درسنامه کامل عربی (2)
تعداد بازدید : 299.54kخلاصه نکات عربی (2) - درسنامه شب امتحان عربی (2) - جزوه شب امتحان عربی (2) نوبت اول
معنی متن درس اول
فصل 1 : مِنْ آياتِ الْأَخلاقِ
متن درس و معنی
من آیات الاخلاق
از نشانه های اخلاق
«يا أيُها الذين آمنوا لا يسخر قوم من قوم عسى أن يكونوا خيراً منهم و لا نساءً من نساء عسى أن يكن خيراً منهنَّ وَ لا تلمزوا أنفُسَكُم وَ لا تنابزوا بالألقاب بئس الاسم الفسوق بغدّ الإيمان و من لم يَتُب فأولئك هم الظالمون. يا أيها الذين آمنوا اجتنبوا كثيراً من الظن إن بغض الظن إثم و لا تجسّسوا وَ لا يغتب بغضكم بغضاً أيُحب أحدكم أن يأكل لحم أخيه ميتاً فكرهتموهُ وَ اتَّقُوا الله إنّ الله توّاب رحيم.» الحُجُرات: 11 و 12
ای کسانی که ایمان آورده اید گروهی (از شما) گروهی را مسخره نکند (نباید ریشخند بزنند) شاید آنها بهتر از اینها (مسخره کنندگان( باشند و نه زنانی، زنان )دیگر) را (مسخره کند)، شاید آنها بهتر از این ها (مسخره کنندگان) باشند و در میان خودتان عیب جوئی نکنید و همدیگر را با لقب های بد نخوانید و بعد از ایمان آوردن ، فسق )بد نام بودن) چه رسم بدی است و هرکه توبه نکند خود از ستمکارانند (جزء ظالمان هستند) * ای کسانی که ایمان آورده اید از بسیاری از ظنّ وگمان ها در حق یکدیگر بپرهیزید که بعضی از پندارها، گناه است و جاسوسی نکنید و از یکدیگر غیبت نکنید، آیا کسی از شما دوست دارد گوشت برادر مُرده اش را بخورد و البته که آن را ناپسند شمردید و از خدا پروا کنید (بترسید) که خدا بسیار توبه پذیر مهربان است.
قد يكون بين الناس من هو أحسَن منا، فعلينا أن نبتعد عن العُجب وَ أن لا تذكر عيوب الآخرين بكلام خفي أؤ بإشارة. فقد قال أمير المُؤمنين علي «أكبر العيب أن تعيب ما فيك مثلة.»
گاه در میان مردم کسی می باشد که خود بهتر از ماست ، و ما باید از تکبّر و غرور دوری کنیم و عیب های دیگران را با کلامی پوشیده یا با ایما و اشاره بیان نکنیم. امیرالمؤمنین علی (ع) فرموده است: « بزرگترین عیب آن است چیزی را که مانند آن در خودت هست (بر دیگران) عیب بگیری! »
تنضخنا الآية الأولى و تقول: لا تعيبُوا الآخرين. وَ لا تُلّقبولهم بألقاب يكرهونها.
آیه اوّل ما را نصیحت می کند و می گوید: از دیگران عیب جوئی نکنید و به آنها لقب هایی ندهید که آن را نمی پسندند.
بئس العمل الفسوق ؛ و من يفعل ذلك فهو من الظالمين.
فسق یا آلوده شدن به گناه، چه کار بدی است! و هرکس آن را انجام دهد (مرتکب شود) در نتیجه از ستمکاران است.
إذن فقد حرّم الله تعالى في هاتين الآيتين:
بدین ترتیب خداوند بزرگوار در این دو آیه (موارد زیر را) حرام کرده است :
* الاستهزاء بالآخرين، و تسميتهم بالأسماء القبيحة.
* مسخره کردن دیگران و آنها را با اسامی زشت نامیدن .
* سوء الظن، و هو اتهام شخص لشخص آخر بدون دليل منطقي.
* بدگمانی و آن بدون مدرکی منطقی، تهمت زدن شخصی به شخص دیگر است .
* التجسس، وَهوَ مُحاولة قبيحة لكشف أسرار الناس لفضحهم وّ هو من كبائر الذنوب في مكتبنا و من الأخلاق السیئه.
* جاسوسی ، و آن تلاشی ناپسند جهت کشف اسرار مردم برای رسوا کردن آنهاست و از بزرگترین گناهان در مکتب ما و از رفتارهای زشت است .
* و الغيبة، وَ هي من أهم أسباب قطع التواصل بين الناس.
* و غیبت، و آن از مهمترین علل قطع ارتباط میان مردم است .
سَمّیٰ بَعْضُ الْمُفَسِّرينَ سورَةَ الْحُجُراتِ الَّتي جاءَتْ فيها هاتانِ الْآيَتانِ بِسورَةِ الاَخلاقِ.
برخی از مفسّران سوره حُجُرات را که در آن این دو آیه آمده است ، سوره اخلاق نامیدند.
مای درس ، برترین اپلیکیشن کمک درسی ایران
پوشش تمام محتواهای درسی پایه (2)- آزمون آنلاین تمامی دروس پایه (2)
- گام به گام تمامی دروس پایه (2)
- ویدئو های آموزشی تمامی دروس پایه (2)
- گنجینه ای از جزوات و نمونه سوالات تمامی دروس پایه (2)
- فلش کارت های آماده دروس پایه (2)
- گنجینه ای جامع از انشاء های آماده پایه (2)
- آموزش جامع آرایه های ادبی، دستور زبان، قواعد زبان انگلیسی و ... ویژه پایه (2)
قواعد
فصل 1 : مِنْ آياتِ الْأَخلاقِ
قواعد
اسم تفضیل : به اسمی که برتری شخصی نسبت به شخص دیگر یا شیءای نسبت به شیء دیگررا بیان میکند، » اسم تفضیل « میگویند.
اسم تفضیل در زبان فارسی معادل صفت برتر و یا صفت برترین است.
ـ کَبیر : بزرگ ← أکْبَر : بزرگتر ، بزرگترین
ـ حَسَن : خوب ← أحْسَن : نیکوتر، نیکوترین
ـ جَمیل : زیبا ← أجْـمَل : زیباتر، زیباترین
ـ جَبَلُ دَماوند أعْلَی مِن جَبَلِ دِنا : کوه دماوند بلندتر از کوه دناست.
ـ عَلیٌّ أفْـضَلُ التَّالمیذِ فی صَفِّنا : علی برترین دانشآموز در کالس ماست.
ـ أفْـضَلُ النّاسِ أنْـفَـعُـهُمْ لِـلنّاسِ : بهترین مردم سودمندترینشان برای مردم است.
مهمترین وزنهای اسم تفضیل :
ـ برای اسمهای مذکّر ؛ أفْـعَـل : أصْغَر ـ أعْظَم ـ أکْـثَر ـ أوْسَع ـ أوْضَح و... .
ـ و برای اسمهای مؤنّث ؛ فُـعْـلی می باشد : صُغْـری ـ کُبْـری ـ عُظْمی ـ سُفْـلی ـ دُنْیا ـ عُلْیا و... .
ـ هذا الطّریق أوضَحُ مِن ذلک : این راه از آن روشنتر است.
ـ هذه الشّجرةُ أطولُ مِن تلکَ الشّجرةِ : این درخت از آن درخت بلندتر است.
ـ أنتِ فُـضلَی کاتبةٍ : تو بهترین نویسندهای.
اسم تفضیل در حالت مقایسه بین دو اسم مؤنّث معموالً بر وزن » أفْـعَـل « به کار میرود.
ـ فاطِمَةُ أکْـبَرُ مِن زَینَبَ : فاطمه از زینب بزرگتر است.
غالباً جمع اسم تفضیل بر وزن أفـاعِـل می آید.
ـ أکْـبَر ← أکابِـر ـ أعْـظَم : أعاظِم ـ أقْـرَب ← أقارِب
ـ إذا مَلَکَ ألاراذِل هَلَکَ ألافاضِـلُ : ( ألاراذِل : جمع أرْذَل // ألافاضِـلُ : جمع أفْـضَل )
گاهی اسم تفضیل با وزنهای ( أفَــلّ ) (لام الفعل تشدید دار) و ( أفْـعـی ) به کار می رود.
أضَـلّ ـ أقَـلّ ـ أعَـزّ ـ أهَـمّ ـ أصَـحّ ـ أتَـمّ ـ أحَبّ ـ إجَلّ و... أعْـلی ـ أبْـقی ـ أخْـفی ـ أزْکـی ـ أقْـوی و... .
دو کلمه ی خَـیْـر و شَـرّ : ( الخیر : خوبی ) ( الشَّر : بدی )← جامد محسوب میشوند
اگر دو کلمه خَیر : (بدون ال ) و به معنای( بهتر ـ بهترین ) و شَرّ : ( بدتر ـ بدترین ) باشند، (مشتق از نوع اسم تفضیل )محسوب می شوند.
که در این حالت غالباً بعد از آنها یا حرف جرّ مِن آمده و یا بعدشان مضافٌ الیه می آید.
ـ حَیِّ عَلَی خَیرِ العَمَلِ : به سوی بهترین کار بشتاب.
ـ تَفَکُّر ساعَةً خَیْـرٌ مِن عِبادَةِ سَبعینَ سَنَةٍ : ساعتی اندیشیدن بهتر از عبادت هفتاد سال است.
ـ خَیرُ الُامورِ أوسَطُها : بهترین کارها میانه ترین آنهاست.
کلمه ی ( آخِـر) ؛ به معنای ( پایان ) اسم فاعل محسوب میشود و مؤنّث آن ( آخِـرةَ ) می باشد.ولی کلمه ی ( آخَـر )؛ به معنای ( دیگر ) اسم تفضیل محسوب میشود و مؤنّث آن ( اُخْـری ) میباشد.
اسامی رنگ ها همچون ؛( أحْـمَر ـ أزْرَق ـ أصْـفَـر ـ أسْـوَد ـ أبْـیَض ـ أخْـضَر و... )اسم تفضیل محسوب نمی شوند.
لازم به ذکر است که همه ی اسم هایی که بر وزنهای ( أفْـعَـل ـ فُـعْـلی ـ أفَـلّ ـ أفْـعـی ـ أفـاعِـل ) میباشند، هیچگاه نمی توانند تنوین ( ـٌــًـٍـ ) بپذیرند. حتّی اگر ( ال ) نداشته باشند و( مضاف ) هم واقع نشده باشند ـ هذه الوَردَةُ حَمراء.ُ ـ اُحِبُّ بَـحْـراً أزرَق.َ
فَـــنّ ترجــمــه
هرگاه » اسم تفضیل « همراه حرف جرّ » مِـن « بیاید، غالباً معنای » صفت برتر « را دارد.
مثال
ـ هذا البحرُ أکـبَرُ مِن ذلکَ البحر : این دریا از آن دریا بزرگتر است.
و هرگاه اسم تفضیل به همراه مضافٌ الیه بیاید مضاف واقع شود غالباً معنای صفت برترین را دارد.
مثال
ـ سُورَةُ البَقَرةِ أکْـبَرُ سُورةٍ فی القُرآن الکریمِ : سورهی بقره بزرگترین سوره در قرآن کریم است.
چند نکته
( قَـدْ + فعل مضارع) ← گاهی ، شاید ، ممکن است ترجمه میشود : قَد یَذهَبُ الطّالبُ إلی المَکتَبَةِ : گاهی دانش آموز به کتابخانه میرود.
ترکیب ( بَعض .... بَعض ) به صورت : (یکدیگر ) ترجمه میشود : ال یَغتَبْ بَعضَکُم بَعضاً : نباید غیبت یکدیگر کنید.
فـراتـر از کـتاب
کاربرد اسم تـفضیل در زبان عربی ؛
(أفْـعَـل + مِن ) : که در زبان فارسی معادل صفت برتر میباشد : ـ أعْلَم : داناتر ـ أجْمَل : زیباتر ـ أکْثَر : بیشتر
در این کاربرد ( أفْـعَـل ) همواره مفرد و مذکّر است و جنس و تعداد در آن مطرح نیست. با اسمهای مذکّر، مؤنّث ـ مفرد ، مثنّی، جمع میآید .
1ـ با اسم مفرد و مذکّر : هذا الطّریقُ أوضَحُ مِن ذلک السّبیل : این راه از آن راه روشنتر است.
2ـ با اسم مفرد و مؤنّث : هذه الشّجرةُ أطُولُ مِن تِلکَ ألاشجار : این درخت از آن درختان بلندتر است.
3ـ با اسم مثنّی : هذانِ الکاتبانِ أعْـرَفُ مِن هذین الکاتبَینِ : این دو نویسنده از این دو نویسنده معروفترند.
4ـ با اسم جمع : نحنُ أقْـرَبُ إلیه مِن حَبلِ الوَرید : ما از شاهرگ به او نزدیکتریم.
5(أفْـعَـل + اسم نکره ) بدون ( ال ) و بدون مضافٌ إلیه معرفه :
در این کاربرد اسم تفضیل ( أفْـعَـل) با اسمهای ؛ مذکّر و مؤنّث و مفرد و مثنّی و جمع به همین شکل یکسان به کار می رود لازم به ذکر است که این کاربرد در زبان فارسی معادل آن صفت عالی میباشد.
مثال
1ـ أنتَ أفْـضَلُ طالبٍ : تو بهترین دانشآموز هستی.
2ـ أنتِ أفْـضَلُ طالبةٍ : تو بهترین دانشآموز هستی.
3ـ أنتُم أفْـضَلُ طُلّابٍ : شما بهترین دانش آموزان ( پسر) هستید.
4ـ أنتُنّ أفْـضَلُ طالباتٍ : شما بهترین دانش آموزان ( دختر ) هستید.
5( أفْـعَـل + اسم معرفه و جمع ) معرفه : اسم ( ال )دار و یا ضمیر و یا اسم اشاره ویا اسمی که مضافٌ الیه آن ال دار باشد و ...
در این کاربرد اسم تفضیل أفْـعَـل غالباً ( مفرد مذکّر ) است ولی میتواند با اسم بعد از خود از نظر » جنس و تعداد « مطابقت داشته باشد.لازم به ذکر است که این کاربرد در زبان فارسی معادل آن (صفت عالی ) میباشد.
مثال
1ـ أنتَ أفْـضَلُ الکُتّابِ : تو بهترینِ نویسندگان هستی.
2ـ أنتِ أفْـضَلُ الکاتِباتِ : تو بهترینِ نویسندگان هستی.
3ـ أنتِ فُـضْلی الکاتِباتِ : تو بهترینِ نویسندگان هستی.
4ـ أنتُم أفْـضَلُ الکُتّابِ : شما بهترینِ نویسندگان هستید.
5ـ أنتُم أفاضِلُ الکُتّابِ : شما بهترینِ نویسندگان هستید.
اسم مکان : اسمی است که بر مکان وقوع فعل دلالت میکند، که بر وزنهای ( مَـفْـعَـل ـ مَـفْـعِـل ـ مَـفْـعَـلَـة )می آید.
مثل : المَـغْـرِب ـ المَـشْرِق ـ المَـعْـبَد ـ المَـطْـبَخ ـ المَـدْرَسَة ـ المَـحْـفَـظَـة و.... .
جمع همه ی وزنهای اسم مکان بر وزن ( مَفاعِل ) می آید ؛ مَغْرِب ـ مَعْبَد ـ مَدْرَسَة ← مَغارِب ـ مَعابِد ـ مَدارِس.
اسم هایی چون ؛ مَورِد ـ مَوضِع ـ مَوقِع و... میتوانند اسم مکان محسوب شوند.
اسم هایی چون ؛ (مَـطار )فرودگاه ـ (مَـزار ـ مَـکان ـ مَـقام ـ مَـنام خوابگاه ـ مَنـار و... و مَـنـفَی تبعیدگاه ـ مَـجرَی ـ مَـبنَی ـ مَـأوَی و... اسم مکان هستند.
جزوات جامع پایه (2)
جزوه جامع شیمی (2)
جزوه جامع زمین شناسی
جزوه جامع فارسی (2)
جزوه جامع نگارش (2)
جزوه جامع عربی (2)
جزوه جامع زبان انگلیسی (2)
جزوه جامع کتاب کار انگلیسی (2)
جزوه جامع انسان و محیط زیست
جزوه جامع دین و زندگی (2)
جزوه جامع آزمایشگاه علوم تجربی (2)
جزوه جامع تاریخ معاصر ایران
تمرین
فصل 1 : مِنْ آياتِ الْأَخلاقِ
تمرین
تمرین 1
اسمهای تفضیل را در عبارات زیر مشخّص کنید
1 قَد یَکونَ بینَ النّاسِ مَن هُو أحسَنُ مِنّا :.......................................... .
2 أکبرُ العَیبِ أن تَعیبَ ما فیکَ مِثله :............................................... .
3 هذه اآلیَةُ االُولی تَنصَحُنا و قَقولُ لنا : ال تَعیبُوا اآلخَرینَ :............................ .
4 هوَ مِن کَبائرِ الذّنوبِ فی مَکتبـنا :................................................. .
5 عیّن األصَحّ و األدَقّ علی حَسَبِ النّصِّ :......................................... .
6 جَبَلِ دماوند أعلَی مُن جَبَلِ دِنا :.................................................... .
7 أ فْضَلُ النّاسِ أنفَعُهُم للنّاس/ِ بَل تؤثِرونَ الحیاة الدّنیا و اآلخِرَة خَیرٌ و أبقَی : .............. .
8 إذا مَلَکَ األراذِلُ هَلَکَ األفاضِلُ :................................................. .
9 أحَبُّ عباد اهللِ إلی اهللِ أنفَعُهم لعبادِه :............................................. .
10 شَرُّ النّاسِ مَن ال یَعتَقِدُ األمانَةَ و ال یَجتَنِبُ الخیانَةِ :................................ .
11 خَیرُ االُمورِ أوسَطُـها ـ حَیِّ علی خَیرِ العَمَلِ :.............................. .
12 خَیرُ إخوانِکُم مَن أهدی إلیکُم عُیوبکُم :..................................... .
13 لیلَةُ القَدرِ خَیرٌ مِن ألفِ شهرٍ :................................................... .
14 و جادِلهُم بالّتی هِیَ أحسَنُ ، إنَّّ رَبّکَ هُو أعلَمُ بِمَن ضَلّ عن سَبیلِه :..................... .
15 کانَتْ مَکتَبَةُ جُندی سابور فی خوزستانَ أکبرَ مَکتَبَةَ فی العالمِ القَدیمِ : ............... .
16 إعَلَمْ إنّ هذا السّروالَ أفضَلُ مِن هذه السّراویل :........................... .
17 لیسَ شیءٌ أثقَلَ فی المیزانِ مِن الخُلقِ الحَسَنِ :.......................... .
18 عَداوَةُ العاقِلِ خیرٌ مِن صَداقةِ الجاهِلِ :....................................... .
19 یا خَیرَ المَسؤولینَ و أوسَعَ المُعطینَ :........................................ .
20 إنّکَ أنتَ أرحَمُ الرّاحمینَ و أشَدُّ المُعاقبینَ :.............................. .
21 مَسجِدُ األقصَی مِن أهَمّ المَساجدِ فی اإلسالم و هُوَ مِن قبلَةُ المُسلمینَ الُاولی :.......... .
22 إنَّ أفضَلَ دستور للحیاةِ قَد طَرَحَهُ مَن هوَ أعلَمُ بطبیعَةِ اإلنسانِ :................... .
23 أیّتها الطّالباتُ ! ساعِدنَ أباکُنّ أکثر مِن کُلِّ شخصٍ آخَر : .......................... .
24 اُحبُّ تناول األعنابِ أنّها مِن أغنَی الفَواکِه :............................... .
25 ألاهونُ مِن طَلبِ التّوبَةِ تَرکُ الذّنبِ فی أکثَرِ ألاحوالِ ................... .
26 الدّنیا أدنَی مِن أن تَجعَلَها أکبَر ما فی فی همّتِکَ :................................. .
تمرین 2
اسم مکان را در عبارات زیر مشخّص کنید :
1 أنا مُنتظِرٌ ألنظُرَ هذا المَنظَرَ إلی ذلکَ المَعبَد المَشهور :....................... .
2 شاهَدتُ أحدَ أصدِقائی فی مَسبَحِ قُربَ بیتِنا :............................................. .
3 کانَ وَقتُ لقائنا مع الصّدیقاتِ عندَ مَدخَلِ المَدرَسَةِ :.................................. .
4 هذا المَکانُ مَبدأ مَغرِبِ الشّمسِ : .......................................... .
5 مَنبِتُ العُشبِ هُوَ ألارض : ................................... .
تمرین 3
اسم تفضیل و اسم مکان مناسب بسازید :
1 صَدَرَ ← اسم مکان : ........................ .
2 فَضلَ ← اسم التّفضیل : ......................... .
3 قَبرَ ← اسم مکان : ........................... .
4 قَربَ ← اسمُ التّفضیل : ......................... .
5 وَضَعَ ← اسم مکان : ....................... .
6 جَلَلَ ← اسم التّفضیل : ......................... .
7 کَتَبَ ← اسم مکان : ....................... .
8 دَنَیَ← اسم التّفضیل : ......................... .
9 وَعَدَ ← اسم مکان : ........................ .
10 بَقَیَ ← اسم التّفضیل : ....................... .
11 رَجَعَ ← اسم مکان : .................... .
12 عَزَزَ ← اسم التّفضیل : ..
