نهم
جزوه جامع کتاب کار انگلیسی نهم
جزوه جامع آمادگی دفاعی نهم
جزوه جامع پیام های آسمانی نهم
جزوه جامع آموزش قرآن نهم
جزوه جامع کار و فناوری نهم
متن درس «زن پارسا» و معنی متن
فصل 11 : زنِ پارسا
متن درس «زن پارسا» و معنی متن:
درس یازدهم
زن پارسا
نقل است آن شب که رابعه در وجود آمد در خانه پدرش چندان جامه نبود که او را در آن بپیچند و چراغ نبود.
تعريف کردند شبی که رابعه به دنیا آمد در خانه پدرش پارچه و لباس کافی وجود نداشت که رابعه را در آن بپیچند و همچنین چراغی هم در خانه آن ها وجود نداشت.
پدرِ او را سه دختر بود رابعه چهارم بود از آن رابعه گويند پس عیال با او گفت: به فلان همسايه رو و چراغی روغن بخواه.
پدر رابعه سه دختر داشت رابعه دختر چهارم بود به همین خاطر به او رابعه می گفتند. سپس همسرش به او گفت: پیش فلان همسايه برو و به اندازه روشن کردن يک چراغ روغن بگیر.
واژه |
معنی واژه |
واژه |
معنی واژه |
از آن |
به اين علت |
عیال |
همسر |
پدر رابعه عهد کرده بود که از مخلوق هیچ نخواهد. برخاست و به در خانه آن همسايه رفت و باز آمد و گفت: خفته اند. پس دلتنگ بخفت و پیغمبر را علیه الصلاه و السلام، به خواب دید. گفت: غمگین مباش که اين دختر سیده ای است که هفتاد هزار از امت من در شفاعت او خواهند بود.
پدر رابعه با خداوند عهد کرده بود که از بندگان خدا کمکی نخواهد. بلند شد و به در خانه همسايه اش رفت و بازگشت و به همسرش گفت: خوابیده بودند و با ناراحتی خوابید و پیامبر که درود خدا بر او باد را درخواب ديد که به او گفت: ناراحت نباش چون اين دختر، زن بزرگواری خواهد شد که هفتاد هزار نفر از امت من به شفاعت او بخشیده می شوند.
واژه |
معنی واژه |
واژه |
معنی واژه |
سیده |
سرور بزرگ |
شفاعت |
میانجی بودن |
آرایه ادبی:
دلتنگی ß کنايه از ناراحتی
چون رابعه بزرگ شد پدر و مادرش بمردند و در بصره قحطی عظیم پیدا شد و خواهران متفرق شدند.
رابعه بزرگتر شد و پدر و مادرش فوت کردند و در شهر بصره خشکسالی بزرگی پديد آمد و هر سه خواهر پراکنده شدند.
واژه |
معنی واژه |
واژه |
معنی واژه |
قحطی |
خشکسالی |
متفرق |
پراکنده |
و رابعه به دست ظالمی افتاد. او را به چند دِرَم بفروخت. آن خواجه او را به رنج و مشقّت کار می فرمود.
رابعه به دست شخص ظالمی گرفتار شد. و او را در مقابل چند سکۀ نقره فروخت. صاحب جديد رابعه او را مجبور به انجام کار های سخت و دشوار می کرد.
واژه |
معنی واژه |
واژه |
معنی واژه |
دِرَم |
سکه نقره |
خواجه |
صاحب |
روزی بیفتاد و دستش بشکست. روی بر خاک نهاد و گفت: الهی! غريبم و بی مادر و پدر، اسیرم و دست شکسته. مرا از اين همه هیچ غم نیست، الا رضای تو می بايد تا بدانم که راضی هستی يا نه؟
روزی افتاد و دستش شکست. صورتش را بر روی زمین گذاشت و به سجده رفت و با خداوند راز و نیاز کرد و گفت: خدايا! در اين شهر غريب و تنها هستم و پدر و مادری ندارم اسیرم و دستم آسیب ديده. ولی از اين همه رنج و سختی، ناراحت نیستم؛ فقط رضايت تو را می خواهم و بدانم که آيا از من راضی هستی يا نه؟
واژه |
معنی واژه |
رضا |
خشنودی |
آرایه ادبی:
روی بر خاک نهاد ß کنايه از به سجده رفت و عبادت کرد.
آوازی شنید که غم مخور فردا جاهیت خواهد بود چنان که مقرّبان آسمان به تو نازند.
صدايی به گوش رابعه رسید که می گفت غمگین نباش زيرا در آينده «جهان آخرت» جايگاه و مقامی پیدا خواهی کرد که فرشتگان و دوستان خدا به جايگاه تو افتخار می کنند.
واژه |
معنی واژه |
واژه |
معنی واژه |
جاه |
مقام |
مقرّبان |
نزديکان، فرشتگان |
پس رابعه به خانه رفت و دايم روزه داشتی و همه شب نماز کردی و تا روز برپای بودی.
رابعه به خانه بازگشت و همیشه روزه می گرفت و هر شب نماز می خواند و تا صبح در حال عبادت بود.
شبی خواجه از خواب درآمد. آوازی شنید. نگاه کرد رابعه را ديد در سجده که می گفت: الهی تو می دانی که هوای دل من در موافقت فرمان توست و روشنايی چشم من در خدمت درگاه تو.
يک شب صاحب رابعه از خواب بیدار شد و او را در حال سجده ديد که می گفت: خدايا تو با خبری که میل قلبی و آرزوی قلبی من اطاعت کردن از دستور تو است و نور چشم های من همه در خدمت کردن به درگاه تو است.
واژه |
معنی واژه |
واژه |
معنی واژه |
هوا |
میل و آرزو |
درآمد |
بیدار شد |
اگر کار به دست من استی يک ساعت از خدمتت نیاسودمی امّا تو مرا زير دست مخلوق کرده ای به خدمت تو از آن دير می آيم.
اگر اراده و اختیار داشتم و کارها به دست من بود حتی لحظه ای هم از خدمت و عبادت درگاه تو آسوده نمی شدم اما خدايا تو مرا خدمت کار يکی از بندگانت کرده ای به همین علت به خدمت و عبادت تو دير می آيم.
شبی دزدی درآمد و چادرش برداشت خواست تا ببرد راه نديد، چادر بر جای نهاد. بعد از آن، راه بازيافت. دگر بار چادر برداشت و راه باز نديد؛ همچنین تا هفت نوبت. از گوشۀ صومعه آواز درآمد که: ای مرد! خود را رنجه مدار که او چند سال است تا به ما دل سپرده است.
شبی دزدی وارد شد و خواست چادرش را بدزدد اما راهش را گم کرد چادر را سر جايش گذاشت و راهش را پیدا کرد اين کار را تا هفت بار تکرار کرد. از گوشۀ عبادتگاه صدايی آمد که ای مرد »دزد» به خودت سختی نده زيرا او چند سال است که ما را عبادت می کند.
واژه |
معنی واژه |
واژه |
معنی واژه |
درآمد |
وارد شد |
صومعه |
عبادتگاه |
آرایه ادبی:
دل سپردن ß کنايه از دوست داشتن
ابلیس زهره ندارد که گِرد او گردد دزد را کی زهرۀ آن بُوَد که گرد چادر او گردد. تو خود را مرنجان ای طرار! که اگر يک دوست خفته است دوست ديگر بیدار است.
شیطان هیچ گاه جرأت ندارد که به او نزديک شود دزد چگونه می تواند به او نزديک شود. تو ای دزد خود را آزار نده زيرا اگر يک دوست » رابعه» خوابیده است، دوست ديگر «خداوند» بیدار است و مراقب او هست.
