اَلکُتُبُ طَعامُ الفِکرِ
کتاب ها خوراک اندیشه اند.
(عَن کِتابِ «أنَا» لِعَبّاس مَحمود العَقّاد؛ بِتَصَرُّفٍ)
(از کتاب «من» نوشته عباس محمود عقّاد اقتباس شده است.)
إنَّ الکُتُبَ طَعامُ الفِکرِ؛ وَ لِکُلِّ فِکرٍ طَعامٌ؛ کَما توجَدُ أَطعِمَهٌ لِکُلِّ جِسمٍ. وَ مِن مَزایَا الجِسمِ القَویِّ أَنَّهُ یَجذِبُ غِذاءً مُناسِباً لِنَفسِهِ؛ وَ کَذلِکَ الإنسانُ العاقِلُ یَستَطیعُ أَن یَجِدَ غِذاءً فِکریاً فی کُلِّ مَوضوعٍ؛ وَ إنَّ التَّحدیدَ فِی اختیارِ الکُتُبِ کَالتَّحدیدِ فِی اختیارِ الطَّعامِ؛ کِلاهُما لا یَکونَ إلّا لِطِفلٍ أَو مَریضٍ. فَأقرَأ ما تُحِبُّ مِنَ الکُتُبِ؛ إذا کانَ لَکَ فِکرٌ قادرٌ؛ تَستَطیعُ بِهِ أَن تَفهَمَ ما تَقرَأَ؛ فَ التَّجارَبُ لا تُغنینا عَنِ الکُتُبِ؛ لِأَنَّ الکُتُبَ تَجارِبُ اَلأُمَمِ عَلی مَرِّ آلافِ السِّنینَ؛ وَ لا یُمکِنُ أَن تَبلُغَ تَجرِبَهُ الفَردِ الواحِدِ أَکثَرَ مِن عَشَراتِ السِّنینَ.
کتاب ها خوراک های اندیشه اند و هر اندیشه ای خوراکی دارد. همان گونه که برای هر بدنی خوراکی ای وجود دارد. و از مزیت های بدن نیرومند این است که خوراکی مناسب خودش جذب می کند. و همچنین انسانِ دانا می تواند که در هر موضوعی خوراکی فکری بیابد. و محدودسازی در گزینش کتاب «کتاب ها» مانندِ محدودسازی در گزینش خوراک «خوراک ها» است. هر دوی اینها جز برای کودکی یا بیماری نیست. پس اگر اندیشه ای توانمند داری که به کمک آن می توانی آنچه را می خواهی بفهمی، از میان کتاب ها هرچه را دوست داری بخوان. تجربه ها ما را از کتاب ها، بی نیاز نمی کنند. زیرا کتاب ها تجربه های امت ها در گذر هزاران سال هستند. و امکان ندارد که تجربه یک فرد بیشتر از ده ها سال باشد.
وَ لا أَُظُنُّ أَنَّ هُناکَ کُتُباً مُکَرَّرَهً؛ لِأَنّی أَعتَقِدُ أَنَّ الفِکرَهَ الواحِدَهَ إذا طَرَحَها أَلفٌ کاتِبٍ؛ أصبَحَت أَلفَ فِکرَهٍ و وَ لِهذا أُریدُ أَن أقرَأَ فی المَوضوعِ الواحِدِ آراءَ عدَّهِ کُتابٍ؛ لِأَنَّ هذا العَمَلَ أَمتَعُ وَ أَنفَعُ مِن قِراءَهِ المَوضوعاتِ المُتِعَدِّدَهِ؛ فَمَثَلاً أَقرَأُ فی حَیاهِ «نابلیون» آراءَ ثَلاثینَ کاتِباً؛ وَ أَنَا واثِقٌ أَنَّ کُلَّ کاتِبٍ قَد وَصَفَ نابلیون بِأَوصافٍ لا تُشبِهُ أَوصافَ الکُتّابِ الآخَرینَ.
و گمان نمی کنم که کتاب های تکراری وجود داشته باشد. زیرا من بر این باورم که یک فکر را اگر هزار نویسنده مطرح کنند هزار فکر می شود. و بنابراین میخواهم در یک موضوع یکسان نظرهای چند نویسنده را بخوانم. زیرا این کار از خواندن موضوع های متعدد، لذت بخش تر و سودمندتر است. مثلا در مورد زندگی نابلئون نظرات سی نویسنده را می خوانم. و من مطمئنم که هر نویسنده ای «ناپلئون» را به ویژگی هایی وصف کرده است که مانند ویژگی های نویسندگان دیگر نیست.
