بود بقالی و وی را طوطی ای خوش نوایی، سبز گویا طوطی ای
قلمرو فکری:
بقّالی بود که طوطی خوش آواز، سبز رنگ و سخنگویی داشت.
قلمرو زبانی:
واژه |
معنی واژه |
واژه |
معنی واژه |
وی |
او |
خوش نوا |
خوش سخن |
گویا |
سخن گو |
بیت ß 3 جمله
را ß نشانه دارندگی و مالکیت
حذف فعل به قرینه لفظی؛ وی را طوطی بود
قلمرو ادبی:
را و گویا ß قافیه (طوطی ای ß ردیف)
«طوطی» ß نماد انسان هایی است که شتاب زده و بر اساس ظاهر داوری می کنند
حرف «ی» و مصوّت «ی» ß واج آرایی
در دکان بودی نگهبان دکان نکته گفتی با همه سوداگران
قلمرو فکری:
طوطی از دکان مراقبت می کرد و با مشتریان هم صحبت می شد و شوخی می کرد.
قلمرو زبانی:
واژه |
معنی واژه |
واژه |
معنی واژه |
بودی |
می بود |
نکته گفتن |
شوخی کردن |
سوداگر |
آن که کارش داد و ستد است، بازرگان، تاجر |
بیت ß 2 جمله
قلمرو ادبی:
دکان و سوداگران ß قافیه
حروف «ن» و مصوّت «ا» ß واج آرایی
در خطابِ آدمی ناطق بدی در نوای طوطیان، حاذق بدی
قلمرو فکری:
طوطی همانند انسان ها سخنگو بود و در نغمه خوانی بین طوطیان خوش آواز ترین بود.
قلمرو زبانی:
واژه |
معنی واژه |
واژه |
معنی واژه |
خطاب |
رویاروی سخن گفتن |
آدمی |
انسان |
ناطق |
سخنگو، گویا |
بُدی |
می بود |
نوا |
نغمه و آواز |
حاذق |
ماهر، چیره دست |
بیت ß 2 جمله
قلمرو ادبی:
ناطف و حاذق ß قافیه (بُدی ß ردیف)
مصوّت «ا» ß واج آرایی
جست از صدر دکان، سویی گریخت شیشه های روغنِ گُل را بریخت
قلمرو فکری:
طوطی از بالای دکان پرید و به سمتی دیگر فرار کرد و در همین حال شیشه های روغن گل را بریخت.
قلمرو زبانی:
واژه |
معنی واژه |
واژه |
معنی واژه |
جستن |
پریدن، جهیدن |
صدر |
بالا، سینه |
گریخت |
فرار کرد |
بیت ß 2 جمله
قلمرو ادبی:
گریخت و بریخت ß قافیه
گریخت و بریخت ß جناس ناهمسان
از سوی خانه بیامد خواجه اش بر دکان بنشست فارغ، خواجه وش
قلمرو فکری:
صاحب طوطی از خانه به مغازه آمد و با خیال آسوده و مثل سروران و بزرگان در مغازه نشست.
قلمرو زبانی:
واژه |
معنی واژه |
واژه |
معنی واژه |
خواجه |
سرور، آقا |
فارغ |
آسوده |
خواجه وش |
کدخدامنش |
وش |
مانند |
بیت ß 2 جمله
قلمرو ادبی:
خواجه اش و خواجه وش ß قافیه
کلمه «خواجه» ß واژه آرایی
خواجه وش ß تشبیه
دید پر روغن دکان و جامه چرب بر سرش زد، گشت طوطی کل ز ضرب
قلمرو فکری:
[اما ناگهان] بقال دید دکان پر از روغن است و لباسش چرب شده است. پس عصبانی شد و چنان بر سر طوطی کوبید که پرهای سر طوطی ریخت و کچل شد.