واژه |
معنی واژه |
واژه |
معنی واژه |
ابلیس |
شیطان |
زَهره |
جرأت |
طرار |
دزد |
معنی لغات، آرایه ها و نکات دستوری «روان خوانی: دروازه ای به آسمان»
فصل 11 : زنِ پارسا
معنی لغات، آرایه ها و نکات دستوری «روان خوانی: دروازه ای به آسمان»:
روان خوانی: دروازه ای به آسمان
واژه |
معنی واژه |
واژه |
معنی واژه |
مردان مرد |
شجاعان ، دلاوران |
پندار |
تصوّر ، گمان |
حقیقت |
راست |
نظاره |
نگاه ، تماشا |
حیات |
زندگی |
برپا شد |
پدید آمد ، ایجاد شد |
معارج |
جمع معراج ، نردبان ها |
فراز |
بالا |
حسرت |
افسوس ، ناراحتی از نداشتن چیزی |
||
ققنوس |
مرغی باشد که هزار سال عمر کند و عاقبت بسوزد و از خاکستر او تخمی و از آن ققنوس دیگری پدیدار می شود. |
آرایه ادبی:
زمین و آسمان ß تضاد و مراعات نظیر
رودخانه نظاره کرد ß تشخیص
ققنوس ß تشبیه
سر برآوردن ß کنایه، تلمیح دارد به ققنوس
به گل نشتن ß کنایه از متوقف شدن
نکته دستوری:
پندار ß اسم مصدر
شهدا ß جمع مکسّر
ققنوس وار ß «وار» پسوند شباهت
ققنوس ß مشتق
سال 61 هجری قمری ß سال شهادت امام حسین (ع)
مای درس ، برترین اپلیکیشن کمک درسی ایران
پوشش تمام محتواهای درسی پایه نهم- آزمون آنلاین تمامی دروس پایه نهم
- گام به گام تمامی دروس پایه نهم
- ویدئو های آموزشی تمامی دروس پایه نهم
- گنجینه ای از جزوات و نمونه سوالات تمامی دروس پایه نهم
- فلش کارت های آماده دروس پایه نهم
- گنجینه ای جامع از انشاء های آماده پایه نهم
- آموزش جامع آرایه های ادبی، دستور زبان، قواعد زبان انگلیسی و ... ویژه پایه نهم
معنی واژگان درس «زن پارسا» و «دروازه ای به آسمان»
فصل 11 : زنِ پارسا
معنی واژگان درس «زن پارسا» و «دروازه ای به آسمان»:
واژه |
معنی واژه |
واژه |
معنی واژه |
از آن |
به اين علت |
عیال |
همسر |
سیده |
سرور بزرگ |
شفاعت |
میانجی بودن |
قحطی |
خشکسالی |
متفرق |
پراکنده |
دِرَم |
سکه نقره |
خواجه |
صاحب |
رضا |
خشنودی |
طرار |
دزد |
جاه |
مقام |
مقرّبان |
نزديکان، فرشتگان |
هوا |
میل و آرزو |
درآمد |
بیدار شد |
درآمد |
وارد شد |
صومعه |
عبادتگاه |
ابلیس |
شیطان |
زَهره |
جرأت |
مردان مرد |
شجاعان ، دلاوران |
پندار |
تصوّر ، گمان |
حقیقت |
راست |
نظاره |
نگاه ، تماشا |
حیات |
زندگی |
برپا شد |
پدید آمد ، ایجاد شد |
معارج |
جمع معراج ، نردبان ها |
فراز |
بالا |
حسرت |
افسوس ، ناراحتی از نداشتن چیزی |
||
ققنوس |
مرغی باشد که هزار سال عمر کند و عاقبت بسوزد و از خاکستر او تخمی و از آن ققنوس دیگری پدیدار می شود. |
جزوات جامع پایه نهم
جزوه جامع ریاضی نهم
جزوه جامع علوم تجربی نهم
جزوه جامع مطالعات اجتماعی نهم
جزوه جامع عربی نهم
جزوه جامع فارسی نهم
جزوه جامع نگارش نهم
جزوه جامع زبان انگلیسی نهم
جزوه جامع کتاب کار انگلیسی نهم
جزوه جامع آمادگی دفاعی نهم
جزوه جامع پیام های آسمانی نهم
جزوه جامع آموزش قرآن نهم
جزوه جامع کار و فناوری نهم
دانش زبانی: گروه فعلی (3)
فصل 11 : زنِ پارسا
دانش زبانی: گروه فعلی (3):
گروه فعلی (3)
در این درس با دو نوع فعل ماضی آشنا می شوید:
1) ماضی استمراری
2) ماضی مستمر (جاری)
1- ماضی استمراری:
به فعلی که در گذشته به تکرار انجام می شده است، ماضی استمراری می گويند. نشانۀ اين فعل، »می» است؛ مانند:
می نوشتم، می خواندی، می شنید، می رفتیم، می ساختید، می گرفتند.
طريقۀ ساخت ماضی استمراری:
می + بن ماضی + شناسه
«شناسه ها: ــَـ م، ی، ...، يم، يد، ــَـ ند»
مفرد |
جمع |
می + نوشت+ -َ م : می نوشتم |
می + رفت + يم : می رفتیم |
می + خواند + ی : می خواندی |
می + ساخت + يد : می ساختید |
می + شنید: می شنید |
می + گرفت + -َند : می گرفتند |
2- ماضی مستمر (جاری):
فعلی است که به جريان عملی در گذشته به همراه کاری ديگر، دلالت دارد. هرگاه فعل های کمکیِ «داشتم، داشتی، داشت، داشتیم، داشتید، داشتند» را به اول فعل ماضی استمراری اضافه کنیم، فعل ماضی مستمر به دست می آيد. به عنوان مثال:
داشتم می رفتم، داشتی می خواندی، داشت می نوشت، داشتیم می گفتیم، داشتید می شنیديد، داشتند می خوردند.
طريقۀ ساخت ماضی مستمر:
فعل کمکیِ «داشتم، داشتی، داشت، داشتیم، داشتید، داشتند» + ماضی استمراری «فعل مورد نظر »
مفرد |
جمع |
داشتم + می رفتم : داشتم می رفتم |
داشتیم + می گفتیم : داشتیم می گفتیم |
داشتی + می خواندی : داشتی می خواندی |
داشتید + می شنیديد : داشتید می شنیديد |
داشت + می نوشت : داشت می نوشت |
داشتند + می خوردند : داشتند می خوردند |
متن درس «پیام آور رحمت» و معنی متن
فصل 12 : پيام آور رحمت
متن درس «پیام آور رحمت» و معنی متن:
درس دوازدهم
پیام آور رحمت
ای ابوذر، خداوند متعال به سیمای ظاهر و داراییها و گفتههایتان نمینگرد؛ بلکه به دلها و کردارتان مینگرد.
ای ابوذر! خداوند بلند مرتبه به زیبایی و چهره ظاهری و اموال و سخنان شما توجه نمیکند، بلکه به اعمال و رفتار و باطن قلبتان توجه میکند.
ای ابوذر، پنج چیز را پیش از پنج چیز، غنیمت شمار: جوانیات را پیش از فرا رسیدن پیری، تندرستیات را پیش از بیماری، بینیازیات را پیش از نیازمندی، آسایشت را پیش از گرفتاری و زندگیات را پیش از مرگ.
ای ابوذر، اگر دربارۀ چیزی که به آن علم نداری، از تو پرسیده شود، بگو نمیدانم تا از پیامدهای ناگوار آن در امان بمانی.
ای ابوذر، اگر دربارۀ چیزی که علم و شناخت نداری از تو پرسش شود، بگو که پاسخ آن را نمیدانم تا از اتفاقات و حوادث ناخوشایند آن در امان و آسوده باشی.
ای ابوذر به اندازۀ نیاز، سخن بگوی. گشاده روی وخندان باش که خدای تعالی، گشاده روی و آسانگیر را دوست دارد.
ای ابوذر، سخنان بیهوده و نادرست را نگو و به اندازه نیاز خود، حرف بزن و همیشه خندان و شاداب باش. زیرا خدای بلند مرتبه، انسان خندان و با گذشت را دوست دارد.
ای ابوذر، هم نشین نیک بهتر از تنهایی و تنهایی، بهتر از هم نشین بد است.
مَثَلِ مؤمنان، جمله چون یک تن است؛ چون یک اندام را رنجی رسد، همۀ اندامها آگاهی یابند و رنجور شوند.
مثل مومنان، همگی مثل اندام یک بدن است، وقتی به یکی از اندام آسیب و رنجی برسد تمام اندامها با خبر میشوند و رنجور و ناراحت میشوند.
ای ابوذر، مبادا با برادر مسلمانت قهر کنی؛ زیرا کردار شایسته در هنگام قهر، به درگاه پروردگار پذیرفته نمیشود.
مومن برای رهایی از گناه و نافرمانی، بیش از گنجشکِ در قفس، تلاش میکند.
