واژه |
معنی |
واژه |
معنی |
دلتنگ |
غمگین |
مانع |
سد، جلوگیری کننده |
محور |
اساس، مبنا |
مقابله |
رویارویی، مواجهه |
اعتقاد |
باور |
اعتقاد |
باور، ایمان، عقیده |
محتاج |
نیازمند |
عمليات |
فعالیت ها، کارها |
به شدت |
زیاده از حد، بسیار زیاد |
دژ |
حصار، قلعه |
سقوط |
افتادن |
دَم |
لحظه، زمان کوتاه |
گذرگاه |
محل عبور، جای گذر |
نفوذناپذير |
غیر قابل نفوذ |
حمله |
هجوم، يورش، تاختن |
محتاج |
نیازمند |
شوق |
میل، علاقه فراوان به چیزی |
||
بی وقفه |
بی درنگ، بدون توقف، پشت سر هم |
||
نظاره کردن |
نگاه کردن، تماشا کردن |
||
نظاره می کرد |
نگاه می کرد، تماشا می کرد |
||
متجاوز |
کسی که به دیگران ظلم کند، ستمگر |
||
خیره شدن |
توجه عمیق، نگاه کردن بدون برداشتن چشم |
||
مسئولیت |
سرپرستی یک کار مهم، بر عهده داشتن وظیفه ای |
||
وصف ناپذیر |
غیر قابل توصیف، وصف نشدنی |
||
سقا |
کسی که به تشنگان آب می دهد |
||
ترجیح دادن |
برگزیدن، برتری دادن چیزی یا کسی بر دیگران |
||
تسخیر ناپذیر |
مکان یا چیزی که به آسانی نتوان آن را به دست آورد، مکان یا چیزی که دسترسی به آن دشوار است |