درسنامه کامل عربی دهم انسانی
تعداد بازدید : 383.2kخلاصه نکات عربی دهم انسانی - درسنامه شب امتحان عربی دهم انسانی - جزوه شب امتحان عربی دهم انسانی نوبت اول
معنی متن درس اول
فصل 1 : ذاكَ هوَ اللّٰهُ
متن و معنی درس
ذاكَ هوَ اللهُ
او همان خداست.
اُنْظُرْ لِتِلْكَ الشَّجَرَه ذاتِ الْغُصونِ النَّضِرَه.
کَيفَ نَمَتْ مِنْ حَبَّةٍ وَ کَيفَ صارَتْ شَجَرَه
فَابْحَثْ وَ قُل مَنْ ذَاالَّذي يُخْرِجُ مِنهَا الثَّمَرَه
به آن درخت ِدارای شاخه های تر و تازه نگاه کن.
چگونه از دانه ای رشد کرد و چگونه درختی شد؟
پس جستجو کن و بگو چه کسی از آن میوه بیرون می آورد (پدیدمی آورد)؟
وَ انْظُرْ إِلَی الشَّمسِ الَّتي جَذوَتُها مُسْتَعِرَه
فيها ضياءٌ وَ بِها حَرارَةٌ مُنتَشِرَه
مَنْ ذَا الَّذي أَوْجَدَها في الْجَوِّ مِثلَ الشَّرَرَه
و به خورشیدی که پاره آتش آن فروزان است نگاه کن.
نور و روشنی درآن است و به وسیله آن، گرما و حرارت پراکنده است.
چه کسی آن را در فضا مانند اخگر و پاره آتش پدید آورده است؟
ذاكَ هوَ اللّٰهُ الَّذي أَنعُمُهُ مُنهَمِرَه.
ذو حِکمَةٍ بالِغَةٍ وَ قُدرَةٍ مُقتَدِرَه
اُنْظُرْ إِلَی اللَّيلِ فَمَنْ أَوْجَدَ فيهِ قَمَرَه
او همان خداوندی است که نعمت هایش ریزان و روان است.
دارای حکمت و تدبیری کامل و نیروی توانمند است.
به شب نگاه کن پس چه کسی ماهش را در آن پدید آورد؟
وَ زانَهُ بِأَنْجُمٍ کَالدُّرَرِ الْمُنتَشِرَه
وَ انْظُرْ إِلَی الْغَيمِ فَمَنْ أَنزَلَ مِنْهُ مَطَرَه
فَصَيَّرَ الْاَرضَ بِهِ بَعْدَ اغْبِرارٍ خَضِرَه
و آن (شب) را با ستارگانی مانند مرواریدهای پراکنده زینت داد؟
و به ابر نگاه کن پس چه کسی از آن بارانش را نازل کرد؟
و زمین را پس ازتیره رنگی (غبار آلودگی) سرسبز ساخت؟
وَ انْظُرْ إِلَی الْمَرْءِ وَ قُل مَنْ شَقَّ فيهِ بَصَرَه.
مَنْ ذَا الَّذي جَهَّزَهُ بِقُوَّةٍ مُفْتَکِرَه
ذاكَ هوَ اللّٰهُ الَّذي أَنعُمُهُ مُنهَمِرَه
و به انسان بنگر و بگو چه کسی بينايی را در او پديد آورده است؟(شکافت)
چه کسی اورا به نیرویی انديشمند مجهّز کرد؟.
آن همان خدايی است که نعمتهايش ريزان است.

- آزمون آنلاین تمامی دروس پایه انسانی
- گام به گام تمامی دروس پایه انسانی
- ویدئو های آموزشی تمامی دروس پایه انسانی
- گنجینه ای از جزوات و نمونه سوالات تمامی دروس پایه انسانی
- فلش کارت های آماده دروس پایه انسانی
- گنجینه ای جامع از انشاء های آماده پایه انسانی
- آموزش جامع آرایه های ادبی، دستور زبان، قواعد زبان انگلیسی و ... ویژه پایه انسانی
اقسام کلمه
فصل 1 : ذاكَ هوَ اللّٰهُ
اقسام کلمه در زبان عربی
کلمه در زبان عربی بر سه نوع است: اسم، فعل و حرف.
اسم
کلمه ای است که بر معنایی مستقل دلالت کند بدون اینکه مقرون به زمان باشد؛ مانند: الطالب (دانش آموز)، الشجرة (درخت)
فعل
کلمه ای است که بر حالت یا کاری در یکی از زمانهای گذشته، حال یا آینده دلالت کند؛ مانند: كتب (نوشت)، يَكْتُبُ (می نویسد)، سَوفَ يَكْتُبُ (خواهد نوشت) حرف: کلمه ای است که معنای مستقلی ندارد و باید با اسم یا فعل همراه باشد؛ مانند: من (از)، في (در)
مهمترین علامتهای اسم
۱- داشتن «آل»
مثال
العلم
۲-داشتن «تنوین»
مثال
عالم، عالماً، عالم
۳- «مضاف» واقع شدن
مثال
کتاب الطالب
1 حرف «آل» باید قابلیت جدا شدن از کلمه را داشته باشد؛ مانند «الکتاب» (آل + کتاب) ولی اگر حرف «آل» جزء کلمه باشد علامت اسم محسوب نمی شود؛ مانند: «الهم» که فعل ماضی است.
2 هر اسمی می تواند تنها یکی از علامتهای مذکور را داشته باشد. همچنین اسم های دیگری نیز وجود دارد که فاقد این علامتها است؛ مانند: اسم إشاره، اسم استفهام و ضمائر که در ادامه به آن خواهیم پرداخت. البته اسمهای مثنی و جمع مذکر سالم هم تنوین نمی گیرند.
از نشانه های دیگر اسم، تاء گرد (ة - ة) است و یا اینکه بعد از حرف «یا» می آید.
در کدامیک از عبارتهای زیر اسم وجود ندارد؟
الف الدُّنْيا مَزرَعَةُ الآخِرَةِ.
ب النوم أَنَّ المَوتِ.
ج سَلِّمُوا ثُمَّ اجْلِسُوا
د جمالُ العِلْمِ نَشْرُهُ.
در گزینه «ج» «سَلِّمُوا» و «اجْلِسُوا» فعل امر و «ثم» حرف است و در سایر گزینه ها همه کلمات اسم هستند؛ لذا جواب صحیح گزینه «ج» می باشد.
كم فعلاً يُوجد في العبارة التالية؟
لا تَقْتُلُوا يُوسفَ وَ الْقُوهُ في البِئرِ ثُمَّ قُولُوا لِأَبِيكُمْ أَكَلَهُ الذِّئب.
الف ثلاثة
ب أربعة
ج خمسة
د ستة
کلمات - لا تقتلوا، القوا، قولوا و أکل، فعل هستند لذا جواب صحیح گزینه «ب» است.
حروف معانی و حروف هجا
فصل 1 : ذاكَ هوَ اللّٰهُ
حروف معانی و حروف هجاء (الفبا)
همانگونه بیان شد حرف یکی از اقسام کلمه است که در زبان عربی به آن حروف معانی گفته می شود اما حروفی که کلمات از آن تشکیل میشود در زبان عربی حروف هجاء و در زبان فارسی حروف الفبا نامیده می شود.
حروف هجاء در زبان عربی ۲۸ حرف است به نام هر یک از این حروف توجه کنید: ا (همزه) - باء - تاء - ثاء - جيم - حاء - خاء - دال - ذال - راء - زاء - سين - شين - صاد - ضاد - طاء - ظاء - عين - غين - فاء - قاف - كاف - لام - ميم - نون - هاء - واو - ياء.
چهار حرف گ ، چ ، پ ، ژ (گچ پژ) در عربی نوشتاری (فصیح) وجود ندارد.
علامتها
علامتهای (ــــَــــــــِـــــــــُـ) را در کلمات عربی می بینید عناوین این علامتها را نیز یاد بگیرید:
فتحه (ــَـ) ، کسره (ــِـ) ، ضمّه (ــُـ)
تنوین نصب (ــًـ) ، تنوین جر (ــٍـ) ، تنوین رفع (ــٌـ)
علامت سکون ( -ْ )
تقسیم اسم بر مبنای مذکّر و مؤنّث
مذکّر:
اسمی که بر جنس نر دلالت کند؛ مانند: محمد، الرجل (مرد) و یا مانند جنس نر با آن برخورد شود؛
مثال
الجبل (کوه)
مؤنّث:
اسمی که بر جنس ماده دلالت کند؛ مانند: فاطمة، المرأة (زن) و یا مانند جنس ماده با آن برخورد شود
مثال
الشجرة (درخت)
مهمترین علامت اسمهای مؤنث تاء مربوطة (گرد، مدوّرة) است؛ مانند: التلميذة بدانیم اسمهای مؤنث گاهی بدون علامت تأنیث می آید؛ مانند:
مریم و زینب.
در کدامیک از عبارت های زیر اسم مؤنث وجود ندارد؟
الف يا بنتي، التسمي للحياة
ب إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ .
ج قسمْتَ مَزْرَعَتَنَا إِلَى نِصْفَينِ
د إضاعَةُ الفُرْصَةِ غُصَّةٌ .
در گزینه « الف » « بنت و الحياة » ، در گزینه « ج » « مزرعه » و در گزینه « د » همه کلمات مؤنث هستند؛ لذا گزينه « ب » درست است. (إخوة، جمع مكسر أخ است.)
أي كلمة تكون مؤنثةً معنوية ؟
الف الإيمان
ب الحَسَدُ
ج الحطب
د النار
در عبارت مزبور دو فعل وجود دارد يأكل و تأكل که فعل تأكل مؤنث است. لذا كلمه« النار » که بعد از آن آمده قاعده انجام دهنده کار است و با آن مطابقت می کند اما چون علامت تأنيث ندارد مؤنث معنوی است.
تقسیم اسم از لحاظ عدد
فصل 1 : ذاكَ هوَ اللّٰهُ
تقسیم اسم از لحاظ عدد
مفرد
اسمی که بر يك فرد ، يا يك چيز دلالت کند و علامت خاصی ندارد
مثال
المؤمن (یک مرد با ایمان ) ، المؤمنة ( یک زن با ایمان ) .
مثنى
اسمی که بر دو فرد ، یا دو چیز دلالت کند و دو علامت دارد ؛ « ان » ، « بن » ؛
مثال
المؤمنان ، المؤمنين ( دو مرد مؤمن ) ، المؤمنتان ، المؤمنتين ( دو زن مؤمنة ) .
جمع
اسمی که بر بیش از دو فرد ، یا دو چیز دلالت نماید و بر دو نوع است ؛
1- جمع سالم :
الف)جمع مذکر سالم :
دو علامت دارد ؛ « ون » و «بن «
مثال
المؤمنون و المؤمنين ( مردان با ایمان ) .
ب) جمع مؤنث سالم :
یک علامت دارد ؛ «ات«
مثال
المؤمنات ( زنان با ایمان ) .
2-جمع مکسر یا تکسیر :
علامت خاصی ندارد و از شکسته شدن حروف آن کلمه ساخته می شود ؛
مثال
المسجد » ( جمع تكسير : المساجد ) .
۱ تاء گرد ( ة ) در مثنی به تاء کشیده ( ت ) تبدیل می شود ؛ مانند : « الجنة » « الجنتان » ، «الجَنَّتَيْنِ»
۲ تاء تأنيث در جمعهای مؤنث سالم حذف می شود اما در برگرداندن آن به مفرد باید تاء تأنيث را به کلمه برگردانیم ؛ مانند : « المؤمنة » ( جمع مؤنث - «المؤمنات » )
و « المسلمات » (مفرد : «المسلمة(«
3 حرکت در نون مثنی کسره ( ِ ) و در جمع مذکر فتحه( َ) می باشد ؛ مانند : المؤمنَينِ والمؤمنينَ .
۴ برخی از کلمات آخرشان شبیه مثنی است اما آنها مثنی نیستند ؛ مانند : دَوَران ، عَطشان ، إيمان ، أمين و.....
5 گاهی در انتهای کلماتی که جمع مکسر هستند علامتی شبیه نشانه های جمع سالم دیده می شود اما به دلیل ناقص شدن کلمه با حذف این علامتها سالم نبودن آن کلمات برای ما روشن می گردد ؛ مانند : « أبيات ، مَساكين ، مَيادين ، مضامین » که جمع مکسر « بَيْت ، مِسكين ، مَيَدان و مَضُمُون » هستند .
اسم اشاره
در زبان عربی همانند زبان فارسی برای اشاره به کسی یا چیزی از اسم اشاره استفاده میشود که آنها را در جدول زیر ملاحظه می کنید
برای اشاره به جمع غیر عاقل ( حيوانات ، أشياء و .... ) از اسم اشاره مفرد مؤنث استفاده می شود
مثال
هذه الحدائق جميله . این باغها زیباست
بنابر اين اسم إشارة جمع ( هؤلاء و أولئك ) فقط برای اشاره به جمع عاقل به کار برده می شود
مثال
هؤلاء اللاعبون ، فائزون في المسابقات این بازیکنان در مسابقات پیروز هستند .
چنانچه کلمه ای که بعد از اسم اشاره می آید دارای « آل » باشد اسم اشاره به صورت مفرد ترجمه شده و کلمه یا کلمات بعد از آن جمله را کامل می کنند
مثال
هؤلاء الطالبات ، ناجحات في مُسابَقَةِ حِفْظِ القرآن این دانش آموزان در مسابقه حفظ قرآن موفق هستند .
در کدام گزینه جمع سالم و یا جمع مکسر وجود ندارد ؟
الف خَيْرُ الْأُمُورِ أَوْسَطُها
ب عَداوَةُ الْعَاقِلِ خَيْرٌ مِنْ صَدَاقَةِ الْجَاهِلِ
ج أولئك المجاهدون ، صابرون
د في كتبِ الْقِصَصِ عِبَرٌ للأطفال
جواب در گزینه «الف » « الأمور » جمع مکسر در گزینه « ج » « المجاهدون و صابرون » ، جمع مذكر سالم . در گزینه « د » « القصص » و « الأطفال » جمع مكشر هستند ؛ لذا گزینه « ب » درست می باشد .
في أي الأجوبة تكون الـ « تاء » من الحروف الأصلية للكلمة ؟
أ أبيات
ب آلات
ج حاسبات
د لحظات
در گزینه « أ » اگر « ات » را برداریم و « تاء » تأنيث به آن اضافه كنيم كلمه « أبية » نمی تواند مفرد « أبيات » به معنای بیتها باشد چون ناقص است اما در گزینه های دیگر چنین اتفاقی نمی افتد با توجه به اینکه « تاء » تأنيث را به مفرد آن می افزاییم « آلة ، حاسبة ، لحظة » ، لذا « ت » در « أبيات » جزء ریشه کلمه است .
عين الخطأ:
أ لهؤلاء النساء أطفال صغیره اینان زنانی هستند که کودکان کوچکی دارند .
ب جائزة اولئك التلاميذ ذهاب إلى المحتف جایزه آن دانش آموزان رفتن به موزه است .
ج لم يُخرج المعلم هؤلاء الطلاب حتى الآن : معلم تاکنون این دانش آموزان را اخراج نکرده است .
د نجاة المؤمن في أداء هذه الأعمال نجات مؤمن در انجام این کارها است .
در گزینه « أ » مشار إليه يعنى « النِّساءِ » دارای « آل » است بنابر این اسم اشاره باید به صورت مفرد ترجمه شود و ادامه جمله آن را تکمیل کند این زنان کودکان کوچکی دارند .

