سیاوش
نام پدر: کیکاووس (شاه خیر هسر کیانی(
پدر شاه و رستمش پرورده است
تربیت شده رستم در زابل (پایتخت سیستان(
پاک دامن و باحیا و پهلوان
سودابه عاشق سیاوش شده بود ولی سیاوش تن به گناه نداد. از جانب سودابه متهم شد.
سودابه
همسر کاووس شاه و دختر شاه هِاماوران - زادگاه سودابه در غرب ایران
سپاه ایرانیان
هُجیر – رهُّام – توس – گردآفرید – گژدهم – کیخسرو - رستم
سپاه تورانان
افراسیاب - اشکبوس - کاووس
هنگامی که ک یخسرو در ایران بر تخت می نشیند، افراسیاب در سرزمین توران بر تخت پادشاهی است.
برخی راویان شاهنامه در دوران ساسانی
آزاد سرو سیستانی و ماخ سالار
روایت شان در شاهنامه هفت خوان دیده می شود (نه هشت خوان(
هفت خوان را زاد سرو مرو / یا به قولی ما خسالار، آن گرامی مرد / ... / خوان هشتم را / من روایت می کنم
اکنون / من که نامم ماث
مِرداس: پدر پاکدین ضحّاک
با موافقت ضحّاک و توطئه ابلیس، در چاهی که سر راهش کنده بودند، می افتد و کشته می شود.
بیاورد وارونه ابلیس بند یکی ژرف چاهی به ره بر بکند
به چاه اندر افتاد و بشکست پست شد آن نیکدل مرد یزدان پرست.
رستم نیز با همان چاهِ غدر و ناجوانمردی کشته شد اما توسط شغاد، نابرادری اش و با ه مدستی پادشاه
کابلستان؛ نه اهریمن. (قصّه است این، قصّه؛ آری قصّه درد است(
ضحّاک
مظهر: خوی شیطانی، زشتی و بدی، (سه پوزه سه سر شش چشم، دیوزاد، مایه آسیب آدمیان و فتنه و فساد(
در اوستا ← پادشاه بیداد پیشه ماردوش
کاوه دادخواه
ستم دیده - مَرد آهنگر - مَرد گُرد - خروشید و زد دست بر سر ز شاه - خروشان هم یرفت نیزه به دست - خروشید
و بر جست لرزان ز جای / بدرّید و بسپرد محضر به پای
فریدون
سالار نو - به سال اندکی و به دانش بزرگ / گوی، بدنژاد دلیر و سترگ - بیاورد ضحّاک را چون نوََند - همی رفت منزل به منزل چو باد - جهان پیش ضحّاک وارونه دید - برآن گُرزه گلوسر دست بُرد - از او نام ضحّاک چون خاک شد / جهان از بَدِ او همه پاک شد