درسنامه کامل زبان انگلیسی (1) فصل 3 The Value of Knowledge
تعداد بازدید : 3.74Mخلاصه نکات زبان انگلیسی (1) فصل 3 The Value of Knowledge - درسنامه شب امتحان زبان انگلیسی (1) فصل 3 The Value of Knowledge - جزوه شب امتحان زبان انگلیسی (1) نوبت اول فصل 3 The Value of Knowledge
مکالمه درس «the value of knowledge» و معنی
مکالمه درس «the value of knowledge» و معنی:
Roya and Mahsa are leaving the library.
رؤیا و مهسا کتابخانه را ترک کردند.
Roya: When I came in, you were reading a book. What was it?
رؤیا : وقتی وارد شدم تو داشتی یک کتاب می خواندی؟ چی بود؟
Mahsa: I was reading a book about famous Iranian scientists.
مهسا: داشتم کتابی در مورد دانشمندان سرشناس ایرانی می خواندم.
Roya: But such books are not very interesting.
رؤیا : اما چنین کتاب هایی خیلی جالب نیستند.
Mahsa: At first I had the same idea, believe me!
مهسا: اولش من هم همین عقیده را داشتم. باور کن.
Roya: Did you find it useful?
رؤیا : آیا آن را مفید یافتی؟
Mahsa: Oh yes. Actually I learned many interesting things about our scientists’ lives.
مهسا: بله. در واقع چیزهای بسیار جالبی درباره زندگی دانشمندانمان آموختم.
Roya: Like what?
رؤیا: مثل چی؟
Mahsa: For example Razi taught medicine to many young people while he was working in Ray Hospital. Or Nasireddin Toosi built Maragheh Observatory when he was studying the planets.
مهسا: برای مثال رازی داروسازی را زمانی که در بیمارستان ری کار می کرد به بسیاری از جوانان آموخت. یا نصیرالدین طوسی (که) وقتی داشت روی سیارات مطالعه می کرد رصدخانه مراغه را بنا کرد.
Roya: Cool! What was the name of the book?
رؤیا: آرام باش. نام کتاب چه بود؟
Mahsa: Famous Iranian Scientists.
مهسا: دانشمندان معروف ایرانی
مای درس ، برترین اپلیکیشن کمک درسی ایران
پوشش تمام محتواهای درسی پایه (1)- آزمون آنلاین تمامی دروس پایه (1)
- گام به گام تمامی دروس پایه (1)
- ویدئو های آموزشی تمامی دروس پایه (1)
- گنجینه ای از جزوات و نمونه سوالات تمامی دروس پایه (1)
- فلش کارت های آماده دروس پایه (1)
- گنجینه ای جامع از انشاء های آماده پایه (1)
- آموزش جامع آرایه های ادبی، دستور زبان، قواعد زبان انگلیسی و ... ویژه پایه (1)
خواندن درس «the value of knowledge» و معنی
خواندن درس«the value of knowledge» و معنی:
No Pain No Gain
Human knowledge develops with scientists’ hard work. Many great men and women try hard to find facts, solve problems and invent things.
Some of these scientists did not have easy lives. But they tried hard when they were working on problems. They never felt weak when they were studying. They never gave up when they were doing research.
There are great stories about scientists and their lives. One such a story is about Thomas Edison. As a young boy, Edison was very interested in science. He was very energetic and always asked questions. Sadly, young Edison lost his hearing at the age of 12. He did not attend school and learned science by reading books in the library himself. When he grew up he worked in different places, but he never lost his interest in making things. Edison was famous for doing thousands of experiments to find answers to problems. He said, “I never quit until I get what I’m after”. Edison had more than 1,000 inventions and was very successful at the end of his life.
Many great names had stories like this. But the key to their success is their hard work and belief in themselves. If you want to get what you want, work hard and never give up.
نابرده رنج، گنج میسّر نمی شود.