- آزمون آنلاین تمامی دروس پایه انسانی
- گام به گام تمامی دروس پایه انسانی
- ویدئو های آموزشی تمامی دروس پایه انسانی
- گنجینه ای از جزوات و نمونه سوالات تمامی دروس پایه انسانی
- فلش کارت های آماده دروس پایه انسانی
- گنجینه ای جامع از انشاء های آماده پایه انسانی
- آموزش جامع آرایه های ادبی، دستور زبان، قواعد زبان انگلیسی و ... ویژه پایه انسانی
ضمیر
فصل 1 : ذاكَ هوَ اللّٰهُ
ضمیر
ضمیر کلمه ای است که جانشین اسم میشود و خود نیز یکی از اسمها به حساب می آید ولی نشانه هایی ذکر شده برای اسم را ندارد . ضمیر بر چهار نوع است . دو نوع از ضمائر را که پیشتر خوانده ایم در اینجا ملاحظه می کنید:
۱ ضمیر منفصل معمولاً در ابتدای جمله می آید و ضمیر متصل بعد از کلمه آمده و به آن می چسبد .
۲ چنانچه حرف ما قبل ضمائر متصل « ه - هما - هم - هن » ساکن یا مکسور باشد ، ضمائر مذکور به صورت « ه - هما - هم - هن » آورده می شوند ؛ مانند : بِهِمْ ، عَلَيْهِمْ .
کدام ضمائر برای تکمیل جاهای خالی عبارت زیر مناسب است ؟ أیُّها الطُلّابُ....، قرَاتُم دروسـ ...
أ هي - ها
ب نحن - نا
ج أنتُمْ - كم
د هُمْ - هُمْ
با توجه به کلمه « الطلاب » که جمع مکسر کلمه « الطالب » است و فعل « قرأتُم » که جمع مذکر مخاطب است گزینه « ج » برای جاهای خالی مناسب می باشد . شباهتهایی که بین ضمائر ، اسمها و افعال وجود دارد ما را در انتخاب آنها کمک می نماید ؛ مانند شباهت ضمائر به فعل ماضی أنتَ قرأتَ دُرُوسَك ، أَنْتُمْ قَرَأْتُمْ دُرُوسَكُمْ و ...... و مانند شباهت اسمهای مثنی و جمع مذکر سالم به فعل مضارع : الطالبان يَذْهَبَانِ ، الطالبتان تَذْهَبَانِ ، الطالبون يَذْهَبُونَ و ......
عين الضمائر المتصلة في العبارة التالية : (
» أنت يا أيتها التلميذة التي اجْتَهَدْتِ فِي دُروسِكِ ، اعْتَزِلي عَنِ الرذائلِ فَهِيَ مُهْلِكَةٌ لَكِ «
أ ها - ت - ك - ي
ب أنت - ك - ي - ك
ج ها - ك - ي - ي
د ت - ك - ي - ك
» ها » در « اینها » ضمیر نیست ، حرف است و « أنت » ضمیر منفصل است لذا جواب گزینه « د » است .
وزن در کلمات عربی
فصل 1 : ذاكَ هوَ اللّٰهُ
وزن در کلمات عربی
زبان عربی زبانی اشتقاقی است یعنی از یک کلمه ، کلمه های دیگری ساخته می شود مانند کلمه « علم » که از آن کلماتی چون عالم ، علوم ، أعلم ، علامه و .... ساخته میشود لذا شناخت وزن کلمات می تواند ما را در تشخیص و یا ایجاد انواع کلمه یاری نماید برای تعیین وزن یک کلمه بهترین راه این است که ابتدا آن کلمه را بخش نماییم ، سپس وزن آن را بیاوریم ؛ حروفی که در مقابل « ف ، ع ، ل » قرار می گیرد به عنوان حروف اصلی (ریشه) و حروفی که عیناً تکرار می شود به عنوان حروف زائد در آن کلمه تعیین می گردد
مثال
به اولین حرف اصلی چون در مقابل حرف « ف » قرار می گیرد « فاء الفعل » ، به دومین حرف اصلی چون در مقابل حرف « ع » قرار میگیرد « عین الفعل » و به سومین حرف اصلی چون در مقابل حرف « ل » قرار می گیرد « لام الفعل » می گویند .
در کدام گزینه تمام کلمات از یک ریشه (حروف اصلی) نیستند؟
أ حاكم ، محکوم ، حكيم
ب عليم ، تعليم ، أعلم
ج عالم ، معلوم ، يعمل
د ضارب ، مضروب ، يَضْرِبُ .
در گزینه « ج » کلمات « عالم و معلوم » از حروف اصلی « ع ل م » و کلمه « يعمل » از حروف اصلی « ع م ل » می باشد ؛ لذا جواب گزینه « ج » است .
عین حرف « نون » ليست من الحروف الأصلية للفعل :
أانْكَسَرَ الإناء الزجاجي بيد الطفل غفلةً!
ب رائحة الأزهار الطَّيِّبَةِ انْتَشَرَتْ في ساحة دارنا !
ج انْتَخَبْتُ خَمْسَ مَقالاتٍ مِنْ بَين عَشْرَةِ كُتُبِ لِمُطالعتي!
د قال الله تعالى انْعَمْتُكَ بأكثر من مائتي نعمة ، فلماذا لا تَشْكُرُني
برای بدست آوردن حروف اصلی باید وزن را بشناسیم ؛ فعل « انْكَسَرَ » در جمله اول بر وزن « انْفَعَلَ » حروف « کسر » در برابر حروف اصلی « فعل » قرار می گیرد لذا « نون » جزء حروف زائده و جواب گزینه است ، اما فعلهای « انْتَشَرَ و انتخب » در جمله دوم و سوم بر وزن « افتعل » ، به ترتیب حروف اصلی « نشر و نخب » در برابر حروف اصلی « فعل » قرار می گیرند لذا « نون » جزء حروف اصلی کلمه است ؛ علت اینکه چرا فعل « انْكَسَرَ » بر وزن « انْفَعَلَ » و فعلهای « انتشر و انتخب » بر وزن « افتعل » آمده این است که در فعلهای دوم و سوم بعد از « ان » حرف « ت » آمده ، لذا بر وزن « افتعل » می باشد که در وزن هم بعد از « اف » حرف « ت » آمده است ، اما در فعل اول اینچنین نیست و در جمله چهارم فعل « أنعم » بر وزن « أفعل » و فعل « يشكر » بر وزن « يفعل » حروف اصلی آنها به ترتیب « نعم » و « شکر » می باشد .
اقسام فعل
فصل 1 : ذاكَ هوَ اللّٰهُ
أقسام فعل
ماضی ( ماضی ساده ) :
فعلی که بر انجام کار یا پدید آمدن حالت در زمان گذشته دلالت کند
مثال
ذَهَبَ ( رفت ) .
مضارع :
فعلی که بر انجام کار یا پدید آمدن حالت در زمان حال و یا آینده دلالت کند
مثال
يَذْهَبُ ( می رود )
امر :
فعلی که توسط آن ایجاد فعل در آینده طلب می شود
مثال
اِذْهَبْ ( برو ) .
روش ساختن فعل امر
فعل امر از فعل مضارع مخاطب به ترتیب زیر ساخته میشود :
۱-حرف مضارعه یا همان ( ت ) را از اول فعل حذف میکنیم .
۲-چنانچه بعد از حذف حرف مضارعه ، حرف بعدی ساکن باشد ، از آنجایی که کلمات ابتداء به سکون خوانده نمی شوند به اول آن همزه ( أَ- إِ - أُ - أ - اَ - اِ - اُ ) می افزاییم و حرکت آن را با توجه به حرکت دومین حرف اصلی فعل ( عین الفعل ) به صورتی که توضیح داده میشود قرار می دهیم
توضیح اگر دومین حرف اصلی فعل ( عين الفعل ) حركت ضمه ( ُ ) داشته باشد حرکت همزه را ضمه ( اُ ) و اگر دومین حرف اصلی فعل ( عين الفعل ) حرکت فتحه ( َ ) یا کسره ( ِ ) داشته باشد به همزه حرکت کسره ( إِ - اِ ) می دهیم .
۳-آخر فعل را به شکلی که توضیح داده میشود مجزوم میکنیم .
توضیح در اولین صیغه مخاطب از فعل مضارع به جای ضمه ( ُ ) علامت سکون ( ْ ) قرار می دهیم و در بقیه صیغه ها حرف نون را از آخر آن حذف میکنیم بجز صيغة جمع مؤنث ؛ زیرا نون جمع مؤنث نون ضمیر است و حذف نمی شود
مثال
تَجْلِسُ ( اِجْلِسْ ) ، تَجْلِسُونَ ( اِجْلِسُوا ) ، تَجْلِسْنَ ( اِجْلِسْنَ ) ، تَخْرُجُ ( أُخْرُجْ ) ، تَخْرُجْنَ (أُخْرُجْنَ )
علاوه بر فعل های مذکور فعل های دیگری نیز وجود دارد که از فعل ماضی و یا مضارع ساخته میشود ؛ از جمله : ماضی منفی ( ما ) + ماضی : با آمدن حرف « ما » بر سر فعل ماضی ، فقط معنای آن منفی می شود ؛ مانند : ما ذَهَبَ : نرفت .
ماضی استمراری ( كان + مضارع ) : با آمدن فعل « كان » بر سر فعل مضارع این فعل به زمان ماضی استمراری ( می + بن ماضی + شناسه ) ترجمه میشود
مثال
كان يَذْهَبُ : می رفت .
نهی
با آمدن حرف « لا » بر سر فعل مضارع آخر این فعل همانند آخر فعل امر مجزوم می گردد و به صورت نهی ( ن + بن مضارع + شناسه ) ترجمه میشود
مثال
لا تَذهبْ : نرو
نفی ( مضارع منفی ) :
با آمدن حرف « لا » بر سر فعل مضارع فعل مضارع فقط به صورت منفی ترجمه می شود و در اعراب آن تغییری ایجاد نمی شود
مثال
لا تَذهبُ : نمی روی
مستقبل
که با آمدن حرف « س » و « سوف » بر سر فعل مضارع این فعل به صورت آینده ترجمه می شود ؛ مانند : سَيَذْهَبُ : خواهد رفت ، سوف اكتب : خواهم نوشت .
۱ اگر انجام دهنده کار مثنی یا جمع باشد فعلی که قبل از آن می آید همیشه مفرد است ولی به صورت مثنی یا جمع ترجمه میشود
يَذْهَبُ الطلاب إلى سفرة علمية : دانش آموزان به سفر علمی می روند .
و چنانچه فعل بعد از انجام دهنده کار بیاید با آن مطابقت می کند
المؤمِنونَ يَصْدُقُونَ وَ لا يكذبون في الحياة : مؤمنان راست می گویند و در زندگی دروغ نمی گویند
۲ هر کلمه ای که قبل از آن یکی از حروف « قد » ، « لم » ، « س » و یا « سوف » باشد حتماً فعل است .
۳ اگر در آخر فعلی حروف « ت » یا ضمائر « ت » ، « تما » ، « ثُمَّ » ، « تن » ، « ت » و « نا » بیاید حتماً « فعل ماضی » است و فعل مضارع نیز با یکی از حروف « ب » ، « ت » ، « ا » ، « ن » آغاز می شود .
جدول تصریف فعل «کانَ»:
أ أحب إديسون علم الكيمياء في صغره.
ب السفينة انكسَرَتْ قَليلاً وَلَكِنها ما غَرِقَتْ .
ج الجيران يجلِسانِ عَلَى الْيَمِينِ .
د أولئك الجاراتُ يَرْجِعْنَ مِنَ الضيافة .
در گزینه « ج » کلمه « الجيران » جمع مکسر « الجار » است و فعلی که بعد از آن می آید باید جمع مذکر (يَجْلِسُونَ) باشد لذا فعل « يَجْلِسَانِ » که مثنی مذکر غائب است درست نمی باشد.
فعل مناسب برای عبارت « سَمِعْتُ رجالاً . َعن يوسُف » کدام است ؟
أ تَتَحَدَّثُونَ
ب يَتَحَدَّثُونَ
ج يَتَحَدَّثُ
د تَتَحَدَّتُ
كلمه « رجالاً » جمع مكسر « رجل » است و فعلی که بعد از آن می آید باید جمع مذکر باشد ؛ و از آنجایی که فعل به همراه اسم آمده است باید از سوم شخص جمع استفاده کنیم یعنی صيغة جمع مذكر غالب (يَتَحَدِّلُونَ )
عين الصحيح للفراغ : كلكم . خبر انتصار مقاتلي الإسلام
أ سمعنا
ب سَمِعْتُمْ
ج سَمِعْنَ
د سَمِعْتُن
ضمير « كلكم » در عربی جمع مذکر مخاطب ( للمخاطبين ) است ، بنابر این فعلی را انتخاب می کنیم که همین صیغه باشد یعنی گزینه « ب »

- آزمون آنلاین تمامی دروس پایه انسانی
- گام به گام تمامی دروس پایه انسانی
- ویدئو های آموزشی تمامی دروس پایه انسانی
- گنجینه ای از جزوات و نمونه سوالات تمامی دروس پایه انسانی
- فلش کارت های آماده دروس پایه انسانی
- گنجینه ای جامع از انشاء های آماده پایه انسانی
- آموزش جامع آرایه های ادبی، دستور زبان، قواعد زبان انگلیسی و ... ویژه پایه انسانی
اعداد اصلی و ترتیبی
فصل 1 : ذاكَ هوَ اللّٰهُ
اعداد اصلی
به عددهای واحد ( يك )
اثنان و اثْنَيْنِ ( دو )
ثلاث ( سه )
أربع ( چهار )
خَمْس ( پنج )
ست ( شش )
سبع ( هفت )
ثماني ( هشت )
تسع ( نه )
عَشْر ( ده )
أحدَ عَشَرَ ( يازده )
إثنا عَشَرَ و اثْنَيْ عَشَرَ ( دوازده ) اعداد اصلی می گویند.
أعداد ترتیبی
به عددهای الأول ( یکم )
الثاني ( دوم )
الثالث ( سوم )
الرابع ( چهارم )
الخامس ( پنجم )
السادس ( ششم )
السابع ( هفتم )
الثامن ( هشتم )
التاسع ( نهم )
العاشر ( دهم )
الحادِي عَشَرَ ( يازدهم )
الثاني عشر ( دوازدهم ) أعداد ترتیبی می گویند .
مؤنث این اعداد به شکل ذیل است :
أعداد أصلى :
واحدة ( يك )
اثْنَتَانِ و اثْنَتَيْنِ ( دو )
ثلاثة ( سه )
أربعة ( چهار )
خَمْسَة ( پنج )
ستة ( شش )
سَبْعَة ( هفت )
ثمانية ( هشت )
تسعة ( نه )
عَشَرَة ( ده )
إحْدَى عَشَرَة ( يازده )
اثنتا عشرة و اثنتي عشرة ( دوازده )
أعداد ترتيبي :
الأولى ( يكم )
الثانية ( دوم )
الثالثة ( سوم )
الرابعة ( چهارم )
الخامسة ( پنجم )
السادسة ( ششم )
السابعة ( هفتم )
الثامنة (هشتم )
التاسعة ( نهم )
العاشرة ( دهم )
الحادية عشرة ( يازدهم )
الثانية عَشَرَة ( دوازدهم )
ساعت،رنگها،فصلها
فصل 1 : ذاكَ هوَ اللّٰهُ
ساعت
برای اعلام ساعت از اعداد ترتیبی استفاده می شود اما به صورت اصلی ترجمه می شود
مثال
كَمِ السَّاعَةُ الآنَ ؟ التَّاسِعَةُ تماماً . ( الآن ساعت چند است ؟ )
الخامسة تماماً (پنج تمام )
الواحِدَةُ وَ الربع(یک و ربع)
الثَّامِنَةُ وَالنِّصْفُ(هشت و نیم )
السَّادِسَةُ إِلَّا رُبعاً( یک ربع مانده به شش)
رنگها
معمولاً رنگها در زبان عربی در مذکر بر وزن افعل و مؤنث بر وزن فعلاء می آید :
أزرق - زرقاء ( آبي ) ، أخضر - خضراء ( سبز ) ، أصْفَر - صفراء ( زرد ) ، أبيض - بيضاء ( سفيد ) ، أسود - سوداء ( سياه ) ، أَحْمَر - حمراء ( قرمز ) .
