اِبتَدَأَ الْعامُ الدِّراسيُّ الْجَديدُ وَ ذَهَبَ تَلاميذُ الْقَريَةِ إِلَی الْمَدرَسَةِ. کانَتِ الْقَریَةُ صَغیرَةً وَ جَمیلَةً. دَخَلَتِ الْمُدَرِّسَةُ فِي الصَّفِّ الرّابِعِ. کانَ الصَّفُّ مُزدَحِماً. قالَتِ الْمُدَرِّسَةُ لِلْبَنينَ: «اِجْلِسوا عَلَی الْيَمينِ» وَ قالَتْ لِلْبَناتِ: «اِجْلِسْنَ عَلَی الْيَسارِ»
سال تحصیلی جدید آغاز شد و دانش آموزان روستا به مدرسه رفتند. آن روستا کوچک و زیبا بود. خانم معلم وارد کلاس چهارم شد. کلاس شلوغ بود. خانم معلم به پسرها گفت: «سمت راست بنشینید» و به دخترها گفت: «سمت چپ بنشینید»
هيَ شاهَدَتْ تِلميذَةً راسِبةً باِسْمِ «سارة». رسَبَتْ «سارة» عِندَها فِي السَّنَةِ الْماضیةِ ؛فَحَزِنَتْ وَ ذَهَبَتْ لِمُشاهَدَةِ مِلفُّها لِلِطِّلاعِ عَلَی ماضيها.
في مِلَفِّ السَّنَةِ الأُولَی: هيَ تِلميذةٌ جَيِّدَةٌ جِدّاً. تَکتُبُ واجِباتِها جَيِّداً. هيَ نَشيطَةٌ و ذَکيَّةٌ.
او دانش آموزی مردود به نام ساره را دید. ناراحت شد و برای دیدن پرونده اش و برای آگاه شدن بر گذشته اش رفت.در پروندۀ سال نخست: او دانش آموزی بسیار کوشاست. تکلیف هایش را خوب می نویسد. او فعال است.
وَ في مِلَفِّ السَّنَةِ الثّانيَةِ: هيَ تِلميذةٌ جَيِّدَةٌ جِدّاً. لٰکِنَّها حَزينَةٌ. أُمُّها راقِدَةٌ فيِ المْسُتشَفیَ. وَ في مِلَفِّ السَّنَةِ الثّالِثَةِ: هيَ فَقَدَتْ والِدَتَها في هٰذِەِ السَّنَةِ. هيَ حَزينةٌ جِدّاً.
در پرونده سال دوم: او دانش آموزی بسیار کوشاست. ولی غمگین است. مادرش در بیمارستان بستری است. در پرونده سال سوم: او مادرش را در این سال از دست داد. او بسیار غمگین است.
وَ في مِلَفِّ السَّنَةِ الرّابِعَةِ: هيَ تَرَکَتِ الدِّراسَةَ وَ لا تُحِبُّ المَدرَسَةَ وَ تَنامُ فِي الصَّفِّ. الْمُدَرِّسَةُ لامتَ نَفْسَها وَ غَيَّرَتْ طَريقَةَ تَدريسِها.
و در پرونده سال چهارم: او درس خواندن را ترک کرد و مدرسه را دوست ندارد و در کلاس می خوابد.
خانم معلم خودش را سرزنش کرد و روش تدریسش را تغییر داد.
بَعدَ مُدَّةٍ في حَفْلَةِ ميلادِ الْمُدَرِّسَةِ جَلَبَ التَّلاميذُ هَدايا لَها وَ جَلَبَتْ سارة لِمُدَرِّسَتِها هَديَّةً في وَرَقَةِ صَحيفَةٍ. کانَتِ الْهَديَّةُ زُجاجَةَ عِطرِ أُمِّها، فيها قَليلٌ مِنَ الْعِطرِ،
پس از مدتی دانش آموزان در جشن تولد خانم معلم برایش هدیه هایی آوردند و ساره برای خانم معلمش هدیه ای در ورقۀ روزنامه ای آورد.
آن هدیه شیشه عطر مادرش بود که اندکی عطر در آن بود
فَضَحِكَ التَّلاميذُ؛ فَقالَتِ الْمُدَرِّسَةُ لِلْبَنينَ: «لا تَضْحَکوا» وَ قالَتْ لِلْبَناتِ: «لا تَضحَکْنَ» اَلْمُدَرِّسَةُ عَطَّرَتْ نَفْسَها بِذٰلِكَ الْعِطْرِ.