حوار
فصل 1 : مِنْ آياتِ الْأَخلاقِ
حوار
فی سوقِ مَشهَد |
|
در بازار مشهد |
|
اَلزّائِرَهُ الْعَرَبیَّهُ |
بائِعُ الْمَلابِسِ |
خانم زائر عرب |
فروشنده لباسها |
سَلامٌ عَلَیکُم. |
عَلَیکُمُ السَّلامُ، مَرحَباً بِکِ. |
سلام علیکم |
علیکم السلام. خوش آمدید. |
کَم سِعرُ هٰذَا الْقَمیصِ الرِّجالیِّ؟ |
سِتّونَ أَلْفَ تومان. |
قیمت این پیراهن مردانه چقدر است؟ |
۶۰ هزار تومان |
أُریدُ أَرخَصَ مِن هٰذا. هٰذِهِ الْسَعارُ غالیَهٌ. |
عِندَنا بِسِعْرِخَمسینَ أَلْفَ تومان. تَفَضَّلی اُنظُری. |
ارزانتر از این میخواهم. این قیمتها گران (بالا) است. |
به قیمت ۵۰ هزار تومان داریم. بفرما ببین. |
أَیُّ لَوْنٍ عِندَکُم؟ |
أَبیَضُ وَ أَسوَدُ وَ أَزرَقُ وَ أَحمَرُ وَ أَصفَرُ بَنَفسَجیٌّ. |
چه رنگهایی دارید؟ |
سفید و سیاه و آبی و قرمز و زرد و بنفش. |
بِکَم تومان هٰذِهِ الْفَساتینُ؟ |
تَبدَأُ الْأَسعارُ مِن خَمْسَهٍ وَ سَبْعینَ أَلْفاً إلیٰ خَمسَهٍ و ثَمانینَ أَلْفَ تومان. |
این پیراهنهای زنانه چند تومن است؟ |
قیمتها از ۷۵ هزار شروع میشود تا ۸۵ هزار تومن. |
اَلْأَسْعارُ غالیَهٌ! |
سَیِّدَتی، یَخْتَلِفُ السِّعْرُ حَسَبَ النَّوعیّاتِ. |
قیمتها گران (بالا) است! |
خانم ، قیمت بر حسب جنس فرق دارد. |
بِکَم تومان هٰذِهِ السَّراویلُ؟ |
اَلسِّروالُ الرِّجالیُّ بِتِسعینَ أَلْفَ تومان، وَ السِّروالُ النِّسائیُّ بِخَمسَهٍ وَ تِسْعینَ أَلْفَ تومان. |
این شلوارها چند تومان است؟ |
شلوار مردانه ۹۰ هزار تومان و شلوار زنانه ۹۵ هزار تومان است. |
أُریدُ سَراویلَ أَفضَلَ مِن هٰذِهِ. |
ذٰلِکَ مَتْجَرُ زَمیلی، لَهُ سَراویلُ أَفضَلُ. |
شلوارهایی بهتر از این میخواهم. |
آن مغازهٔ همکار من است، شلوارهای بهتری دارد. |
فی مَتجَرِ زَمیلِهِ … |
|
در مغازهٔ همکارش … |
|
رَجاءً، أَعْطِنی سِروالاً مِن هٰذَا النَّوعِ وَ … کَم صارَ الْمَبلَغُ؟ |
صارَ الْمَبلَغُ مِئَتَینِ وَ ثَلاثینَ أَلْفَ تومان. أَعْطینی بَعدَ التَّخْفیضِ مِئَتَینِ وَ عِشْرینَ أَلْفاً. |
لطفأ، شلواری از این نوع (جنس) و … به من بده. قیمت چند (مبلغ چقدر) شد؟ |
مبلغ ۲۳۰ هزار تومان شد. بعد از تخفیف، به من ۲۲۰ هزار بده. |
مای درس ، برترین اپلیکیشن کمک درسی ایران
پوشش تمام محتواهای درسی پایه (2)- آزمون آنلاین تمامی دروس پایه (2)
- گام به گام تمامی دروس پایه (2)
- ویدئو های آموزشی تمامی دروس پایه (2)
- گنجینه ای از جزوات و نمونه سوالات تمامی دروس پایه (2)
- فلش کارت های آماده دروس پایه (2)
- گنجینه ای جامع از انشاء های آماده پایه (2)
- آموزش جامع آرایه های ادبی، دستور زبان، قواعد زبان انگلیسی و ... ویژه پایه (2)
لغات و معنی لغات
فصل 1 : مِنْ آياتِ الْأَخلاقِ
لغات و معنی لغات
اِستَهزَأ | ریشخند کرد |
اِغتابَ | غیبت کرد |
تابَ | توبه کرد |
تَجَسَّسَ | جاسوسی کرد |
تَمَّمَ | کامل کرد |
إثْم | گناه |
بَعضَ ... بعَض | بسیار نوبه پذیر، بسیار توبه کننده |
تَخفیض | تخفیف دادن ( در داد و ستد ) |
لَحْم | گوشت (جمع : لُحُوم ) |
خَفِیّ | پنهان |
سِعْر | قیمت ( جمع : أسعار ) |
جادَلَ | گفت و گوکرد، ستیز کرد |
حَرَّمَ | حرام کرد |
حَسَّنَ | نیکو گردانید |
خَفَّضَ | تخفیف داد |
عَذَّبَ | عذاب داد، شکنجه داد |
عابَ | عیبجویی کرد، عیب دارکرد |
غَلَبَ | چیره شد |
کَرِهَ | ناپسند داشت |
سَخِرَ مِن | مسخره کرد |
لَقَّبَ | لقب داد |
اُدْعُ | دعوت کن، فرا بخوان، دعا کن |
تَنابَزُوا بالألقاب | به یکدیگر لقبهای زشت دادند |
ضَلَّ | گمراه شد |
لَمَزَ | عیب گرفت |
ساءَ | بد شد |
تَوّاب | بسیار نوبه پذیر، بسیار توبه کننده |
بِئسَ | چه بد است |
تَواصُل | ارتباط |
عُجْب | خودپسندی |
مَتجَر | مغازه |
عَسَی | شاید، امید است |
مَحمِل | کجاوه |
مَیْت | مُرده |
نَوعیَّة | نوع، جنس |
فُسُوق | آلوده شدن به گناه |
قَدْ | گاهی، شاید |
قَدْ | معادل ماضی نقلی |
کَبائِر | گناهان بزرگ |
میزان | ترازو |
فَضْح | رسوا کردن |
جزوات جامع پایه (2)
جزوه جامع شیمی (2)
جزوه جامع زمین شناسی
جزوه جامع فارسی (2)
جزوه جامع نگارش (2)
جزوه جامع عربی (2)
جزوه جامع زبان انگلیسی (2)
جزوه جامع کتاب کار انگلیسی (2)
جزوه جامع انسان و محیط زیست
جزوه جامع دین و زندگی (2)
جزوه جامع آزمایشگاه علوم تجربی (2)
جزوه جامع تاریخ معاصر ایران
لغات مترادف لغات
فصل 1 : مِنْ آياتِ الْأَخلاقِ
لغات مترادف
قَبیح | کَریه | زشت |
عَیْب | نَقْص | کاستی، کمبود |
تَواصُل | اِرتباط | اِرتباط، پیوستگی |
إثْم | ذَنْب | گناه |
اِستِهزاء | سُخرِیَّة | مسخره کردن |
سِعْر | ثَمَن | قیمت، بها |
سَکینَة | هُدُوء | آرامش |
صارَ | أصبَحَ | شد، گردید |
اُریدُ | أطلُبُ | میخواهم |
عُجْب | غُرور | خودپسندی |
عَسَی | عَسَی | شاید، گاهی |
اِجتَنِبُو | اِبتَعِدُوا | دوری کنید |
بُعِثتُ | اُرسِلتُ | فرستاده شدم |
أعْطِ | آتِ | بده، عطا کن |
مُحاوَلَة | سَعَی | تلاش کرد |
مَنزِل | بَیت | خانه |
لَمَزَ | عابَ | عیب گرفت، عیب جویی کرد |
ذُنُوب | خَطایا | گناهان |
لغات متضاد لغات
فصل 1 : مِنْ آياتِ الْأَخلاقِ
لغات متضاد
رَخیص | ارزان | غالِی |
أرخَص | ارزانتر، ارزانترین | أغلَی |
أکبَر | بزرگتر، بزرگترین | أصغَر |
أفضَل | برتر، برترین | أسفَل |
اِقتِراب | نزدیک شدن | اِبتِعاد |
اِجتَنِبُوا | دور شوید، دوری کنید | اِقتَرِبُوا |
ضالّین | گمراهان | مُهتَدین |
أقَلّ | کمتر، کمترین | أکثَر |
إحسان | نیکی کردن | إساءَة |
یَقبَلُ | قبول میکند، میپذیرد | یَرفَضُ |
ضَلَّ | گمراه شد | اِهتَدَی |
حَیّ | زنده | مَیِّت / مَوْت |
بائِع | فروشنده | مُشتَری |
حَلال | حلال | حَرام |
خالِق | آفریدگار | مَخلوق |
ساءَ | بد شد | حَسُنَ |
عَداوَة | دشمنی | صَداقَة |
غیاب | غایب بودن | حُضور |
مَشرِق | شرق | مَغرِب |
خَفِیّ | پنهان | پنهان |
حُسْن | خوبی | سُوء |
حَسَن | خوب | سَیِّئ |
أبْیَض | سفید | أسوَد |
سُکوت | سکوت | کلام |
جَمیل | زیبا | قَبیح |
خَیْر | بهتر، بهترین | شَرّ |
آتِ | بده | خُذْ |
عاقِل | خردمند | جاهِل |
مای درس ، برترین اپلیکیشن کمک درسی ایران
پوشش تمام محتواهای درسی پایه (2)- آزمون آنلاین تمامی دروس پایه (2)
- گام به گام تمامی دروس پایه (2)
- ویدئو های آموزشی تمامی دروس پایه (2)
- گنجینه ای از جزوات و نمونه سوالات تمامی دروس پایه (2)
- فلش کارت های آماده دروس پایه (2)
- گنجینه ای جامع از انشاء های آماده پایه (2)
- آموزش جامع آرایه های ادبی، دستور زبان، قواعد زبان انگلیسی و ... ویژه پایه (2)
لغات و جمع مکسر لغات
فصل 1 : مِنْ آياتِ الْأَخلاقِ
جمع مکسّر لغات
سِعْر | قیمت، بَها | أسعار |
سِرّ | راز | أسرار |
مَکرَمَة | بزرگی | مَکارِم |
فُستان | پیراهن زنانه | فَساتین |
کَبیرَة | گناه بزرگ | کَبائِر |
مَلبَس | لباس، جامه | مَلابِس |
ذَنْب | گناه | ذُنوب |
سِروال | شلوار | سَراویل |
أفْضَل | برتر، برترین | أفاضِل |
إسم | نام، اسم | أسماء |
خُلْق/ خُلُق | رفتار، خُلق و خوی | أخلاق |
حَدیث | سخن، حدیث | أحادیث |
عَبْد | بنده | عِباد |
مَلعَب | ورزشگاه، زمین بازی | مَلاعِب |
مَنزِل | خانه | مَنازِل |
مَطعَم | غذاخوری، رستوران | مَطاعِم |
مَیِّت | مُرده | أموات |
سَبَب | سبب، علّت | أسباب |
جَبَل | کوه | جِبال |
نَفْس | جان، روح، خود | أنفُس |
دُعاء | دعا | أدعِیَة |
لَحْم | گوشت | لُحُوم |
لَقَب | لقب | ألقاب |
فِعْل | کار | أفعال |
جزوات جامع پایه (2)
جزوه جامع شیمی (2)
جزوه جامع زمین شناسی
جزوه جامع فارسی (2)
جزوه جامع نگارش (2)
جزوه جامع عربی (2)
جزوه جامع زبان انگلیسی (2)
جزوه جامع کتاب کار انگلیسی (2)
جزوه جامع انسان و محیط زیست
جزوه جامع دین و زندگی (2)
جزوه جامع آزمایشگاه علوم تجربی (2)
جزوه جامع تاریخ معاصر ایران
معنی متن درس دوم
فصل 2 : في مَحْضَرِ الْمُعَلِّمِ
معنی متن درس دوم
فی محضر المعلم
در حضور معلم
فی الحضه الأولى کان الطلاب یستمعون إلى کلام مُدرّس الکیمیاء. و کان بینهم طالب مُشاغب قلیل الأدب، یضرّ الطلاب بسلوکه. یلتفت تاره إلى الوراء و یتکلم مع الذی خلفه و تاره یهمس إلى الذی یجلس جنبه حین یکتُب المُعلَمُ على السبّوره. و فی الحصه الثانیه کان الطالب یسأل مُعلّم علم الأحیاء تعنّتاً. و فی الحصه الثالثه کان یتکلم مع زمیل مثله و یضحک. فنصحهٔ المعلم و قال: من لا یستمع الی الدرس جیداً یرسب فی الامتحان. ولکن الطالب استمر علی سلوکه.
در زنگ اوّل دانش آموزان به سخن معلّم شيمی گوش می دادند، و در بين آن ها دانش آموز شلوغ و بی تربيتی بود که با رفتارش به دانش آموزان آسيب می زد، یکبار به عقب بر می گشت و با آن که پشت سرش هست، صحبت می کرد و یکبار وقتی معلّم روی تخته می نوشت، با کسی که کنارش می نشيند، آهسته حرف می زد (پچ پچ می کرد(. در جلسه دوم (همان) دانش آموز برای مچ گيری (عیب جویی) از دبير زیست سؤال می کرد و در جلسه سوم با یک همکلاسیِ مثلِ خودش ، صحبت می کرد و می خندید؛ در نتيجه معلّم نصيحتش کرد و گفت: هرکس خوب به درس گوش ندهد در امتحان رفوزه می شود. ولی دانش آموز به رفتارش ادامه داد.
فکّر مهران حول هذه المُشکله، فذهب إلى مُعلّم الأدب الفارسی و شرح له القضیه و قال: أحبّ أن أکتُب إنشاء تحت عُنوان «فی محضر المُعلّم»؛ فوافق المُعلّم على طلبه، وَ قال له: إن تطالع کتاب «مُنیه المُرید» لزین الدین العاملی «الشهید الثانی» یُساعدک على کتابه إنشائک: ثم کتب مهران انشاءهٔ و أعطاهٔ لمّعلمه. فقال المعلم له:
مهران درباره این مشکل فکر کرد، و نزد معلّم ادبيات فارسی رفت و جریان را به وی توضيح داد و گفت: دوست دارم انشایی تحت عنوان «در حضور معلّم» بنویسم و معلّم با درخواستش موافقت کرد و به او گفت: اگر کتاب منيه المُرید زین الدّین عاملی «شهيد ثانی» را مطالعه بکنی در نوشتن انشایت به تو کمک می کند؛ سپس مهران انشایش را نوشت و آن را به معلّم خود داد. و معلّم به او گفت:
إن تقرأ إنشاءک أمام الطلاب فسوف یتنبّه زمیلک المُشاغب. و هذا قسم من نص إنشائه.
اگر انشایت را در حضور دانش آموزان بخوانی، همکلاسی شلوغت آگاه خواهد شد. و این قسمتی از متن انشای اوست:
... ألف عدّه من العلماء کتباً فی مجالات التربیه و التعلیم، یرتبط بعضها بالمُعلَم، وَ الأخرى بالمُتعلّم: وَ للطالب فی محضر المُعلّم آداب، من یلتزم بها ینجح، أهمّها:
... تعدادی از دانشمندان کتاب هایی را در زمينه های تعليم و تربيت نوشتند (تأليف کردند) برخی از آن ها مربوط به معلّم و برخی دیگر مربوط به دانش آموز می باشد. و دانش آموز در حضور معلّم وظائفی دارد، هرکس بدان پایبند باشد، موفّق می شود؛ مهمترین آنها (عبارت است از)
1) أن لا یعصی أوامر المعلم.
1) از دستورات معلّم سرپيچی نکند
2) ألاجتناب عن کلام فیه إساءه للأدب.
2) از سخنی که در آن بی ادبی (توهين) است، پرهيز کند
3) أن لایهرب من آداء الواجبات المدرسیه.
3) از انجام تکاليف درسی فرار نکند (نگریزد).
4) عدم النوم فی الصف، عندما یُدرس المُعلَمُ.
4) وقتی معلّم درس می دهد ، در کلاس نخوابد.
5) أن لایتکلم مع غیره من الطلاب عندما یادرس المعلم.
5) وقتی معلّم تدریس می کند با دانش آموزان دیگر صحبت نکند.
6) أن لا یقطع کلامهٔ، و لا یسبقهٔ بالکلام، و یصبر حتی یفرغ من الکلام.
6) سخنش (معلّم) را قطع نکند و در سخن گفتن از او پيشی نگيرد و صبر کند تا از سخن گفتن فارغ شود (سخنش را تمام کند)
7) الجلوس أمامه بأدب، و الاستماع إلیه بدقه و عدم الالتفات إلى الوراء إلا لضروره.
7) در مقابل معلّم با ادب بنشيند ، و با دقّت به وی گوش کند و به عقب برنگردد مگر به ضرورت
لمّا سمع الطالب المُشاغب إنشاء مهران، خجل و تدم على سلوکه فی الصف.
وقتی دانش آموز شلوغ انشای مهران را شنيد ، شرمنده شد و به خاطر رفتارش در کلاس پشيمان گشت .
قال الشاعر المصریّ أحمد شوقی عن المُعلم:
شاعر مصری احمد شوقی در باره معلّم ، گفته:
قم للمُعلّم وفه التبجیلا
کاد المُعلم أن یکون رسولا
أعلمت أشرف أو أجل من الذی
یبنی وَ یُنشئ أنفساً وَ عُقولا
بخاطر معلّم برخيز و احترامش را کامل بجای آور، نزدیک است که معلّم پيامبر باشد آیا شریف تر و بزرگوارتر از کسی که جان ها و عقل ها را می سازد و پرورش می دهد (تاحال) شناختی؟!
قواعد
فصل 2 : في مَحْضَرِ الْمُعَلِّمِ
قواعد
هرکَس درس بخواند، موفّق میشود ، به این جمله در زبان فارسی ( جمله ی شرطیّه ) می گوییم.در زبان عربی نیز هرگاه بخواهیم جمله ی شرطیّه ایجاد کنیم باید از اُسلوب و روش خاصّی استفاده کنیم.برای ایجاد جمله ی شرطیّه باید ( أدوات شرط ) را در ابتدای جمله بیاوریم.
مهمترین ادوات شرط عبارتند از :
معمولا این أدوات بر سر عبارتی می آیند که ( دو فعل ) را تحت تأثیر خود قرار می دهند.
به فعل اوّلی که أدوات شرط بر آن تأثیر میگذارد( فعل شرط) شرط تحقّق فعل دیگری است و به فعل دوّم، ( جواب شرط) جواب و نتیجه ی انجام فعل قبلی می گویند.
مثال
مَن یَتَأمَّلْ قبلَ الکالمِ یَسلَمْ مِن الخطأ : مَن : أدات شرط / یَتَأمَّلْ : فعل شرط / یَسلَمْ : جواب شرط
ـ مـا تَفعَلُوا مِن خیرٍ یَعْلَـمْـهُ الله : ما : أدات شرط / تَفعَلُوا : فعل شرط / یَـعْـلَمْ : جواب شرط
فعل شرط بلافاصله بعد از أدوات شرط میآید. یعنی هیچ فاصله ای بین أدوات شرط و فعل شرط وجود ندارد.
لازم به ذکر است آمدن این أدوات تغییراتی را هم از نظر معنایی و هم از نظر ظاهری ایجاد میکنند، که این تغییرات عبارتند از :
تغییرات معنایی :( فـعـل شرط ) مضارع اخباری یا ماضی ساده به صورت ( مضارع التزامی و جواب شرط ) مضارع اخباری یا ماضی ساده به صورت ( مضارع اخباری یا مُستـقـبل ) ترجمه میشود.
هركس در كارهايش تلاش كند، موفق مي شود :
- من يجتهد (1 مضارع ) في أعماله ينجخ مضارع ) فيها
- من اجتهد (ماضى) في أعماله نجح ( ماضى ) فيها
هرگاه فعل شرط و جواب شرط فعل ماضی بودند، هم میتوانیم آن دو را به صورت ( ماضی ساده ) و هم میتوانیم به صورت گفته شده
فعل شرط : مضارع التزامی / جواب شرط : مضارع اخباری / مستقبل ترجمه کنیم.
ـ مَنْ اِجتَـهَدَ فی أعماله نَـجَـحَ فیها : هرکس در کارهایش » تلاش کرد/ تلاش کند ، موفّق شد/ می شود ) خواهد شد
ولی اگر فعل شرط ( یک فعل مضارع باشد، به صورت ) ( مضارع التزامی) ترجمه می شود.
ـ ما تَزرَعْ فی الدّنیا تَحصُدْ فی آلاخِرَةِ : هر آنچه را در دنیا بکاری، در آخرت درو میکنی/ خواهی کرد.
تغییرات ظاهری : با آمدن أدوات شرط بر سر جمله، اگر فعل شرط یا جواب آن ( مضارع) باشند، به این ترتیب در ظاهرشان تغییراتی ایجاد میشود :
ـ عالمت ( ــُـ )در صیغه های (1و4و7و11و14 ) به ( ــْـ ) تبدیل می شود.
إنْ + یَجتهِدُ = إنْ یَجتَهِدْ
ـ حرف ( ن )در آخر فعل مضارع به جز دو صیغهی 6 و11 ؛ (للغائبات و للمُخاطبات ) حذف میگردد. مثل : إنْ + یَجتهِدونَ = إنْ یَجتَهِدُوا
ساختار اسلوب شرط و ادوات (ابزار ) شرط:
ساختار جمله ی شرطیه : ادوات شرط + فعل شرط +.........+ جواب شرط+......... .
1ـ ما تَزرَعوا فی الدّنیا تَحصُدوا فی آلاخرَةِ : هرآنچه را در دنیا بکارید، در آخرت درو می کنید. (درو خواهیدکرد)
2 إن ْصَبَرتَ فی اُمورِکَ حَصَلْتَ علی النّجاح فی حیاتِکَ : اگر در کارهایت صبرکنی، در زندگیات موفّقیّت به دست می آوری . (به دست خواهی آوَرد)
کلمات ( إذا هرگاه ) اگر ( لَـو ) اگر نیز از أدات شرط محسوب میشوند، با این تفاوت که آخرفعل ها را تغییرنمی دهند.
إذا : اگر این اسم برای ایجاد(جمله ی مشروط شرطیّه ) باشد، از أدوات شرط محسوب میشود یعنی مانند جمله شرطیّه ترجمه میشوند.
یعنی فقط معنای جمله را. فعل شرط← مضارع التزامی / جواب شرط ← مضارع اخباری یا مستقبل
ـ إذا اِجتَهَدتَ نَجَحْتَ : هرگاه (اگر ) تلاش کنی، موفّق میشوی.
ـ إذا تَمَّ العَقلُ نَقَصَ الکلامُ : هرگاه (اگر ) عقل تمام شود، سخن کم میشود.
ولی اگر به منظور ایجاد ( جملهی مشروط ) (شرطیّه ) نباشد، فقط یک قید زمان و به معنای زمانیکه، هنگام یکه می باشد.
ـ إذا رَجَعتُ إلی بَیتی أدّیتُ واجباتی : هنگامی که به خانه برگشتم، تکالیفم را انجام دادم.
کلمات شرط هر دو گروه (عامل جزم و غیر عامل ) میتوانند بر سر فعلهای ماضی هم بیایند، با این تفاوت که هیچ تغییری در ظاهر فعل ایجاد نمیکنند و فقط معنای فعل شرط و جواب شرط را طبق آنچهکه گفته شد تغییر میدهند.
مثال
1 مَن فَکَّرَ قَبلَ الکَلامِ قَـلَّ خطَؤُهُ : فعل شرط : فَکَّرَ ـ جواب شرط : قَلَّ ؛ هر دو ماضی هر کس قبل از سخن گفتن فکرکند، خطایش کم میشود.
2 ما فَعَلْتَ مِن الخَیراتِ وَجَدْتَـها ذخیرةً آلخِرَتکَ :فعل شرط : فَعَلْتَ ـ جواب شرط : وَجَدْتَ ؛ هر دو ماضی
نتیجه اینکه فعل شرط یا جواب شرط و یا هر دو آنها میتوانند مضارع یا ماضی باشند. ولی معنای همه ی آنها طبق آنچه گفته شد ترجمه میشود.
صیغه های فعل شرط یا جواب شرط میتوانند یکسان و یا متفاوت باشند نوع جزم در فعل و جواب شرط میتواند یکسان یا متفاوت باشد
1ـ ما تَزرَعْ فی الدّنیا تَحصُدْ فی آلاخرَةِ : ) فعل شرط : مجزوم اصلی/ جواب شرط : مجزوم اصلی ( نوع جزم یکسان )
2ـ إنْ تَنصُروا اهللَ یَنْـصُـرْکُم : فعل شرط : مجزوم به حذف نون اعراب/ جواب شرط : مجزوم اصلی نوع جزم متفاوت
3ـ إنْ تُحاوِلی فی قراءَةِ دروسِکِ یَفرَحْ والداکِ : فعل شرط : مجزوم به حذف نون اعراب/ جواب شرط : مجزوم اصلی ( نوع جزم متفاوت)
در جمله ی شرطیّه ، جواب شرط میتواند بصورت یک جملهی اسمیّه تشکیل شده از یک مبتدا و خبر بیاید. که در اینصورت به مجموع « مبتدا و خبر» جواب شرط از نوع جمله ی اسمیّه گفته میشود، که غالباً قبل از آن حرف ( فَــ ) می آید.
مثال
ـ و ما تُففِقُوا مِن خیرٍ فَــإنّ الله به علیمٌ . ـ مَن عَلّمَ عِلماً فَـــلَهُ أجرُ مَن عَمِلَ بِه .
ـ مَن ساتَرَ عیبَکَ فَــهُـوَ عَدّوُکَ . ـ مَـن یَتَوَکَّـلْ علی الله فَــهُـوَ حَسـبُهُ .
همچنین اگر جواب شرط أمر یا نهی فعل طلب باشد، غالباً قبل از آن حرف (فَـ )می آید.
منظور از ( مَن ـ ما ) جازمه یا عامِـله همان «مَن و ما شرطیّه» میباشد.
ـ عّین ما من
ترجمه سؤال : مَن ـ ما « شرطیّه را مشخّص کنید. َ
عا ِمل / جاز َم
مَن شرطیه غالباً در جمله نقش( مبتدا ) و فعل شرط و جواب شرط «خبر » آن محسوب میشوند.
مثال
ـ مَن یُحاوِلْ کثیراً یَصِلْ إلی أهدافِه : (مبتدا : مَن شرط و خبر : یُحاوِلْ و یَصِلْ)
ـ مَن فَکَّرَ قَبلَ الکَلامِ قَـلَّ خـطَـؤُهُ :( مبتدا : مَن شرط و خبر : فَکَّرَ و قَلَّ )
و «ما» شرطیه نیز در جمله غالباً نقش « مفعول» به را دارد.
مثال
ـ و مـا تُففِقُوا مِن خیرٍ فَــإنّ الله به علیمٌ : ما : مفعول
مـا تَزرَعْ فی الدّنیا تَحصُدْ فی آلاخرَةِ : مـا : مفعول
ممکن است در یک عبارت در ظاهر، بیش از یک فعل شرط یا جواب شرط وجود داشته باشد که در اصل به آنها » معطوف به فعل شرط « یا » معطوف به جواب شرط « گفته می شود.
مثال
إن تَـنـصـُروا الله یَـنـصُـرْکُم و یُـثَـبـِّتْ أقدامکم.
