نصب اپلیکیشن

صفحه رسمی مای درس

اطلاع از آخرین تغییرات، جوایز و مسابقات مای درس
دنبال کردن
2 سال قبل
0

متن درس «عهد و پیمان، عشق به مردم، رفتار بهشتی، گرمای محبّت» و نکات دستوری و آرایه های ادبی:

درس یازدهم

عهد و پیمان

 

شهید رجایی، معلّمی متواضع و صمیمی و در کارش بسیار دقیق و منظّم و جدّی بود.

دانش‌آموزان دوستش داشتند؛ همان گونه که وقتی رئیس جمهور هم شد، مردم او را دوست داشتند.

او زنگ تفریح میان دانش‌آموزان می‌رفت و با آنان گفت‌وگو می‌کرد. رفتار او با دانش‌آموزان چنان بود که بعد از دانش‌آموختگی، رشتهٔ دوستی را قطع نمی‌کردند. شهید رجایی به معلّمی عشق می‌ورزید. در آغاز سال تحصیلی با شاگردانش عهد و پیمانی داشت که تا آخر سال، هم خود و هم شاگردانش در حدّ توان به آنها پای‌بند می‌ماندند. به شاگردانش می‌گفت:

من دیر نمی‌آیم، شما هم دیر نیاید.

من غیبت نمی‌کنم، شما هم غیبت نکنید.

من به شما دروغ نمی‌گویم، شما هم به من دروغ نگویید.

من به هر قولی که به شما بدهم وفا می‌کنم، شما هم به هر قولی که به من می‌دهید، وفا کنید.

من خودم را موظّف می‌دانم که برای خیر و صلاح شما تلاش کنم، شما هم خودتان را موظّف بدانید که به توصیه‌های من عمل کنید و تکالیف تعیین شده را به انجام برسانید.

واژه

معنی واژه

واژه

معنی واژه

متواضع

فروتن، افتاده

صمیمی

با محبت

دقیق

ریزبین

منظم

مرتب، با انضباط

دانش آموختگی

تحصیل و درس خواندن

عهد

پیمان

پایبند می ماندند

عمل می کردند

موظف

مسئول

موظف می دانم

وظیفه ی خود می دانم

اصلاح

درستی، نیک اندیشی

توصیه

سفارش

تکالیف

جمع تکلیف

جدی

کسی که به کارهای خود اهمیت می دهد

غیبت

حاضر نبودن (پشت سر دیگری حرف زدن)

نکات دستوری و آرایه های ادبی:

تکرار  ß  کلمۀ «دیر»

تکرار  ß  کلمۀ «غیبت»

تکرار  ß  کلمۀ «دروغ»

تکرار  ß  کلمۀ «قول»

تکرار  ß  کلمۀ «موظف»

 

عشق مردم

 

در یکی از جمعه‌های اردیبهشت ماه سال 1360 همراه شهید رجایی رئیس جمهور وقت، به قم رفتیم. نخست برای زیارت حرم مطهّر حضرت معصومه (س) دم در صحن از اتومبیل پیاده شدیم. تازه از در داخل شده بودیم که یک‌باره موج جمعیت، رجایی را از جا کند و برد و برد و ما به دنبال او، نزدیک بود زیر دست و پا بمانیم.

وقتی رجایی به داخل ماشین آمد، عرق کرده و خسته بود. به او گفتیم: «اگر این وضع ادامه پیدا کند، دست و پای سالم برایتان باقی نخواهد ماند». همان طور که نفس نفس می‌زد، گفت: «بی‌دست هم می‌شود زندگی کرد ولی بی‌مردم نمی‌شود».

واژه

معنی واژه

واژه

معنی واژه

رئیس جمهور

مدیر اجرایی کشور

نخست

ابتدا

مطهّر

پاک و مقدّس

صحن

میدان، حیاط

وضع

حالت، وضعیت

رئیس جمهور وقت

رئیس جمهور آن زمان

نکات دستوری و آرایه های ادبی:

موج جمعیت  ß  اضافه ی تشبیهی (جمعیت مثل موج است)

تکرار  ß  کلمۀ «برد»

 

رفتار بهشتی

 

شهید رجایی، فرد بسیار منظّمی بود و برنامه‌هایش به هم ریخته نبود. سر ساعت به جلسه می‌آمد. برنامهٔ ورزش، خوراک، مطالعه و خواب او ساعت دقیق و معیّنی داشت و دقیقه‌ای عوض نمی‌شد. وقتی از پیدایش این خصلت در ایشان از او سوال می‌شد، می‌گفت: «من این نظم را از آقای بهشتی، یاد گرفته‌ام».

واژه

معنی واژه

واژه

معنی واژه

به هم ریخته

آشفته و بی نظم

جلسه

نشست و گردهمایی

خوراک

غذا خوردن

معین

مشخص، تعیین شده

عوض نمی شد

تغییر نمی کرد

خصلت

ویژگی رفتاری، خُلق و خو

نکات دستوری و آرایه های ادبی:

به هم ریخته  ß  کنایه از آشفته و بی نظم

 

گرمای محبّت

 

کوچه خلوت‌تر از همیشه بود. باد سردی می‌وزید. مصطفی چمران مثل هر روز از خانه بیرون آمده بود تا به مدرسه برود. هوا سردتر از روزهای پیش بود امّا مصطفی مجبور بود، راه خانه تا مدرسه را پیاده برود. برای آنکه کمی گرم شود، دست‌هایش را داخل جیبش فرو برد. دستش به سکّه‌های پول، خورد. مدّت‌ها بود پول‌هایش را برای خرید یک جفت دستکش جمع می‌کرد. سکّه‌ها را داخل جیبش تکان داد. لبخندی زد و با خودش گفت: «فکر می‌کنم امروز بتوانم دستکشی را که می‌خواهم، بخرم». این فکر به سرعتش افزود تا زودتر به مدرسه برسد.

