يا مَنْ فِي البحارِ عَجائِبُهُ
« مِن دُعاءِ الْجَوشَنِ الْکَبيرِ »
ای آنکه شگفتی هایش دردریاهاست. « از دعای جوشن کبیر »
يُشاهِدُ أَعضاءُ الْاسُرَةِ فِلْماً رائِعاً عَنِ الدُّلفينِ الَّذي أَنقَذَ إِنساناً مِنَ الْغَرَقِ، وَ أَوْصَلَهُ إلِیَ الشّاطِئِ.
اعضای خانواده فیلم جالبی از دلفین می بینند که انسانی را از غرق شدن نجات داده و او را به ساحل رسانده است.
حامِدٌ: لا أُصَدِّقُ؛ هذا أَمرٌ عَجيبٌ. يُحَيِّرُني جِدّاً.
حامد: باور نمی کنم، این کار شگفت انگیزی است.خیلی مرا متحیّر می کند.
الْأَبُ: يا وَلَدي، لَيْسَ عَجيباً، لِأَنَّ الدُّلفينَ صَديقُ الْإِنسانِ فِي الْبِحارِ.
پدر: ای فرزندم (پسرم) عجیب نیست، زیرا دلفین دوست انسان در دریاهاست.
صادِقٌ: تَصديقُهُ صَعبٌ! يا أَبي، عَرِّفْنا عَلَی هذَا الصَّديقِ.
صادق: باورش سخت است؟! ای پدرم، ما را با این دوست آشنا گردان.
الْأَبُ: لهَ ذاکِرَةٌ قوَيَّةٌ، وَ سَمْعُهُ يَفوقُ سَمْعَ الْاِنسانِ عَشْرَ مَرّاتٍ، وَ وَزنُهُ يَبلُغُ ضِعْفَي وَزنِ الْاِنسانِ تَقريباً، وَ هوَ مِنَ الْحَيَواناتِ اللَّبونَةِ الَّتي ترُضِعُ صِغارَها.
پدر: او حافظه ای قوی دارد، و شنوائیش ده برابر برتر از شنوایی انسان می باشد. و وزن او حدوداً به دو برابر وزن انسان می رسد، و آن از حیوانات پستانداری است که به بچه هایش شیر می دهد.
نورا: إنَّهُ حَيَوانٌ ذَکيٌّ يُحِبُّ مُساعَدَةَ الْانسانِ! أَ لَيْسَ کَذٰلِكَ؟
نورا: آن حیوان باهوشی است که کمک کردن به انسان را دوست دارد! آیا این طور نیست؟
اَلْأَبُ: نَعَم؛ بِالتَّأکيدِ، تَستَطيعُ الدَّلافينُ أَنْ ترُشِدَنا إِلَی مَکانِ سُقوطِ طائِرَةٍ أَوْمَکانِ غَرَقِ سَفينَةٍ.
پدر: بله، قطعاً، دلفین ها می توانند که ما را به محل سقوط هواپیمایی یا مکان غرق شدن یک کشتی هدایت کنند.
الْأَمُ: تُؤَدّي الدَّلافينُ دوَرا مُهِمّا في الحربِ وَ السِّلمْ، وَ تکشِفُ ما تحتَ المْاءِ مِنْ عَجائِبَ وَ أَسرارٍ، وَ تُساعِدُ الْاِنسانَ عَلَی اکْتِشافِ أَماکِنِ تَجَمُّعِ الْاسَماكِ.
مادر: دلفین ها نقش مهمی در جنگ وصلح ایفا می کنند، و آنچه را از شگفتی ها و اسرار زیر آب هست کشف می کنند.(شگفتی ها و اسرار زیر آب را کشف می کنند). و به انسان در کشف محل های تجمّع ماهی ها کمک می کنند.