إن تَـنـصـُروا: فعل شرط
یَـنـصُـرْکُم: جواب شرط
و یُـثَـبـِّتْ أقدامکم: معطوف به جواب شرط
مای درس ، برترین اپلیکیشن کمک درسی ایران
پوشش تمام محتواهای درسی پایه (2)- آزمون آنلاین تمامی دروس پایه (2)
- گام به گام تمامی دروس پایه (2)
- ویدئو های آموزشی تمامی دروس پایه (2)
- گنجینه ای از جزوات و نمونه سوالات تمامی دروس پایه (2)
- فلش کارت های آماده دروس پایه (2)
- گنجینه ای جامع از انشاء های آماده پایه (2)
- آموزش جامع آرایه های ادبی، دستور زبان، قواعد زبان انگلیسی و ... ویژه پایه (2)
تمرین
فصل 2 : في مَحْضَرِ الْمُعَلِّمِ
تمرین
تمرین
فعل شرط و جواب شرط و نوع جزمشان را در عبارات زیر مشخّص کنید :
1 مَن سألَ فی صِغَره أجابَ فی کِبَرِه :......................................................... .
2 إنْ تَتّقُوا اهللَ یَجعَلْ لهُ فُرقاناً :................................................................... .
3 إنْ أحسَنتُم أحسَنْتُم ألنفُسَکُم :................................................................. .
4 و ما تَفعُلُوا مِن خیرٍ یَعلَمْهُ اهللُ :................................................................ .
5 إذا تَمَّ العَقلُ نَقَصَ الکَالمُ :....................................................................... .
6 و إذا خَطَبَهُم الجاهِلُونَ قالُوا سَالماً :......................................................... .
7 و ما تُنفِقُوا ألنفُسِکُم مِن خَیرٍ فَأنّ اهللَ به علیمٌ :......................................... .
8 مَن یُفَکِّر قبلَ الکالمِ یَسلَم مِن الخَطأ :..................................................... .
9 مَن ال یَستَمِع إلی الدّرسِ جَیّداً یَرسُب فی اإلمتحانِ :............................... .
10 إنْ تُطالِع الکتابَ یُساعِدکَ علی کتابَةِ إنشاءِکَ :.................................. .
11 إنْ تَقرأ إنشاءَکَ أمامَ الطّالبِّ فَسَوفَ یَتَنَبَّهُ زَمیلتکَ المُشاغِبُ :.................. . .
12 مَن دَعا اهلل بالتّضرّع استَجابَ له دعواته اِستجابة :................................ .
13 إن تَحرصنَ علی الحَسَناتِ تَتَقرَّبنَ إلی اهللِ :......................................... .
14 مَن هَذّبَ نفسه فَهُو یقدرُ أن یُهذِّب غیره و یؤثِّرُ علی اآلخَرینَ :....................... .
15 إن تَسمَعُوا کالمَ الحَقِّ و تَعلَمُوا به فی حیاتِکُم یَفتَح اهلل أبوابَ رحمته علیکم :..........
16 ما نَعمَل مِن الحَسناتِ فی حیاتنا نجد ثمرتها فی آلاخِرَةِ :........................ .
17 مَن ساعدَ آلاخرین فی نکبات الدّهرِ مَنحهُ اهللُ خیرَ الدّنیا و آلاخِرةِ :.................. .
18 إن تَصفَحی عن ذنبِ اآلخرینَ تُشاهدی فی نفسکِ راحة :...................... .
19 مَن لَم یَجعَلْ حیاةَ العُظماءِ مَشعَالً لهدایَته یَهلکُ :.................................. .
20 ما تَفعَلْنَ مِن خیرٍ فی سبیل اهللِ یَذکره النّاس لکُن،َّ أیّتها السیّدات :............. .
21 إن تَتَوسّطوا فی حیاتِکُم فالشَّرُّ ال یَغتَب علیکُم :.................................... .
22 مَن أعرَضَ عن السّیئاتِ زالَ عنهُ الرِّجسَ فی الحیاةِ :............................. .
23 إن ال تصبری علی مرارةِ الدّنیا فَلن تَذوقی حالوةَ عاقِبَتها : .................. .
24 مَن رَضیَ برزقِ اهللِ لَم یَحزَنْ علی ما فاتِه :.......................................... .
25 ما یَجمَعِ إلانسانُ مِن خیرٍ یَرَ ثمرته فی النّهایَة :.......................................... .
جزوات جامع پایه (2)
جزوه جامع شیمی (2)
جزوه جامع زمین شناسی
جزوه جامع فارسی (2)
جزوه جامع نگارش (2)
جزوه جامع عربی (2)
جزوه جامع زبان انگلیسی (2)
جزوه جامع کتاب کار انگلیسی (2)
جزوه جامع انسان و محیط زیست
جزوه جامع دین و زندگی (2)
جزوه جامع آزمایشگاه علوم تجربی (2)
جزوه جامع تاریخ معاصر ایران
لغات و معنی لغات
فصل 2 : في مَحْضَرِ الْمُعَلِّمِ
لغات و معنی لغات
تَوَکَّلَ | توکّل کرد |
تَنَبَّهَ | آگاه شد |
ثَبَّتَ | استوار ساخت |
خَجِلَ | شرمنده شد |
خاطَبَ | خطاب کرد |
جَهِلَ | ندانست |
سَبَقَ | پیشی گرفت |
ضَرَّ | ضرر رساند |
عَصَی | نافرمانی کرد |
فَکَّرَ | اندیشید |
وافَقَ | موافقت کرد |
قَدَّمَ | تقدیم کرد |
وَفّی | کامل کرد |
قُمْ | برخیز |
هَمَسَ | آهسته سخن گفت |
کادَ | نزدیک بود که |
حَیَّ | بشتاب |
سَبورَة | تخته سیاه |
سُلوک | رفتار |
عِلمُ الأحیاء | زیست شناسی |
حَسْب | بسَ |
فَلَق | سپیده دم |
مُشاغِب | شلوغ کننده و اخلالگر |
مَیِّت | مُرده |
حِصَّة | زنگ درسی، قسمت |
فُرقان | آنچه حق را از باطل جدا میکند |
لغات و مترادف لغات
فصل 2 : في مَحْضَرِ الْمُعَلِّمِ
لغات و مترادف لغات
وَراء | خَلْف | رفتار، اخلاق |
یَبْنُی | یُنشِئُ | ایجاد میکند، میسازد |
واجبات | تَکالیف | وظایف، تکالیف |
اِجتِناب | اِبتِعاد | دور شدن، دوری کردن |
تارَةً | مَرّةً | یکبار |
سُلوک | أخلاق | رفتار، اخلاق |
یُحاوِلُ | یَسعَی | تلاش میکند |
یُساعِدُ | یَنصُرُ | یاری میکند |
یَعرِفُ | یَعلَمُ | میداند |
مای درس ، برترین اپلیکیشن کمک درسی ایران
پوشش تمام محتواهای درسی پایه (2)- آزمون آنلاین تمامی دروس پایه (2)
- گام به گام تمامی دروس پایه (2)
- ویدئو های آموزشی تمامی دروس پایه (2)
- گنجینه ای از جزوات و نمونه سوالات تمامی دروس پایه (2)
- فلش کارت های آماده دروس پایه (2)
- گنجینه ای جامع از انشاء های آماده پایه (2)
- آموزش جامع آرایه های ادبی، دستور زبان، قواعد زبان انگلیسی و ... ویژه پایه (2)
لغات و متضاد لغات
فصل 2 : في مَحْضَرِ الْمُعَلِّمِ
لغات و متضاد لغات
أعداء | دشمنان | أصدقاء |
قَصیر | کوتاه | طَویل |
رَسَبَ | مردود شد | نَجَحَ |
أحیاء | زنده گان | أموات |
ضَحِکَ | خندید | بَکَی |
زَرَعَ | کاشت | حَصَدَ |
صِغَر | کوچکی | کِبَر |
سَألَ | پرسید | أجابَ |
صَعْب | دشوار | سَهل |
أراذِل | فرومایگان | أفاضِل |
إساءَة | بدی کردن | إحسان |
جَهل | نادانی | عِلم |
خَیرات | خوبی ها | سَیِّئات |
أمام | روبرو | وَراء |
جَیِّد | خوب | سَیِّئ |
مُشاغِب | شلوغ کننده، اخلالگر | هادِئ |
قَلَّ | کم شد | کَثُرَ |
جزوات جامع پایه (2)
جزوه جامع شیمی (2)
جزوه جامع زمین شناسی
جزوه جامع فارسی (2)
جزوه جامع نگارش (2)
جزوه جامع عربی (2)
جزوه جامع زبان انگلیسی (2)
جزوه جامع کتاب کار انگلیسی (2)
جزوه جامع انسان و محیط زیست
جزوه جامع دین و زندگی (2)
جزوه جامع آزمایشگاه علوم تجربی (2)
جزوه جامع تاریخ معاصر ایران
لغات و جمع های مکسر لغات
فصل 2 : في مَحْضَرِ الْمُعَلِّمِ
لغات و جمع های مکسر لغات
حَیّ | زنده | أحیاء |
أرذَل | پست، فرومایه | أراذِل |
خُلْق/ خُلُق | رفتار | أخلاق |
عَدُوّ | دشمن | أعداء |
قَدَم | گام، قَدم | أقدام |
فِعْل | کار | أفعال |
أدَب | رسم، آیین | آداب |
نَفَس | نفس، روح، خود | أنفُس |
أمر | دستور | أوامِر |
تَرکیب | تَرکیب | تَراکیب |
جُملَة | جمله | جُمَل |
جُندیّ | سرباز | جُنُود |
خاصّ | خاصیّت، ویژگی | خَواصّ |
زَمیل | همکلاسی، همکار | زُمَلاء |
طالِب | دانش آموز، دانشجو | طُلّلاب |
عَقل | عقل | عُقول |
عالِم | دانشمند | عُلَماء |
کتاب | کتاب | کُتُب |
أداة | ابزار، وسیله | أدَوات |
مَیِّت/ مَیْت | مُرده | أموات |
معنی درس سوم
فصل 3 : عَجائِبُ الْأَشْجارِ
معنی متن درس سوم
عَجائِبُ الْاَشجارِ
شگفتی های درختان
ظواهر الطَّبیعَهِ تُثْبِتُ حَقیقَهً واحده و هی قُدرَهُ الله، والآن نَصِفُ بعض هذه الظواهِر.
پدیده های طبيعت، یک حقيقت را ثابت می کند و آن قدرت خداست و اینک بعضی از این پدیده ها را توصيف می کنيم.
الَعْنبَ البْرازیلیُّ شَجَرَهٌ تَختَلِفُ عَنْ باقی أَشجارِ الْعالَمِ، تَنْبُتُ فی الْبَرازیلِ، وَ تَنْمو أَثمارُها عَلَی جِذْعِها، وَ وَ مِن أَهَمِّ مُواصَفاتِ هذِهِ الشَّجَرَهِ أَنَّها تُعْطی أَثماراً طولَ السَّنَهِ.
انگور برزیلی درختی است که با بقيّه درختان دنيا تفاوت دارد، در برزیل می روید و ميوه هایش بر تنه آن رشد می کند، و از مهم ترین ویژگی های این درخت آن است که در طول سال ميوه می دهد.
شَجَرَهُ السِّکویا شَجَرَهٌ مِنْ أَطوَلِ أَشجارِ الْعالَمِ فی کالیفورنیا، قَدْ یَبلُغُ ارْتِفاعُ بَعضِها أکثَرَ مِن مِئَهِ مِترٍ وَ قَدْ یَبلُغُ قُطرُها تِسعَهَ أَمتارٍ، وَ یَزیدُ عُمرُها عَلَی ثَلاثَهِ آلافٍ وَ خَمسِمِئَهِ سَنَهٍ تَقریباً.
درخت سکویا درختی از بلندترین درختان جهان در کاليفرنياست، گاه ارتفاع (بلندی) برخی از آن ها به بيش از صد متر می رسد و گاهی قطر (پهنای) آن به 9 متر بالغ می شود، و عمرش تقریباً به بيش از 3500 سال می رسد.
الَشَّجرَهَ الْخانِقَهُ شَجَرَهٌ تَنْمو فی بَعضِ الْغاباتِ الِإسْتِوائیَّهِ، تَبدَأُ حَیاتَها بِالِإلْتِفافِ جِذعِ شَجَرَهٍ وَ غُصونِها، ثُمَّ تَخْنُقُها تَدریجیّاً. یوجَدُ نَوعٌ مِنها فی جَزیرَهِ قِشم الَّتی تَقَعُ فی مُحافَظَهِ هُرمُزجان.
درخت خفه کننده درختی است که در برخی از جنگل های استوائی می روید، زندگيش را با پيچيدن دور تنه یک درخت و شاخه های آن شروع می کند، سپس به تدریج آن را خفه می کند. نوعی از آن در جزیره قشم که در استان هرمزگان قرار دارد، یافت می شود.
مَدینَةٌ بُردُخون فی مُحافَظَةِ بوشِهر.
شهرستان بردخون در استان بوشهر.
شَجَرَهُ الْخُبزِ شَجَرَهٌ اسْتِوائیَّهٌ تَنمو فی جُزُرِ الْمُحیطِ الْهادِئِ، تَحمِلُ أَثماراً فی نِهایَهِ أَغصانِها کَالْخُبزِ. یَأکُلُ النّاسُ لُبَّ هٰذِهِ الْأثمارِ.
درخت نان یک درخت استوائی است که در جزائر اقيانوس آرام می روید، ميوه هایی مانند نان در انتهای شاخه هایش دربردارد. مردم مغز این ميوه ها را می خورند.
شَجَرَهُ النِّفطِ شَجَرَهٌ یَستَخدِمُهَا الْمُزارِعونَ کَسیاجٍ حَولَ الْمَزارِعِ لِحِمایَهِ مَحاصیلِهِم مِنَ الْحَیَواناتِ؛ لِأنَّ رائِحَهَ هٰذِهِ الشَّجَرَهِ کَریهَهٌ تَهْرُبُ مِنهَا الْحَیَواناتُ، وَ تَحْتَوی بذُورُها عَلَی مِقدارٍ مِنَ الزُّیوتِ لا یُسَبِّبُ اشْتِعالُها خُروجَ أیَّ غازاتٍ مُلَوِّثَهٍ. وَ یُمْکِنُ إنتاجُ النِّفطِ مِنْها. وَ یوجَدُ نَوعٌ مِنْها فی مَدینَهِ نیکشَهر بمُحافظه سیستان و بلوشستان باسم شجره مداد.
درخت نفت درختی است که کشاورزان آن را برای حفظ محصولاتشان از (دست) حيوانات مانند پرچين دور کشتزارها بکار می گيرند؛ برای اینکه بوی این درخت بد است و حيوانات از آن می گریزند، و دانه های آن حاوی مقداری روغن می باشد که آتش گرفتنش موجب خروج هيچ نوع گاز آلوده کننده ای نمی شود. و توليد نفت از آن امکان پذیر می باشد. و نوعی از آن در شهرستان نيک شهر در استان سيستان و بلوچستان بنام درخت مداد یافت می شود.
شَجَرَهُ البْلَوّطِ هیَ مِنَ الْشَجارِ الْمُعَمَّرَهِ وَ قَد تَبلُغُ مِنَ الْعُمرِ أَلفَیْ سَنَهٍ. توجَدُ غاباتٌ جَمیلَهٌ مِنها فی مُحافَظَهِ إیلام وَ لُرِستان. یَدْفِنُ السِّنجابُ بَعْضَ جوَزاتِ الْبَلّوطِ السَّلیمَهِ تَحتَ التُّرابِ، وَ قَدْ یَنْسَی مَکانَها. وَ فی السَّنَهِ الْقادِمَهِ تَنمو تِلْکَ الْجَوزَهُ وَ تَصیرُ شَجَرَهً.
درخت بلوط خود از درختان کهن سال است و گاه عمر آن به 2000 سال می رسد (بالغ می شود) جنگل های زیبائی از آن در استان ایلام و لرستان پيدا می شود. سنجاب بعضی از دانه های سالم بلوط را زیر خاک دفن می کند و گاه محلّ آن را فراموش می کند و سال بعد آن دانه می روید و یک درخت می شود.
مای درس ، برترین اپلیکیشن کمک درسی ایران
پوشش تمام محتواهای درسی پایه (2)- آزمون آنلاین تمامی دروس پایه (2)
- گام به گام تمامی دروس پایه (2)
- ویدئو های آموزشی تمامی دروس پایه (2)
- گنجینه ای از جزوات و نمونه سوالات تمامی دروس پایه (2)
- فلش کارت های آماده دروس پایه (2)
- گنجینه ای جامع از انشاء های آماده پایه (2)
- آموزش جامع آرایه های ادبی، دستور زبان، قواعد زبان انگلیسی و ... ویژه پایه (2)
قواعد
فصل 3 : عَجائِبُ الْأَشْجارِ
قواعد
در زبان عربی اسم ها از نظر قابل شناسایی بودن یا نبودن به دو گروه تقسیم می شوند :
1) اسم های معرفه : به اسمی که برای شنونده و مخاطب شناخته شده و مشخّص باشد،معرفه میگویند : إیران ـ ألبرز ـ مُحمّد و ... .
2) اسم های نـکره : به اسمی که برای شنونده و مخاطب شناخته شده و مشخّص نباشد،نکره میگویند : رجلٌ ـ طالباً ـ کتابٍ و ... .
همه ی اسم ها در زبان عربی نکره هستند ، مگر آنکه خلاف آن ثابت شود( یعنی اینکه جزو معرفه ها باشند)
بیان انواع اسم های معرفه از کتب درسی حذف شده است و از 6 مورد اسامی معرفه تنها 2 مورد آنها ذکر شده است :
1) اسم های معرفه به (ال ) حرف تعریف (ال + اسم نکره = اسم معرفه )به لا ذوالّالم
مثـال
1 الـ + تِلمیذٌ ← التّلمیذُ (معرفه به ال ) ـ الـ + ناساً ← النّاسَ (معرفه به ال ) ـ الـ + کتابٍ ← الکتابِ ( معرفه به ال)
2 معرفه به عَلَم (اسم خاصّ) اسامی افراد، شهرها، کشورها، مکانهای خاص، رودها، کوهها و ... معرفه به اسم عَلَم محسوب میشوند.
عَلیٌّ ـ إیران ـ قُدس ـ کارون ـ ألبُرز و... .
مهمترین نشانه و عالمت اسمهای معرفه داشتن ال میباشد.
مثال
ـ جاءَ طالِبٌ : دانشآموزی آمد. طالِـبٌ : اسم نکره جاءَ الطّالِبُ : دانش آموز آمد. الطّالِبُ : اسم معرفه
ـ إشتَرَیتُ قَلماً : قلمی را خریدم. قَـلَماً : اسم نکره إشتَرَیتُ القَلَمَ : قلم را خریدم. القَلَمَ : اسم معرفه
اگر بعد از اسمهای معرفه به ال این کلمات الّذی ـ الّتی ـ الّذینَ ـ اللّاتی موصول بیایند، اسم مورد نظر با ی ترجمه می شود.
مثال
المؤمنونَ الّذینَ یَتوَکّلونَ علی اهلل ناجحونَ : مؤمنانی که بر خدا توگل میکنند، موفّق هستند.
معمولا اگر در عبارتی، اسمی به صورت «نـکـره» آمده باشد و همان اسم دوباره در ادامه، همراه ال آمده باشد، می توان ؛آن اسم ال دار را با آن یا این ترجمه کرد.
مثال
ـ رأیتُ أفراسا.ً کانَتِ ألافراسُ جَنبَ صاحـبِـها : اسب هایی را دیدم. آن اسب ها کنار صاحب شان بودند.
توضیح :
کلمه ی أفـراساً اسمی نکره میباشد، یعنی نزد شنونده یا مخاطب ناشناخته است. از آنجاییکه در ادامه ی عبارت با ـ ال آمده است،با آن ترجمه شده است.
اسم نکره : همانطورکه گفته شد ؛ اسمیاستکه برای شنونده یا مخاطب ناشناخته و ناشناس باشد.
اسم های نکره معموالً با تنوین ــًــ ، ــٍــ ، ــٌــ به کار میروند.
مثال :
ـ جاءَ رَجُلٌ :رجُلٌ : اسمی نکره است ـ شاهَدتُ طالباً فی المَدرَسَةِ : طالباً : اسمی نکره است ـ فی زُجاجَةٍ : زُجاجَةٍ : اسمی نکره است
ترجمه اسم های نکره : در زبان فارسی اسامی نکره به سه شکل زیر ترجمه میشوند :
1 جاءَ رَجلٌ : مردی آمد.
2 جاءَ رَجُلٌ : یک مرد آمد.
3 جاءَ رَجُلٌ : یک مردی آمد.
اگر اسمی تنوین گرفت و آن اسم، عَلَم اسم خاص نَبود، قطعاً آن اسم نکره است. مثل : کَوکَبٌ ـ مُؤمِناً ـ شَجَرَةٍ و... .توضیح اینکه اسامی عَلَم علی رغم اینکه از اسمهای معرفه میباشند، میتوانند تنوین ) ــًــٍــٌــ ( بگیرند. مثال : عَبّاسٌ ـ عَلیّاً ـ حُسَینٍ و...
گاهی اوقات خبراز نوع » مفرد « در جملهی اسمیّه با تنوین میآید،که در اینصورت نیازی به نکره ترجمه کردن آن اسم نیست.
ـ العِلمُ کنزٌ : دانش گنج است. ـ هذا کتابٌ : این کتاب است.
مگر اینکه متعلّقاتی مثل صفت داشته باشد ؛ مثال : ـ هذا کتابٌ مفیدٌ : این کتابی مفید است. ـ هذا طالبٌ مجتهِدٌ : این دانشآموزی کوشاست.
از میان اسامی خداوند فقط اسم اللّه معرفه به عَلَم میباشد. کلمه ی اهلل نیز در ألّلهـمّ معرفه به «عَلَم» میباشد
اگر اسم عَلَمی خاصّی ال گرفته باشد، آن اسم همچنان معرفه به عَلم خواهد بود.
مثال
ـ إنَّ الحُسَین(ع) مِصباح الهُدی :
الحُسَین ← معرفه به عَلَم ـ
المَهدیُّ (عج) طاوُوسُ أهلِ الجنّةِ :
المَهدیُّ ← معرفه به عَلَم
اسم های عامّی چون ؛ طالبانِ ـ طالِبَینِ و... . اسمهای مثنّی وطالبونَ ـ طالبینَ و... اسمهای جمع مذکّر سالم نکره محسوب میشوند، زیرا نه« ال » دارند و نه از اسامی «عَلَم » محسوب می شوند.
ـ ولی اسم هایی چون ؛ مُحمّدانِ ـ مُحمّدَینِ ، مُحمّدونَ ـ مُحمّدینَ با اینکه از اسم های مثنّی و جمع مذکّر سالم اند، از آنجایی که عَلَم می باشند،معرفه به «عَلَم» محسوب می شوند
جزوات جامع پایه (2)
جزوه جامع شیمی (2)
جزوه جامع زمین شناسی
جزوه جامع فارسی (2)
جزوه جامع نگارش (2)
جزوه جامع عربی (2)
جزوه جامع زبان انگلیسی (2)
جزوه جامع کتاب کار انگلیسی (2)
جزوه جامع انسان و محیط زیست
جزوه جامع دین و زندگی (2)
جزوه جامع آزمایشگاه علوم تجربی (2)
جزوه جامع تاریخ معاصر ایران
تمرین
فصل 3 : عَجائِبُ الْأَشْجارِ
تمرین
تمرین 1
اسم های نکره و معرفه به ال و عَلَم « را در عبارات زیر مشخّص کنید :
1 شاهدتُ صورةً مِن هذا الجندیِّ المجهول فی مدینَةٍ :..................... .
2 إنْ تَتّقُوا اهللَ یَجعَلْ لهُ فُرقاناً :...................................................... .
3 إنّ المؤمنینَ قلیلٌ کالمهم و کثیرٌ عملهم :.................................. . .
4 أرسَلنا إلی فرعون رسوالً ، فَعَصی فرعونَ الرّسولَ :..................... .
5 إذا تَمَّ العَقلُ نَقَصَ الکَالمُ :......................................................... .
6 و إذا خَطَبَهُم الجاهِلُونَ قالُوا سَالماً :............................................ .
7 و ما تُنفِقُوا ألنفُسِکُم مِن خَیرٍ فَإنّ اهللَ به علیمٌ :............................. .
8 عالمٌ یَنتَفعُ بِعلمه، خَیرٌ مِن ألفِ عابدٍ........................................................ .
9 مَن ال یَستَمِع إلی الدّرسِ جَیّداً یَرسُب فی اإلمتحانِ...................................... .
10 سُئلَ النّبیُّ (ص) : أیُّ المالِ خَیرٌ ؟ قالَ : زرعٌ زَرَعَهُ صاحبُهُ :........................ .