واژه |
معنی واژه |
واژه |
معنی واژه |
سعادت |
خوشبختی |
طنین |
آواز |
آبشخور |
سرچشمه |
سیما |
چهره |
غنیمت |
قدر دانستن |
تعالی |
بلند مرتبه |
رنجور |
ناراحت |
آرایه ادبی متن:
پیامبر مانند گنجینه و آبشخور ß تشبیه
مثل مومنان جمله چون يک تن است ß تشبیه
مای درس ، برترین اپلیکیشن کمک درسی ایران
پوشش تمام محتواهای درسی پایه نهم- آزمون آنلاین تمامی دروس پایه نهم
- گام به گام تمامی دروس پایه نهم
- ویدئو های آموزشی تمامی دروس پایه نهم
- گنجینه ای از جزوات و نمونه سوالات تمامی دروس پایه نهم
- فلش کارت های آماده دروس پایه نهم
- گنجینه ای جامع از انشاء های آماده پایه نهم
- آموزش جامع آرایه های ادبی، دستور زبان، قواعد زبان انگلیسی و ... ویژه پایه نهم
نثر روان «حکایت: سیرت سلمان»
فصل 12 : پيام آور رحمت
نثر روان «حکایت: سیرت سلمان»:
حکایت: سیرت سلمان
سلمان فارسی بر لشکری امیر بود. در میان رُعايا چنان حقیر می نمود که وقتی خادمی به وی رسید، گفت: اين توبرۀ کاه بردار و به لشکرگاه سلمان بَر.
سلمان فارسی فرمانده سپاهی بود. در بین مردم آنقدر خود را کوچک نشان می داد که زمانی يک خدمت کار به او رسید و گفت: اين کیسه بزرگ پر از کاه را بردار و به قرارگاه لشکر سلمان ببر.
واژه |
معنی واژه |
واژه |
معنی واژه |
امیر |
فرمانده |
رعايا |
جمع رعیت، مردم |
حقیر |
کوچک |
توبره |
کیسه بزرگ |
چون به لشکرگاه رسید، مردم گفتند: «امیر است». آن خادم بترسید و در قدم وی افتاد.
سلمان هم کیسه را برداشت. وقتی به قرارگاه رسید مردم با تعجب می گفتند اين سلمان است! آن خدمت کار ترسید و از سلمان عذرخواهی کرد.
آرایه ادبی:
در قدم کسی افتادن ß کنايه از التماس کردن، عذرخواهی کردن
سلمان گفت: «به سه وجه اين کار از برای خود کردم، نه از بهر تو، هیچ انديشه مدار، اول آنکه تکبّر از من دفع شود؛ و دوم آنکه دل تو خوش شود؛ سوّم آنکه از عهد حفظ رعیّت بیرون آمده باشم.»
سلمان گفت: به سه دلیل اين کار را برای خودم کردم نه بخاطر تو پس اصلاً نترس. اول بخاطر اينکه خودخواهی و غرور از من دور شود و دوم آنکه تو خوشحال شوی، سوم آنکه مسئولیت خودم را که همان مراقبت از مردم است، خوب انجام داده باشم.
واژه |
معنی واژه |
واژه |
معنی واژه |
وجه |
دلیل |
تکبر |
خود خواهی |
دفع |
دور |
آرایه ادبی:
انديشه مدار ß کنايه از نترس
جزوات جامع پایه نهم
جزوه جامع ریاضی نهم
جزوه جامع علوم تجربی نهم
جزوه جامع مطالعات اجتماعی نهم
جزوه جامع عربی نهم
جزوه جامع فارسی نهم
جزوه جامع نگارش نهم
جزوه جامع زبان انگلیسی نهم
جزوه جامع کتاب کار انگلیسی نهم
جزوه جامع آمادگی دفاعی نهم
جزوه جامع پیام های آسمانی نهم
جزوه جامع آموزش قرآن نهم
جزوه جامع کار و فناوری نهم
معنی واژگان درس «پیام آور رحمت»
فصل 12 : پيام آور رحمت
معنی واژگان درس «پیام آور رحمت»:
واژه |
معنی واژه |
واژه |
معنی واژه |
سعادت |
خوشبختی |
طنین |
آواز |
آبشخور |
سرچشمه |
سیما |
چهره |
غنیمت |
قدر دانستن |
تعالی |
بلند مرتبه |
رنجور |
ناراحت |
دفع |
دور |
امیر |
فرمانده |
رعايا |
جمع رعیت، مردم |
حقیر |
کوچک |
توبره |
کیسه بزرگ |
وجه |
دلیل |
تکبر |
خود خواهی |
دانش زبانی: گروه فعلی (4)
فصل 12 : پيام آور رحمت
دانش زبانی: گروه فعلی (4)
گروه فعلی (4)
در این درس با دو نوع فعل ماضی آشنا می شوید:
1) ماضی بعید
2) ماضی التزامی
1- ماضی بعید:
فعلی است که در گذشتۀ دور انجام گرفته است. هرگاه فعلِ کمکیِ «بودم، بودی، بود، بوديم، بوديد، بودند» به آخر فعل ماضی ساده اضافه شود، فعل ماضی بعید به دست می آيد؛ مانند:
نوشته بودم، گرفته بودی، خوانده بود، شنیده بوديم، شکسته بوديد، خورده بودند.
طريقۀ ساخت ماضی بعید:
بن ماضی + ه + فعل کمکی ) بود ( + شناسه
مفرد |
جمع |
نوشت + ه + بود + -َ م : نوشته بودم |
شنید + ه + بود + يم : شنیده بوديم |
گرفت + ه + بود + ی : گرفته بودی |
شکست + ه + بود + يد : شکسته بوديد |
خواند + ه + بود : خوانده بود |
خورد + ه + بود + -َند : خورده بودند |
2- ماضی التزامی:
فعلی است که در زمان گذشته با شک، شرط، آرزو و ... انجام شده است. هرگاه فعل کمکیِ «باشم، باشی، باشد، باشیم، باشید، باشند» به آخر فعل ماضی ساده اضافه شود، فعل ماضی التزامی به دست می آيد؛ به عنوان مثال:
ساخته باشم، پوشیده باشی، رسیده باشد، خورده باشیم، بُرده باشید، ديده باشند.
طريقۀ ساخت ماضی التزامی:
بن ماضی + ه + فعل کمکیِ ) باش ( + شناسه
مفرد |
جمع |
ساخت + ه + باش + -َم : ساخته باشم |
خورد + ه + باش + يم : خورده باشیم |
پوشید + ه + باش + ی : پوشیده باش |
برد + ه + باش + يد : برده باشید |
رسید + ه + باش + -َد : رسیده باشد |
ديد + ه + باش + -َند : ديده باشند |
مای درس ، برترین اپلیکیشن کمک درسی ایران
پوشش تمام محتواهای درسی پایه نهم- آزمون آنلاین تمامی دروس پایه نهم
- گام به گام تمامی دروس پایه نهم
- ویدئو های آموزشی تمامی دروس پایه نهم
- گنجینه ای از جزوات و نمونه سوالات تمامی دروس پایه نهم
- فلش کارت های آماده دروس پایه نهم
- گنجینه ای جامع از انشاء های آماده پایه نهم
- آموزش جامع آرایه های ادبی، دستور زبان، قواعد زبان انگلیسی و ... ویژه پایه نهم
ابیات درس «آشنای غریبان» و معنی ابیات
فصل 13 : آشنای غريبان، ميلادِ گل
ابیات درس «آشنای غریبان» و معنی ابیات:
درس سیزدهم
آشنای غریبان
- قالب شعر: غزل
- شاعر: قیصر امین پور
- آثار: به قول پرستو، آينه های ناگهان، مثل چشمه مثل رود، در کوچۀ آفتاب، تنفس صبح
چشمه های خروشان تو را می شناسند موج های پريشان تو را می شناسند
چشمههای خروشان و موجای آشفته با تو آشنا هستند. (منظور از چشمههای خروشان و موجهای پریشان، انسانهای آزاده و پاک و صادق است.)
واژه |
معنی واژه |
چشمه های خروشان |
انسان های پاک و آزاده |
آرایه ادبی:
واج آرايی ß در حرف «ش»
چشمه، موج، خروشان ß مراعات نظیر
بیت، تشخیص دارد.
پرسش تشنگی را تو آبی، جوابی ريگ های بیابان تو را می شناسند
تو برای انسان های تشنۀ معرفت، همانند آب ارزشمند هستی. ريگ های بیابان هم ارزش تو را می دانند.
معنی ديگر:
تو برای انسان هايی که تشنۀ دانش هستند، مثل آب و جواب هستی.
آرایه ادبی:
پرسش، جواب ß متضاد
تشنگی، آبی ß متضاد
ريگ های بیابان ß انسان های دردمند
نام تو رخصت رويش است و طراوت زين سبب برگ و باران تو را می شناسند
نام تو اجازۀ رويیدن و شادابی است. به همین دلیل تمام گیاهان و قطره های باران تو را می شناسند.
واژه |
معنی واژه |
واژه |
معنی واژه |
رخصت |
اجازه |
طراوت |
شادابی |
آرایه ادبی:
باران ß نماد پاکی
هم تو گل های اين باغ را می شناسی هم تمام شهیدان تو را می شناسند
تو همۀ انسان های خوب و شايستۀ اين جهان را می شناسی و تمام شهیدان نیز تو را می شناسند.