دانش بشری با کار سخت دانشمندان گسترش می یابد. خیلی از مردان و زنان بزرگ سخت تلاش می کنند تا واقعیت ها را کشف کنند ، مسائل را حل کنند و چیزها را اختراع کنند.
برخی از این دانشمندان زندگی آسانی نداشتند. اما وقتی داشتند روی مسائل کار می کردند سخت می کوشیدند. آنها هنگام مطالعه هرگز احساس ضعف نمی کردند. آنها هنگام تحقیق هرگز تسلیم نمی شدند.
داستان ها زیادی در مورد دانشمندان و زندگیشان وجود دارد. یکی مثل داستانی که درباره ی ادیسون وجود دارد. در جایگاه یک پسر بچه ی کوچک ، ادیسون خیلی به علم علاقمند بود. او خیلی پرتکاپو بود و همیشه سوال می پرسید. بدبختانه ادیسون جوان شنواییش را در سن ۱۲ سالگی از دست داد. او در مدرسه حضور نیافت و علم را خودش با مطالعه ی کتاب ها در کتابخانه یاد گرفت. او وقتی بزرگ شد، در جاهای مختلفی کار کرد ، اما هرگز علاقه اش را به ساختن اشیاء از دست نداد. ادیسون برای هزاران آزمایشی که برای فهمیدن جواب مسائل انجام می داد مشهور بود. او می گفت: من هرگز تسلیم نمی شوم ، تا زمانی که به آن چه که در جستجویش هستم برسم. ادیسون بیش از ۱۰۰۰ اختراع داشت و در پایان زندگی اش بسیار موفق بود. خیلی از نام های بزرگ ، داستان هایی این چنین دارند. اما کلید موفقیتشان، سخت کوشی آن ها و اعتماد به نفسشان است. اگر شما می خواهید به آن چه که می خواهید برسید، سخت کار کنید و هرگز تسلیم نشوید.
جزوات جامع پایه (1)
جزوه جامع زبان انگلیسی (1) فصل 1 Saving Nature
جزوه جامع زبان انگلیسی (1) فصل 2 Wonders of Creation
جزوه جامع زبان انگلیسی (1) فصل 3 The Value of Knowledge
جزوه جامع زبان انگلیسی (1) فصل 4 Traveling the World
گوش دادن وصحبت کردن درس «the value of knowledge» و معنی
گوش دادن وصحبت کردن درس«the value of knowledge» و معنی:
Last night at 8 o’clock we were sitting in the hall. We were talking about our day. Suddenly we heard a noise. My father went out to see what was making the noise. When my father was walking in the yard, we went to the kitchen. We saw a kitty in the kitchen. It was eating a cookie. The Poor kitty was hungry.
دیشب ساعت ۸ در هال نشسته بودیم. داشتیم در مورد اتفاقات روزمره مان صحبت می کردیم. ناگهان سر و صدایی شنیدیم. پدرم بیرون رفت تا ببیند چه چیزی دارد سرو صدا می کند. وقتی پدرم داشت در حیاط قدم می زد ما به آشپزخانه رفتیم. در آشپزخانه یک بچه گربه دیدیم که داشت کیکی می خورد. بچه گربه بیچاره گرسنه بود.
قواعد درس«the value of knowledge» و معنی
قواعد درس«the value of knowledge» و معنی:
«وقتی شما به من تلفن زدی، داشتم تلویزیون نگاه می کردم.»
به این مثال توجه کنید. عمل تلفن زدن به زمان گذشته ساده و عمل نگاه کردن تلویزیون به زمان گذشته استمراری آورده شده است.
لذا میتوان گفت:
گذشته استمراری به کاری در گذشته اشاره دارد که برای مدتی درحال انجام شدن بوده است.
ساختار گذشته استمراری:
فاعل + was / were + ریشه فعل + ing + …
مثال)
I was watching TV.