فَرُبَّ کِتابٍ یَجتَهِدُ القاریٌ فی قِرائَتِهِ؛ ثُمَّ لا یَخرُجُ مِنهُ بِفائِدَهٍ؛ وَ رُبَّ کِتابٍ یَتَصَفَّحُهُ قارئُهُ؛ فَیُوَثَّرُ فی نَفسِهِ تَأثیراً عَمیقاً یَظهَرُ فی آرائِهِ. اَما الکِتابُ المُفیدُ فَهُوَ الَّذی یَزیدُ مَعرِفَتَکَ فِی الحَیاهِ وَ قوَّتَکَ عَلَی الفَهمِ وَالعَمَلِ؛ فَإذا وَجَدتَ ذلکَ فی کِتابٍ؛ کانَ جَدیراً بِالعِنایَهِ وَ التَّقدیرِ.
و چه بسا کتابی که خواننده، در خواندن آن سخت تلاش کند، سپس سودی از آن نبرد. و چه بسا کتابی که خواننده اش آن را سریع مطالعه کند «ورق بزند»: اما تأثیری ژرف در دیدگاه او بگذارد. اما کتاب سودمند کتابی است که شناختِ تو را در زندگی و توان تو را بر فهمیدن و عمل کردن افزایش دهد. و اگر این را در کتاب یافتی، شایان توجه و قدردانی است.
اَلعَقّادُ أَدیبٌ وَ صَحَفیٍ وَ مُفَکِّرٌ وَ شاعِرٌ مِصریٌ؛ اُمُّهُ مِن اَصلٍ کُردیٍ. فَکانَ العَقّادُ لا یَرَی الجَمالَ إلّا الحُریَّهَ؛ وَ لِهذا لا نُشاهِدُ فی حَیاتِهِ إلّاَ النِّشاطَ عَلی رَغمِ ظُروفِهِ القاسِیَهِ.
عقّاد ادیب، روزنامه نگار، اندیشمند و شاعری مصری است: مادر او اصالت کُردی دارد. عقّاد زیبایی را فقط در آزادی می دید. «عقّاد زیبایی را در چیزی به جز آزادی نمی دید». و بنابراین در زندگی اش با وجود شرایطِ دشوارش چیزی به جز نشاط نمی بینیم.
یُقالُ إنَّهُ قَرَءَ آلافَ الکُتُبِ. وَ هوَ مِن أَهَمِّ الکُتّابِ فی مِصرَ. فَقَد أَضافَ إلی المَکتَبَهِ العُرَبَّیهِ أَکثَرَ مِن مِئَهِ کِتابٍ فِی المَجالاتِ المُختَلِفَهِ.
گفته می شود او هزاران کتاب خوانده است. و او از مهم ترین نویسندگان در مصر است . بی گمان، او بیشتر از صد کتاب در زمینه های گوناگون به کتابخانه عربی افزوده است.
ما دَرَسَ العَقّادُ إلّا فِی المُرحَلَهِ اَلاِبتِدائیَهِ؛ لِعَدَمِ وجودِ مَدرَسَهٍ ثانَویَّهِ فی مُحافَظَهِ أَسوان الَّتی ولِدَ وَ نَشَأَ فیها. وَ مَا استَطاعَت أُسرَتُهُ أَن تُرسِلَهُ إلی القاهِرَهِ لِتَکمیلِ دِراسَتِهِ. فَمَا اعتَمَدَ العَقّادُ إلّا عَلی نَفسِهِ. فَقَد تَعَلَّمَ الإنجزیلیهِ مِنَ السُّیاحِ الَّذینَ کانوا یَأتونَ إلی مِصرَ لِزیارَهِ الآثارِ التّاریخیَّهِ.
عقّاد فقط در دوره دبستان درس خوانده است زیرا در استان أسوانی که به دنیا آمده بود و بزرگ شده بود مدرسه متوسطه وجود نداشت. و خانواده اش نتوانست که برای کامل کردن تحصیلاتش او را به قاهره بفرستد. عقّاد به کسی جز خودش تکیه نکرد. او انگلیسی را از جهانگردانی «گردشگرانی» که برای دیدن آثار تاریخی به مصر می آمدند یاد گرفت.