11 قبرُ کورش یَجذِبُ سُیّاحاً مِن دولِ العالَمِ :................................. .
12 تُوجَدُ غاباتٌ جمیلةٌ فی مُحافَظَةِ إیالم و لُرستان :...................... .
13 إنَّ رائحةَ هذه الشّجرةِ کَریهةٌ تَهربُ منها الحَیَواناتُ :................... .
14 شَجَرةُ السّکویا شجَرةٌ مِن أطولِ أشجارِ العالمِ فی کالیفُورنیا :...................................
15ما مِن مُسلمٍ یَزرعُ زرعاً أوْ یغرِسُ فیأکلُ مِنهُ طیرٌ أوْ إنسانٌ أوْ بَهیمةٌ إلّا کانَت لَهُ به صَدَقَةٌ: ............................................................................... .
تمرین 2
محلّ اعرابی کلمات مشخّص شده را تعیین کنید :
1 شاهدتُ صورةً مِن هذا الجندیِّ المجهول فی مدینَةٍ ! : ........................................ .
2 اهللُ زَیّنَ السّماءَ الدّنیا بِمصابیح کثیرةٍ ! : .....................................
3 تُشاهَدُ فیکُلِّ شارعٍ أشجارٌ باسِقةٌ ! : . ..........................................................
4 أهَمُّ خدماتِ مُعلّمـی إیجادُ طَریقَةٍ لِحلِّ المُسائلِ الهَندَسیّةِ ! :.......................... .
5 ذهبتُ إلی مُشاوِرِ المَدرَسة،ِ تَحَمُّلُ هذه المَشاکلِ صَعبٌ عَلَیَّ ! :................................. .
6 مَن یَخلصْ اهللَ أربَعینَ یَوماً یُنوِّرْ اهللُ قَلبَـهُ ! :.........................
7 تَقَعُ بُیوتٌ واسعٌةٌ فی شارعِـنا و هِیَ مُشرفةٌ علی الحَدیقَةِ ! : ................................... .
8 هُوَ مَسؤولُ المَدارِسِ فی مَدینَتِــنا ! :..................................
9 کُلُّ إنسانٍ یَصبِرُ فی المَصائبِ یُدرِکُ بِصَبرِه مَنزَلةَ الصّابرینَ : ........................
10 مَیادینُ القِتالِ ال تَنسَی شَجاعَةِ الشّبابِ ! :.............................................. .
11 تَنعَقِدُ مَحافِلُ عدیدةٌ علمیّةٌ فی مَکتَباتِ المَدینةِ العامَّةِ للنّساءِ ! :.................... .
12 أنا زَیّنتُ سَقفَ غُرفَتــی بِمَصابیح مُلَوَّنَةٍ ! :............................
13 بعضُ المؤمنینَ بِـدینِ موسی أعرَضُوا عن نبیّــهم ! :............................. .
14 تَعَجّبَ الفَتی مِن عَملِ صَدیقِـه المُحسِن الیَومَ ! :......................
15 هُناکَ طُلّابٌ یَبحَثُونَ عن اُمورٍ لَمّا تَکتَشِفُ حتّی القَرنِ اآلخیرِ ! : .................... .
16 الحُکوماتُ المُتقدِّمةُ تُشجِّعُ النّاسَ لمَعرفةِ قیمَةِ الحَیاةِ ! :...........................
17 فی مَکتَبَةِ جَنبِ دارِنــا کُتُبٌ و رَسائلُ کثیرةٌ ! :......................... .
18 فی حَدیقتِــنا الکَبیرةِ رائحَةُ ألازهارِ کَثیرَةٌ ! : ..................................
19 فی الصّیفِ مَالبِسُــنا تُجَفَّفُ بِسُرعَةٍ بِسَببِ حَرارَةِ الجَوِّ ! : ....................... .
20 لِکـُلِّ کاتِبٍ اُسلُوبٌ خاصٌّ فی کتابَةِ رسائلــه ! : ...........................
21 عَلَی کُلِّ الطّلَبَةِ اإلهتِمامُ بالدُّروسِ واجِبٌ ! :............................. .
22 أَحبُّ أصدِقائـی مَـن یُساعِدُنـی فی الشّدائدِ ! :..........................
23 حَضَرَ فی الصَّفِّ مَنْ فَهِمَ مـا دَرَّسَــهُ المُعلّمُ ! : .......................... .
24 العِلمُ یَحرُسُـکَ و أنتَ تَحرُسُ المالَ ! :.................................
25 یُساعدُ المؤمنونَ آلاخَرینَ للحُصُولِ علی السّعادَةِ ! : ................... .
26 هؤلاءِ الاطبّاءُ مِن أبناءِ بَلدِنـا، هُم یَشفُونَ المَرضَی و إهتِمامُـهم کثیرٌ بالنّاسِ ! : ...........
تمرین 3
جملات را بر حسب معرفه و نکره بودن اسم هایشان ترجمه کنید :
1 إذا تَمَّ العَقلُ نَقَصَ الکَالمُ :........................................................... . .
2 قبرُ کورش یَجذِبُ سُیّاحاً مِن دُولِ العالَمِ :..................................... .
3 أرسَلنا إلی فرعَونَ رَسوال،ً فَعَصَی فِرعَونُ الرّسولَ ... :.................. .
4 شاهدتُ صورةً مِن هذا الجندیِّ المجهول فی مدینَةٍ :..................... .
5 أنا ذهبتُ إلی المَکتَبةِ و ما سَمعتُ صوتاً کَثیراً عند المُطالَعَةِ :................................
6 للکالمِ آدابٌ عَلَی المُتکَلِّمِ أن یَدعُو المُخاطَبینَ بِکالمٍ جَمیلٍ إلی العَملِ الصّالِحِ..............
حوار
فصل 3 : عَجائِبُ الْأَشْجارِ
حوار
فِی الْمَلعَبِ الرّیاضیِّ
|
|
در ورزشگاه ورزشی |
|
إسماعیل |
إبراهیم |
تَعالَ نَذهَبْ إلَی الْمَلعَبِ. |
لِمُشاهَدَهِ أَیِّ مُباراهٍ؟ |
بیا به ورزشگاه برویم. |
برای دیدن چه مسابقهای؟ |
لِمُشاهَدَهِ مُباراهِ کُرَهِ الْقَدَمِ. |
بَینَ مَن هٰذِهِ الْمُباراهُ؟ |
برای دیدن مسابقهٔ فوتبال |
این مسابقه بین چه کسانی (تیمهایی) هست؟ |
بَینَ فَریقِ الصَّداقَهِ وَ السَّعادَهِ. |
اَلْفَریقانِ تَعادَلا قَبلَ أُسبوعَینِ. |
بین تیم صداقت و سعادت |
این دو تیم دو هفته قبل مساوی شدند. |
أَتَذَکَّرُ ذٰلِکَ. |
أَیُّ الْفَریقَینِ أَقویٰ؟ |
آن را به یاد میآورم. |
کدام یک از دو تیم قویتر هستند؟ |
کِلا هُما قَویّانِ. عَلَینَا بِالذَّهابِ إلَی الْمَلْعَبِ قَبْلَ أَنْ یَمْتَلِئَ مِنَ الْمُتَفَرِّجینَ. |
عَلیٰ عَینی. تَعالَ نَذهَبْ. |
هر دو قوی هستند. باید به ورزشگاه برویم. قبل از اینکه از تماشاچی پر شود. |
به روی چشم (اطاعت میشود). بیا برویم |
فِی الْمَلعَبِ |
|
در ورزشگاه |
|
اُنظُرْ؛ جاءَ أَحَدُ مُهاجِمی فَریقِ الصَّداقَهِ. سَیُسَجِّلُ هَدَفاً |
هوَ هَجَمَ عَلیٰ مرَمیٰ فَریقِ السَّعادَهِ. هَدَفٌ، هَدَفٌ! |
نگاه کن؛ یکی از مهاجمان تیم صداقت آمد. یک گل خواهد زد. |
به دروازهبان تیم سعادت حمله کرد. گُل، گُل |
لٰکِنَّ الْحَکَمَ ما قَبِلَ الْهَدَفَ؛ لِماذا؟! |
رُبَّما بِسَبَبِ تَسَلُّلٍ: |
امّا داور گُل را نپذیرفت؛ چرا؟ |
شاید به خاطر آفساید. |
اُنظُرْ، هَجمَهٌ قَویَّهٌ مِن جانِبِ لاعِبِ فَریقِ الصَّداقَهِ. |
یُعجِبُنی جِدّاً حارِسُ مَرمیٰ فَریقِ السَّعادَهِ! |
نگاه کن، حملهای قدرتمند از طرف بازیکن تیم صداقت. |
از دروازهبان تیم سعادت خیلی خوشم میآید. |
مَنْ یَذْهَبُ إلَی النِّهائیِّ؟ |
مَنْ یُسَجِّلْ هَدَفاً یَذْهَبْ إلَی النِّهائیِّ. |
چه کسی به [دور] نهایی میرود؟ |
هر کس گلی بزند به مرحله نهایی میرود. |
اَلْحَکَمُ یَصْفِرُ. |
لَقَد تَعادَلا مَرَّهً ثانیَهً بِلا هَدَفٍ. |
داور سوت میزند… |
بار دوم بدون گُل مساوی شدند. |
مای درس ، برترین اپلیکیشن کمک درسی ایران
پوشش تمام محتواهای درسی پایه (2)- آزمون آنلاین تمامی دروس پایه (2)
- گام به گام تمامی دروس پایه (2)
- ویدئو های آموزشی تمامی دروس پایه (2)
- گنجینه ای از جزوات و نمونه سوالات تمامی دروس پایه (2)
- فلش کارت های آماده دروس پایه (2)
- گنجینه ای جامع از انشاء های آماده پایه (2)
- آموزش جامع آرایه های ادبی، دستور زبان، قواعد زبان انگلیسی و ... ویژه پایه (2)
لغات و معنی لغات
فصل 3 : عَجائِبُ الْأَشْجارِ
لغات و معنی لغات
اِشتَعَلَ | سوخت، برافروخته شد |
أعجَبَ | در شگفت آوَردْ |
أکرَمَ | گرامی داشت |
اِلْتَفَّ | در هم پیچید |
اِمتَلأَ | پُرشد |
تَذَکَّرَ | به یاد آوَردْ |
تَعادَلَ | برابر شد |
خَنَقَ | خفه کرد |
سَبَّبَ: | سبب شد |
سَجَّلَ | ثبت کرد |
نَبَتَ | رویید |
مَلعَب | زمین بازی، ورزشگاه |
حارِسُ المَرمَی | دروازه بان |
أطیَب | خوبتر، خوبترین |
قائمة التُّراثِ العالمیِّ | لیست میراث جهانی |
جَوزَة | دانه گردو، بلوط و مانند آن |
تَسَلِّل | نفوذ کردن، آفساید |
أحَلّ | حلال تر، حلال ترین |
نَوَی | هسته |
هَدَف | گُل |
مُعَمَّر | کُهنسال، سالخورده |
المُحیط الهادِئ | اقیانوس آرام |
خانِق | خفه کننده |
أغصان / غُصُون | شاخه ها |
بَذر | دانه |
جِذْع | تَنه |
جُزُر | جزیره ها |
سیاج | پَرچین |
غاز | گاز |
مُباراة | مسابقه |
ما مِنْ | هیچ .... نیست |
مُزارِع | کشاورز |
مِشکاة | چراغدان |
مُتَفَرِّج | تماشاچی |
مُواصِفات | ویژگیها |
کِلا | هر دو |
حَکَم | داوَر |
دُرّی | درخشان |
غَرس | نهال |
فالِق | شکافنده |
لُبّ | مغز میوه |
السّاعَة | قیامت |
مُلَوَّث | آلوده کننده |
جزوات جامع پایه (2)
جزوه جامع شیمی (2)
جزوه جامع زمین شناسی
جزوه جامع فارسی (2)
جزوه جامع نگارش (2)
جزوه جامع عربی (2)
جزوه جامع زبان انگلیسی (2)
جزوه جامع کتاب کار انگلیسی (2)
جزوه جامع انسان و محیط زیست
جزوه جامع دین و زندگی (2)
جزوه جامع آزمایشگاه علوم تجربی (2)
جزوه جامع تاریخ معاصر ایران
لغات و مترادف لغات
فصل 3 : عَجائِبُ الْأَشْجارِ
لغات و مترادف لغات
زارِع | مُزارِع | کشاورز |
مُشاهَدَة | نَظَراً | نگاه کردن ، دیدن |
أطیَب | أحْسَن | خوبترین، خوبتر |
یَستُرُ | یَدفِنُ | پنهان میکند، میپوشاند |
مُدَرِّس | مُعَلِّم | معلم |
کَوکَب | نَجم | ستاره |
تَصیرُ | تُصبِحُ | میشود |
ساعَة | قیمَة | قیامت |
فائز | ناجِح | برنده، پیروز |
زَرَعَ | غَرَسَ | کاشت |
رَأیَ | نَظَرَ | نگاه کرد |
سَنَة | عام | سال |
رَسُول | نَبِیّ | پیامبر |
لغات و متضاد لغات
فصل 3 : عَجائِبُ الْأَشْجارِ
لغات و متضاد لغات
صَداقَة | دوستی | عُدوان، عَداوَة |
یَجذِبُ | جذب میکند | یَدفَعُ |
أطْوَل | بلندتر، بلندترین | أقْْصَر |
أکثَر | بیشتر، بیشترین | أقَلّ |
یَستُرُ | می پوشاند | یُظْهِرُ |
مَعرِفَة | شناخته شده، شناس | نَکرَة |
یَمتَلِئُ | پُر می شود | یَفرُغُ |
ذَهَبَ | رفت | رَجَعَ |
ذَهاب | رفتن | رُجوع |
قَرُبَ | نزدیک شد | بَعُدَ |
نِهایَة | پایان | بِدایَة |
یُعْْطِی | می دهد | یَأخُذُ |
یَقُومُ | برمی خیزد | یَجلِسُ |
زَرَعَ | کاشت | حَصَدَ |
قادِم | آینده | ماضی |
نور | نور | ظُلمَة |
حَیّ | زنده | مَیِّت |
حَیاة | زندگی | مَوْت |
تَحتَ | زیر | فَوقَ |
سَماء | آسمان | أرض |
تَعالَ | بیا | اِذْهَبْ |
جاءَ | آمد | ذَهَبَ |
مای درس ، برترین اپلیکیشن کمک درسی ایران
پوشش تمام محتواهای درسی پایه (2)- آزمون آنلاین تمامی دروس پایه (2)
- گام به گام تمامی دروس پایه (2)
- ویدئو های آموزشی تمامی دروس پایه (2)
- گنجینه ای از جزوات و نمونه سوالات تمامی دروس پایه (2)
- فلش کارت های آماده دروس پایه (2)
- گنجینه ای جامع از انشاء های آماده پایه (2)
- آموزش جامع آرایه های ادبی، دستور زبان، قواعد زبان انگلیسی و ... ویژه پایه (2)
لغات و جمع های مکسر لغات
فصل 3 : عَجائِبُ الْأَشْجارِ
لغات و جمع های مکسر لغات
مِتر | متر | أمتار |
بَذر | بذر | بُذُور |
غُصن | شاخه | غُصون |
غَصْن | شاخه | أغصان |
مَزرَعَة | مزرعه | مَزارِع |
حَدیث | سخن، حدیث | أحادیث |
مَحصُول | نتیجه، محصول | مَحاصیل |
عَجیبَة | شگفتی ، چیز عجیب | عَجائب |
جِذع | تَنه | جُذوع |
ثَمَر | میوه | أثمار |
هَرَم | هرم | أهرام |
ألْف | هِزار | ألاف |
فَرَس | اسب | أفراس |
ظاهِرة | پدیده | ظَواهِر |
سائِح | گردشگر | سُیّاح |
بَلَد | کشور، سرزمین | بِلاد |
جَزیرةَ | جزیره | جُزُر |
زَیت | روغن | زُیُوت |
شَجَر | درخت | أشجار |
طالب | دانش آموز | طُلّاب |
دَولَة | دولت، کشور | دُوَل |
قاعِدَة | دستور، قاعده | قَواعِد |
صُورَة | عکس، تصویر | صُوَر |
حَدیث | سخن، حدیث | أحادیث |
جزوات جامع پایه (2)
جزوه جامع شیمی (2)
جزوه جامع زمین شناسی
جزوه جامع فارسی (2)
جزوه جامع نگارش (2)
جزوه جامع عربی (2)
جزوه جامع زبان انگلیسی (2)
جزوه جامع کتاب کار انگلیسی (2)
جزوه جامع انسان و محیط زیست
جزوه جامع دین و زندگی (2)
جزوه جامع آزمایشگاه علوم تجربی (2)
جزوه جامع تاریخ معاصر ایران
معنی متن درس چهارم
فصل 4 : آدابُ الکْلَامِ
معنی درس چهارم
آدابُ الْکَلامِ
آداب سخن گفتن
﴿یا أیُّها الَّذینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللهَ وَ قولوا قَوْلاً سدیداً﴾ الأحزاب: 70
« ای کسانی که ایمان آورده اید، تقوای الهی را پیشه کنید (از خدا بترسید) و درست و استوار سخن گوئید.» سوره احزاب: آیه 70
لِلْکَلامِ آدابٌ یَجِبُ عَلَی الْمُتَکَلِّمِ أَن یَعْمَلَ بِها وَ یَدْعُوَ الْمُخاطَبینَ بِکَلامٍ جَمیلٍ إلَی الْعَمَلِ الصّالِحِ، وَ أَن لا یُجادِلَهُم بِتَعَنُّتٍ. ﴿أدعُ إلى سَبیلِ رَبِّکَ بالحِکمه و وَ المَوعِظَهِ الْحسَنَهِ و جادِلْهُم بِالَّتی هِیَ أحسَنَ﴾ النّحل: 125
سخن گفتن آدابی دارد که گوینده باید به آن عمل کند و مخاطبان را با کلامی زیبا به کار شایسته فرا بخواند، واز روی عیب جویی (مچ گیری) با آنها بحث و جدل نکند «با برهان و حکمت و موعظه نیکو به راه پروردگارت دعوت کن و با آنها به شیوه ای که بهتر است، بحث و مناظره کن» سوره نحل: آیه 125
وَ یَجِبُ أَنْ یَکونَ عامِلاً بِما یَقولُ، حَتَّی یُغَیّر سُلوکَهُم، ﴿ لِمَ تَقولونَ ما لا تَفْعَلونَ﴾ اَلصَّفّ: 2
و باید به آنچه که می گوید عمل کننده (عامل) باشد، تا رفتار آنها را تغییردهد، «چرا می گوئید آنچه را که عمل نمی کنید» سوره صف: آیه 2
وَ یجِبُ أنْ یسَلمَّ قَبلَ التکلمِ «السّلامُ قبلَ الکلام.» الإمام الصّادق علیه السلام.کَما یَجِبُ أَن یَکونَ کَلامُهُ لَیِّناً وَ أنْ یکونَ عَلَی قَدرِ عُقولِ الْمُستَمِعینَ لکِیَ یقْنعَهمُ وَ یکَسِبَ مَوَدَّتَهمُ،« کلّم النّاسَ على قَدر عُقولهم.» رسول الله ، و «عوّد لِسانَک لینَ الکلام.» امام علی علیه السلام
و باید قبل از سخن گفتن سلام کند امام صادق (ع): «سلام قبل از کلام است». (اوّل سلام بعدا کلام). همینطور باید سخنش نرم و به اندازه فهم و شعور شنوندگان باشد، تا آنها را قانع گرداند و محبتشان را کسب کند (به دست آوَرَد) پیامبر (ص): «با مردم به اندازه فهم و شعورشان صحبت کن» و امام علی (ع): «زبان خود را به گفتار نرم عادت بده.»
وَ عَلَیهِ أَن لا یتَکَلَّمَ فی ما لَیسَ لَه بِهِ عِلْمٌ، ﴿وَ لا تَقْفُ ما لَیسَ لَکَ بِهِ عِلْمٌ﴾ الإسرا: 36
و او نباید درباره آنچه که بدان آگاهی ندارد، سخن بگوید. «و از آنچه که به آن آگاهی نداری، پیروی نکن» سوره اسراء: آیه 36
وَ عَلَیهِ أَنْ لا یَتَدَخَّلَ فی مَوضوعٍ یُعَرِّضُ نَفْسَهُ لِلتُّهَمِ؛ «اِتَّقوا مَواضِعَ التُّهَمِ» رسول الله صلّی الله علیه و آله
و نباید در موضوعی که خودش را مورد تهمت قرار می دهد، دخالت کند. پیامبر (ص): «از مواضع تهمت ها بپرهیزید» (از جایگاه های تهمت پروا کنید)
اَلْمُتَکَلِّمُ یُعْرَفُ بِکَلامِهِ. «تکلموا تعرفوا، فَإنَّ الْمَرْءَ مَخبوءٌ تحتَ لِسانِه.» الامام علی علیه السلام
گوینده با سخنش شناخته می شود. امام علی (ع): «سخن بگوئید تا شناخته شوید، مسلّماً انسان، زیر زبان خود پنهان است.»
فی بَعضِ الْأَوقاتِ قُدرَهُ الْکَلامِ أَقوی مِنَ السِّلاحِ. «رُبَّ کَلامٍ کالحسام.» الامام علی علیه السلام
گاهی اوقات قدرت سخن، قویتر از سلاح است. امام علی (ع): «چه بسا کلامی که همچون شمشیر (بُرنده) است.»
وَ رُبَّ کَلامٍ یَجلِبُ لَکَ المشاکل. «فَکِّرْ ثُمَّ تَکَلَّمْ تسَلَمْ مِنَ الزَّلل» الامام علی علیه السلام
و چه بسا کلامی که برایت مشکلات به بار می آورد. امام علی (ع): «بیندیش آنگاه سخن بگو تا از لغزش ها در امان بمانی.»
یَجِبُ عَلَی الْإنسانِ الِإجْتِنابُ عَنْ ذِکْرِ الْأَقوالِ الَّتی فیهَا احْتِمالُ الْکِذْبِ. «لا تُحدّث بما تَخافُ تکذیبَه.» الإمام علی علیه السلام
انسان باید از بیان سخنانی (نقل قول هایی) که در آن احتمال دروغ است، بپرهیزد. امام علی (ع): «درباره چیزی که از تکذیب (دروغ پنداشتن) آن می ترسی، سخن نگو»
طوبی لِمَنْ لا یَخافُ النّاسُ مِنْ لِسانِهِ. « مَنْ خافَ النّاسُ مِنْ لِسانِهِ فَهُوَ مِنْ أهل النار» رسول الله صلّی الله علیه و آله
خوشا به حال کسی که مردم از زبانش نمی ترسند (پروا نمی کنند ، نمی هراسند) پیامبر (ص): «هرکس که مردم از زبانش بترسند پس او اهل آتش است.»
وَ مِنْ آدابِ الْکَلامِ قِلَّتُهُ، «خیرُ الْکلام ما قلَّ و دَلَّ.» امام علی علیه السلام
و از آداب سخن گفتن اندک بودن آن است، امام علی (ع): «بهترین کلام آن است که کوتاه و راهنما باشد.»
وَقَفَ رَجُلٌ جَمیلُ الْمَظهَرِ أَمامَ سُقراط یَفتَخِرُ بِمَلابِسِهِ وَ بِمَظهَرِهِ، فَقالَ لَهُ سُقراط: تَکَلَّمْ حَتّی أَراکَ.
مردی با ظاهری آراسته مقابل سقراط ایستاد که به لباس های خود و ظاهرش می بالید، سقراط گفت: سخن بگو تا تو را ببینم (ببینَمَت)
قواعد
فصل 4 : آدابُ الکْلَامِ
قواعد
صفت (نعت) در زبان عربی به دو شکل دیده می شود :
1)صفت مفرد (تک اسمی) که در عربی دهـم به صورت مختصر به آن اشاره شد.
2) صفت از نوع جمله ی وصفیّه.
مـقـدّمـه ی درس:
لازم به ذکر است که برای یادگیری بهتر این مبحث باید شناخت کامل در مورد اسم نکره داشته باشیم.
چند نکته در مورد اسم های نکره
1 اسم نکره ؛ اسمی است که جزء هیچ یک از معارف نباشد. در کتب جدید فقط دو نوع از معارف بیان شده است ؛ معرفه بلا معرفه به عَلَم خاصّ
2تنوین ــًــٍــٌـ در اسم ها، علامت نکره بودن است به شرطی که آن اسم از اسم های عَلَم خاصّ نـبـاشد.
