ملّی
هرگاه در بیتی به باورها یا سنتّ های مردم باستان اشاره شود، جنبه ملی را شامل می شود.
چه گفت آن سخ نگوی با فرّوهوش چو خسرو شدی بندگی را بکوش.
منی چون بپیوست با کردگار شکست اندر آورد و برگشت کار
سواران لشکر، برانگیختند همه دشت پیشش دِرمَ ریختند ← شاباش ریختن
جهاندار هوشنگ با رأی و داد به جای نیا تاج بر سر نهاد
چو بشنید گفتار اخترشناس بخندید و پذرفت ازیشان سپاس ← مشورت خواستن از اخترشناسان و رمّال ها
وز آن پس به موبد بفرمود شاه که بر چوب ریزند نفت سیاه
وظیفه افروختن آتش، به موبد زرتشتی سپرده می شد؛ زیرا بر این باور بودند که آتش مقدّس است.
خرق عادت
خرق عادت را با اغراق (هرگاه، در بیتی، اتفاقی خارج از حدود امکان و عالم واقعی روی دهد!)اشتباه نگیرید. حالت کوچ کتر اغراق، در عالمِ واقعی امکان پذیر است؛ ولی خرق عادت از اصل در واقعیت وجود ندارد و فقط با اعتقادات مذهبی قابل توجیه است.
یکی تاز یای بر نشسته سیاه همی خاک نعلش برآمد به ماه
اغراق (نه خرق عادت(؛ زیرا حالت کوچ کترش در واقعیت رخ می دهد.
(خاک پشت پای اسب م یتواند چند متری در آسمان بالا برود(
چرا رزم جُستی ز اسفندیار که او هست رویین تن و نامدار.
دو مار سیه از دو کتفش برسُت غمی گشت و از هر سویی چاره جُست.
یکی مجمر آورد و آتش فروخت وز آن پرّ سیمرغ لختی بسوخت.
همان زال کاو مرغ پرورده بود ......... پرورش یافتن زال نزد سیمرغ.
دریدم جگرگاه دیو سپید....... چنین سال سیصد همی رفت کار ندیدند مرگ اندر آن روزگار
قهرمانی
هرگاه در بیتی به دلاوری، جنگاوری، سهمناکی و هر ویژگی مثبت یا منفیِ ک منظیر یا بی نظیر در یکی از شخصیت ها اشاره شود، جنبه خرق عادت را شامل می شود.
مثال: خروشید و برجست لرزان ز جای بدرّید و بسپرد محضر به پای.
داستانی
یکی از ویژگی های حماسه، داستانی بودن آن است، بنابراین حماسه را میتوان مجموعه ای از حوادث دانست.
داستان نبرد رستم و اشکبوس همه ویژگی های حماسه جز خرق عادت را دارا م یباشد.
لحن خوانش
ادبیات غنایی و عاشقانه
صمیمی و ملایم و عاطفی، مثلا:
گفتم که بر خیالت راه نظر ببندم گفتا که شبرو است او از راه دیگر آید
ادبیات پایداری
با صلابت و کوبنده، مثلا:
ای مشت زمین بر آسمان شو بر وی بنواز ضربتی چند
یک اثر، با توجه به محتوا و درون مایه اش در زمره ادب پایداری قرار می گیرد. (نه زاویه دید، منشأ تاریخی، داشتن لحن انقلابی و سلحشورانه(