هویت هر جهان اجتماعی متأثر از لایه های عمیق فرهنگی است. این لایه ها به مثابه روح و شالوده فرهنگ می باشند.
منظورمان از هویت جهان اجتماعی همان چیستی جامعه و کیستی افراد جامعه است. آنچه که این هویت(کیستی و چیستی) جامعه را تعیین می کند. لایه های عمیق فرهنگی می باشند.
برای روشن تر شدن بحث ابتدا می بایست به تشریح لایه های فرهنگی بپردازیم.
شامل قوانین رسمی و قواعد غیر رسمی هستند. مثال : قانون اساسی و تمامی قوانین رسمی که در بخش های مختلف جامعه وجود دارند. مانند قوانین موجود در سازمان ها و ادارات مختلف. ( عدم رعایت این قوانین منجر به مجازات رسمی قانون شکنان می شود )/ قواعد غیر رسمی : قواعدی مانند احترام به بزرگترها – رعایت آداب و رسوم و .... این قوانین بطور رسمی تصویب نشده و عدم رعایت آنها مجازات رسمی در پی ندارد اما اگر نادیده گرفته شوند. احتمالا موجب فاصله گرفتن و رنجش دیگران و حتی موجب طرد شدن از جمع می شوند. ( قواعد غیر رسمی در سنت ها، آداب و رسوم و ...خود را نشان می دهند).
تمامی هنجارها چه رسمی و چه غیر رسمی از درون باورها و ارزش ها ( لایه های عمیق ) استخراج می شوند.
تمام آن چیزهایی که مظهر و سمبل باورها، ارزش ها یا هنجارها می باشند .هر نماد در واقع نماینده یا نشانگر یک باور ، ارزش یا هنجار بوده و حاوی یک معنا می باشد . (نماد می تواند بصورت یک شیء / یک کلمه یا عبارت / یک اندیشه یا مفهوم/ یک شکل و ... باشد) .
نمادها می توانند طبیعی یا قراردادی باشند.
مستقیما به یک معنا اشاره دارند. ( میان نماد طبیعی (نشانه) و معنای آن شباهت عینی و رابطه همجواری وجود دارد / بدون توضیح قابل فهم هستند)
مثال
بلند شدن دود که نشانه آتش می باشد./ برافروخته شدن چهره هنگام درگیری که نشانه عصبانیت می باشد.
بطور غیرمستقیم به یک معنا اشاره دارند. (میان نماد و معنای آن هیچگونه شباهت عینی و رابطه همجواری وجود ندارد/ از طریق قراردهای اجتماعی بوجود می یابند و معمولا از طریق آموزش مسقیم باید آموخته شوند) مانند: صدای زنگ مدرسه /تابلوهای راهنمایی و رانندگی / تمامی کلمات و...
تمامی اشیا، ساختمان ها، مغازه ها ، کلمات و عبارات، خوراک ها و پوشاک ها و ....اصولا هر چیزی که توسط انسانها ایجاد شده اند، همگی نماد ( طبیعی یا قراردادی ) هستند. اگر در تک تک آنها دقت کنید. متوجه می شوید که هر کدام از آنها سمبل و تجلی باورها، ارزشها و هنجار ها هستند (همگی معنی دار هستند ( دارای یک معنا هستند( همگی آنها نشانه یا نماینده و نمایش دهنده باورها ، ارزش ها و هنجارهای اجتماعی هستند)
آن دسته از پدیده های مطلوب و خواستنی که مورد پذیرش و تمایل همگان هستند.
مثال
احترام به پدر و مادر – همدردی کردن- دانایی (دانستن) - نظم و انضباط و ........ (تمامی ارزشها از درون باورها شکل می گیرند یا استخراج می شوند)
شامل عقاید و باورهای راجع به هستی / انسان و معرفت (شناخت یا دانش).
هر جامعه های باورهای خاص خود را در خصوص هستی، انسان و معرفت دارد.
