درسنامه کامل فارسی ششم فصل 5 هفت خان رستم
تعداد بازدید : 3.73Mخلاصه نکات فارسی ششم فصل 5 هفت خان رستم - درسنامه شب امتحان فارسی ششم فصل 5 هفت خان رستم - جزوه شب امتحان فارسی ششم نوبت اول فصل 5 هفت خان رستم
برخی بندهای متن و ابیات درس «هفت خان رستم» و معنی آنان
برخی بندهای متن و ابیات درس «هفت خان رستم» و معنی آنان:
درس پنجم
هفت خان رستم
- نوع نثر: نثر ساده و روان
- برگرفته از کتاب: شاهنامه با تلخیص و بازنویسی
- قالب شعر: مثنوی
- شاعر: حکیم ابوالقاسم فردوسی
می گویند «از هفت خان رستم» گذشته است.
توانسته است، مراحل دشواری را پشت سر بگذارد و به موفقیّت برسد.
نکات دستوری و آرایه ادبی:
از هفت خان رستم ß کنایه از مراحل دشوار
دیوها را از پای در می آورد.
دیوها را نابود می کرد.
نکات دستوری و آرایه ادبی:
از پای در آوردن ß کنایه از نابود کردن
رخش به تنگ می آید.
رخش، خسته می شود.
نکات دستوری و آرایه ادبی:
به تنگ آمدن ß کنایه از خسته شدن
خروشید و جوشید و برکَند خاک ز سُمّش زمین شد همه، چاک چاک
رخش، شیهه کشید و جَست و خیزکُنان، از شدّت خشم با ضربه های سُمّش، زمین را پاره پاره کرد.
نکات دستوری و آرایه ادبی:
خاک و چاک چاک ß قافیه (ردیف ندارد)
در این بیت مبالغه به کار رفته است:در خشم رخش، اغراق شده است
بزد تیغ و بنداخت از بَر، سرش فرو ریخت چون رود، خون از بَرش
رستم با شمشیر، سرش را از تن جدا کرد و خونِ فراوانی از تن اژدها جاری شد.
نکات دستوری و آرایه ادبی:
سرش و بَرش ß قافیه (ردیف ندارد)
فرو ریخت چون رود، خون از بَرش ß تشبیه:
- خون ß مشبّه
- رود ß مشبّه به
در ریخته شدن خون، مبالغه شده است
بینداخت چون باد، خَمّ کمند سر جادو آورد ناگه به بند
رستم با سرعت بسیار، طناب را به طرف جادوگر پرتاب کرد و سرش را با ریسمان بست و او را اسیر کرد.
نکات دستوری و آرایه ادبی:
کمند و بند ß قافیه (ردیف ندارد)
چون باد ß تشبیه
مثل باد کاری را کردن ß کنایه از سرعت بسیار
بیت مبالغه دارد
میانش به خنجر به دو نیم کرد دل جادوان زو پُر از بیم کرد
با خنجر، جادوگر را از کمر، نصف کرد و تمام جادوگران از این اتّفاق ترسیدند.
نکات دستوری و آرایه ادبی:
نیم و بیم ß قافیه (کرد و کرد ß ردیف)
میان ß مجاز از کمر
«زو» ß مخفف «از او»
واژه |
معنی واژه |
به خنجر |
با خنجر، به وسیله ی خنجر |
چو رستم بدیدش برانگیخت اسب بدو تاخت مانند آذرگشسب
وقتی رستم او را دید، اسبش را به حرکت درآورد و مانند آتش تندی، به سرعت روانه شد.
نکات دستوری و آرایه ادبی:
اسب و آذرگشسب ß قافیه (ردیف ندارد)
«چو» در مصراع اوّل به معنی «زمانی که»، «وقتی که»، حرف ربط است؛ بنابراین، نباید با نشانه ی تشبیه (ادات تشبیه) اشتباه کرد
مرجع «او»، ارژنگ دیو است
مانند آذرگشسب ß تشبیه
تاختن مانند آذر گشسب ß کنایه از تند و سریع حرکت کردن
سر و گوش بگرفت و یالش دلیر سر از تن بکندش به کردار شیر
رستم سر و گردن ارژنگ دیو را گرفت و مانند شیر شجاع و قوی سرش را از تن جدا کرد.
