نصب اپلیکیشن

صفحه رسمی مای درس

اطلاع از آخرین تغییرات، جوایز و مسابقات مای درس
دنبال کردن

خلاصه نکات عربی دوازدهم انسانی فصل 2 اَلْوَجْهُ النّافِعُ وَ الْوَجْهُ الْمُضُِّ - درسنامه شب امتحان عربی دوازدهم انسانی فصل 2 اَلْوَجْهُ النّافِعُ وَ الْوَجْهُ الْمُضُِّ - جزوه شب امتحان عربی دوازدهم انسانی نوبت اول فصل 2 اَلْوَجْهُ النّافِعُ وَ الْوَجْهُ الْمُضُِّ



متن و معنی درس

الوَجْهُ النّافِعُ، وَ الوَجْهُ المُضِرُّ

وجه سومند، و وجه زیان آور

(إنَّ الَّذينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ إنّا لا نُضيعُ أجْرَ مَنْ أحْسَنَ عَمَلاً)  اَلکَهف: 30

همانا کسانی که ایمان آوردند و کارهاى نیک انجام داده‌اند [بدانند که] ما پاداش کسى را که کار خوبی انجام داد تباه نمى‌کنیم.

في عامِ ألفٍ وَ ثَمانِمِئةٍَ وَ ثلَاثةٍَ وَ ثلَاثينَ وُلدَِ في مَمْلکةِ «السُّوَيد» صَبيٌّ سُمِّيَ «ألَفِرِِد نوبلِ». کانَ والِدُهُ قَدْ أقَامَ مَصْنعَا لِصِناعَةِ مادَّةِ «النّيتروغِليسِرين» السّائلِِ السَّريع الِإنفِجارِ، وَلَو بِالحَرارَةِ القَليلَةِ.

در سال یک هزار و هشتصد و سی و سه در کشور «سوئد» کودکی زاده شد که «آلفرد نوبل» نام گرفت. پدرش کارخانه ای را برای تولید ماده نیتروگلیسرین، مایعی که حتی با حرارت کم سریع منفجر می شود، بنیاد کرده بود.

اهتَم ألَفِرِِد مُنذُْ صِغَرِهِ بِهذِٰهِ المادَّة، وَ عمِلَ علَیَ تطويرِها مُجِدّاً، لِيَمْنَعَ انْفِجارَهأ. بَنیٰ مُخْتَبَراً صَغيراً لِيُجريَ فيهِ تَجاربَهُ، وَلکِنْ مَعَ الْأسَفِ انفجَرَ المُخْتَبَرُ وَ انهْدََمَ عَلیٰ رَأسِ أخيهِ الْأصَغَرِ وَ قتَلَهُ. هٰذِهِ الحادِثَةُ لمَْ تُضْعِفْ عَزْمَهُ، فقَدْ واصَلَ عَمَلَهُ دؤوباً، حتَّی اسْتَطاعَ أنْ يَختَرعِ مادةَّ «الدّینامیتِ» الّتی لاتَنفَجِرُ إلّا بِإرادَۀِ الإنسانَ.

آلفرد از زمان کودکی اش به این ماده اهتمام ورزید، سرسختانه [مجدّانه] روی بهینه سازی آن کار کرد، تا مانع منفجر شدنش گردد. آزمایشگاه کوچکی ساخت تا تجربه‌هایش را در آن اجرا کند؛ ولی متأسفانه آزمایشگاه منفجر شد و بر سر برادر کوچکترش ویران گشت و او را کشت. این اتفاق اراده اش را سست نکرد، کارش را با پشتکار ادامه داد، تا اینکه توانست ماده« دینامیتی» را که فقط به خواست انسان منفجر می شود اختراع کند.

بَعْدَ أَنِ اخْتَرَعَ الدّيناميتَ، أقبَلَ عَلی شِرائِهِ رُؤَساءُ شَرِکاتِ البِناءِ وَ المَناجِمِ و القُوّاتُ الْمُسَلَّحَةُ وَ هُم مُشتاقونَ لِسْتِخْدامِهِ، فَانْتَشَرَ الدّيناميتُ في جَميعِ أنْحاءِ العْالمِ.

بعد از اینکه دینامیت را اختراع کرد، سران شرکت‌های ساختمانی و معادن و نیروهای مسلح در حالی که مشتاق به کارگیری آن بودند به خرید آن روی آوردند، پس دینامیت در همه سمت و سو[ها]ی جهان پخش شد.

