واحدهای اندازه گیرى که قبل از اسم غیر قابل شمارش بکار میروند جمع بسته میشوند نه اسم غیرقابل شمارش.
تعدادى از واحدهایى که براى شمارش اسم هاى غیر قابل شمارش استفاده میشوند عبارتند از:
A piece of | یک تکه از |
A loaf of | یک قرص |
A kilo of | یک کیلو از |
A drop of | یک قطره |
A bottle of | یک بطری از |
A bag of | از یک کیسه |
A cup of | یک فنجان |
A packet of | یک بسته |
A sheet | یک برگه از |
A carton of | یک کارتن |
A jar of | یک شیشه از |
A glass of | یک لیوان از |
A can of | یک قوطی |
A tube of | یک لوله |
A slice of | یک برش، یک تکه |
A bowl of | یک کاسه از |
A box of | یک جعبه از |
A bar of | یک قاب / شمش |
باید به این مسأله هم اشاره کنیم چون زبان فارسى و انگلیسى دو زبان متفاوت هستند، این احتمال وجود دارد که اسمی در زبان فارسی قابل شمارش باشد اما در زبان انگلیسی غیر قابل شمارش محسوب گردد.
1)اسمهای انتزاعی
که به طور فیزیکی قابل لمس کردن نیستند.
advise | نصیحت |
sunshine space | نور خورشید |
Interest | علاقه |
knowledge | فضا دانش |
Happiness | خوشبختی |
pain | درد |
power | نیرو |
danger | خطر |
love | عشق |
fear | ترس |
experience | تجربه |
Health | سلامتی |
luck | شانس |
Honesty | صداقت |
Music | موسیقی |
education | آموزش |
Patience | صبر |
money | پول |
help | کمک |
۲) اسمهایی که برای تشکیل آنها چند مواد ترکیب شده تا آن اسم بوجود آید:
Air | paper | soup | sugar | Cheese | cement | vocabulary | cake | bread |
هوا | کاغذ | سوپ | شکر | پنیر | سیمان | لغت | کیک | نان |
اسم زبانها | |||||
English | Italian | Japanese | Italian | French | German |
3) اسمهایی که به ظاهر اسم جمع هستند ولی در واقع اسم های غیر قابل شمارش می باشند.
Mathematics | News | Physics |
۴)مایعات و نیمه جامدات و گازها:
کلمه | Iron | meat | blood | Smoke | jam | ice | Wood | toothpaste | chocolate |
معنی | آهن | گوشت | خون | دود | مربا | یخ | چوب | خمیر دندان | شکلات |
کلمه | Milk | oxygen | water | coffee | Steam | soda | gold | Tea | butter |
معنی | شیر | اکسیژن | آب | قهوه | بخار | نوشابه | طلا | چای | کره |
۵)ورزشها و سرگرمیها:
Swimming | Fishing | Basketball | Wrestling | Shopping | Tennis |
6) ذرات و دانه ها
Sugar | شکر |
flour | آرد |
snow | برف |
Chalk | گچ |
dust | گرد و خاک |
sand | شن |
Rice | برنج |
hair | موی سر |
salt | نمک |
۷) اسامی که به یک مجموعه (واحد کل) اشاره دارند:
Furniture | مبلمان منزل |
homework | تکلیف |
clothing | پوشاک |
Machinery | ماشین آلات |
jewelry | جواهرات |
transportation | حمل و نقل |
Fruit | میوه |
baggage | وسایل سفر |
equipment | تجهیزات |
۸) اسامی رشته های تحصیلی و عناوین درسها:
Art | Biology | History | Mathematics | Chemistry | Geography |
۹) پدیده های طبیعی
Thunder | رعد و برق |
heat | گرما |
weather | آب و هوا |
Fire | آتش |
snow | برف |
sunshine light | نور خورشید |
storm | طوفان |
cold | سرما |
Wind | باد |
rain | باران |
fog | مه |
از آنجایى که اسم هاى غیر قابل شمارش حالت جمع ندارند و همیشه همچون اسمهای مفرد در نظر گرفته میشوند، فعلهایى که با آنها به کار میروند باید به صورت مفرد باشند.
مثال
There is a lot of news about the car accident.
"در مورد تصادف ماشین خبر های زیادی وجود دارد"
Not:There are a lot of news about the car accident.
10) تعیین کننده های کمیتی که قبل از اسم جمع قابل شمارش قرار می گیرند:
Few | A few | Some | Many | Several | Plenty of | Lots of | A lot of |
این تعیین کننده ها باید حتما قبل از اسم جمع قابل شمارش باشند نه مفرد.
