نصب اپلیکیشن

صفحه رسمی مای درس

اطلاع از آخرین تغییرات، جوایز و مسابقات مای درس
دنبال کردن
2 سال قبل
0

معنی واژگان درس «آغازگری تنها»:

واژه

معنی واژه

واژه

معنی واژه

بر

سینه

رعنا

خوش قد و قامت

فراخ

پهن

ولایتعهدی

قائم مقامی، خلافت

فرزانه

دانشمند، دانا

مُرشد

راهنما، هدایت کننده

اذن

اجازه، رُخصت

خواست

اراده، میل

گیرا

جذّاب، فریبنده

امتداد

ادامه، درازا

رعیّت

عامۀ مردم

توازن

تعادل، برابری

طوایف

جمع طایفه، اقوام

تباهی

نابودی

مشام

بینی، حسّ بویایی

دیار

سرزمین، کشور

حامل

حمل کننده

مصمّم

با اراده

تنوره

دودکش، آتشدان

چابک

چالاک، ماهر

فراز

ارتفاع، اوج، بلندی

ناظران

بینندگان

سپیده

بامدادان، سحرگاه

صفیر

صدای بلند و تیز

توده

انبوه

فَوَران

جوشش

آز

حرص و طمع

میسّر

ممکن

وامانده

ناتوان

رزم

جنگ، نبرد

سنگ پاره

تکّه سنگ

بی باکانه

بدون ترس

عرصه

میدان

محشر

روز قیامت

توفندگی

خروشندگی، غرّندگی

وجد

سرور، شادمانی و خوشی

جان فشانی

جان خود را فدا کردن

موعد

هنگام، زمان

کرانه

ساحل

سدوار

مانند سد

دربار

کاخ شاهی

بزم

جشن، مهمانی

مسلّم

قطعی

خفّت

خواری

خوف

ترس

علی رغم

با وجود

تحسین

آفرین گفتن، ستایش

اعجاب

شگفتی

یک سویه

یک طرفه

مُلک

کشور، سرزمین

ایمِن

در امان، محفوظ، سالم

درایت

آگاهی، دانش، بینش

موصل

شهری در عراق

اسارت

اسیری، زندانی

آسایشگاه

محلّ استراحت

اردوگاه

محلّ تجمع اسیران

ذهنیت

نوع تفکّر

فرزانه

دانشمند

کرامت

سخاوت، جوانمردی

دریغ

افسوس

شایق

آرزومند، مشتاق

اغلب

غالب تر، بیشتر

مقرّر

معلوم، تعیین شده

رغبت

میل

اعیاد

جمع عید، جشن ها

موزون

هماهنگ، خوش نوا

غیرت

حمیّت، تعصّب

خیمه شب بازی

نمایش عروسکی

کورسو

نور اندک، روشنایی کم

استعداد

توانایی

طرد

اخراج، تبعید، راندن

غربت

دوری، بیگانگی

ترجیح

اولویت، برتری، تقدّم

تفریط

کوتاهی کردن در کاری

منزوی

گوشه نشین، گوشه گیر

وجد

سرور، شادمانی و خوشی

تدارک

مهیّا کردن، آماده ساختن

معبد

پرستشگاه، محلّ عبادت

افق

کرانه، چشم انداز، دورنما

             تصرّف            

به دست آوردن، مالک شدن

خوش ذوق

خوش سلیقه، خوش قریحه

رمق

تاب، توان، باقی ماندۀ جان

اعطا

واگذاری، بخشش، عطا کردن

تنوره کشیدن

در حال چرخیدن به هوا رفتن

جنون

شیفتگی، شیدایی، شوریدگی

طاقت فرسا

توان فرسا، سخت و تحمّل ناپذیر

وقفه

درنگ، ایست، فاصلۀ زمانی کوتاه

بعثی ها

نیروهای ارتش عراق در زمان صدام

گنجه

نام شهری مشهور بین تبریز و گرجستان

جبهۀ بیرون

منظور جنگ با دشمنان خارجی و داخلی

حماسی

منسوب به حماسه، اشعار حماسی و رزمی

نایب السّلطنه

کسی که به نیابت از شاه، شهری را اداره کند

افراط

از حد درگذشتن، زیاده روی، مقابلِ تفریط

نهیب

فریاد بلند، به ویژه برای ترساندن یا اخطار کردن

لُعاب

آب دهان، روکش مخصوصی که روی سفال و کاشی می کشند

چنبره زدن

چنبر زدن، حلقه زدن، به صورت خمیده و حلقه وار جمع شدن

هر دو جبهه

منظور جنگ با اندیشه های پوسیده و دشمنان داخلی و خارجی

التهاب

شعله ور شدن و بر افروختن؛ مجازاً ناآرامی، بی قراری، اضطراب

بخَتک

موجود خیالی یا سیاهی ای که بر روی شخص خوابیده می افتد؛ کابوس

زنبورک

نوعی توپ جنگی کوچک دارای دو چرخ که در زمان صفویه و قاجاریه روی شتر می بستند

دارالسّلطنه

پایتخت؛ در دورۀ صفوی و قاجار، عنوان بعضی از شهرها که شاهزاده یا ولیعهد در آن اقامت داشت

تحت الحمایگی

تحت الحمایه بودن؛ تحت الحمایه ویژگی کشور، سرزمین یا فردی است که معمولاً به موجب پیمانی با یک کشور نیرومند، تحت حمایت او در می آید و در عوض، امتیازات و اختیاراتی به او می دهد. تحت الحمایگی در مورد یک کشور یا سرزمین، یکی از اشکال استعمار و مرحله ای قبل از تبدیل کامل به مستعمره است


سایر مباحث این فصل