واژه |
معنی واژه |
به کردار |
مانند |
نکات دستوری و آرایه ادبی:
دلیر و شیر ß قافیه (ردیف ندارد)
به کردار شیر ß تشبیه
سر و گوش و یال و تن ß تناسب
ز بهرِ نیایش، سر و تن بشُست یکی پاک جای پرستش بجُست
رستم برای راز و نیاز با خداوند، خودش را شُست و جای پاکی را برای عبادت کردن پیدا کرد.
نکات دستوری و آرایه ادبی:
بشُست و بجُست ß قافیه (ردیف ندارد)
«نیایش»، متمّم است و «سر و تن»، مفعول می باشد.
پاک جای ß ترکیب وصفی مقلوب است (جای پاک)
«یکی پاک جای پرستش» ß گروه مفعولی
از آن پس نهاد از برِ خاک، سر چنین گفت: کای داورِ دادگر!
ز هَر بد، تویی بندگان را پناه تو دادی مرا، گُردی و دستگاه
بعد از این مشغول عبادت و راز و نیاز با خداوند شد و گفت: ای خداوند بزرگ و عادل!
پروردگارا! در برابر تمام بدی ها، پناهگاه بندگانت هستی و تو به من پهلوانی، قدرت و عظمت داده ای.
واژه |
معنی واژه |
سر بر خاک نهاد |
راز و نیاز کردن |
بندگان را پناه |
پناهِ بندگان |
نکات دستوری و آرایه ادبی:
بیت اول ß سر و دادگر ß قافیه (ردیف ندارد)
بیت دوم ß پناه و دستگاه ß قافیه (ردیف ندارد)
این دو بیت موقوف المعانی هستند و با هم کامل می شوند
کای ß مخفّف «که ای»
داور دادگر ß ترکیب وصفی
داور دادگر ß منادا
سر بر خاک نهاد ß کنایه از فروتنی و فرمانبُرداری کردن
«را» در مصراع اوّلِ بیت دوم ß نشانه مفعولی نیست و حرف اضافه است
«را» در مصراع دومِ بیت دوم ß حرف اضافه به معنی «به»
موقوف المعانی:
بیتی که از نظر معنی، کامل نباشد و با بیت یا بیت های بعدی کامل شود (بیت هایی که از نظر معنی به هم وابسته هستند).
واژه |
معنی واژه |
واژه |
معنی واژه |
اهریمن |
شیطان و ابلیس |
قوی پنجه |
زورمند، توانا |
سخت |
پُر از رنج و زحمت |
رهایی |
آزادی |
بند |
طناب، ریسمان، اسارت |
حیله |
مکر و فریب |
دیده |
چشم |
پیکار |
جنگ |
نبرد |
جنگ |
چاک چاک |
پاره پاره |
بدین سان |
به این گونه |
ز بهر |
به خاطر |
چیره |
غالب، پیروز |
چیرگی |
پیروزی |
کمند |
طناب، بند، ریسمان |
گُردی |
پهلوانی، دلیری |
بیم |
ترس |
دستگاه |
شکوه، قدرت، عظمت |
نیایش |
راز و نیاز کردن با خداوند |
||
داور |
انصاف دهنده، خدای تعالی |
||
سهمگین |
خوفناک، ترس آور، ترسناک |
||
یال |
موهای بلند پشت گردن اسب |
||
دادگر |
کسی که با عدالت رفتار می کند |
||
نخجیر |
