به طور حتم مردمی که در یک جامعه زندگی میکنند، اهداف، آرمانها، ارزشهای مشترکی دارند، اهدافی مانند:
۱- رفع نیازهای اولیه
۲- آزادی
۳- عدالت
۴- امنیت
۵- آموزش و پرورش مطلوب
۶- سلامت و بهداشت مطلوب
۷- عزت و پیشرفت و ...
هرگاه مردم مطابق آرمانها عمل کنند، آرمانها به واقعیت تبدیل میشوند ولی آیا مردم هموار مطابق آرمانهای جامعه خود عمل میکنند؟
ارزشهایی که مردم یک جامعه از آن جانب داری میکنند و رعایت آن را لازم میدانند، اما در عمل ممکن است آن را نادیده بگیرند «فرهنگ آرمانی» نامیده میشود.
مسلما آن بخش از فرهنگ که مردم به آن عمل میکنند «فرهنگ واقعی» نام دارد و جهان اجتماعی را میسازد
بخشهایی از فرهنگ که از نظر علمی صحیح و مطابق فطرت انسان باشد «فرهنگ حق» و بخشهایی که از نظر علمی قابل دفاع نباشد و براساس خرافات شکل گرفته باشد «فرهنگ باطل» است
مثال
۱ عقیده به توحید
۲ وفای به عهد
۳ عدالت
۴ تحمل دیگران
۵ مدارا با کسانی که از شناخت حقیقت محروم مانده اند
۶ حمایت از مستضعفان و مظلومان
۷ دفاع از حقوق انسانها
۸ مهربانی با یکدیگر
از جمله عقاید و ارزش های حق اند.
مثال
۱ شرک
۲ ظلم
۳ بی عدالتی
۴ تجاوز به حقوق دیگران
۵ دنیا پرستی
۶ نژاد پرستی
۷ پول پرستی
از جمله عقاید و ارزش های باطل اند
«عقل» و «وحی» دو ابزار مهم شناخت عقاید و ارزش ها هستند و علومی که از این دو ابزار بهره می گیرند، می توانند درباره حق یا باطل بودن فرهنگ های مختلف داوری کنند
۱- توحید
۲- آزادی انسان ها از همه بندها و موانعی که بر سر راه سعادت آنها وجود دارد
۳- عدالت
۴- ایجاد شرایط مناسب برای رشد و تعالی همه انسان ها
همگی از عقاید و ارزش های حق اند و درستی آنها با موافقت یا مخالفت آدمیان تغییر نمی کند؛ بنابراین حقایق ثابت اند ولی از جهت وارد شدن به فرهنگ آرمانی و واقعی تغییر پذیرند. یعنی برای جامعه امکان انحراف از حق و پذیرش باطل وجود دارد همان گونه که امکان خروج از باطل و روی آوردن به حق نیز وجود دارد
نتیجه
جوامع می توانند بر مدار حق یا باطل بچرخند، اما حق و باطل بر مدار گزینش آنها تغییر نمی کند.