در گذشته، جوامع از طریق تجارت، مهاجرت، جنگ و غیره با یکدیگر مواجهه داشته اند. این برخوردها سبب انتقال و اشاعه فرهنگ ها می شده و مبادلات فرهنگی از این طریق شکل می گرفته اند .
برخورد استعماری غرب، جوامع غیرغربی را از نظر اقتصادی و سیاسی در موضع ضعف قرار داد.این پدیده اغلب نوعی خودباختگی فرهنگی نیز در آن جوامع ایجاد کرد. خودباختگی فرهنگی سبب می شود جامعه، حالت فعال و خلاق خود را در گزینش عناصر فرهنگی دیگر از دست بدهد و در نتیجه، عناصر فرهنگ دیگر را بدون تحقیق و گزینش و به گونه ای تقلیدی ،فرا گیرد و در شرایطی که جوامع غیر غربی، مدیریت خود را در گزینش عناصر مناسب فرهنگ غربی از دست می دهند، غرب مدیریت انتقال فرهنگ خود را در چارچوب اهداف اقتصادی و سیاسی مورد نظر به دست می گیرد .
به سبب موقعیت برتر کشورهای غربی و در رأس آنها امریکا، در عرصة رسانه، بسیاری از ناظران از امپراتوری رسانه ای نیز سخن می گویند .
از این منظر، امپراتوری فرهنگی تازه ای تأسیس شده است که کشورهای کمتر توسعه یافته در برابرآن آسیب پذیرترند؛ زیرا منابع و امکانات لازم برای حفظ استقلال فرهنگی خود را ندارند .
تجمع قدرت رسانه در دست صاحبان ثروت و کانون های صهیونیستی، نه تنها هویت فرهنگی جوامع غیرغربی را متزلزل می گرداند ،بلکه آشکارا برخلف ارزش های دموکراتیک جهان غرب نیز هست. بسیاری از منتقدان، نگران این هستند که تمرکز قدرت رسانه در دست چند شرکت یا چند فرد قدرتمند ،موجب تضعیف سازوکارهای دموکراسی می شود.
جهان غرب از طریق رسانه، فرهنگ عمومی جوامع غیرغربی را مدیریت می کند، اما تربیت نخبگان کشورهای غیرغربی بیشتر به شیوه های زیر انجام می شود:
الف) توزیع هدفمند علوم طبیعی و علوم انسانی
ب) تثبیت مرجعیت علمی غرب
علیرضا اسماعیلی