3 اسم هایی مثل ؛ طالِبانِ ـ طالِبَینِ اسم مثنّی (/ طالِبُونَ ـ طالِبینَ ) جمع مذکّر سالم و...با این توضیح که بدون ال باشند و (عَلَم خاصّ) هم نباشند، نکره محسوب می شوند. ولی اسم هایی چون ؛ مُحمّدانِ ـ مُحَمّدینِ و مُحمّدونَ ـ مُحمّدینَ از آنجاییکه اسم عَلَم هستند، معرفه به عَلَم محسوب می شوند.
4 در ترجمه ی اسم های نکره، غالباً از ی نکره یا یک یا یک ... ی استفاده می کنیم.
مثال
ـ جاءَ رجلٌ ← مردی آمد/. یک مرد آمد/. یک مردی آمد.
صفت از نوع جملهی وصفیّه : هرگاه در یک جملهی مستقل و کامل اعمّ از فعلیّه ـ اسمیّه یک اسم نکرهای وجود داشته باشد و بعد از آن اسم نکره،
بدون فاصله یا با فاصله ( جمله ای ) فعلیّه یا اسمیّه بیاید که آن اسم نکره را توصیف کند به آن جمله، صفت از نوع جمله ی وصفیّه گفته می شود.
نکات مهمّ جملهی وصفیّه
1 جمله ی وصفیّه همواره توصیف یک اسم نکره میباشد.
2 جمله ی وصفیّه میتواند بلافاصله بعد از اسم نکره یا با فاصله ازآن بیاید.
3 همواره در ترجمه ی فارسی ، قبل از جمله ی وصفیّه حرف ربط ( کــه ) میآید.
4 قبل از جمله ی وصفیّه حروف وَ ـ فَـ ـ ثُمَّ ـ ولکِن و حروف ناصبه أنْ ـ کَی ـ لِکَی ـ لِـ ـ حَتّی به جز لَنْ و حروف مشبّهةٌ با فعل إنَّ ـ أنَّ ـ کَأنَّ ـ لکِنَّ ـ لَعَلَّ ـ لَیتَ هرگز نمی آید.
5 جمله ی وصفیّه هرگز نمی تواند یک فعل أمر یا نهی مخاطب باشد.
6 جمله ی وصفیّه به صورت یک جمله ی فعلیّه فعل و فاعلیا به صورت یک جمله ی اسمیّه مبتدا و خبر دیده میشود.
7 در جمله ی وصفیّه همواره یک ضمیر بارز یا مستتر دیده میشود که از نظر جنس و تعداد به آن اسم نکره برمی گردد.
مثال
ـ رأیتُ طالباً فی المَکتَبَةِ یَقرأُ الدّروسَ : فعل ؛ یَقرأ + فاعل هو مستتر جملهی وصفیّه برای اسم نکره ی طالباً
ـ سَمِعتُ نداءً یَدعُونی إلی الصِّدقِ : فعل ؛ یَدعُونی + فاعل هو مستتر جمله ی وصفیّه برای اسم نکره ی نداءً
ـ شاهَدتُ ظَبیاً فی الغابَةِ یَعشِقُ الجَمالَ : فعل ؛ یَعشِقُ + فاعل هو مستتر جمله ی وصفیّه برای اسم نکره ی ظَبیاً
ـ إشتَرَیتُ کُتُباً مفیدَةً قِصصُها کثیرَةٌ : جملهی قِصصُها کثیرَةٌ مبتدا + خبر جمله ی وصفیّه برای اسم نکرهی کُتُباً
ـ لنا مُعلّمٌ حاذِقٌ فی المَدرَسَةِ یُحبُّهُ الطّالبُونَ جِدّاً : جملهی یُحبُّهُ + الطّالبُونَ فاعل جملهی وصفیّه برای اسم نکره ی مُعلّمٌ
1_ فعل مـاضي +ماضي ( در جمله وصفـيه ) = به صورت ؛ ماضي بعيد يا ماضي ساده ترجمه مي شود.
إشتريت كتـابا قد رأيـه في مكتبة المدرسة = كتابي را خريدم كه آن را در كتابخانه مدرسه ديده بودم. ( ديدم )
2_ فعل ماضي + مضارع ( در جمله وصفيه ) = به صورت ؛ ماضي استمرارى ترجمه مي شود.
سمـعـت نـداة يدعـونـى إلی الـصـدق = صداي را شنيدم كه مرا به صداقت دعوت مي كرد.( فرا مي خواند )
3_ فعل مـضـارع + مضارع ( در جمله وصفيه ) = به صورت ؛ مضارع التزامي ترجمه مي شود.
ـ عن كتاب يـساعدني فی فهم النصوص =دنبال كتابي مى كردم كم مرا در فهم متون يارى كند
مای درس ، برترین اپلیکیشن کمک درسی ایران
پوشش تمام محتواهای درسی پایه (2)- آزمون آنلاین تمامی دروس پایه (2)
- گام به گام تمامی دروس پایه (2)
- ویدئو های آموزشی تمامی دروس پایه (2)
- گنجینه ای از جزوات و نمونه سوالات تمامی دروس پایه (2)
- فلش کارت های آماده دروس پایه (2)
- گنجینه ای جامع از انشاء های آماده پایه (2)
- آموزش جامع آرایه های ادبی، دستور زبان، قواعد زبان انگلیسی و ... ویژه پایه (2)
تمرین
فصل 4 : آدابُ الکْلَامِ
تمرین
تمرین 1
مضاف الیه و صفت مفرد و جملهی وصفیّه را در عبارات زیر تعیین کنید
1 إرضاءُ النّاسِ غایةٌ ال تُدرَکُ ! :................................................... .
2 اُفتّشُ عن کتابٍ یُساعدُنی فی فهمِ النّصُوصِ ! :............................ .
3 إشتَرَیتُ الیَومَ کتاباً مفیداً قَد رأیتُهُ فی مَکتَبَةِ المَدرَسةِ ! :............................ .
4 اللّهمّ أعُوذُ بِکَ مِن نفسٍ ال تَشبَعُ وَ مِن قَلبٍ ال یَخشَعُ ! :..............................
5 عالمٌ یَنتَفعُ بِعلمه، خَیرٌ مِن ألفِ عابدٍ :.......................................... .
6 مَن خافَ النّاسُ مِن لسانِه فَهُوَ مِن أهلِ النّارِ ! :............................. .
7 سافَرتُ إلی قَریَةٍ صورَتها أیّامَ صِغَری ! :.................................... . .
8 وَجدتُ بَرنامجاً یُساعدُنی علی تعلّمِ العَربیّةِ ! :............................ .
9 هناک موادٌّ سُکریّةٌ مفیدةٌ فی أنواع الفواکه تشُدُّ أعضاءنا و جوارحنا ! :.............. .
10 وصلنا متأخّرینَ فَلَم نجِد مکاناً مُناسباً للجُلوسِ ! :............................
11 ینعمُ اإلنسانُ الیَوم بنعمٍ مُختلفةٍ خَلَقها اهللُ کُلّها لراحته ! :............................
12 رحَلَ المُسلمُونَ إلی أقصَی ألارضِ إلکتساب عُلومٍ تُفیدُهم ! :.............................
13 إنَّ رائحةَ هذه الشّجرةِ کَریهةٌ تَهربُ منها الحَیَواناتُ :...........................
14 عَجِّلوا بتلکَ األعمالِ الحَسَنة،ِ فَهیَ أفضلُ لَکُم ! :...................................
15 الکتابُ صَدیقٌ مخلِصٌ یُنقِذُکَ مِن مُصیبةِ الجَهلِ ! :..........................
16 لی زَمیلٌ مُجدٌّ اُحبّهُ لِصدقِه و ألدَبِه أکثر مِن إجتهاده ! :.....................
17 بعدَ نُزولِ األمطارِ الکثیرةِ أصبَحَت السّماءُ نظیفةٌ فَظهرَت ظاهرة قَوسَ قزح !:..............
18 سافَرَ العُلماءُ المُسلمونَ إلکتشافاتٍ علمیّةٍ إلی أقصَی األرضِ ! :.........................
19 العقلُ سَیفٌ قاطِعٌ ، فقاتِل هواکَ بِعقلِکَ ! :..................................
20 یُعجِبُنی عیدٌ یَفرحُ فیه للفقراءِ ! :..........................
تمرین 2
محلّ اعرابی کلمات مشخّص شده را تعیین کنید :
1 شاهَدنا سیّارةً تَذهبُ فیالطّریق، کانَت السّیّارةُ تذهبُ بِسرعةٍ التُوصَف.ُ ................ .
2 یَشتری بعضُ األطفالِ المَالبسَ الجدیدةَ عندما تُقرّبُ أیّامُ العیدِ ! .......................
3 یُؤکِّدُ األطبّاءُ علی أکلِ العسلِ الطّبیعیّ و هو مبیدٌ للجراثیمِ !................................. .
4 طبیعةُ بالدنـا الجَمیلةُ مِن النّماذجِ النّادرَةِ فی العالَمِ !........................
5 إلهُنـا إلهٌ سَخّرَ الکائنات لخدمتنا، و أنزَلَ الماءَ مِن سَماءٍ زَیّنها بالغُیومِ !........... .
6 أجمَلُ الحَیَوانات فی رأیـی ظبیٌ یَسکنُ فی إحدَی الجُزر اإلستواییّة !..................
7 هؤالءِ طالبُونَ شارَکُوا فی الحفلَةِ الکبیرةِ لیُکرِمنَ العُلماءَ !....................... .
8 دعَوتُ زمیلتـی لِتُساعدُنـی فی أداء واجباتـی و هی أجابَت دَعوَتـی !.........................
9 الرّیاضةُ لها فائدةٌ عظیمةٌ و هیَ تُعَلِّمـنا األخالقَ العالیةَ فی الحیاةِ ! ................ .
10 اللّحمُ غِذاءٌ مفیدٌ تُکنَزُ فیه مقادیرُ کثیرةٌ مِن البروتئین !......................
11 مَن یَقتُلْ مَظلوماً فقَد جَعَلَ اهللُ لِـولیّـه سُلطاناً !........................... .
12 فی الجُبنِ عـارٌ فَـاجتَنِبـهُ ، ألنّکَ ال تَنجُو به مِن خَطراتِ الدّنیا !................................
13 نحنُ نُشاهدُ تَقدَّمَ الطّالبِ العلمیّ فی المدارسِ الکثیرةِ ! ...........................
14 نَبَغَ المُسلمونَ فیمجاالتٍ مُختلفةٍ من العُلومِ لَم یَستَطِعْ أحدٌ من الوُصولِ إلیها !.......
جزوات جامع پایه (2)
جزوه جامع شیمی (2)
جزوه جامع زمین شناسی
جزوه جامع فارسی (2)
جزوه جامع نگارش (2)
جزوه جامع عربی (2)
جزوه جامع زبان انگلیسی (2)
جزوه جامع کتاب کار انگلیسی (2)
جزوه جامع انسان و محیط زیست
جزوه جامع دین و زندگی (2)
جزوه جامع آزمایشگاه علوم تجربی (2)
جزوه جامع تاریخ معاصر ایران
لغات و معنی لغات
فصل 4 : آدابُ الکْلَامِ
لغات و معنی لغات
تَدَخَّلَ | دخالت کرد |
خَشَعَ | فروتنی کرد |
شَبِعَ | سیر شد |
کَلَُّمَ | سخن گفت |
عَوَّدَ | عادت داد |
عَرَّضَ | در معرض گذاشت |
وَدَعَ | رها کرد |
أدرَکَ الشَّیء | به آن چه رسید و به آن پیوست |
قَفا | پیروی کرد |
جَرَّ | کشید |
بَرنامَج | برنامه |
تُهَم | تهمت ها |
خَطیب | سخنران |
زَلَل | جای لغزنده |
سَدید | درست و استوار |
طُوبَی لِ | خوشا به حالِ |
فُحْش | گفتار و کردار زشت |
لَیِّن | نرم |
مُرّ | تلخ |
مَخبوء | پنهان |
لغات و مترادف لغات
فصل 4 : آدابُ الکْلَامِ
لغات و مترادف لغات
سَبیل | طَریق | راه |
مَوَدَّة | مَحَبَّة | دوستی، مهربانی |
مَخبوء | خَفِیّ | پنهان |
غایَة | نِهایَة | پایان |
فَتَّشَ | بَحَثَ عَن | جستجو کرد ، دنبال گشت |
عَلِمَ | فَهِمَ | دانست ، فهمید |
مُزارِع | فَلّاح | کشاورز |
غَرَسَ | زَرَعَ | کاشت |
إثْم | ذَنْب | گناه |
کَلَّمَ | حَدَّثَ | سخن گفت ، صحبت کرد |
مای درس ، برترین اپلیکیشن کمک درسی ایران
پوشش تمام محتواهای درسی پایه (2)- آزمون آنلاین تمامی دروس پایه (2)
- گام به گام تمامی دروس پایه (2)
- ویدئو های آموزشی تمامی دروس پایه (2)
- گنجینه ای از جزوات و نمونه سوالات تمامی دروس پایه (2)
- فلش کارت های آماده دروس پایه (2)
- گنجینه ای جامع از انشاء های آماده پایه (2)
- آموزش جامع آرایه های ادبی، دستور زبان، قواعد زبان انگلیسی و ... ویژه پایه (2)
کلمات و متضادّ کلمات
فصل 4 : آدابُ الکْلَامِ
کلمات و متضادّ کلمات
جَمیل | زیبا | قَبیح |
لَیِّن | نرم | خَشِن |
لین | نرمی | خُشُونَة |
وَقَفَ | ایستاد | تَحَرَّکَ |
یُعَرِّضُ | در معرض میگذارد | یَکتُمُ |
کَثُرَ | زیاد شد | قَلَّ |
صِغَر | کوچکی | کِبَر |
حَقّ | حق | باطِل |
قِلَّة | کمی | کَثرَة |
صَحیح | درست | خَطأ |
عَلِمَ | دانست ، فهمید | جَهِلَ |
صَغیر | کوچک | کَبیر |
کَفَرُوا | کافر شدند | آمَنُوا |
مُرّ | تلخ | حُلْو |
مَیِّت | مرده | حَیّ |
کَرِهَ | ناپسند داشت | أحَبَّ |
جزوات جامع پایه (2)
جزوه جامع شیمی (2)
جزوه جامع زمین شناسی
جزوه جامع فارسی (2)
جزوه جامع نگارش (2)
جزوه جامع عربی (2)
جزوه جامع زبان انگلیسی (2)
جزوه جامع کتاب کار انگلیسی (2)
جزوه جامع انسان و محیط زیست
جزوه جامع دین و زندگی (2)
جزوه جامع آزمایشگاه علوم تجربی (2)
جزوه جامع تاریخ معاصر ایران
لغات و جمع های مکسر لغات
فصل 4 : آدابُ الکْلَامِ
لغات و جمع های مکسر لغات
أَدَب | ادب | آداب |
قَوْل | گفتار | أقوال |
وَقت | زمان | أوقات |
تُهمَة | تهمت | تُهَم |
جُملَة | جمله | جُمَل |
خَطیب | سخنران | خُطَباء |
ریح | باد | ریاح |
زَیت | روغن | زُیوت |
عَبد | بنده | عِباد |
عَقل | عقل | عُقول |
کَبیرَة | گناه بزرگ | کَبائِر |
مَلْبَس | لباس | مَلابِس |
مَوضِع | مکان، جا، محلّ | مَواضِع |
نَصّ | متن | نُصُوص |
فقیر | نیازمند | فُقَراء |
معنی درس پنجم
فصل 5 : الَکِْذْبُ مِفْتاحٌ لِکُلِّ شَرٍّ
معنی درس پنجم
الکذب مفتاح لکل شر
دروغ، کلید هر پلیدی (بدی) است
جاء رَجل الی رَسول الله؛ فَقالَ: عَلِّمْنی خُلُقاً یَجْمَعُ لی خَیْرَ الدُّنیا وَ الْآخِرَهِ، فقال: لاتَکْذِبْ.
مردی نزد پیامبر خدا (ص) آمد و گفت: رفتاری به من بیاموز که خیر دنیا و آخرت برایم جمع کند (با هم برایم بیاورد). پس فرمود: دروغ نگو!
و قالَ الامام علی: خَیرُ إخوانِکَ مَنْ دَعاکَ إلَ صِدْقِ الْمَقالِ بِصِدْقِ مَقالِهِ و نَدبکَ الی أفضلِ الأعمال بِحُسن أعماله.
و امام علی (ع) فرمود: بهترین برادرانت کسی است که با راستگوئیش تو را به راستگویی بخواند، و با نیکوکاری هایش تو را به بهترین کارها فرا خوانَد.
إذن فکُن صادِقاً مَع نفسِک و مَع الآخرینَ فی الحَیاه وَ لا تَهْرُبْ مِنَ الْواقِعِ أَبَداً. فإِن هَرَبْتَ مِنَ الْواقِعِ فَسَوْفَ توُاجِهُ مَشاکِلَ وَ صُعوباتٍ کَثیرَهً وَ تُضْطَرُّ إلَی الْکِذْبِ عِدَّهَ مرات. وَ بَعدَ ذٰلِکَ یَتَبیّن کِذْبُکَ لِلْآخَرینَ، فَتفشل فی حَیاتِکَ.
بنابراین با خودت و با دیگران در زندگی صادق باش و هرگز از واقعیت فرار نکن، پس اگر از واقعیت فرار کنی (فرار کردی) با مشکلات و سختی های زیادی رو در رو خواهی شد، و بارها وادار به دروغ گفتن می شوی و بعد از آن دروغت برای دیگران آشکار می شود و در زندگی خود شکست می خوری.
وَ هٰذِهِ قِصَّهٌ قَصیرَهٌ تُبَیِّنُ لَکَ نَتیجَهَ الْکِذْبِ:
و این داستان کوتاهی است که نتیجه دروغ را برایت آشکار می سازد:
قَرَّرَ أَربَعَهُ طُلّابٍ أَن یَغیبوا عَنِ الإمْتِحانِ فَاتَّصَلوا بِالْأسُتاذِ هاتِفیّاً وَ قالوا لَهُ: أَحَدُ إطاراتِ سَیّارَتِنَا انْفَجَرَ، وَ لَیسَ لَنا إطارٌ احْتیاطیٌّ، وَ لا توجَدُ سَیارَهٌ تَنقُلُنا إلَی الْجامِعَهِ، وَ نَحنُ الْآنَ فی الطَّریقِ بَعیدونَ عَنِ الْجامِعَهِ، وَ لَنْ نَستَطیعَ الْحُضورَ فی الِإمْتِحانِ فی الْوَقتِ الْمُحَدَّدِ. وافَقَ الْأسُتاذُ أَنْ یؤُجَلَّ لَهُمُ الأمْتِحانَ لِمُدَّهِ أُسبوعٍ واحِدٍ، فَفَرِحَ الطُّلّابُ بِذٰلِکَ؛ لِأنَّ خُطَّتَهُم لِتَأجیلِ الإمْتِحانِ نَجَحَتْ.
چهار دانشجو قرار گذاشتند که از امتحان غائب شوند پس تلفنی با استاد تماس گرفتند و به وی گفتند: یکی از تایرهای (لاستیک های) ماشین مان ترکیده است و تایر یدکی (زاپاس) نداریم و ماشینی پیدا نمی شود ما را به دانشگاه برساند (انتقال دهد) و ما الان در راهیم و دور از دانشگاه هستیم و نخواهیم توانست در زمان مقرر (معیّن) در امتحان حضور یابیم. استاد موافقت کرد که امتحان را به مدت یک هفته برایشان به تأخیر اندازد و دانشجویان بدان جهت خوشحال شدند. برای این که نقشه آنها برای به تأخیر انداختن امتحان، گرفت (موفّق شد)
فی الْأسُبوعِ التّالی حَضَروا لِلإمْتِحانِ فی الْوَقتِ الْمُحَدَّدِ، وَ طَلَبَ الْأسُتاذُ مِنهُم أَن یَجلِسَ کُلُّ واحِدٍ مِنهُم فی زاویَهٍ مِن قاعَهِ الِإمْتِحانِ، لِیُفَرِّقَهُم، ثُمَّ وَزَّعَ عَلَیهِم أَوراقَ الِإمْتِحانِ. لَمّا نَظَروا إلَی الْأسَئِلَهِ، تَعَجَّبوا لِأنَّها کانَتْ هٰکَذا:
هفته آینده در زمان معیّن برای امتحان حاضر شدند و استاد از آنها خواست هر یکیشان در گوشه ای از سالن امتحان بنشینند، برای اینکه جدایشان کند، سپس برگه های امتحان را بین آنها پخش کرد. وقتی به سوالات نگاه کردند، تعجّب نمودند برای اینکه این گونه بود:
1) لِماذَا انْفَجَرَ الْإطارُ؟
1) چرا تایر (لاستیک) ترکید؟
2) أَیُّ إطارٍ مِنْ سَیّارَتِکُمُ انْفَجَرَ؟
2) کدام تایر ماشینتان ترکید؟
3) فی أَیِّ طَریقٍ وَقَعَ هٰذَا الْحادِثُ؟
3) در کدام جاده این اتّفاق افتاد؟
4) ما هوَ تَرتیبُ جُلوسِکُم فی السَّیّارَهِ؟
4) ترتیب نشستن شما در ماشین چه (چگونه) بود؟
5) کَیفَ اسْتَطَعْتُم أَن تَحِلّوا مُشکِلَتَکُم؟
5) چگونه توانستید مشکلتان را حل کنید؟
6) کَم کانَتِ السّاعَهُ عِندَ انْفِجارِ الْإطارِ؟
6) هنگام ترکیدن تایر ، ساعت چند بود؟
7) مَنْ کانَ مِنکُم یسَوقُ السَّیّارَهَ فی ذٰلِکَ الْوَقتِ؟
7) در آن لحظه کدام یک از شما ماشین را می رانْد؟
8) هَل تَضْمَنُ أَن یُجیبَ أَصدِقاؤُکَ مِثْلَ إجابَتِکَ؟
8) آیا تضمین می کنی که دوستانت مانند پاسخ شما ، پاسخ دهند؟
خَجِلَ الطُّلّابُ وَ نَدِموا وَ اعْتَذَروا مِن فِعْلِهِم، نَصَحَهُمُ الْأسُتاذُ وَ قالَ: مَنْ یَکذِبْ لا یَنْجَحْ. عاهَدَ الطُّلّابُ أُستاذَهُم عَلَی أَن لا یَکْذِبوا، وَ قالوا لَهُ نادِمینَ: تَعَلَّمْنا دَرساً لَنْ نَنْساهُ أَبَداً.
دانشجویان خجالت کشیدند و پشیمان شدند و از کارشان عذرخواهی کردند و استاد آنها را نصیحت کرد و گفت: هرکس دروغ بگوید، موفّق نمی شود .دانشجویان به استادشان قول دادند که دروغ نگویند و با پشیمانی به وی گفتند: درسی را آموختیم که هرگز آن را فراموش نخواهیم کرد .
مای درس ، برترین اپلیکیشن کمک درسی ایران
پوشش تمام محتواهای درسی پایه (2)- آزمون آنلاین تمامی دروس پایه (2)
- گام به گام تمامی دروس پایه (2)
- ویدئو های آموزشی تمامی دروس پایه (2)
- گنجینه ای از جزوات و نمونه سوالات تمامی دروس پایه (2)
- فلش کارت های آماده دروس پایه (2)
- گنجینه ای جامع از انشاء های آماده پایه (2)
- آموزش جامع آرایه های ادبی، دستور زبان، قواعد زبان انگلیسی و ... ویژه پایه (2)
قواعد
فصل 5 : الَکِْذْبُ مِفْتاحٌ لِکُلِّ شَرٍّ
قواعد
صرف کامل یک فعل مضارع :
به افعال بالا که هیچ تغییری درآخرشان ایجاد نشده ( مضارع معمولی)می گوییم. این افعال به صورت ( مضارع اخباری ) ترجمه می شوند.
حال توجّه کنیم که هرگاه حروفی مانند :
قبل از افعال مضارع قرار گیرند، تغییراتی را در آخر فعل ایجاد میکنندکه این تغییرات عبارت اند از :
1) صیغه هایی که به حرکت ( ــُـ ضمّه )ختم میشوند، حرکت (ــَـ فتحه )می پذیرند. صیغه های (1و4و7و11و14) ؛ أنْ یُـعَـلّمَ ـ لِکَی نَکتُبَ
2) در بقیّه صیغه ها که آخرشان به حرف « ن » ختم میشوند، حرف ن از آخرشان حذف می شود. به جز دو صیغه جمع مؤنّث 6 و12
مثال
أنْ یُعَلِّموا ـ لِکَی تَکتُبی ـ لَن تَسمَحا و... / أنْ یُعَلِّمنَ ـ لکَی تُعَلِّمنَ
نحوه ترجمه افعال مضارع با حروف بیان شده ( حروف ناصبه) :
1ـ حروف (أنْ ـ کَی ـ لِکَی ـ لِـ ـ حتّی ) معنای فعل را به مضارع التزامی تبدیل میکند.