آرایه ادبی:
گل ها ß انسان های خوب و پاک
باغ ß منظور دنیا
اينک ای خوب! فصل غريبی سر آمد چون تمام غريبان تو را می شناسند
ای امام خوب ما، اکنون زمان غريبی و تنهايی به پايان رسید زيرا تمام انسان های غريب، تو را می شناسند.
واژه |
معنی واژه |
واژه |
معنی واژه |
فصل |
زمان |
سرآمد |
به پايان رسید |
مفهوم بیت:
تو ديگر غريب نیستی و همه تو را می شناسند.
آرایه ادبی:
ای خوب ß منظور امام رضا )ع(
کاش من هم عبور تو را ديده بودم کوچه های خراسان تو را می شناسند
کاش من هم عبور تو را از خراسان ديده بودم. تمام مردم خراسان تو را می شناسند.
آرایه ادبی:
کوچه های خراسان ß منظور مردم خراسان
جزوات جامع پایه نهم
جزوه جامع ریاضی نهم
جزوه جامع علوم تجربی نهم
جزوه جامع مطالعات اجتماعی نهم
جزوه جامع عربی نهم
جزوه جامع فارسی نهم
جزوه جامع نگارش نهم
جزوه جامع زبان انگلیسی نهم
جزوه جامع کتاب کار انگلیسی نهم
جزوه جامع آمادگی دفاعی نهم
جزوه جامع پیام های آسمانی نهم
جزوه جامع آموزش قرآن نهم
جزوه جامع کار و فناوری نهم
شعر «میلاد گل» و معنی شعر
فصل 13 : آشنای غريبان، ميلادِ گل
شعر «میلاد گل» و معنی شعر:
میلاد گل
- قالب شعر: غزل
- شاعر: امام خمینی (ره(
- آثار: ديوان شعر، لقاء الله، سِرّ الصلاه
میلاد گل و بهار جان آمد برخیز که عید می کشان آمد
تولد حضرت مهدی (عج) که مانند بهار جان بخش است، از راه رسید. از جای خود بلند شو زيرا عید عارفان و عاشقان است.
واژه |
معنی واژه |
واژه |
معنی واژه |
میلاد |
تولد |
می کِشان |
انسان های مشتاق |
آرایه ادبی:
گل، بهار ß مراعات نظیر
گل و بهار جان ß منظور امام زمان )عج(
خاموش مباش زير اين خرقه بر جانِ جهان ، دوباره جان آمد
در اين دنیا آرام در گوش های منشین. برخیز زيرا جهان از نو، زنده شده است.
واژه |
معنی واژه |
خرقه |
لباس درويشان (منظور: دنیا) |
مفهوم بیت:
جهان با آمدن امام زمان، جان تازه ای گرفته است.
آرایه ادبی:
جان، جهان ß جناس
گلزار ز عیش، لاله باران شد سلطان زمین و آسمان آمد
گلستان پر از گل های لاله شده است زيرا پادشاه آسمان و زمین از راه رسیده است.
آرایه ادبی:
گلزار، عیش، لاله ß مراعات نظیر
زمین، آسمان ß متضاد
سلطان ß امام زمان )عج(
آمادۀ امر و نهی و فرمان باش هشدار که منجی جهان آمد
آماده باش که مطابق فرمان او باشی و هوشیار باش که نجات بخش تمام هستی از راه رسید.
واژه |
معنی واژه |
هشدار |
آماده باش |
آرایه ادبی:
امر، نهی ß متضاد
معنی واژگان درس «آشنای غریبان» و شعر «میلاد گل»
فصل 13 : آشنای غريبان، ميلادِ گل
معنی واژگان درس «آشنای غریبان» و شعر «میلاد گل»:
واژه |
معنی واژه |
واژه |
معنی واژه |
چشمه های خروشان |
انسان های پاک و آزاده |
هشدار |
آماده باش |
رخصت |
اجازه |
طراوت |
شادابی |
فصل |
زمان |
سرآمد |
به پايان رسید |
میلاد |
تولد |
می کِشان |
انسان های مشتاق |
خرقه |
لباس درويشان (منظور: دنیا) |
مای درس ، برترین اپلیکیشن کمک درسی ایران
پوشش تمام محتواهای درسی پایه نهم- آزمون آنلاین تمامی دروس پایه نهم
- گام به گام تمامی دروس پایه نهم
- ویدئو های آموزشی تمامی دروس پایه نهم
- گنجینه ای از جزوات و نمونه سوالات تمامی دروس پایه نهم
- فلش کارت های آماده دروس پایه نهم
- گنجینه ای جامع از انشاء های آماده پایه نهم
- آموزش جامع آرایه های ادبی، دستور زبان، قواعد زبان انگلیسی و ... ویژه پایه نهم
دانش ادبی: ردیف
فصل 13 : آشنای غريبان، ميلادِ گل
دانش ادبی: ردیف:
ردیف
ردیف:
به کلماتی که دقیقا مثل هم باشند و بعد از قافیه بیايند، رديف می گويند. رديف کلمه ای است که در پايان دو مصراع، تکرار می شود.
ردیف گاهی اسم، فعل، صفت، ضمیر، حرف و ... است. گاهی نیز به شکل عبارت می آید. به عنوان مثال:
هیچکس از جای او آگاه نیست هیچکس را در حضورش راه نیست
نیست: ردیف از نوع فعل
با وضويی دست و رويی تازه کرد با دل خود گفت و گويی تازه کرد
تازه کرد: ردیف از نوع فعل
به بینندگان آفريننده را نبینی مرنجان دو بیننده را
را: ردیف از نوع حرف
تا توانی می گريز از يار بد یار بد، بدتر بود از مار بد
بد: ردیف از نوع صفت
شد نفسِ آن دو سه همسالِ او تنگ تر از حادثۀ حالِ او
او: ردیف از نوع ضمیر
جزوات جامع پایه نهم
جزوه جامع ریاضی نهم
جزوه جامع علوم تجربی نهم
جزوه جامع مطالعات اجتماعی نهم
جزوه جامع عربی نهم
جزوه جامع فارسی نهم
جزوه جامع نگارش نهم
جزوه جامع زبان انگلیسی نهم
جزوه جامع کتاب کار انگلیسی نهم
جزوه جامع آمادگی دفاعی نهم
جزوه جامع پیام های آسمانی نهم
جزوه جامع آموزش قرآن نهم
جزوه جامع کار و فناوری نهم
برخی بندهای متن درس «پیدای پنهان» و معنی آن ها
فصل 14 : پیدای پنهان
برخی بندهای متن درس «پیدای پنهان» و معنی آن ها:
درس چهاردهم
پیدای پنهان
- نثر: ساده
- توحید مفضّل: ترجمه علامه مجلسی
جهان، جمله فروغ روی حق دان حق اندر وی، ز پیدايی است، پنهان
تمام هستی و دنیا، زبیايی وجود خداست. خدا در همۀ موجودات هست و به خاطر آشکاریِ زياد، ديده نمی شود.
ای مفضّل، به یاد کردن خلقت انسان. پس، عبرت گیر از آن
ای مفضل از یادآوری آفرینش انسان شروع میکنم. پس از آن عبرت بگیر.
تفکّر کن ای مفضّل، در هم اعضای بدن و تدبیر آنها که هر یک برای هدفی و حاجتی آفریده شدهاند
ای مفضل، درباره تمام اعضای بدن و تدبیر و اندیش آنها فکر کن که هر یک از این اعضا برای هدف و نیازی آفریده شدهاند.
حضرت فرمود: بپرس از ایشان که آیا این طبیعت که شما میگویید، علم و قدرت دارد بر این کارها یا نه؟ اگر گویند که علم و قدرت دارد، پس به خدا قائل شدهاند و او را «طبیعت» نام کردهاند؛ زیرا معلوم است که طبیعت را شعور و اراده نیست؛ و اگر گویند که طبیعت را علم و اراده نیست، پس معلوم است که این کارها از طبیعت بیشعور، صادر نمیشود.
از آنها که کار اعضای بدن را به طبیعت نسبت میدهند، بپرس که آیا این طبیعت که شما میگویید دانش و قدرت و توانایی به انجام این کارها را دارد یا خیر؟ اگر آنها جواب دهند که علم و قدرت انجام این کار را دارد پس به وجود خدا اقرار دارند و فقط ظاهراً آن را طبیعت نام نهادهاند، زیرا معلوم و آشکار است که برای طبیعت شعور و احساس و ارادهای وجود ندارد و اگر بگویند که برای طبیعت علم و ارادهای وجود ندارد پس معلوم میشود که این کارها از طبیعت بیشعور به وجود نمیآید.