شکار، حیوانی را که شکار کنند |
||
کیکاووس |
پادشاه نادان و بی اراده ی ایرانی |
||
قصد |
خواست و اراده برای انجام کاری |
||
دلیر |
شجاع، در اینجا همان رستم است |
||
هفت خان |
نام هفت مرحله از جنگ های رستم |
||
خم |
در این درس به معنی حلقه ی طناب |
||
دیوان |
جمع دیو، موجودات خیالی و ترسناک |
||
زابلستان |
نام شهری در استان سیستان و بلوچستان |
||
اژدها |
جانور افسانهای بزرگ به شکل سوسمار که اغلب دو سر دارد |
||
مرحله |
فاصله ی بین دو منزل که مسافر طی می کرده است، قسمت |
||
تیمار کردن |
مراقبت کردن، خدمت کردن، رسیدگی به آب و خوراک حیوان |
||
سُم |
قسمت انتهایی انگشتان حیوانات که مثل کفش برای آن هاست |
||
رخش |
اسم اسب رستم؛ در لغت به معنی رنگ سرخ و سفید مخلوط شده است |
||
ارژنگ دیو |
نام یکی از سرداران دیو سپید است؛ ششمین خان رستم، جنگ با ارژنگ دیو است |
||
اُولاد |
نام دیوی است که در خان پنجم، رستم با وی و سپاهیانش مواجه می شود و آنها را تا رو مار می کند |
||
آذر گُشسب |
آتش تند و تیز، در شاهنامه کنایه از هرچیز مورد نیایش آمده و نیز اسم یکی از پهلوانان است |
||
دیو سپید |
در خان هفتم که رستم و اولاد به «هفت کوه» محلّ زندگی دیو رسیدند، رستم دست و پای اولاد دیو را بست و سپس به غار حمله کرد و دیو سپید را از پا درآورد |
پیام درس:
این درس درباره ی هفت خان رستم مطالبی گفته است. رستم برای نجات دادن کیکاووس، پادشاه ایران، به مازندران می رود و با دیوها می جنگد. رستم در این سفر، هفت مرحله ی سخت و دشوار را طی می کند که به آن «هفت خان» می گویند.
توضیح بیشتر:
هفت خان رستم، عبارتند از:
1) رخش، شیر را می کُشد.
2) رستم بر تشنگی غلبه می کند.
3) رستم، اژدها را می کُشد.
4) رستم جادوگر را از بین می برد.
5) اولاد دیو به دست رستم، اسیر می شود.
6) رستم، ارژنگ دیو را شکست می دهد.
7) رستم، دیو سپید را می کُشد.
شاهنامه ی فردوسی:
شاهنامه اثر حکیم ابوالقاسم فردوسی یکی از بزرگترین حماسه های جهان و شاهکار حماسه ی ملّی ایرانیان است. شاهنامه اثری است منظوم که شامل پنجاه هزار بیت است و سرودن آن حدود سی سال طول کشیده است.
فردوسی خود درباره ی شاهنامه می گوید:
من این نامه فرخ (شاهنامه) گرفتم یه فال همه رنج بُردم به بسیار سال
در سال 2212 میلادی، هزارمین سالگرد نوشته شدن شاهنامه، از سوی یونسکو، جشن گرفته شد.