همان طور که در مثال فارسی مذکور مشاهده می کنید، خیلی وقت ها، زمان گذشته استمراری با گذشته ساده همراه می شود. کاری که برای مدتی درحال انجام بوده را با گذشته استمراری بیان می کنیم و کاری که در یک لحظه انجام شده و با عمل گذشته استمراری در یک نقطه تلاقی کرده را با گذشته ساده بیان می کنیم.
نکته کنکوری:
برای ادغام کردن جملات گذشته استمراری و گذشته ساده از کلمات ربط when، while و as (وقتی که، همین که) استفاده می کنیم. عموما جمله گذشته استمراری جلوی While و as فرار می گیرند.
مثال 1)
While Jack was solving the problem he made a mistake.
گذشته استمراری گذشته ساده
جک وقتی داشت مسأله را حل می کرد، مرتکب اشتباه شد.
مثال 2)
Fleming helped the first patient with penicillin in 1942,
گذشته ساده
فلیمینگ در سال ۱۹۴۲ میلادی به نخستین بیمار با پنی سیلین کمک کرده | وقتی که آنفولانزا داشت شیوع پیدا می کرد.
when the flu was getting around.
گذشته استمراری
تذکر:
ما حتی می توانیم با While، when یا as دو جمله گذشته استمراری را به هم مرتبط سازیم
While you were cooking, I was washing the dishes.
نکنه کنکوری:
افعال حالت (state) کدامند و چه ویژگی دارند؟
یک سری فعل داریم که بیانگر احساسات و افکار ما هستند؛ این دسته از افعال را «فعل حالت» می نامیم و نباید هیچگاه آنها را استمراری کنیم (چه حال استمراری و چه گذشته استمراری)
فعل حالت |
معادل فارسی |
فعل حالت |
معادل فارسی |
Love |
عاشق بودن |
Like |
دوست داشتن |
Hate |
تنفر داشتن |
Want |
خواستن |
Forget |
فراموش کردن |
Believe |
اعتماد داشتن |
Dislike |
دوست نداشتن |
Hear |
شنیدن |
Recognize |
تشخیص دادن |
Seem |
به نظر رسیدن |
Belong |
تعلق داشتن |
Know |
دانستن |
Need |
نیاز داشتن |
Understand |
فهمیدن |
See |
دیدن، فهمیدن |
Sound |
به نظر رسیدن |
Have |
داشتن |
Think |
تصور کردن |
Remember |
به یاد آوردن |
Feel |
احساس کردن |
Own |
مالک ... بودن |
Wish |
آرزو داشتن |
Measure |
اندازه داشتن |
Weigh |
وزن داشتن |
imagine |
تصور کردن |
prefer |
ترجیح دادن |
تذکر:
برخی از افعال جدول مذکور، با معنای متفاوت می توانند فعل اقدامی (Action) به حساب بیایند و به شکل استمراری نیز به کار برده شوند.
مثلا فعل measure به معنای «اندازه گرفتن» فعل اقدامی است و به معنای «اندازه دادن» فعل حالت!
به دو مثال زیر دقت کنید:
مثال 1)
Alex measured its length.
فعل اقدامی
الكس طول آن را اندازه گرفت.
مثال 2)
The earthquake measured 6 on the scale of richer.
فعل حالت
آن زلزله ۶ در مقیاس ریشتر اندازه داد (اندازه اش بود).
یا مثلا فعل see؛ هم معنای «فهمیدن» می دهد (State) و هم معنای «دیدن» می دهد (Action).
به دو مثال زیر دقت کنید
مثال 1)
We are seeing the physician at 10a.m.
فعل اقدامی
مثال 2)
You see what I mean.
فعل حالت
ضمایر «خودم»، «خودت»، «خودش»، «خودمان» و ... در دو شکل ضمیر تأکیدی و ضمیر انعکاسی به کار می روند. توجه داشته باشید که این ضمایر در حالت مفرد به self- و در حالت جمع به selves- ختم می شوند.
