فِی الْمَلعَبِ الرّیاضیِّ
|
|
در ورزشگاه ورزشی |
|
إسماعیل |
إبراهیم |
تَعالَ نَذهَبْ إلَی الْمَلعَبِ. |
لِمُشاهَدَهِ أَیِّ مُباراهٍ؟ |
بیا به ورزشگاه برویم. |
برای دیدن چه مسابقهای؟ |
لِمُشاهَدَهِ مُباراهِ کُرَهِ الْقَدَمِ. |
بَینَ مَن هٰذِهِ الْمُباراهُ؟ |
برای دیدن مسابقهٔ فوتبال |
این مسابقه بین چه کسانی (تیمهایی) هست؟ |
بَینَ فَریقِ الصَّداقَهِ وَ السَّعادَهِ. |
اَلْفَریقانِ تَعادَلا قَبلَ أُسبوعَینِ. |
بین تیم صداقت و سعادت |
این دو تیم دو هفته قبل مساوی شدند. |
أَتَذَکَّرُ ذٰلِکَ. |
أَیُّ الْفَریقَینِ أَقویٰ؟ |
آن را به یاد میآورم. |
کدام یک از دو تیم قویتر هستند؟ |
کِلا هُما قَویّانِ. عَلَینَا بِالذَّهابِ إلَی الْمَلْعَبِ قَبْلَ أَنْ یَمْتَلِئَ مِنَ الْمُتَفَرِّجینَ. |
عَلیٰ عَینی. تَعالَ نَذهَبْ. |
هر دو قوی هستند. باید به ورزشگاه برویم. قبل از اینکه از تماشاچی پر شود. |
به روی چشم (اطاعت میشود). بیا برویم |
فِی الْمَلعَبِ |
|
در ورزشگاه |
|
اُنظُرْ؛ جاءَ أَحَدُ مُهاجِمی فَریقِ الصَّداقَهِ. سَیُسَجِّلُ هَدَفاً |
هوَ هَجَمَ عَلیٰ مرَمیٰ فَریقِ السَّعادَهِ. هَدَفٌ، هَدَفٌ! |
نگاه کن؛ یکی از مهاجمان تیم صداقت آمد. یک گل خواهد زد. |
به دروازهبان تیم سعادت حمله کرد. گُل، گُل |
لٰکِنَّ الْحَکَمَ ما قَبِلَ الْهَدَفَ؛ لِماذا؟! |
رُبَّما بِسَبَبِ تَسَلُّلٍ: |
امّا داور گُل را نپذیرفت؛ چرا؟ |
شاید به خاطر آفساید. |
اُنظُرْ، هَجمَهٌ قَویَّهٌ مِن جانِبِ لاعِبِ فَریقِ الصَّداقَهِ. |
یُعجِبُنی جِدّاً حارِسُ مَرمیٰ فَریقِ السَّعادَهِ! |
نگاه کن، حملهای قدرتمند از طرف بازیکن تیم صداقت. |
از دروازهبان تیم سعادت خیلی خوشم میآید. |
مَنْ یَذْهَبُ إلَی النِّهائیِّ؟ |
مَنْ یُسَجِّلْ هَدَفاً یَذْهَبْ إلَی النِّهائیِّ. |
چه کسی به [دور] نهایی میرود؟ |
هر کس گلی بزند به مرحله نهایی میرود. |
اَلْحَکَمُ یَصْفِرُ. |
لَقَد تَعادَلا مَرَّهً ثانیَهً بِلا هَدَفٍ. |
داور سوت میزند… |
بار دوم بدون گُل مساوی شدند. |