فصلها
الربيع ( بهار ) ، الصيف ( تابستان ) ، الخريف ( پاییز ) ، الشتاء ( زمستان ) .
ایام هفته
السبت ( شنبه ) ، الأحد ( يكشنبه ) ، الإثنين ( دو شنبه ) ، الثلاثاء ( سه شنبه ) ، الأربعاء ( چهار شنبه ) . الخميس ( پنج شنبه ) ، الجمعة ( جمعه ) .
کلمات پرسشی
فصل 1 : ذاكَ هوَ اللّٰهُ
کلمات پرسشی
در زبان عربی به کلمات پرسشی اسم یا حرف استفهام می گویند که به نمونه هایی از آنها و پاسخ مناسب به این کلمات اشاره می گردد
جواب صحیح سؤال « كَمْ قُل في بداية سُورِ القرآن ؟ » کدام گزینه است ؟
أأربعة
ب أربعة
ج سَبْعَة
د عَشْرَة
با توجه به اینکه چهار سوره از سوره های قرآن کریم با کلمه « قل » شروع می شود . گزینه « ب » یعنی عدد چهار » را انتخاب می کنیم
جواب صحیح سؤال « كَمِ السَّاعَةُ الآنَ ؟ » کدام گزینه است ؟
أالثَّالِثَةُ وَ الرُّبع
ب الثَّالِثَةُ إِلَّا رُبعاً
ج الوَاحِدَةُ وَ الرُّبع
د الوَاحِدَةُ إِلَّا رُبعاً
با توجه به اینکه ساعت یک و ربع است گزینه « ج » را انتخاب می کنیم که کلمه « الرُّبع » بعد از « الواحدة » و حرف « و » آمده است .
کدام گزینه عبارت « لَوْنُ الغُراب ............ » را کامل می کند ؟
أأبيض
ب أسود
ج أَخْضَر
د أَصْفَر
با توجه به اینکه رنگ کلاغ سیاه است گزینه « ب » صحیح می باشد .
جواب صحیح سؤال « أينَ بيت سعيد ؟ » کدام گزینه است ؟
أ بعد الظهر
ب إلى المدرسة
ج في ساحة انقلاب
د عنده شارع .
با توجه به اینکه با کلمه « این » مکان خانه سعید را می پرسد گزینه « ج »
( میدان انقلاب ) محل سکونت سعید را بیان می کند
عين الخطأ :
أدُعِيَتْ ثَمَانِي مُعَلِّمَاتٍ إِلَى المَراسِم
ب على المِنضَدَةِ واحدة كتاب و إثنان قلمان
ج للصف أربعة أبواب و نافذتان
د لهذه الصفحة عَشَرَةُ سُطُور فقط .
در گزینه « ب » کتاب مذکر است عدد نیز باید بعد از آن بصورت مذکر بیاید « کتاب واحد » و همچنین در ادامه عدد دو ( إثنان ) هم باید بعد از قلمان بیاید « قلمان إثنان » . لذا گزینه « ب » غلط است .

- آزمون آنلاین تمامی دروس پایه انسانی
- گام به گام تمامی دروس پایه انسانی
- ویدئو های آموزشی تمامی دروس پایه انسانی
- گنجینه ای از جزوات و نمونه سوالات تمامی دروس پایه انسانی
- فلش کارت های آماده دروس پایه انسانی
- گنجینه ای جامع از انشاء های آماده پایه انسانی
- آموزش جامع آرایه های ادبی، دستور زبان، قواعد زبان انگلیسی و ... ویژه پایه انسانی
ترکیب وصفی و ترکیب اضافی
فصل 1 : ذاكَ هوَ اللّٰهُ
ترکیب وصفی و ترکیب اضافی
موصوف اسمی است که برایش یک یا چند ویژگی می آوریم که صفت نامیده می شود ؛ مانند : مُخْتَبَرُ صَغير ( آزمایشگاهی کوچک ) طلاب مجتهدون ( دانشجویانی کوشا ) همانگونه ملاحظه کردید ویژگیهای صفت با موصوف تقریباً یکی است از جمله : جنس ( مذکر و مؤنث ) ، عدد ( مفرد ، مثنی ، جمع ) و حرکات (-ٌ -ٍ -ً -ُ -ِ -َ ) توجه چنانچه موصوف جمع غیر عاقل باشد صفت به صورت مفرد مؤنث می آید
مثال
المواد الكيمياوية ( مواد شیمیایی )
مضاف ، اسمی است که به اسم بعد از خودش ( یعنی مضاف إليه ) نسبت داده می شود ؛
مثال
مُخْتَبَرُ المدرسة ( آزمایشگاه مدرسه ) طلاب الجامعة ( دانشجویان دانشگاه )
صديقي ( دوست من )
همانگونه ملاحظه کردید مضاف « آل » و « تنوین » نمی گیرد و مضاف إليه اگر اسم مفرد باشد معمولاً حرکت کسره ( ِ- ) یا تنوین جر (-ٍ) می گیرد
ترکیب وصفی - اضافی
در زبان فارسی اگر کلمه ای هم صفت و هم مضاف إليه داشته باشد اول صفت سپس مضاف إليه می آید
مثال
مدرسه بزرگ ما
اما در زبان عربی این ترکیب برعکس است یعنی اول مضاف إليه سپس صفت می آید ؛
مثال
مَزْرَعَتْنَا الكبيرة ( مزرعه بزرگ ما ) أخي الأصغر ( برادر كوچكم )
اسم + ضمیر متصل - مضاف و مضاف إليه
مثال
خاتمها ( انگشترش )
در کدام گزینه ترکیب وصفی - اضافی وجود دارد ؟
أجليس السوء شيطان
ب النوم أخي الموت
ج العلم كنز عظيم
د أشكُرُكَ عَلَى عَمَلِكَ الصَّالِحِ .
جواب در گزینه « أ » تركيب « جليس السوء » در گزینه « ب » تركيب « أخي الموت » تركيب اضافی و در گزینه « ج » تركيب « كنز عظیم » ترکیب وصفی است و در گزینه « د » « عملك الصالح » تركيب وصفی - اضافی است . (عمل : مضاف و موصوف + ك : مضاف إليه + الصالح : صفت)
في أي عبارة استعمِلَتِ الصِّفةُ وَ المَوصوف ؟
أأعد الله الجنة لعباده .
ب بنت عصفورة جميلة عُشاً لصغارها .
ج إن الثعالب لا تستطيع أن تتسلق الأشجار .
د مجالسة الصالحين داعية إلى صلاح النفس .
در گزینه « أ » « عباده » ، در گزینه « ب » « صغارها » و در گزینه « د » « مجالسة الصالحين » و « صلاح النفس » تركيب اضافی هستند و در گزینه « ب » « عصفورة جميلة » تركيب وصفی است . لذا جواب سؤال گزینه « ب » است . همانگونه ملاحظه کردید مضاف « آل » ندارد و مضاف إليه در گزینه « أ » ضمیر متصل است و در گزینه های دیگر با « آل » آمده است که شباهتی با مضاف ندارند اما در ترکیب وصفی موصوف و صفت کاملا به هم شبیه اند .
أي عبارة لا تَشْتَمِلُ عَلَى تركيب إضافي ؟
أإِنَّمَا مَنْ يَتَّقِي اللَّهَ البَطل
ب قيمة الإنسان ما يُحسنُهُ
ج جمالُ العِلمِ إصْلاحُ العَمَلِ
د في ازدياد العلم إرغام العدى .
در گزینه « ب » « قيمة الإنسان » در گزینه « ج » « جمال العلم » و « إصلاح العمل » و در گزینه « د » ازدیاد العلم » و « إرغام العدى » ترکیب های اضافی هستند لذا جواب سؤال گزینه « أ » است .
تصریف فعل ها
فصل 1 : ذاكَ هوَ اللّٰهُ
تصریف فعل ها
جدول تصریف فعل امر و نهی به روش سنتی
لغات و معنی لغات
فصل 1 : ذاكَ هوَ اللّٰهُ
لغات و معنی لغات

- آزمون آنلاین تمامی دروس پایه انسانی
- گام به گام تمامی دروس پایه انسانی
- ویدئو های آموزشی تمامی دروس پایه انسانی
- گنجینه ای از جزوات و نمونه سوالات تمامی دروس پایه انسانی
- فلش کارت های آماده دروس پایه انسانی
- گنجینه ای جامع از انشاء های آماده پایه انسانی
- آموزش جامع آرایه های ادبی، دستور زبان، قواعد زبان انگلیسی و ... ویژه پایه انسانی
فن ترجمه
فصل 1 : ذاكَ هوَ اللّٰهُ
فن ترجمه
(1 همانطور بیان شد چنانچه کلمه ای که بعد از اسم اشاره می آید دارای « أل » باشد ، اسم اشاره به صورت مفرد ترجمه شده و کلمات بعد از آن جمله را کامل می کنند ؛
مثال
هؤلاء الطالبات ، ناجحات في مُسابَقَةِ حِفْظِ القرآن
این دانش آموزان در مسابقه حفظ قرآن موفق هستند .
(2اصطلاح « عليك بـ » به معنای « بر تو لازم است » و « تو باید » است ؛
مثال
عَلَيْكَ بالخروج
بر تو لازم است خارج شوی ، تو باید خارج شوی .
3) برخی از صیغه های فعل مضارع به هم شبیه هستند برای ترجمه درست باید به ضمائر ، اسم ها و دیگر کلمه ها توجه نمود ؛
مثال
یا نجار ، أنتَ تَعمَلُ جَيداً
اى نجار تو خوب کار می کنی
هذه البنت تعمل في المختبر
این دختر در آزمایشگاه کار می کند
هاتان البِنْتَانِ تَكْتُبانِ واجِبَهُما أنتما تكتبان أيضاً ؟
این دو دختر تکلیفشان را می نویسند ؛ آیا شما هم می نویسید؟
(4گاهی کلمه « عند : نزد » یا « لـ ، له برای » برای مالکیت به کار می رود ؛
مثال
لله الأسماء الْحُسْنَی
خدا نام های نیکو دارد
عِنْدَكَ أزهار جميلة
گل های زیبایی داری .
5) اگر کلمه « ما » بر سر فعل ماضی و کلمه « لا » بر سر فعل مضارع بیاید و فعل مضارع تغییر نکند معمولاً برای منفی کردن است ؛
مثال
أنا لا أكذب
من دروغ نمی گویم
ما ظَلَمْنَاهُم وَلَكِنْ ظَلَموا أَنفُسَهُم
ما به آنها ستم نکردیم اما آنها به خودشان ستم کردند .
و در غیر اینصورت معانی دیگری دارد که یکی از معانی کلمه « ما » استفهام یا پرسشی است
مثال
ما تلك بيمينك يا موسی
ای موسی آن چیست در دست راستت ؟
6) معمولاً در زبان عربی وزن « فاعل » به معنای « انجام دهنده یا دارنده حالت » و وزن « مفعول » به معنای « انجام شده » است ؛ مانند حامد - ستاینده ، محمود - ستوده .
(7 توضیحات فن ترجمه افعال در صفحه ۷ » گذشته ؛ اما برخی از افعال هستند که معمولاً با حروف خاصی آمده و همراه با آن حروف ترجمه می شوند به نمونه هایی از این افعال و ترجمه آنها توجه نمایید :
ترجمه کدام عبارت صحیح است ؟
أ سَتَذْهَبُ إلى النهر بعد دقائق . بعد از چند دقیقه به سمت رودخانه می رویم .
ب تَلْعَبُ الطفلتان بَيْنَ الأشجار شما دو کودک بین درختان بازی می کنید .
ج هؤلاء الأصدقاء واقفون اینها دوستانی هستند که ایستاده اند .
د الْغَريبُ مَنْ لَيْسَ لَه حبيب غریب کسی است که دوستی ندارد
در گزینه « أ » فعل « سَتَذْهَبُ » به دلیل حرف « س » به صورت مستقبل (خواهیم رفت ) ترجمه می شود . در گزینه « ب » فعل « تَلْعَبُ » با توجه به کلمه « الطفلتان » به صورت سوم شخص غائب بازی می کنند ترجمه می شود در گزینه « ج » به دلیل اینکه بر سر مشار إليه يعنى كلمه « الأصدقاء » حرف « آل » آمده است اسم اشاره یعنی « هؤلاء » به صورت مفرد (این دوستان ) ترجمه می شود لذا گزینه « د » صحیح است .
کدام توضیح برای کلمه داخل پرانتز صحیح نیست ؟
أ الْيَومُ الرَّابِعُ مِنَ الْأَسْبُوعِ . ( الأربعاء )
ب مكان لِفَحص المرضى . ( الْمُستَوصَف (
ج قطرات جاريَةٌ مِنَ الْعَيْنَينِ . ( الدموع)
د مَكَانُ الصَّلاةِ عِنْدَ الْمُسلِمِينَ . ( الْمَسجِد)
جواب گزینه « أ » غلط است . روز چهارم از هفته ( الثلاثاء : سه شنبه ) می باشد .
عين الصحيح : « ما كانت هؤلاء المؤمنات يمدحنَ أَنفُسَهُنَّ عِندَ الآخَرينَ »
أ اینها که از خود نزد دیگران ستایش میکردند زنان با ایمان نیستند .
ب اینها زنان مؤمنی هستند که از خود در پیش دیگران ستایش نمی کنند .
ج این زنان مؤمن خود را نزد دیگران مدح و ستایش نمی کردند
د آن مؤمنان خویشتن را در مقابل دیگری مدح نکرده اند
فعل منفی ماکانت با فعل مضارع يمدحن بصورت ماضی استمرای منفی ترجمه میشود ، لذا جواب صحیح گزینه « ج » است که بصورت ستایش نمی کردند ترجمه شده است .
عين الصحيح : « على الشباب احترام الوالدين ، خاصة في أيام الشيب »
أ بر جوانان ماست احترام والدین مخصوصاً در زمان پیری آنها .
ب جوانان باید به والدین مخصوصاً در زمان پیری احترام بگذارند
ج بخصوص در زمان جوانی احترام به پدر و مادر واجب گشته است .
د بخصوص در جوانی احترام به والدین هنگام سالخوردگی آنها لازم است
( علی - اسم - باید ، لازم است ) در گزینه « ب » آمده است : جوانان باید ... لذا جواب صحیح گزینه « ب » است . در گزینه « ج » آمده در زمان جوانی واجب گشته است .... و در گزینه « د » آمده : در جوانی لازم است .... نه بر جوانان لازم است . بنابر این گزینه « ج » و « د » درست نیست .
ترجمه کدام عبارت صحیح نیست ؟
أ بَدَأَ الفَلاحُ بِجَمْعِ الفواكه . کشاورز شروع به جمع آوری میوه ها کرد .
ب كان البستان مملوء بأشجار البرتقال باغ پر از درخت پرتقال بود .
ج نحن بحاجة إلى التقاعد . ما به بازنشستگی نیازمندیم .
د قَرُبَتْ الأم مِنَ وَلَدِها مادر از فرزندش نزدیکتر شد
در گزینه « أ » « بدأ بـ » یعنی « شروع کرد به » و در گزینه « ب » « كان معلوة بـ » یعنی « پر بود از » و در گزینه «ج » « بحاجة » یعنی « نیازمند » درست ترجمه شده است اما در گزینه « د » « قرب من » یعنی « نزدیک شد به » لذا ترجمه صحیح عبارت چنین است « مادر به فرزندش نزدیک شد .
