Sina and Behzad are old friends. They have not seen each other for about three months. Behzad has called Sina.
سینا و بهزاد دوستان قدیمی هستند. آنها حدود سه ماه است که یکدیگر را ندیده اند. بهزاد به سینا زنگ زده است.
Behzad: Hi Sina. How is it going? I haven’t
seen you since Norooz.
بهزاد: سلام سینا. حالت چطوره، من تو را از نوروز ندیده ام.
Sina: Hi Behzad. Thanks for calling. I am home most of the time. I do different things like surfng the net and playing computer games.
سینا: سلام بهزاد. از تماست متشکرم. من بیشتر اوقات در خونه هستم. من چیزهای مختلفی انجام می دم مثل گشت و گذار در اینترنت و انجام بازی های کامپیوتری.
Behzad: How about your free time? Going out, jogging, playing football,...?
بهزاد: در اوقات فراغتت چطور؟ بیرون می ری، می دوی، فوتبال بازی می کنی ، ...؟
Sina: Nope. I rarely go out and hang out with my friends.
سینا :نه، من به ندرت بیرون میرم و با دوستانم وقت می گذرونم.
Behzad: I see. Reza and I are going to Darband for climbing and walking this Thursday. We really like to see you. Will you come with us?
بهزاد: متوجه شدم.رضا و من این پنج شنبه قصد داریم برای کوهنوردی و پیاده روی به دربند بریم. ما واقعاٌ دوست داریم تو را ببینیم. آیا با ما خواهی اومد؟
Sina: What?! Oh, no, I haven’t been there for a long time. I prefer to stay home and watch my movies on the weekend. I’ve bought lots of things to eat, too.
سینا: چی؟ اوه، نه، من برای مدتی طولانیه که اونجا نرفته ام. من ترجیح می دم در آخر هفته در خونه بمونم و فیلم هام رو تماشا کنم. من هم چنین چیزهای زیادی برای خوردن خریده ام.
Behzad: Come on! Stop being a couch potato! I guess you haven’t exercised for a long time. I think you are a bit fat now.
بهزاد: برو بابا! این قدر خوره ی تلویزیون نباش! من حدس می زنم تو برای مدت طولانی ورزش نکرده ای. من فکر می کنم الان کمی چاق هستی.
Sina: Um… actually, you’re right. I’ve gained fve kilos in three months. I really do not like to move!
سینا: اوم ... راستش رو بخوای، درست می گی. من در 3 ماه چند کیلو چاق شدم. من واقعاٌ دوست ندارم تحرک داشته باشم.
Behzad: See? I told you. Working with computers for a long time makes people sick and depressed.I’ve read about this somewhere.
بهزاد: می بینی! من به تو گفتم. کار کردن با کامپیوتر برای مدت طولانی افراد رو بیمار و افسرده می کنه. من در این باره در جایی (مطلبی) خوانده ام.
Sina: All right. You won!… When and where should we meet?
سینا :باشه، تو بردی. کی و کجا باید همدیگر رو ببینیم؟