قلمرو زبانی:
واژه |
معنی واژه |
واژه |
معنی واژه |
جامه |
پارچه |
کَل |
مخفّف کچل |
گشت |
شد |
ضرب |
زدن |
بیت ß 3 جمله
مرجع «ش» در«سرش» ß طوطی
قلمرو ادبی:
چرب و ضرب ß قافیه
چرب و ضرب ß جناس ناهمسان
کل ß ایهام:
حرف «ر» ß واج آرایی
روزکی چندی سخن کوتاه کرد مرد بقال از ندامت آه کرد
قلمرو فکری:
طوطی چند روزی سخن نگفت و مرد بقال از روی پشیمانی آه حسرت می کشید.
قلمرو زبانی:
واژه |
معنی واژه |
واژه |
معنی واژه |
روزک چندی |
چند روز اندک |
ندامت |
پشیمانی، تأسف |
بیت ß 2 جمله
حرف «ک» در «روزکی» ß نشانه کمی و تقلیل
قلمرو ادبی:
کوتاه و آه ß قافیه (کرد ß ردیف)
سخن کوتاه کردن ß کنایه از «سکوت کردن»
حرف «ک» ß واج آرایی
ریش برمی کند و می گفت: ای دریغ کآفتاب نعمتم شد زیر میغ
قلمرو فکری:
خود را می زد و می گفت: «افسوس که آن طوطی زیبایم از بین رفت.» (از سخن گفتن افتاد). [طوطی ای که باعث رزق و روزی دکان من بود.]
قلمرو زبانی:
واژه |
معنی واژه |
واژه |
معنی واژه |
دریغ |
افسوس |
شد |
رفت |
زیر |
پشت |
میغ |
ابر |
بیت ß 4 جمله
قلمرو ادبی:
دریغ و میغ ß قافیه
کنایه ß ریش بر کندن (پشیمان شدن و افسوس خوردن)
آفتاب نعمت ß اضافه تشبیهی
آفتاب و میغ ß تناسب، تضاد
آفتاب نعمتم شد زیر میغ ß کنایه از «از دست دادن نعمت»
حرف «م» ß واج آرایی
دست من بشکسته بودی آن زمان چون زدم من بر سر آن خوش زبان
قلمرو فکری:
ای کاش آن زمان که من بر سر طوطی خوش آوازم زدم، دستم می شکست.
قلمرو زبانی:
واژه |
معنی واژه |
چون |
هنگامی که |
بیت ß 2 جمله
قلمرو ادبی:
زبان و زمان ß قافیه
دست، سر و زبان ß تناسب
زبان و زمان ß جناس ناهمسان
زبان ß مجاز از سخن
حروف «م» و «ن» ß واج آرایی
کلمه «من» ß واژه آرایی
پیام:
پشیمانی از کردار گذشته
هدیه ها می داد هر درویش را تا بیابد نطق مرغِ خویش را
قلمرو فکری:
مرد بقّال به هر نیازمندی کمک می کرد تا شاید طوطی دوباره سخن بگوید.
قلمرو زبانی:
واژه |
معنی واژه |
واژه |
معنی واژه |
درویش |
تهیدست، گدا |
را |
به |
نطق |
سخن گفتن |
مرغ |
پرنده |
بیت ß 2 جمله
قلمرو ادبی:
درویش و خویش ß قافیه (را ß ردیف)
مصوّت «ا» ß واج آرایی
بعدِ سه روز و سه شب، حیران و زار بر دکان بنشسته بد نومیدوار
قلمرو فکری:
بعد از سه شبانه روز سرگردان و ناامید و بیچاره با ناامیدی در دکّانش نشسته بود.
قلمرو زبانی:
واژه |
معنی واژه |
واژه |
معنی واژه |
زار |
درمانده و ناتوان، بیچاره |
بُد |
بود |
نومیدوار |
با ناامیدی |
وار |
مانند |
بیت ß 1 جمله
قلمرو ادبی:
زار و نومیدوار ß قافیه
کلمه «سه» ß واژه آرایی
روز و شب ß تضاد
نومیدوار ß تشبیه
می نمود آن مرغ را هر گون شگِفت تا که باشد کاندر آید او به گُفت
قلمرو فکری:
بقّال برای طوطی کارهای شگفت انگیز انجام می داد (ادا و شکلک در می آورد) تا شاید پرنده اش آغاز به سخن گفتن کند.
