نمونه سوالات تستی فصل 3 فارسی یازدهم همراه با جواب تشریحی

یک

دو

سه

چهار

تشبیه - استعاره - کنایه – تضاد

تشبیه - پارادوکس - اغراق – ایهام

مراعات نظیر - استعاره -اغراق – تضاد

مراعات نظیر - تشبیه - پارادوکس – ایهام

به صوت خوش چو حیوان است مایل   ز حیوان کم نشاید بودن اي دل

تن زجان و جان زتن مستور نیست   لیک کس را دید جان دستور نیست

هر کسی کاو دور ماند از اصل خویش   باز جوید روزگار وصل خویش

کبوتري که دگر آشیان نخواهد دید   قضا همی بردش تا به سوي دانه و دام

طایر گلشن قدسم چه دهم شرح فراق   که در این دامگه حادثه چون افتادم

تو را ز کنگره ي عرش می زند صفیر   ندانمت که در این دامگه چه افتاده است

که اي بلندنظر شاهباز سدره نشین   نشیمن تو نه این کنج محنت آباد است

بزمگاهی دل نشین چون قصر فردوس برین  گلشنی پیرامنش چون روضه ي دارالسلام

مه نور از آن گرفت کز شب نرمید   گل بوي بدان یافت که با خار بساخت

بختش یار است ، هر که با یار بساخت   بردارد کام ، هر که با کار بساخت

اهل دل را به دل و اهل نظر را به نظر   ُ دوست داران زبان را به زبان باید جست

ما و دشمن دوستی ، این رسم ، رسم تازه اي است   ورنه هر مو بر تن ایّام دشمن ، دشمن است

نهاد، قید، مفعول، مفعول

نهاد، مسند، مفعول، نهاد

مضاف الیه، مسند، نهاد، مفعول

مفعول، قید، مفعول، نهاد

تو شور کوه ّ کن آور نه قصۀ شیرین   که کوه عشق به ناخن توان تراشیدن

به بوي زلف تو در پیشگاه باد سحر   به سان شمع شبستان خوش است لرزیدن

به زیر زلف پرندین بامداد وصال   تویی چو چشمۀ خورشید در درخشیدن

به شهر عشق منم شهریار و چون حافظ   منم که شهرة شهرم به عشق ورزیدن

آن غفّاري که بر اولیاي خود رایت نصرت آشکار کرد و آن قهاري که بر اعداي خود آیت نعمت پیدا کرد.

وحی فرستاد بدان سر سرور و مقدّم موجودات و سلالۀ طهارت و کان فتوت، سردفتر برگزیدگان.

باز جماعتی که بوي اخلاص به ِ مشام ایشان رسیده بود، نفس را قهر کردند تا به هواي ابد برسد و فردوس اعلی مأواي ایشان گردد.

از کاس مودت شراب الفت چشیده و قلم روح این رقم بر لوح روزگار ایشان زده، آن را که خواهم بردارم و آن را که خواهم فروگزارم.

دل، قطره اي ز شبنم دریاي عشق اوست   کز راه دیده به دریا همی رود.

سیل دریا دیده، هرگز بر نمی گردد به خود   نیست ممکن هر که مجنون شد دگر عاقل شود.

چون ز دریا سوي ساحل بازگشت   چنگ شعر مثنوي با ساز گشت.

سروري را اصل و گوهر برترین سرمایه است   مردم بی اصل و بی گوهر نیابد سروري.

سینه مالامال درد است، اي دریغا مرهمی   دل ز تنهایی به جان آمد خدا را مرهمی.

عاشق بیدار را دیدار آرد در خروش   عندلیب از شوق گل فریاد و زاري می کند.

دلم از جور تو بسیار شکایت دارد   وقت آن شد که شکایت به حکایت آرد.

دارم دلی که سوختۀ اشتیاق اوست   جز وصل او چه چاره بود اشتیاق را.

قرار و خواب ز حافظ طمع مدار اي دوست   قرار چیست؟ صبوري کدام؟ خواب کجا؟.

ز کثرت جان خرم را غم و اندوه می زاید   به وحدت آي تا خود را همیشه شادمان بینی.

خدا، اساس جهانم مرا به هستی داد   نگاه لطف عزیزش مرا به مستی داد.

گر خانۀ دل نه براي تو ساختند   نقش رخ تو بر در و دیوار خانه چیست؟.

لاف زنم لاف که تو راست کنی لاف مرا   ناز کنم ناز که من در نظرت معتبرم.

شاباش زهی نوري بر کوري هر کوري   کو روي نپوشاند زان بس که برآرد سر.

آسمان خود کنون ز من خیره است   که چرا این زبون نمی خسبد.

بر زمین و چرخ روید مر تو را یاران صاف   لیک عهدي کرده اي با یار پیشین یاد دار.

برخیز و مخور غم جهان گذران   بنشین و دمی به شادمانی گذران.

آنان که محیط فضل و آداب شدند   در جمع کمال شمع اصحاب شدند.

در طبع جهان اگر وفایی بودي   نوبت به تو خود نیامدي از دگران.

ره زین شب تاریک نبردند برون   گفتند فسانه اي و در خواب شدند.

