نمونه سوالات تستی فصل 6 فارسی هفتم همراه با جواب تشریحی

مادر بزرگ، درباره‌ی خرج کردن پول‌های خورد، با من در حیات خانه حرف می‌زد و گفت حیاط آدمی فقط خُرد و خوراک نیست.

غلب آدم اگر خالی پماند، مثل یک کلدان خالی، زشت است و آدم را ازیّت می‌کند

فکر کردم هالا دیگر توی قلپم حصابی شلوق شده، مکر می‌شود؟

تقصیر من نیست، حتمن تقصیر خودش است. یعنی راستش، سندوق بزرگه پول‌هایش بیرون می‌ماند

قلب جایگاه محبت و عشق است.

همه باید نسبت به هم محبت داشته باشیم.

انسان ها نباید به فکر آزار یکدیگر باشند.

نمی توان برای همیشه در قلب ها ماند.

دشمن – سرزمین

ما – دشمن

آنها – دشمن

دشمن – بیرون

به جز گنج محبّت چه دارم؟

در وجودش نهال اميد جوانه زد.

ديدۀ خورشيد بر زمين خيره شد.

سرای دل از بيگانه خالی است

بچّه‌ها را اذیّت نکنند.  

دریاها را کثیف نکنند.  

حتمن تقصیر خودش است.

باز هم نصف قلبم خالی مانده است

هیچ گله ای هم از تنگی جا نداشتند.

به یاد روزهای خیلی سخت جنگ افتادم

قلب آدم نباید خالی بماند

یک قلب کوچک کوچک، چقدر می تواند بزرگ باشد

آنها دخیلی راحت گفتگو می کردند

همه ی آدم های خوب توی محله ما جمع شده اند

همه دوستانم را در قلبم جای می دهم 

با اینکه عموی پدرم مرد بد خلاقی است، ولی می بخشمش

با زحمت فشار جای می‌گرفت.   

هیچ گِله‌ای هم از تنگی جا نداشتند.       

جانورها را نکشند و به کسی زرور نگویند.  

بچّه‌ها را اذیّت نکنند.

اذیّت

نصفِ قلبم

خوشحالی و رزایت

تقصیر، صندوق

یک 

دو

سه

چهار 

قلب، مهمان خانه نیست که آدم‌ها بیایند.    

قلب آدم نباید خالی بماند اگر خالی بماند مثل یک گلدانِ خالی زشت است.

او دوان دوان از قلبم می‌آمد بیرون تا صندوقش را بردارد.

حالا دیگر قلبم مثل یک شهر بزرگ شده بود.

از هر دلی به خدا راهی است

از خدا به هیچ دلی راه نیست

راه دل به خدا هیچ راهی ندارد

از هیچ راهی به خدا نمی توان رسید

می دانید

آنجا

چه کسانی

باقی

حیاط

خُرد

خورد

حیات

روزگاری روزگاری داشتم /// فارغ از رنج و غنای روزگار

سخن را سر است ای خردمند و بُن /// میاور سخن در میان سخُن

ای چشم تو دلفریب و جادو /// در چشم تو، خیره چشم آهو

دل من نه مرد آن است که با غمش برآید /// مگسی کجا تواند که بیفکند عقابی

خدا آن ملتی را سروری داد

این سرزمین علم و دین را دوست دارم

رفت و انشای کوچکش را خواند

مرا در دام ها بسیار بستند

این زندگی ............ کسانی که همچو سرو (هلال)

جا نگرفت دیگر حتما ............. خودش است. (تقصیر)

دریاها را ........... نکنند و جانورها را نکشند. (کثیف)

قصه‌های ریحانه خانم، قصه‌های رنگ پریده، معاصر 

خانه‌ای برای شب، کتاب‌های کودکان و نوجوانان، معاصر

سنجاب‌ها، قصه‌های سار و سیب، قرن نهم

کلاغ‌ها، به قول پرستو، معاصر

مفعول / نهاد

نهاد / گزاره

مفعول / مفعول

گزاره / مفعول

راهت – ولوو – گله ی

راهت – ولو – گله ای

راحت – ولوو – گله ی

راحت – ولو – گله ای