حوار
فصل 1 : ذاكَ هوَ اللّٰهُ
حوار
اَلتَّعارُفُ |
|
آشنايی با یکدیگر |
|
زائِرُ مَرقَدِ أمیرِالْمُؤمِنینَ عَلیّ (ع) |
أَحَدُ الْمُوَظَّفینَ فی قاعَهِ الْمَطارِ |
زائر مرقد امیرالمؤمنین علی (ع) |
یکی از کارمندان در سالن فرودگاه |
اَلسَّلامُ عَلَیکُم. |
وَ عَلَیکُمُ السَّلامُ وَ رَحمَهُ اللّٰهِ وَ بَرَکاتُهُ. |
سلام علیکم. |
سلام و رحمت و برکات خداوند بر شما باد. |
صَباحَ الْخَیرِ یا أَخی. |
صَباحَ النّورِ وَ السُّرورِ. |
صبح بخیر، ای برادرم. |
صبح بخیر و شادی |
کَیفَ حالُکَ؟ |
أَنَا بِخَیرٍ، وَ کَیفَ أَنتَ؟ |
حالت چطور است؟ |
من خوبم، تو چطوری؟ |
بِخَیرٍ وَ الْحَمدُ لِلّٰهِ. |
عَفواً، مِنْ أَینَ أَنتَ؟ |
خوبم خدا را شکر. |
ببخشید، تو اهل کجایی؟ |
أَنا مِنَ الْجُمهوریَّهِ الْإسلامیَّهِ الْإیرانیَّهِ. |
مَا اسْمُکَ الْکَریمُ؟ |
من از جمهوری اسلامی ایران هستم. |
اسم شریف شما؟ |
اِسمی حُسَینٌ وَ مَا اسْمُکَ الْکَریمُ؟ |
اِسمی عَبدُ الرَّحمانِ. |
اسم من حسین است و اسم شریف شما؟ |
اسم من عبدالرحمان است. |
هَل سافَرْتَ إلَی إیرانَ حَتَّی الْآنَ؟ |
لا؛ مَعَ الْأَسَفِ. لٰکِنّی أُحِبُّ أَنْ أُسافِرَ. |
آیا تاکنون به ایران سفر کردهای؟ |
نه. متاسفانه. ولی من دوست دارم سفر کنم. |
إنْ شاءَاللّٰهُ تُسافِرُ إلَی إیرانَ! |
إن شاءَاللّٰهُ؛ إلَی اللِّقاءِ؛ مَعَ السَّلامَهِ. |
اگر خدا بخواهد به ایران سفر میکنی؟ |
اگر خدا بخواهد؛ به امید دیدار؛ به سلامت |
فی أَمانِ اللّٰهِ. |
فی أَمانِ اللّٰهِ وَ حِفظِهِ، یا حَبیبی. |
در امان خدا. |
در امان و پناه خداوند، ای دوست من. |
معنی متن درس دوم
فصل 2 : إنَّكُم مَسؤولونَ
معنی و متن درس
إنَّكُم مَسؤولونَ
قطعاً شما مسئول هستيد.
کانَتْ سُمَيَّةُ بِانتِظارِ والِدَتِها لِلرُّجوعِ إِلَی الْبَيتِ بَعْدَ انْتِهاءِ الدَّوامِ الْمَدرَسيِّ، وَ کانت حجُرُاتُ الْمَدرَسَةِ مُغْلَقَةً، وَ ما بَقِيَ فِي الْمَدرَسَةِ إِ لّا جَمعٌ قَليلٌ مِن زَميلاتِها؛ وَ کانَتْ مُديرَةُ الْمَدرَسَةِ وَ بَعضُ الْمُدَرِّساتِ يَنتَظِرْنَ أنَ تفَرغُ الْمَدرَسَةُ مِنَ الطّالِباتِ
سميّه پس از پايان ساعت کارمدرسه برای بازگشت به خانه منتظر مادرش بود. و کلاس های (اتاق های) مدرسه بسته بود، و کسی جز عدّۀ کمی از همکلاسیهايش در مدرسه نبود. و مدير مدرسه و برخی از معلّمها منتظر بودند که مدرسه از دانش آموزان خالی گردد.
عِندَئِذٍ سَمِعَتْ سُمَيةَّ صَوتَ مُکَيِّفِ الْهَواءِ مِنْ إحْدَی الْحُجُراتِ، وَ شاهَدَتِ الْمَصابيحَ مِنَ النَّوافِذِ، فَظَنَّتْ أَنَّ طالِباتِ صَفٍّ آخَرَ في حِصَّةِ تَقويَةٍ، أَوْ يُمارِسْنَ نَشاطاً حُرّاً؛ وَ عِندَما نَظَرَتْ بِدِقَّةٍ، وَجَدَتِ الْحُجْرَةَ فارِغَةً. حاوَلَتْ فَتْحَ الْبابِ، فَوَجَدَتْهُ مُغْلَقاً، فَذَهَبَتْ إلَی مُديرَةِ الْمَدرَسَةِ، وَ أَخْبَرتْها بِما شاهَدَتْ، فَشَکَرَ تهَا الْمُديرَةُ، وَ طَلَبَتْ مِن سُمَيَّةَ إِطفاءَ الْمَصابيحِ وَ الْمُکَيِّفِ
در اين هنگام سميّه صدای کولر را از يکی از اتاق ها شنيد، و چراغ ها را از پنجره ها ديد. گمان کرد که دانش آموزان کلاسی ديگر در کلاس تقويتی هستند، یا مشغول فعّاليّت آزاد هستند؛ و وقتی با دقّت نگاه کرد، اتاق را خالی يافت. سعی کرد در را باز کند، و آن را بسته يافت و در نتيجه به سوی مدير رفت و او را از آنچه ديده بود باخبر کرد، مدير از او تشکّر کرد و از سميّه درخواست کرد(خواست) چراغها و کولر را خاموش کند.
عِندَئِذٍ شاهَدَتِ الْمُديرَةُ طالِبَةً بِاسْمِ فاطِمَة؛ کانَتْ فاطِمَةُ تَذهَبُ لِإِغلاقِ حَنَفيَّةِ الْماءِ الَّتي کانَتْ مَفتوحَةً قليلاً
در اين هنگام مدير دانش آموزی به نام فاطمه را ديد؛ اين دانش آموز (داشت) برای بستن شیرآبی که کمی باز بود میرفت.
وَ في صَباحِ الْيَومِ التّالي، شَکَرَتْ مُديرَةُ الْمَدرَسَةِ فِي الإصْطِفافِ الصَّباحيِّ سُمَيَّةَ وَ فاطِمَةَ لِاهْتِمامِهِما بِالْمَرافِقِ الْعامَّةِ
و در صبح روز بعد، مدير مدرسه در صف صبحگاه از سميّه و فاطمه به خاطر توجّه آنها به تأسيسات عمومی سپاسگزاری کرد.
و في حِصَّةِ الْعُلومِ الإجْتِماعيَّةِ، قامَتْ رُقَيَّةُ وَ سَأَ لَتِ الْمُدَرِّسَةَ:
و در زنگ دانش اجتماعی رقیه برخاست واز معلّم پرسيد:
«ماالمَقصودُ بِالْمَرافِقِ الْعامَّةِ؟»
«منظور از تأسيسات عمومی چيست؟»
أَجابَتْ الْمُدَرِّسَةُ: «اَلْمَرافِقُ الْعامَّةُ هيَ الْاَماکِنُ الَّتي تَمتَلِکُها الدَّولَةُ، وَ يَنتَفِعُ بِهَا النّاسُ جَميعاً. إذا فَهِمْتِ مَعناها، فَاذْکُري لَنا أَمثِلَةً لِلْمَرافِقِ الْعامَّةِ.»
خانم مدير پاسخ داد: «تأسيسات عمومی جاهايی است که دولت مالک آن است، و همۀ مردم از آن سود میبرند. اگر (هرگاه) معنايش را فهميدی برایمان برای تأسيسات عمومی مثالهايی ذکر کن.«
أجَابتَ رُقيَةَّ : «المدارِسُ وَ الهَواتفِ العْامَّةُ وَ المستشَفَياتُ وَ المستوَصَفاتُ وَ المتاحِفُ وَ المکتبَاتُ وَ دَوراتُ المْياهِ وَ الحدائقِ العامَّةُ وَ الْاشَجارُ علَیَ الرَّصيفِ و أعَمِدَةُ الکْهرَباءِ...«
رقيّه پاسخ داد: «مدرسه ها، تلفنهای عمومی، بیمارستانها، موزه ها، کتابخانه ها، سرويسهای بهداشتی، درختان کنار پياده رو و تیرهای برق...«
أَجابَتِ الْمُدَرِّسَةُ: «أحسَنْتِ، وَ الحِفاظُ عَلَی هذِهِ الْمَرافِقِ واجِبٌ عَلَی کُلِّ مُواطِنٍ»
خانم مدير پاسخ داد: «آفرين بر تو و نگهداری از اين تأسيسات بر هر شهروندی(هم ميهنی) واجب است»
سَأَلَتِ الطّالِباتُ بِتَعَجُّبٍ: «لِمَ وَ کَيفَ؟ !ذٰلِكَ واجِبُ الدَّولَةِ
دختران دانش آموز (دانش آموزان) با شگفتی پرسيدند: «چرا و چگونه؟! اين(آن) وظيفۀ دولت است.«
قالَتِ الْمُدَرِّسَةُ: «بَلْ هيَ مَسؤوليَّةٌ مُشتَرکَةٌ، فَسُمَيَّةُ الَّتي قامَتْ بِإِطفاءِ الْمُکَيِّفِ وَ الْمَصابيحِ في حُجْرَةِ الْمَدرَسَةِ؛ وَ فاطِمَةُ الَّتي أَغْلَقَتْ حَنَفيَّةَ الْماءِ وَ الطّالِبَةُ الَّتي تَدخُلُ مَکتَبَةَ الْمَدرَسَةِ فَتُحافِظُ عَلیَ الْهُدوءِ فيها وَ عَلَی نَظافَةِ الْکُتُبِ وَ تَرتيبِها، وَ تِلْكَ الَّتي تَنصَحُ مَنْ يَرمي النُّفاياتِ في غَيرِ مَکانِها بِکَلامٍ طَيِّبٍ؛ هٰؤلاءِ يَعمَلْنَ بِواجِباتِهِنَّ کَمُواطِناتٍ يَشْعُرْنَ بِالْمَسؤوليَّةِ
خانم مدير گفت: «البتّه که مسئوليّتی مشترک است، سميّه که به خاموش کردن کولر و چراغها در کلاس (اتاق) مدرسه اقدام کرد؛ و فاطمه که شیرآب را بست و دانش آموزی که وارد کتابخانه مدرسه میشود وآرامش آن و پاکيزگی کتابها و ترتيب آنها را حفظ میکند؛ و آن (دانش آموزی که) کسی را که زباله درغیرجای مناسب می اندازد نصيحت می کند؛ اينها مانند شهروندانی که احساس مسئوليّت می کنند به وظيفۀ شان عمل می کنند.»
قامَتْ سُمَيَّةُ وَ قالَتْ
سميّه برخاست و گفت:
«أَ لَيسَ مِنَ الْمُناسِبِ کِتابَةُ هٰذَا الْحَديثِ علی اللَوحَةٍ جِداريَّةٍ؟»
«آيا مناسب نيست که يک تابلوی ديواری نوشته شود که روی آن اين حديث نوشته باشد؟«
إنَّكُم مَسؤولونَ حَتَّی عَنِ الْبِقاعِ وَ الْبَهائِمِ . أميرُ الْمؤمنين عليّ (ع)
قطعاً شما مسئول هستيد حتّی در مورد زمین ها و چارپایان. امیرالمومنین علی (ع)
قَبِلَتِ الْمُدَرِّسَةُ وَ قالَتْ: «هذَا الاقِتراحُ حسَنٌ، وَ سَنَتَعاوَنُ جَميعاً عَلَی الْعَمَلِ بِهٰذَا الْحَديثِ
خانم مدير پذيرفت و گفت: «اين پيشنهاد خوبی است و همگی برای عمل به اين حديث شريف همياری می کنيم.»

- آزمون آنلاین تمامی دروس پایه انسانی
- گام به گام تمامی دروس پایه انسانی
- ویدئو های آموزشی تمامی دروس پایه انسانی
- گنجینه ای از جزوات و نمونه سوالات تمامی دروس پایه انسانی
- فلش کارت های آماده دروس پایه انسانی
- گنجینه ای جامع از انشاء های آماده پایه انسانی
- آموزش جامع آرایه های ادبی، دستور زبان، قواعد زبان انگلیسی و ... ویژه پایه انسانی
عدد و معدود
فصل 2 : إنَّكُم مَسؤولونَ
عدد و معدود
مبحث عدد و معدود از جمله مباحثی است که برای آموزش کامل آن باید مفصلاً به آن پرداخت؛ در سالهای گذشته و در درس اول این کتاب توضیحاتی راجع به اعداد یک تا دوازده داده شد؛ در این درس نیز به صورت کاربردی و در حد کتاب توضیحات تکمیلی بیان خواهد شد
انْتَخِبْ عَدَدَ الجُملة بالحُروفِ : « إِنْ عَدَدَ الشُّهُورِ عِندَ اللَّهِ ١٢ شَهْراً . «
أ اثنان
ب اثْنَا عَشَرَ
ج الثاني
د الثَّانِيَ عَشَرَ
در آیه آمده است که تعداد ماهها نزد خداوند دوازده ماه است ؛ عدد دوازده به حروف الناعَشَر می باشد و معنای الثاني عشر ، دوازدهم میباشد لذا جواب سؤال گزینه « ب » است
اعداد اصلی و اعداد ترتیبی
فصل 2 : إنَّكُم مَسؤولونَ
اعداد اصلی و اعداد ترتیبی
به عددهای یک ، دو ، سه و .... أعداد اصلی و به عددهای یکم ، دوم ، سوم و .... أعداد ترتیبی می گویند
مثال
1 مَنْ جاءَ بالحَسَنَةِ فَلَهُ عَشْرُ أمْثالِها
هر کس کار نیکی بجا آورد ، ده برابر آن پاداش دارد .
2 الفصل الثالث في السنة الإيرانية فصل الخريف
فصل سوم در سال ایرانی فصل پاییز است .
معدود
به واحد شمارش عدد و به آنچه شمرده میشود معدود می گویند ؛ عددهای اصلی یک و دو ، بعد از معدود و سایر اعداد اصلی معمولاً قبل از معدود می آیند
مثال
1 إلهكم إله واحد .
خداى شما تنها خدای یگانه است .
( إله : معدود - واحد : عدد )
2 قَرَأْتُ أَحَدَ عَشَرَ كِتاباً .
یازده کتاب خواندم
( أَحَدَ عَشَرَ : عدد - كتاباً : معدود )
أعداد ترتيبي معمولاً نقش صفت را دارند و بر وزن اسم فاعل می آیند بجز عدد « أول » که مؤنث آن « أولى » است
مثال
« الدرس الأول ، الصفحة الأولى ، الدَّرْسُ الثَّانِي ، الصَّفْحَةُ الثَّانِيَةُ ..... «
أعداد ترتیبی بعد از معدود می آیند
مثال
قرأت الدرس السَّادِسَ مِنَ الكِتاب:
درس ششم از کتاب را خواندم.
ساعتها نیز با اعداد ترتیبی می آیند اما به صورت أعداد أصلي ترجمه می شوند
مثال
الساعة الآن العاشرة:
الآن ساعت ده است .