مثال
ـ أنْ یُعَلِّموا : اینکه تعلیم دهند ـ رَجعتُ أن أجلِسَ : برگشتم که بِنشینم. ـ ندرُسُ لِـنَنجحَ : درس میخوانیم برای اینکه موفّق شویم.
2- حرف ( لَنْ ) معنای فعل را به ( مستقبل منفی ) تبدیل میکند. آوردن کلمه ی هرگز در ترجمه الزامی نیست
مثال :
ـ لَن نَکتُبَ : هرگز نخواهیم نوشت. ـ أنتَ لَن تَنسَی : (هرگز ) تو فراموش نخواهی کرد. ـ لَن تَجلِسوا هنا : (هرگز ) اینجا نخواهید نشست.
مثال
1 یُحاولونَ ( تلاش میکنند ) * أن یُحاولُوا (که تلاش کنند )
2 تَفرَحونَ (شاد میشوید) * لِکَی تَفرَحوُا (تا اینکه شاد شوید)
3 تَجعَلینَ (قرار میدهی ) * حتّی تَجعَلی( تا اینکه قرار دهی )
4 تَحکمونَ ( داوری میکنید) * لِـتَحکُموا (تا داوری کنید )
ترکیب ؛ أنْ + ال ( نفی + فعل مضارع مرفوع [ ألّا + فعل مضارع ] منصوب
مثال
أنْ + ال ( نفی + یرجِعونَ )= أنْ ال یَرجِعُوا / ألّا یَرجِعُوا اینکه باز نگردند
فعلی که حرف ( لِـ ) ناصبه بر سر آن آمده است در جمله غالباً علّت وقوع فعل قبل از خود میباشد، به همین دلیل به آن( لام تعلیل )گفته میشود.
مثال
1 اِصبِروا لِـیَحکُمَ الله بینَنا : صبرکنید تا خداوند میان ما داوری کند. (داوری کند ) علّت فعل (صبرکنید می باشد )
2 نحنُ نُحاوِلُ فی أداء واجباتنا لِـنَنجَحَ : ما در انجام تکالیفمان تلاش میکنیم تا موفّق شویم. (موفّق شویم ) علّت فعل (تلاش میکنیم) میباشد
جزوات جامع پایه (2)
جزوه جامع شیمی (2)
جزوه جامع زمین شناسی
جزوه جامع فارسی (2)
جزوه جامع نگارش (2)
جزوه جامع عربی (2)
جزوه جامع زبان انگلیسی (2)
جزوه جامع کتاب کار انگلیسی (2)
جزوه جامع انسان و محیط زیست
جزوه جامع دین و زندگی (2)
جزوه جامع آزمایشگاه علوم تجربی (2)
جزوه جامع تاریخ معاصر ایران
تمرین
فصل 5 : الَکِْذْبُ مِفْتاحٌ لِکُلِّ شَرٍّ
تمرین
تمرین 1
فعل مضارع (مرفوع و منصوب ) را در عبارات زیر تعیین کنید
1 یُریدونَ أن یُبدِّلُوا کلام اهللِ :................................................ .
2 ما یُرید اهللُ لِیجعَل علیکم مِن حَرجٍ :..................................... .
3 لِکیال تَحزَنوا علی ما فاتَکُم .... :........................................... .
4 لَن تَنالُوا البِرَّ حتّی تُنفِقوا مِمّا تُحبُّونَ :................................... .
5 یَبلُغ الصّادقُ لبِصدقِه ما ال یَبلُغهُ الکاذبُ بِـاحتیاله ! :................................
6 وافَق االُستاذُ أن یُؤجِّل لهم اإلمتحان لمُدّة اُسبوعٍ واحدٍ ! :....................................
7 نحنُ لَن نستطیع الحُضورَ فی األمتحان فی الوقت المُحدّد ! :............................
8 کیفَ اِستطعتُم أن تَحِلُّوا مُشکلتکم ! :.................................
9 هل تَضمَن أن یُجیب أصدقاؤکَ مِثلَ إجابتکَ ؟ :......................... .
10 أنتُم تأملونَ غداً مُشرقاً للشّعبِ المُسلم فعلیکم أن تُحاولوا لذلک ! :................ .
11 هم یجلسونَ علی المائدة لیتناوَلوا العشاءَ معاً ! :..........................
12 العُقالءُ یُحاولونَ فی اُموره لیبلغ إلی المجدِ و العزّةِ ! :..................................
13 الفلّاحونَ یذهبونَ إلی القریةِ لیحصُدوا مَحاصیل المزرعةِ ! :............................
14 التّلمیذات یُکدّرنَ الدّرس بإرشاد معلّمتهنّ لِیتعلّمنَهُ ! :...................................
15 یَجب ألّا نسمَح لآلخرینَ أن یَسبقُونا بالعمل بالقرآنِ !...............................
16 العالمُ یَقوم بالعمل و لَن یستَطیع أحدٌ أن یَفرّ مِن هذه السّنة اإللهیّة ! :.................. .
17 نَتلو آیاتِ الحقّ لیهدیَنا اهلل الصّراط المُستقیم ! :................................
18 أنتم تَصبرونَ علی مرارة الحقّ لِتذوقُوا حالوةَ عاقبته ! :......................
19 راقِبوا حرکاتِ صاحبِ المزرعةِ حتّی تُخبرونی عنها ! :.................................
20 إلانسانُ لن یبلغ آماله فی حیاته حتّی یُقصِّرها لِیصِلَ إلیها بالجُهد ! :.......................
حوار
فصل 5 : الَکِْذْبُ مِفْتاحٌ لِکُلِّ شَرٍّ
حوار
فِي الصَّيدَليَّةِ |
|
در داروخانه |
|
اَلحاجُّ |
حاجی اَلصَّیدَلیُّ |
حاجی |
داروخانهدار (دارو فروش) |
عَفواً، ما عِندی وَصفَهٌ وَ أُریدُ هٰذِهِ الْأَدویَهَ الْمَکتوبَهَ عَلَی الْوَرَقَهِ. |
أَعطِنی الْوَرَقَهَ: مِحرارٌ، حُبوبٌ مُسَکِّنَهٌ لِلصُّداعِ، حُبوبٌ مُهَدِّئَهٌ، کَبسول أمبیسیلین، قُطنٌ طِبّیٌّ، مَرهَمٌ لِحَسّاسیَّهِ الْجِلدِ … لا بَأسَ، لٰکِنْ لا أُعطیکَ أمبیسیلین. |
ببخشید، نسخه ای ندارم، و این داروهای نوشته شده بر روی برگ را میخواهم. |
برگه را به من بده: دماسنج، باند (زخم)، قرص های مُسکِّن سردرد، قرص های آرام بخش، کپسول آمپی سیلین، پنبهٔ طّبی، پماد برای حساسیت پوست… اشکالی ندارد، اما به تو آمپیسیلین نمیدهم. |
لِماذا لا تُعطینی؟ |
لا؛ عِندَنا، وَلٰکِنْ بَیعُها بِدونِ وَصفَهٍ غَیرُ مَسموحٍ. لِمَنْ تَشتَری هٰذِهِ الْأَدویَهَ؟ |
چرا به من نمی دهی؟ |
نه، داریم، اما فروش آن بدون نسخه ممنوع است. برای چه کسی این داروها را می خری؟ |
أَشتَریها لِزُمَلائی فی الْقافِلَهِ یا حَضرَهَ الصَّیدَلیِّ. |
رَجاءً، راجِعِ الطَّبيبَ؛ اَلشِّفاءُ مِنَ اللّهِ |
آنها را برای دوستانم در کاروان میخرم جناب داروفروش. |
لطفا، به پزشک مراجعه کنید؛ خدا شفا دهد. |
مای درس ، برترین اپلیکیشن کمک درسی ایران
پوشش تمام محتواهای درسی پایه (2)- آزمون آنلاین تمامی دروس پایه (2)
- گام به گام تمامی دروس پایه (2)
- ویدئو های آموزشی تمامی دروس پایه (2)
- گنجینه ای از جزوات و نمونه سوالات تمامی دروس پایه (2)
- فلش کارت های آماده دروس پایه (2)
- گنجینه ای جامع از انشاء های آماده پایه (2)
- آموزش جامع آرایه های ادبی، دستور زبان، قواعد زبان انگلیسی و ... ویژه پایه (2)
لغات و معنی لغات
فصل 5 : الَکِْذْبُ مِفْتاحٌ لِکُلِّ شَرٍّ
لغات و معنی لغات
أجَلَّ | به تأخیر انداخت |
غْتَرَّ | فریب خورد |
اِستِشارَ | مشورت کرد |
اِضطَرَّ | ناگزیر کرد |
فاتَ | از دست رفت |
فَشِلَ | شکست خورد |
کُنْ | باش |
بَعَّدَ | دور ساخت |
تَبَیَّنَ | آشکار شد |
قَرَّرَ | قرار گذاشت |
حَدَّثَ | سخن گفت |
قَرَّبَ | نزدیک ساخت |
رَزَقَ | روزی داد |
راجَعَ | مراجعه کرد |
ساقَ | رانندگی کرد |
نالَ | به دست آوَرد، یافت |
نَدَبَ | فراخواند |
عاهَدَ | پیمان بست |
ضَمِنَ | ضمانت کرد |
واجَهَ | رو به رو شد |
وَزَّعَ | پخش کرد |
مَقال | گفتار |
الإطار الإحتیاطیّ | چرخ یدکی |
مُحَدَّد | مشخّص شده |
قُطْن | پنبه |
جِلد | پوست |
لَن | حرف، نشانه آینده منفی |
عِدَّة | چند |
لِ | بر سر مضارع به معنایتا اینکه (تا اینکه) |
خُطَّة | نقشه حَرَج : حالت بحرانی |
مِحرار | دما سنج |
مُعارَضَة | مخالفت |
خُلَّة | دوستی |
صُعوبَة | روزه |
حَضرَة | جناب |
زاویة | گوشه |
اِحتیال | فریبکاری |
صَیدَلِیَّة | داروخانه |
صَیدَلیّ | داروخانه دار |
جزوات جامع پایه (2)
جزوه جامع شیمی (2)
جزوه جامع زمین شناسی
جزوه جامع فارسی (2)
جزوه جامع نگارش (2)
جزوه جامع عربی (2)
جزوه جامع زبان انگلیسی (2)
جزوه جامع کتاب کار انگلیسی (2)
جزوه جامع انسان و محیط زیست
جزوه جامع دین و زندگی (2)
جزوه جامع آزمایشگاه علوم تجربی (2)
جزوه جامع تاریخ معاصر ایران
لغات و مترادف لغات
فصل 5 : الَکِْذْبُ مِفْتاحٌ لِکُلِّ شَرٍّ
لغات و مترادف لغات
مَشاکِل | صُعُوبات | مشکلات، سختیها |
نَتیجَة | غایَة | پایان، هدف، غایة |
قاعَة | صالَة | سالن |
تأجیل | تأخیر | به عقب انداختن |
وَزَّعَ | قَسَّمَ | توزیع کرد، تقسیم کرد |
إثم | ذَنب | گناه |
مَقال | قَول | گفتار، سخن |
حَدَّثَ | کَلَّمَ | سخن گفت |
یَغرِسُ | یَزرَعُ | میکارد، میرویاند |
خُلَّة | صَداقَة | دوستی |
لغات و متضاد لغات
فصل 5 : الَکِْذْبُ مِفْتاحٌ لِکُلِّ شَرٍّ
لغات و متضاد لغات
حُسن | خوبی | سُوء |
صُعُوبَة | سختی | سُهُولَة |
صَعْب | دشوار | سَهل |
إخوان | برادران | أخَوات |
کاذِب | دروغگو | صادِق |
کِذْب | دروغ، دروغگویی | صِدْق |
لا تَکذِبْ | دروغ نگو | لا تَصدُقْ |
قَصیر | کوتاه | طَویل |
حُضور | حاضر شدن | غَیبَة |
یَحضُرونَ | حاضر میشوند | یَغیبُونَ |
فَرِحَ | شاد شد | حَزِنَ |
حَزِنَ | موفّق شد | فَشِلَ |
شَرّ | بد، بدی، بدتر، بدترین | خَیْر |
یَجلِسُ | می نشیند | قُومُ |
نَنسَی | فراموش میکنیم، از یاد میبریم | نَذکُرُ |
تَکرَهُونَ | ناپسند میدارید | تُحِبُّونَ |
خُلَّة | دوستی | عَداوَة |
جاهِل | نادان | عاقِل |
مُعارَضَة | مخالفت کردن | مُوافَقَة |
بَیْع | فروختن | شِراء |
قَریب | نزدیک | بَعید |
یُقَرِّبُ | نزدیک میکند | یُبَعِّدُ |
بِرّ | نیکی | سَیِّئة |
أصدِقاء | دوستان | أعداء |
نِهایَة | پایان | بِدایَة |
مای درس ، برترین اپلیکیشن کمک درسی ایران
پوشش تمام محتواهای درسی پایه (2)- آزمون آنلاین تمامی دروس پایه (2)
- گام به گام تمامی دروس پایه (2)
- ویدئو های آموزشی تمامی دروس پایه (2)
- گنجینه ای از جزوات و نمونه سوالات تمامی دروس پایه (2)
- فلش کارت های آماده دروس پایه (2)
- گنجینه ای جامع از انشاء های آماده پایه (2)
- آموزش جامع آرایه های ادبی، دستور زبان، قواعد زبان انگلیسی و ... ویژه پایه (2)
لغات و جمع مکسر لغات
فصل 5 : الَکِْذْبُ مِفْتاحٌ لِکُلِّ شَرٍّ
لغات و جمع مکسر لغات
حَدیث | سخن، نُو | أحادیث |
جِذْع | تَنه | جُذُوع |
عَمَل | کار ، کردار | أعمال |
زاوِیَة | گوشه | زَوایا |
جِلْد | پوست | جُلُود |
دَواء | دارو | أدوِیَة |
وَرَق | برگ | أوراق |
خُلْق ، خَلَق | رفتار، مَنش ، خوی | أخلاق |
طالِب | دانش آموز، دانشجو | طُلّاب |
إخوَة | برادر | إخوان |
غُصْن | شاخه | أغصان |
خُطَّة | نقشه | خُطَط |
ثَمَر | میوه، نتیجه | أثمار |
حَبّ | دانه | حُبوب |
قاعِدة | قاعده | قَواعِد |
مُشکِلةَ | مشکل، سختی | مَشاکِل |
سؤال | پرسش | أسئَلةَ |
صَدیق | دوست | أدِقاء |
زَمیل | هم شاگردی، همکار | زُمَلاء |
جزوات جامع پایه (2)
جزوه جامع شیمی (2)
جزوه جامع زمین شناسی
جزوه جامع فارسی (2)
جزوه جامع نگارش (2)
جزوه جامع عربی (2)
جزوه جامع زبان انگلیسی (2)
جزوه جامع کتاب کار انگلیسی (2)
جزوه جامع انسان و محیط زیست
جزوه جامع دین و زندگی (2)
جزوه جامع آزمایشگاه علوم تجربی (2)
جزوه جامع تاریخ معاصر ایران
معنی درس ششم
فصل 6 : آنّه ماري شيمِل
معنی درس ششم
آنه ماری شیمل
آنه ماری شیمل
تُعدّ الدکتوره (انه ماری شیمل) من أشهر المُستشرقین وُلدت فی (المانیا) وَ کانَتْ مُنذُ طُفولَتِها مُشتاقَهً إلَی کُلِّ ما یَرْتَبِطُ بِالشَّرقِ وَ مُعجَبَهً بِإیران. کانَ عُمرُها خَمسَهَ عَشَر عاماً حینَ بَدَأَتْ بِدِراسَهِ اللُّغَهِ الْعَرَبیَّهِ. حَصَلَتْ عَلَی شَهادَهِ الدُّکتوراه فی الْفَلْسَفَهِ وَ الدِّراساتِ الْإسلامیَّهِ وَ هیَ فی التّاسِعَهَ عَشْرهَ مِن عُمرِها؛ تَعَلَّمَتِ اللُّغَهَ التُّرکیَّهَ وَ دَرَّسَتْ فی جامِعَهِ أَنقَرَه.
دکتر «آنه ماری شيمِل» از معروف ترین خاورشناسان به شمار می آید (شمرده می شود(. در آلمان متولد شد و از زمان کودکيش به هر آنچه که مربوط به شرق می شد، علاقه مند بود و شيفته ایران بود. وقتی شروع به تحصيل زبان عربی کرد، سنّش پانزده سال بود (پانزده سال داشت). در حالی که در نوزده سالگيش بود (نوزده سال داشت) مدرک دکترا در فلسفه و مطالعات اسلامی را به دست آورد )کسب کرد)؛ زبان ترکی را یاد گرفت و در دانشگاه آنکار (شروع به) تدریس کرد.
کانَتْ شیمِل تَدعو الْعالَمَ الْغَربیَّ الْمَسیحیَّ لِفَهمِ حَقائِقِ الدّینِ الْإسلامیِّ وَ الإطِّلاعِ عَلَیهِ. وَ هٰذَا الْعَمَلُ رَفَعَ شَأنَها فی جامِعاتِ الدُّوَلِ الْسلامیَّهِ، فَحَصَلَتْ عَلَی دُکتوراه فَخریَّهٍ مِنْ جامعاتِ السِّندِ وَ إسلام آباد وَ بیشاوَر وَ قونیَه وَ طهران.
شيمل جهان غرب مسيحی را به درک حقائق دین اسلام و آگاهی بر آن فرا می خوانْد و این کار شأن و مقام وی را در (ميان) دانشگاه های کشورهای اسلامی بالا برد و دکترای افتخاریش را از دانشگاه های سِند و اسلام آباد و پيشاور و قونيه و تهران را کسب کرد (بدست آورد).
إنَّها تَعَلَّمَتْ لُغاتٍ کَثیرَهً مِنهَا الْفارسیَّهُ وَ الْعَرَبیَّهُ وَ التُّرکیَّهُ وَ الْإنجِلیزیَّهُ وَ الْفَرَنسیَّهُ وَ الْأردیَّهُ؛ وَ کانَتْ تُلْقی مُحاضَراتٍ بِاللُّغَهِ الْفارِسیَّهِ. فَهيَ كانَتْ مِثالاً لِهٰذِهِ الْعِبارَةِ:
مسلّماً وی زبان های زیادی یاد گرفت که فارسی و عربی و ترکی و انگليسی وفرانسوی و اردو از آن جمله است و به زبان فارسی سخنرانی می کرد . او همان گونه ای بود که این عبارت ذکر می کند:
«اَلْإنسانُ بِکُلِّ لِسانٍ إنسانٌ.»
«انسان با هر زبانی انسان است.»
أَلَّفَتْ شیمِل أَکثَرَ مِن مِئَهِ کِتابٍ وَ مَقالَهٍ مِنها کِتابٌ حَولَ شَخصیَّهِ جَلالِ الدّینِ الرّومیِّ. هیَ کانَتْ تُحِبُّ الْعَیشَ فی الشَّرقِ، لِذٰلِکَ دَرَّسَتْ مُدَّهً طَویلَهً فی الْهِندِ وَ باکِستان، وَ دَرَّسَتْ کَذٰلِکَ ما یُقارِبُ خَمسَهً وَ عِشْینَ عاماً فی جامِعهِ هارفارد.
شيمل بيش از صد کتاب و مقاله تأليف کرد که کتابی پيرامون شخصيت جلال الدّین رومی از آن جمله است.
او زندگی در شرق را دوست داشت. بدان جهت مدتی طوالنی در هند و پاکستان تدریس کرد و همچنين نزدیک به 25 سال در دانشگاه هاروارد تدریس کرد.
قَبلَ وَفاتِها أَوْصَتْ شیمِل زُمَلاءَها أَن یشُکلِّوا فَریقاً لِلْحِوارِ الدّینیِّ وَ الثَّقافیِّ. یکَونُ هَدَفُهُ الْأعلَی »مَدَّ جُسورِ الصَّداقَهِ وَ التَّفاهُمِ بَینَ أُوروبّا وَ الْعالَمِ الْسلامیِّ» و «ألِإتِّحادَ بَینَ الْحَضاراتِ».
شيمل قبل از وفاتش به همکارانش سفارش کرد که گروهی (تيمی) را برای گفتگوی دینی و فرهنگی تشکيل دهند که والاترین هدف آن، «گسترش پل های دوستی و درک متقابل بين اروپا و جهان اسلام» و «یکپارچگی ميان تمدّن ها» باشد.
أَشارَتْ شیمِل فی إحْدَی مُقابَلاتِها إلَی الْأدعیَهِ الْإسلامیَّهِ وَ قالَت:«أَنا أَقرَأُ الْأدعیَهَ وَ الْأحادیثَ الْإسلامیَّهَ بِاللُّغَهِ الْعَرَبیَّهِ وَ لا أُراجِعُ تَرجَمَتَها».
شيمل در یکی از مصاحبه هایش به دعاهای اسلامی اشاره کرد و گفت:«من دعاها و احادیث اسالمی را به زبان عربی می خوانم و به ترجمه آنها مراجعه نمی کنم.»
هیَ أَوصَتْ أَنْ یُکْتَبَ هٰذَا الْحَدیثُ عَلَی قَبرِها:
او وصيت کرد که این حدیث روی قبرش نوشته شود:
«اَلنّاسُ نیامٌ فَإذا ماتُوا انْتَبَهوا» رسول الله صلی الله علیه و آله
پيامبر خدا (فرمود) : «مردم خوابند زمانی که مُردند، بيدار شوند.»
قواعد
فصل 6 : آنّه ماري شيمِل
قواعد
مـقـدّمـه درس:
در درس قبل با فعل مضارع التزامی (حروف ناصبه ) بر سر مضارع منصوب آشنا شدیم.
اکنون در این درس با حروف دیگری آشنا شویم که بر سر مضارع معمولی میآیند و تغییراتی را در ترجمه ی آنها و همچنین در آخر این افعال ایجاد میکنند.
اگر حروفی مانند ( لَمْ ـ لا ) نهی ( لِـ ) حروف جازمه بر سر فعل مضارع بیایند تغییراتی را در آخر فعل مضارع ایجاد می کنند، که عبارتند از :
1_ صیغه هایی که به حرکت ضمّه ــُـ ختم میشوند، ساکن ــْـ می پذیرند. صیغه های ؛ (1و4و7و11و14 )
مثال
لَم + یَکتَسِبُ لَمْ یَکتَسِبْ / لَم تَکتَسِبْ / لَم أکتَسِبْ / لَم نَکتَسِب.ْ
2_ مابقی صیغه ها که به حرف ( ن ) ختم میشوند صیغه های ؛ (2 و1 و5 و8 و9 و11 و11) ، نون آخرشان حذف میشود به جز دو صیغه 6 و 12 که هیچ تغییری در ظاهرشان ایجاد نمی شود.
مثال
لَم + یَکتَسِبانِ لَم یَکتَسِبا / لَم تَکتَسِبا / لَم یَکتَسِبوا / لَم تَکتَسِبی .
لَم + یَکتَسِبْنَ لَم یَکتَسِبْنَ / لَم تَکتَسِبْنَ (6 و 12)
نکات مربوط به ( حرف لَمْ ) (حرف جازمه )
1ـ حرف « لَم» معنای فعل مضارع را به ماضی منفی ساده یا ماضی نقلی منفی تبدیل می کند.
مثال
ـ لَم یَکتَسِبوا : به دست نیاوردند / به دست نیاورده اند
ـ لَم تَکتُبی : ننوشتی / ننوشتهای
2ـ حرف « لَمْ» را با حرف ( لِمَ مخفّف) لِماذا ؛ برای چه ؟ ( اشتباه نکنیم. با این توضیح که لِمَ هیچ تغییری در آخر فعل به وجود نمی آورد.)
مثال
لَم یُکرِمْ / لَم یُکرِموا / لَم تُکرما باعث تغییراتی در فعل شده است
ـ لِمَ یُکرِمُ / لِمَ یُکرمونَ / لِمَ تُکرِمانِ (بدون تغییر)
نکات مربوط به حرف ال نهی حرف جازمه
1 برای باز داشتن شخصی از انجام کاری به کار میرود.
2 حرف لا نهی بر سر 6 صیغه ی مخاطب معنای امر منفی میدهد.
مثال
ـ لا تَتَکلّموا : سخن نگویید // لا تتحَرّکی : حرکت نکن.
ـ و بر سر 6 صیغه غائب و 2 صیغه متکلّم به صورت ( نباید + مضارع التزامی ) ترجمه میشود.