صادِقٌ: رَأَيْتُ الدَّلافينَ تُؤَدّي حَرَکاتٍ جَماعيَّةً؛ فَهَلْ تَتَکَلَّمُ مَعاً؟
صادق: دلفین ها را دیدم که حرکات گروهی انجام می دادند؛ آیا با هم صحبت می کنند؟
اَلْاُمُّ: نَعَم؛ قَرَأتُ في مَوسوعَةٍ عِلْميَّةٍ أَنَّ الْعُلَماءَ يُؤَکِّدونَ أَنَّها تَسْتَطيعُ أَنْ تَتَکَلَّمَ بِاسْتِخدامِ أَصواتٍ مُعَيَّنَةٍ، وَ أَنَّها تُغَنّي کَالطُّيورِ، وَ تَبکي کَالْاَطفالِ، وَ تصَفُر وَ تَضحَكُ کَالْاِنسانِ.
مادر: بله؛ در یک دانشنامه علمی خواندم که دانشمندان تأکید می کنند که آنها می توانند با بکارگیری صداهای مشخص صحبت کنند، و اینکه مانند پرندگان آواز می خوانند، و همچون بچه ها گریه می کنند، و مثل انسان سوت می زنند و می خندند.
نورا: هَلْ لِلدَّلافينِ أَعداءٌ؟
نورا: آیا دلفین ها دشمنانی دارند؟
اَلْاَبُ: بِالتَّأکيدِ، تَحسَبُ الدَّلافينُ سَمَكَ الْقِرْشِ عَدوّاً لَها، فَإِذا وَقَعَ نَظَرُها عَلَی سَمَکَةِ الْقِرْشِ، تَتَجَمَّعُ بِسُرعَةٍ حَولَها، وَ تَضرِبُها بِأنُوفِهَا الْحادَّةِ وَتَقتُلُها.
پدر: قطعا، دلفین ها کوسه ماهی را برای خود یک دشمن به حساب می آورند، و هنگامی که نگاهشان به کوسه ماهی بیافتد، به سرعت اطرافش جمع می شوند، و با بینی های تیزشان آنها را می زنند و آنها را می کشند.
نورا: وَ هَل يُحِبُّ الدُّلفينُ الْإِنسانَ حَقّاً؟
نورا: و آیا در حقیقت دلفین انسان را دوست دارد؟
اَلْاَبُ: نَعَم؛ تَعالَي نَقرَأْ هذَا الْخَبَرَ في الْانتِرنِت ... سَحَبَ تَيّارُ الْماءِ رَجُلاً إلَی الْاَعماقِ بِشِدَّةٍ، وَ بَعدَ نَجاتِهِ قالَ الرَّجُلُ: رَفَعَني شَيءٌ بَغتَةً إلَی الْاَعلَی بِقوَّةٍ، ثُمَّ أَخَذَني إلَی الشّاطِئِ وَ لَمّا عَزَمْتُ أنَ أشَکرُ مُنقِذي، ما وَجَدْتُ أَحَداً، وَلٰکِنّي رَأَيتُ دُلفيناً کَبيراً يَقفِزُ قُربي في الْماءِ بِفَرَحٍ.
پدر: بله، بیا این خبر را در اینترنت بخوانیم... جریان آب مردی را به شدت به اعماق (دریا) کشید، و مرد بعد از نجاتش گفت: ناگهان چیزی مرا با قدرت به سمت بالا برد، سپس مرا به ساحل کشاند و هنگامی که تصمیم گرفتم از نجات دهنده ام تشکر کنم،کسی را نیافتم، اما دلفین بزرگی را دیدم که کنارم درآب با خوشحالی می پرید.
اَلْاُمُّ: إنَّ الْبَحرَ وَ الْاسَماكَ نِعمَةٌ عَظيمَةٌ مِنَ اللّٰهِ.
مادر: براستی دریا و ماهی ها نعمت بزرگی از جانب خداوند هستند.
قالَ رَسولُ اللّٰهِ(ص):
رسول خدا (ص) فرمود:
اَلنَّظَرُ في ثَلاثَةِ اشیاءَ عِبادَة:
نگاه کردن برسه چیز عبادت است:
اَلنَّظَرُ فِي الْمُصحَفِ، وَ النَّظَرُ في وَجهِ الْوالِدَینِ، وَ النَّظَرُ فِي الْبَحرِ.
نگاه کردن به قرآن و نگاه کردن به چهره پدر و مادر و نگاه کردن به دریا.