قامَ ألَفِرِد بِإنشاءِ عَشَراتِ المَصانعِ وَ المَعامِلِ في عِشْرينَ دوْلةً، وَ کَسَبَ مِنْ ذلٰكَ ثَروَةً کَبيرَةً جِدّاً حَتّیٰ أَصْبَحَ مِنْ أَغْنیٰ أَغنياءِ الْعالَمِ.

آلفرد اقدام به ساخت ده‌ها کارخانه و کارگاه در بیست کشور کرد، و از آن ثروت بسیار زیادی به دست آورد تا اینکه از ثروتمندترین سرمایه داران جهان گشت.

فقَدِ اسْتَفاد الْإنسانُ مِنْ هٰذِهِ المْادَّةّ، وَ سَهَّلَ أَعمالَهُ الصَّعْبَةَ في حَفْرِ الْنَفاقِ وَ شَقِّ القَنَواتِ وَ إنشاءِ الطُرُّقِ وَ حَفْرِ المَناجِمِ وَ تحْويلِ الجِبالِ وَ التَّلالِ إلیٰ سُهولٍ صالحَةٍ لِلزِّراعَةِ.

انسان از این ماده بهره برده است، و کارهای دشوارش را در کندن تونل‌ها، شکافتن کانال‌ها، ساخت راه‌ها، کندن معدنها، دگرگونی کوه‌ها و تپه‌ها به دشت‌های قابل کشت آسان کرد.

وَ مِنَ الْأعمالِ العَظيمَةِ الَّتي تَمَّتْ بِواسِطةِ هٰذِهِ المْادَّةِ تفْجيرُ الْأرضِ في قنَاةِ «بَنَما» بِمِقدارٍ مِنَ الدّيناميتِ بَلَغَ أَرْبَعينَ طُنّاً.

از جمله کارهای بزرگی است که با این ماده انجام شد منفجر کردن زمین در آبراهه «پاناما» با مقداری از دینامیت که به چهل تن رسید.

وَ بَعْدَ أنِ اخْتَرَعَ نوبِل الدّيناميتَ، ازْدادَتِ الْحُروبُ وَ کَثُرَتْ أدَواتُ الْقَتْلِ وَ التَّخْريبِ بِهٰذِهِ الْمادَّةِ، وَ إنْ کانَ غَرَضُهُ مِنِ اخْتِراعِهِ مُساعَدَةَ الْنسانِ في مَجالِ الْإعمارِ وَ البِناءِ.

بعد از اینکه نوبل دینامیت را اختراع کرد، جنگ‌ها افزایش یافت و ابزار جنگی و خرابکاری به وسیله این ماده زیاد شد، اگرچه هدفش از اختراعش کمک به انسان برای [در زمینه] آباد کردن و سازندگی بوده است.

نشَرَتْ إحْدَی الصُّحُفِ الْفَرَنسيَّةِ عِندَ مَوْتِ أخيهِ الْآخَرِ عُنواناً خَطَأ:

«ماتَ ألفرد نوبل تاجِرُ المَوتِ الَّذي أصْبَحَ غَنيا مِنْ خِلالِ إيجادِ طرُقٍ لِقَتلِ المَزيدِ مِنَ الناّس.»

یکی از روزنامه‌های فرانسوی هنگام مرگ برادر دیگرش عنوان اشتباهی را منتشر کرد:

«آلفرد نوبل، سوداگر مرگ که از طریق ایجاد راه‌هایی برای کشتار بیشتر مردم ثروتمند شده بود، مُرد».

شَعَر نوبلِ بالذَّنبِ وَ بِخَيْبَةِ الْأَمَلِ مِنْ هٰذَا العُنوانِ، وَ بقَيَ حزينا وَ خافَ أنْ يذْکرَهُ النّاسُ بِالسّوءِ بَعْدَ مَوتِهِ. لِذلكَ فَقَدْ بَنیٰ مُؤَسَّسَةً لِمَنْحِ الْجَوائِزِ الشَّهيرَةِ بِاسْمِ «جائزَةِ نوبلِ» وَ مَنحَ ثرْوَتَهُ لِشِراءِ الجَوائزِ الذَّهَبيَّةِ لکَي يُصَحِّحَ خَطأَهُ.