ضمیر شخصی |
ضمیر فاعلی (جمع) |
ضمیر شخصی |
ضمیر فاعلی (مفرد) |
Ourselves خودمان |
We ما |
Myself خودم |
I من |
Yourselves خودتان |
You شما |
Yourself خودت |
You شما |
Themselves خودشان |
They آنها |
Himself خودش |
He او (مذکر) |
|
|
Herself خودش |
She او (مؤنث) |
|
|
Itself خودش |
It او (غیر انسان) |
الف) ضمایر انعکاسی؛
هرگاه فاعل و مفعول جمله یکی باشد به جای مفعول از ضمیر انعکاسی متناسب با فاعل أن جمله استفاده می کنیم.
Don't worry, mom! We can take care of ourselves.
فاعل مفعول
نکته کنکوری:
برخی جملات ممکن است دو مفعول داشته باشند؛ به این مثال دقت کنید: «من یک موبایل برای خودم خریدم.» در این جمله یک موبایل» مفعول اصلی است یعنی بدون آن معنای جمله ناقص می شود. برای «خودم» مفعول فرعی است یعنی بودنش باعث ارائه توضیح بیشتر شده، ولی حذف آن كل جمله را بی معنا نمی کند. در چنین حالتی که دو مفعول اصلی و فرعی در یک جمله دارید.
مطابق الگوهای زیر عمل کنید:
الگوی 1)
فاعل + فعل + مفعول اصلی + for + مفعول فرعی
متال)
I bought a cellphone for myself.
الگوی 2)
فاعل + فعل + مفعول فرعی + مفعول اصلی
مثال
I bought myself a cellphone.
معنای هر دو جمله در الگوی ۱ و ۲ دقیقا برابر است و فقط چیدمان آنها با هم متفاوت است.
ب) ضمیر تأکیدی:
هرگاه بخواهیم روی فاعل یا مفعول جمله تأکید کنیم و بگوییم «خود آن فرد» یا «خود آن چیز» و نه فرد یا چیز دیگری، از ضمایر شخصی تحت عنوان ضمیر تأکیدی استفاده می کنیم. برای تأکید بر فاعل، معمولا ضمیر تأکیدی بعد از فاعل قرار می گیرد و برای تأیید بر مفعول، ترجیحا بعد از مفعول أورده می شود.
مثال)
Mary herself talked to the principal.
فاعل
مری خودش با مد بور و مرکز آموزشی، صحبت کرد. (تأکید بر فاعل)
Mary talked to the principal himself.
مفعول
مری با خود مدیر صحبت کرد. (تأکید بر مفعول)
نکته کنکوری:
ترکیب (ضمیر تأکیدی + by) به معنای «به تنهایی یا بدون حضور یا کمک دیگران» است.
مثال)
She often lives by herself.
او اغلب خودش تنها زندگی می کند.
نکته کنکوری:
مهم شکل کلی شما بر تأکیدی و انعکاسی oneself هست.
متال 1)
Talking to oneself is a sign of madness.
حرف زدن با خود، نشانه جنون / دیوانگی است.
مثال 2)
One must learn to control oneself.
آدم لازم هست باد بگیرد که خودش را کنترل کند.
نکته کنکوری:
بعد از حروف اضافه مكان و همراهی از قبیل in front of، with، among، behind، between و ... به هيچ وجه ضمیر انعکاسی به کار نبرید، بلکه از ضمير مفعولی استفاده کنید.
مثال 1)
Close the door behind you!
Not: ............. behind yourself!
مثال 2)
I took my son with me.
Not: ............. with myself.
مثال 3)
Jack found a man behind him.
Not: ................ behind myself,
مثال 4)
The soldiers divided the food among them.
Not: ............... among themselves.
نکته کنکوری:
یک سری اصطلاحات رایج با ضمایر شخصی داریم؛ سعی کنید آنها را به خاطر بسپارید؛
مثال 1)
To enjoy yourselves.
به همگی شما خوش گذشت.
مثال 2)
Help yourself / yourselves.
