به خون گر کشی خاک من دشمن من بجوشد گل اندر گل از گلشن من
قلمرو فکری:
ای دشمن من! اگر بخواهی سرزمین من را به خون بکشی و آن را نیست و نابود کنی، جوانان بسیاری هستند که در این سرزمین می جوشند و رویاروی تو می ایستند
قلمرو زبانی:
واژه |
معنی واژه |
واژه |
معنی واژه |
گر |
اگر |
گلشن |
گلخانه، گلستان، گلزار |
بیت ß 3 جمله
قلمرو ادبی:
دشمن و گلشن ß قافیه (من ß ردیف)
خاک ß مجاز از سرزمین
به خون کشیدن ß کنایه از کشتن و نابود کردن
گل ß استعاره از جوانان جانباز
گل اندر گل ß کنایه از فراوان
خاک، گل و گلشن ß تناسب
حرف «گ» ß واج آرایی
گلشن ß استعاره از میهن یا گور
گل بجوشد ß استعاره پنهان
پیام:
ستیز با دشمن
تنم گر بسوزی، به تیرم بدوزی جدا سازی ای خصم، سر از تن من
کجا میتوانی ز قلبم ربایی تو عشق میان من و میهن من؟
قلمرو فکری:
اگر تن من را بسوزانی و به من تیر بزنی، ای دشمن ! اگر سر از تن من جدا کنی.
هرگز نمی توانی عشق میان من و میهنم را از من بربایی و بگیری.
قلمرو زبانی:
واژه |
معنی واژه |
واژه |
معنی واژه |
سوختن |
سوزاندن |
به تیر دوختن |
تیر زدن |
خصم |
دشمن |
به تیرم بدوزی |
من را با تیر بدوزی |
کجا |
چگونه |
ربودن |
دزدیدن، سریع گرفتن |
بیت اول ß 4 جمله
بیت دوم ß 2 جمله
به تیرم بدوزی ß جهش ضمیر «ـم»
بیت دوم ß پرسش انکاری
قلمرو ادبی:
بیت اول ß تن ß قافیه (من ß ردیف)
بیت دوم ß میهن ß قافیه (من ß ردیف)
سوختن ß کنایه از نابود کردن
بسوزی و بدوزی ß جناس
سر از تن جدا ساختن ß کنایه از کشتن
تن و من ß جناس
سر و تن ß تناسب
دو بیت ß موقوف المعانی
کلمه «من» در بیت دوم ß واژه آرایی
حرف «ن» ß واج آرایی
پیام:
عشق به میهن
من ایرانی ام آرمانم شهادت تجلی هستی است جان کندن من
قلمرو فکری:
من ایرانی هستم! آرزوی من شهادت است! مردن من نشانگر هستی من است.
قلمرو زبانی:
واژه |
معنی واژه |
واژه |
معنی واژه |
آرمان |
آرزو، عقیده |
تجلی |
جلوه گری |
بیت ß 3 جمله
قلمرو ادبی:
کندن ß قافیه (من ß ردیف)
جان کندن ß کنایه از درگذشتن و مردن
حرف «ن» ß واج آرایی
پیام:
ترغیب به شهادت
مپندار این شعله، افسرده گردد که بعد از من افروزد از مدفن من
قلمرو فکری:
گمان نکن که عشق میان من و میهنم آتشی است که از بین میرود؛ زیرا پس از من از گور من زبانه خواهد کشید.
قلمرو زبانی:
واژه |
معنی واژه |
واژه |
معنی واژه |
پنداشتن |
تصور کردن |
افروختن |
روشن شدن |
مدفن |
جای دفن، گور |
||
افسردن |
سرد شدن، خاموش شدن، یخ بستن |
بیت ß 3 جمله
قلمرو ادبی:
مدفن ß قافیه (من ß ردیف)
شعله ß استعاره از عشق به میهن
افسرد و افروخت ß تضاد
کلمه «من» ß واژه آرایی
کلمه «از» ß واژه آرایی
پیام:
جاودانگی عشق به میهن
نه تسلیم و سازش، نه تکریم و خواهش بتازد به نیرنگ تو، توسن من
قلمرو فکری:
نه تسلیم میشویم! نه سازش میکنیم! نه شما را گرامی می داریم و نه از شما خواهشی می کنیم! هستی من مانند اسب سرکشی است که به نیرنگ تو حمله خواهم کرد و فریب تو را نخواهد خورد.
قلمرو زبانی:
واژه |
معنی واژه |
واژه |
معنی واژه |
سازش |
کنار آمدن، آشتی |
تکریم |
گرامیداشت |
خواهش |
درخواست و التماس |
تاختن |
حمله کردن |
نیرنگ |
فریب |
توسن |
اسب سرکش |
بیت ß 3 جمله
قلمرو ادبی:
توسن ß قافیه (من ß ردیف)
توسن ß استعاره از هستی من یا میهن من
حرف «ن» ß واج آرایی
پیام:
عدم سازش با دشمن
کنون رود خلق است، دریای جوشان همه خوشه خشم شد خرمن من
قلمرو فکری:
مردمی که مانند رود بودند اکنون مانند دریای جوشان شده اند و همۀ هستی من از خشم تو آکنده شده است.
قلمرو زبانی:
واژه |
معنی واژه |
واژه |
معنی واژه |
خلق |
آفریده، مردم |
خرمن |
غلّه درو شده |
بیت ß 2 جمله
ز دست بنده چه خیزد ß پرسش انکاری
قلمرو ادبی:
خرمن ß قافیه (من ß ردیف)
رود خلق ß اضافه تشبیهی
رود خلق، دریای جوشان است ß تشبیه و اغراق
خرمن ß استعاره از هستی
خوشه خشم ß اضافه تشبیهی
خرمن من خوشه خشم شد ß تشبیه و کنایه از افزایش و گسترش یافتن
حرف «خ» ß واج آرایی
پیام:
خیزش برای ستیز با دشمن
من آزاده از خاک آزادگانم گل صبر می پرورد دامن من
قلمرو فکری:
من ایرانی ام! از سرزمین آزادگانم! هستی من گل صبر می پرورد و من همیشه بردبارم.
قلمرو زبانی:
واژه |
معنی واژه |
پروردن |
پروراندن |
آزاده |
ایرانی، آزادمرد، کسی که از اسارت بازمی گردد |
بیت ß 3 جمله
قلمرو ادبی:
دامن ß قافیه (من ß ردیف)
خاک ß مجاز از سرزمین
گل صبر ß اضافه تشبیهی
دامن ß استعاره از هستی
پیام:
ترغیب به بردباری
جز از جام توحید هرگز ننوشم زنی گر به تیغ ستم گردن من
قلمرو فکری:
حتی اگر با تیغ ستمت گردن مرا بزنی، من فقط خداوند را می پرستم و یکتاپرستم می مانم.
قلمرو زبانی:
واژه |
معنی واژه |
توحید |
یکتاپرستی |
بیت ß 2 جمله
قلمرو ادبی:
گردن ß قافیه (من ß ردیف)
جام ß مجاز از نوشیدنی
جام توحید ß اضافه تشبیهی
تیغ ستم ß اضافه تشبیهی یا اضافه اقترانی
گردن زدن ß کنایه از کشتن
حرف «ن» ß واج آرایی
پیام:
یکتاپرستی