گام به گام Reading صفحه 24 درس 1 زبان انگلیسی (3) (Sense of Appreciation)

Respect your Parents

On a spring morning, an old woman was sitting on the sofa in her house. Her young son was reading a newspaper. Suddenly a pigeon sat on the window.

The mother asked her son quietly, »What is this?« The son replied: »It is a pigeon«. After a few minutes, she asked her son for the second time, »What is this?« The son said, »Mom, I have just told you, “It’s a pigeon, a pigeon«. After a little while, the old mother asked her son for the third time, »What is this?« This time the son shouted at his mother, »Why do you keep asking me the same question again and again? Are you hard of hearing?«

A little later, the mother went to her room and came back with an old diary. She said, »My dear son, I bought this diary when you were born«. Then, she opened a page and kindly asked her son to read that page. The son looked at the page, paused and started reading it aloud:

Today my little son was sitting on my lap, when a pigeon sat on the window. My son asked me what it was 15 times, and I replied to him all 15 times that it was a pigeon. I hugged him lovingly each time when he asked me the same question again and again. I did not feel angry at all. I was actually feeling happy for my lovely child.

Suddenly the son burst into tears, hugged his old mother and said repeatedly, »Mom, mom, forgive me; please forgive me« The old woman hugged her son, kissed him and said calmly, »We must care for those who once cared for us. We all know how parents cared for their children for every little thing. Children must love them, respect them, and care for them«.

Reading comprehension

A. Read the passage. Generate at least five questions with the question starters and then answer them.

B. Skim the ‘Reading’. Write its main idea.

C. Read the ‘Reading’. Find what these words refer to.

her (paragraph 1, line 2)

his (paragraph 2, line 5)

you (paragraph 3, line 2)

me (paragraph 4, line 5)

them (paragraph 5, line 6)

A.

1- Who had a diary in the story?

The Mother of young boy.

2- What is the topic of the passage?

We must be kind with our parents all the time

3- What is the title of the passage?

Respect your parents

4- Where were the woman and his son?

They were at home

5- When did the son hug mother?

When he read his mother’s diary about himself

6- When was the son reading a newspaper?

In the morning.

B.

We must be patient with our parent all the time and know that they need us they become old more when.

C.

her (paragraph 1, line 2): the woman

his (paragraph 2, line 5): the son

you (paragraph 3, line 2): the son

me (paragraph 4, line 5): the woman

them (paragraph 5, line 6): parents

به والدینتان احترام بگذارید

در یک صبح بهاری یک زن پیر روی کاناپه در خانه اش نشسته بود پسر جوانش داشت روزنامه می خواند ناگهان یک کبوتر روی پنجره نشست.

مادر به آرامی از پسرش پرسید این چیه؟ پسر جواب داد این یک کبوتر است بعد از چند دقیقه او برای بار دوم از پسرش پرسید این چیه؟ پسر گفت مامان من چند لحظه پیش بهت گفتم این یک کبوتر است کبوتر. بعد از مدت کوتاهی مادر پیر برای بار سوم از پسرش پرسید این چیه این بار پسر سر مادرش فریاد زد چرا به پرسیدن همان سوال ادامه می دهی دوباره و دوباره. گوشت سنگینه.

کمی بعد مادر به اتاقش رفت و با یک دفتر خاطرات قدیمی برگشت او گفت پسر عزیزم من این دفترچه خاطرات را وقتی تو به دنیا آمدی خریدم پس یک صفحه را باز کرد و با مهربانی از پسرش خواست آن صفحه را بخواند پسر به صفحه نگاه کرد و مکث کرد با صدای بلند شروع به خواندن آن کرد.

امروز پسر کوچکم روی پایم نشسته بود وقتی یک کبوتر روی پایم نشست پسرم 15 دفعه از من پرسید این چی بود و من همه 15 بار به او جواب دادم آن یک پرنده بود هر دفعه همون سوال رو دوباره و دوباره ازم پرسید با عشق در آغوش گرفتنش من اصلا احساس عصبانیت نکردم من در حقیقت برای بچه دوست داشتنی ام احساس خوشحالی می کردم.

پسر ناگهان شروع به گریه کرد مادر پیرش را در آغوش گرفت و مکررا گفت مامان مامان منو ببخش لطفا منو ببخش . زن پیر پسرش را در آغوش گرفت او را بوسید و به آرامی گفت ما باید به آنهایی که یک وقتی به ما اهمیت دادند اهمیت دهیم . ما همه می دانیم پدرمادرها چطور برای هر چیز کوچک بچه هایشان را یاری می کنند بچه ها باید آنها را دوست بدارند و به آنها احترام بگذارند و به آنها اهمیت بدهند.

الف) متن را بخوانید. حداقل 5 سوال با استفاده از عبارات پرسشی بنویسید و سپس به آن ها پاسخ دهید.

1- داخل داستان چه کسی دفتر خاطرات داشت؟

مادر پسر جوان.

2- موضوع چه چیزی است؟

ما باید همیشه با پدر و مادر مهربان باشیم.

3- عنوان متن چه چیزی هست؟

به پدر و مادرتان احترام بگذارید .

نکته: دقت کنیم که دو سوال آخر با یکدیگر متفاوت اند. اولی موضوع متن را خواسته که ما باید ببینیم متن به طور کلی چه چیزهایی را گفته و بعد موضوع را بنویسیم. ولی سوال دوم عنوان متن را خواسته که مشخص است.

4- زن و پسرش کجا بودند؟

آنها در خانه بودند.

5- چه وقت سر مادرش را در آغوش گرفت؟

وقتی که دفترخاطرات مادرش را درباره خودش خواند.

6- پسر چه موقع داشت روزنامه می خواند؟

در صبح

ب) متن را به سرعت بخوانید. موضوع اصلی آن را بنویسید.

ما باید با پدر و مادرمان صبور باشیم و بدانیم که آنها وقت پیر می شوند بیشتر به ما نیاز دارند.

ج) متن را بخوانید. مرجع کلمات زیر را پیدا کنید.

او را (مؤنث) (پاراگراف 1، خط 2): خانم

او را (مذکر) (پاراگراف 2، خط 5): پسر

شما (پاراگراف 3، خط 2): پسر

من را (پاراگراف 4، خط ): خانم

آنها را (پاراگراف 5، خط ): وادین