نمونه سوالات تشریحی فصل 12 جامعه شناسی یازدهم همراه با جواب تشریحی

درونی

لایه های عمیق

جهانی

فقر و غنا

اقتصادی، سیاسی، نظامی

نمی‌آیند _ فرهنگ غرب

فرهنگ معاصر غرب

قرون وسطی

رنسانس

چالش‌هایی که غرب با آن مواجه است در برخورد با فرهنگ‌های دیگر به وجود نیامده بلکه از درون فرهنگ غرب برخاسته است پس علل چالش‌ها در غرب درونی است نه بیرونی؛ پس غرب نمی‌تواند چالش‌های خود را به دیگران و دیگر فرهنگ‌ها نسبت دهد.

اگر آثار چالش‌ها در غرب به دیگر کشورها سرایت کند آنها نمی‌توانند برای حل آن همان راهی روند که غرب می‌رود و یا برای حل آن نمی‌توانند از غرب کمک بگیرند چرا که این مانند کوری می‌ماند که بخواهد برای نیفتادن به چاه از کور دیگری کمک بگیرد چه بسا هر دو به چاه می‌افتند.

برخی چالش‌ها مربوط به لایه سطحی و برخی مربوط به لایه عمیق فرهنگ است.

عمیق‌ترین لایه فرهنگ غرب سکولاریسم و اومانیسم و روشنگری است که روح و شالوده فرهنگ غرب تلقی می‌شود و تمامی چالش‌های غرب از همین لایه‌های عمیق تاثیر می‌پذیرد و بحران معرفتی و علمی و معنوی از لایه عمیق فرهنگ غرب تاثیر می‌پذیرد.

ابزار شناخت در غرب در طی قرون وسطی شهود و آباء کلیسا و کتاب مقدس یا همان انجیل بود.

در دوران رنسانس عقل و تجربه و انکار وحی و شهود بود و در قرن ۱۹ عقل و وحی نفی شد و ابزار روش حس و تجربه شد.

در قرن نوزدهم و بیستم شناخت حسی را تنها راه شناخت علمی می‌دانستند.

در نیمه اول قرن بیستم با روشن شدن محدودیت‌های علم تجربی این علم دست از داوری ارزشی برداشت و تنها به توصیف پدیده‌های طبیعی پرداخت.

در نیمه دوم قرن بیستم معلوم شد که مبانی علوم تجربی غربی دارای مبانی غیر تجربی است در این صورت علوم تجربی غرب زیر سوال رفت.

۱) افول روشنگری و شکل‌گیری جریان‌های پست مدرن ۲) ناسازگاری ابعاد معرفتی جهان غرب با نیازهای اقتصادی و سیاسی

در فرهنگ مدرن غرب، سکولاریسم به طور آشکار نمایان شد.

زمانی که در فرهنگ مدرن غرب سکولاریسم به طور آشکار نمایان شد رفتارهای دینی در صورتی مطرح شد که برای آن توجیه دنیوی داشتند.

سکولاریسم به ترتیب بر حوزه‌های هنر، اقتصاد، سیاست و علم ظاهر شد و فرهنگ تخصصی هر کدام از این حوزه‌ها سکولار و دنیوی شد اما فرهنگ عمومی در حوزه‌های زندگی شخصی و خصوصی افراد همچنان دینی باقی ماند.

برخی از جامعه شناسان در قرن بیستم در نظرات خود بیان کردند که دین از عرصه فرهنگ و عمومی برداشته می‌شود اما طی قرون بیستم نه تنها دین از فرهنگ عمومی خارج نشد بلکه در سال‌های پایانی قرن ۲۰ دین به سطوح زندگی شخصی و فردی انسان‌ها در غرب بازگشت که برخی از متفکران این موج که نشانه بحران معنویت در غرب است را پسا سکولاریسم یا افول سکولاریسم می‌نامند.

چون انسان‌ها علاوه بر داشتن نیازهای جسمی و دنیوی دارای نیازهای فطری، روحی و معنوی هستند که فرهنگ آنها باید بتواند نیازهای معنوی و قدسی و ماوراطبیعی آنها را پاسخ دهد. همانطور که بی‌توجهی به ابعاد دنیوی و پرداختن به امور معنوی مشکلاتی را فراهم می‌کند پرداختن به امور دنیوی و بی‌توجهی به امور معنوی هم بحران‌هایی را برای جامعه و افراد فراهم می‌سازد.

غرب با انکار حقایق قدسی به آرمان‌های انقلاب فرانسه دست نیافت.

با اصالت بخشیدن به انسان دنیوی و این جهان دچار پوچی و بی‌‌هدفی یأس و ناامیدی و مرگ آرمان‌ها و امیدها شد.

کتاب مقدس و شهود آباء کلیسا

چون روشن شد که علم و تجربی دارای مبانی غیر تجربی است.

خرافه پرستی _ شیطان پرستی _ عرفان‌های شرقی و سرخ‌پوستی

اصالت دادن به انسان دنیوی در قرن بیستم

به اندیشه‌های لیبرالیستی غربی