واژه |
معنی واژه |
واژه |
معنی واژه |
ایستادگی کند |
مقاومت کند |
ناپسند |
نکوهیده، زشت |
پسندیده |
خوب، نیکو |
خودداری |
دوری، پرهیز کردن |
مکان ناامن |
جای خطرناک |
عاقبت |
سرانجام، پایان کار |
چاره جویی |
تدبیر و چاره اندیشی |
صحنه ی نبرد |
میدان جنگ |
شریفی |
بزرگواری، شرافتمندی |
نکوهیده |
زشت، ناپسند |
بی دلیل |
بدون علّت |
رُخ دهد |
اتّفاق بیفتد |
جهل |
نادانی، بی خردی |
اتّفاق |
حادثه، پیش آمد |
کمال |
آراستگی صفات، ترقّی |
||
مهارت |
ماهر بودن در کاری، زبردستی |
||
رویارویی |
رو به رویی، رو به رو شدن |
||
همنوع |
دو یا چند نفر که از یک نوع باشند |
||
شکست می خوریم |
موفّق و پیروز نمی شویم |
||
پدیده های ترسناک |
آفریده های هراس انگیز و وحشتناک |
||
تضمین می کند |
برعهده می گیرد، ضمانت می کند |
||
عقب نشینی |
ترک مواضع خود کردن، به عقب رفتن |
||
می پرهیزد |
دوری می کند، خودداری می کند |
||
متانت |
سنجیده رفتار کردن، با ادب و احترام رفتار کردن |
||
نهراسد |
نترسد، هراس نداشته باشد، بیم نداشته باشد |
||
تدبير |
اندیشیدن به منظور پیدا کردن راه حلّی برای مشکلی یا مسئله ای یا انجام دادن درست کارها، چاره اندیشی |
||
مبادا (مبادا حادثه ای برایش رخ دهد) |
نکند که؛ شبه جمله است و یک جمله به حساب می آید |