تیمور لنگ، گاه سوار بر اسبی که لگامی زرین داشت – سرگرم اندیشه های دور و دراز خود – از میدان جنگ به گورستان می رفت و از اسب پیاده می شد و تنها در میان قبرها به گردش می پرداخت و هر گاه بر مزار یکی از نیاکان خود یا شاعری بزرگ، سرداری دلاور و دانشمندی نامدار می گذشت، سر فرود می آورد و مزار او را می بوسید.
قلمرو فکری:
تیمور لنگ، گاه سوار بر اسبی که لگامی طلایی داشت، سرگرم اندیشه های دور و دراز خود از میدان جنگ به سمت قبرستان میرفت و از اسب پایین می آمد و در میان قبرها می چرخید و هر گاه بر آرامگاه یکی از اجداد خود، شاعر بزرگ، فرمانده شجاع و دانشمندی مشهور می رسید، سرش را پایین می آورد و آرامگاه را می بوسید و ادای احترام می کرد.
قلمرو زبانی:
واژه |
معنی واژه |
واژه |
معنی واژه |
لگامی |
افسار، دهنه |
مزار |
زیارتگاه |
نیا |
پدر بزرگ، جد |
نامدار |
سرشناس |
زرین |
طلایی |
گورستان |
سرگرم |
دلاور |
شجاع |
نیاکان |
جمع نیا، اجداد |
دور و دراز |
طولانی، بسیار دور، سخت طولانی |
زرین ß صفت بیانی نسبی
نیاکان ß اسم + واج میانجی + نشانه جمع
قلمرو ادبی:
سرگرم بودن ß کنایه از مشغول بودن
سر فرود آوردن ß کنایه از تعظیم کردن
تیمور، پس از آن که شهر توس را گشود، فرمان داد که از کشتار مردم آن دست بردارند؛ زیرا فردوسی، شاعر ایرانی، روزگار خود را در آن به سر برده بود. آنگاه تیمور بر سر مزار او شتافت و چون جذبه ای اسرار آمیز او را به سوی فردوسی می کشید، خواست که قبرش را بگشایند: «مزار شاعر غرق در گل بود».
قلمرو فکری:
تیمور بعد از آنکه شهر توس را به تصرف درآورد، دستور داد که مردم شهر را نکشند؛ زیرا فردوسی شاعر بزرگ ایرانی در این شهر زندگی می کرد. سپس تیمور به آرامگاه فردوسی رفت و جاذبهای پر رمز و راز، او را به سمت فردوسی می کشید، خواست قبر فردوسی را باز کند: آرامگاه شاعر بزرگ پر از گل بود.
قلمرو زبانی:
واژه |
معنی واژه |
واژه |
معنی واژه |
گشود |
فتح کرد |
شتافت |
با عجله رفت |
اسرار |
جمع سرّ، رازها |
||
جذبه |
گیرایی، کشش، جذابیت |
||
مزار |
گور، قبر، آرامگاه، به ویژه قبری که زیارتگاه باشد |
||
اسرار آمیز |
آمیخته به رازها و پوشیدگی ها در آمیخته به رمز و راز، راز گونه، ناشناخته |
||
مزار شاعر غرق در گل بود |
قبر فردوسی به خاطر انسانیت و فرهنگ دوستی پر از گل شده بود |
||
چون جذبه ای اسرار آمیز او را به سوی فردوسی می کشید |
نیرویی ناشناخته او را به سوی فردوسی کشید |
قلمرو ادبی:
دست برداشتن ß کنایه از منصرف شدن
به سر بردن ß کنایه از گذراندن
مفهوم:
انسان های نیکوکار و خوب، سرانجامی زیبا و سعادتمند دارند و از آنان به نیکی یاد می کنند.
تیمور در اندیشه شد که پس از مرگ، مزار کشور گشایی چون او چگونه خواهد بود. پس، از راه قره قوم به سوی تاتار – آن جا که نیای بزرگش، چنگیز، در معبدی آهنین آرمیده است – روی آورد.
قلمرو فکری:
تیمور به فکر فرو رفت که آرامگاه فاتحانی مانند خودش چه طور خواهد بود. به همین دلیل از راه قره قوم به تاتار رفت تا آرامگاه چنگیز، از اجداد بزرگش را که در عبادتگاه آهنی بود، ببیند.
قلمرو زبانی:
واژه |
معنی واژه |
کشور گشا |
فاتح کشور، کشور گیر |
قره قوم |
به معنای بیابان سیاه، صحرایی در ترکمنستان |
تاتار |
تتر و یا تتار، نام قومی در ترکمنستان است |
چنگیز |
نام اصلی او «تموچین» بود |
معبد |
جای عبادت، پرستشگاه |
آرمیده |
خفته، خوابیده، آرام گرفته |
چنگیز، در معبدی آهنین آرمیده است |
چنگیز مرده و در جایگاهی از جنس آهن دفن شده است |
قلمرو ادبی:
آرمیدن ß کنایه از دفن شدن و مردن
در برابر زائر نامدار که زانو بر زمین زده و سر فرود آورده بود، سنگ بزرگی را که بر گور فاتح چین نهاده بودند، برداشتند؛ ولی تیمور ناگهان برخود لرزید و روی بگردانید: «گور ستمگر غرق در خون بود».
قلمرو فکری:
در مقابل زیارت کننده مشهور که بر زمین زانو زده بود و به نشانه احترام، سرش را پایین آورده بود سنگ بزرگی که بر قبر فاتح و کشورگشای چین گذاشته بودند، برداشته شد. ولی تیمور ناگهان لرزید و روی خود را برگرداند: قبر آن ظالم در خون غرق بود.
قلمرو زبانی:
واژه |
معنی واژه |
واژه |
معنی واژه |
زائر |
زیارت کننده |
فاتح چین |
چنگیزخان مغول |
فاتح |
گشاینده کشورها |
ستمگر |
ظالم |
زائر نامدار |
زیارت کننده مشهور؛ منظور تیمور لنگ است، زیرا پس از فتح هر سرزمینی، قبر بزرگان، شاعران و نامداران آن جا را زیارت می کرد. |
||
گور ستمگر غرق در خون بود |
قبر چنگیز به خاطر ظلم و ستم و کشتار بی رحمانه پر از خون شده بود |
قلمرو ادبی:
زانو بر زمین زده و سر فرود آورده بود ß کنایه از احترام گذاشتن
مفهوم:
انسان های بدکار و ستمگر، پایانی عذاب آور و دردناک دارند و از آنان به زشتی یاد می شود.
نتیجه:
با مقایسه ی آن چه تیمور از قبر فردوسی و چنگیز دیده است، نتیجه می گیریم که نیکوکاری باعث سعادت؛ و قتل و غارت و ظلم باعث بدبختی و عذاب است و انسان بعد از مرگ نتیجه اعمالش را می بیند.