نامگذاری اعداد و قواعد آن
فصل 2 : إنَّكُم مَسؤولونَ
نامگذاری اعداد
مفرد:
اعداد ۱ تا ۱۰ و أعداد ۱۰۰ ، ۱۰۰۰ ، ۱۰۰۰۰۰۰ و ... ( اعداد یک بخشی )
مركب:
أعداد ۱۱ تا ۱۹ ( اعداد دو بخشی )
عقود:
أعداد ۲۰ ، ۳۰ ، ٤٠ ، ٥٠ ، ٦٠ ، ۷۰ ، ۸۰ و ۹۰ ( اعداد یک بخشی با علامت جمع)
معطوف:
أعداد ۲۱ تا ۲۹ ، ۳۱ تا ۳۹ .. ۹۱۰ تا ۹۹ و ... (اعدادی دو یا چند بخشی که بینشان حرف عطف « و » هست .(
قواعد أعداد برای آگاهی بیشتر
مباحث مطابقت ، عدم مطابقت و ویژگیهای ریز عدد و معدود جزء اهداف آموزشی کتاب نیست ؛ اما آگاهی از این قواعد می تواند ما را در انجام بهتر ، صحیحتر و سریعتر تمارین کتاب یاری نماید
عدد ۱ و ۲
همانگونه بیان شد عدد ۱ و ۲ پس از اسم خودشان یعنی معدود می آیند و نقش صفت تأکیدی را دارند بنابر این ، این اعداد همانند صفت ، در جنس ( مذکر و مؤنث ) ، عدد ( مفرد ، مثنی ، جمع ) و حرکات ( ----- ) با معدود خود مطابقت می کنند ؛ مانند : قرأت كتاباً واحداً . قَرَأْتُ مَجَلَة واحدة هذان ، طائران اثنان . رأيت هذين الطائرين الاثنين . هاتان ، طائرتان اثنتان . رأيت هاتَينِ الطائِرتَينِ الاثنَتَينِ
أعداد ۳ تا ۱۰
أعداد 3 إلى ۱۰ معمولاً به صورت مفرد می آیند و بر اساس نقشی که می پذیرند حرکت میگیرند ؛ این اعداد از نظر جنس مغایر (برعکس) معدودند و معدود نیز بعد از اعداد به صورت جمع و مجرور می آید و نقش مضاف الیه را دارد
مثال
افْتَرَيْتُ سَبعَةَ كُتُبٍ .
قَرَأْتُ خَمْسَ مَجَلاتٍ في المَعْمَلِ أَربَعَةُ عاملين .
معیار برای تعیین مذکر و یا مؤنث بودن معدود ، شکل مفرد آن است .
معدود در اعداد اصلی به هر صورت که باشد به صورت مفرد ترجمه می شود
مثال
خمسة کتب
پنج کتاب
عدد ۱۱
عدد مرکب ۱۱ دو حالت بیشتر ندارد
أحَدَ عَشَرَ » برای معدود مذكر و إحْدَى عَشَرَةَ » برای معدود مؤنث و هر دو جزء آن مبنی بر فتح است .
معدود در عدد « ۱۱ » ، مفرد و منصوب میباشد و نقش تمییز را دارد
مثال
إلي رَأَيْتُ أَحَدَ عَشَرَ كُوكَباً.
صَلاةُ اللَّيْلِ إِحْدَى عَشَرَ رَكْعَةٌ .
عدد ۱۲
عدد مركب ۱۲ چهار حالت دارد
دو حالت برای مذكر اثنا عَشَرَ ، اثنى عَشَرَ » و دو حالت برای مؤنث « اثنتا عَشَرَةَ ، اثْنَتَيْ عَشَرَةَ . .
جزء اول عدد ۱۲ » معرب بوده و همانند مثنی با آن عمل میشود و جزء دوم آن مبنی بر فتح است .معدود در عدد « ۱۲ » ، مفرد و منصوب میباشد و نقش تمییز را دارد
مثال
في المكتبة اثنا عشر كتاباً.
في الحديقه اثْنتا عشرة وردة.
إشتريتُ اثْنَى عَشَرَ قَلماً.
جَمَعْتُ اثْنَتِي عَشَرَةَ تُفاحة .
اعداد ۱۳ تا ۱۹
أعداد مرکب ۱۳ تا ۱۹ دو جزء دارند ؛ جزء اول یعنی رقم یکان آن از نظر جنس مذکر و مؤنث مغایر (برعکس) معدود است و جزء دوم یعنی رقم دهگان آن از نظر جنس مذکر و مؤنث ) مطابق معدود است .
ضمناً هر دو جزء این اعداد مبني بر فتح بوده و معدود آن مفرد و منصوب است
مثال
كانَتْ ثَلاثَ عَشْرَةَ سَفِينَةٌ فِي البَحْرِ.
نَجَحَ في الامتحان ثلاثة عَشَرَ طالباً .
اعداد ۲۰ ، ۳۰ ، ... تا ۹۰
أعداد عقود ( ۲۰ ، ۳۰ .... ۰ ( ۹۰ ) همانند جمع مذکر سالم هستند لذا از نظر جنس همیشه مذگرند ؛ معدود نیز در این اعداد مفرد و منصوب است
مثال
أيام الخريف ، تسعون يوماً.
قَرَأْتُ عِشْرِينَ صَفْحَةٌ مِنَ الكِتاب .
اعداد ۲۱ تا ۲۹ ، ۳۱ تا ۳۹ . .... ۱۱ تا ۹۹ و ...
رقم یکان در اعداد معطوف ( ۲۱ ) تا ۲۹ ، ۳۱ تا ۳۹ ، ... ، ۹۱ تا ۹۹ و .... قبل از دهگان می آید و از لحاظ جنس در برابر معدود ، همانند ۱ تا ۱۰ است و رقم دهگان آن همانند جمع مذکر سالم بوده و از نظر جنس همیشه مذکر است ؛ معدود نیز در این اعداد مفرد و منصوب است
مثال
في المدرسة واحِدَةً وَ سَبْعُونَ طالبة.
في الطائرَةِ سَبْعَةٌ وَ تِسْعُونَ مُسافراً .
اعداد ۱۰۰ ، ۲۰۰ ، ۳۰۰ و .....
أعداد ۱۰۰ ، ۲۰۰ ، ... ، ۹۰۰ ، ۱۰۰۰ ، ۱۰ و ۱۰۰۰۰۰۰۰ از نظر جنس همیشه ثابتند ؛ معدود در این اعداد مفرد و مجرور است
مثال
في المدرسة ثلاثمائة تلميذ.
يَنتَشِرُ أَكْثَرُ مِنْ أَلْفِ صَحِيفَة في إيران .
انْتَخِبْ لِلْفَراغِ عَدَداً مُناسِباً : ( لا تَتَّخِذُوا الهَيْنِ........ .(
الف اثنان
ب اثْنَيْنِ
ج اثنتان
د اثْنَتَيْنِ
كلمة الهين در آیه فوق معدود است و عدد « دو » در جای خالی نقش صفت را دارد لذا عدد باید از نظر جنس مذکر و مؤنث ) و تعداد مفرد ، مثنی ، جمع ) با معدود ( الهَيْن ) مطابقت نماید بنابر این گزینه « ب » که مثنای مذکر است و با معدود الهَيْن ) مطابقت می نماید جواب صحیح می باشد .
انتخب العدد الصحيح للفراغ»:في مَدْرَسَتِنا .. مُكَيِّفات.«
الفأَرْبَعُ
ب أَرْبَعَةُ
ج الرابع
د الرابعة
گزینه «ج» و «د» عدد ترتیبی است که با معدود (مکیفات) همخوانی ندارد. بین عدد «أربع» و «أربعة»، گزینه «ب» را انتخاب می کنیم چون عدد چهار از نظر جنس مغایر معدود است.
عَيِّنْ الخطأ:
الفلم يحضر اليوم في المدرسة خمسة طلاب.
ب طالعت في الصحيفة ثلاثة مقالة علمية.
ج قرأتُ من الكتاب صفحتين اثنتين.
د شاهدتُ أكثر من عشر طالبات مجدّات
در گزینه «ب» بعد از عدد «ثلاثة» معدود مفرد آمده که این خلاف قواعد عدد و معدود است و باید جمع باشد

- آزمون آنلاین تمامی دروس پایه انسانی
- گام به گام تمامی دروس پایه انسانی
- ویدئو های آموزشی تمامی دروس پایه انسانی
- گنجینه ای از جزوات و نمونه سوالات تمامی دروس پایه انسانی
- فلش کارت های آماده دروس پایه انسانی
- گنجینه ای جامع از انشاء های آماده پایه انسانی
- آموزش جامع آرایه های ادبی، دستور زبان، قواعد زبان انگلیسی و ... ویژه پایه انسانی
لغات و معنی لغات
فصل 2 : إنَّكُم مَسؤولونَ
فن ترجمه
فصل 2 : إنَّكُم مَسؤولونَ
فَنُّ تَرجَمَة
همانگونه که در صفحه «۱۴» گذشته، برخی از افعال هستند که معمولاً با حروف خاصی آمده و همراه با آن حروف ترجمه می شوند. یک بار دیگر به این افعال و ترجمه آنها توجه نمایید:
أَجابَ عَنْ: پاسخ داد به بَدَأَ بـ: شروع کرد به بَحَثَ عَنْ: دنبال ... گشت
قَرُبَ مِنْ: نزدیک شد به مَلَأَ بـ: پُر شد از بَعُدَ عَنْ: دور شد از
سَخِرَ مِنْ: مسخره کرد شَعَرَ بـ: احساس ... کرد ذَهَبَ بـ: بُرد
عَزَمَ عَلَی: تصمیم گرفت حَصَلَ عَلَی: به دست آورد سَمَحَ لـ: اجازه داد به
أَتَی بـ: آورد قامَ بـ: انجام داد، پرداخت جاءَ بـ: آورد
عَیِّن التَّرجَمَةَ الصَّحِیحَةَ:
أ قامَتِ الطالبةُ وَ سَأَلَتِ الْمُدَرِّسَة دانش آموز اقدام به پرسش از معلم کرد.
ب قامَتِ الطالبةُ بِإِطفاءِ الْمُکَیِّفِ دانش آموز برخاست و کولر را خاموش کرد.
ج ما بَقِيَتْ فِي الْمَدرَسَةِ إِلَّا زَمِیلاتُها چه کسی جز دوستانش در مدرسه باقی ماندند؟
د أَخْبَرَتْها بِما شاهَدَتْ فِي الصَّفِّ او را به آنچه مشاهده نمود با خبر ساخت
در گزینه «أ» فعل « قامت » بدون حرف « بـ » به معنای برخاست می باشد، در گزینه « ب » فعل « قامت » همراه با حرف « بـ » قبل از کلمه « إطفاء » آمده است بنابراین باید به صورت اقدام کرد ترجمه شود و در گزینه « ج » با توجه به حرف « إلا » می فهمیم که « ما » در « ما بَقِيَتْ » حرف نفی است لذا گزینه صحیح گزینه « د » است.
عَيِّن الخَطَأ:
أ الظُّلْمُ عَلَی الضَّعیفِ أَقْبَحُ الظُّلْمِ، وَ هذا العَمَلُ مَذمومٌ. ظلم برضعیف زشت ترین ظلم است و این کار ناپسند است.
ب الزَّاهِدُونَ يَجْتَنِبُونَ الخَطيئاتِ، وَهَؤلاءِ مَحبوبُونَ عِندَ اللهِ. زاهدان از خطاها دوری می کنند و این ها پیش خدا محبوبند.
ج النّاسُ يُذْنِبونَ وَ قَلیلٌ مِنْ هَؤلاءِ الْمُذْنِبينَ يَتوبونَ. مردم گناه می کنند و عده کمی از این ها گناهکارانی هستند که توبه می کنند.
د يَعْبُدُ العابِدونَ اللهَ فِي اللَّيلِ الْمُظلِمِ وَ هذا اللَّيلُ کِسْرٌ لَهُم. عابدان خدا را در شب تاریک عبادت می کنند و این شب مانند پوششی برای آنهاست
ترجمه عبارات مزبور بر اساس اسم اشاره و مشارالیه آمده است. بر اساس قواعد مذکور اسمی که بعد از اسم اشاره می آید اگر دارای «ال» باشد اسم اشاره به صورت مفرد ترجمه می شود که در گزینه «ج» به صورت جمع ترجمه شده (این ها گناهکارانی ...) که غلط است.
عَيِّن الأَصَحَّ وَ الأَدَقَّ لِلتَّرجَمَةِ:
تَشْعُرُ الطَّالِباتُ بِالسَّكينَةِ حينَما يُشاهِدْنَ نَجاحَهُنَّ فِي الاِمْتِحاناتِ
أ دانش آموزان وقتی قبولی خود را در امتحان می بینند احساس آرامش می کنند.
ب هنگامی که دانش آموزان نتیجه امتحانات را دیدند آرامش زیادی به آنها دست داد.
ج شاگردان آرامش را حس می کنند وقتی از موفقیت خویش در امتحانات مطلع شوند.
د وقتی که شاگردان قبولی خود را در امتحان دیدند احساس آرامش به آنها دست داد
فعل « تَشْعُرُ بِالسَّکینَةِ » یعنی احساس آرامش می کند. در گزینه «أ» کلمه «زیادی»، در گزینه «ج» فعل «مطلع شوند» و در گزینه «د» ترجمه «دیدند» به صورت گذشته و همچنین ترجمه «احساس آرامش به آنها دست داد» باعث شد تا ترجمه نادرست باشد. لذا ترجمه دقیق تر گزینه «أ» می باشد.
حوار
فصل 2 : إنَّكُم مَسؤولونَ
حوار
فی مَطارِ النَّجَفِ الْأشرَفِ |
|
در فرودگاه نجف اشرف |
|
سائِحٌ مِنْ إیران |
سائِحٌ مِنَ الْکُوَیتِ |
گردشگری از ایران |
گردشگری از کویت |
اَلسَّلامُ عَلَیکُم. |
وَ عَلَیکُمُ السَّلامُ وَ رَحمَهُ اللّٰهِ وَ بَرَکاتُهُ. |
سلام بر شما |
و سلام و رحمت و برکات خداوند بر شما باد |
مَساءَ الْخَیرِ یا حَبیبی. |
مَساءَ النّورِ یا عَزیزی. |
عصر بخیر ای دوست من |
عصر بخیر عزیزم. |
هَلْ حَضرَتُکَ مِنَ الْعِراقِ؟ |
لا؛ أَنَا مِنَ الْکُوَیتِ. أَ أَنتَ مِن باکِستان؟ |
آیا جنابعالی از عراق هستی؟ |
نه؛ من از کویت هستم. آیا تو از پاکستان هستی؟ |
لا؛ أَنا إیرانیٌّ. کَمْ مَرَّهً جِئتَ لِلزّیارهِ؟ |
جِئتُ لِلْمَرَّهِ الْأُولَی؛ وَ کَمْ مَرَّهً جِئتَ أَنتَ؟ |
نه؛ من ایرانی هستم. چند بار به زیارت آمدی؟ |
برای اولین بار آمدم؛ تو چند بار آمدی؟ |
أَنا جِئتُ لِلْمَرَّهِ الثّانیَهِ. |
کَمْ عُمرُکَ؟ |
من برای دومین بار آمدم. |
چند سالت است؟ |
عُمری سِتَّهَ عَشَرَ عاماً. |
مِنْ أَیِّ مَدینَهٍ أَنتَ؟ |
من شانزده سال دارم. |
از کدام شهر هستی؟ |
أَنَا مِنْ مَدینَهِ جویبار فی مُحافَظَهِ مازَندَران. |
ما أَجمَلَ غاباتِ مازندران وَ طَبیعَتَها! |
من از شهر جویبار در استان مازندران هستم. |
جنگلها و طبیعت مازندران چه زیباست؟ |
هَلْ ذَهَبتَ إلَی إیرانَ مِنْ قَبلُ؟! |
نَعَم؛ ذَهَبتُ لِزیارَهِ الْإمامِ الرِّضا، ثامِنِ أَئِمَّتِنا (ع). |
آیا از قبل به به ایران رفتی؟! |
بله؛ به زیارت امام رضا(ع)، هشتمین امام رفتم. |
کَیفَ وَجَدْتَ إیرانَ؟ |
إنَّ إیرانَ بِلادٌ جَمیلهٌ جِدّاً، وَ الشَّعْبَ الْإیرانیَّ شَعبٌ مِضْیافٌ. |
ایران را چگونه یافتی؟ |
قطعاً ایران سرزمین بسیار زیبایی است و ملت ایرانی مهمان دوست هستند. |

- آزمون آنلاین تمامی دروس پایه انسانی
- گام به گام تمامی دروس پایه انسانی
- ویدئو های آموزشی تمامی دروس پایه انسانی
- گنجینه ای از جزوات و نمونه سوالات تمامی دروس پایه انسانی
- فلش کارت های آماده دروس پایه انسانی
- گنجینه ای جامع از انشاء های آماده پایه انسانی
- آموزش جامع آرایه های ادبی، دستور زبان، قواعد زبان انگلیسی و ... ویژه پایه انسانی
معنی متن درس سوم
فصل 3 : مطَرَُ السَّمَكِ
معنی و متن درس
مَطَرُالسَّمَكِ
باران ماهی
هَل تُصَدِّقُ أنَ ترَی في يَومٍ مِنَ الْايّامِ أَسماكاً تَتَساقَطُ مِنَ السَّماءِ؟! إنَّ نزُولَ الْمَطَرِوَ الثَّلْجِ مِنَ السَّماءِ شَيءٌ طبَيعيٌّ؛ وَلکِٰنْ أ يُمْکِنُ أنَ نرَی مَطرَ السَّمَكِ؟! هَل تظَنُّ أنَ يکَونَ ذٰلِكَ الْمَطَرُ حَقيقَةً وَ لَيسَ فِلْماً خَياليّاً؟! حَسَناً فَانْظُرْ إِلَی هٰذِهِ الصُّوَرِ حَتَّی تُصَدِّقَ.
