گام به گام فعالیت های عملکردی صفحه 73 درس 5 از من تا خدا هفتم (با تو صبور می شوم)

اینفوگرافیک با موضوع «ایمان به خدا»:

اینفوگرافیک با موضوع «مرجع تقلید»:

اینفوگرافیک با موضوع «ذکر الهی»:

اینفوگرافیک با موضوع «حقوق سه گانه (حق الله، حق النّاس، حق النّفس)»:

رها کردن زباله در طبیعت:

در یک روز تابستانی، علی و خانواده‌اش برای پیک‌نیک به پارکی زیبا در دل طبیعت رفته بودند. در کنار دو درخت بزرگ و سبز، تصمیم گرفتند که بساط خود را پهن کنند. تمام وسایل را از ماشین خارج کردند و در گوشه‌ای جا دادند. اما پس از گذشت ساعاتی شاد و خوش، علی و خانواده‌اش تصمیم گرفتند که به خانه برگردند. وسایل خود را برداشتند، اما زباله‌های پلاستیکی و کاغذها را رها کردند.

در همان لحظه که آنها پارک را ترک می‌کردند، چند پرنده کوچک به سمت زباله‌ها نزدیک شدند. یکی از پرنده‌ها تکه‌ای پلاستیک را در دهان گرفت و سعی کرد آن را به لانه‌اش ببرد. اما پلاستیک در گردنش گیر کرد و او را به درد و رنج انداخت. سایر حیوانات نیز با برخورد به زباله‌ها دچار مشکلات مختلف شدند.

بعد از مدتی، علی به همراه دوستانش به همان پارک بازگشتند. اما این بار، به جای سبزی و زیبایی، زباله‌هایی که رها کرده بودند تمام جا را گرفته بود. دیگر از پرندگان خوشحال و درختان سبز خبری نبود. علی از دیدن این صحنه دلگیر شد و تصمیم گرفت به دوستانش بگوید که هرگز زباله‌های خود را در طبیعت رها نکنند و همیشه بعد از پیک‌نیک، تمام زباله‌هایشان را جمع کنند تا طبیعت همچنان زیبا و سرسبز باقی بماند.

این داستان به عنوان یادآوری است که رها کردن زباله در طبیعت می‌تواند به زندگی حیوانات و محیط زیست آسیب جدی وارد کند. امیدوارم که همه ما مسئولیت‌پذیر باشیم و در حفظ طبیعت کوشا باشیم.

آسیب رساندن به اموال مدرسه:

در یک روز زیبای بهاری، امید، دانش‌آموز کلاس چهارم، با شور و شوق به مدرسه رفت. او عاشق درس‌هایش بود و همیشه تلاش می‌کرد بهترین باشد. اما امروز، کلاس خیلی شلوغ بود و دانش‌آموزان بازیگوشی می‌کردند.

امیر، یکی از همکلاسی‌های امید، با خودکار رنگی به تخته سفید نوشته و آن را خط خطی کرد. سپس، کیوان و ساسان تصمیم گرفتند که یک مسابقه پرتاب کاغذ در کلاس برگزار کنند. هر کدام از آنها چندین برگه از کتاب‌هایشان را پاره کردند و هواپیماهای کاغذی درست کردند.

معلم که با صدای بلند سعی می‌کرد کلاس را آرام کند، از این وضعیت ناراحت شد. او تلاش کرد تا دانش‌آموزان را به کلاس برگرداند، اما هیچ‌کس به حرف‌های او گوش نمی‌داد. ناگهان، امید که در گوشه‌ای آرام نشسته بود، بلند شد و با صدای آرام ولی قاطع گفت: «دوستان، آیا ما باید به وسایل مدرسه آسیب بزنیم؟»

دانش‌آموزان برای لحظه‌ای به امید گوش دادند. او ادامه داد: «اگر ما به وسایل مدرسه آسیب بزنیم، چه اتفاقی می‌افتد؟ معلم نمی‌تواند به خوبی به ما درس بدهد، و ما همه از روند آموزش عقب می‌مانیم. وسایل جدید خریداری می‌شوند، اما پولی که می‌توانست برای بهبود مدرسه خرج شود، باید صرف تعمیر و جایگزینی وسایل شود».

دانش‌آموزان کمی فکر کردند و از کارهایشان پشیمان شدند. آنها تصمیم گرفتند که تمام وسایل تخریب شده را جمع کنند و کلاس را به حالت اول برگردانند. معلم از دیدن این تغییر رفتار دانش‌آموزان خوشحال شد و از امید بابت شجاعت و درایتش تشکر کرد.