برای آنکه حرارت در دل جمع نشود که آدمی را تلف کند
برای آنکه دمای بدن و قلب بالا نرود و باعث از بین رفتن انسان نشود.
اگر از این قوّهها حافظه را نمیداشت، چگونه بود حال او و چه خللها داخل میشد در امور و زندگانی و کارهای او
اگر از نیروها حافظه را خلق نمیکرد، حال و روز انسان چگونه بود و چه آسیبهایی در زندگی به او میرسید.
پس، داده است خداوند علیم به آدمی آنچه صلاح دین و دنیای او در آنهاست و منع کرده است از آدمی، دانستن امری چند را که در شأن و طاقت او نیست دانستن آنها
خداوند آگاه آنچه را که صلاح دین و دنیای انسان در آن است، به او داده است و آنچه را که طاقت دانستن آن را ندارد، از دانستن آن منع کرده است.
زیرا که چون آدمی را احتیاج به آب، شدیدتر است از احتیاج به نان
چون انسان به آب بیشتر از نان نیاز دارد
و اگر آدمی را هرگز دردی نمیرسید، به چه چیز ترک میکرد گناهان را و به چه چیز تواضع میکرد برای خدا و تضرّع میکرد نزد او؟
اگر انسان درد را احساس نمیکرد، چگونه گناهانش از بین میرفت و با چه ابزاری به درگاه خدا زاری میکرد و افتادگی مینمود.
و به چه چیز مهربانی میکرد به مردم و صدقات مینمود به مساکین؟ نمیبینی کسی را که به دردی دچار شد، خضوع میکند و به درگاه خدا روی میآورد و طلب عافیت میکند و دست میگشاید به دادن صدقه؟ پس نمیبینی که حکیم علیم در هر امری، آنچه به عمل آورده، همه موافق حکمت است و راه خطا در آن نیست؟
با چه چیزی به مردم مهربانی میکرد و به بیچارهها و مردم صدقه میداد؟ آیا نمیبینی کسی را که به یک دردی دچار میشود، فروتنی و خضوع میکند و به درگاه خداوند راز و نیاز میکند و از خدا رستگاری و تندرستی میخواهد و دستش را برای دادن صدقه و کمک باز میکنند؟ پس آیا نمیبینی که خداوند حکیم دانا در هر کاری، آنچه به وجود آورده و آفریده است همگی موافق و همراه حکمت و دانش است و هیچ راه خطا و اشتباهی در کارهای خدا وجود ندارد؟
پس من شاد وخوشحال برگشتم به آنچه از معرفت مرا حاصل شد و خدا را حمد کردم.
پس من شاد و خوشحال برگشتم و به خاطر آنچه از شناخت و آگاهی به دست آوردم. خدا را شکر کردم.
واژه |
معنی واژه |
واژه |
معنی واژه |
مزار |
قبر |
شريف |
بزرگوار |
متانت |
استواری |
تأمل |
انديشیدن |
قائل |
گوينده |
شعور |
دريافتن |
قوّه |
نیرو، توانايی |
خلل |
آسیب |
شأن |
قدر، مرتبه |
حکمت |
دانش |
جراحت |
زخم |
مصیبت |
سختی |
مصلحت |
خیر انديشی |
حیا |
خجالت، شرم |
صلۀ رحم |
پیوند با خويشان |
معاصی |
گناهان |
تدبیر |
چاره انديشی |
علیم |
آگاه |
تواضع |
فروتنی |
تضرع |
زاری کردن |
خضوع |
فروتنی، تواضع |
طلب عافیت |
درخواست سلامتی |
شعر «بوَد قدر تو افزون از ملایک» و معنی شعر
فصل 14 : پیدای پنهان
شعر «بوَد قدر تو افزون از ملایک» و معنی شعر:
بوَد قدر تو افزون از ملایک
- قالب شعر: دوبیتی
- شاعر: بابا طاهر عریان
دلی دیرُم خریدار محبت کز او گرم است بازار محبت
دلی دارم که خواستار عشق و محبت است. بازار محبت این دل به خاطر او حسابی گرم گرفته است. (دلم سرشار از محبت اوست و این محبت، همچنان زنده است)
آرایه ادبی:
خریدار، بازار ß مراعات نظیر
گرم بودن بازار ß کنایه از رونق داشتن بازار
لباسی دوختم بر قامت دل ز پود محنت و تار محبت
لباسی برای دل دوختم که پودش از رنج و تار آن از محبت است. (دل من ترکیبی از رنج و محبت است)
واژه |
معنی واژه |
واژه |
معنی واژه |
قامت |
قد و اندام |
محنت |
رنج |
مفهوم بیت:
کاری کردم که سرتاسر دلم لبریز از محبت باشد. (دل به انسانی تشبیه شده که لباس می پوشد و لباسش هم محبت است)
آرایه ادبی:
لباس، تار و پود ß مراعات نظیر
قامت دل ß تشخیص
محنت، محبت ß جناس
تشبیه ß دل به انسانی تشبیه شده که لباس می پوشد و لباسش هم محبت است
بود درد مو و درمانم از دوست بود وصل مو و هجرانم از دوست
هم درد من و هم درمان من، همگی از جانب دوست است – هم وصال من و هم دوری کشیدن های من، همگی از جانب دوست است. (هجران و دوری از دوست، درد است برای عاشق و درمان آن وصال دوست است.) (منظور از دوست خداست)
واژه |
معنی واژه |
واژه |
معنی واژه |
وصل |
پیوستن |
هجران |
دوری |
آرایه ادبی:
وصل، هجران ß تضاد
درد، درمان ß تضاد
حرف «د» ß واج آرایی
اگر قصابم از تن واکره پوست جدا هرگز نگردد جانم از دوست
اگر قصاب پوست تن من را جدا کند، باز هم جانم از جان یار جدا نمیشود. (یعنی هر آسیبی به من برسد، نمی تواند مانع دوستی من شود.)
مفهوم بیت:
یعنی هر آسیبی به من برسد، نمی تواند مانع دوستی من شود.
آرایه ادبی:
دوست، پوست ß جناس
به قبرستان گذر کردم کم و بیش بدیدم قبر دولتمند و درویش
چندباری راهم به قبرستان افتاده، در آنجا هم قبر ثروتمندان را دیدم و هم قبر فقرا را.
واژه |
معنی واژه |
واژه |
معنی واژه |
دولتمند |
ثروتمند |
درویش |
فقیر |
آرایه ادبی:
کم، بیش ß تضاد
دولتمند، درویش ß تضاد
قبر، قبرستان ß مراعات نظیر
نه درویش بی کفن در خاک رفته نه دولتمند برده یک کفن بیش
نه فقیری بدون کفن خاک شده است و نه ثروتمندی توانسته است بیش از یک کفن با خودش ببرد. (تمام دارایی فقیر و ثروتمند در قبر، تنها یک کفن است! هردو با هم برابرند.)
واژه |
معنی واژه |
واژه |
معنی واژه |
دولتمند |
ثروتمند |
درویش |
فقیر |
مفهوم بیت:
تمام دارایی فقیر و ثروتمند در قبر، تنها یک کفن است! هردو با هم برابرند.
آرایه ادبی:
کفن ß تکرار
درویش، دولتمند ß تضاد
دلا، غافل ز سبحانی چه حاصل مطیع نفس و شیطانی چه حاصل
ای دل! اگر از خداوند سبحان غافل شوی، چه چیزی بدست می آوری؟ اگر از نفس اماره و از شیطان اطاعت کنی چه چیزی به دست می آوری؟ (هیچ چیزی حاصلت نمی شود.)
واژه |
معنی واژه |
واژه |
معنی واژه |
غافل |
بیخبر |
مطیع |
اطاعتکننده |
نفس |
حقیقت هر چیز، جان |
||
سبحان |
پاک و منزه (یکی از نامهای خدا) |
مفهوم بیت:
آرایه ادبی:
مصرع اول ß هیچ چیزی حاصلت نمی شود: استفهام انکاری
مصرع دوم ß هیچ چیزی حاصلت نمی شود: استفهام انکاری
حرف «ز» ß مخفف «از»
بود قدر تو افزون از ملایک تو قدر خود نمی دانی چه حاصل
ارزش تو بیشتر از فرشته ها است. تو این ارزش ذاتی خودت را نمیشناسی و دست کم می گیری، چه چیزی حاصلت می شود؟ (هیچ چیزی حاصلت نمی شود.)