آیا باور می کنی که روزی ازروزها ماهی ها را ببینی که ازآسمان می افتند؟ مسلما بارش باران وبرف از آسمان یک چیز طبیعی است. و اما آیا امکان داردکه باران ماهی را ببینیم؟ آیا گمان می کنی که آن باران حقیقی باشد. وفیلمی خیالی نیست. خوب پس به این تصاویر نگاه کن تا باور کنی.
اُنظُرْ بِدِقَّةٍ؛ أنتَ تُشاهِدُ سُقوطَ الْاسَماكِ مِنَ السَّماءِ؛ کَأنَّ السَّماءَ تُمْطِرُ أَسماکاً. يُسَمّي النّاسُ هٰذِهِ الظّاهِرَةَ الطَّبيعيَّةَ (مَطَرَ السَّمَكِ). حَيَّرَتْ هٰذِهِ الظّاهِرَةُ النّاسَ سَنَواتٍ طَويلَةً فَما وَجَدوا لَها جَواباً.
به دقت نگاه کن. توافتادن ماهی ها را از آسمان می بینی ، مثل اینکه آسمان ماهی ها می بارد. مردم این پدیده طبیعی را باران ماهی می نامند. این پدیده مردم را سال های طولانی شگفت زده کرده وبرای آن جوابی نیافتند.
يَحْدُثُ (مَطَرُ السَّمَكِ) سَنَويّاً في جُمهوريَّةِ الْهُندوراس في أَمِريکَا الْوُسطَی.
باران ماهی سالانه در جمهوری هندوراس در امریکای مرکزی اتفاق می افتد.
تَحدُثُ هذِهِ الظّاهِرَةُ مَرَّتَينِ في السَّنَةِ أَحياناً. فَيلُاحِظُ النّاسُ غَيمَةً سَوداءَ عَظيمَةً وَ رَعداً وَ بَرقاً وَ رياحاً قَويَّةً وَ مَطَراً شَديداً لِمُدَّةِ ساعَتَينِ أَو أَکثَر. ثُمَّ تصُبِحُ الْارَضُ مَفروشَةً بِالْاسَماكِ، فَيَأخُذُهَا النّاسُ لِطَبخِها وَ تَناوُلِها.
این پدیده گاهی دوبار در سال اتفاق می افتد. ومردم به مدت دوساعت یا بیشتر تکه ابر سیاه بزرگی ورعد وبرق وبادهایی قوی وبارانی شدید را ملاحظه می کنند. سپس زمین با ماهی ها پوشیده می شود، ومردم آنها را برای پختن وخوردنش می برند.
حاوَلَ الْعُلَماءُ مَعرِفَةَ سِرِّ تِلْكَ الظّاهِرَةِ الْعَجيبَةِ؛ فَوَجَدوا أَنَّ جَميعَ الْاسَماكِ الْمُنتَشِرَةِ عَلَی الْاَرضِ بِحَجمٍ واحِدٍ وَ نَوعٍ واحِدٍ، وَلٰکِنَّ الْغَريبَ في الْاَمرِ أَنَّ الْاسَماكَ لَيسَتْ مُتَعَلِّقَةً بِالْمياهِ الْمُجاوِرَةِ بَلْ بِمياهِ الْمُحيطِ الْاَطْلَسيِّ الَّذي يَبْعُدُ مَسافَةَ مِائَتَي کيلومترٍ عَنْ مَحَلِّ سُقوطِ الْاسَماكِ.
دانشمندان برای شناخت راز آن پدیده ی عجیب تلاش کردند. و گروهی را برای دیدن محل و شناختن ماهی هایی که بعد از این باران های شدید بر زمین می افتند فرستادند.و آنها دریافتند که همه ماهی های پراکنده شده در زمین به یک نوع و اندازه هستند و اما شگفتی کار آن است که ماهی ها متعلق به آبهای مجاور نیستند. بلکه متعلق به آبهای اقیانوس اطلس هستند که به فاصله ی دویست کیلومتر از محل سقوط ماهی ها دور هستند.
ما هوَ سَبَبُ تَشکيلِ هٰذِهِ الظّاهِرَةِ؟ یحْدُثُ إعْصارٌ شدیدٌ فَيَسحَبُ الْاسَماكَ إلَی السَّماءِ بِقوَّةٍ وَ يَأخُذُها إِلَی مَکانٍ بَعيدٍ وَ عِندَما يَفقِدُ سُرعَتَهُ تَتَساقَطُ عَلَی الْاَرضِ.
علت شکل گیری این پدیده چیست؟ گردباد شدیدی اتفاق می افتد ماهی ها را با قدرت به آسمان می کِشد و آنها را به محلی دور می کشانند و وقتی سرعتش را از دست می دهد ماهی ها بر روی زمین می افتند.
يحَتفَلُ النّاسُ في الْهُندوراس بِهٰذَا الْيَومِ سَنَويّاً وَ يُسَمّونَهُ «مِهرَجانَ مَطَرِ السَّمَكِ».
مردم هندوراس سالانه این روز را جشن می گیرند و آن را «جشنواره ی باران ماهی می نامند» .
فعل ثلاثی مجرد و ثلاثی مزید
فصل 3 : مطَرَُ السَّمَكِ
فعل ثلاثی مجرد و ثلاثی مزید
به این فعلها توجه کنید: شَكَرْتُ (فعل ماضی، اول شخص مفرد)، یَعْرِفُ (فعل مضارع، سوم شخص مفرد)، اُنْظُرْ (فعل امر، دوم شخص مفرد)، لا تَخْرُجُوا (فعل نهی، سوم شخص جمع).
به سوم شخص مفرد (للغائب) ماضی این فعلها نیز توجه کنید: شَكَرَ، عَرَفَ، نَظَرَ، خَرَجَ.
حال به این فعلها توجه کنید: تَشَكَّرْتُ (فعل ماضی، اول شخص مفرد)، يَنْفَجِرُ (فعل مضارع، سوم شخص مفرد)، اِعْتَرِفْ (فعل امر، دوم شخص مفرد)، لا تَسْتَخْرِجُوا (فعل نهی، سوم شخص جمع).
به سوم شخص مفرد (للغائب) ماضی این فعلها نیز توجه کنید: تَشَكَّرَ، اِنْفَجَرَ، اِعْتَرَفَ، اِسْتَخْرَجَ.
نتیجه
به فعلی که صيغة للغائب ماضی آن فقط از سه حرف اصلی تشکیل شده باشد (مانند فعلهای گروه اول) ثلاثی مجرد گفته می شود.
و به فعلی که صيغة للغائب ماضی آن علاوه بر سه حرف اصلی، حرف يا حروف زائد دیگری نیز داشته باشد (مانند فعلهای گروه دوم) ثلاثی مزید می گویند. این فعلها هشت دسته اند که به هر دسته « باب » گفته می شود.
در جدول زیر به ترتیب چهار باب ثلاثی مزید «اِسْتِفْعَال، اِفْتِعَال، اِنْفِعَال و تَفَعُل » آمده است:
أهداف آموزشی کتاب این است که دانش آموز بتواند فعل و مصدر ثلاثی مزید را درست ترجمه کند ؛ فعل ماضی ، مضارع ، امر ، نهی ، مصدر و باب آنها را درست تشخیص دهد ؛ لذا به توضیحات تکمیلی در این حوزه می پردازیم :
فعل لازم و فعل متعدی
فعل لازم (ناگذر) فعلی که معنای آن با فاعل کامل می شود و به مفعول نیاز ندارد.
مثال
رَجَعَ جَوادٌ : جواد برگشت ، تَجْلِسُ سَاجِدَةٌ : ساجده می نشیند .
فعل متعدی (گذرا) فعلی که معنای آن با فاعل کامل نمی شود و به مفعول نیاز دارد.
مثال
أَرْسَلَ جَوادٌ رِسالَةً :
جواد نامه ای را فرستاد
یَقْطَعُ النَّجارُ الْخَشَبَ :
نجار چوب را می بُرد .
غالباً برای تشخیص فعل لازم از متعدی میتوانیم بپرسیم: « چه کسی را » ، « چه چیزی را » اگر پرسش معنا داشت آن فعل متعدی است و اگر معنا نداشت لازم است .
گاهی فعل لازم با حرف « بـ » متعدی می شود
مثال
مَنْ جَاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ عَشْرُ أَمْثَالِهَا ....
هر کس کار نیکی بیاورد . ده برابر آن پاداش دارد .
اگر به دنبال فعلی ضمیر متصل « ه ، هما ... » بیاید آن فعل حتماً متعدی است و این ضمائر مفعول آن فعل می باشد ؛ مانند ضمیر « نا » در عبارت « إن الرسول يأمرنا بالصدق وأداء الأمانة «.
معنای بابهای مزید
فصل 3 : مطَرَُ السَّمَكِ
معنای بابهای مزید
فعل باب استفعال ، متعدی بوده و معمولاً برای طلب و درخواست بکار می رود
مثال
فَاسْتَغْفَرُوا لِذُنُوبِهِمْ ، پس برای گناهان خویش آمرزش خواستند . (اسْتَغْفَرُوا : فعل متعدی )
فعلهای باب افتعال » و « تفعل ، گاهی لازم و گاهی متعدی می باشد و معنای مشهور آن «مطاوعة » یعنی پذیرش اثر فعل است
مثال
الْمَتَخَرَ الْأَسَدُ بِقُوْتِهِ ، شیر به نیروی خود افتخار کرد . (اِفْتَخَرَ : فعل لازم )
هُمْ يَتَحَدَّثُونَ » آنها گفتگو می کنند . (يَتَحَدَّثُونَ : فعل لازم )
اِكْتَسَبْنَا رِزْقَنَا ، روزی خود را به دست آوردیم . (اِكْتَسَبْنَا : فعل متعدی )
التلميذ تعلم دروسه - دانش آموز درسهایش را آموخت . (تَعَلَّمَ : فعل متعدی )
فعل باب - انفعال ، لازم است و معنای « مطاوعة » یعنی پذیرش اثر فعل را دارد
مثال
الْقَطَعَتِ الْكَهْرَبَاءُ » برق قطع شد . (اِنْقَطَعَتِ : فعل لازم )
شباهتها
۱. فعل ماضی و فعل امر از باب « اِفْتَعَلَ » ، « اِنْفَعَلَ » و « اِسْتَفْعَلَ » در بعضی از صیغه ها به هم شبیه هستند و تنها در حرکت دومین حرف اصلی با هم تفاوت دارند
مثال
ماضی : « اِجْتَهَدَا - ( لِلْغَائِبَيْنِ ) » ، « اِجْتَهَدُوا - ( لِلْغَائِبِينَ ) » ، « اِجْتَهَدْنَ - ( لِلْغَائِبَاتِ ) » - تلاش کردند .
أمر : « اِجْتَهِدَا - ( لِلْمُخَاطَبَيْنِ ) » ، « اِجْتَهِدُوا - ( لِلْمُخَاطَبِينَ ) » ، « اِجْتَهِدْنَ - ( لِلْمُخَاطَبَاتِ ) » - تلاش کنید .
۲. فعل ماضی و فعل امر از باب « تَفَعَّلَ » در بعضی از صیغه ها کاملاً به هم شبیه هستند
مثال
ماضی : « تَعَلَّمَا - ( لِلْغَائِبَيْنِ ) » ، « تَعَلَّمُوا - ( لِلْغَائِبِينَ ) » ، « تَعَلَّمْنَ - ( لِلْغَائِبَاتِ ) » - آموختند .
أمر : « تَعَلَّمَا - ( لِلْمُخَاطَبَيْنِ ) » ، « تَعَلَّمُوا - ( لِلْمُخَاطَبِينَ ) » ، « تَعَلَّمْنَ - ( لِلْمُخَاطَبَاتِ ) » - بیاموزید .
۱. كلمة « اِنْتِصَار » از حروف أصلى « نَصَرَ » ، مصدر باب « اِفْتَعَلَ » است و كلمة « اِنْقِلَاب » از حروف أصلى « قَلَبَ » ، مصدر باب « اِنْفَعَلَ » است ؛ توضیح اینکه اگر در چنین کلماتی بعد از حروف « اِنْ » حرف « ت » بیاید معمولاً این کلمات از باب « اِفْتَعَلَ » می باشند .
۲. اگر صیغه « لِلْغَائِب » از فعل ماضی با حروف « اِسْتـ » شروع شود و از شش حرف کمتر باشد از باب « اِسْتِفْعَال » نمی باشد . بنابر این کلماتی مانند « اِسْتَمَعَ » و « اِسْتَرَقَ » ، فعل ماضی از باب « اِفْتِعَالَ » هستند .
مَيِّزِ الْجُمْلَةَ الَّتِي مَا جَاءَ فِيهَا فِعْلٌ مُتَعَدٍّ:
أ الْخَيْرَاتُ تُقَرِّبُ الْإِنْسَانَ مِنَ اللَّهِ.
ب الصَّلَاةُ تَصْعَدُ بِالْإِنْسَانِ إِلَى الْعُلُوِّ.
ج الْعَاقِلُ يَسْتَعِدُّ لِمَا بَعْدَ الْمَوْتِ وَالْمَوْتُ آنٍ.
د يُجَاءُ بِالْعِبَادِ يَوْمَ الْقِيَامَةِ كُلِّهِمْ
الجواب در گزینه « أ » فعل « تقرب » به معنای نزدیک می کند ، مفعول آن « الإنسان » است . در گزینه « ب » و « د » فعل « تصعد » و فعل « يجاء » با حرف « ب » متعدی شده و در گزینه « ج » فعل يستعد ، به معنای آماده می شود در برابر سؤال « چه کسی را » و « چه چیزی را » پاسخی ندارد بنابر این فعل گزینه « ج » « فعل لازم » و جواب سؤال است .
عَيِّنِ الصَّحِيحَ فِي نَوْعِ الْأَفْعَالِ وَالْبَابِ:
) الفاِسْتَلَمْنَا (الماضي مِنْ باب اِسْتِفْعَال)
ب لا تَحْتَرِقُونَ (النَّهْي مِنْ بابِ اِفْتِعَال)
ج اِسْتَغْفِرِي (الماضي مِنْ باب اِسْتِفْعَال)
د سَيَنْفَتِح (المستقبل مِنْ بابِ اِنفِعال)
در گزینه «الف» در فعل «استلمنا» غیر از ضمیر «نا» پنج حرف دیگر وجود دارد لذا نمی تواند از باب استفعال باشد زیرا باب استفعال دارای شش حرف است و این فعل از باب افتعال است. در گزینه «ب» حرف نون از آخر فعل حذف نشده لذا فعل نفی است. در گزینه «ج» فعل «اِسْتَغْفِرِي» بر اساس وزن فعل های مزید، فعل امر باب استفعال است و گزینه «د» گزینه صحیح است.