نوبل از این عنوان احساس گناه و ناامیدی کرد، و ناراحت باقی ماند و ترسید که مردم بعد از مرگش از او به بدی یاد کنند. به همین منظور بنیادی را بنیان کرد تا جایزه‌هایی که به نام«جایزه نوبل» شناخته می شود [به دانشمندان] داده شود. و ثروتش را برای خرید جایزه‌های زرین داد تا لغزشش را تصحیح کند.

تُمْنَحُ هٰذِهِ الجْائزَةُ في کلِّ سَنَةٍ إلیٰ مَنْ يُفيدُ البَشَريَّةَ في مَجالاتٍ حَدَّدَها، وَ هيَ مَجالاتُ السَّلامِ وَ الْکيمياءِ وَ الفيزياءِ وَ الطِّبِّ وَ الْأدَبِ و ... .

این جایزه هر سال به کسی داده می شود که به بشریت در زمینه‌هایی که او مشخص کرده سودی برساند. در زمینه‌های صلح، شیمی، فیزیک، پزشکی، ادبیات و … .

وَلکِٰنْ هَلْ تعْطیَ الجَوائِزُ اليَومَ لمَنْ هوَ أهَلْ لذِلكَ؟!

ولی آیا امروزه جایزه‌ها به کسی داده می شود که شایسته آن است؟

لِکُلِّ اخْتِراعٍ عِلْميٍّ وَ ابْتِکارٍ فِي التِّقنيَّةِ وَجْهانِ:

وَجْهٌ نافعٌ، وَ وَجْهٌ مُضِرٌّ.

وَ عَلیَ الْإنسانِ العْاقلِ أنْ يسْتَفيدَ مِنَ الوَجْهِ النّافِعِ.

هر اختراع علمی و نوآوری در فناوری دو چهره دارد: رویه سودمند و رویه زیان آور.

انسان خردمند باید از وجه سودمند بهره برد.



مای درس ، برترین اپلیکیشن کمک درسی ایران

پوشش تمام محتواهای درسی پایه انسانی
  • آزمون آنلاین تمامی دروس پایه انسانی
  • گام به گام تمامی دروس پایه انسانی
  • ویدئو های آموزشی تمامی دروس پایه انسانی
  • گنجینه ای از جزوات و نمونه سوالات تمامی دروس پایه انسانی
  • فلش کارت های آماده دروس پایه انسانی
  • گنجینه ای جامع از انشاء های آماده پایه انسانی
  • آموزش جامع آرایه های ادبی، دستور زبان، قواعد زبان انگلیسی و ... ویژه پایه انسانی

کاملا رایگان

+500 هزار کاربر


همین حالا نصب کن



حال(قید حالت)

 حال (قید حالت)

گاهی در جملات زبان فارسی نیازمند قید حالت هستیم که حالت فاعل، مفعول یا ... را بیان کنیم. 

مثال

«علی خندان آمد.» 

«مادر به کودکش در حالیکه گریان بود، غذا داد

در زبان عربی هم گاهی نیاز داریم که حالت فاعل، مفعول، نائب فاعل و ... را بیان کنیم. در این مواقع از یک اسم یا یک جمله استفاده میکنیم. اگر یک اسم حالت یکی از اجزای جمله را بیان کند به آن «حال مفرد» و اگر یک جمله (اسمیه یا فعلیه) حالت یکی از اجزای جمله را بیان کند به آن «جمله ی حالیه» (حال جمله) میگوییم.

به کسی یا چیزی که حالتش بیان شود، صاحب حال یا «ذوالحال» میگوییم. صاحب حال نقش (محل اعرابی) محسوب نمیشود و باید با توجه به جایگاهش در جمله نقش آنرا تعیین کنیم. اما «حال» نقش حساب میشود.

حال اگر از جمله حذف شود، معنی جمله تغییر خاصی نمیکند. 

مثال

«دانش آموز با ناراحتی به مدرسه رفت» 

«دانش آموز به مدرسه رفت

 

ویژگیهای حال مفرد

نکره، منصوب، دارای معنی وصفی و مطابق با ذوالحال است.

نکره یعنی اسمی که جزء معرفه ها نباشد. (معرفه ها شامل این موارد هستند: ضمایر، اسمهای اشاره، اسم های علم، اسم های موصول، اسم دارای «ال»، معرفه به اضافه،در ترکیب اضافی اگر مضاف الیه معرفه باشد در اینصورت مضاف هم معرفه میشود و به آن معرفه به اضافه میگوییم)

مثلاً در جمله ی زیر «الضاحکتینِ» را نمیتوانیم حال محسوب کنیم چون معرفه می باشد.

