گزارش های اسطوره ای و نمادینی که از ایران باستان به دست ما رسیده است و نیز نظر فیلسوفانی مانند سهروردی نشان می دهد که حکما در عهد ایران باستان شناختی روشن از مبدأ هستی داشته اند.
حکما در عهد ایران باستان خدا را نور هستی می دانستند که با پرتو و اشراق خود پدیده ها را ظاهر میسازد و خلق میکند .
حکما در عهد ایران باستان از نخستین پرتو و مخلوق سخن گفته و او را « بهمن» نامیده اند. بهمن از نظر حکمای ایران باستان وجودی مجرد دارد.
با اینکه آثار مدون و مکتوب چندانی از دوره ایران باستان به دست ما نرسیده است اما گزارشهای مختصر حکایت از آن دارند که حکیمان دوره باستان ایران، جهان را مخلوق خداوندی حکیم می دانسته اند.
یونان باستان
فیلسوفان بزرگ یونان از جمله سقراط و افلاطون و ارسطو در جامعه ای زندگی میکردند که مردم آن به خدایان متعدد اعتقاد داشتند و هر کدام را مبدأ و منشأ یک حقیقت در جهان می شمردند.
از نظر فیلسوفان بزرگ یونان ، « زئوس » خدای آسمان و باران آپولون» خدای خورشید و هنر و موسیقی و «آرتمیس» خدای عفت و خویشتن داری بود.
اعتقاد به این خدایان ، که تعدادشان به دهها مورد میرسید چنان عمیق بود که انکار آنها طرد از جامعه یونان و گاه از دست دادن جان را به دنبال داشت حاکمان و بزرگان جامعه یونان اجازه نمی دادند که کسی با اندیشه شرک آلودشان مخالفت کند و به خدایان توهین نماید.
اتهام اصلی سقراط : « او خدایانی را که همه به آنها معتقدند انکار می کند و از خدایی جدید سخن می گوید » در چنین شرایطی ، افلاطون تصمیم گرفت با دقتی فلسفی و استدلالی درباره خدا صحبت کند و پندارها را اصلاح نماید.