از عهد باستان تاکنون از چین در شرق آسیا تا یونان و روم در اروپا گزارش هایی درباره عقل و تحلیل و تبیین فیلسوفان از آن وجود دارد.
یکی از کانون های اولیه عقل گرایی ، ایران باستان است که اندیشمندان آن به خردورزی و فرزانگی شهرت داشتند.
گزارش هایی مانند گزارش فردوسی در شاهنامه و برخی نقل های تاریخی و آثار مکتوب مربوط به آن دوره از چنین توجهی به عقل و خردورزی حکایت می کنند؛ به گونه ای که می توان گفت آنان هم از عقل به عنوان یک وجود نورانی و مجرد آگاه بوده اند و هم به عقل به عنوان تعقل و خردورزی و برهان اهمیت می داده اند.
در اندیشه حکیمان ایران باستان خرد با وجود آفریدگار متحد و یگانه است و آفریدگار کل جهان را با خرد و عقل رهبری می کند. آنان عقیده داشتند که « خدا براساس خرد می آفریند» و می گفتند که «مزدا» که همان خداست با خرد و اندیشه خود جهانیان و وجدان ها و خردها را آفریده است.
به نظر می رسد که این خرد و عقل که آفریده آفریننده است وجودی عقلانی است که خرد و عقل انسان پرتو و مظهر اوست. به همین سبب فردوسی که شاهنامه خود را با بیت زیر آغاز کرده در حکایات خویش از فرزانگانی خبر میدهد که از خرد و عقل بهره داشته و حکیمانه زندگی نموده اند.
به نام خداوند جان و خرد
کزین برتر اندیشه برنگذرد
در میان فیلسوفان یونان باستان هراکلیتوس از حقیقتی به نام لوگوس سخن میگوید که به معنای « عقل» است و « نطق »
هراکلیتوس به هر دو معنای عقل توجه داشته است و «کلمه» و «سخن نزد او ظهور و پرتو عقل محسوب می شوند.
عقل نزد هراکلیتوس، همان حقیقتی است که هم جهان و اشياء ظهور او هستند هم کلمات و سخن ،بنابراین از نظر هر اكليتوس اشياء ،عالم همان کلماتِ عقل و بیان علم و حکمت اویند.
پارمنیدس ، دیگر فیلسوف یونانی پیش از سقراط ، معتقد به وجود عقلی بود که عقل انسان برای فهم امور باید به آن متصل شود. افلاطون نیز به چنین عقلی ، که آن را « عقل جهانی » یا « عقل کلی» می نامید ، اعتقاد داشت و انسان را نیز دارای مراتبی از عقل می دانست.
ارسطو به عقل به عنوان قوه استدلال ،انسان توجه ویژه ای داشت و توضیح میداد که قوه عقل براساس کاری که انجام می دهد ، به عقل نظری و عقل عملی تقسیم می شود و براساس آن دانش بشری نیز دو قسم می گردد : علم نظری و علم عملی
ارسطو انواع استدلال ها را در بخش منطق آثار خود تدوین کرد؛ استدلال تجربی را از استدلال عقلی محض جدا کرد و کاربرد هر کدام را روشن ساخت.
ارسطو، انسان را با مفهوم « حیوان ناطق » تعریف کرد که در آن مقصود از نطق همان تفکر بود.
ارسطو عقل را ذاتی انسان می.دانست بدین ترتیب او تصویر روشن تری از عقل عرضه کرد.
تهیه کننده : طاهر جلالی