به باورها و نگرش های یک جامعه نسبت به هستی ؛ هستی شناسی گفته می شود(هستی شناسی یعنی اینکه باور و نگرش اکثریت افراد یک جامعه نسبت به هستی چگونه است. آیا هستی را فقط شامل این دنیا می دانند یا به جهان دیگری هم اعتقاد دارند.)
به باورها و نگرش های یک جامعه نسبت به انسان. انسان شناسی گفته می شود (انسان شناسی یعنی اینکه باور و نگرش اکثریت افراد یک جامعه نسبت به انسان چگونه است، آیا انسان را موجودی فعال و خلاق و مختار می دانند. که می تواند بر محیط و شرایط موجود تاثیر بگذارد یا برعکس موجودی منفعل و مجبور که اسیر شرایط و محیط بوده و شخصیتی منقعل دارد)
به باورها و نگرش های یک جامعه نسبت به معرفت. معرفت شناسی گفته می شود ( معرفت شناسی یعنی اینکه باور و نگرش اکثریت افراد یک جامعه نسبت به معرفت چگونه است، آیا آنان تنها روش حسی – تجربی را معتبر دانسته و مدعی هستند که صرفا از طریق این روش می توان به شناخت و معرفت صحیح دست یافت یا اینکه علاوه بر روش حسی – تجربی، روش های عقلانی و وحیانی را هم معتبر دانسته و مدعی اند که این روش ها نیز می توانند ما را به معرفت و دانش درست برسانند)
برای درک بهتر معرفت شناسی می بایست میان دو مفهوم knowledge و science تمایز قائل شد .
به معنای معرفت یا شناخت بوده و به تمامی روش های کسب دانش اشاره دارد. روش هایی مانند روش حسی -تجربی / عقلانی / وحیانی و.....
به معنای علم تجربی است و صرفا به روش حسی – تجربی اشاره دارد (science تنها یکی از انواع روش های کسب شناخت یا معرفت (knowledge ) است.)
در جوامع متجدد معرفت و شناخت صرفا به science محدود شده و تنها روش تجربی معتبر دانسته می شود. اگر این رویکرد به جوامع دیگر سرایت کند موجب ایجاد بحران های معرفتی می شود .
هر جامعه ای هستی شناسی، انسان شناسی و معرفت شناسی خاص خود را دارد که همین موجب تمایز آن جامعه از دیگر جوامع می شود. این باورهای بنیادی (هستی شناسی، انسان شناسی و معرفت شناسی) هویت جامعه را می سازد و ارزشها و هنجارها و نمادهای جامعه را شکل می دهند.
بنابراین این باورهای بنیادی است که موجبات انسجام و همدلی اعضای جامعه شده و در عین حال موجب هویت یابی و تمایز یک جامعه از سایر جوامع می گردد. این باورهای بنیادی همان روح و شالوده فرهنگ یک جامعه می باشند. منظور از شالوده همان پایه و اساس می باشد.
اکنون می توان فهمید که چرا در 8 سال دفاع مقدس جوانانی از اقصی نقاط کشور در اوج همدلی و ایثار از خاک ایران عزیز دفاع می کردند. دلیل این بود آن جوانان عزیز علیرغم تفاوتهای ظاهری ( قیافه – لهجه – آداب و رسوم و... )در لایه های عمیق شخصیت خود یعنی همان باورها و ارزش های بنیادین مشترک بودند. رمز پیروزی آنان در اشتراکشان در لایه های عمیق فرهنگی بود. تا زمانی که این اشتراک در بین اعضای یک جامعه باشد تداوم و پیشرفت آن جامعه تضمین شده است.
اکنون بهتر می فهمیم که چرا دشمنان این آب و خاک به جنگ فرهنگی روی آورده و باورها و ارزش های بنیادی ما را نشانه گرفته اند.
محمود کرمی / زنجان / خدابنده