در این حالت به درماندگی آموخته شده می رسیم.
مثال
داستان فیل های باغ وحش، که به راحتی رام صاحب خود هستند، همین گونه است. فیل ها را در کودکی با طناب یا زنجیر محکمی به یک پایه یا ستون، محکم می بندند. فیل نمی تواند طناب یا زنجیر را پاره بکند تا جایی که در می یابد تلاشش بیهوده است و هر کاری بکند خلاصی نخواهد داشت؛ به همی دلیل رام می شود و می آموزد که آرام باشد و دست از تلاش بردارد و هر موقع طناب به گردنش باشد فرمانبر و مطیع صاحب خود می شود؛ حتی اگر این طناب در دست یک کودک باشد.
فیل توانایی پاره کردن طناب را دارد، اما پذیرفته که ناتوان است.
این مسئله در مورد انسان از این هم بدتر است. آدمیان، با وجود توانایی، می آموزند که ناتوان هستند و تلاش آنها موقعیت را به هیچ وجه به نفع آنها تغییر نخواهد داد.
مثال
در یک آزمایش ابتدا سگ را در قفسی قرار می دهند که دو قسمت دارد. سپس در یک نیمه قفس، از زیر پای سگ به او شوک الکتریکی وارد می کنند. سگ با دریافت شوک آزار دهنده، به طرف دیگر قفس می پرد و از شوک خلاص می شود بار دوم سگ را در همان قفس قرار داده و این بار به هر دو طرف قفس شوک وارد می کنند. سگ برای فرار از شوک به طرف دیگر می پرد ولی می بیند شکوک برقرار است دوباره به طرف قبلی می پرد و میبیند دوباره شوک برقرار است. چندین بار این کار را برای رهایی از شوک انجام می دهد و درمی یابد که تلاشش بیهوده است و فایده ای ندارد. از حرکت ایستاده و تکان نمی خورد و فقط زوزه می کشد.
برای بار سوم سگ را در قفس قرار داده و مانند بار اول فقط به همان طرفی که سگ قرار دارد شوک می دهد. سگ با وجود دریافت شوک و اینکه می تواند با پرش به طرف دیگر، خود را نجات دهد، هیچ حرکتی نکرده، شوک را تحمل می کند و زوزه می کشد. (یعنی به درماندگی آموخته شده رسیده است.)
فرد احساس می کند کنترل اوضاع از دستش خارج شده است:
تهیه کننده: زهرا میرشکاری