اسم تفضیل : به اسمی که برتری شخصی نسبت به شخص دیگر یا شیءای نسبت به شیء دیگررا بیان میکند، » اسم تفضیل « میگویند.
اسم تفضیل در زبان فارسی معادل صفت برتر و یا صفت برترین است.
ـ کَبیر : بزرگ ← أکْبَر : بزرگتر ، بزرگترین
ـ حَسَن : خوب ← أحْسَن : نیکوتر، نیکوترین
ـ جَمیل : زیبا ← أجْـمَل : زیباتر، زیباترین
ـ جَبَلُ دَماوند أعْلَی مِن جَبَلِ دِنا : کوه دماوند بلندتر از کوه دناست.
ـ عَلیٌّ أفْـضَلُ التَّالمیذِ فی صَفِّنا : علی برترین دانشآموز در کالس ماست.
ـ أفْـضَلُ النّاسِ أنْـفَـعُـهُمْ لِـلنّاسِ : بهترین مردم سودمندترینشان برای مردم است.
مهمترین وزنهای اسم تفضیل :
ـ برای اسمهای مذکّر ؛ أفْـعَـل : أصْغَر ـ أعْظَم ـ أکْـثَر ـ أوْسَع ـ أوْضَح و... .
ـ و برای اسمهای مؤنّث ؛ فُـعْـلی می باشد : صُغْـری ـ کُبْـری ـ عُظْمی ـ سُفْـلی ـ دُنْیا ـ عُلْیا و... .
ـ هذا الطّریق أوضَحُ مِن ذلک : این راه از آن روشنتر است.
ـ هذه الشّجرةُ أطولُ مِن تلکَ الشّجرةِ : این درخت از آن درخت بلندتر است.
ـ أنتِ فُـضلَی کاتبةٍ : تو بهترین نویسندهای.
اسم تفضیل در حالت مقایسه بین دو اسم مؤنّث معموالً بر وزن » أفْـعَـل « به کار میرود.
ـ فاطِمَةُ أکْـبَرُ مِن زَینَبَ : فاطمه از زینب بزرگتر است.
غالباً جمع اسم تفضیل بر وزن أفـاعِـل می آید.
ـ أکْـبَر ← أکابِـر ـ أعْـظَم : أعاظِم ـ أقْـرَب ← أقارِب
ـ إذا مَلَکَ ألاراذِل هَلَکَ ألافاضِـلُ : ( ألاراذِل : جمع أرْذَل // ألافاضِـلُ : جمع أفْـضَل )
گاهی اسم تفضیل با وزنهای ( أفَــلّ ) (لام الفعل تشدید دار) و ( أفْـعـی ) به کار می رود.
أضَـلّ ـ أقَـلّ ـ أعَـزّ ـ أهَـمّ ـ أصَـحّ ـ أتَـمّ ـ أحَبّ ـ إجَلّ و... أعْـلی ـ أبْـقی ـ أخْـفی ـ أزْکـی ـ أقْـوی و... .
دو کلمه ی خَـیْـر و شَـرّ : ( الخیر : خوبی ) ( الشَّر : بدی )← جامد محسوب میشوند
اگر دو کلمه خَیر : (بدون ال ) و به معنای( بهتر ـ بهترین ) و شَرّ : ( بدتر ـ بدترین ) باشند، (مشتق از نوع اسم تفضیل )محسوب می شوند.
که در این حالت غالباً بعد از آنها یا حرف جرّ مِن آمده و یا بعدشان مضافٌ الیه می آید.
ـ حَیِّ عَلَی خَیرِ العَمَلِ : به سوی بهترین کار بشتاب.
ـ تَفَکُّر ساعَةً خَیْـرٌ مِن عِبادَةِ سَبعینَ سَنَةٍ : ساعتی اندیشیدن بهتر از عبادت هفتاد سال است.
ـ خَیرُ الُامورِ أوسَطُها : بهترین کارها میانه ترین آنهاست.
کلمه ی ( آخِـر) ؛ به معنای ( پایان ) اسم فاعل محسوب میشود و مؤنّث آن ( آخِـرةَ ) می باشد.ولی کلمه ی ( آخَـر )؛ به معنای ( دیگر ) اسم تفضیل محسوب میشود و مؤنّث آن ( اُخْـری ) میباشد.
اسامی رنگ ها همچون ؛( أحْـمَر ـ أزْرَق ـ أصْـفَـر ـ أسْـوَد ـ أبْـیَض ـ أخْـضَر و... )اسم تفضیل محسوب نمی شوند.
لازم به ذکر است که همه ی اسم هایی که بر وزنهای ( أفْـعَـل ـ فُـعْـلی ـ أفَـلّ ـ أفْـعـی ـ أفـاعِـل ) میباشند، هیچگاه نمی توانند تنوین ( ـٌــًـٍـ ) بپذیرند. حتّی اگر ( ال ) نداشته باشند و( مضاف ) هم واقع نشده باشند ـ هذه الوَردَةُ حَمراء.ُ ـ اُحِبُّ بَـحْـراً أزرَق.َ
هرگاه » اسم تفضیل « همراه حرف جرّ » مِـن « بیاید، غالباً معنای » صفت برتر « را دارد.
