در درس قبل با فعل مضارع التزامی (حروف ناصبه ) بر سر مضارع منصوب آشنا شدیم.
اکنون در این درس با حروف دیگری آشنا شویم که بر سر مضارع معمولی میآیند و تغییراتی را در ترجمه ی آنها و همچنین در آخر این افعال ایجاد میکنند.
اگر حروفی مانند ( لَمْ ـ لا ) نهی ( لِـ ) حروف جازمه بر سر فعل مضارع بیایند تغییراتی را در آخر فعل مضارع ایجاد می کنند، که عبارتند از :
1_ صیغه هایی که به حرکت ضمّه ــُـ ختم میشوند، ساکن ــْـ می پذیرند. صیغه های ؛ (1و4و7و11و14 )
مثال
لَم + یَکتَسِبُ لَمْ یَکتَسِبْ / لَم تَکتَسِبْ / لَم أکتَسِبْ / لَم نَکتَسِب.ْ
2_ مابقی صیغه ها که به حرف ( ن ) ختم میشوند صیغه های ؛ (2 و1 و5 و8 و9 و11 و11) ، نون آخرشان حذف میشود به جز دو صیغه 6 و 12 که هیچ تغییری در ظاهرشان ایجاد نمی شود.
مثال
لَم + یَکتَسِبانِ لَم یَکتَسِبا / لَم تَکتَسِبا / لَم یَکتَسِبوا / لَم تَکتَسِبی .
لَم + یَکتَسِبْنَ لَم یَکتَسِبْنَ / لَم تَکتَسِبْنَ (6 و 12)
1ـ حرف « لَم» معنای فعل مضارع را به ماضی منفی ساده یا ماضی نقلی منفی تبدیل می کند.
مثال
ـ لَم یَکتَسِبوا : به دست نیاوردند / به دست نیاورده اند
ـ لَم تَکتُبی : ننوشتی / ننوشتهای
2ـ حرف « لَمْ» را با حرف ( لِمَ مخفّف) لِماذا ؛ برای چه ؟ ( اشتباه نکنیم. با این توضیح که لِمَ هیچ تغییری در آخر فعل به وجود نمی آورد.)
مثال
لَم یُکرِمْ / لَم یُکرِموا / لَم تُکرما باعث تغییراتی در فعل شده است
ـ لِمَ یُکرِمُ / لِمَ یُکرمونَ / لِمَ تُکرِمانِ (بدون تغییر)
نکات مربوط به حرف ال نهی حرف جازمه
1 برای باز داشتن شخصی از انجام کاری به کار میرود.
2 حرف لا نهی بر سر 6 صیغه ی مخاطب معنای امر منفی میدهد.
مثال
ـ لا تَتَکلّموا : سخن نگویید // لا تتحَرّکی : حرکت نکن.
ـ و بر سر 6 صیغه غائب و 2 صیغه متکلّم به صورت ( نباید + مضارع التزامی ) ترجمه میشود.
مثال
ـ لا یَتَکلّموا : نباید سخن بگویند (لا ی نهی بر سر صیغه های غائب)
لا نَـتَحرّکْ : نباید حرکت کنیم. (لا ی نهی بر سر صیغه های متکلّم )
حرف لا نهی را با حرف لا نفی اشتباه نکنیم.
مثال
ـ لا یَکتُبْ : نباید بنویسد / لا تَکتُبی : ننویس / لا نَکتُبْ : نباید بنویسیم ( لای نهی بر سر فعل ها )
ـ لا یَکتُبُ : نمینویسد / لا تَکتُبینَ : نمینویسی / لا نکتُبُ : نمینویسیم (لای نفی بر سر فعل ها )
1- لای نفی:
بر سر فعل مضارع می آید و هیچ تغییری در آخر فعل ایجاد نمیکند و فعل به صورت مضارع اخباری منفی ترجمه میشود. حرف لا ی نفی غیرعامل میباشد
مثال
ـ هُم ال یَتعَلّمونَ ... : آنها یاد نمیگیرند ... . ـ ال تَعلَمونَ .... : شما نمیدانید .... .