مای درس ، برترین اپلیکیشن کمک درسی ایران
پوشش تمام محتواهای درسی پایه ششم- آزمون آنلاین تمامی دروس پایه ششم
- گام به گام تمامی دروس پایه ششم
- ویدئو های آموزشی تمامی دروس پایه ششم
- گنجینه ای از جزوات و نمونه سوالات تمامی دروس پایه ششم
- فلش کارت های آماده دروس پایه ششم
- گنجینه ای جامع از انشاء های آماده پایه ششم
- آموزش جامع آرایه های ادبی، دستور زبان، قواعد زبان انگلیسی و ... ویژه پایه ششم
پیام متن «بخوان و بیندیش: دوستانِ همدل»
پیام متن «بخوان و بیندیش: دوستانِ همدل»:
بخوان و بیندیش
دوستانِ همدل
- نوع نثر: نثر ساده و روان
- نویسنده: محمّدرضا رهگذر
- اثر: مجموعه داستان جایزه
واژه |
معنی واژه |
واژه |
معنی واژه |
همدل |
یکرنگ، متّحد |
دستپاچگی |
آشفتگی و نگرانی |
نصیحت |
پند و اندرز |
همهمه |
سر و صدا و شلوغی |
هورا |
فریاد شادی کشیدن |
تندی |
در این درس «خشم» |
کشان کشان |
به زور، در حالت کشیدن |
||
غریبی |
بیگانه بودن، ناآشنا بودن |
||
غلطی |
اشتباهی، کار اشتباه و خطا |
||
حالت عجیبی |
حالت شگفت انگیز و غیر عادی |
||
به خود آمدم |
هوشیار شدم، بر سر عقل آمدم |
||
سبکی |
راحتی و آرامش (احساس سبکی کردم) |
||
خطاب |
شخصی را طرف مقابل سخن قرار دادن |
||
مبصر |
دانش آموزی که از طرف ناظم، نظم کلاس را به عهده دارد |
پیام:
آن چیزی که مهم است، احساس مشترک داشتن و درک متقابل است؛ یعنی مهم نیست که ما اهل کجا هستیم یا به چه زبانی با هم صحبت می کنیم؛ مهم این است که با یکدیگر، مهربان و صمیمی باشیم. علاوه بر این، باید در زندگی از عقل و خرد خود استفاده بکنیم و کارهای اشتباهی را انجام ندهیم که زندگی ما را خراب بکند.
جزوات جامع پایه ششم
جزوه جامع فارسی ششم فصل 1 معرفت آفریدگار
جزوه جامع فارسی ششم فصل 2 پنجره های شناخت
جزوه جامع فارسی ششم فصل 3 هوشیاری
جزوه جامع فارسی ششم فصل 4 داستان من و شما
جزوه جامع فارسی ششم فصل 5 هفت خان رستم
جزوه جامع فارسی ششم فصل 6 ای وطن
جزوه جامع فارسی ششم فصل 7 درس آزاد(فرهنگ بومی 1)
جزوه جامع فارسی ششم فصل 8 دریاقلی
جزوه جامع فارسی ششم فصل 9 رنج هایی کشیده ام که مپرس
جزوه جامع فارسی ششم فصل 10 عطّار و جلال الدّین محمد
جزوه جامع فارسی ششم فصل 11 شهدا خورشیدند
جزوه جامع فارسی ششم فصل 12 دوستی / مشاوره
جزوه جامع فارسی ششم فصل 13 درس آزاد (فرهنگ بومی 2)
جزوه جامع فارسی ششم فصل 14 راز زندگی
جزوه جامع فارسی ششم فصل 15 میوه ی هنر
جزوه جامع فارسی ششم فصل 16 آداب مطالعه
جزوه جامع فارسی ششم فصل 17 ستاره ی روشن
معنی واژگان درس «هفت خان رستم»
معنی واژگان درس «هفت خان رستم»:
واژه |
معنی واژه |
واژه |
معنی واژه |
به کردار |
مانند |
سر بر خاک نهاد |
راز و نیاز کردن |
بندگان را پناه |
پناهِ بندگان |
حیله |
مکر و فریب |
اهریمن |
شیطان و ابلیس |
قوی پنجه |
زورمند، توانا |
سخت |
پُر از رنج و زحمت |
رهایی |
آزادی |
دیده |
چشم |
پیکار |
