گام به گام معنی شعر صفحه 37 درس هفت خان رستم فارسی ششم
تعداد بازدید : 46.92Mپاسخ معنی شعر صفحه 37 فارسی ششم
-گام به گام معنی شعر صفحه 37 درس هفت خان رستم
-معنی شعر صفحه 37 درس 5
-هفت خانِ رستم
شاید شنیده باشید که هر گاه، کسی کار بسیار دشواری را با پیروزی به پایان برساند، می گویند «از هفت خانِ رستم»، گذشته است. هفت خان، نام هفت مرحله از نبردهای رستم با نیروهای اهریمنی و گذشتن از دشواری ها است. یکی از زیباترین بخش های شاهنامه، «هفت خان رستم» است. هنگامی که کیکاووس، پادشاه ایران با شماری از بزرگان سپاه خود در چنگ دیوان مازندران گرفتار می شود، رستم در این زمان به سوی مازندران حرکت می کند تا آنان را از بند رهایی دهد.
در این نبردها، رستم به کمک اسب خود، رخش با شیر و اژدها پیکار می کند؛ دیوها را از پای در می آورد و بر جادوگران، پیروز می شود.
هلوان برای نبرد با دشمن، سوار بر رخش از زابُلستان، راهیِ مازندران می شود. در خانِ اوّل، شیری قوی پنجه به او و اسبش حمله می آورد. رَخش، شیر را از هم می دَرد.
رستم در خانِ دوم، بیابانی سخت و راهی دراز را پشت سر نهاده، خسته و تشنه است؛ با جست و جوی فراوان، چشمه ای می یابد، آبی می نوشد و سر و تن می شوید و رخش را تیمار می کند و پس از نخجیر به خواب می رود و بدین سان، خان دوم را نیز با موفّقیت به فَرجام می برد. در این هنگام اژدهایی از راه می رسد و از دیدن رستم و اسبش به خشم می آید. رخش می کوشد تا با کوفتن سم بر زمین، رستم را از وجود اژدها آگاه کند؛ امّا هر بار که رستم دیده می گشاید، اژدها در تاریکی فرو می رود و از چشم او پنهان می شود. رستم در خشم می شود؛ به رخش پرخاش می کند؛ چون به خواب می رود، اژدها دوباره خود را به رخش می نمایاند.
رخش به تنگ می آید و چاره ای جز بیدار کردن رستم ندارد:
خروشید و جوشید و بَرکَند خاک
ز سُمّش زمین شد همه، چاک چاک
رخش خشمگین شد شیهه کشید سپس به نشانه یورش، سُم خود را به زمین کوبید و زمین زیر سُمهایش تکه تکه شد.
رستم بیدار می شود و اژدها را می بیند؛ به کمک رخش با اژدها نبردی سهمگین می کند و او را می کشد.
بزد تیغ و بنداخت از بَر، سرش
فرو ریخت چون رود، خون از بَرش
رستم با شمشیر سر اژدها را از بدنش جا کرد و خون مثل رودخانه از بدن اژدها جاری شد.
رستم بار دیگر در چشمه، شست و شو می کند؛ آنگاه با خدای خود به راز و نیاز می پردازد و او را سپاس می گذارد و بدین سان، خان سوم به پایان می رسد.
در خان چهارم، رستم با جادوگری رو به رو می شود. جادوگر، نخست با قصد فریب و نیرنگ، نزد رستم می آید. پس از کمی گفت و گو، رستم به حیله گری او پی می برد و برای چیرگی بر او از خدا یاری می خواهد و سرانجام او را از پا در می آورد.
بینداخت چون باد، خَمِّ کمند
سرِ جادو آورد ناگه به بند
رستم با سرعت زیاد طناب را حلقه کرد و به سمت جادوگر پرتاب کرد و او را اسیر کرد.
میانش به خنجر به دو نیم کرد
دل جادوان زو پُر از بیم کرد
رستم با خنجر کمر جادوگر را دو قسمت کرد. با این کارِ رستم، بقیه جادوگران بسیار از او ترسیدند.
در خان پنجم رستم با دیوی به نام «اولاد» رویاروی می شود او را به بند می کشد. در خان ششم، رستم به کمک اولاد بر ارژنگ دیو چیره می شود و او را از پا در می آورد.
چو رستم بدیدش، برانگیخت اسب
بدو تاخت مانندِ آذرگشسب
رستم تا او را دید اسبش را به حرکت درآورد و با سرعت و مثل آتش به سمت او حمله کرد.
سر و گوش بگرفت و یالش دلیر
سر از تن، بِکندش به کردارِ شیر
رستم با شجاعت یال و سر گوش او را گرفت و با شجاعتی مثل شیر سر او را از تنش جدا کرد.
در خان هفتم، رستم با بزرگِ دیوان یعنی «دیو سپید» به جنگ می پردازد و او را نیز از بین می برد؛ بدین گونه، رستم با پشت سر گذاشتنِ هفت مرحله ی بسیار دشوار و خطرناک، یاران خود را از بند دیوان، نجات می دهد . و به ستایش یزدان می پردازد:
ز بهرِ نیایش، سر و تن بشُست
یکی پاک جایِ پرستش بجُست
رستم برای نیایش و ستایش خدا دست و صورت خود را شست و تمیز کرد و یک جای پاکیزه برای پرستش پیدا کرد.
از آن پس نهاد از برِ خاک، سر
چنین گفت کای داورِ دادگر!
پس از آن سرش را به نشانه سجده بر خاک گذاشت و به خدای خود گفت: ای پروردگار عادل
زِ هَر بد، تویی بندگان را پناه
تو دادی مرا، گُردی و دستگاه
تو بندگانت را از هر بدی و سستی در امان نگه میداری و تو هستی که به من قدرت و توان پهلوانی دادی
«شاهنامه ی فردوسی، با تلخیص و بازنویسی»
مای درس ، برترین اپلیکیشن کمک درسی ایران
پوشش تمام محتواهای درسی پایه چهارم تا دوازدهم- آزمون آنلاین تمامی دروس
- گام به گام تمامی دروس
- ویدئو های آموزشی تمامی دروس
- گنجینه ای از جزوات و نمونه سوالات تمامی دروس
- فلش کارت های آماده دروس
- گنجینه ای جامع از انشاء های آماده
- آموزش جامع آرایه های ادبی، دستور زبان، قواعد زبان انگلیسی و ... ویژه