2- لای نهی:
برسر فعل مضارع میآید و تغییراتی بیان شده را ایجاد میکند. مجزوم میکند و معنای فعل به امر منفی تبدیل میشود.حرف لای نهی عامل جزم میباشد
مثال
ـ لا تَطلُبوا ... : طلب نکنید .... .
ـ أنتِ لا تَتکاسَلی : تو تنبلی نکن
همانطورکه بیان شد لا ی نهی برسر صیغه های غائب و متکلّم به صورت (نباید + مضارع التزامی )معنا میشود. ـ لا یَتَکاسَلوا : نباید تنبلی کنند.
1ـ این حرف بر سر 9 صیغه ی غائب و 2 صیغه ی متکلّم می آید.
2ـ معنای فعل مضارع را به ( باید + مضارع التزامی ) (مؤکَّد ) تبدیل میکند.
مثال
ـ لِـیَعلَمْ کُلُّ انسانٍ ... : هر انسانی باید بداند ... .
ـ لِنَطلُبْ جَمیعَنا ... : همین ما بایدبدانیم ...
لِـ جارّه ( لام جارّه ):
این حرف بر سر اسم ها می آید که به اسم بعد از مجرور به حرف جرّ گفته می شود. لازم به ذکر است که تمامی مصادر اعمّ از مجرّد و مزید اسم می باشند و اگر حرف لِـ جارّه بر سر آنها بیاید، مجرور به حرف جرّ میشوند
مثال
اِشترَیتُ کتاباً لِـصَدیقـی : کتابی را برای دوستم خریدم.
لِـ + صَدیقی (صَدیق ؛ مجرور بحرف جرّ)
2) لِـ ناصبه (لام ناصبه) در درس قبل توضیح داده شد
1) لِـ جازمه (لام جازمه) در کادر شماره 1 توضیح داده شد
چند راه مهم برای تشخیص لِـ ناصبه از لِـ جازمه
1 از طریق ترجمهی فعل : «لِـ ناصبه» به صورت تا ـ تا اینکه ـ برای اینکه + مضارع التزامی ترجمه میشود.
ولی «لِـ جازمه» به صورت (باید + مضارع التزامی ) مؤکَّد ترجمه میشود.
2 «لِـ ناصبه» بر سر 19 صیغه ی فعل مضارع میآید، ولی لِـ جازمه بر سر9 صیغه ی غائب و 2 صیغهی متکلّم می آید.به این معناست که اگر « حرف لِـ »بر سر 6 صیغه ی مخاطب بیاید قطعاً « لِـ ناصبه» می باشد. ـ لِـتَکتُبوا : تا اینکه بنویسید (لِـ ناصبه )
مثال
بُعِثَ النّبیّ لِـیَهدِیَ النّاسَ : پیامبر فرستاده شد تا مردم را هدایت کند.
ـ المُسلمونَ لِـیتّحِدوا فی جمیع ألاحوالِ : مسلمانان باید در همه حال متحّد شوند.
1 _ «لِـ ناصبه» غالباً داخل جمله میآید و وابسته به فعل دیگری است. علّت وقوع فعل دیگری میباشد
ولی لِـ جازمه غالباً شروع کننده و تک فعل جمله بوده و به فعل دیگری وابسته نیست. علّت وقوع فعل دیگری نمی باشد
ـ هُوَ ذَهبَ إلی السّوقِ لِـیشتریَ الفاکهة : او به بازار رفت تا میوه بخرد.
ـ الطّالبُ لِـیُطالِعوا دروسهُم : دانش آموزان باید دروسشان را مطالعه کنند.
اگر بخواهیم «لِـ ناصبه» را ابتدای جمله بیاوریم ، غالباً ادامه ی جمله یک فعل ماضی می آوریم
مثال
ـ الُدرِّسَ اللّغة العربیّة ذَهبتُ إلی المَدرَسةِ : برای اینکه زبان عربی را تدریس کنم، به مدرسه رفتم.