- آزمون آنلاین تمامی دروس پایه انسانی
- گام به گام تمامی دروس پایه انسانی
- ویدئو های آموزشی تمامی دروس پایه انسانی
- گنجینه ای از جزوات و نمونه سوالات تمامی دروس پایه انسانی
- فلش کارت های آماده دروس پایه انسانی
- گنجینه ای جامع از انشاء های آماده پایه انسانی
- آموزش جامع آرایه های ادبی، دستور زبان، قواعد زبان انگلیسی و ... ویژه پایه انسانی
لغات و معنی لغات
فصل 3 : مطَرَُ السَّمَكِ
حوار
فصل 3 : مطَرَُ السَّمَكِ
حوار
فی قِسْمِ الْجَوازاتِ |
|
در قسمت گذرنامه در فرودگاه |
|
شُرطیُّ إدارهِ الْجَوازاتِ |
اَلْمُسافِرُ الْإیرانیُّ |
پلیس اداره گذرنامه |
مسافر ایرانی |
أَهلاً وَ سَهلاً بِکُم. مِن أَیِّ بَلَدٍ أَنتُم؟ |
نَحنُ مِن إیران وَ مِن مَدینَهِ زابُل. |
خوش آمدید، شما اهل کدام کشور هستید؟ |
ما از ایران و از شهر بابل هستیم. |
مَرحَباً بِکُم. شَرَّفتُمونا. |
أَشکُرُکَ یا سَیِّدی. |
درود بر شما، به ما افتخار دادید. |
از تو تشکر میکنم آقا! |
ماشاءاللّٰهُ! تَتَکَلَّمُ بِالْعَرَبیَّهِ جَیِّداً! |
أُحِبُّ هٰذِهِ اللُّغَهَ. اَلْعَرَبیَّهُ جَمیلَهٌ. |
ما شاء الله به خوبی عربی صحبت میکنی! |
این زبان را دوست دارم، عربی زیباست. |
کَمْ عَدَدُ الْمُرافِقینَ؟ |
سِتَّهٌ: والِدایَ وَ أُختایَ وَ أَخَوایَ. |
تعداد همراهان چند نفر است؟ |
شش نفر: پدر و مادرم، دو خواهر، دو برادرم. |
أَهلاً بِالضُّیوفِ. هَل عِندَکُم بِطاقاتُ الدُّخولِ؟ |
نَعَم؛ کُلُّ واحِدٍ مِنّا بِطاقَتُهُ بِیَدِهِ. |
مهمانان خوش آمدید. آیا شما کارتهای ورود دارید؟ |
بله، هر یک از ما کارتش در دستش است. |
اَلرِّجالُ عَلَی الْیَمینِ وَ النِّساءُ عَلَی الْیَسارِ لِلتَّفتیشِ. |
عَلَی عَینی. |
مردان سمت راست و زنان سمت چپ برای بازرسی |
بر روی چشم. |
رَجاءً؛ اِجعَلوا جَوازاتِکُم فی أَیدیکُم. |
نَحنُ جاهِزونَ |
لطفا، گذرنامههایتان را در دستتان بگیرید. |
ما آمادهایم. |
لغات و معنی لغات
فصل 4 : اَلتَّعايُشُ السِّلْميُّ

- آزمون آنلاین تمامی دروس پایه انسانی
- گام به گام تمامی دروس پایه انسانی
- ویدئو های آموزشی تمامی دروس پایه انسانی
- گنجینه ای از جزوات و نمونه سوالات تمامی دروس پایه انسانی
- فلش کارت های آماده دروس پایه انسانی
- گنجینه ای جامع از انشاء های آماده پایه انسانی
- آموزش جامع آرایه های ادبی، دستور زبان، قواعد زبان انگلیسی و ... ویژه پایه انسانی
معنی متن درس چهارم
فصل 4 : اَلتَّعايُشُ السِّلْميُّ
معنی و متن درس
اَلتَّعايُشُ السِّلْميُّ
هم زیستی مسالمت آمیز
لَقَد کانَتْ رِسالَةُ الْاسلامِ عَلَی مَرِّ الْعُصورِ قائِمَةً عَلَی أَساسِ الْمَنطِقِ وَ اجْتِنابِ الْاِساءَةِ؛ فَإنَّ اللّٰهَ يَقولُ
قطعا پیام اسلام در گذر زمان ها بر اساس منطق و دوری از هر بدی استوار بوده است. و به راستی خداوند می فرماید:
« وَ لا تسَتَوِي الْحَسَنَةُ وَ لَا السَّيِّئَةُ اِدفَع بالّتي هيَ أحسَنُ فَإذَا الّذی بَينَكَ وَبَينَهُ عَداوَةٌ کانَّهُ وَليٌّ حَميمٌ » فُصِّلَتْ: 34
«خوبی وبدی یکسان نمی باشد تو آن را با بهترین روش دفع کن پس آنگاه (می بینی) کسی که بین تو و او دشمنی هست گویی یک دوست گرم و صمیمی است» سوره فصّلت: آیه 34
إنَّ الْقُرآنَ يَأمُرُ الْمُسلِمينَ أن لا يسَبُوّا مَعبوداتِ الْمُشرِکينَ وَ الْکُفّارِ فهوَ يَقولُ:
همانا قران به مسلمانان امر می کند که خدایان مشرکان و کافران را دشنام ندهند.و آن (قران) می فرماید:
« و لاتَسُبّوا الّذینَ يَدعونَ مِن دونِ اللهِ فَيَسُبّوا اللهَ … » الْانعام : 108
«کسانی را که به غیر می خوانند (دعوت می کنند) دشنام ندهید در نتیجه آنها (کافران به نادانی) خدا را دشنام می دهند ...» سوره انعام: آیه 108
الْإسلام يَحتَرِمُ الْاَديانَ الْالٰهيَّةَ؛ « قُلْ يا أهلَ الْکِتابِ تَعالَوا إلَی کَلِمَةٍ سَواءٍ بَينَنا وَبَينَکُم ألاّ نَعبُدَ إلّااللهَ وَ لا نشُرکَ بِه شَیئاً » آلُ عِمران : 64
اسلام ادیان الهی را محترم می شمارد، «(ای پیامبر) بگو ای اهل کتاب (یهود ونصاری) بیائید از کلمه ای که میان ما و شما یکسان است پیروی کنیم فقط خدا را عبادت کنیم و چیزی را برای او شریک قرار ندهیم.» سوره آل عمران: آیه 64
يُؤَکِّدُ الْقُرآنُ عَلَی حُرّيَّةِ الْعَقيدَةِ: « لا إکراهَ فِي الدّينِ … » الْبقرة : 256
قران بر آزادی عقیده تاکید می کند. «هیچ اجباری در دین نیست ...» سوره بقره: آیه 256
لا يجَوزُ الْاصرارُ عَلَی نِقاطِ الخِلافِ وَ عَلَی الْعُدوانِ،لِانَّهُ لا ينَتَفِعُ بِهِ أحَدٌ؛وَ عَلَی کُلِّ النّاسِ أَن يَتعايَشوا مَعَ بَعضِهِم تَعايُشاً سِلْميّاً، مَعَ احْتِفاظِ کُلٍّ مِنهُم بِعَقائِدِهِ؛ لِاَنَّهُ
پافشاری بر نقاط اختلاف ودشمنی را جایز نمی داند، به خاطر اینکه کسی از آن سود نمی برد، بر همه مردم واجب است که هر کدام با حفظ عقاید خود با یکدگر همزیستی مسالمت آمیز کنند. به خاطر اینکه
« کُل حِزبٍ بِما لَديهِم فَرِحونَ » الرّوم: 32
«هر حزب و گروهی به آنچه نزد خود دارند خوشحالند.» سوره روم: آیه 32
اَلْبِلاد الْاسلاميَّةُ مَجموعَةٌ مِنَ الشُّعوبِ الْکَثيرَةِ، تَختَلِفُ في لُغاتِها وَ أَلْوانِها
کشورهای اسلامی مجموعه ای از ملت های متعدد هستند. در زبان های خود و رنگ هایشان متفاوت می باشند.
قالَ اللهُ تَعالَی:
خداوند بزرگ می فرماید:
« یا ایُّها النّاسُ إنّا خَلَقْناکُم مِنْ ذَکَرٍ وَ أنثىَ وَ جَعَلْناکُم شُعوباً وَ قَبائِلَ لِتَعارَفوا إِنَّ أکرَمَکُم عِندَ اللهِ أتقاکُم» اَلْحُجُرات : 13
«ای مردم ما شما را از یک مرد وزن آفریدیم وشما را ملتها وقبیله ها قرار دادیم تا یکدیگر را بشناسید قطعا گرامی ترین شما نزد خدا پرهیزگارترین شماست» سوره حجرات: آیه 13
يَأْمُرُنا الْقُرآنُ بِالْوَحدَةِ.
قرآن ما را به وحدت و یکپارچگی دعوت می کند.
« وَ اعْتَصِموا بِحَبْلِ اللهِ جَميعاً وَ لاتَفَرَّقوا ... » آل عِمران : 103
«و همگی به ریسمان خدا چنگ بزنید و پراکنده نشوید ...» سوره آل عمران: آیه 103
يَتَجَلَّی اتِّحادُ الْاُمَّةِ الْاسلاميَّةِ في صُوَرٍ کَثيرَةٍ، مِنهَا اجْتِماعُ الْمُسلِمينَ في مَکانٍ واحِدٍ في الْحَجِّ. اَلْمُسلِمونَ خُمْسُ سُکّانِ الْعالَمِ،يَعيشونَ في مِساحَةٍ واسِعَةٍ مِنَ الْاَرضِ مِنَ الصّينِ إلَی الْمُحيطِ الْاَطلَسيِّ
یکپارچگی امت اسلامی در شکل های زیادی جلوه گر می شود. از جمله جمع شدن مسلمانان در یک محل در حج. یک پنجم ساکنان جهان مسلمانان هستند در پهنای گسترده ای از زمین از چین تا اقیانوس اطلس زندگی می کنند.
قالَ الْامامُ الْخُمَينيُّ رَحِمَهُ اللّٰهُ: … إذا قالَ أَحَدٌ کَلاماً يفُرقِّ الْمُسلِمينَ، فَاعْلَموا أَنَّهُ جاهِلٌ أَوْ عالِمٌ يُحاوِلُ بَثَّ الْخِلافِ بَينَ صُفوفِ الْمُسلِمينَ
امام خمینی که خدا رحمتش کند فرمود: هرگاه کسی سخنی بگوید که مسلمانان را پراکنده سازد. پس بدانید که وی نادان است یا دانایی است که برای گسترش اختلاف در بین صفوف مسلمانان تلاش می کند.
وَ قالَ قائِدُنا آيَةُ اللّٰهِ الْخامنئيّ
و رهبرمان آیت الله خامنه ای فرمودند:
مَن رَأَی مِنکُم أَحَداً يَدعو إلَی التَّفرِقَةِ، فَهُوَ عَميلُ الْعَدوِّ
هرکس از شما شخصی را ببیند که به تفرقه دعوت می کند پس وی مزدور دشمن است.
فعل ثلاثی مزید
فصل 4 : اَلتَّعايُشُ السِّلْميُّ
فعل ثلاثی مجرد و ثلاثی مزید
در درس گذشته با چهار باب از فعلهای ثلاثی مزید آشنا شدیم. در جدول زیر با چهار باب دیگر از فعلهای ثلاثی مزید (تَفَاعُل ،تَفْعِيل، مُفَاعَلَة إِفْعَال) آشنا میشویم:
معنای بابهای مزید
فعل های باب «إفعال» و «تفعیل» متعدی می باشد؛ مانند:
مثال
أَلْحِقْني بِالصّالِحینَ مرا به نیکوکاران ملحق کن.
(أَلْحِقْ: فعل متعدی)
بَشِّرْهُمْ بِعَذابٍ عَظیمٍ آنها را به عذابی دردناک بشارت بده.
(بَشِّرْ: فعل متعدی)
بنابراین می توان برخی از فعل ها را با بردن به باب إفعال و تفعیل متعدی ساخت
مثال
خَرَجَ = خارج شد، أَخْرَجَ = خارج کرد
عَلِمَ = فهمید، یاد گرفت، عَلَّمَ = فهماند، یاد داد
باب «مفاعلة» برای مشارکت در کاری به کار می رود و در ترجمه معمولاً از حرف «با» استفاده می شود؛ مانند:
مثال
کاتَبَ مُحَمَّدٌ سَعیداً محمد با سعید نامه نگاری کرد.
یا أَیُّهَا النَّبِیُّ جاهِدِ الْکُفَّارَ وَ الْمُنافِقینَ
ای پیامبر با کافران و منافقان جهاد کن.
باب «تفاعل» لازم بوده و برای مشارکت در کاری به کار می رود و معمولاً در ترجمه از کلمات «باهم، بایکدیگر» استفاده می شود
مثال
تَعاوَنُوا عَلَی الْبِرِّ وَ التَّقْوی
در نیکی و تقوا با یکدیگر همکاری کنید.
(تَعاوَنُوا: فعل لازم)
إِنَّا خَلَقْناکُمْ مِنْ ذَکَرٍ وَ أُنْثی وَ جَعَلْناکُمْ شُعُوباً وَ قَبائِلَ لِتَعارَفُوا
ما شما را از یک مرد و زن آفریدیم و شما را تیره ها و قبیله ها قرار دادیم تا یکدیگر را بشناسید.
شباهتها
۱) فعل ماضی و فعل امر از باب «افعال» و «مفاعلة» در بعضی از صیغه ها به هم شبیه هستند و تنها در حرکت دومین حرف اصلی با هم تفاوت دارند.
مثال
ماضی: «أَخْرَجَا» (للغائبين)، «أَخْرَجُوا» (للغائبين)، «أَخْرَجْنَ» (للغائبات) - بیرون آوردند
امر: «أَخْرِجَا» (للمخاطبين)، «أَخْرِجُوا» (للمخاطبين)، «أَخْرِجْنَ» (للمخاطبات) - بیرون آورید
2) فعل ماضی و فعل امر از باب «تفاعل» در بعضی از صیغه ها کاملاً به هم شبیه هستند؛
مثال
ماضی: «تَکاتَبَا» (للغائبين)، «تَکاتَبُوا» (للغائبين)، «تَکاتَبْنَ» (للغائبات) - نامه نگاری کردند
أمر: «تَکاتَبَا» (للمخاطبين)، «تَکاتَبُوا» (للمخاطبين)، «تَکاتَبْنَ» (للمخاطبات) - نامه نگاری کنید
عین الصحیح عن کلمه «یسمی»: «المضارع من باب...«
الف تفعیل
ب تفعل
ج افتعال
د انفعال
فعل «یسمی» با تشدید دارای پنج حرف است که حرکتهای ان به ترتیب با فعل مضارع «یفعل» تناسب دارد؛ (البته اخرین حرف حرکت ندارد که مهم نیست) لذا از باب «تفعیل» می باشد.
عین الصحیح للفراغ: «انتن ... دروسکن صباح امس»
الف تَلَقَّینَ
ب تَلْقینَ
ج تَتَلَقّینَ
د تَلَقَّیتُنَّ
ضمیر «انتن» صیغه جمع مذکر مخاطب است. فعل ماضی مجرد «ذهب» به این صیغه می شود: «ذهبتن» یعنی اخر ضمیره با اخر فعل ماضیه به هم شبیه هستند و فرقی ندارد فعل ثلاثی مجرد باشد یا ثلاثی مزید. لذا جواب صحیح گزینه «د» است.