۱۱) تعیین کننده های کمیتی که قبل از اسم غیر قابل شمارش قرار می گیرند:
A little | Plenty of | Much | Lots of | A lot of | Some | Little |
12) تعیین کننده های کمیتی مشترک : برخى از تعیین کننده هایى که قبل اسم هاى جمع قابل شمارش و اسم هاى غیر قابل شمارش مشترک هستند که عبارتند از:
Lots of, a lot of, plenty of, some
این سه تعیین کننده هم "قبل از اسم هاى جمع قابل شمارش " مورد استفاده قرار :
plenty of ,a lot of, lots of
کاربرد میگیرند و هم "قبل از شمارش اسمهاى غیر قابل ". اگر قبل از اسمهاى جمع قابل شمارش مورد استفاده قرار بگیرند " تعداد زیاد "را نشان میدهند و اگر قبل از اسمهاى غیر قابل شمارش بیایند "مقدار زیاد" آن اسم را مشخص میکنند.
Ali has a lot of problems in math.
قبل از اسم جمع قابل شمارش))
علی در ریاضی مشکلات خیلی زیادی دارد.
مثال
I bought lots of books for my brother.
(قبل از اسم جمع قابل شمارش)
من کتابهای خیلی زیادی را برای برادرم خریدم .
Last month, he spent lots of money
(قبل از اسم غ ق ش).
ماه گذشته او پول خیلی زیادی را خرج کرد
These days, Raman is very busy and he doesn’t have a lot of time to exercise.
(قبل از اسم غ ق ش)
"این روزها رامان خیلی سرش شلوغه و وقت " خیلی زیادی برای ورزش کردن ندارد.
میتواند در جملات مثبت سؤالی و منفی قبل از اسم "جمع قابل شمارش" مورد استفاده قرار بگیرد lots of. وa lot of فقط از many عباراتى که به زمان مربوط میشوند به جاى ،ماه ، هفته و روز و …
نکته: قبل از اسامى سال استفاده میشود.
مثال
They have been to England many years ago.
“آنها خیلی وقت پیش در انگلستان بوده اند
(Not: They have been to England a lot of years ago).
به معناى مقدار "زیاد" میباشد و تنها قبل از اسمهاى"شمارش غیر قابل " مورد استفاده قرار مى گیرد. Much بیشتر در جملات منفی و سؤالی مورد استفاده قرار مى گیرد.
مثال
I didn’t have much money to buy a present for my mother.
من پول زیادی برای خرید کادو برای مادرم نداشتم.
قبل از اسامی"جمع قابل شمارش" و به معنی"مقداری" قبل از اسامی"غیر قابل شمارش " بکار برده میشود. از اکثرأ در جملات "مثبت" استفاده میکنیم:
مثال
There is some milk in the bottle
(قبل از اسامی غیر قابل شمارش)
در بطری کمی شیر وجود دارد.
I have some pens in my bag
(قبل از اسامی جمع قابل شمارش).
"من در کیفم تعدادی خوکار دارم.
اما برای "درخواست" و "پیشنهاد" از some در جملات "سؤالی" هم بهره میگیریم:
مثال
Would you like some milk?
آیا کمی شیر میل داری؟
هردو قبل از اسم "جمع قابل شمارش" استفاده میشوند. درجملاتى که در آن از a few ستفاده میشود .: مفهوم "مثبت" را مى رساند (به معناى تعداد کم در حدى که کافى باشد ) و برعکس در جملاتى که در آنها قبل اسم از استفاده few بشود جمله "منفی" میشود. (به معناى تعداد خیلی خیلی کم در حدى که کافى نباشد و در حد صفر میباشد.)
مثال
There are a few students in the class. There are enough people to hold the class.
تعداد کمى دانش آموز سر کلاس هستند. براى تشکیل کلاس کافى هستند. (کلاس تشکیل میشود)
There are few Students in the class. There are not enough people to hold the class.
تعداد خیلی خیلی کمى دانش آموز سر کلاس هستند. براى تشکیل کلاس کافى نمیباشند( کلاس تشکیل نمیشود)
بعد از هردوى اینها از اسم "شمارش غیر قابل " استفاده میکنیم .درجملاتى که در آن از a little استفاده میشود مفهوم "مثبت" را مى رساند(به معناى مقدارکم در حدى که کافى باشد) و برعکس در جملاتى که در آنها قبل اسم از" استفاده بشود جمله little منف" میشود. (به معناى مقدار خیلی خیلی کم در حدى که کافى نباشد و در حد صفر میباشد.)
مثال
My parents are going to visit us tonight. We have a little fruit in the fridge.
“والدینم امشب میخواهند از ما دیدن کنند. در یخچال یه مقدار میوه داریم. " (میوه کم است اما به اندازه کافی میباشد).
My parents are going to visit us tonight. We have little fruit in the fridge.
"والدینم امشب م داریم یخواهند از ما دیدن کنند. در یخچال مقدار خیلی خیلی کمی میوه . "(میوه خیلی کم است به اندازه کافی نمیباشد).