مثال
ـ هذا البحرُ أکـبَرُ مِن ذلکَ البحر : این دریا از آن دریا بزرگتر است.
و هرگاه اسم تفضیل به همراه مضافٌ الیه بیاید مضاف واقع شود غالباً معنای صفت برترین را دارد.
مثال
ـ سُورَةُ البَقَرةِ أکْـبَرُ سُورةٍ فی القُرآن الکریمِ : سورهی بقره بزرگترین سوره در قرآن کریم است.
( قَـدْ + فعل مضارع) ← گاهی ، شاید ، ممکن است ترجمه میشود : قَد یَذهَبُ الطّالبُ إلی المَکتَبَةِ : گاهی دانش آموز به کتابخانه میرود.
ترکیب ( بَعض .... بَعض ) به صورت : (یکدیگر ) ترجمه میشود : ال یَغتَبْ بَعضَکُم بَعضاً : نباید غیبت یکدیگر کنید.
کاربرد اسم تـفضیل در زبان عربی ؛
(أفْـعَـل + مِن ) : که در زبان فارسی معادل صفت برتر میباشد : ـ أعْلَم : داناتر ـ أجْمَل : زیباتر ـ أکْثَر : بیشتر
در این کاربرد ( أفْـعَـل ) همواره مفرد و مذکّر است و جنس و تعداد در آن مطرح نیست. با اسمهای مذکّر، مؤنّث ـ مفرد ، مثنّی، جمع میآید .
1ـ با اسم مفرد و مذکّر : هذا الطّریقُ أوضَحُ مِن ذلک السّبیل : این راه از آن راه روشنتر است.
2ـ با اسم مفرد و مؤنّث : هذه الشّجرةُ أطُولُ مِن تِلکَ ألاشجار : این درخت از آن درختان بلندتر است.
3ـ با اسم مثنّی : هذانِ الکاتبانِ أعْـرَفُ مِن هذین الکاتبَینِ : این دو نویسنده از این دو نویسنده معروفترند.
4ـ با اسم جمع : نحنُ أقْـرَبُ إلیه مِن حَبلِ الوَرید : ما از شاهرگ به او نزدیکتریم.
5(أفْـعَـل + اسم نکره ) بدون ( ال ) و بدون مضافٌ إلیه معرفه :
در این کاربرد اسم تفضیل ( أفْـعَـل) با اسمهای ؛ مذکّر و مؤنّث و مفرد و مثنّی و جمع به همین شکل یکسان به کار می رود لازم به ذکر است که این کاربرد در زبان فارسی معادل آن صفت عالی میباشد.
مثال
1ـ أنتَ أفْـضَلُ طالبٍ : تو بهترین دانشآموز هستی.
2ـ أنتِ أفْـضَلُ طالبةٍ : تو بهترین دانشآموز هستی.
3ـ أنتُم أفْـضَلُ طُلّابٍ : شما بهترین دانش آموزان ( پسر) هستید.
4ـ أنتُنّ أفْـضَلُ طالباتٍ : شما بهترین دانش آموزان ( دختر ) هستید.
5( أفْـعَـل + اسم معرفه و جمع ) معرفه : اسم ( ال )دار و یا ضمیر و یا اسم اشاره ویا اسمی که مضافٌ الیه آن ال دار باشد و ...
در این کاربرد اسم تفضیل أفْـعَـل غالباً ( مفرد مذکّر ) است ولی میتواند با اسم بعد از خود از نظر » جنس و تعداد « مطابقت داشته باشد.لازم به ذکر است که این کاربرد در زبان فارسی معادل آن (صفت عالی ) میباشد.
مثال
1ـ أنتَ أفْـضَلُ الکُتّابِ : تو بهترینِ نویسندگان هستی.
2ـ أنتِ أفْـضَلُ الکاتِباتِ : تو بهترینِ نویسندگان هستی.
3ـ أنتِ فُـضْلی الکاتِباتِ : تو بهترینِ نویسندگان هستی.
4ـ أنتُم أفْـضَلُ الکُتّابِ : شما بهترینِ نویسندگان هستید.
5ـ أنتُم أفاضِلُ الکُتّابِ : شما بهترینِ نویسندگان هستید.
اسم مکان : اسمی است که بر مکان وقوع فعل دلالت میکند، که بر وزنهای ( مَـفْـعَـل ـ مَـفْـعِـل ـ مَـفْـعَـلَـة )می آید.
مثل : المَـغْـرِب ـ المَـشْرِق ـ المَـعْـبَد ـ المَـطْـبَخ ـ المَـدْرَسَة ـ المَـحْـفَـظَـة و.... .
جمع همه ی وزنهای اسم مکان بر وزن ( مَفاعِل ) می آید ؛ مَغْرِب ـ مَعْبَد ـ مَدْرَسَة ← مَغارِب ـ مَعابِد ـ مَدارِس.
اسم هایی چون ؛ مَورِد ـ مَوضِع ـ مَوقِع و... میتوانند اسم مکان محسوب شوند.
اسم هایی چون ؛ (مَـطار )فرودگاه ـ (مَـزار ـ مَـکان ـ مَـقام ـ مَـنام خوابگاه ـ مَنـار و... و مَـنـفَی تبعیدگاه ـ مَـجرَی ـ مَـبنَی ـ مَـأوَی و... اسم مکان هستند.