از کوچه گذشت و وارد خیابان شد. خیابان سردتر از کوچه بود و باد با سرعت بیشتری می‌وزید. مصطفی خودش را کنار دیوار کشاند تا از هجوم باد در امان باشد. دست‌هایش را از جیب بیرون آورد؛ یقهٔ لباسش را بالاتر کشید؛ کمی احساس گرما کرد. حالا سرمای کمتری به صورتش می‌خورد. بعد دست‌هایش را دوباره داخل جیب‌هایش فرو برد. «امروز خیلی سرد است امّا عیبی ندارد، تحمّل می‌کنم. فردا حتماً دستکش می‌خرم. آن‌وقت، موقعی که به مدرسه می‌روم، دست‌هایم از سرما خشک نمی‌شود».

سرما بیشتر شده بود و راه، طولانی‌تر به نظر می‌آمد. چند قدمی که جلوتر رفت، ناگهان صدایی شنید، صدا آرام و ضعیف و بیشتر به ناله شباهت داشت. ایستاد و به اطرافش نگاه کرد. کمی دورتر، پیرمردی به درخت کهن‌سالی تکیه داده بود و در حالی که دستانش را به طرف مردم دراز کرده بود، از آنها کمک می‌خواست.

مصطفی سرما را فراموش کرد و با کنجکاوی به طرف پیرمرد رفت. هر چه جلوتر می‌رفت، صدای او را بهتر می‌شنید. پیرمرد حال خوبی نداشت. دست‌هایش در آن هوای سرد پاییزی سرخ شده بود و حرکتی نمی‌کرد. پیرمرد کمک می‌خواست امّا عابران بی‌توجّه به او، در حالی که سعی می‌کردند زودتر خود را به جای گرمی برسانند، از کنارش می‌گذشتند. صدای پیرمرد در میان زوزه‌ٔ باد گم شده بود.

مصطفی ناراحت شد. اصلاً فکر نمی‌کرد کسی فقیرتر از خود او هم پیدا شود. با خودش گفت: «حتماً خیلی نیازمند است که گدایی می‌کند». بعد دستش را در جیب کرد. احساس کرد صدای به هم خوردن سکّه‌ها را می‌شنود. کمی مکث کرد. انگار کسی به او می‌گفت: «مصطفی، این کار را نکن. خودت بیشتر به این پول نیاز داری. فکرش را بکن، اگر دستکش بخری، دیگر مجبور نیستی دست‌هایت را به هم بمالی تا گرم شوند». مصطفی برگشت و به پشت سرش نگاه کرد. کسی را ندید. لبخندی زد و گفت: «نه! اگر من به این پیرمرد کمک کنم، خدا هم به من کمک خواهد کرد». سپس دستانش را بالای دست‌های پیرمرد گرفت. وقتی مُشت مصطفی باز شد، سکّه‌ها غلتیدند و داخل دست پیرمرد قرار گرفتند. لبخند شادی، روی لب‌های پیرمرد نشست. مصطفی می‌توانست برق خوشحالی را در چهرهٔ او ببیند. سپس بی‌آنکه چیزی بگوید یا منتظر شنیدن چیزی شود، به طرف مدرسه به راه افتاد. باد سرد پاییزی همچنان در کوچه می‌وزید امّا مصطفی دیگر سردش نبود. او خوشحال بود و همین احساس، او را گرم می‌کرد.

واژه

معنی واژه

واژه

معنی واژه

جفت

دو تا

هجوم

حمله

امان

ایمن، امنیت

در امان بودن

در پناه بودن

عیب

اشکال، ایراد

تحمل

صبر کردن، شکیبایی

موقع

هنگام

شباهت

شبیه بودن، همانند بودن

کهنسال

قدیمی

کنجکاوی

توجه، پیگیری

عابران

رهگذران

بی توجه

بی اعتنا

سی

تلاش

زوزه

صدای گرگ

اصلاً

به هیچ وجه

مکث کرد

توقف کرد، ایستاد

انگار

به نظر، گویا

غلتیدند

سُر خوردند

فقیر

نیازمند، ندار، بی چیز، محتاج

خلوت

بدون شلوغی، کم رفت و آمد

نکات دستوری و آرایه های ادبی:

هجوم باد  ß  تشخیص یا جان بخشی

زوزۀ باد  ß  جان بخشی

تکرار  ß  کلمۀ «کمک» در «من اگر به این پیرمرد کمک کنم ، خدا هم به من کمک می کند»

برق خوشحالی  ß  اضافه ی تشبیهی (خوشحالی مثل برق است)

 

 

دیگر نکات دستوری و آرایه های ادبی:

رشته ی دوستی  ß  اضافه ی تشبیهی

رشته ی دوستی را قطع نمی کردند  ß  کنایه از تداوم ارتباط

عشق می ورزید  ß  کنایه از علاقه و محبت بسیار

موج جمعیّت  ß  اضافه ی تشبیهی

موج جمعیّت  ß  کنایه از جمعیت فراوان

زیر دست و پا بمانیم  ß  کنایه از آسیب دیدن

گرمای محبت  ß  اضافه ی تشبیهی

هجوم باد  ß  تشخیص

دست هایم از سرما خشک نمی شود  ß  کنایه از بی حس شدن در اثر سرما

زوزه ی باد  ß  اضافه ی استعاری؛ باد به گرگ تشبیه شده که انگار صدایش شبیه صدای زوزه گرگ است

همین احساس او را گرم می کرد  ß  کنایه از احساس رضایت قلبی

پیرمرد  ß  ترکیب وصفی مقلوب


سایر مباحث این فصل