قلمرو زبانی:
واژه |
معنی واژه |
واژه |
معنی واژه |
گون |
گونه، نوع |
را |
به |
شگفت |
عجیب |
اندر |
در |
گفت |
سخن (اسم) |
بیت ß 3 جمله
قلمرو ادبی:
شگِفت و گُفت ß قافیه (قافیه عیب دار؛ رشته انسانی)
شگِفت و گُفت ß شبه جناس
جولقیی ای سر برهنه می گذشت با سر بی مو، چو پشت طاس و طشت
قلمرو فکری:
گدایی سربرهنه از آن جا می گذشت که سرش مانند پشتِ طاس و تشت، صاف بود.
قلمرو زبانی:
واژه |
معنی واژه |
واژه |
معنی واژه |
سربرهنه |
بی کلاه |
طاس |
کاسۀ مسی |
جولقی |
ژنده پوش و گدا و درویش |
بیت ß 2 جمله
قلمرو ادبی:
می گذشت و طشت ß قافیه
سر ß واژه آرایی
سر و مو ß تناسب
طاس و طشت ß تناسب
چو پشت طاس و طشت ß تشبیه
طوطی اندر گفت آمد در زمان بانگ بر درویش زد که هی فلان
قلمرو فکری:
طوطی بلافاصله شروع به سخن گفتن کرد و درویش را صدا زد که: ای فلانی!
قلمرو زبانی:
واژه |
معنی واژه |
واژه |
معنی واژه |
گفت |
سخن گفتن (اسم) |
درزمان |
بی درنگ |
بانگ |
فریاد |
درویش |
گدا، تهیدست |
هی |
هان، ای |
بیت ß 3 جمله
قلمرو ادبی:
زمان و فلان ß قافیه
از چه ای کل با کلان آمیختی؟ تو مگر از شیشه روغن ریختی؟
قلمرو فکری:
ای مرد کچل برای چه تو به کچلان پیوسته ای؟ آیا تو هم شیشه روغن را ریخته ای؟
قلمرو زبانی:
واژه |
معنی واژه |
واژه |
معنی واژه |
کلان |
کچل ها |
آمیختی |
معاشرت کردی |
مگر |
قید پرسش، آیا |
از شیشه روغن |
شیشۀ روغن |
بیت ß 3 جمله
قلمرو ادبی:
آمیختی و ریختی ß قافیه
از قیاسش خنده آمد خلق را کاو چو خود پنداشت صاحب دلق را
قلمرو فکری:
مردم از مقایسه طوطی خندیدند چون او مرد ژنده پوش را مثل خود تصور کرده بود.
قلمرو زبانی:
واژه |
معنی واژه |
واژه |
معنی واژه |
قیاس |
سنجش، مقایسه |
خلق |
مردم |
کو |
که [زیرا] او |
دلق |
جامه پاره پاره |
صاحب دلق |
ژنده پوش |
پنداشت |
تصور کرد |
بیت ß 2 جمله
قلمرو ادبی:
خلق و دلق ß قافیه (را ß ردیف)
دلق و خلق ß جناس ناهمسان
تشبیه پنهان
کار پاکان را قیاس از خود مگیر گرچه ماند در نبشتن شیر و شیر
قلمرو فکری:
رفتار انسان های پاک را با کار خودت مقایسه نکن (به خودت شبیه ندان که اشتباه است).
همان طور که شبیه دانستن دو کلمه «شیر» درنده و «شیر» خوردنی که در نوشتن یکسان هستند، اما معنای آن ها بسیار از هم دور است، کار اشتباهی است.
قلمرو زبانی:
واژه |
معنی واژه |
واژه |
معنی واژه |
پاکان |
انسان های پاک |
مانستن |
مانند بودن |
ماندن |
اقامت کردن |
ماند |
مانند باشد |
نبشتن |
نوشتن |
بیت ß 2 جمله
قلمرو ادبی:
مگیر و شیر ß قافیه
شیر و شیر ß جناس همسان (شیر نخست: شیر خوردنی، شیر دوم: شیر بیشه)
جمله عالم زین سبب گمراه شد کم کسی ز ابدال حق آگاه شد
قلمرو فکری:
مردم جهان از چنین سنجش ها و مقایسه های نادرستی به گمراهی افتادند. کمتر کسی هست که مردان حقّ را بشناسد و به جایگاه آن ها پی ببرد.
