نصب اپلیکیشن

صفحه رسمی مای درس

اطلاع از آخرین تغییرات، جوایز و مسابقات مای درس
دنبال کردن
2 سال قبل
0

معنی واژگان درس «کار و تلاش»:

واژه

معنی واژه

واژه

معنی واژه

موری

مورچه ای

وزان

مخفّف و از آن

گران

بزرگ و سنگین

سعی

تلاش، کوشش

فارغ

 آسوده، راحت

به تندی

به سرعت

مُلک

سرزمین، قلمرو

سور

جشن، مهمانی

خوشتر

زیباتر، بهتر

همواره

همیشه، پیوسته

رسم

روش، شیوه

بُردباری

شکیبایی، صبر

هُشیاران

عاقلان، دانایان

گه

مُخَفَّف گاه

عاقل

دانا، عالِم

بینا

آگاه، هوشیار، بیننده

اینک

حالا، الآن

پیشگاه

صحن و سرای، عمارت

معیّن کرد

مشخّص کرد

پُر مهر

پُر از عشق و محبّت

اثرگذار

مؤثّر ، تأثیر گذار

ماندگار

پایدار، ماندنی

ناگزیر

ناچار

یاور

یاری کننده

مهرگان

پاییز، اوایل پاییز

عزم

قصد، اراده، آهنگ

مردم عادی

عامه ی مردم

اخترشناسی

ستاره شناسی، نجوم

حکمت

دانش، علم و معرفت

خردمندانه

عاقلانه

چه بسا

بسیار، فراوان

پرسشگر

سؤال کننده، پُرسنده

هوشمندی

آگاهی، خردمندی

به سبب

به علّت، به خاطر

سکّه

پول فلزی

صادق

راستگو، درستکار

دینار

سکّه ی طلا

ناپسند

نکوهیده، زشت

سال های سال

سال های بسیار

صمیمی

بسیار نزدیک

هم نشین

دوست، هم صحبت

بَر کرده اند

بلند کرده اند

ضمیر

باطن، درون

لطف

مهربانی، رحمت

رحمت

لطف و مهربانی

غافلان

نادانان، ناآگاهان

معرفت

شناخت، علم، دانش

بپروَر

پرورش بده

پژوهش

تحقیق و جست و جو

رانده شد

اخراج شد، دور شد

نیک

خوش، خوب، پسندیده

پرتو

روشنایی، درخشش نور

حضور یافته ام

مشرّف شده ام، آمده ام

فراز و نشیب

بالا و پایین، سختی و خوشی

رحمت حق بر آنان باد

درود و لطف خدا بر آنان باد

شوق آموختن

علاقه و اشتیاق به یاد گرفتن

از بَر کردم

حفظ کردم، به حافظه سپردم

زمزمه ی محبّت

صدا و آواز عشق و محبّت

میازار

اذیت نکن، آزار نرسان

عالمان

دانایان، خردمندان، عاقلان

خاکدان

دنیای خاکی، این جهان

دیار

سرزمین، ناحیه، طرف و سمت

رو گردان نبوده ام

بی توجّه و بی علاقه نبوده ام

مَلِک

پادشاه، در این جا یعنی خداوند

مسکین

بینوا، بیچاره، نیازمند، تهیدست

کسب علم و معرفت

به دست آوردن علم و دانش

مهارت

ماهر بودن در کاری، زبردستی

حساب کردن

شمردن، جمع و تفریق کردن ریاضی

در دل داشت

قصد و نیّت داشت که به خانه ی کعبه برود

پس از درگذشت مادر

بعد از فوت و مُردن مادر

راهزنی

غارتگری مسافران در راه ها، دزدی کردن

دست به راهزنی نزنم

دزدی نکنم، اقدام به دزدی نکنم

خاکیان

اهل خاک، مردم، انسان ها

کامکاری

نیک بختی، خوش بختی، پیروزی

قناعت

قانع بودن، به حقّ خود بسنده کردن

توشه

خوراک اندک یا خوراک برای مدت معیّنی به ویژه آذوقه ی سفر

گنج

گوهرها و سکه ها و چیزهای قیمتی که در زیر خاک دفن کنند

عزم سفر به هند کرد

قصد سفر به هند کرد، تصمیم گرفت به هند، سفر کند

بدگویی حسودان

بد گفتن و به زشتی یاد کردن انسان های حسود

نان آور خانه

کسی که وسایل زندگی خانواده را فراهم می کند

کاه

علف خشک که آن را کوبیده و نرم کرده باشند

خونابه خوردن

رنج بسیار کشیدن، سختی ها را تحمل کردن، عذاب کشیدن

پیرایه

آنچه سبب زیبایی چیزی شود، ابزار آراستن، زیور و زینت

سلیمان

نام یکی از پیامبران الهی که بر حیوانات، جن و انسان ها فرمانروایی می کرد

تدبیر

اندیشیدن به منظور پیدا کردن راهِ حلی برای مشکلی یا مسئله ای یا انجام دادن درست کارها، چاره اندیشی

خوارزم

نام سرزمینی که ابوریحان در آن زندگی می کرد؛ اشاره به حکومت خوارزمشاهیان هم دارد

جایگاه (به این جایگاه با ارزش)

مقام، رُتبه، درجه

توشه (توشه ی سفر من است)

خوراک اندک یا خوراک برای مدّت معیّنی، به ویژه آذوقه ی سفر

پیران (پیران و بزرگان ما گفته اند)

انسان های بزرگ و با تجربه

سخت (سخت علاقه مند بودم)

بسیار، خیلی

شدم (من نیز همراه او شدم)

رفتم

دانستم (دانستم که ما برای خوردن و خفتن)

فهمیدم، دریافتم

سراسر (در سراسر عمرم)

تمام، همه

آداب (آداب روبه رو شدن)

رسم، روش، شیوه

مكتب (در شش سالگی به مکتب رفتم)

مدرسه، دبستان


سایر مباحث این فصل