فی محضر المعلم
در حضور معلم
فی الحضه الأولى کان الطلاب یستمعون إلى کلام مُدرّس الکیمیاء. و کان بینهم طالب مُشاغب قلیل الأدب، یضرّ الطلاب بسلوکه. یلتفت تاره إلى الوراء و یتکلم مع الذی خلفه و تاره یهمس إلى الذی یجلس جنبه حین یکتُب المُعلَمُ على السبّوره. و فی الحصه الثانیه کان الطالب یسأل مُعلّم علم الأحیاء تعنّتاً. و فی الحصه الثالثه کان یتکلم مع زمیل مثله و یضحک. فنصحهٔ المعلم و قال: من لا یستمع الی الدرس جیداً یرسب فی الامتحان. ولکن الطالب استمر علی سلوکه.
در زنگ اوّل دانش آموزان به سخن معلّم شيمی گوش می دادند، و در بين آن ها دانش آموز شلوغ و بی تربيتی بود که با رفتارش به دانش آموزان آسيب می زد، یکبار به عقب بر می گشت و با آن که پشت سرش هست، صحبت می کرد و یکبار وقتی معلّم روی تخته می نوشت، با کسی که کنارش می نشيند، آهسته حرف می زد (پچ پچ می کرد(. در جلسه دوم (همان) دانش آموز برای مچ گيری (عیب جویی) از دبير زیست سؤال می کرد و در جلسه سوم با یک همکلاسیِ مثلِ خودش ، صحبت می کرد و می خندید؛ در نتيجه معلّم نصيحتش کرد و گفت: هرکس خوب به درس گوش ندهد در امتحان رفوزه می شود. ولی دانش آموز به رفتارش ادامه داد.
فکّر مهران حول هذه المُشکله، فذهب إلى مُعلّم الأدب الفارسی و شرح له القضیه و قال: أحبّ أن أکتُب إنشاء تحت عُنوان «فی محضر المُعلّم»؛ فوافق المُعلّم على طلبه، وَ قال له: إن تطالع کتاب «مُنیه المُرید» لزین الدین العاملی «الشهید الثانی» یُساعدک على کتابه إنشائک: ثم کتب مهران انشاءهٔ و أعطاهٔ لمّعلمه. فقال المعلم له:
مهران درباره این مشکل فکر کرد، و نزد معلّم ادبيات فارسی رفت و جریان را به وی توضيح داد و گفت: دوست دارم انشایی تحت عنوان «در حضور معلّم» بنویسم و معلّم با درخواستش موافقت کرد و به او گفت: اگر کتاب منيه المُرید زین الدّین عاملی «شهيد ثانی» را مطالعه بکنی در نوشتن انشایت به تو کمک می کند؛ سپس مهران انشایش را نوشت و آن را به معلّم خود داد. و معلّم به او گفت:
إن تقرأ إنشاءک أمام الطلاب فسوف یتنبّه زمیلک المُشاغب. و هذا قسم من نص إنشائه.
اگر انشایت را در حضور دانش آموزان بخوانی، همکلاسی شلوغت آگاه خواهد شد. و این قسمتی از متن انشای اوست:
... ألف عدّه من العلماء کتباً فی مجالات التربیه و التعلیم، یرتبط بعضها بالمُعلَم، وَ الأخرى بالمُتعلّم: وَ للطالب فی محضر المُعلّم آداب، من یلتزم بها ینجح، أهمّها:
... تعدادی از دانشمندان کتاب هایی را در زمينه های تعليم و تربيت نوشتند (تأليف کردند) برخی از آن ها مربوط به معلّم و برخی دیگر مربوط به دانش آموز می باشد. و دانش آموز در حضور معلّم وظائفی دارد، هرکس بدان پایبند باشد، موفّق می شود؛ مهمترین آنها (عبارت است از)
1) أن لا یعصی أوامر المعلم.
1) از دستورات معلّم سرپيچی نکند
2) ألاجتناب عن کلام فیه إساءه للأدب.
2) از سخنی که در آن بی ادبی (توهين) است، پرهيز کند
3) أن لایهرب من آداء الواجبات المدرسیه.
3) از انجام تکاليف درسی فرار نکند (نگریزد).
4) عدم النوم فی الصف، عندما یُدرس المُعلَمُ.
4) وقتی معلّم درس می دهد ، در کلاس نخوابد.
5) أن لایتکلم مع غیره من الطلاب عندما یادرس المعلم.
5) وقتی معلّم تدریس می کند با دانش آموزان دیگر صحبت نکند.
6) أن لا یقطع کلامهٔ، و لا یسبقهٔ بالکلام، و یصبر حتی یفرغ من الکلام.
6) سخنش (معلّم) را قطع نکند و در سخن گفتن از او پيشی نگيرد و صبر کند تا از سخن گفتن فارغ شود (سخنش را تمام کند)
7) الجلوس أمامه بأدب، و الاستماع إلیه بدقه و عدم الالتفات إلى الوراء إلا لضروره.
7) در مقابل معلّم با ادب بنشيند ، و با دقّت به وی گوش کند و به عقب برنگردد مگر به ضرورت
لمّا سمع الطالب المُشاغب إنشاء مهران، خجل و تدم على سلوکه فی الصف.
وقتی دانش آموز شلوغ انشای مهران را شنيد ، شرمنده شد و به خاطر رفتارش در کلاس پشيمان گشت .
قال الشاعر المصریّ أحمد شوقی عن المُعلم:
شاعر مصری احمد شوقی در باره معلّم ، گفته:
قم للمُعلّم وفه التبجیلا
کاد المُعلم أن یکون رسولا
أعلمت أشرف أو أجل من الذی
یبنی وَ یُنشئ أنفساً وَ عُقولا
بخاطر معلّم برخيز و احترامش را کامل بجای آور، نزدیک است که معلّم پيامبر باشد آیا شریف تر و بزرگوارتر از کسی که جان ها و عقل ها را می سازد و پرورش می دهد (تاحال) شناختی؟!