از خودت خودتان پذیرایی کن / کنید.
مثال 3)
Behave yourselves / yourself.
رفتار خوبی از خودتان نشان بدهید
مثال 4)
Prepare yourself for the speech.
خودت را برای سخنرانی (کردن) آماده کن.
مثال 5)
To defend himself.
دفاع کردن از خودش
مای درس ، برترین اپلیکیشن کمک درسی ایران
پوشش تمام محتواهای درسی پایه (1)- آزمون آنلاین تمامی دروس پایه (1)
- گام به گام تمامی دروس پایه (1)
- ویدئو های آموزشی تمامی دروس پایه (1)
- گنجینه ای از جزوات و نمونه سوالات تمامی دروس پایه (1)
- فلش کارت های آماده دروس پایه (1)
- گنجینه ای جامع از انشاء های آماده پایه (1)
- آموزش جامع آرایه های ادبی، دستور زبان، قواعد زبان انگلیسی و ... ویژه پایه (1)
واژگان درس«the value of knowledge» و معنی
واژگان درس«the value of knowledge» و معنی:
معنی |
تلفظ |
word |
کار،عمل،اقدام به فعالیت |
اَکشِن |
action |
اول، در ابتدا، در آغاز |
اَت فِرست |
at first |
حضور یافتن (در)، شرکت کردن (در)، رفتن (به) |
اَتِند |
attend |
به دنبال کسی یا چیزی بودن |
بی اَفتِر |
be after sb/sth |
اعتقاد، باور ، تصور، خیال، عقیده ، اعتماد، اطمینان |
بی لایف |
belief |
باور کردن، اعتقاد داشتن و اعتماد داشتن ، فکر کردن، تصور کردن آنها چیزی را که گفتم باور نکردند |
بیلیو |
believe |
لامپ |
بالب |
bulb |
عالی، محشر، معرکه، باحال |
کوول |
cool |
گهواره ، مهد، خاستگاه |
کِریدِل |
cradle |
رشد کردن، گسترش یافتن ،توسعه دادن، پرورش دادن به وجود آمدن، ساختن ،به وجود آوردن به بیماری دچار شدن ، گرفتن |
دِولوپ |
develop |
تأكيد ، زبان شناسی تکیه |
ایم فِسیِس |
emphasis |
فعال، پرانرژی، نیرومند، پرقدرت، پرتحرک |
اِنِرجِتیک |
energetic |
آزمایش ،آزمایش کردن، آزمودن |
اِکسپِریمِنت |
experiment |
بیان کردن، اظهار کردن، ابراز کردن به، نشان دادن، علنی کردن، ظاهر کردن |
اِکسپِرِس |
express |
مشهور |
فِیمِس |
famous |
احساس ضعف کردن، ضعیف بودن |
فییل وِیک |
feel weak |
آتش نشان، مأمور آتش نشانی |
فایرفایتِر |
firefighter |
سود، نفع، افزایش، به دست آوردن، کسب کردن |
گِین |
gain |
بیماری و مانند آن پخش شدن، شایع شدن |
گِت اِروند |
get around |
رها کردن ، دست کشیدن از عادت ،ترک کردن ، کنار گذاشتن |
گیو آپ |
give up |
خاموش شدن چراغ یا آتش ؛ برق رفتن یا قطع شدن |
گو اَوت |
go out |
گور، قبر |
گرِیو |
grave |
بزرگ شدن |
گروآپ |
grow up |
ضربه، برخورد ، زدن، ضربه زدن، خوردن به |
هیت |
hit |
اختراع کردن، ابداع کردن ،از خود در آوردن |
اینوِنت |
invent |
اختراع، ابداع، خلاقیت ، جعل، کذب، دروغ |
اینوِنشِن |
invention |
مخترع، ابداع کننده |
اینوِنتور |
inventor |
پرش، جهش، تکان ، پریدن |
جامپ |
jump |
