فی قِسْمِ الْجَوازاتِ فِی المِطارِ |
|
در قسمت گذرنامه در فرودگاه |
|
شُرطیُّ إدارهِ الْجَوازاتِ |
اَلْمُسافِرُ الْإیرانیُّ |
پلیس اداره گذرنامه |
مسافر ایرانی |
أَهلاً وَ سَهلاً بِکُم. مِن أَیِّ بَلَدٍ أَنتُم؟ |
نَحنُ مِن إیران وَ مِن مَدینَهِ زابُل. |
خوش آمدید، شما اهل کدام کشور هستید؟ |
ما از ایران و از شهر بابل هستیم. |
مَرحَباً بِکُم. شَرَّفتُمونا. |
أَشکُرُکَ یا سَیِّدی. |
درود بر شما، به ما افتخار دادید. |
از تو تشکر میکنم آقا! |
ماشاءاللّٰهُ! تَتَکَلَّمُ بِالْعَرَبیَّهِ جَیِّداً! |
أُحِبُّ هٰذِهِ اللُّغَهَ. اَلْعَرَبیَّهُ جَمیلَهٌ. |
ما شاء الله به خوبی عربی صحبت میکنی! |
این زبان را دوست دارم، عربی زیباست. |
کَمْ عَدَدُ الْمُرافِقینَ؟ |
سِتَّهٌ: والِدایَ وَ أُختایَ وَ أَخَوایَ. |
تعداد همراهان چند نفر است؟ |
شش نفر: پدر و مادرم، دو خواهر، دو برادرم. |
أَهلاً بِالضُّیوفِ. هَل عِندَکُم بِطاقاتُ الدُّخولِ؟ |
نَعَم؛ کُلُّ واحِدٍ مِنّا بِطاقَتُهُ بِیَدِهِ. |
مهمانان خوش آمدید. آیا شما کارتهای ورود دارید؟ |
بله، هر یک از ما کارتش در دستش است. |
اَلرِّجالُ عَلَی الْیَمینِ وَ النِّساءُ عَلَی الْیَسارِ لِلتَّفتیشِ. |
عَلَی عَینی. |
مردان سمت راست و زنان سمت چپ برای بازرسی |
بر روی چشم. |
رَجاءً؛ اِجعَلوا جَوازاتِکُم فی أَیدیکُم. |
نَحنُ جاهِزونَ |
لطفا، گذرنامههایتان را در دستتان بگیرید. |
ما آمادهایم. |