واژه |
معنی واژه |
ملایک |
فرشتهها |
مفهوم بیت:
آرایه ادبی:
قدر ß تکرار
مصرع دوم ß هیچ چیزی حاصلت نمی شود: استفهام انکاری
مکن کاری که بر پا، سنگت آیو جهان با این فراخی، تنگت آیو
کاری نکن که پایت گیر بیفتد (به مشکل بر بخوری) و جهان با این همه وسعت برایت تنگ و تیره شود. (گناه نکن)
واژه |
معنی واژه |
واژه |
معنی واژه |
فراخ |
وسیع و پهناور |
ننگ |
حقارت و شرمساری |
مفهوم بیت:
گناه نکن
آرایه ادبی:
سنگ، تنگ ß جناس
سنگ بر پا آمدن ß کنایه از با مشکل سوختی روبرو شدن
چو فردا نامه خوانان نامه خوانند تو وینی نامه خود، ننگت آیو
(کاری نکن که) روز قیامت که نامه اعمالت را به دستت دادند و تو آن را خواندی، باعث خفت و خواری ات شود. (پس گناه نکن و ارزش وجودی خودت را حفظ کن تا از ملائکه هم برتر شوی)
واژه |
معنی واژه |
هشدار |
آماده باش |
آرایه ادبی:
حرف «ن» ß واج آرایی
نامه ß تکرار
پیام:
انسان در صورتی می تواند ارزشش بیشتر از ملائکه شود که گناه نکند. اگر از فرمان خدا اطاعت کند و با نفس خود مبارزه کند، در این صورت ارزشش از ملائکه هم بیشتر می شود.
وگرنه همه انسان ها ارزششان که از فرشتگان بیشتر نیست!! خیلی ها با گناهانی که انجام می دهند ارزش خود را در حد حیوانات پایین می آورند.
بابا طاهر عریان:
باباطاهر همدانی یا باباطاهر عریان، عارف و شاعر ایرانی بود که در اواخر قرن 4 و اواسط قرن 5 در ایران زندگی میکرد. علت داشتن لقب عریان برای این شاعر این بود که همه مسائل را بیپرده بیان میکرد.
باباطاهر عریان به دوبیتیهایش بسیار معروف است که در این شعر گزیدهای از دو بیتیهای زیبای او را خواندیم. این شاعر بزرگ ایرانی، گاهی در شعرهایش از لهجه زیبای لری استفاده میکرد و دو بیتیها و اشعار بسیاری از او با لهجه و گویش لری بر جا مانده است.
مای درس ، برترین اپلیکیشن کمک درسی ایران
پوشش تمام محتواهای درسی پایه نهم- آزمون آنلاین تمامی دروس پایه نهم
- گام به گام تمامی دروس پایه نهم
- ویدئو های آموزشی تمامی دروس پایه نهم
- گنجینه ای از جزوات و نمونه سوالات تمامی دروس پایه نهم
- فلش کارت های آماده دروس پایه نهم
- گنجینه ای جامع از انشاء های آماده پایه نهم
- آموزش جامع آرایه های ادبی، دستور زبان، قواعد زبان انگلیسی و ... ویژه پایه نهم
معنی واژگان درس «پیدای پنهان» و شعر «بوَد قدر تو افزون از ملایک»
فصل 14 : پیدای پنهان
معنی واژگان درس «پیدای پنهان» و شعر «بوَد قدر تو افزون از ملایک»:
واژه |
معنی واژه |
واژه |
معنی واژه |
مزار |
قبر |
شريف |
بزرگوار |
متانت |
استواری |
تأمل |
انديشیدن |
قائل |
گوينده |
شعور |
دريافتن |
قوّه |
نیرو، توانايی |
خلل |
آسیب |
شأن |
قدر، مرتبه |
حکمت |
دانش |
جراحت |
زخم |
مصیبت |
سختی |
مصلحت |
خیر انديشی |
حیا |
خجالت، شرم |
صلۀ رحم |
پیوند با خويشان |
معاصی |
گناهان |
تدبیر |
چاره انديشی |
علیم |
آگاه |
تواضع |
فروتنی |
تضرع |
زاری کردن |
خضوع |
فروتنی، تواضع |
طلب عافیت |
درخواست سلامتی |
قامت |
قد و اندام |
محنت |
رنج |
وصل |
پیوستن |
هجران |
دوری |
دولتمند |
ثروتمند |
درویش |
فقیر |
غافل |
بیخبر |
مطیع |
اطاعتکننده |
نفس |
حقیقت هر چیز، جان |
ملایک |
فرشتهها |
فراخ |
وسیع و پهناور |
ننگ |
حقارت و شرمساری |
هشدار |
آماده باش |
||
سبحان |
پاک و منزه (یکی از نامهای خدا) |
جزوات جامع پایه نهم
جزوه جامع ریاضی نهم
جزوه جامع علوم تجربی نهم
جزوه جامع مطالعات اجتماعی نهم
جزوه جامع عربی نهم
جزوه جامع فارسی نهم
جزوه جامع نگارش نهم
جزوه جامع زبان انگلیسی نهم
جزوه جامع کتاب کار انگلیسی نهم
جزوه جامع آمادگی دفاعی نهم
جزوه جامع پیام های آسمانی نهم
جزوه جامع آموزش قرآن نهم
جزوه جامع کار و فناوری نهم
دانش زبانی: قید
فصل 14 : پیدای پنهان
دانش زبانی: قید:
قید
قید:
کلمه يا ترکیبی است که مفهومِ حالت، زمان، مکان، ترديد، يقین، تکرار و ... را به جمله اضافه می کند.
قیدها از ارکان اصلی جمله نیستند و اگر از جمله حذف شوند، هیچ آسیبی در معنای جمله پدید نمی آید.
قیدها همه جای جمله می آيند، قیدها قابل حذف هستند.
هر جمله می تواند قید های گوناگونی داشته باشد.
توجه:
«دانش آموز گرامی، يادگیریِ اسامیِ انواع قید در پايۀ نهم ضرورتی ندارد و برای يادگیری و آشنايی بیشتر شما، انواع قیدها ذکر می شود.»
انواع قید:
1- قید حالت:
خندان، گريان، دوان دوان، شاد، خوشحال، ناراحت، اندوهگین، با شادی، ... .
به عنوان مثال:
زهرا با شادی وارد کلاس شد (با شادی: قید)؛ اگر قید را حذف کنیم، معنی جمله آسیب نمی بیند.
کودک، دوان دوان به پارک رفت. (دوان دوان: قید)
2- قید زمان:
ديروز، امروز، پارسال، سال آينده، يک ساعت قبل، حالا، بعدا، هنوز، فردا ... .
به عنوان مثال:
ديروز هوا سرد بود.(ديروز: قید)
يک ساعت قبل، باران شديدی باريد. (يک ساعت قبل: قید)
3- قید مکان:
اينجا، آنجا، بالا، پايین، کنار، زير، همه جا، خانه، پارک، اداره ... .
به عنوان مثال:
زهرا اينجا نشسته است. (اينجا: قید)
او در مدرسه درس می خواند. (مدرسه: قید)
امروز، خیلی خوش گذشت. (خیلی: قید)
4- قید مقدار:
کم، زياد، فراوان، بیشتر، بسیار، کمتر، کم کم، خیلی ... .
به عنوان مثال:
ديشب باران، کم کم می باريد. (کم کم: قید)
امروز، خیلی خوش گذشت. (خیلی: قید)
5- قید يقین:
حتما، بدون شک، قطعا، مطمئنا، يقینا، اصلا ... .
به عنوان مثال:
حتما به ديدار شما خواهم آمد. (حتما: قید)
يقینا تو را خواهم ديد. (يقینا: قید)
6- قید شک و ترديد:
شايد، احتمال دارد، امکان دارد، احتمالا، ممکن است، گمان می کنم، تقريبا ... .
به عنوان مثال:
گمان می کنم او را می شناسم. (گمان می کنم: قید)
ممکن است فردا به مدرسه بروم. (ممکن است: قید)
7- قید کیفیت:
خوب، بد، سريع، آرام، باعجله، به سرعت، آهسته، تند، کُند، زشت، زيبا ... .
به عنوان مثال:
مريم، خوب شعر می خواند. (خوب: قید)
معلم، آرام حرف می زند. (آرام: قید)
8- قید مختص:
هرگز، همیشه، همواره، فقط ... .