حمید سبزواري از شاعران انقلاب اسلامی است که «سرود درد» و «سرود سپیده» از آثار اوست.

محمد غفاري، بزرگترین نقاش قرن اخیر و صاحب آثار ارزشمند، هنرمند بافضیلت و آزادمنشی بود.

هسته به حوادث داستان وحدت هنري می بخشد و آن را از آشفتگی می رهاند.

آثار آل احمد را به چهار دستۀ کلّی داستان ها، سفرنامه ها، ترجمه ها و مقالات می توان تقسیم بندي کرد.

در این باغ از گل سرخ و گل زرد   پشیمانی نخورد آن کس که برخورد.

خلق اگر در تو خست ناگه خار   ُ تو گل خود از او دریغ مدار.

غنچۀ گلبن وصلم ز نسیمش بشکفت   مرغ خوش خوان، طرب از برگ گل سوري کرد.

هر کجا باغی، گل از خارش جدا بینی ولی   کی به باغ ما گلی را دیدي از خاري جدا.

تضمین

تشبیه

جناس

ایهام

قربان با تیر: ایهام تناسب.

کیش: ایهام.

در و بر: جناس ناهمسان.

تیر با کیش: تناسب.

استعاره

ایهام تناسب

جناس

تضاد

استعاره

تشبیه

تضمین

تَشَخص بخشیدن

تضمین

استعاره

تملیح

کنایه

تلمیح، تضاد، تشخیص

تشبیه، تضاد، تشخیص

ایهام تناسب، تلمیح، تشبیه

ایهام تناسب، تشبیه، استعاره

سعدی

مجید واعظی

جامی

حمید شیرازی

بادپا

سیماب

پایاب

صفیر

منادا، مسند، متمم، قید

نهاد، مفعول، متمم، قید

منادا، مسند، مفعول، مفعول

نهاد، مسند، متمم، مفعول

نزدیکی، شکوه

شکوه، دوری

دوری، ترسناک

ترسناک، عظمت

عباس ميرزا ـ وطن‌دوستی، دشمن‌ستيزی

جلال‌الدّين خوارزمشاه ـ اندوهگين، نابودگر

محمد خوارزمشاه ـ گريان، سوزان چون آتش

عباس ميرزا ـ رنج كشيدن، به سپاه روس تاختن

تشبیه، مجاز، ایهام

استعاره، پارادوکس، کنایه

تشبیه، تضاد، کنایه

استعاره، تضاد، تشبیه

داستان

وطن

تو

من

احسان

ریسمان

گردن

کمند

استاد معین فرهنگ فارسی را در شش جلد تدوین کرده است

کتاب استاد، در بر دارنده مطالب مفیدی است

ایشان، استاد در زبان و ادبیات فارسی بودند

استاد معین آثار دیگری هم دارد

ادبی، سیاسی

اجتماعی، سیاسی

ادبی، اجتماعی

عاشقانه، اجتماعی

منادا، مسند، متمم، قید

نهاد، مفعول، متمم، قید

منادا، مسند، مفعول، مفعول

نهاد، مسند، متمم، مفعول

را فک اضافه

نشانه مفعول

تاکید

حرف اضافه

امواج لرزان

سیماب

روشنی و سفیدی

حرکت سیماب

خانه‌های بی در و پنجره

ازادی

دنیای نو و جدید

خانه های قدیمی

من طاقت قرب ندارم و تاب آن نيارم: تحمّل

كلاه را با لفاف كاغذی در گوشۀ اتاق گذاشته: پوشش

هر چه كرده بود، بازنمود و مرا داد: گسترد

دشمن، با بار خفّتی بر دوش، واماندٔه ماندن و رفتن شده بود: پستی 

در هنگام غروب خورشید به آرامی پشت کوه‌ها پنهان می‌شد

هنگام غروب آسمان سرخ شده بود و خورشید پنهان شده بود

هنگام غروب خورشید را در سینه کوه می‌بینی که در حال پنهان شدن است

هنگام غروب خورشید به آرامی پنهان شد و کوه‌ها را تاریکی فرا گرفت

مراسم برای تشریفات پیگیری می‌شد

مراسم تشریفاتی و ظاهری بود

مراسم از تشریفات خارج شده بود

مراسم هیچ نشانی از تشریفات نداشت

تضاد، تناسب، كنايه

تشبيه، تناقض، حسن‌تعليل

اسلوب‌عادله، تضاد، ايهام تناسب

تناقض، تشبيه، تلميح 

ترادف، سجع 

تضمن، تضاد

ترادف، تضمن

سجع، تضاد

سرّ سودای تو در سینه بماندی پنهان / چشم تردامن اگر فاش نکردی رازم: تشخیص

ماجرای دل خون‌گشته نگویم با کس / زآن که جز تیغ غمت نیست کسی دمسازم: تضاد

مرغ‌سان از قفس خاک هوایی گشتم / به هوایی که مگر صید کند شهبازم: مراعات نظیر

هم‌چو چنگ ار به کناری ندهی کام دلم / از لب خویش چو نی یک نفسی بنوازم: تشبیه

منادا، مسند، متمم، قید

نهاد، مفعول، متمم، قید

منادا، مسند، مفعول، مفعول

نهاد، مسند، متمم، مفعول