دوکس، رنج بیهوده بُردند و سعیِ بی فایده کردند:
یکی آن که اندوخت و نخورد و دیگر آن که آموخت و نکرد:
دو نفر هستند که همیشه زحمت بی جا می کشند و تلاش بی فایده می کنند. یکی کسی که مال و ثروت جمع کرده و استفاده نمی کند ودیگری کسی که چیزی را یاد می گیرد و به آن عمل نمی کند.
علم، چندان که بیش تر خوانی چون عمل در تو نیست، نادانی
هرچه قدر علم و دانش یاد بگیری تا زمانی که به آن عمل نکنی جاهل هستی (مثل این هست که چیزی یاد نگرفته ای)
یکی را گفتند:«عالِمِ بی عمل، به چه مانَد؟»
گفت: «به زنبورِ بی عسل».
از کسی پرسیدند: «دانشمندی که به آموخته های خود عمل نمی کند به چه چیزی شبیه هست؟))پاسخ داد :(( مانند زنبوری است که عسل نمی دهد».
لقمان را گفتند: «ادب از که آموختی؟»
گفت: «از بی ادبان، هرچه از ایشان در نظرم ناپسند آمد، از آن پرهیزکردم».
به لقمان گفتند: «ادب را از چه کسی یاد گرفته ای؟» جواب داد: «از بی ادب ها،هرکاری از آن ها که به نظرم زشت بود از آن دوری کردم وانجام ندادم».
مشک آن است که خود ببوید؛ نه آن که عطّار بگوید.
دانا چون طبله ی عطّار است، خاموش و هنرنمای
و نادان چون طَبلِ غازی، بُلند آواز و میان تهی.
مُشک خوب، مُشکی است که خودش بوی خوب بدهد نه این که عطّار از آن تعریف کند. انسان دانا مانند صندوقچه ی عطّار است که سرو صدایی ندارد وعطرش همه جا پراکنده می شود و انسان نادان مثل طبل جنگی تو خالی و پر سر و صداست.