در جمله اى که در آن از، little و یاfew مفهوم آن "منفی" بوده و نشان میده که تعداد یا مقدار آن اسم بیش از حد کم میباشد پس جمله "منفی" میشود.
همانطور که در بخش هاى قبل اشاره کردیم اعداد هم جزئى از تعیین کننده ها محسوب میشوند. ما مى توانیم قبل از اسم هاى قابل شمارش از اعداد براى مشخص کردن تعداد آن اسم استفاده کنیم .نکته اى که اینجا وجود دارد این است که به غیر از عدد یک ، بعد از سایر اعداد باید اسم "جمع قابل شمارش" بکار برده شود.
اعداد هم به عنوان تعیین کننده هاى قبل از اسم به کار میروند. زمانى که اعداد داراى دهگان و یکان باشند و به صورت حروفى باید بین دهگان و یکان یک خط تیره قرار داده بشود. این موضوع فقط در مورد ، چه قبل از اسم و یا بدون اسم بیایند ، نوشته بشوند اعدادى هست که دهگان و یکان دارند و شامل اعداد بزرگتر نمیشود. پس باید اعداد "بیست و یک" تا "نود و نه" که قبل از اسم . خط تیره اى بین دهگان و یکان آنها قرار داده شود ، براى تعیین تعداد آن اسم قابل شمارش به کار میروند:
eighty- three horse’s | forty- seven books | Twenty- five Language |
Three hundred horses // one million books
2 ما بین عدد و اسم هرگز حرف اضافه ای نمی آید.
One million of books
3 برای اشاره به مفاهیم کلی مثل صدها، هزاران، میلیونها و... میتوان اعداد را جمع بست و قبل از آن اسم از حرف اضافه of استفاده کرد:
Hundreds of students - thousands of books- millions of birds
4 اگر هر عددی بالاتر از صد تا بی نهایت ، داراى عددى باشد که دهگان و یکان دارد،فقط ما بین عدد دهگان و یکان خط تیره گذاشته مى شود:
Two hundred thirty- five books
دویست و سی و پنج کتاب
One thousand sixty- eight books
یک هزارو شصت و هشت کتاب
یادآوری مهم: همانطور که مى دانید در انگلیسى صفت مى تواند قبل از اسم قرار بگیرد. در اسمهایى که قابل شمارش باشند و قبل از آنها صفت آمده باشد مى توانیم براى شمردنشان قبل از آنها از اعداد استفاده کنیم. "اسم ر عدد و صفت ما بت" میآید. اگر اسم مفرد باشد مى توانیم از ترکیب زیر استفاده کنیم .
One + صفت +اسم مفرد قابل شمارش
مثال
I bought one interesting book.
کتاب جالب خریدم.
من یک و اگر اسم قابل شمارش جمع باشد باید از ترکیب زیر استفاده کنیم.
Two/three/...+ اسم قابل شمارش جمع + صفت
مثال
I bought two interesting books
من دو کتاب جالب خریدم
زمانى از How many در جمله براى سوالى کردن استفاده مى کنیم که بخواهیم از تعداد از اسم قابل شمارش جمع در جمله باخبر شویم. پس باید حواسمان باشد که بعد از فقط اسم "قابل شمارش جمع" مورد How many استفاده قرار مى گیرد و ما نمى توانیم از اسم مفرد قابل شمارش استفاده کنیم. براى سوالى کردن از ترکیب زیر استفاده مى کنیم:
How many+ ساختار سوالی جمله + اسم قابل شمارش جمع
مثال
How many children do you have?
شما چه تعداد بچه دارید؟
زمانى که بخواهیم از مقدار اسم "غیرقابل شمارش" در جمله مطلع شویم از برای سؤالی کردن جمله ازHow much استفاده میکنیم. پس به این نکته توجه کنید که بعد ازHow much از اسم غیر قابل شمارش استفاده میکنیم. براى سؤالى کردن از ترکیب زیر استفاده مى شود:
How much+ ساختار سؤالی جمله + اسم غیر قابل شمارش
مثال
How much money do you need?
چه مقدار پول لازم دارید؟
جمله ساده به جمله اى گفته میشود که حداقل داراى "فاعل" و "فعل" باشد. البته در این جملات مى توانیم از مفعول و قید هم استفاده کنیم. در این گونه جملات ما داریم درباره یک کسى یا یه چیزى صحبت مى کنیم که به آن "فاعل" جمله میگویند. به تعریف دیگر فاعل انجام دهنده آن کار یا عمل فعل است. به کلمه اى که فاعل آن را انجام میدهد "فعل" میگویند.
My brother فاعل is sleeping فعل.
Heفاعل fell downفعل.