از آن روز به بعد، دانش‌آموزان یاد گرفتند که به وسایل مدرسه احترام بگذارند و در محیطی آرام و منظم به یادگیری بپردازند. امید نیز به عنوان الگوی خوبی برای همکلاسی‌هایش شناخته شد و همه او را دوست داشتند.

ایجاد صداهای ترسناک مانند انفجار ترقه

در یک شب سرد زمستانی، علی و دوستانش تصمیم گرفتند که برای تفریح، ترقه‌های کوچکی را در محله‌شان منفجر کنند. آنها به پارک محله رفتند و شروع به بازی با ترقه‌ها کردند. صدای انفجار ترقه‌ها در سکوت شب، ترس و وحشت را در دل ساکنان محله ایجاد کرد.

در همان لحظه، مادری که در حال خواباندن کودک خردسالش بود، با صدای بلند انفجار ترقه‌ها از خواب بیدار شد. کودک از ترس گریه کرد و مادر تلاش کرد تا او را آرام کند. در خانه‌ای دیگر، پیرمردی که به دلیل بیماری قلبی نیاز به آرامش داشت، با شنیدن صدای ترقه‌ها دچار حمله قلبی شد و به بیمارستان منتقل شد.

علی و دوستانش که از دیدن ترس و وحشت مردم لذت می‌بردند، به بازی خود ادامه دادند. اما ناگهان یکی از ترقه‌ها به سمت یک درخت خشک پرتاب شد و آتش گرفت. آتش به سرعت گسترش یافت و درخت را در بر گرفت. ساکنان محله با دیدن آتش‌سوزی، به سرعت به آتش‌نشانی زنگ زدند و تلاش کردند تا آتش را خاموش کنند.

آتش‌نشانان به موقع رسیدند و آتش را خاموش کردند، اما درخت خشک به طور کامل سوخت و آسیب زیادی به پارک وارد شد. علی و دوستانش از دیدن این صحنه‌ها پشیمان شدند و فهمیدند که بازی با ترقه‌ها و ایجاد صداهای ترسناک، عواقب جدی و خطرناکی دارد.

از آن روز به بعد، علی و دوستانش تصمیم گرفتند که دیگر هرگز با ترقه‌ها بازی نکنند و به جای آن، به تفریحات سالم و بی‌خطر بپردازند. آنها همچنین به دیگران نیز توصیه کردند که از ایجاد صداهای ترسناک و خطرناک خودداری کنند تا محیطی آرام و امن برای همه فراهم شود.

آیه 54 سورۀ انعام:

وَ إِذَا جَاءَكَ الَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِآيَاتِنَا فَقُلْ سَلَامٌ عَلَيْكُمْ ۖ كَتَبَ رَبُّكُمْ عَلَىٰ نَفْسِهِ الرَّحْمَةَ ۖ أَنَّهُ مَنْ عَمِلَ مِنْكُمْ سُوءًا بِجَهَالَةٍ ثُمَّ تَابَ مِنْ بَعْدِهِ وَ أَصْلَحَ فَأَنَّهُ غَفُورٌ رَحِيمٌ

هرگاه کسانی که به آیات ما ایمان دارند نزد تو آیند، به آنها بگو: «سلام بر شما پروردگارتان، رحمت را بر خود فرض کرده؛ هر کس از شما کار بدی از روی نادانی کند، سپس توبه و اصلاح (و جبران) نماید، (مشمول رحمت خدا می‌شود چرا که) او آمرزنده مهربان است.»

آیه 73 سورۀ انعام:

وَ هُوَ الَّذِي خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضَ بِالْحَقِّ ۖ وَ يَوْمَ يَقُولُ كُنْ فَيَكُونُ ۚ قَوْلُهُ الْحَقُّ ۚ وَ لَهُ الْمُلْكُ يَوْمَ يُنْفَخُ فِي الصُّورِ ۚ عَالِمُ الْغَيْبِ وَ الشَّهَادَةِ ۚ وَ هُوَ الْحَكِيمُ الْخَبِيرُ

اوست که آسمانها و زمین را بحق آفرید؛ و آن روز که (به هر چیز) می‌گوید: «موجود باش!» موجود می‌شود؛ سخن او، حق است؛ و در آن روز که در «صور» دمیده می‌شود، حکومت مخصوص اوست، از پنهان و آشکار با خبر است، و اوست حکیم و آگاه.

دو ویژگی مورد نظر:

1) خداوند رحمت را بر خود واجب دانسته است

2) همه چیز مال خداست و در دست اوست

خطاطی عبارت «كَتَبَ رَبُّكُمْ عَلَىٰ نَفْسِهِ الرَّحْمَةَ»