قلمرو زبانی:
واژه |
معنی واژه |
واژه |
معنی واژه |
جمله |
همه |
عالم |
جهان |
زین سبب |
به این خاطر |
ابدال |
مردان کامل |
بیت ß 2 جمله
قلمرو ادبی:
گمراه و آگاه ß قافیه (شد ß ردیف)
عالم ß مجاز از مردم جهان
هر دو گون زنبور خوردند از محل لیک شد زان نیش و زین دیگر عسل
قلمرو فکری:
هر دو نوع زنبور (زنبور عسل و زنبور قرمز) از یک محل تغذیه می کنند، اما یکی تولید عسل می کند و دیگری نیش زهرآلود.
قلمرو زبانی:
واژه |
معنی واژه |
واژه |
معنی واژه |
گون |
گونه |
لیک |
ولی |
بیت ß 2 جمله
قلمرو ادبی:
محل و عسل ß قافیه
نیش و عسل ß تضاد
زان و زین ß جناس
هر دو گون آهو گیا خوردند و آب زین یکی سرگین شد و ز آن مشک ناب
قلمرو فکری:
هر دو نوع آهو، آب و گیاه می خورند؛ امّا یک نوع آهو پشگل تولید می کند (آهوی معمولی) و دیگری (آهوی ختن) مُشک خالص.
قلمرو زبانی:
واژه |
معنی واژه |
واژه |
معنی واژه |
سرگین |
فضله، پشگل |
مشک |
گونه ای عطر |
ناب |
خالص |
بیت ß 2 جمله
قلمرو ادبی:
آب و ناب ß قافیه
سرگین و مشک ß تضاد
گیاه و آب ß تناسب
آب و ناب ß جناس ناهمسان
هر دو نی خوردند از یک آبخور این یکی خالی و آن پر از شکر
قلمرو فکری:
هر دو نوع نی از یک آب، آبیاری می شوند؛ امّا یکی نیشکر می سازد و دیگری پوک می شود.
قلمرو زبانی:
واژه |
معنی واژه |
آبخور |
آبشخور، محلی که از آنجا آب بردارند |
خالی |
پوک |
بیت ß 2 جمله
قلمرو ادبی:
آبخور و شکر ß قافیه
خالی و پر ß تضاد
صد هزاران زین چنین اشباه بین فرق شان هفتاد ساله راه بین
قلمرو فکری:
در این دنیا هزاران شباهت این چنینی وجود دارد، اما در باطن تفاوت آن ها بسیار است.
قلمرو زبانی:
واژه |
معنی واژه |
اشباه |
جمع شبه، مانندها، همانندان |
بیت ß 2 جمله
قلمرو ادبی:
اشباه و راه ß قافیه (بین ß ردیف)
صد هزار ß مجاز از بسیار فراوان
هفتاد ساله راه ß کنایه از «فاصله فراوان و زیاد»
هزاران، هفتاد ß تناسب
چون بسی ابلیس آدم روی هست پس به هر دستی نشاید داد دست
قلمرو فکری:
چون شیطان های انسان نمای زیادی وجود دارد، پس نباید به هر کس دست دوستی داد.
قلمرو زبانی:
واژه |
معنی واژه |
واژه |
معنی واژه |
بسی |
بسیاری |
ابلیس |
اهریمن |
شاید |
شایسته است |
آدم روی |
آدم نما |
بیت ß 3 جمله
قلمرو ادبی:
هست و دست ß قافیه
آدم روی ß تشبیه (چهره ای مانند چهرۀ آدم)
ابلیس و آدم ß تضاد
دست دادن ß کنایه از«همنشینی کردن»
هست و دست ß جناس ناهمسان
دست ß واژه آرایی