به عنوان مثال:
من هرگز او را نديده ام. (هرگز: قید)
همیشه به ياد انسان های خوب هستیم. (همیشه: قید)
برخی بندهای متن درس «آرزو» و معنی آن ها
فصل 16 : آرزو
برخی بندهای متن درس «آرزو» و معنی آن ها:
درس شانزدهم
آرزو
- شاعر: ویکتور هوگو
- آثار: بینوايان، کلیسای نتردام پاريس، کارگران دريا
آرزو می کنم که دشمن نیز داشته باشی، نه کم و نه زياد درست به اندازه، تا گاهی باور هايت را مورد پرسش قرار دهند که دست کم يکی از آن ها اعتراضش به حق باشد، تا زياده به خودت غرّه نشوی.
برای تو آرزو می کنم به اندازۀ کافی دشمن داشته باشی نه کم و نه زياد برای اين که گاهی از اعتقادات و باورهايت از تو سوال بپرسد و اعتراض کند تا حداقل يکی از آن ها درست باشد و تو به خودت زياد مغرور نشوی.
آرزو می کنم دانه ای هم بر خاک بیفشانی هرچند خُرد بوده باشد و با رويیدنش همراه شوی تا دريابی چه قدر زندگی در يک درخت جريان دارد.
برای تو آرزو می کنم که دانه ای کوچک را در خاک بکاری و شاهد بزرگ شدنش باشی و بفهمی در يک درخت، خداوند چه شوری از زندگی را نهاده است.
آری پول ارباب بدی است، اما خدمتگزار خوبی است.
اگر پول انسان را کنترل کند و زياده خواهی کند، مناسب نیست پول بايد در خدمت انسان باشد و درست از آن استفاده کند.
مای درس ، برترین اپلیکیشن کمک درسی ایران
پوشش تمام محتواهای درسی پایه نهم- آزمون آنلاین تمامی دروس پایه نهم
- گام به گام تمامی دروس پایه نهم
- ویدئو های آموزشی تمامی دروس پایه نهم
- گنجینه ای از جزوات و نمونه سوالات تمامی دروس پایه نهم
- فلش کارت های آماده دروس پایه نهم
- گنجینه ای جامع از انشاء های آماده پایه نهم
- آموزش جامع آرایه های ادبی، دستور زبان، قواعد زبان انگلیسی و ... ویژه پایه نهم
معنی واژگان درس «آرزو»
فصل 16 : آرزو
معنی واژگان درس «آرزو»:
واژه |
معنی واژه |
واژه |
معنی واژه |
عشق بورزی |
دوست داشته باشی |
نادوست |
دوست بد |
غرّه |
مغرور، فربفته |
يک دل |
صمیمی |
دستِ کم |
حداقل |
به حق |
درست |
بیفشانی |
بکاری |
جزوات جامع پایه نهم
جزوه جامع ریاضی نهم
جزوه جامع علوم تجربی نهم
جزوه جامع مطالعات اجتماعی نهم
جزوه جامع عربی نهم
جزوه جامع فارسی نهم
جزوه جامع نگارش نهم
جزوه جامع زبان انگلیسی نهم
جزوه جامع کتاب کار انگلیسی نهم
جزوه جامع آمادگی دفاعی نهم
جزوه جامع پیام های آسمانی نهم
جزوه جامع آموزش قرآن نهم
جزوه جامع کار و فناوری نهم
دانش زبانی: واژه سازی
فصل 16 : آرزو
دانش زبانی: واژه سازی:
واژه سازی
1) واژه ساده
2) واژه وَندی
3) واژه مرکب
1- واژۀ ساده:
کلمه هايی هستند که از يک بخش ساخته شده اند و معنی مستقلی دارند. اين کلمات را نمی شود به چند بخش تقسیم کرد.
به عنوان مثال:
درخت، میز، مادر، دوست، خانه، زندگی ... .
2- واژۀ وندی:
کلمه هايی هستند که از يک بخش معنی دار و يک بخش بی معنی «پیشوند يا پسوند» تشکیل شده اند.
به عنوان مثال:
گلستان: گل + ستان } گل : معنی دار} { ستان : بی معنی {
عروسک: عروس + ک } عروس : معنی دار} { ک : بی معنی {
درختان: درخت + ان } درخت : معنی دار } { ان : بی معنی {
کارگاه: کار + گاه } کار : معنی دار} { گاه : بی معنی {
آبی: آب + ی } آب : معنی دار} { ی : بی معنی {
3- واژۀ مرکب:
کلمه هايی هستند که از دو يا چند بخش معنی دار و مستقل ساخته شده اند.
به عنوان مثال:
کتابخانه: کتاب + خانه } هر دو قسمت معنی دارند {
کارنامه: کار + نامه } هر دو قسمت معنی دارند {
مداد تراش: مداد + تراش } هر دو قسمت معنی دارند {
خلاصه متن درس «شازده کوچولو»
فصل 17 : شازده كوچولو
خلاصه متن درس «شازده کوچولو»:
درس هفدهم
شازده کوچولو
- نویسنده: آنتوان دوسنت اگزوپری
توجه:
این خلاصه برای انشاء کاربرد دارد:
داستان از زبان یک خلبان آغاز میشود. او کودکیش را تعریف میکند که نقاشی میکشیده اما آدمبزرگها درک نمیکردهاند، پس از نقاشی دست کشیده و کار خلبانی را یاد گرفته است.
خلبان یکبار در صحرای افریقا بخاطر خرابی هواپیما میماند و آنجا با یک آدم کوچولو که خودش را شاهزاده کوچک معرفی میکند آشنا میشود.
سپس شاهزاده کوچک یا همان شازده کوچولو داستان هایی را برای مرد خلبان روایت میکند که در سرکشیهایی که به سیاره های مختلف داشته چه دیده و با چه کسانی آشنا شده است.
او در سیاره ای با فردی آشنا میشود که ستاره ها را میشمارد و حریص مال اندوزی است اما مالکیت برای او و برای اموالش هیچ سود و فایده ای ندارد. سپس به سیاره زمین میآید.
در زمین با روباهی آشنا میشود. روباه به شاهزاده مفهوم «اهلی کردن یعنی ایجاد علاقه کردن» و «مسئول بودن در برابر کسی که در او ایجاد علاقه کرده ایم» را آموزش میدهد. شازده کوچولو میفهمد که گل اش در او ایجاد علاقه کرده و برایش منحصر بفرد شده اگر چه گلهای بسیار زیادی شبیه او وجود دارند و میفهمد در برابر گلش مسئولیت دارد.
وقتی داستان های شازده کوچولو تمام میشود هشت روز گذشته و جیره ی آب خلبان تمام شده اما هنوز هواپیمایش را تعمیر نکرده. فردای آن روز خلبان هواپیمایش را تعمیر میکند و میخواهد برگردد. شاهزاده کوچک هم میخواهد به ستاره خود برگردد. هنگام خداحافظی شازده کوچولو به خلبان میگوید اگر گلی را دوست داشته باشی که در ستاره ای باشد هروقت شبها به آسمان نگاه کنی ستاره ها مثل گل شکفته خواهند شد و خواهند درخشید. در واقع او اهمیت مفهوم عشق و وفاداری را به خلبان میگوید.
شش سال بعد خلبان با قلبی سرشار از محبت و عشق این روایت را که تا آن روز برای کسی تعریف نکرده مینویسد.
مای درس ، برترین اپلیکیشن کمک درسی ایران
پوشش تمام محتواهای درسی پایه نهم- آزمون آنلاین تمامی دروس پایه نهم
- گام به گام تمامی دروس پایه نهم
- ویدئو های آموزشی تمامی دروس پایه نهم
- گنجینه ای از جزوات و نمونه سوالات تمامی دروس پایه نهم
- فلش کارت های آماده دروس پایه نهم
- گنجینه ای جامع از انشاء های آماده پایه نهم
- آموزش جامع آرایه های ادبی، دستور زبان، قواعد زبان انگلیسی و ... ویژه پایه نهم
آرایه های ادبی متن درس «شازده کوچولو»
فصل 17 : شازده كوچولو
آرایه های ادبی متن درس «شازده کوچولو»:
نرم و ملایم ß مترادف و هم معنی
کشش و انتظار ایجاد کند ß کنایه از ایجاد علاقه
هضم می کرد ß کنایه از خوردن
دست برداشتن ß کنایه از کنار کشیدن یا رها کردن
از کار افتادن ß کنایه از خراب شدن
مرگ و زندگی ß متضاد
چشمم افتاد ß کنایه از نگاه کردم
به نظر آمدن ß کنایه از معلوم بودن
نور اندیشه ß اضافه استعاری (در اینجا اندیشه مثل چراغی است که نور دارد) که آرایه حس آمیزی هم دارد.