جنگ |
نبرد |
جنگ |
چاک چاک |
پاره پاره |
بدین سان |
به این گونه |
ز بهر |
به خاطر |
چیره |
غالب، پیروز |
چیرگی |
پیروزی |
کمند |
طناب، بند، ریسمان |
گُردی |
پهلوانی، دلیری |
بیم |
ترس |
دستگاه |
شکوه، قدرت، عظمت |
همدل |
یکرنگ، متّحد |
دستپاچگی |
آشفتگی و نگرانی |
نصیحت |
پند و اندرز |
همهمه |
سر و صدا و شلوغی |
هورا |
فریاد شادی کشیدن |
تندی |
در این درس «خشم» |
بند |
طناب، ریسمان، اسارت |
||
کشان کشان |
به زور، در حالت کشیدن |
||
غریبی |
بیگانه بودن، ناآشنا بودن |
||
به خنجر |
با خنجر، به وسیله ی خنجر |
||
نیایش |
راز و نیاز کردن با خداوند |
||
داور |
انصاف دهنده، خدای تعالی |
||
سهمگین |
خوفناک، ترس آور، ترسناک |
||
یال |
موهای بلند پشت گردن اسب |
||
دادگر |
کسی که با عدالت رفتار می کند |
||
غلطی |
اشتباهی، کار اشتباه و خطا |
||
حالت عجیبی |
حالت شگفت انگیز و غیر عادی |
||
نخجیر |
شکار، حیوانی را که شکار کنند |
||
کیکاووس |
پادشاه نادان و بی اراده ی ایرانی |
||
قصد |
خواست و اراده برای انجام کاری |
||
دلیر |
شجاع، در اینجا همان رستم است |
||
هفت خان |
نام هفت مرحله از جنگ های رستم |
||
خم |
در این درس به معنی حلقه ی طناب |
||
دیوان |
جمع دیو، موجودات خیالی و ترسناک |
||
به خود آمدم |
هوشیار شدم، بر سر عقل آمدم |
||
سبکی |
راحتی و آرامش (احساس سبکی کردم) |
||
خطاب |
شخصی را طرف مقابل سخن قرار دادن |
||
زابلستان |
نام شهری در استان سیستان و بلوچستان |
||
مبصر |
دانش آموزی که از طرف ناظم، نظم کلاس را به عهده دارد |
||
اژدها |
جانور افسانهای بزرگ به شکل سوسمار که اغلب دو سر دارد |
||
مرحله |
فاصله ی بین دو منزل که مسافر طی می کرده است، قسمت |
||
تیمار کردن |
مراقبت کردن، خدمت کردن، رسیدگی به آب و خوراک حیوان |
||
سُم |
قسمت انتهایی انگشتان حیوانات که مثل کفش برای آن هاست |
||
رخش |
اسم اسب رستم؛ در لغت به معنی رنگ سرخ و سفید مخلوط شده است |
||
ارژنگ دیو |
نام یکی از سرداران دیو سپید است؛ ششمین خان رستم، جنگ با ارژنگ دیو است |
||
اُولاد |
نام دیوی است که در خان پنجم، رستم با وی و سپاهیانش مواجه می شود و آن ها را تار و مار می کند |
||
آذر گُشسب |
آتش تند و تیز، در شاهنامه کنایه از هرچیز مورد نیایش آمده و نیز اسم یکی از پهلوانان است |
||
دیو سپید |
در خان هفتم که رستم و اولاد به «هفت کوه» محلّ زندگی دیو رسیدند، رستم دست و پای اولاد دیو را بست و سپس به غار حمله کرد و دیو سپید را از پا درآورد |
واژگان هم خانواده درس «هفت خان رستم»
واژگان هم خانواده درس «هفت خان رستم»:
وظایف - وظیفه |
عابر - عبور - معبر |
مراحل - مرحله |
رضایت - راضی |
حوادث - حادثه |
حرکت - متحرّک - حركات - تحرّک |
مای درس ، برترین اپلیکیشن کمک درسی ایران
پوشش تمام محتواهای درسی پایه ششم- آزمون آنلاین تمامی دروس پایه ششم
- گام به گام تمامی دروس پایه ششم
- ویدئو های آموزشی تمامی دروس پایه ششم
