نصب اپلیکیشن

صفحه رسمی مای درس

اطلاع از آخرین تغییرات، جوایز و مسابقات مای درس
دنبال کردن
2 سال قبل
0

معنی واژگان درس «چشمه»:

واژه

معنی واژه

واژه

معنی واژه

کفی از خاک

یک مشت خاک

هدف

نشانه تیر

پرده

نقاب، روی بند، حجاب

پدیدار

آشکار

فروغ

پرتو، روشنایی

نقش

شکل

خندیدن گل

شکوفا شدن گل

بی شمار

آن که شمرده نشود

یقین

اطمینان، اعتقاد

یقین دانستن

مطمئن بودن

معرکه

میدان جنگ

یکتا

یگانه، بی همتا

بِدَوَم

با سرعت جاری شوم

شِکَن

پیچ و خم زلف

بر

سینه، آغوش، کنار

گریبان

یقه

سرمایه

مال، دارایی

برازندگی

شایسته بودن

بن

بیخ، ریشه

همسری

برابری، هم شأنی

نَمَط

روش، نوع

مبدأ

آغاز، سرچشمه

بحر

دریا

نعره

فریاد، بانگ بلند

راست

درست

یَله

رها، آزاد

آبگیر

برکه، استخر

حازم

محتاط، هوشیار

عاجز

ناتوان و ضعیف

از قضا

اتفاقاً

میعاد

وعده، قرار

میعاد نهادن

قرار گذاشتن

دام

تله، تور

حیلت

نیرنگ، ترفند

بشنودند

شنیدند

حزم

دوراندیشی

زیادت

زیادی، افزونی

دست برد

حمله و هجوم

زمانه

روزگار

جافی

ستمگر، ظالم

سبک

به سرعت

جانب

طرف، سو

درآمدن

داخل شدن

برفَوْر

فوراً، بی درنگ

در این میان

در این اثنا

جانب

طرف

پیرایه

زیور و زینت

ذخیرت

ذخیره، پس انداز

تجربت

تجربه

بهره

نصیب

غفلت

نادانی و سهل انگاری

فرجام

عاقب، پایان

غافل

نادان

حیلت

حیله، چاره گری

بلا

بلا

منافع

جمع منفعت

نومید

ناامید

دفع

دور کردن

صواب

درست

ثواب

پاداش

ثبات

پایداری

مرده کردن

به مردن زدن

غالب

چیره، غلبه یافته

عجز

ناتوانی

افعال

کارها

ظاهر

مشخص، نمایان

مدهوش

سرگردان

فراز

بالا

نشیب

پایین

گُهر

سنگ درخشان و قیمتی

صورت شد

به نظر آمدن، تصوّر شدن

مکاید

جمع مَکیدت، مکرها، حیله ها

تأخیر

واپس افکندن، عقب افکندن

ورطه

زمین پست، مهلکه، هلاکت

حادثه

واقعه، رِخداد، پیش آمد

دست برد دیدن

مورد حمله و هجوم قرار گرفتن

آن جا

منظور دریا یا نزدیک و ساحل دریا

خَجِلی

شرمگین بودن، شرمنده بودن

خروشیدن

بانگ بر زدن، فریاد کشیدن

نادره (مؤنث نادر)

بی مانند، کمیاب، شگفت، طُرفه

وصف

تشریح، توصیف ستایش

حقیقت

به راستی، درستی، در حقیقت

شوق

آرزومندی، اشتیاق، دلبستگی

فضل

بخشش،احسان، نیکویی

زَهره

کیسه زرداب، کیسه صفرا

رزاق

روزی دهنده، بسیار رزق دهنده

غرور

به خود بالیدن، تکبر، خودخواهی

دمیدن (بِدَمَد)

روییدن، سر از خاک درآوردن، وزیدن

هنگامه

غوغا، داد و فریاد ،شلوغی جمعیت مردم

کام

سقف دهان، مجازاً دهان، زبان

پیرایه

زیب، زینت، زیور، آرایش

خلّاق

آفریدگار، بسیار خلق کننده

گُلبُن

بوته گل، گل سرخ، بیخ بوته گل

خیره

سرگشته، حیران، فرومانده، لجوج، بیهوده

زَهره دَر

[صفت فاعلی مرکب مُرَخّم] زَهره درنده

تابناک

دارای فروغ و پرتو، تابان، درخشان، نورانی

حامل

صفت فاعلی از حمل، بَرَنده، حَمل کننده

رحمت

مهربانی بخشایش و عفو مخصوص خداوند

تدبیر

چاره اندیشی، اندیشیدن برای یافتن راه کار

افلاک

جمع فلک، به معنی آسمان، چرخ، سپهر

عجایب نقش ها

نقش های عجایب (ترکیب وصفی مقلوب)

نعره برآورده

منظور صدای امواج خروشان و بلند دریاست

زِهی

[ زِ ] (صوت) ادات تحسین، آفرین، چه خوش است

جانِِ جان

جانِ جان ها، ذات حق تعالی، روح و حقیقت جان

نادره جوشنده

[ترکیب وصفی مقلوب] دارنده ی جوشش بی مانند

سهمگن

مخفّف سهمگین، ترسناک، وحشت انگیز، هراسناک

پیدا کرد

آشکار کرد، در این جا به مفهوم آفرید و خلق کرد

کردگار

نامی از نام های خدای تعالی، آفریننده، پروردگار

عجایب

جمع عجیب؛ چیزهای شگفت آور و بدیع، شگفتی ها

به نام

فعل «شروع می کنم یا آغاز می کنم» به قرینه ی معنوی حذف شده است

از آتش رنگ های بی شمارست

جابه جایی ضمیر شخصی پیوسته (از آن جهت رنگ هایش بی شمار است)

صدف

نوعی جانور نرم تن آبزی که بدنش در یک غلاف سخت جا دارد و در بعضی انواع آن مروارید پرورش می یابد

نیلوفری

[صفت نسبی] منسوب به نیلوفر، به رنگ نیلوفر لاجوردی؛ در متن درس مقصود از «پرده نیلوفری»، آسمان لاجوردی است

هفت افلاک

هفت آسمان، هفت طبقه ی آسمان، جمع آمدن «افلاک» از ویژگی های زبانی متون گذشته است. امروزه « هفت فلک » گفته می شود


سایر مباحث این فصل