یکی از عوامل مهم توجه به عقل و عقلانیت در جهان اسلام پیام الهی و سخنان پیامبر اکرم (ص) و عترت گرامی ایشان بود.
کمتر شخصیتی را در تاریخ اسلام مشاهده میکنیم که در بزرگداشت عقل سخن نگفته و یا با عقل ستیز کرده باشد.
عقل ، در فرهنگ عمومی مسلمانان، جایگاه ممتاز و ویژهای به دست آورده و همواره از عقل به تجلیل یاد شده است.
جایگاه ممتاز ،عقل سبب حرکت عمومی مسلمانان به سوی علم و دانش در حوزه های مختلف شد.
مخالفت برخی از جریانات فکری اسلامی با عقل در شکل های دیگری ظهور کرد که دو شکل عمده آن عبارت اند از:
در شکل اول این جریان ها می کوشیدند نشان دهند که برخی روش های عقلی در مسائل دینی کاربردی ندارند و کسانی که از این روش استفاده می کنند ، مرتکب خطا می شوند.
شکل دوم مخالفت با عقل به صورت مخالفت با فلسفه ظهور کرد:
از ابتدای رشد فلسفه در جهان اسلام تاکنون همواره کسانی گفتهاند که دانش فلسفه از یونان وارد جهان اسلام شده و در بردارنده عقاید کسانی مثل سقراط، افلاطون و ارسطوست و با عقاید اسلامی سازگار نیست.
در پاسخ به این سخن فلاسفه می گویند جدا از اینکه بسیاری از آراء فیلسوفانی مانند سقراط و افلاطون و ارسطو با آموزه های اسلامی سازگاری دارد. باید توجه کنیم که فلسفه دانش و شاخه ای از معرفت است که هر فردی از هر ملت و نژادی میتواند وارد این شاخه از دانش بشود و درباره مسائل آن که مربوط به هستی و حقیقت اشیاست ، بیندیشد و تولید دانش کند.
همان طور که در سایر شاخه های دانش میتوان از آرا و نظرات دیگران استفاده کرد. در این دانش نیز بهره گیری از دستاوردهای متفکران دیگر ضروری است و با نقد و بررسی این دستاوردها میتوان قدمهای بیشتری در جهت این دانش برداشت.
اگر ما بپذیریم که عقل میتواند درباره هستی بما هو هستی و حقیقت پدیده ها بیندیشد و دانشی به ارمغان آورد این دانش فلسفه است.
در درستی و نادرستی یک دانش نیز فقط استدلال است که داوری می کند ، نه یونانی یا ایرانی و یا چینی بودن
تهیه کننده : طاهر جلالی