- گنجینه ای از جزوات و نمونه سوالات تمامی دروس پایه ششم
- فلش کارت های آماده دروس پایه ششم
- گنجینه ای جامع از انشاء های آماده پایه ششم
- آموزش جامع آرایه های ادبی، دستور زبان، قواعد زبان انگلیسی و ... ویژه پایه ششم
واژگان متضاد درس «هفت خان رستم»
واژگان متضاد درس «هفت خان رستم»:
واژه |
متضاد واژه |
واژه |
متضاد واژه |
آسان |
سخت |
سرانجام |
آغاز |
تشنه |
سیراب |
پیروزی |
شکست |
قوی پنجه |
ضعیف پنجه |
زشت |
زیبا |
آسان |
سخت |
وابسته |
مستقل |
راضی |
شاکی |
|
|
جزوات جامع پایه ششم
جزوه جامع فارسی ششم فصل 1 معرفت آفریدگار
جزوه جامع فارسی ششم فصل 2 پنجره های شناخت
جزوه جامع فارسی ششم فصل 3 هوشیاری
جزوه جامع فارسی ششم فصل 4 داستان من و شما
جزوه جامع فارسی ششم فصل 5 هفت خان رستم
جزوه جامع فارسی ششم فصل 6 ای وطن
جزوه جامع فارسی ششم فصل 7 درس آزاد(فرهنگ بومی 1)
جزوه جامع فارسی ششم فصل 8 دریاقلی
جزوه جامع فارسی ششم فصل 9 رنج هایی کشیده ام که مپرس
جزوه جامع فارسی ششم فصل 10 عطّار و جلال الدّین محمد
جزوه جامع فارسی ششم فصل 11 شهدا خورشیدند
جزوه جامع فارسی ششم فصل 12 دوستی / مشاوره
جزوه جامع فارسی ششم فصل 13 درس آزاد (فرهنگ بومی 2)
جزوه جامع فارسی ششم فصل 14 راز زندگی
جزوه جامع فارسی ششم فصل 15 میوه ی هنر
جزوه جامع فارسی ششم فصل 16 آداب مطالعه
جزوه جامع فارسی ششم فصل 17 ستاره ی روشن
دانش زبانی: مبالغه، کنایه
دانش زبانی: مبالغه، کنایه:
دانش زبانی
مبالغه
مبالغه:
گاه، شاعران و نویسندگان برای افزودن بر تأثیر و قدرت سخن خود، رویدادها را بسیار بیشتر و بزرگ تر از آنچه هست، توصیف می کنند. به این گونه بزرگ نمایی در بیان حوادث «مبالغه» می گویند؛ به عنوان مثال:
خروشید و جوشید و برکند خاک ز سُمّش زمین شد همه چاک چاک
در این بیت، شاعر در جوش و خروش اسب مبالغه کرده است.
بزد تیغ و بنداخت از بر، سرش فرو ریخت چون رود خون از برش
در این بیت، شاعر در چگونگی جاری شدن خون اژدها مبالغه کرده است.
کنایه
کنایه:
به عبارت زیر توجّه کنید:
- « از هفت خان رستم گذشته است».
منظور این است که توانسته مراحل دشواری را پشت سر بگذارد و به موفّقیت برسد.
وقتی درباره ی مطلبی به طور غیرمستقیم صحبت می کنیم به آن «کنایه» می گوییم. کنایه سخنی است که دو مفهوم دور و نزدیک دارد و مقصود گوینده، معنای دور آن است.
زمانی که درباره ی شخصی می گوییم «درِ خانه ی او همیشه باز است»، معنای نزدیک و آشکارِ جمله این است که «درِ خانه ی او همواره گشوده است و قفل و بندی ندارد»؛ امّا مقصود گوینده، بیان صفت بخشش و مهمان نوازی آن شخص است؛ بنابراین، معنای دوم یا دور جمله این است که او شخص مهمان نوازی است؛ به همین سبب، می گوییم باز بودنِ درِ خانه ی فلانی، کنایه از بخشندگی و مهمان نوازی اوست.
به عنوان نمونه در عبارت «بار سوم، رخش به تنگ می آید»:
به تنگ آمدن، کنایه از خسته شدن و به سُتوه آمدن است.