Theyفاعل are singingفعل .
مى تواند شامل موارد زیر باشد:
اسم شخص
مثال
Hassan, Jack, Zahra, David, Parsa.
ضمیر فاعلی
مثال
I, you, he, she, it, we, they
اسم مکان
مثال
House, mountain, road, shop, school, class
اسم شى یا وسیله
مثال
Computer, car, book, airplane
در زبان انگلیسى اولین حرف اولین کلمه هر جمله اى باید با حرف بزرگ نوشته شود و درانتهای جمله ی خبری باید "نقطه" گذاشته شود.
یک جمله ساده به غیر از فاعل و فعل مى تواند مفعول هم داشته باشد و مفعول اسمى است که کار بر روى آن انجام میشود. مفعول بعد از فعل اصلی جمله یا بعد از حروف اضافه بکار برده میشود.
چنانچه نخواهیم مفعول در جمله ای تکرار شود به جای آن از ضمایر مفعولی استفاده میکنیم:
Me, you, him, her, it, us, you, them
فعلى است که در جمله به مفعول نیاز دارد:
He plays football
فعلی است که نیازی به مفعول ندارد:
He came
قید کلمه اى است که براى توصیف نحوه،زمان، مکان و تعداد دفعات تکرار فعل در جمله مورد استفاده قرار مى گیرد یک جمله ساده میتواند علاوه بر داشتن فاعل، فعل و مفعول اطلاعات دیگرى رو به شکل قید هاى مکان، زمان،حالت و قیدهاى تکرار در جمله به ما بدهد.
مثال
He is studying English hard
او دارد به شدت انگلیسی می خواند.
قید های حالت " چگونگی نحوه انجام و اتفاق افتادن فعل" را بیان میکنند. مثلأ آن فعل به چه صورتى انجام شده.مثال 2 دونده را در نظر بگیرید. هر دوى آنها درحال دویدن هستند اما ممکن است یکى از آنها "سریع "بدود و یکى از آنها "آرام" بدود. در اینجا فعل ما "دویدن" است. اما آن کلمه اى که میآید و درباره نحوه انجام شدن آن فعل یعنى سریع یا آرام دویدن صحبت مى کند قید حالت نامیده میشود.
مثال
They are running. Jack is running fast, but his friend is running slowly.
آنها دارن میدوند. جک داردسریــــع میدود ولی دوستش دارد آهسته میدود.
براى پیدا کردن قید حالت مى توانیم با پرسیدن سؤال "یا "چطور how" "متوجه قید حالت در جمله بشویم.
مثال
How is Jack running?He is running fast.
جک داره چطورمیدود؟اون داره سریــــع میدود.
قیدهاى حالت که براى توصیف حالت فعل مى باشند به طور معمول قبل یا پس از فعلى که مى خواهد حالتش را بیان کنند قرار مى گیرند. اگر فعلى، فعل متعددى باشد یعنى داراى مفعول باشد این قیدها مى توانند پس از مفعول قرار بگیرند.
She فاعل is reading فعل the letterمفعول slowly حالت قید
She’s slowlyحالت قید readingفعل اصلی the letter.
او به آرامی در حال خواندن نامه است.
باید به این نکته توجه کنید که قید حالت نمى تواند بین فعل و مفعول قرار بگیرد.
She read slowly the letter.
این جمله نادرست مى باشد چون قید حالت slowly بین فعل و مفعول قرار گرفته است.
قیدهاى مکان قیدهایى هستند که درباره مکان انجام شدن و اتفاق افتادن فعل صحبت میکنند. پس به عبارت دیگر قیدهاى مکان در واقع کلماتى هستند که "مکان و جاى " انجام شدن فعل را نشان میدهند. همان مثال دونده را در نظر بگیرید.
مثال
Jack is running on the street.
"جک در حال دویدن در خیابان است."
براى اینکه در یک جمله قید "مکان" را شناسایى کنیم مى توانیم سؤالwhereیا "کجا" را بپرسیم “
قیدهاى زمان قیدهایى هستند که درباره "زمان انجام شدن فعل" به ما اطلاعاتى را ارائه مى کنند. این قیدها به ما میگویند که چه زمانى آن کار (فعل) اتفاق افتاده است. پس مى توانیم بگوئیم که قیدهاى زمان کلماتى هستند که زمان اتفاق افتادن یک کاری را به ما نشان میدهند و میگویند که این کار چه زمانى رخ داده است:
Jack was running yesterday.
براى اینکه در یک جمله اى بخواهیم قید زمان را مشخص کنیم مى توانیم سؤال "یا when " " یا " چه زمانى ،" "چه موقع ، کى" برای سؤال را بپرسیم تا قید زمان در جمله مشخص شود (What time برای سوال پرسیدن در مورد ساعت استفاده میشود.)