واژه |
معنی واژه |
واژه |
معنی واژه |
روزگاران کهن |
زمان های قدیم |
اندیشه |
فکر |
بخش |
قسمت، جا، مکان |
خلاصه |
به هر حال |
پیشنهاد |
قصد، آهنگ، اراده |
طبیب |
پزشک |
در دل خندیدند |
به کنایه، مسخره می کردند |
هوس |
آرزو، میل |
شگفت زده |
متعجب، متحير |
فراخواند |
صدا زد، دعوت کرد |
فاسد |
معیوب، خراب، گندیده |
خون سردی |
بردباری، آرامش |
فرق |
تفاوت |
پاکیزه تر |
تمیزتر، پاک تر ، طاهرتر |
بلند آوازه |
معروف، مشهور |
سمت |
سو، طرف |
دانایی |
آگاهی |
هوشیاری |
باهوشی، بیداری |
سربلندی |
سرافرازی |
خرد |
عقل، دانایی، اندیشه |
رهنمای |
راهنما |
دلگشای |
دلگشا، خوشایند |
دست گیرد |
کنایه از کمک می کند |
سرا |
خانه، کاشانه، بنا |
هر دو سرا |
دنیا و آخرت |
گرای |
گراییدن، میل |
بلند |
دراز، افراشته |
گزند |
آسیب، زیان، ضرر |
اَزیرا |
زیرا که، برای اینکه |
بَرِ |
نزدِ |
شکوه |
بزرگی، عظمت، جلال |
بُرنا |
جوان |
گرمابه |
حمام، محلی که در آن استحمام کنند |
||
پرس و جو |
پرسیدن برای دانستن حقیقت چیزی |
||
تصمیم گرفتند |
اراده کردند، آهنگ کاری کردند |
||
دست بردار نبود |
به کنایه، آن را رها نمی کرد، یعنی حتما می بایست کتاب را می خواند |
||
پدرش را از دست داده بود |
به کنایه، پدرش مُرده بود |
||
چشمش به کتاب تازه می افتاد |
به کنایه، کتاب تازه و جدیدی را می دید |