رأيتُ الطّفلتینِ الضّاحِكتَينِ ولی اگر جمله بصورت «رأيتُ الطّفلتینِ ضاحِكتَينِ» باشد، در اینصورت «ضاحِكتَينِ» حال هست.

منصوب باشد. یعنی آخر آن ــَ ــً داشته باشد. یا «ینِ» در مثنی یا «ینَ» در جمع مذکر، یا کسره (ــِ یا ــٍ) در جمع مؤنث، تنها علامت‌های منصوب بودن اسم هست،دقت کنید که اسامی جمع مؤنث فتحه (ــَــــً) نمیگیرد و بجای آن کسره (ــِـ ــٍ) می گیرد.

مثال

تَخرُجُ الطالباتُ من الصّفِ مبتسماتاً 

اینجا «مبتسماتاً » حال هست و باید منصوب باشد اما گفتیم اسم جمع مؤنث فتحه نمیگیرد(ــَــــً) و بجای آن کسره میگیرد. پس «تَخرُجُ الطّالِباتُ مِن الصَّفِّ مُبتَسِماتٍ» درست است. (دانشجویان دختر، با لبخند از کلاس خارج می شوند.)

دارای معنی وصفی باشد؛ یعنی بتوانیم آنرا بعنوان صفت استفاده کنیم. مثلاً «کتاب» را نمیتوانیم بعنوان صفت استفاده کنیم پس نمیتواند حال واقع شود. اما «کاتِب، نویسنده» معنی وصفی دارد بنابراین میتوانیم از آن بعنوان حال هم استفاده کنیم.

مطابق با ذوالحال باشد؛ یعنی حال باید از لحاظ جنس (مذکر یا مؤنث) و تعداد (مفرد، مثنی، جمع) با صاحب حال مطابق باشد.

قَرَأَ التِّلْميذُ الكِتابَ جالِساً. (التِّلْميذُ «صاحب حال» / (فاعل)» جالِساً «حال» ⬅️ هردو مفرد مذکر ⬅️ دانش آموز در حالیکه نشسته بود، کتاب را خواند. / دانش آموز کتاب را نشسته خواند.)

قَرَأَتِ التِّلْميذَةُ الكِتابَ جالِسَةً. (التِّلْميذَةُ «صاحب حال» / جالِسَةً «حال» ⬅️ هردو مفرد مؤنث)

قَرَأَ التَّلاميذُ الكِتابَ جالِسينَ. (التَّلاميذُ «صاحب حال» / جالِسينَ «حال» ⬅️ هردو جمع مذکر)

قَرَأَتِ التِّلْميذاتُ الكِتابَ جالِساتٍ. (التِّلْميذاتُ «صاحب حال» /جالِسات «حال» ⬅️ هردو جمع مؤنث. در ضمن گفتیم جمع مؤنث فتحه ــَــــً نمیگیرد و بجای آن کسره میگیرد.

جمع غیر انسان را باید مفرد مؤنث حساب کنیم و اگر جای صاحب حال جمع غیر انسان باشد، باید حال را بصورت مفرد مؤنث بیاوریم

تهیه کننده: محمد علمدار  





جمله فعلیه و اسمیه

جمله فعلیه و جمله اسمیه

قبلاً گفتیم حال یا مفرد می آید یا بصورت جمله.

همانطور که اطلاع دارید جمله ها به دو صورت : جمله فعلیه و جمله اسمیه هستند.

بنابراین هر دو نوع جمله ی اسمیه یا فعلیه میتوانند در یک عبارت نقش جمله ی حالیه داشته باشند. البته با رعایت چند شرط.

1.جمله حالیه باید بعد از یک اسم معرفه قرار بگیرد و آن اسم معرفه را توضیح بدهد. (در صورتیکه جمله ای یک اسم نکره را توضیح بدهد، جمله وصفیه خواهد بود.)

2.جمله ی حالیه را میتوانیم بطور کلی حذف کنیم و هیچ نقصی هم به عبارت مورد نظر وارد نمیشود. پس اگر جایی شک کردیم که آیا یک جمله، جمله ی حالیه هست یا نه در اینصورت جمله مورد نظر را حذف می کنیم و ببینیم آیا لطمه ای به مفهوم جمله میخورد یا نه.