نور اندیشه همچون آذرخش ß تشبیه
دل شب ß تشخیص، اضافه استعاری
پی بردن ß کنایه از فهمیدن
روز و راز ß جناس ناهمسان اختلافی
فاش شدن ß کنایه از معلوم و مشخص شدن
دریافتن ß کنایه از فهمیدن
سر برنداشتن ß کنایه از بلند نکردن
پانزده، هفت، بیست و دو، … ß تناسب
پاسخی نیافت ß کنایه از نشنیدن
پاسخ نیافتن ß حس آمیزی
زندگی یکنواخت بودن ß کنایه از یک جور بودن
زندگی من چو خورشید خواهد درخشید ß تشبیه
صدای پا ß تکرار
مرا به لانه فرو خواهد خزاند ß کنایه از داخل شدن
صدای پای تو همچون نغمه موسیقی ß تشبیه
گوشه چشم ß کنایه از متوجه شدن
گل همچون شعله چراغ می درخشد ß شبیه
باز یافتن ß کنایه از دیدن
شب ها به ستارگان گوش فرار دادن ß کنایه از نگاه کردن
جان ß مجاز از تمام وجود
جزوات جامع پایه نهم
جزوه جامع ریاضی نهم
جزوه جامع علوم تجربی نهم
جزوه جامع مطالعات اجتماعی نهم
جزوه جامع عربی نهم
جزوه جامع فارسی نهم
جزوه جامع نگارش نهم
جزوه جامع زبان انگلیسی نهم
جزوه جامع کتاب کار انگلیسی نهم
جزوه جامع آمادگی دفاعی نهم
جزوه جامع پیام های آسمانی نهم
جزوه جامع آموزش قرآن نهم
جزوه جامع کار و فناوری نهم
شعر «نیایش» و معنی شعر
فصل 17 : شازده كوچولو
شعر «نیایش» و معنی شعر:
نیایش
- اثر: بوستان
- شاعر: سعدی
- قالب شعری: مثنوی
بیا تا برآریم دستی ز دل که نتوان برآورد فردا ز گل
بیا تا تمام و جود خداوند را پرستش کنیم؛ زیرا بعد از مرگ فرصت چنین کاری را نداریم.
آرایه ادبی:
دل ß مجاز از وجود
دل به دست آوردن ß کنایه از مهربانی کردن
فردا ß مجاز از روز قیامت
گل ß مجاز از قبر
دل و گل ß جناس ناهمسان اختلافی
کریما، به رزق تو پروردهایم به انعام و لطف تو خو کردهایم
ای پروردگار بخشنده با روزی توپرورش یافته ایم، و به لطف و بخشش تو عادت کرده ایم
آرایه ادبی:
کریما ß پروردگارا (منادا است)
انعام، رزق و لطف ß مراعات نظیر
به و تو ß تکرار
چو ما را به دنیا تو کردی عزیز به عقبی همین چشم داریم نیز
تو ما را در دنیا عزیز و گرامی داشتی، و در جهان آخرت نیز همین چشم را داشته باش
آرایه ادبی:
چشم داشتن ß کنایه از امید داشتن
دنیا، عقبی ß تضاد و مراعات نظیر
ما، را ß جناس ناهمسان اختلافی
به لطفم بخوان و مران از درم ندارد به جز آستانت سرم
خدایا مرا با لطف و مهربانی خودبپذیر، و از درگاهت دور نکن زیرا من غیر از درگاه تو درگاه دیگری ندارم
آرایه ادبی:
در ß مجاز نزد، پیشگاه
سر ß مجاز از پیشانی
درم، سرم ß جناس ناهمسان اختلافی
چراغ یقینم فرا راه دار ز بد کردنم دست، کوتاه دار
خدایا نور بصیرت وایمان را در برابرم قرارده، مرا از انجام کارهای ناشایست دور کن
آرایه ادبی:
چراغ یقین ß اضافه تشبیهی
فرا راه دار ß کنایه از روشن کردن
دست کوتاه دار ß کنایه از بریدن
دست ß مجاز از وجود
دار ß ردیف و تکرار
خدایا به ذلت مران از درم که صورت نبندد دری دیگرم
خدایا مرا با خواری و پستی از درگاهت دور نکن زیرا هیچ در گاهی جز درگاه تو برای من قابل تصور نیست
آرایه ادبی:
در ß مجاز از درگاه
دری دیگر ß مجاز از درگاهی دیگر
صورت نبندد دری دیگر ß کنایه از نپذیرفتن
در ß تکرار
دیگر آرایه های ادبی متن:
توفیق و شکست ß تضاد
روزی کن، عطا کن ß کنایه از ببخشای
زیستن و مردن ß تضاد
روشنایی ß کنایه از هدایت، راهنما
خفتگان ß کنایه از انسان های غافل و بی خبر
خفتگان و بیداران ß تضاد
معنی واژگان درس «شازده کوچولو» و «نیایش»
فصل 17 : شازده كوچولو
معنی واژگان درس «شازده کوچولو» و «نیایش»:
واژه |
معنی واژه |
واژه |
معنی واژه |
اهلی |
رام و مطیع |
شاهکار |
کار بزرگ و نمایان |
آوخ |
آه، افسوس |
لحن |
آواز خوش و موزون |
آذرخش |
رعد و برق، صاعقه |
سعادت |
خوشبختی |
تأمل |
اندیشیدن |
ترجیح |
برتری دادن |
درنگ |
مکث، توقف |
ظریف |
نکته سنج، زیبا، لطیف |
توفیق |
پیروزی |
ترسیم |
رسم کردن، کشیدن |
از آنِ |
مالِ |
حوالی |
پیرامون، اطراف |
رزق |
روزی |
کریما |
جوانمرد، بخشنده |
تلخیص |
خلاصه شده |
خو کردن |
عادت کردن |
ذلت |
خاری، زبونی |
ریا |
دو رویی، تظاهر |
فرقه |
گروه، دسته، طایفه |
خو کردن |
عادت کردن |
آستان |
درگاه، حضور، جناب |
فاش |
آشکار |
کریما |
پروردگار |
رزق |
روزی |
انعام |
بخشش، پاداش |
لطف |
مهربانی |
خو |
عادت |
پرورده |
پرورش یافته |
عزیز |
بزرگ |
عقبی |
آخرت |
آستان |
درگاه |
یقین |
ایمان، بینش |
ذلت |
خواری، پستی |
مران |
دور نکن |
زیستن |
زندگی کردن |
عطا کن |
ببخش |
بی ثمری |
بی حاصل، بی باری |
حسرت |
افسوس |
سوگوار |
ماتم، عزادار |
اراده |
قصد، پشتکار |
وقار |
آهستگی و بردباری |
عزت |
بزرگی |
هضم |
تحلیل غذا در معده |
وقار |
بزرگواری |
آذرخش |
رعد و برق |
فراغت |
آسودگی |
عزيمت |
سفر کرد |
فاش |
آشکار شدن |
کارفرما |
رئیس |
مالک |
صاحب، دارنده |
نغمه |
آواز |
وداع کردن |
خداحافظی کردن |
عطاء |
بخشش، دهش، بخشیدن |
||
لابد |
ناچار، ناگزیر، به ناچار، مجبور |
||
فراغت |
آسایش، آسودگی، رهایی |
||
سرور |
شادمانی، خوشحال شدن |
||
بی ریا |
صاف و ساده، بی غل و غش |
||
فرقه |
گروه های مذهبی، حزب |
مای درس ، برترین اپلیکیشن کمک درسی ایران
پوشش تمام محتواهای درسی پایه نهم- آزمون آنلاین تمامی دروس پایه نهم
- گام به گام تمامی دروس پایه نهم
- ویدئو های آموزشی تمامی دروس پایه نهم
- گنجینه ای از جزوات و نمونه سوالات تمامی دروس پایه نهم
- فلش کارت های آماده دروس پایه نهم
- گنجینه ای جامع از انشاء های آماده پایه نهم
- آموزش جامع آرایه های ادبی، دستور زبان، قواعد زبان انگلیسی و ... ویژه پایه نهم
دانش زبانی: واژه شناسی
فصل 17 : شازده كوچولو
دانش زبانی: واژه شناسی:
واژه شناسی
واژه هايی که به «ه» ختم می شوند، هنگام اضافه شدن «ی نکره» به آخر آن ها اين گونه نوشته می شوند:
- زنده + ی : زنده ای
- گوشه + ی : گوشه ای
به آخر آن ها اينگونه «ی نکره» واژه هايی که به«و» ختم می شوند، هنگام اضافه شدن نوشته می شوند:
- خوشبو + ی : خوشبویی
- بازو + ی : بازویی
- دارو + ی : دارویی