مثال
ـ لا یَتَکلّموا : نباید سخن بگویند (لا ی نهی بر سر صیغه های غائب)
لا نَـتَحرّکْ : نباید حرکت کنیم. (لا ی نهی بر سر صیغه های متکلّم )
حرف لا نهی را با حرف لا نفی اشتباه نکنیم.
مثال
ـ لا یَکتُبْ : نباید بنویسد / لا تَکتُبی : ننویس / لا نَکتُبْ : نباید بنویسیم ( لای نهی بر سر فعل ها )
ـ لا یَکتُبُ : نمینویسد / لا تَکتُبینَ : نمینویسی / لا نکتُبُ : نمینویسیم (لای نفی بر سر فعل ها )
انواع لا
1- لای نفی:
بر سر فعل مضارع می آید و هیچ تغییری در آخر فعل ایجاد نمیکند و فعل به صورت مضارع اخباری منفی ترجمه میشود. حرف لا ی نفی غیرعامل میباشد
مثال
ـ هُم ال یَتعَلّمونَ ... : آنها یاد نمیگیرند ... . ـ ال تَعلَمونَ .... : شما نمیدانید .... .
2- لای نهی:
برسر فعل مضارع میآید و تغییراتی بیان شده را ایجاد میکند. مجزوم میکند و معنای فعل به امر منفی تبدیل میشود.حرف لای نهی عامل جزم میباشد
مثال
ـ لا تَطلُبوا ... : طلب نکنید .... .
ـ أنتِ لا تَتکاسَلی : تو تنبلی نکن
همانطورکه بیان شد لا ی نهی برسر صیغه های غائب و متکلّم به صورت (نباید + مضارع التزامی )معنا میشود. ـ لا یَتَکاسَلوا : نباید تنبلی کنند.
(حرف لِـ ) حرف جازمه
1ـ این حرف بر سر 9 صیغه ی غائب و 2 صیغه ی متکلّم می آید.
2ـ معنای فعل مضارع را به ( باید + مضارع التزامی ) (مؤکَّد ) تبدیل میکند.
مثال
ـ لِـیَعلَمْ کُلُّ انسانٍ ... : هر انسانی باید بداند ... .
ـ لِنَطلُبْ جَمیعَنا ... : همین ما بایدبدانیم ...
انواع لِـ
لِـ جارّه ( لام جارّه ):
این حرف بر سر اسم ها می آید که به اسم بعد از مجرور به حرف جرّ گفته می شود. لازم به ذکر است که تمامی مصادر اعمّ از مجرّد و مزید اسم می باشند و اگر حرف لِـ جارّه بر سر آنها بیاید، مجرور به حرف جرّ میشوند
مثال
اِشترَیتُ کتاباً لِـصَدیقـی : کتابی را برای دوستم خریدم.
لِـ + صَدیقی (صَدیق ؛ مجرور بحرف جرّ)
2) لِـ ناصبه (لام ناصبه) در درس قبل توضیح داده شد
1) لِـ جازمه (لام جازمه) در کادر شماره 1 توضیح داده شد
چند راه مهم برای تشخیص لِـ ناصبه از لِـ جازمه
1 از طریق ترجمهی فعل : «لِـ ناصبه» به صورت تا ـ تا اینکه ـ برای اینکه + مضارع التزامی ترجمه میشود.
ولی «لِـ جازمه» به صورت (باید + مضارع التزامی ) مؤکَّد ترجمه میشود.
2 «لِـ ناصبه» بر سر 19 صیغه ی فعل مضارع میآید، ولی لِـ جازمه بر سر9 صیغه ی غائب و 2 صیغهی متکلّم می آید.به این معناست که اگر « حرف لِـ »بر سر 6 صیغه ی مخاطب بیاید قطعاً « لِـ ناصبه» می باشد. ـ لِـتَکتُبوا : تا اینکه بنویسید (لِـ ناصبه )
مثال
بُعِثَ النّبیّ لِـیَهدِیَ النّاسَ : پیامبر فرستاده شد تا مردم را هدایت کند.
ـ المُسلمونَ لِـیتّحِدوا فی جمیع ألاحوالِ : مسلمانان باید در همه حال متحّد شوند.
1 _ «لِـ ناصبه» غالباً داخل جمله میآید و وابسته به فعل دیگری است. علّت وقوع فعل دیگری میباشد
ولی لِـ جازمه غالباً شروع کننده و تک فعل جمله بوده و به فعل دیگری وابسته نیست. علّت وقوع فعل دیگری نمی باشد
ـ هُوَ ذَهبَ إلی السّوقِ لِـیشتریَ الفاکهة : او به بازار رفت تا میوه بخرد.
ـ الطّالبُ لِـیُطالِعوا دروسهُم : دانش آموزان باید دروسشان را مطالعه کنند.
اگر بخواهیم «لِـ ناصبه» را ابتدای جمله بیاوریم ، غالباً ادامه ی جمله یک فعل ماضی می آوریم
مثال
ـ الُدرِّسَ اللّغة العربیّة ذَهبتُ إلی المَدرَسةِ : برای اینکه زبان عربی را تدریس کنم، به مدرسه رفتم.
اگر حروفی مانند « وَ ـ فَـ ـ ثُمَّ ـ ولِکن » قبل از لِـ «جازمه » بیاید ، حرکت آن لِـ جازمه ساکن میشود.
مثال
ـ فَـ + لِیَعبُدوا ← فلْیَعبُدوا (پس باید عبادت کنند)
ـ فَـ + لِنتَأمّلْ ← فلْنتأمّلْ (پس باید تأمّل کنیم )
اگر آخر فعلی ساکن بود( للغائبة ماضی) ( یا ساکن شد ) صیغه های (1و4و7و11و14 و بعد از آن یک (اسم لا دار) آمده بود ،حرکت ساکن ( ــْــ ) از آخر فعل حذف شده و به جای آن (کسره ی عارضی ــِـ ) می گیرد.
مثال
1 ساکن باشد ؛ ـ ذَهَبَتْ + الطّالبةُ إلی المَدرسَةِ = ذَهبتِ الطّالبةُ إلی المَدرسة.ِ کسره در ذَهبَتِ عارضی می باشد
2 ساکن بشود ؛ ـ ال تَطلُبْ + السّیئاتِ أبداً = ال تَطلُبِ السّیئاتِ أبداً . کسره در لا تَطلُبِ عارضی می باشد
اگر حرف لِـ بر سر ضمایر متّصل ( ــهُ ـ ـهُما ـ ـهُم ـ ـها ـ ـهُما ـ ـهُنّ ـ ... ـ ـنا ) به جز ضمیر (ـی )بیاید،
حرکت لِـ با فتحه ــَــ خوانده میشود.
مثال
ـ لِـ + کُمْ = لَکُمْ ـ لِـ + نا = لَنا ـ لِـ + هُـنَّ = لَـهُنَّ ـ لِـ + ی = لــی
با معانی حرف » لِـ « در عبارات مختلف آشنا شویم :
الف( حرف لِـ بر سر اسم :
1 حرف لِـ به معنای ( مالِ ـ از آنِ) حرف جرّ لِـ + اسم :
ـ لِمَـن هذه السّیارةُ : این ماشین مالِ کیست ؟
2 حرف لِـ به معنای ( برای )حرف جرّ ( لِـ + اسم ):
ـ خَرجَ الرّجلُ لِـکسبِ الرّزقِ لِـاُسرَتِه : مرد برای کسب روزی برای خانوادهاش خارج شد.
حرف لِـ به معنای ( داشتن )حرف جرّ لِـ + ضمیر یا اسم در ابتدای جمله
ـ لَـنا معلّمٌ شَهیرٌ فی مدرستنا : معلّمی مشهور در مدرسه مان داریم.
حرف لِـ بر سر فعل مضارع :
1_حرف لِـ به معنای( تا / تا اینکه / برای اینکه + مضارع التزامی ) حرف ناصبه( لِـ + فعل مضارع منصوب ) :
ـ ذَهبتُ إلی السّوقِ ألشتَریَ بَطاریّةَ الجوّالِ : به بازار رفتم تا اینکه باتری تلفن همراه بخرم.
2_حرف لِـ به معنای ( باید + مضارع التزامی ) حرف جازمه ( لِـ + فعل مضارع مجزوم ) :
ـ نحنُ لِـنتوَکّلْ علی الله فی الحیاة : ما باید در زندگی بر خدا توکّل کنیم.
در زبان عربی برای بیان اجبار و لازام ) باید از راه های زیر استفاده می کنند
1 حرف جرّ (عَلَی ) در ابتدای جمله ؛ عَلینا بالتّشکّرِ : باید تشکّر کنیم.
2 فعل( یَجِبُ + عَلَی )؛ یَجِبُ علینا أنْ نَجتَهدَ : باید ( واجب است)که تلاش کنیم.
3 حرف( لِـ امر ) جازمه بر سر فعل مضارع ؛ ألجتَهِدْ فی اُموری : باید در کارهایم تلاش کنم.
مای درس ، برترین اپلیکیشن کمک درسی ایران
پوشش تمام محتواهای درسی پایه (2)- آزمون آنلاین تمامی دروس پایه (2)
- گام به گام تمامی دروس پایه (2)
- ویدئو های آموزشی تمامی دروس پایه (2)
- گنجینه ای از جزوات و نمونه سوالات تمامی دروس پایه (2)
- فلش کارت های آماده دروس پایه (2)
- گنجینه ای جامع از انشاء های آماده پایه (2)
- آموزش جامع آرایه های ادبی، دستور زبان، قواعد زبان انگلیسی و ... ویژه پایه (2)
تمرین
فصل 6 : آنّه ماري شيمِل
تمرین
تمرین 1
انوع فعلهای خواسته شده را با ترجمهشان بسازید :
(با حرف لَم ) :
لَمْ + یُشاهدْنَ ................/. .....................
لَمْ + تُجالِسُ ................./ .....................
لَمْ + تُحاولانِ ................/. .....................
لَمْ + تَذهَبینَ ................../ .....................
لَمْ + تَتَناوَلونَ ................./ .....................
لَمْ + تَتَدبَّرنَ .................. /......................
ـ با حرف ال نهی:
لا + تَقرَبانِ ................. /.......................
لا + تُشاهِدینَ ................ ./...................
لا + تَتّبِعُ ...................../. .....................
لا + اُقَدِّمُ ..................../ ......................
لا + تُنزِّلنَ ...................../ ...................
لا+ یُقرِّبونَ .................../ ....................
با حرف لِـ جازمه :
لِـ + نُقَرِّبُ ................./ .......................
لِـ + یُحاوِلنَ ................/. ....................
لِـ + یَتَناوَلُ ..................../ ....................
لِـ + یَتَّبِعنَ ................. /.......................
لِـ + یُشاهِدونَ ................/ ..................
لِـ + اَتدَبَّرُ ..................... /................
تمرین 2
انواع فعل مضارع مرفوع و منصوب و مجزوم را در عبارات زیر تعیین کنید
1 اُریدُ أن أذهَب إلی سوق الحقائب ! :.................................... .
2 إنّ اهللَ لا یُغیّرُ ما بقومٍ حتّی یُغیِّروا بأنفسهم ! :...........................
3 أ لَمْ تَعلَم أنّ اهلل هو یَقبَلُ التّوبةَ عن عبادِه ! :..............................
4 لَن تَنالُوا البِرَّ حتّی تُنفِقوا مِمّا تُحبُّونَ :.............................. .
5 نحنُ نتناولُ الرّمان لتَکوین الکریات الحَمراء فی جسمنا ! :..............................
6 لِیَستیقِظ کُلُّ المُسلمینَ مِن نومِ الغفلةِ حتّی یأخذوا حَقّهم مِن الظّالمین ! :........... .
7 أنتُم تُسافرونَ إلی ذلکَ البلد لِـتُـفتِّشوا عن موضوعٍ مُهمٍّ ! :...................................
8 ما تَفعَلی مِن أعمالِ الخیر تُشاهدی ثمرتَهُ فی حیاتکِ ! :..................................
9 إن ترفَضوا ما یَعرضُهُ الغربُ علیکم مِن التّحلّل و الفساد تَفوزوا فی الدّنیا و آلاخرة !:.......
10 هؤلاء التّالمیذُ لَم یُهمِلوا فی أداء واجباتهم لِیفوزوا فی جمیع الامتحانات !............... .
11 مَن لَم یجعَلْ حیاةَ العُلماء وسیلَةً لهدایته یَضِلّ :...............................
12 الطُلّالبُ لِیجتهِدوا فی الدّروسِ و لِیُساعدوا أصدقاءَهُم ! :............................
13 لِنَستَمعْ إلی کالم مَن یُلقَی مُحاضرةً حتّی یُرفع شأننا ! :..................................... .
14( مَنْ لَم یَکُنْ لهُ مِن ضمیره واعظ،ٌ فَلَن یکونَ مِن عند اهلل حافظٌ ! :.............. .
15( یَجبُ ألّا نسمَح لآلخرینَ أن یَسبقونا بالعمل بالقرآنِ ! :..........................
16( العالمُ یَقوم بالعمل و لَن یستَطیع أحدٌ أن یَفرّ من هذه السّنة اإللهیّة ! :............. .
17( لَم یَرجِع إخوتنا، فَلْنصبر حتّی نُشاهدهم ألنّهم یَنتَظِرونَ منّا مُساعَدةً ! :............ .
18( » قالَتِ ألاعرابُ آمنّا، قُلْ لَم تؤمِنوا ولکن قُولُوا أسلَمْنا «..............................
19( لا تَظلِمْ کَما لا تُحِبُّ أنْ تُظلَمَ و أحسِنْ کَما تُحبُّ أنْ تُحسَنَ إلیک ! :..................
20( إنّ إلامتحانات تُساعِدُ الطّالبَ لِـیَتَعلّموا دروسهم، فلْیَعلَموا ذلک و عَلیهم أن لا یَخافوا منها ! :........................
جزوات جامع پایه (2)
جزوه جامع شیمی (2)
جزوه جامع زمین شناسی
جزوه جامع فارسی (2)
جزوه جامع نگارش (2)
جزوه جامع عربی (2)
جزوه جامع زبان انگلیسی (2)
جزوه جامع کتاب کار انگلیسی (2)
جزوه جامع انسان و محیط زیست
جزوه جامع دین و زندگی (2)
جزوه جامع آزمایشگاه علوم تجربی (2)
جزوه جامع تاریخ معاصر ایران
لغات و معنی لغات
فصل 6 : آنّه ماري شيمِل
لغات و معنی لغات
اُردیّة | اُردو |
أسلَمَ | اسلام آورد |
أشارَ | اشاره کرد |
أطعَمَ | خوراک داد |
ألقَی | انداخت |
ألقَی مُحاضَرَةً | سخنرانی کرد |
إنجِلیزیّة | انگلیسی |
أنقَرَة | آنکارا |
أوْصَی | سفارش کرد |
ثَقافَة | فرهنگ |
جوع | گرسنگی |
مَدّ | کشیدن ، گستردن |
حَضارَة | تمدّن |
دُکتوراه | دکترا |
شَهادَة | مدرک |
مُنذُ | از |
صَمَد | بی نیاز |
عَدَّ | به شمار آوَرْد |
فَخریّة | افتخاری |
فَرَنسیّة | فرانسوی |
قارَبَ | نزدیک شد |
لِ | بر سر فعل مضارع |
لا | حرف نفی فعل مضارع / حرف نهی فعل مضارع |
لَمْ | حرف نفی فعل مضارع مجزوم |
کُفْو | همتا |
مُحاضَرَة | سخنرانی |
حَصَلَ عَلی | به دست آورد |
مُستَشرَق | خاور شناس |
مُعجَبة بِ | شیفته ی |
مُقابَلَة | مصاحبه |
وَلَدَ | زایید |
شَکَّلَ | تشکیل داد |
لغات و مترادف لغات
فصل 6 : آنّه ماري شيمِل
لغات و مترادف لغات
تَعُدُّ | تَحسبُ | به حساب میآوَرَد، به شمار میرود |
حَصَلَ عَلَی | اِکتَسَبَ | به دست آوَرْد |
فَرائض | واجبات | واجبات ، تکالیف |
قَول | تَکَلُّم | سخن ، کلام |
طُفولَة | صِغَر | کودکی ، خردسالی |
سَنَة | عام | سال |
لِسان | لُغَة | زبان |
حینَ | لَمّا | هنگامی که |
شأن | مَقام | مقام |
دِراسات | أبحاث | پژوهش ها |
هَدَف | غایَة | هدف، پایان |
ألّفَت | کَتَبَتْ | نوشت، نگاشت |
مای درس ، برترین اپلیکیشن کمک درسی ایران
پوشش تمام محتواهای درسی پایه (2)- آزمون آنلاین تمامی دروس پایه (2)
- گام به گام تمامی دروس پایه (2)
- ویدئو های آموزشی تمامی دروس پایه (2)
- گنجینه ای از جزوات و نمونه سوالات تمامی دروس پایه (2)
- فلش کارت های آماده دروس پایه (2)
- گنجینه ای جامع از انشاء های آماده پایه (2)
- آموزش جامع آرایه های ادبی، دستور زبان، قواعد زبان انگلیسی و ... ویژه پایه (2)
لغات و متضاد لغات
فصل 6 : آنّه ماري شيمِل
لغات و متضاد لغات
شَرق | مشرق | غَرب |
بدأ | شروع کرد | خَتَمَ |
حَصَلَ عَلی | به دست آوَرد | فَقَدَ |
دَرَّسَ | درس داد | دَرَسَ |
یُقارِبُ | نزدیک میشود | یَبتَعِدُ |
وَفات | مرگ، فوت | وِلادَة |
ماتَ | مُرد | وُلِدَ |
قَصیر | کوتاه | طَویل |
تَحزَنُ | ناراحت میشوی | تَفرَحُ |
تُحِبُّ | دوست میداری | تَکرَهُ |
أعطَی | داد | أخَذَ |
عَداوَة | دشمنی | صَداقَة |
عاقِل | خردمند | جاهِل |
لَکَ | برای تو | عَلَیکَ |
آمَنّا | ایمان آوردیم | کَفَرنا |
شتاء | زمستان | صَیف |
جزوات جامع پایه (2)
جزوه جامع شیمی (2)
جزوه جامع زمین شناسی
جزوه جامع فارسی (2)
جزوه جامع نگارش (2)
جزوه جامع عربی (2)
جزوه جامع زبان انگلیسی (2)
جزوه جامع کتاب کار انگلیسی (2)
جزوه جامع انسان و محیط زیست
جزوه جامع دین و زندگی (2)
جزوه جامع آزمایشگاه علوم تجربی (2)
جزوه جامع تاریخ معاصر ایران
لغات و جمع های مکسر لعات
فصل 6 : آنّه ماري شيمِل
لغات و جمع های مکسر لعات
حَدیث | سخن، نو | أحادیث |
دُعاء | دعا، نیایش | أدعیَة |
نَفْس | روح، خود | أنفُس |
عَرَب | عرب | أعراب |
صَدیق | دوست | أصدّقاء |
امر | دستور، کار، امر | اِمور |
بَلَد | کشور ، شهر | بِلاد |
جِسر | پُل | جُسور |
جُملَة | جمله | جُمَل |
حَقیقَة | حقیقت، واقعیّت | حَقائق |
دَولَة | دولت، حکومت، کشور | دُوَل |
زَمیل | هم شاگردی، همکار | زُمَلاء |
شابّ | جوان | شَباب |
فَریضَة | واجب دینی | فَرائض |
فَضیلَة | برتری | فَضائل |
قاعِدَة | قاعده | قَواعِد |
مَظهَر | نشانه، ظاهر، اثر | مَظاهِر |
مَیدان | میدان، عرصه | مَیادین |
معنی درس هفتم
فصل 7 : تَأثيرُ اللُّغَةِ الْفارِسيَّةِ عَلَی اللُّغَةِ الْعَرَبيَّةِ
معنی درس هفتم
تَأثيرُ اللُّغَةِ الْفارِسيَّةِ عَلَی اللُّغَةِ الْعَرَبيَّةِ
تأثير زبان فارسی بر زبان عربی
اَلْمُفرَداتُ الْفارِسیَّهُ دَخَلَتِ اللُّغَهَ الْعَرَبیَّهَ مُنذُ الْعَصرِ الْجاهِلیِّ. فَقَدْ نُقِلَتْ إلَی الْعَرَبیَّهِ أَلفاظٌ فارِسیَّهٌ کَثیرَهٌ بِسَبَبِ التِّجارَهِ وَ دُخولِ الْإیرانیّینَ فی الْعِراقِ وَ الْیَمَنِ. وَ کانَتْ تِلکَ الْمُفرَدات تَرتَبِطُ بِبَعضِ الْبَضائِعِ الَّتی ما کانَتْ عِندَ الْعَرَبِ کَالْمِسکِ وَ الدّیباجِ. وَ اشْتدَ النَّقلُ مِنَ الْفارِسیَّهِ إلَی الْعَرَبیَّهِ بَعدَ انْضِمامِ إیران إلَی الدَّولَهِ الْإسلامیَّهِ.
واژگان فارسی از دوره جاهليت (جاهلی) وارد زبان عربی شد و کلمات فارسیِ زیادی، به دليل تجارت و ورود ایرانيان به عراق و یمن به (زبان) عربی منتقل شده است و آن کلمات به برخی کالاها مانند مُشک و ابریشم مربوط می شد که نزد عرب نبود و انتقال (کلمات) از فارسی به عربی بعد از پيوستن ایران به دولت اسلامی، شدّت یافت.
وَ فی العْصرِ العَبّاسیِّ ازْدادَ نُفوذُ اللُّغَهِ الْفارِسیَّهِ حینَ شارَکَ الْإیرانیّونَ فی قیامِ الدَّولَهِ الْعَبّاسیَّهِ عَلَی یَدِ أَمثالِ أبی مُسلِمٍ الْخُراسانیِّ وَ آلِ بَرمَک. وَ کانَ لِإبْنِ الْمُقَفَّعِ دَوْرٌ عَظیمٌ فی هذَا التَّأثیرِ، فَقَد نَقَلَ عَدَداً مِنَ الْکُتُبِ الْفارِسیَّهِ إلَی الْعَرَبیَّهِ، مِثلُ کَلیلَه وَ دِمنَه.
و در دوره عبّاسی وقتی ایرانی ها در برپائی حکومت عباسی به دست امثال ابومسلم خراسانی و آل برمک شرکت کردند، نفوذ زبان فارسی زیاد گردید و ابن مُقفَّع نقش بزرگی در این اثرگذاری داشت و تعدادی از کتابهای فارسی را مانند کليله و دمنه به عربی برگردانده است
وَ لِلْفیروزآبادیِّ مُعْجَمٌ مَشْهورٌ بِاسْمِ الْقاموسِ یَضُمُّ مُفْرَداتٍ کَثیرَهً بِاللُّغَهِ الْعَرَبیَّهِ. و قدَ بَیَّنَ عُلَماءُ اللُّغَهِ الْعَرَبیَّهِ وَ الْفارِسیَّهِ أَبعادَ هٰذَا التَّأثیرِ فی دِراساتِهِم، فَقَدْ أَلَّفَ الدُّکتورُ التّونجیُّ کِتاباً یَضُمُّ الْکَلِماتِ الْفارِسیَّهَ الْمُعَرَّبَهَ سمّاه «مُعْجَمَ الْمُعَرَّباتِ الْفارِسیَّهِ فی اللُّغَهِ الْعَرَبیَّهِ.
و فيروز آبادی لغت نامه معروفی بنام «قاموس» دارد که کلمات زیادی را به زبان عربی در برمی گيرد.و دانشمندان زبان عربی و فارسی أبعاد (جوانب) این تأثير را در تحقيقات خود آشکار ساخته اند و دکتر التونجی کتابیرانگاشته است که کلمات فارسی مُعَرَّب (عربی شده) را در برمی گيرد و آن را «لغت نامه مُعَرَّب های فارسیدرزبان عربیناميده است.
أَمَّا الْکَلِماتُ الْفارِسیَّهُ الَّتی دَخَلَتِ اللُّغَهَ الْعَرَبیَّهَ فَقَدْ تَغَیَّرَتْ أَصواتُها وَ أَوزانُها، و نَطَقَهَا الْعَرَبُ وَفْقاً لِأَلسِنَتِهِم، فَقَدْ بَدَّلُوا الْحُروفَ الْفارِسیَّهَ «گ، چ، پ» الَّتی لا توجَدُ فی لُغَتِهِم إلَی حُروفٍ قَریبَهٍ مِن مَخارِجِها؛
امّا کلمات فارسی که وارد زبان عربی شده اند، صداها و وزن هایش تغيير یافته است و عرب آن را مطابق زبان خود تلفّظ کرده است، و حروف فارسی « گ ، چ ، پ » را که در زبانشان یافت نمی شود، به حروفی نزدیک به مَخرجهایشان (مخارج حروفشان) تبدیل کرده اند.