چند مثال برای جمله حالیه

مثال

۱ رَجَعَ التَّلاميذُ مِنَ المَدرِسَةِ وَ هُم ضاحِکُونَ. (دانش آموزان از مدرسه برگشتند، در حالیکه می خندیدند.) در اینجا عبارت «هُم ضاحِکُونَ» یک جمله ی اسمیه هست که نقش حال دارد و به آن جمله ی حالیه میگوییم. و کلمه ی «التَّلاميذُ» صاحب حال هست.

۲ جاءَ الطِّفلُ یَبکی. (کودک آمد در حالیکه گریه می کرد.) در این عبارت جمله ی فعلیه ی «یَبکی» چون بعد از یک اسم معرفه (الطِّفلُ) آمده و درباره ی آن توضیح میدهد و با حذف آن هم معنی ناقص نمیشود، پس جمله ی حالیه میباشد.

تهیه کننده: محمد علمدار  





تشخیص جمله حالیه

تشخیص جمله حالیه

1-جمله ای که خبر واقع میشود، نمیتواند جمله ی حالیه باشد.

مثال

هُم يَخرُجُونَ مِن بُيتِهِم. (آنها از خانه شان خارج می شوند.) 

اینجا «يَخرُجُونَ» یک جمله ی فعلیه هست که در نقش خبر واقع شده و نباید آنرا با جمله حالیه اشتباه بگیریم. چون اینجا اگر «يَخرُجُونَ» را حذف کنیم معنی ناقص میشود

مثال

الشَّجَرَةُ ثَمَرُتُها ناضِجَةٌ. (میوه ی درخت رسیده است./ درخت،میوه ی آن رسیده است)

اینجا عبارت «ثَمَرُتُها ناضِجَةٌ» یک جمله ی اسمیه هست که خبر واقع شده برای «الشَّجَرَةُ» پس نباید آنرا بعنوان جمله حالیه در نظر بگیریم

2.جمله ای را که بعد از اسامی موصول (الّذی، الّتی، الّلذین، اللّاتی و ...) می آید، نباید بعنوان جمله ی حالیه محسوب کنیم.

مثال 

شاهَدتُ الأمرأةَ الّتی تَذهَبُ إِلى المَدینَةِ. (خانمی را که به شهر میرفت، دیدم.)

در این عبارت نباید «تَذهَبُ إِلى المَدینَةِ» را بعنوان جمله ی حالیه محسوب کنیم چون این جمله بعد از اسم موصول قرار گرفته است

مثال

لماذا لا تَعبدُونَ الله الذی أنعُمُهُ کَثیرةٌ؟ (چرا خداوندی را که نعمتهايش بسیار است، نمی پرستید؟)

در اینجا عبارت «أنعُمُهُ کَثیرةٌ» یک جمله ی اسمیه هست و چون بعد از اسم موصول قرار گرفته نمیتواند جمله ی حالیه باشد

در صورتیکه جمله ی حالیه، اسمیه باشد یا با فعل ماضی شروع شود، باید بین جمله اصلی و جمله ی حالیه، حرف «و» بیاوریم که به آن «واو حالیه» میگوییم. (البته اگر جمله ی حالیه با فعل ماضی شروع شود، باید بعد از «و» حرف «قَد» را هم بیاوریم. «وَ قَد خَرَجَ»)

مثال 

فَكَم تُمَرِّرُ عَيشى وَ أَنتَ حَامِلُ شَهدٍ. (چقدر زندگی مرا تلخ می کنی در حالیکه تو تحمل کننده شیرینی هستی.)

اینجا عبارت «وَ أَنتَ حَامِلُ» یک جمله ی اسمیه هست که در نقش جمله ی حالیه واقع شده پس باید بین جمله ی حالیه و جمله ی اصلی، «واو حالیه» بیاید

مثال

نَسِيتُ جَوالي وَ قَد خَرَجتُ مِنَ البَيتِ. (موبایلم را فراموش کردم در حالیکه از خانه خارج شده بودم.)

اینجا عبارت «خَرَجتُ مِنَ البَيتِ» جمله ی حالیه هست و چون با فعل ماضی شروع شده باید قبل از آن دو حرف «و» و «قَد» را بیاوریم

تهیه کننده: محمد علمدار 



مای درس ، برترین اپلیکیشن کمک درسی ایران

پوشش تمام محتواهای درسی پایه انسانی
  • آزمون آنلاین تمامی دروس پایه انسانی
  • گام به گام تمامی دروس پایه انسانی
  • ویدئو های آموزشی تمامی دروس پایه انسانی
  • گنجینه ای از جزوات و نمونه سوالات تمامی دروس پایه انسانی
  • فلش کارت های آماده دروس پایه انسانی
  • گنجینه ای جامع از انشاء های آماده پایه انسانی
  • آموزش جامع آرایه های ادبی، دستور زبان، قواعد زبان انگلیسی و ... ویژه پایه انسانی

