نصب اپلیکیشن

صفحه رسمی مای درس

اطلاع از آخرین تغییرات، جوایز و مسابقات مای درس
دنبال کردن
2 سال قبل
0

معنی واژگان درس «عشق جاودانی»:

واژه

معنی واژه

واژه

معنی واژه

صادق

راستگو، رو راست

سالخوردگی

پیری

ذکر

یاد، ورد

مکرر

تکرار شده، پیوسته

آن من

مال من

تلاوت

قرائت، خواندن

ناگزیر

به ناچار

جراحات

جراحت ها

صحیفه

کتاب

ملال انگیز

خستگی آور

بیم

ترس

علی الخصوص

به ویژه

مواقع

جمع موقع

اوایل

جمع اول

کوی

محله

برزن

محله

بانگ

فریاد

همهمه

سر و صدا

رعب انگیز

ترس آور

از سر

از روی

مهر

عشق

نگریستن

نگاه کردن

بی درنگ

بی وقفه

فرو نشست

فروکش کرد

تسکین

آرامش، آرام کردن

ژنده

کهنه و پاره

توزیع

پخش

جوایز

جمع جایزه

افسرده

اندوهگین

ستبر

کلفت

حروف

جمع حرف

خطوط

جمع خط

کرسی

صندلی

مدارس

جمع مدرسه

تأسف

افسوس

ملال انگیز

خستگی آور

در حکم

مانند

متأثّر

اندوهگین

تنبیه

گوشمالی

خدمت گزاری

انجام دادن وظیفه

قدردانی

ارج نهادن

سرگرم کردن

مشغول کردن

مستغرق

غرق شده

راضی

خرسند

رسا

بلیغ

از بر خواندن

از حفظ خواندن

قدر

اندازه

کفایت

کافی، بسنده

متنبّه

آگاه

وامی گذاردن

واگذار کردن

چیره

غلبه

مقصّر

کوتاهی کننده

ملامت

سرزنش

اهتمام

توجه

درخور

شایسته

رخصت

اجازه

مقهور

شکست خورده

معرفت

شناخت

تحریر

نوشتن

درفش

پرچم

اهتزاز درآوردن

جنباندن

مجّسم کرد

تصوّر کرد

مغلوب

شکست خورده

ترنّم

آواز خواندن

اشیا

جمع شیء

اوضاع

جمع وضع

فرسوده

کهنه

غرس

کاشتن

جان کاه

جان گداز

مصیبت

بلا

وداع

خداحافظی

ابدی

جاودانی

تحریر

نوشتن

ستبر

کلفت

می نگریست

نگاه می کرد

آمیخته

در هم کرده، مخلوط

غریب

شگفت

دریغا

افسوس

اثنا

میان

طنین

بانگ، صدا، پژواک

طنین افکند

پیچید

برخاست

بلند شد

پرمهابت

پرشکوه

با عظمت

بزرگ

الهی

خداوند من

آتش افروز

آتش افروزنده

افروختن

روشن کردن

سوز

داغ، درد

کرامت کن

ببخش

پرتوانداز

روشن کننده، روشنگر

سوز

داغ، درد

روایی

ارزش، اعتبار

جبین

پیشانی

نه

قرار بده

پرتو

روغ، روشنایی

لطف

عنایت، توجه

به

در

می باید

لازم است

عتاب

سرزنش، ملامت، تندی

مخیّله

خیال، ذهن، قوه تخیل

نواحی

جمع ناحیه، اطراف، جانب

کتابت

نوشتن، تحریر، خوشنویسی

دردْ پرورد

پرورده و به وجودآمده از درد

سجایا

جمعِ سجیّه، خوها و عادت ها

غلغله

سر و صدا، شور و غوغا و فریاد

افسرده

بی بهره از معنویت، بی ذوق و حال

عشق قدیم

همان عشق جاودانی که ازلی و ابدی است

اعلان

آشکار کردن چیزی و با خبر ساختن مردم از آن

ابهّت

بزرگی و شکوه که سبب احترام یا ترس دیگران می شود

جلی

ویژگی خطی که درشت و واضح باشد و از دور دیده شود

بیشه

زمینی که در آن به طور طبیعی گیاهان خودرو و درخت روییده باشد

داغ نهادن

نشان کردن، بنده ها و برده ها را داغ می نهادند تا با آن نشان شناخته شوند


سایر مباحث این فصل