نصب اپلیکیشن

صفحه رسمی مای درس

اطلاع از آخرین تغییرات، جوایز و مسابقات مای درس
دنبال کردن

دورۀ جدید اروپا

پاسخ تایید شده
4 ماه قبل
0
[شاه کلید مای درس] | دورۀ جدید اروپا
bookmark_border دوازدهم انسانی
book فلسفه (2)
bookmarks فصل 5 : خدا در فلسفه_قسمت اول
4 ماه قبل
0
 

 دیدگاه های «تیلور»یکی از افلاطون شناسان مشهور اروپایی

  • «افلاطون ابداع کننده خداشناسی فلسفی است.»
  • « از نظر افلاطون کار خداوند هدف دار است »
  • « خدا نزد افلاطون یک خدای معین با ویژگیهای روشن است و این نظر با چند خدایی یونان تفاوت دارد؛ زیرا در چند خدایی خلقت آگاهانه معنا ندارد و چند خدایی شکل دیگری از همان کفر و بی خدایی است که افلاطون از آن یاد کرده است. »

 

 

 

 

 خداوند در اندیشه افلاطون

«در سوی دیگر نوعی از هستی وجود دارد که پیوسته ثابت است؛ نه می زاید و نه از میان می رود و نه چیز دیگری را به خود راه می دهد و نه خود در چیزی دیگری فرو می شود . او نه دیدنی است و نه از طریق حواس دریافتنی است. فقط با تفکر و تعقل میتوان به او دست یافت و از او بهره مند شد»

 

 خداوند در اندیشه ارسطو

  • ارسطو که از قدرت استدلال و منطق قوی برخوردار بود تلاش کرد برهانهایی بر وجود خدا و مبدأ نخستین جهان ارائه کند.
  • استدلال های ارسطو بر وجود خدا گرچه قدمهای اولیه بوده،اند اما از استحکام خاصی برخوردارند و زمینه قدم های بعد را فراهم می کنند
  • ارسطو در یکی از نوشته های خود می گوید:« به طور کلی هرجا که یک خوب تر و بهتر وجود دارد، خوب تر و بهترینی نیز هست ،حال در میان موجودات برخی خوبتر و بهتر از برخی دیگرند ،پس حقیقتی هم که خوب ترین و بهترین است وجود دارد که از همه برتر است و ،این همان واقعیت الهی است.»
  • ارسطو در جای دیگری از کتاب خود می گوید:« نمی شود که یک نظم و انتظام برجهان حاکم باشد بدون اینکه موجودی جاویدان و برتر از ماده در کار باشد.»

 

 خدا در اندیشه های فیلسوفان دوره جدید اروپا

با شکل گیری دوره جدید اروپا از قرن های ۱۴ و ۱۵ و پیدایش دو جریان عقل گرا و حس گرا / تجربه گرا در فلسفه ، درباره خدا نیز دیدگاه های مختلفی ظهور کرد که به گونه ای ریشه در این دو جریان داشتند.

 

 خدا در اندیشه دکارت فیلسوف (عقل گرای قرن هفدهم)

دکارت در یکی از استدلالهای خود می گوید : « من از حقیقتی نامتناهی و علیم و قدیر که خود من و هر چیز دیگری به وسیله او خلق شده،ایم تصوری دارم این تصور نمی تواند از خودم باشد؛ زیرا من موجودی متناهی ام پس این تصور از من و هر موجود متناهی دیگری نیست بلکه از وجود نامتناهی است؛ اوست که میتواند چنین ادراکی به من بدهد. »

 

 خدا در اندیشه هیوم (فیلسوف حس گرا و تجربه گرای قرن هجدهم)

دیوید هیوم ، می گوید: « نه تنها دلایل دکارت، بلکه دلایل گذشتگان نیز قابل نقدند »

از نظر هیوم ، دلایلی که صرفا متکی بر عقل باشند مردودند؛ زیرا عقل اساسا ادراک مستقل از حس و تجربه ندارد. به نظر هیوم مهم ترین برهان فیلسوفان الهی برهان نظم است که از تجربه گرفته شده اما این برهان نیز توانایی اثبات یک وجود ازلی و ابدی و نامتناهی را ندارد.

به عقیده هیوم ، یکی از دلایل این ناتوانی این است که بر اساس نظم موجود جهان ، شما حداکثر میتوانید یک ناظم و مدیر اثبات کنید اما نمیتوانید به یک خالق نامتناهي و واجب الوجود بالذات برسيد

 

 خدا در اندیشه کانت (فیلسوف عقل گرای قرن ۱۸ آلمان)

كانت ، راهی متفاوت با دکارت و دیگر فیلسوفان عقل گرای پیشین برای پذیرش خدا پیمود.

کانت به جای اثبات وجود خدا از طریق مخلوقات با برهان علیت و یا وجوب و ،امکان ضرورت وجود خدا را از طريق اخلاق و وظایف اخلاقی اثبات کرد

خلاصه یکی از توضیحات کانت چنین است:

  • زندگی جمعی انسان بدون اصول اخلاقی و رعایت آنها امکان پذیر نیست.
  • اگر انسان ها در زندگی اجتماعی حدودی از اخلاق را رعایت نکنند و مسئول کارهای خود نباشند هرج و مرج پدید می آید و زندگی متلاشی می شود.
  • مسئولیت پذیری و رعایت اخلاق تنها در جایی معنا دارد که انسان خود را صاحب اراده و اختیار ببیند. برای موجودات بدون اختيار وظیفه اخلاقی معنا ندارد.
  • اختیار و اراده نمی تواند ویژگی بدن باشد که ماده ای مانند سایر مواد است بلکه باید ویژگی نفسی غیرمادی باشد که فنا ناپذیر است و با مرگ بدن از بین نمی رود.
  • روح و نفس مجرد که سعادتش در کسب فضیلت و رعایت اصول اخلاقی است چون موجودی جاودانه است برای سعادت دائمی خود به جهانی ماوراء دنیای ما نیاز دارد و چنین جهانی نیز مشروط به وجود خدایی جاودان و نامتناهی است.

تهیه کننده : حیدر جلالی


سایر مباحث این فصل