کاملا رایگان

+500 هزار کاربر


همین حالا نصب کن



لغات و معنی لغات

أَجْرَى

اجرا کرد (مضارع: یُجْرِی)

لِیُجْرِی: تا اجرا کند

أَضْعَفَ ضعیف کرد
أَعْمَار آباد کردن (أَعْمَرَ یُعْمِرُ)
آفَادَ سود رساند (مضارع: یُفِیدُ)
أَقْبَلَ عَلَیْهِ به ... روی آورد
أَلْجَأَهُ سمت‌ها، سوها
أَلْخُوَّةُ «مفرد: الْأَخُو»
أَنْهَدَمَ ویران شد
أَنْفَاق تونل‌ها «مفرد: النَّفَق»
أَهَمَّ اهتمام ورزید (مضارع: یَهُتِّمُ)
الْأَهْلُ شایسته
التَّحْوِیل دگرگونی
التَّطْوِیر بهینه‌سازی
اَلْتَّقْنِیَّةُ فناوری (تکنیک)
اَلْأَثْلَالُ تپه‌ها «مفرد: الْأَثْلّ»
تَمَّ انجام شد، کامل شد (مضارع: یَتِمُّ)
جَلَبَ شَعِیرَةً پوست جویی
حَدَّثَ مشخص کرد
خَبِیئَةُ الْأَمَلِ نامیدی ≠ الرَّجَاء
الذُّؤُوبُ با پشتکار
السُّؤْید سوند
سَهَّلَ آسان کرد ≠ صَعَّبَ
السُّهُولُ دشت‌ها «مفرد: السَّهْل»
الشَّعِیرُ جو
الشَّقُّ شکافتن (شَقَّ یَشُقُّ)
الصَّالِحَةُ لِلزِّرَاعَةِ قابل کشت
الضَّبْیُ کودک، پسر «جمع: الصِّبْیَان»
صَحَّحَ تصحیح کرد
الطَّنُّ تن «جمع: الْأَطْنَان»
الْفِرِنْسِیَّةُ زبان فرانسوی
الْفِیزْیَاءُ فیزیک
قَنَاةُ بَنَمَا کانال پاناما
کَسَبَ یَدًا به دست آورد
الْمَجَالُ زمینه «جمع: الْمَجَالَات»
الْمَنَاجِمُ معادن «مفرد: الْمَنْجَم»
نَشَرَ پخش کرد

 

 





نکات ترجمه ای

ترجمه حال مفرد

به هر گونه ای حال را ترجمه کنیم که بیانگر حالت باشد درست است. اما نباید بصورت صفت ترجمه شود!!

مثال

اِشتَرَی زَمِیلی مَلابِسَهُ مِنَ السُّوقِ فَرِحاً. (دوستم، با خوشحالی لباسهایش را از بازار خرید.) (صحیح)

دوست خوشحالم لباسهایش را از بازار خرید. (غلط) (چون فَرِحاً بصورت صفت (خوشحال) ترجمه شده.)

 

ترجمه جمله حالیه (حال جمله)

هنگام ترجمه ی حال جمله باید ابتدا یکی از عبارتهای (در حالیکه / که) را بیاوریم و سپس فعل جمله ی حالیه را مطابق فرمول زیر ترجمه کنیم.

الف) اگر فعل جمله اصلی ماضی و فعل جمله ی حالیه هم ماضی باشد: در اینصورت فعل جمله ی حالیه را بصورت ماضی بعید ترجمه میکنیم:

مثال

سَمِعتُ صَوتَ اَبی وَ قَد خَرَجَ مِنَ الغُرفَةِ : صدای پدرم را شنیدم در حالیکه از اتاق خارج شده بود.

ب) اگر فعل جمله ی اصلی ماضی و فعل جمله ی حالیه مضارع باشد: در اینصورت فعل جمله ی حالیه را بصورت ماضی استمراری ترجمه میکنیم:

مثال

اِستَمِعَ الطّلابُ کَلامَ اُستاذِهِم وَ هُم یُشاهِدُونَ السَّبّورَةَ : دانشجویان سخن استادشان را گوش کردند در حالیکه به تخته نگاه می کردند.

 تهیه کننده : محمد علمدار