پَردیس ← فِردَوس، مِهرگان ← مِهرَجان، چادُرشَب ← شَرشَف
پردیس : فردوس مِهرگان : مِهرجان چادُر شب : شَرشَف و ... وَ اِشتَقّوا مِنها کَلِماتٍ أُخرَی، مِثلُ یَکْنِزونَ فی آیَهِ ﴿…و یَکنِزونَ الذَّهَبَ و فِضَّهَ…﴾ مِن کَلِمَهِ «گَنج» الْفارِسیَّهِ.
و از آن کلمات دیگری برگرفتند ، مانند « یَکنِزونَ » از کلمه « گنج » فارسی در آیه « یَکنزونَ الذَّهَبَ وَ الفضّه « یعنی : « طال و نقره می اندوزند »
عَلَینا أَنْ نَعْلَمَ أَنَّ تَبادُلَ الْمُفرَداتِ بَیْنَ اللُّغاتِ فِی الْعالَمِ أَمرٌ طَبیعیٌّ یَجْعَلُها غَنیَّهً فی الْأسُلوبِ وَ الْبَیانِ، وَ لا نَستَطیعُ أَن نَجِدَ لُغَهً بِدونِ کَلِماتٍ دَخیلَهٍ؛ کانَ تَأثیرُ اللُّغَهِ الْفارِسیَّهِ عَلَی اللُّغَهِ الْعَرَبیَّهِ قَبلَ الْإسلامِ أَکثَر مِن تَأثیرِها بَعدَ الْإسلامِ، وَ أَمّا بَعْدَ ظُهورِ الْإسلامِ فَقَدِ ازْدادَتِ الْمُفرَداتُ الْعَرَبیَّهُ فی اللُّغَهِ الْفارِسیَّهِ بِسَبَبِ الْعامِلِ الدّینیِّ.
ما باید بدانيم که ردّ و بَدَل کردن کلمات ميان زبان ها در جهان مسأله ای طبيعی است و آن (زبان) را در سبک و بيان توانمند می سازد، و ما نمی توانيم زبانی را بدون کلمات دخيل پيدا کنيم؛ قبل از اسلام، تأثير زبان فارسی بر زبان عربی بيشتر از تأثير آن در بعد از اسلام بود امّا بعد از پيدایش اسلام به جهت انگيزه دینی (عامل مذهبی) کلمات عربی در زبان فارسی افزایش یافته است .
مای درس ، برترین اپلیکیشن کمک درسی ایران
پوشش تمام محتواهای درسی پایه (2)- آزمون آنلاین تمامی دروس پایه (2)
- گام به گام تمامی دروس پایه (2)
- ویدئو های آموزشی تمامی دروس پایه (2)
- گنجینه ای از جزوات و نمونه سوالات تمامی دروس پایه (2)
- فلش کارت های آماده دروس پایه (2)
- گنجینه ای جامع از انشاء های آماده پایه (2)
- آموزش جامع آرایه های ادبی، دستور زبان، قواعد زبان انگلیسی و ... ویژه پایه (2)
قواعد
فصل 7 : تَأثيرُ اللُّغَةِ الْفارِسيَّةِ عَلَی اللُّغَةِ الْعَرَبيَّةِ
قواعد
نواسخ :
به مجموعه عواملی که بر سر جمله اسمیّه می آیند و حکم (مبتدا ) و (خبر) بودن را از آنها میگیرند و نفش ها و احکام جدیدی به آنها می دهند.نواسخ عبارتند از :
1) افعال ناقصه
2) حروف مشبّههٌ بالفعل
3) حرف لای نفی جنس موارد( 2 و 3 در پایه دوازدهم خوانده میشود )
افعال ناقصه :
عبارتند از : کانَ است ـ بود ( ـ صارَ شد) ـ ( أصبَحَ گردید) ـ لیسَ (نیست)
بیشتر بدانیم :
این افعال بر سر جمله ی اسمیّه می آیند و مبتدا را بدون اینکه تغییر دهند، اسمِ خود با علامت مرفوع ( ـُــٌ / ـانِ / ـونَ ) و خبر را خبرِ خود و علامت آن را منصوب (ــَــً / ـَینِ / ـینَ ) می گرداند.
مثال
ـ الطّالبُ ناجِحٌ ← کانَ + الطّالبُ ناجِحٌ = کانَ الطّالبُ ناجِحا.ً
الطّالبُ : اسم کانَ / ناجحاً : خبرکانَ
اسم افعال ناقصه : اسم افعال ناقصه مانند فاعل و نائب فاعل به سه شکل دیده می شود :
1( اسم ظاهر : در دو صیغهی ( 1 و 4 ) همه ی افعال : لیسَتْ الطّالبةُ مُتکاسلةً :( الطّالبةُ : اسم لیسَتْ / مُتکاسِلةً : خبر لیسَتْ )
2( ضمیر بارز : درفعل ماضی : به جز دو صیغه( 1و4 )، بقیّه صیغه ها شناسه فعل ها علامت اسم افعال ناقصه از نوع (ضمیر بارز ) اند.
مثال
أصبَحـتُـم : اسم أصبَحَ : ضمیر بارز تُـم
کُـنّــا : اسم کانَ : ضمیر بارز نـا
2) در مضارع و أمر (متعلّقات): به جز صیغه های ( 1و4و7و13و14 ) بقیّه صیغه ها همان شناسه های فعل ها اسم افعال ناقصه از نوع ( ضمیر بارز ) هستند.
مثال
تُصبِحـیـنَ : اسم تُصبِحُ : ضمیر بارز ـی
یَـصِرنَ : اسم یَصیرُ : ضمیر بارزن
3) ضمیر مستتر : صیغه های ( 1و4 ) در همه ی فعل ها به شرطی که اسمشان از نوع اسم ظاهر نباشد، یا اینکه انجام دهنده و کننده قبل از افعال ناقصه آمده باشد قطعاً هُوَ و هِیَ مستتر می شود.
مثال
الطّالبُ کانَ ناجِحاً : اسم کانَ : ضمیر مستتر هُوَ
المؤمنةُ تَکونُ نَشیطةً : اسم تَکونُ ضمیر مستتر هیَ
2) صیغه های (7 و13و14) مضارع و متعلّقاتش ( أمر و نهی و...) : اسم افعال ناقصه در این صیغه ها قطعاً ( ضمیر مستتر ) است. چون واجب إلاستتار اند
مثال
کُن مؤدّباً : اسم کانَ ضمیر مستتر أنتَ
اُصبِحُ مَسرورةً : اسم أصبَحَ ضمیر مستتر أنا
از میان افعال ناقصه، فعل ( کانَ ) در تمامی موارد صرف میشود ؛ ماضی ـ مضارع ـ أمر ـ نهی و ... ← کانَ ـ یَکونُ ـ کُن ـ ال تَکُنْ و ... ـ و فعل های ( صارَ و أصبَحَ ) : فقط به شکل ( ماضی و مضارع ) در (14 صیغه) صرف می شوند ؛ «صارَ ـ یَصیرُ» - « أصبَحَ ـ یُصبِحُ».
و فعل ناقصه ی لَیسَ فقط دارای 14 صیغه ماضی میباشد:
لَیسَ ـ لَیسا ـ لَیسُوا ـ لَیْسَتْ ـ لَیْـسَتا ـ لَسْنَ ... لَسْـتُ ـ لَسْـنا
خبر افعال ناقصه : خبر افعال ناقصه مانند خبر معمولی (خبر برای مبتدا ) میباشد که در جملات به سه شکل دیده میشود ، با این تفاوت که ؛علامت خبر افعال ناقصه ( منصوب ) (ـَـــً ) ( / ـینِ ) در اسم مثنّی (/ ـینَ ) در جمع مذکّر سالم
انواع خبر افعال ناقصه
1) خبر مفرد (تک اسمی): کانَ اهللُ غَفوراً : » غَفوراً : خبر کانَ (مفرد)
2) خبر جمله : کانَ یأمُرُ أهلَهُ بالصّلاةِ و الزّکاةِ ! : یأمُرُ : خبر کانَ (فعلیّه)
3) خبر شبه جمله : لَـیْـسَ الطّالبُ فی المَدرسَةِ ! : فی المَدرَسَةِ : خبر لَیْسَ شبه جمله
اگر جمله های با ( ضمیر منفصل ) شروع شده باشد و ما بخواهیم بر سر آن جمله، افعال ناقصه بیاوریم، فعل ناقصه را به شماره صیغه ی آن ضمیر صرف میکنیم و خبر جمله را به صورت منصوب می آوریم. مثال :
کانَ + أنا ناجِحٌ ← کُنتُ ناجِحا.ً
افعال ناقصه ( فاعل ) ندارند، مفعول نمی پذیرند، و مجهول نمی شوند و جملاتی که با این افعال ناقصه شروع میشوند در حکم جمله اسمیّه می باشند و به تنهایی معنای کاملی ندارند بلکه با (اسم و خبر ) خود معنای کاملی پیدا میکنند.
مثال
ـ أصبَحَ : به معنای » شد « / به تنهایی معنا ندارد / فاعل ندارد / مفعول نمیپذیرد / مجهول هم نمیشود.
معنی افعال ناقصه:
معنای فعل ناقصه ( کانَ) : مضارع و أمر این فعل (یَکُونُ ـ کُنْ) می باشد
فعل ناقصه ( کانَ ) به معنای (است )برای خدا و قیامت :
مثال
کانَ اللهُ رَحیماً : خداوند مهربان اسـت.
فعل ناقصه ( کانَ ) به معنای ( بود ): برای زمانی است که بعد از ( کانَ ) فعل نیامده باشد
مثال
کانَ الطّالبُ دؤوباً : دانش آموز پایدار بـود.
فعل ناقصه (کانَ ) به عنوان فعل کمکی معادل ماضی استمراری : ( کانَ + فعل مضارع ← ماضی استمراری)
مثال
کانَ التّلامیذُ یَسمعُونَ آیاتِ القُرآنِ : دانشآموزان آیه های قرآن را می شنیدند.
فعل ناقصه( کانَ ) به عنوان فعل کمکی معادل ماضی بعید : (کانَ + قَد ) فعل ماضی ← ماضی بعید
مثال
کانَ ألاطفالُ قَد لَعِبُوا فی ساحَةِ المَدرَسةِ : کودکان در حیاط مدرسه بازی کرده بـودند.
فعل ناقصه «کانَ» به معنای ( داشت) : ( کان ) بر سر حرف ( لِـ ) یا کلمه ی ( عِندَ ) معادل فارسی ( داشت ) می شود.
مثال
کانَ لی کتابٌ مفیدٌ : کتاب مفیدی داشتم.
کانَ عندی کتابٌ مفیدٌ : کتاب مفیدی داشتم.
2و3 معنای فعل های ناقصه صارَ و أصبَحَ : به معنای ( شد ـ گردید) میباشند. مضارع این افعال یَصیرُ و یُصبِحُ می باشد
مثال
صارَت التّلمیذاتُ فی دروسهنّ ناجحاتٍ : دانش آموزان در درسهایشان موفّق شدند.
ـ مثال
تُـصبِحُ الحَدیقةُ مُخضَرّةً فی فصل الرّبیعِ : باغ در فصل بهار سرسبز میشود.
معنای فعل ناقصه ( لَیسَ ) :
(لیسَ) به معنای ( نیست ) می باشد.
ـ مثال
لَیسَتْ الطّالبةُ مُتکاسلةً : دانش موز تنبل نیست. .
جزوات جامع پایه (2)
جزوه جامع شیمی (2)
جزوه جامع زمین شناسی
جزوه جامع فارسی (2)
جزوه جامع نگارش (2)
جزوه جامع عربی (2)
جزوه جامع زبان انگلیسی (2)
جزوه جامع کتاب کار انگلیسی (2)
جزوه جامع انسان و محیط زیست
جزوه جامع دین و زندگی (2)
جزوه جامع آزمایشگاه علوم تجربی (2)
جزوه جامع تاریخ معاصر ایران
تمرین
فصل 7 : تَأثيرُ اللُّغَةِ الْفارِسيَّةِ عَلَی اللُّغَةِ الْعَرَبيَّةِ
تـمـرین
تمرین 1
جملات زیر را ترجمه کنید
1 و کانَ یأمُرُ أهلَهُ بالصّالة و الزّکاة :.......................................... .
2 لَقد کانَ فی یُوسُفَ و إخوته آیاتٌ للسّائلینَ :.....................................
3 أوفوا بالعهدِ إنّ العهدَ کانَ مسئولًا :.............................................
4 ... یقولونَ بألسنَـتهم ما لَیسَ فی قَلوبهم :...................................... .
5 إنّ اهللَ کانَ بکُلِّ شَیءٍ عَلیماً :.......................................
6 کُنتُ ساکتا،ً ما قُلتُ کلمَةً ، ألنّی کُنتُ ال أعرِفُ شَیئاً عن المَوضوعِ :...................... .
7کانَ األطفالُ یَلعبُونَ بالکُرةِ عَلَی الشّاطئ و بعدَ اللّعبِ صارُوا نشیطینَ...................
8 و ما ظَلمَهم اهللُ ولکن کانوا أنفسَهم یَظلِمونَ :........................................ .
9 کانَت حَجَراتُ المدرسةِ مُغلقةً :.......................................................
10کانَت سَمیّةُ بِانْتظار والدتها للذّهابِ إلی المنزلِ :..................................... .
11 کانَ صَدیقی یَنتظرُ والدَهُ للرّجوعِ إلی البیتِ :........................................... .
12 لقَد کانَت رسالةُ إلاسلامِ قائمةً عَلی أساسِ المَنطق و اجتِنابِ إلاساءةِ :........................
13 کانَ ذوالقرنین یحکُمُ مناطقَ واسعةً :..................................................
14 کانَت قَبیلتا یأجوجَ و مأجوجَ مُتمدّنتینِ.............................................
15 لَیسَت غُرفتی و غُرفُ زُمالئی نظیفةً :...............................................
16 کانَ کُلُّ طالبٍ یَلعَبُ دَورَهُ بمهارةٍ بالغةٍ :...............................
17 و یَقولُ الکافِرُ یا لیتنی کُنتُ تُراباً :............................................
18 فی الحصّةِ األوّلِ کانَ الطّالبُ سألَ معلّمَ علمِ األحیاءِ :.................................... .
19 فی الحصّةِ الثّانیةِ کانَ الطّالبُ یَستمعُونَ إلی کلامِ المعلّمِ :..................... .
20 یَومَ أمسِ کانَت شَمسُ الصّحراء مُحرقةً جدّاً :........................................ .
تـمـرین 2
محلّ اعرابی کلمات مشخّص شده را تعیین کنید :
1 السّعادة و الصّداقةُ فَریقانِ سَیشترکانِ فی مُباراة !............................ .
2 لِکورش قبرٌ یجذبُ سُیّاحاً مِن کُلّ مکانٍ ! :................................................. .
3 ما قَطَعتُ کالم ألاخرین و استَمعتُ إلیه بدقّةٍ ألفهَمَ ما یَقولونَ ! :.............................
4 الّذینَ یَتَوکّلونَ علی اهللِ تعالی لَن یَیأسوا :......................................
5 اُولئکَ الطّالبُ لِیُحاوِلُوا حتّی یَصلُوا إلی أهدافِـهم ! :.............................................
6 لامِسکُ عِطرٌ یُتّخَذُ مِن نوع مِن الغزال ! :.................................................... .
7 هو اِجتَهَدَ فی طولِ حیاتـه الجدیدَةِ کثیراً حتّی یَستخدِمَ قَدَمَـهُ الیُسری فی الرّسمِ ! :.... . ............
8 الوفاءُ بـالعهدِ إحدَی فَضائل عندَ النّاسِ ! :................................................... . .
9 أنتَ مُصابٌ بالزّکامِ و عِندکَ حُمَّی شدیدةٌ سَأکتُبُ لَـکَ وَصفةًَ ! :..............................
10 اِستطاعَت هذه المُعلّمة أن تُعَلِّمَ الطّفلةَ المُعوّقةَ حروفَ الهجاءِ عن طریقِ لَمسِ أعضاءِ بَدنـها السّلمیّة ! : ................................................
حوار
فصل 7 : تَأثيرُ اللُّغَةِ الْفارِسيَّةِ عَلَی اللُّغَةِ الْعَرَبيَّةِ
حوار
مَعَ الطَّبیبِ |
|
با دکتر |
|
اَلطَّبیبُ |
اَلْمَریضُ |
دکتر |
بیمار |
ما بِکَ؟ |
أَشْعُرُ بِأَلَمٍ فی صَدری، وَ عِنْدی صُداعٌ. |
تورا چه می شود؟ (حالت چه شده است) |
دردی در سینهام احساس میکنم و سردرد دارم. |
أَ ضَغْطُ الدَّمِ عِندَکَ أَمْ مَرَضُ السُّکَّرِ؟ |
ما عِنْدی ضَغْطُ الدَّمِ وَ لا مَرَضُ السُّکَّرِ. |
فشار خون یا قند داری؟ |
نه فشار خون دارم نه قند دارم. |
بَعْدَ الْفَحْصِ یَقولُ الطَّبیبُ: |
|
پس از معاینه، پزشک میگوید: |
|
أَنتَ مُصابٌ بِزُکامٍ، وَ عِندَکَ حُمّیٰ شَدیدَهٌ. أَکْتُبُ لَکَ وَصْفَهً. |
ماذا تَکْتُبُ لی، یا حَضرَهَ الطَّبیبِ؟ |
تو سردی کرده ای و تب بالایی داری. برای تو نسخه مینویسم. |
برایم چه دارویی مینویسی؟ جناب پزشک! |
أَکْتُبُ لَکَ الشَّرابَ وَ الْحُبوبَ الْمُسَکِّنَهَ. |
مِنْ أَینَ أَسْتَلِمُ الْأَدْویَهَ؟ |
برای تو شربت و قرص آرام بخش مینویسم. |
داروها را از کجا بگیرم؟ |
اِسْتَلِمِ الْأدویَهَ فِی الصَّیْدَلیَّهِ الَّتی فی نِهایَهِ مَمَرِّ الْمُسْتَوصَفِ. |
شُکْراً جَزیلاً. |
داروها را از داروخانهای که در پایان راهرو درمانگاه است بگیر. |
بسیار سپاسگزارم. |
تَتَحَسَّنُ حالُکَ. |
إنْ شاءَ اللّهُ. |
حالت خوب میشود. |
اگر خدا بخواهد. |
مَعَ السَّلامَهِ. |
فی أَمانِ اللّهِ. |
به سلامت. |
خدانگهدار |
مای درس ، برترین اپلیکیشن کمک درسی ایران
پوشش تمام محتواهای درسی پایه (2)- آزمون آنلاین تمامی دروس پایه (2)
- گام به گام تمامی دروس پایه (2)
- ویدئو های آموزشی تمامی دروس پایه (2)
- گنجینه ای از جزوات و نمونه سوالات تمامی دروس پایه (2)
- فلش کارت های آماده دروس پایه (2)
- گنجینه ای جامع از انشاء های آماده پایه (2)
- آموزش جامع آرایه های ادبی، دستور زبان، قواعد زبان انگلیسی و ... ویژه پایه (2)
لغات و معنی لغات
فصل 7 : تَأثيرُ اللُّغَةِ الْفارِسيَّةِ عَلَی اللُّغَةِ الْعَرَبيَّةِ
لغات و معنی لغات
اِزدادَ | افزایش یافت |
تَحَسَّنَ | خوب شد |
اِشتَدَّ | شدّت گرفت |
اِشتَقَّ | برگرفت |
اِشتَهَی | خواست |
اِلتَقَی | دیدار کرد |
بَیَّنَ | آشکار کرد |
اِنضَمَّ | پیوست |
أَوفَی | وفا کرد |
شارَکَ | شرکت کرد |
مُفردات | واژگان، کلمات |
اِستَودَعَ | سپرد |
تَغَیَّرَ | دگرگون شد |
تَمَنَّی | آرزو کرد |
زُکام | سرما خوردگی |
نَطَقَ | بر زبان آوَرد |
نَظَّفَ | تمیز کرد |
نَقَلَ | منتقل کرد |
ضَمَّ | در بر گرفت |
مُصاب | دچار شده |
حُمَّی | تَب |
دَخیل | وارد شده |
دیباج | ابریشم |
مُخضَرّ | سرسبز |
مِسْک | مُشک |
مُعَرَّب | عربی شده |
آیَة | نشانه |
ألَم | درد |
وَفْقاً لِ | بر اساس |
جزوات جامع پایه (2)
جزوه جامع شیمی (2)
جزوه جامع زمین شناسی
جزوه جامع فارسی (2)
جزوه جامع نگارش (2)
جزوه جامع عربی (2)
جزوه جامع زبان انگلیسی (2)
جزوه جامع کتاب کار انگلیسی (2)
جزوه جامع انسان و محیط زیست
جزوه جامع دین و زندگی (2)
جزوه جامع آزمایشگاه علوم تجربی (2)
جزوه جامع تاریخ معاصر ایران
لغات و مترادف لغات
فصل 7 : تَأثيرُ اللُّغَةِ الْفارِسيَّةِ عَلَی اللُّغَةِ الْعَرَبيَّةِ
بیان | قَول | سخن، کلام، گفتار |
مُؤلِّف | کاتِب | نویسنده |
صارَ | أصبَحَ | شُد، گردید |
مَساکِن | بُیوت | مسکن ها، خانه ها |
سیما | وَجْه | چهره، صورت |
عَظیم | کَبیر | بزرگ |
دِراسات | أبحاث | پژوهش ها، بررسی ها |
اِشتَدَّ | اِزدادَ | شدّت یافت، زیاد شد |
ضَمَّ | اِحتَوَی | شامل شد، در بر گرفت |
نَطَقَ | تَکَلَّمَ | صحبت کرد، به زبان آوَرد |
لغات و متضاد لغات
فصل 7 : تَأثيرُ اللُّغَةِ الْفارِسيَّةِ عَلَی اللُّغَةِ الْعَرَبيَّةِ
لغات و متضاد لغات
دَخَلَ | داخل شد | خَرَجَ |
دُخُول | داخل شدن | خُروج |
عَظیم | بزرگ | صَغیر |
اِزدادَ / کَثُرَ | زیاد شد | قَلَّ |
یَد | دست | رِجْل |
مُغلَق | بسته | مَفتُوح |
أعداء | دشمنان | أصدقاء |
قَریب | نزدیک | بَعید |
عَصَی | نافرمانی کرد | أطاعَ |
مای درس ، برترین اپلیکیشن کمک درسی ایران
پوشش تمام محتواهای درسی پایه (2)- آزمون آنلاین تمامی دروس پایه (2)
- گام به گام تمامی دروس پایه (2)
- ویدئو های آموزشی تمامی دروس پایه (2)
- گنجینه ای از جزوات و نمونه سوالات تمامی دروس پایه (2)
- فلش کارت های آماده دروس پایه (2)
- گنجینه ای جامع از انشاء های آماده پایه (2)
- آموزش جامع آرایه های ادبی، دستور زبان، قواعد زبان انگلیسی و ... ویژه پایه (2)
لغات و جمع های مکسر لغات
فصل 7 : تَأثيرُ اللُّغَةِ الْفارِسيَّةِ عَلَی اللُّغَةِ الْعَرَبيَّةِ
لغات و جمع های مکسر لغات
ألَم | درد | آلام |
بُعْد | دوری، اندازه | أبعاد |
جَواب | پاسخ | أجُوبَة |
أخ | برادر | إخْوان/ إخْوَة |
دَواء | دارو | أدوِیَة |
اِسم | اسم ، نام | أسماء |
شاعِر | شاعر | أشعار |
صَوت | صدا | أصوات |
أصل | اصل، مبنا | اُصُول |
أعْظَم | بزرگتر، بزرگترین | أعاظِم |
عَدُوّ | دشمن | أعداء |
فِعل | فعل، کار | أفعال |
لِسان | زبان | ألسِنَة |
شاعِر | شاعر | شُعَراء |
لَفظ | سخن، کلام | ألفاظ |
مَثَل | نمونه، مثال | أمثال |
وَزن | آهنگ، وَزن | أوزان |
بِضاعَة | کالا | بَضائع |
بُقعَة | زمین، قطعه | بِقاع |
بَهیمَة | چارپا | بَهائِم |
تَصویر | تصویر، شکل | تَصاویر |
فَنّ | هنر | فُنون |
حَبّ | دانه، قُرص | حُبُوب |
مَعنی | معنی | مَعانِی |
مَسکَن | خانه، منزل | مَساکِن |
ریح | باد | ریاح |
سَفینَة | کشتی | سُفُن / سَفائن |
قَلب | قلب، دل | قُلُوب |
بَیت | خانه | بُیوت |
طِفل | کودک | أطفال |