واژه |
معنی واژه |
واژه |
معنی واژه |
موضوع |
مطلب |
منظّم |
مرتّب، نظم داده |
خیره می شدیم |
زل می زدیم |
جاویدان |
همیشگی، ابدی |
بزرگ مردان |
مردان بزرگ |
دیروز و امروز |
گذشته و زمان حال |
کشمکش |
ستیزه، جدال، دعوا |
لحن |
آهنگ |
تصویر سیما |
شکل چهره |
سرا |
خانه، کاشانه، بنا |
ره |
مخفّف راه |
خُجسته |
فرخنده، مبارک |
خوش نما |
زیبا، آراسته، چیزی که ظاهرش خوش آیند باشد |
||
معاصر |
هم زمان، هم دوره |
||
مزاحمتان نمی شویم |
به شما زحمت نمی دهیم |
||
جالبی |
جذّابی، شایسته ی توجّه |
||
گلگون |
سرخ رنگ، به رنگ سرخ |
||
چیده شده بود |
ردیف و مرتّب، شده بود |
||
محو تماشا شدن |
غرق تماشا شدن، با تمام حواس و وجود تماشا کردن |
||
محو چیزی شدن |
فقط به یک موضوع اندیشیدن، غرق در کاری شدن |
||
متوجّه خود کرد |
توجّهش را به خود جلب کرد |
||
دلاوران |
جنگجویان، انسان های شجاع |
||
جلب کرد |
جذب کرد، به سوی خود کشید |
||
فناوری |
بهره گیری از ابزارهای علمی و صنعتی جدید در کارهای صنعتی، کشاورزی، پزشکی و ... |
||
هسته ای |
مربوط به هسته ی اتم، اتمی |
||
لحنش را عوض کرد |
نوع آهنگ گفتنش را تغییر داد |
||
تعریف می کردند |
بازگو می کردند، نقل می کردند |
||
ناگزیر |
لازم، حتمی، آنچه که ضروری است |
||
تحویل دادم |
سپردم، چیزی را به کسی دادم |
||
ان شاء الله |
اگر خدا بخواهد، اگر ایزد بخواهد |
||
روانه شدیم |
حرکت کردیم، راهی شدیم |
||
پُر خون |
راه پُر از خون، راهی که انسانهای بسیاری کشته شدند |
||
مَرساد |
نرسد، امیدوارم نرسد، فعلی که برای دعا و نفرین به کار می رود |
||
بهروزی |
نیک بختی، خرّمی، خوشبختی |
||
رمز |
سِر، راز نهفته، پوشیده گفتن |
||
نگاه هایم به ... دوخته شده بود |
به کنایه نگاه می کردم، زُل زده بودم |
||
فصل (فهرست مطالب فصل را نگاه کرد) |
قسمتی از کتاب |