و دانش آموزان خندیدند؛ خانم معلم به پسرها گفت: نخندید و به دخترها گفت: «نخندید» خانم معلم با آن عطر به خودش عطر زد.
جاءَتْ سارة عِندَ مُدَرِّسَتِها وَ قالَتْ: «رائحتک مثل رائحة والدتی»
ساره نزد معلمش آمد و گفت: «بوی تو مانند بوی مادرم است»
شَجَّعَتِ الْمُدَرِّسَةُ سارة؛ فَصارَتْ تِلميذةً مِثاليّةً وَ بَعدَ سَنَواتٍ ؛ اِسْتَلَمَتِ الْمُدَرِّسَةُ رِسالَةً مِنْ سارة مَکْتوباً فيها: «أَنتِ أَفضَلُ مُعَلِّمَةٍ شاهَدْتُها في حَياتي. أَنتِ غَيَّرْتِ مَصيري. أَنا الأْنَ طَبيبَةٌ.»
خانم معلم ساره را تشویق کرد و او دانش آموزی موفق شد.و پس از چند سال؛ خانم معلم نامه ای از ساره دریافت کرد که در آن نوشته شده بود. «تو بهترین معلمی هستی که در زندگی ام دیدم، تو سرنوشتم را تغییر دادی. من حالا پزشک هستم»
وَ بَعدَ مُدَّةٍ، اِسْتَلَمَتِ الْمُدَرِّسَةُ رِسالَةً أُخْرَی مِنَ الطَّبيبَةِسارة؛ طَلَبَتْ مِنْهَا الْحُضورَ في حَفلَةِ زَواجِها وَ الْجُلوسَ في مَکانِ أُمِّ الْعَروسِ.
و پس از مدتی، خانم معلم نامه ای دیگر را از خانم دکتر ساره دریافت کرد که در آن از وی حضور در جشن عروسی اش و نشستن در جایگاه مادر عروس را خواسته بود.
عِندَما حَضَرَتْ مُدَرِّسَتُها في حَفلَةِ زَواجِها؛ قالَتْ لَها سارة: شُکراً جَزيلاً يا سَيِّدَتي؛ أَنتِ غَيَّرْتِ حَياتي. فَقالَتْ لَها الْمُدَرِّسَةُ:
«لا يا بِنتي؛ أَنتِ غَيَّرْتِ حَياتي؛ فَعَرَفْتُ کَيفَ أُدَرِّسُ»
هنگامی که خانم معلم در جشن عروسی اش حاضر شد؛ ساره به او گفت: ای خانم! تو زندگی ام را تغییر دادی. پس خانم معلم به او گفت: «نه ای دخترم؛ تو زندگی ام را تغییر دادی؛ پس فهمیدم که چگونه درس بدهم»
1- هَلْ تَعلَمُ أَنَّ السّورَهَ بِمَعنَی الْجِدارِ الَّذی حَولَ الْمَدینَهِ؟
آیا می دانی که سوره به معنای دیوار اطراف شهر است؟
2- هَلْ تَعلَمُ أَنَّ کُلَّ السُّوَرِ تبَدَأ بِالْبَسمَلَهِ إلّا سورهَ التَّوبَهِ؛ وَ سورَهَ النَّملِ فیها بَسمَلَتانِ؟
آیا می دانی که همه سوره ها به جز سوره توبه با بنام خدا شروع می شوند؛ و سوره نمل دو بنام خدا دارد؟
3- هَلْ تَعلَمُ أَنَّ سِتَّ سُوَرٍ بِاسْمِ سِتَّهِ أنَبیاءٍ؟ وَ هیَ سُوَرُ یونُس وَ هود وَ یوسُف وَ إبراهیم وَ مُحَمَّد وَ نوح.
آیا می دانی که شش سوره به نام شش پیامبر وجود دارد؟ و این ها سوره های یونس، هود، یوسف، ابراهیم، محمد و نوح هستند.
4- هَلْ تَعَلَمُ أَنَّ خَمسَ سُوَرٍ تَبدَأُ بِفعِلِ «قُلْ»؟ وَ هیَ الْجِنُّ وَ الْکافِرون وَ التَّوحیدُ وَ الْفَلَقُ وَ النّاسُ.
آیا می دانی که پنج سوره با فعل گفتن شروع می شوند؟ آنها جن و الْکافِرون و التَّوحیدُ و الْفَلَقُ و النّاسُ هستند.