تلاش برای به دست آوردن کارایی به معنای یافتن موقعیت هایی برای پیشرفت است.
فرض کنید شما در تیم ورزشی دو و میدانی مدرسه عضو هستید و تخصص اصلی شما دوی 1500 متر است. دوستتانهم در تیم عضو است و در مسابقه به همان سرعت شما می دود؛ ولی دوی 100متر و 1500 متر برایش فرقی نمی کند، چون در هر دو رکورد مناسبی دارد. اگر مربی، شما را برای دوی 100 متر و دوستتان را برای دوی 1500 متر انتخاب کند، باعث ناراحتی شما می شود. با عوض کردن موقعیت ها، شما وضعیت بهتری پیدا می کنید و دوستتان نیز مشکلی نخواهد داشت.
اگر یک شرکت یا یک کشور، هر فرصتی را برای استفادۀ بهتر از منابع به کار گیرد، بدون آنکه وضع دیگران بدتر شود، اقتصاد آن شرکت یا کشور کاراست؛ یعنی شرکت یا کشور از منابع موجود خود، بیشترین استفاده را می برد. در این صورت حداقل بیش از یک کالا یا خدمت می توان در دسترس مردم قرار داد؛ بدون آنکه کالاها یا خدمات دیگر کاهش پیدا کنند.
نقاطی که در زیر مرز امکانات تولید یعنی درون منحنی تولید قرار دارند، نقاط ناکارا نامیده می شوند. مانند نقطه الف، نقاط ب، ج، د نقاط کارا نامیده می شوند.زیرا بیانگراین است که اقتصاد کشور از منابع خود بیشترین و بهترین استقاده را برای تولید کالا و خدمات داشته است.
نقاطی که خارج از مرزامکانات تولید (بیرون منحنی)، نقاط غیر قابل دستیابی هستند. زیرا اقتصاد کشور منابع کافی برای تولید در این سطح را ندارد.
اگر مرز امکانات تولید یک خط راست با شیب منفی بود، قانون افزایش هزینه فرصت وجود نداشت؛ زیرا هر کدام از نقاط بهینه و کارا که بر روی منحنی مرز امکانات تولید قرار دارد یک هزینه فرصت دارد و شیب هر نقطه بهینه در واقع هزینه فرصت آن نقطه رانشان می دهد پس اگر مرز امکانات تولیدیک خط راست با شیب منفی باشد در آن صورت قانون افزایش هزینه فرصت وجود نخواهد داشت.
نقاطی که بر روی منحنی مرز امکانات تولید قرار داشته باشد بیانگر این است که در این نقاط تخصیص بهینه امکانات صورت گرفته و از همه ظرفیت و منابع در جهت تولید استفاده شده است و در واقع این نقاط، نقاط کارا محسوب می شوند.
اگر یک شرکت یا یک کشور، ازهمه منابعش درتولید استفاده نکند و تولیداتش در زیر مرز امکانات تولید قرار داشته باشد اقتصاد این شرکت یا کشور ناکارا خواهد بود.
مثلاً فرض کنید ارائه دهندگان دسترسی به اینترنت در یک کشور، دو کارگر را برای ارتباط هر خانه با سرویس اینترنت می فرستند. با اینکه یک کارگر می توانست کار را به همان سرعت انجام دهد! در این صورت تولید در این کشور ناکارا خواهد بود. در مقابل، اگر شرکت ها روش کاراتر ارسال یک کارگر را اتخاذ می کردند، کارگر کمتری در این صنعت نیاز می شد و کشور می توانست با آن کارگر، تولیداتش در کالاها و خدمات دیگر را گسترش دهد.