دانش، شناخت و اطلاع، آگاهی |
نالِدج |
knowledge |
آزمایشگاه ،آزمایشگاهی |
لابراتوری |
laboratory |
چراغ |
لایت |
light |
علاقه خود را به چیزی یا کسی از دست دادن |
لوز اینتِرِست این |
lose interest in |
سروصدا کردن |
مِیک نویز |
make noise |
دارو، دوا، پزشکی، طب، طبابت |
مِدیسِن |
medicine |
نقل کردن، روایت کردن، تعریف کردن |
نِریت |
narrate |
درد |
پِین |
pain |
فوت کردن، از دنیا رفتن |
پَس اِ وِی |
pass away |
بیمار ، صبور، صبورانه |
پیشِنت |
patient |
منتشر کردن به چاپ رساندن |
پابلیش |
publish |
کنار گذاشتن |
پوت اِساید |
put aside |
آتش، چراغ، سیگار و ... را خاموش کردن |
پوت اَوت |
put out |
ترک کردن، کنار گذاشتن، دست کشیدن از |
کوایِت |
quit |
از حفظ خواندن و درس جواب دادن ، (با صدای بلند گفتن) |
ریسایت |
recite |
به یاد آوردن ، به یاد داشتن |
ریمِمبِر |
remember |
تحقیق، پژوهش ، تحقیق کردن،بررسی کردن |
ریسِرچ |
research |
محقق، پژوهشگر |
ریسِرچِر |
researcher |
متأسفانه ، با اندوه ،به نحو تاسف انگیزی |
سَدلی |
sadly |
دانشمند |
سایِنتیس |
scientist |
دنبال (چیزی) گشتن، جست وجو کردن و سعی کردن |
سییک |
seek |
حل کردن |
سُلو |
solve |
وضع، حالت |
استِیت |
state |
موفقیت ،شخص موفق،رویداد موفقیت آمیز |
ساکسِز |
success |
موفقیت آمیز |
ساکس فوول |
successful |
ناگهان، یک دفعه |
سادِنلی |
suddenly |
هزاران ، به تعداد بسیار زیادی |
تَوزِندز آف |
thousands of |
ترجمه |
تِرَنسلِیشِن |
translation |
مترجم |
تِرَنسلِیتور |
translator |
سعی کردن به امتحان کردن |
ترای |
try |
متأسفانه |
آن فور چِنیتلی |
Unfortunately |
ارزش و قیمت |
وَلیو |
value |
تنها به ،به تنهایی |
اِلون |
alone |
شرمنده، خجالت زده |
اِشامِد |
ashamed |
رفتار کردن ،مؤدب بودن |
بی هَو |
behave |
ستون |
کالِم |
column |
عزیز، محبوب ، (در خطاب: عزیزم! جانم!) |
دییِر |
dear |
توصیف، وصف،شرح |
دِسکِرِپشِن |
description |
به شدت و به سختی به سنگینی |
هِوویلی |
heavily |
به کسی خوش گذشتن، سر گرم شدن ، تفریح کردن |
هَو فان |
have fun |
تاریخ، تاریخچه ،شرح حال،سابقه |
هیستوری |
history |
مجروح، مصدوم، زخمی |
اینجارِد |
injured |
مصاحبه، گفت و گو |
اینتِرویو |
interview |
حافظه و خاطره، یاد |
مِموری |
memory |
پهلویی، بغلی، دیوار به دیوار، مجاور |
نِکست دُر |
next door |
مشاهده کردن ،دیدن ، تحت نظر داشتن |
آبزِرو |
observe |
شخصیت ، چهره سرشناس |
پِرسونالیتی |
personality |
شاعر |
پوییت |
poet |
درباره (چیزی یا کسی )فکر کردن؛ به چیزی یا کسی فکر کردن |
تیینک اِبَوت |
think about |
دانشگاه |
یونیوِرسیتی |
university |
صبر کردن، منتظر بودن، منتظر ماندن |
وِیت |
wait |