الهی، جانب من کن نگاهی مرا بنما به سوی خویش راهی
خداوندا نظری به من کن و راه رسیدن به خودت را به من نشان بده
واژه |
معنی واژه |
واژه |
معنی واژه |
جانب |
به سوی، به طرف |
مرا |
به من |
بنما |
نشان بده |
نکات دستوری و آرایه های ادبی:
الهی ß شبه جمله و منادا
نگاه کردن خداوند ß کنایه از مورد لطف و بخشش خدا شدن
راهی ß مفعول
نگاهی و راهی ß قافيه
الهی ß شبه جمله؛ نهاد
جانب ß حرف اضافه
من ß متمم
نگاه کن ß فعل مرکب
بنما ß فعل امر
به سوی ß حرف اضافه
مرکب خویش ß متمم
راهی ß مفعول
نگاهی کن که رو آرم به سویت رهی بنما که جا گیرم به کویت
نظری به من کن و من را صدا بزن که به سوی تو بیایم و راهی به من نشان بده که در راه تو جایی داشته باشم
واژه |
معنی واژه |
واژه |
معنی واژه |
ره |
مخفف راه |
سو |
طرف، جهت |
جا گیرم |
استقرار یافتن و ساکن شدن |
||
کوی |
محله و برزن در اینجا استعاره از قلمرو و جایگاه برتر خداوند |
نکات دستوری و آرایه های ادبی:
نگاهی کن ß کنایه مرا مورد لطف قرار بده
رو آوردن ß کنایه از جذب شدن و توجه کردن
«ت» در «سویت» ß سوی تو ß مضاف اليه ( ضمیر دوم شخص مفرد)
سویت و کویت ß جناس ناقص اختلافی
سویت و کویت ß قافیه (ت ß ردیف)
نهاد ß تو
نگاهی کن ß فعل مرکب
نهاد ß من
به ß حرف اضافه
سو ß متمم
ت ß مضاف اليه
نهاد ß تو
دهی ß مفعول
بنما ß فعل امر
به ß حرف اضافه
كوی ß متمم
جا گیرم ß فعل مرکب
به ذکر خود، بلند آوازهام کن رفیق لطف بیاندازهام کن
به اسم خودت، به من بزرگی بده و من را رفیق لطف بیکران خود کن.
واژه |
معنی واژه |
واژه |
معنی واژه |
ذکر |
نام و یاد بلند |
آوازه |
مشهور و معروف |
رفیق |
دوست |
بی اندازه |
بیکران، فراوان |
لطف |
مهربانی |
نکات دستوری و آرایه های ادبی:
«م» در بلند آوازه ام کن ß مفعول
بلند آوازه ام و بی اندازه ام ß قافیه (کن ß ردیف)
نهاد ß تو
ذکر ß متمم
خود ß مضاف اليه
بلند آوازه ß مسند
«ام» (من را) ß مفعول
نهاد ß تو
رفیق ß مسند
لطف ß مضاف اليه
بی اندازه ß صفت
«ام» ß مفعول
بیفشان از وضو بر رویم آن آب که از غفلت نماند در سرم خواب
از آن آب گوارا به من بده تا با آن وضو بگیرم و از خواب غفلت بیدار شوم.
واژه |
معنی واژه |
غفلت |
بی خبری، نا آگاهی |
نکات دستوری و آرایه های ادبی:
آب ß استعاره از پاکی و طهارت
وضو، رو، آب ß مراعات نظیر
غفلت در سرم نماند ß کنایه از بیداری و آگاهی
که (تا) ß حرف ربط
خواب و آب ß قافیه
تو ß نهاد
از ß حرف اضافه
وضو ß متمم
بر ß حرف اضافه
رو ß متمم
ــَـ م ß مضاف اليه
آن آب ß مفعول
از ß حرف اضافه
غفلت ß متمم
در ß حرف اضافه
سر ß متمم
نوار ß خواب
نماند ß فعل
به چشم مرحمت سویم نظر کن شفیع آخرت، خیر البشر کن
با چشم بخشندگی و مرحمت به من نگاه کن و در روز قیامت بهترین بندهات، پیامبر اکرم را شفاعت کننده من قرار بده.
واژه |
معنی واژه |
واژه |
معنی واژه |
غفلت |
بی خبری، نا آگاهی |
مرحمت |
مهربانی و لطف |
شفیع |
شفاعت کننده |
خیر البشر |
بهترین انسان |
نکات دستوری و آرایه های ادبی:
چشم مرحمت ß اضافه اقترانی (چشمی همراه با مرحمت و لطف)
به کسی نظر کردن ß کنایه از توجه بسیار به کسی کردن است
چشم ß مجاز از نگاه
خیر البشر و نظر ß قافیه (کن ß ردیف)
نهاد ß تو
چشم ß متمم
مرحمت ß مضاف اليه
سوی ß حرف اضافه
من ß متمم
نظر کن ß فعل مرکب
شفيع ß مسند
آخرت ß مضاف اليه
خير البشر ß بدل
كمال الدين وحشی بافقی در اواخر عهد شاه اسماعیل اول صفوی در قصبه بافق در ۲۴ فرسنگی یزد متولد شد. سپس به یزد آمد و بیشتر ایام زندگی را در آنجا گذراند. از آثار او می توان به مثنوی های «فرهاد و شیرین»، «ناظر و منظور» و «خُلد برین» اشاره کرد.