اگر حروفی مانند « وَ ـ فَـ ـ ثُمَّ ـ ولِکن » قبل از لِـ «جازمه » بیاید ، حرکت آن لِـ جازمه ساکن میشود.
مثال
ـ فَـ + لِیَعبُدوا ← فلْیَعبُدوا (پس باید عبادت کنند)
ـ فَـ + لِنتَأمّلْ ← فلْنتأمّلْ (پس باید تأمّل کنیم )
اگر آخر فعلی ساکن بود( للغائبة ماضی) ( یا ساکن شد ) صیغه های (1و4و7و11و14 و بعد از آن یک (اسم لا دار) آمده بود ،حرکت ساکن ( ــْــ ) از آخر فعل حذف شده و به جای آن (کسره ی عارضی ــِـ ) می گیرد.
مثال
1 ساکن باشد ؛ ـ ذَهَبَتْ + الطّالبةُ إلی المَدرسَةِ = ذَهبتِ الطّالبةُ إلی المَدرسة.ِ کسره در ذَهبَتِ عارضی می باشد
2 ساکن بشود ؛ ـ ال تَطلُبْ + السّیئاتِ أبداً = ال تَطلُبِ السّیئاتِ أبداً . کسره در لا تَطلُبِ عارضی می باشد
اگر حرف لِـ بر سر ضمایر متّصل ( ــهُ ـ ـهُما ـ ـهُم ـ ـها ـ ـهُما ـ ـهُنّ ـ ... ـ ـنا ) به جز ضمیر (ـی )بیاید،
حرکت لِـ با فتحه ــَــ خوانده میشود.
مثال
ـ لِـ + کُمْ = لَکُمْ ـ لِـ + نا = لَنا ـ لِـ + هُـنَّ = لَـهُنَّ ـ لِـ + ی = لــی
با معانی حرف » لِـ « در عبارات مختلف آشنا شویم :
الف( حرف لِـ بر سر اسم :
1 حرف لِـ به معنای ( مالِ ـ از آنِ) حرف جرّ لِـ + اسم :
ـ لِمَـن هذه السّیارةُ : این ماشین مالِ کیست ؟
2 حرف لِـ به معنای ( برای )حرف جرّ ( لِـ + اسم ):
ـ خَرجَ الرّجلُ لِـکسبِ الرّزقِ لِـاُسرَتِه : مرد برای کسب روزی برای خانوادهاش خارج شد.
حرف لِـ به معنای ( داشتن )حرف جرّ لِـ + ضمیر یا اسم در ابتدای جمله
ـ لَـنا معلّمٌ شَهیرٌ فی مدرستنا : معلّمی مشهور در مدرسه مان داریم.
1_حرف لِـ به معنای( تا / تا اینکه / برای اینکه + مضارع التزامی ) حرف ناصبه( لِـ + فعل مضارع منصوب ) :
ـ ذَهبتُ إلی السّوقِ ألشتَریَ بَطاریّةَ الجوّالِ : به بازار رفتم تا اینکه باتری تلفن همراه بخرم.
2_حرف لِـ به معنای ( باید + مضارع التزامی ) حرف جازمه ( لِـ + فعل مضارع مجزوم ) :
ـ نحنُ لِـنتوَکّلْ علی الله فی الحیاة : ما باید در زندگی بر خدا توکّل کنیم.
در زبان عربی برای بیان اجبار و لازام ) باید از راه های زیر استفاده می کنند
1 حرف جرّ (عَلَی ) در ابتدای جمله ؛ عَلینا بالتّشکّرِ : باید تشکّر کنیم.
2 فعل( یَجِبُ + عَلَی )؛ یَجِبُ علینا أنْ نَجتَهدَ : باید ( واجب است)که تلاش کنیم.
3 حرف( لِـ امر ) جازمه بر سر فعل مضارع ؛ ألجتَهِدْ فی اُموری : باید در کارهایم تلاش کنم.