ما هو ماضی افعال: «یحرر و یغرق»
الف حر- تغرق
ب تحرر- غرق
ج حور- اغرق
د حرر- اغرق
فعل «یحرر» بر وزن «یفعل» مضارع باب «تفعیل» است و «یغرق» بر وزن «یفعل» مضارع باب «افعال» است بنابر این ماضی انها به ترتیب بر وزن «فعل» و «افعل» می باشد لذا جواب سوال گزینه «د» است.
حوار
فصل 4 : اَلتَّعايُشُ السِّلْميُّ
حوار
فی صالَهِ التَّفتیشِ بِالْجَمارِکِ |
|
گفتوگویی در سالن بازرسی گمرک |
|
شُرطیُّ الْجَمارِکِ |
اَلزّائِرَهُ |
پلیس گمرک |
زائر |
اِجلِبی هٰذِهِ الْحَقیبَهَ إلَی هُنا. |
عَلَی عَینی، یا أَخی، وَلٰکِنْ ما هیَ الْمُشکِلَهُ؟ |
این چمدان را این جا بیاور |
به روی چشم، ای برادرم، ولی مشکل چیست؟ |
تَفتیشٌ بَسیطٌ. |
لا بأَسَ. |
بازرسی ساده |
اشکالی ندارد. |
عَفواً؛ لِمَن هٰذِهِ الْحَقیبهُ؟ |
لِأُسرَتی |
ببخشید، این چمدان برای کیست؟ |
برای خانوادهام. |
اِفتَحیها مِنْ فَضلِکِ. |
تَفَضَّلْ، حَقیبَتی مَفتوحَهٌ لِلتَّفتیشِ. |
لطفا آن را باز کن. |
بفرمایید، چمدانم برای بازرسی باز است. |
ماذا فی الْحَقیبَهِ؟ |
فُرشاهُ الْأَسنانِ و الْمَعجونُ وَ الْمِنشَفَهُ وَ الْمَلابِسُ … |
چه چیزی در چمدان است؟ |
مسواک و خمیر دندان و حوله و لباسها …. |
ما هٰذَا الْکِتابُ؟ |
لَیسَ کِتاباً؛ بَلْ دَفْتَرُ الذِّکرَیاتِ. |
این کتاب چیست؟ |
کتاب نیست؛ بلکه دفتر خاطرات است. |
ما هٰذِهِ الْحُبوبُ؟ |
حُبوبٌ مُهَدِّئَهٌ، عِندی صُداعٌ. |
این قرصها چیست؟ |
قرصهای آرام بخش، من سر درد دارم. |
هٰذِهِ، غَیرُ مَسموحَهٍ. |
وَ لٰکِن أَنا بِحاجَهٍ إلَیها جِدّاً. |
این غیر مجاز است. |
اما من واقعاً به آنها نیاز دارم. |
لا بأَسَ. |
شُکراً. |
اشکالی ندارد |
متشکرم |
اِجمَعیها وَ اذْهَبی. |
فی أَمانِ اللّٰهِ. |
آنها را جمع کن و برو. |
در امان خدا. |

- آزمون آنلاین تمامی دروس پایه انسانی
- گام به گام تمامی دروس پایه انسانی
- ویدئو های آموزشی تمامی دروس پایه انسانی
- گنجینه ای از جزوات و نمونه سوالات تمامی دروس پایه انسانی
- فلش کارت های آماده دروس پایه انسانی
- گنجینه ای جامع از انشاء های آماده پایه انسانی
- آموزش جامع آرایه های ادبی، دستور زبان، قواعد زبان انگلیسی و ... ویژه پایه انسانی
معنی متن درس پنجم
فصل 5 : ﴿هذا خَلقُ اللّٰهِ﴾
معنی و متن درس
«هذا خلق الله» لقمان: 11
«این خلقت خداوند است» لقمان: 11
اَلْغَوّاصونَ الَّذینَ ذَهَبوا إلَی أَعماقِ الْمُحیطِ لَیلاً، شاهَدوا مِئاتِ الْمَصابیحِ الملونه الَّتی یَنبَعِثُ ضَوؤُها مِنَ الْأسَماکِ الْمُضیئَهِ، وَ تُحَوِّلُ ظَلامَ الْبَحرِ إلَی نَهارٍ مُضیءٍ یَستَطیعُ فیهِ الْغَوّاصونَ الْتِقاطَ صُوَرٍ فی أَضواءِ هذِهِ الْأسَماکِ. اِکْتَشَفَ الْعُلَماءُ أَنَّ هذِهِ الْأضواءَ تَنبَعِثُ مِن نَوعٍ مِنَ الْبَکتیریا الْمُضیئَهِ الَّتی تَعیشُ تَحتَ عُیونِ تِلْکَ الْأسَماکِ. هَل یُمکِنُ أَن یَستَفیدَ الْبَشَر یَوماً مِنْ تِلْکَ الْمُعجِزَهِ الْبَحریَّهِ، وَ یَستَعینَ بِالْبَکتیریا الْمُضیئَهِ لِإنارَهِ الْمُدُنِ؟
غوّاصانی که شبانه به ژرفای اقیانوس رفته اند، صدها چراغ رنگارنگ را دیده اند که نورشان از ماهیهای درخشنده فرستاده میشود. و تاریکی دریا را به روز روشن تبدیل میکنند که غوّاصان در آن میتوانند در نورهای این ماهیها عکس بگیرند. دانشمندان کشف کرده اند که این روشناییها از گونه ای باکتری درخشانی که زیر چشمان این ماهیها زندگی میکند فرستاده میشود. آیا ممکن است که روزی بشر از این معجزۀ دریایی بهره ببرد و بتواند برای افروختن شهرها از باکتری درخشان یاری بجوید؟
رُبَّما یَستَطیعُ ذٰلِکَ، لِأنَّهُ « مَنْ طَلَبَ شَیئاً وَ جَدَّ وَجَدَ.»
شاید بتواند این کار را انجام دهد؛ زیرا «هرکس چیزی بخواهد و کوشش کند مییابد.»
إنَّ لِسانَ الْقِطِّ سِلاحٌ طِبّیٌّ دائِمٌ، لِأنَّهُ مَملوءٌ بِغُدَدٍ تُفْرِزُ سائِلاً مُطَهِّراً، فَیَلْعَقُ الْقِطُّ جُرْحَهُ عِدَّهَ مَرّاتٍ حَتیَّ یلتئمَ
بی گمان زبان گربه ابزار پزشکی همیشگی است؛ زیرا پر از غدّههایی است که مایعی پاک کننده میتراود، در نتیجه گربه زخمش را چند بار میلیسد تا بهبود یابد.
إنَّ بَعضَ الطُّیورِ وَ الْحَیَواناتِ تَعْرِفُ بِغَریزَتِها الْأعشابَ الطِّبّیَّهَ وَ تَعلَمُ کَیفَ تَستَعمِلُ الْعُشبَ الْمُناسِبَ لِلْوِقایَهِ مِنَ الْأمراضِ الْمُختَلِفَهِ؛ وَ قَد دَلَّتْ هٰذِهِ الْحَیَواناتُ الْإنسانَ عَلَی الْخَواصِّ الطِّبّیَّهِ لِکَثیرٍ مِنَ النَّباتاتِ الْبَرّیَّهِ وَ غَیرِها
بی گمان برخی پرندگان و جانوران با غریزۀ خود گیاهان دارویی را میشناسند و میدانند چگونه گیاه مناسب را برای پیشگیری از بیماریهای گوناگون به کار برند؛ این جانوران، انسان را به خاصیتهای پزشکی بسیاری از گیاهان خشک زی و غیره راهنمایی کرده اند.
إنَّ أَغلَبَ الْحَیَواناتِ إضافَهً إلَی امْتِلاکِها لِلُغَهٍ خاصَّهٍ بِها، تَمْلِکُ لُغَهً عامَّهً تَستَطیعُ مِنْ خِلالِها أَن تَتَفاهَمَ مَعَ بَعضِها، فَلِلْغُرابِ صَوتٌ یُحَذِّرُ بِهِ بَقیَّهَ الْحَیَواناتِ حَتَّی تَبتَعِدَ سَریعاً عَنْ مِنطَقَهِ الْخَطَرِ، فَهوَ بِمَنزَلَهِ جاسوسٍ مِنْ جَواسیسِ الْغابَهِ
بی گمان بیشتر جانوران افزون بر داشتن زبان ویژۀ خود زبانی همگانی دارند که با آن میتوانند [سخن] یکدیگر را بفهمند، کلاغ صدایی دارد که با آن به بقیۀ جانوران هشدار میدهد تا زود از منطقۀ خطر دور شوند، او به مانند خبرچینی از خبرچینان جنگل است.
لِلْبَطِّ غده طَبیعیَّهٌ بِالْقُربِ مِنْ ذنبها تَحتَوی زَیتاً خاصّاً یَنتَشِر عَلَی جسمها فَلا تَتَأَثَّرُ بِالْماءِ
اردک نزدیک دمش غده طبیعی دارد که دارای روغنی ویژه است که روی بدنش پخش میشود؛ در نتیجه تحت تأثیر آب قرار نمی گیرند.
تَستَطیعُ الْحِرباءُ أَنْ تُدیرَ عَینَیها فی اتِّجاهاتٍ مُختَلِفَهٍ دونَ أَنْ تُحَرِّکَ رَأْسَها وَ هیَ تَستَطیعُ أَنْ تَرَی فِی اتِّجاهَینِ فی وَقتٍ واحِدٍ
آفتاب پرست میتواند بی آنکه سرش را تکان بدهد چشمانش را در جهتهای مختلف بچرخاند و میتواند در یک لحظه در دو جهت ببیند.
لا تَتَحَرَّکُ عَینُ الْبومَهِ، فَإِنَّها ثابِتَهٌ، وَلٰکِنَّها تُعَوِّضُ هٰذَا النَّقصَ بِتَحریکِ رَأسِها فی کُلِّ جهه وَ تَستَطیعُ أَنْ تُدیرَ رَأسَها مئتین و سبعین درجه دونَ أَنْ تُحَرِّکَ جِسمَها
چشم جغد حرکت نمی کند، چشمها ثابت اند، ولی این نقص را با حرکت دادن سرش در هر جهتی جبران میکند. و میتواند بی آنکه بدنش را حرکت دهد سرش را دویست و هفتاد درجه بچرخاند.
الجُمْلَة الفعلية و الجُمْلَةُ الإِسْمية
فصل 5 : ﴿هذا خَلقُ اللّٰهِ﴾
الجُمْلَة الفعلية و الجُمْلَةُ الإِسْمية
به عبارتهای زیر توجه کنید
«رَجَعَ المُسافِرُونَ مِنَ السَّفَرِ.» مسافران از سفر برگشتند.
«يَغْفِرُ اللهُ الذُّنوب.» خداوند گناهان را می بخشد.
همان گونه ملاحظه نموده اید عبارت های مزبور با فعل شروع شده است.
در زبان عربی به جمله ای که با « فعل » شروع شده باشد « جمله فعلیه » می گویند. به عبارت دیگر هر جا فعل » هست از همانجا « جمله فعلیه » شروع می شود.
تعریف فعل:
فعل کلمه ای است که بر انجام کاری یا داشتن حالتی در گذشته حال یا آینده دلالت کند. هر جمله فعلیه ای به « فاعل » نیاز دارند.
فاعل:
اسمی است که در درون فعل یا بعد از فعل میآید و بر انجام کاری یا داشتن حالتی یا صفتی دلالت می کند.
برای تعیین » فاعل » می توانیم سؤال « چه کسی » و « چه چیزی » را در برابر « فعل » قرار دهیم و جوابی که بدست می آید معمولاً « فاعل » جمله است. جمله است.
در عبارت اول می پرسیم « چه کسانی برگشتند؟» و پاسخ داده میشود «مسافران» بنابر این کلمه « المسافِرونَ » ،فاعل » است.
و در عبارت دوم میپرسیم چه کسی می بخشد؟» و پاسخ داده میشود « خداوند بنابر این کلمه «الله»،« فاعل » است. برخی از افعال علاوه بر « فاعل » به «مفعول هم نیاز دارند که غالباً در جمله ذکر می شود.
مفعول :
اسمی است که در زبان عربی معمولاً پس از فاعل میآید و کار بر آن واقع می شود. برای تعیین «مفعول » می توانیم سؤال « چه کسی را » و « چه چیزی را را در برابر « فعل » قرار دهیم و جوابی که بدست می آید معمولاً « مفعول » جمله است.
در عبارت اوّل می پرسیم «چه کسی را برگشتند؟» ، «چه چیزی را برگشتند؟» و پاسخی داده نمی شود؛ لذا در این جمله به « مفعول » نیازی نیست.
و در عبارت دوم می پرسیم «چه کسی را می بخشد؟ » ، « چه چیزی را می بخشد؟ » و پاسخ داده می شود «گناهان را» لذا كلمه «گناهان» ، « مفعول » جمله است.
اگر به دنبال فعلی ضمیر متصل « ه ، هما ... » بیاید این ضمیر مفعول » آن فعل است که معمولاً قبل از فاعل می آید؛ مانند ضمیر کَ» در عبارت « شاهَدكَ الأستاذ في الملعب» (استاد تو را در ورزشگاه مشاهده کرد)
« خبر » مبتدأ می تواند یک جمله فعلیه باشد؛ مانند عبارتهای زیر:
یعنی عبارت « المُسافِرونَ رَجَعُوا مِنَ السِّفَرِ. » و عبارت « اللهُ يَغْفِرُ الذُّنوب. » که هر یک از جمله ها به تنهایی دو عبارت محسوب میشوند
۱ - جملة اسميه ( مبتدأ + خبر + ):
( المُسافِرونَ + رَجَعُوا + ... ) ، ( اللهُ - يَغْفِرُ + ...)
2- جملة فعليه ( فعل + ... ) :
( رَجَعُوا + ... ) ، ( يَغْفِرُ + ... )
اگر قبل از مبتدا و خبر و همچنین فاعل و مفعول اسم إشاره بيايد اسم اشاره در محل اعرابی آنها قرار خواهد گرفت
مثال
تحدثُ هذِهِ الظَّاهِرَةُ مَرَّتَينِ في السنة أحياناً. ( فاعل: هذه)
گاهی مبتدا و خبر و همچنین فاعل و مفعول صفت یا مضاف الیه میگیرند که به دنبال آنها می آید و خودشان موصوف و مضاف می شوند
مثال
1 صدور الأحرار القبور الأسرار:
صدور الأحرار : مبتدا
الأحرار : مضاف اليه
القبور الأسرار : خبر
الأسرار : مضاف إليه
2 يَزْرَعُ الفَلاحُ المُجِد أشجار التفاح
يَزْرَعُ : فعل
الفَلاحُ المُجِد: فاعل
المُجِد : صفت
أشجار التفاح : مفعول
التفاح : مضاف اليه
ميز العبارة التي جاءت فيها « الجملة الفعلية » أكثر:
أ وَ اعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللهِ جَمِيعاً وَ لا تَفرقوا
ب المرافق العامة هي الأماكن التي تمتلكها الدولة.
ج ذَهَبَتْ سُمَيَّةُ إلى مُديرَةِ المَدرِسَةِ، وَ أَخْبَرَتْها مَا شَاهَدَتْ
د يَحْدُث سنوياً « مَطَرُ السَّمَكِ » فِي جُمهورية الهندوراس في أمريكا الوسطى.
همانگونه بیان شد برای تعیین جمله فعلیه باید نسبت به فعل شناخت داشته باشیم و هر فعلی می تواند یک جمله فعلیه باشد در گزینه «أ» دو فعل وجود دارد اعتصموا و لا تفرقوا در گزینه «ب» یک فعل وجود دارد. تمتلک در گزینه « ج » سه فعل وجود دارد ذَهَبَتْ الخبَرَتْ و هاهَدَتْ در گزینه « د » یک فعل وجود دارد. يحدث، بنابر این گزینه صحیح گزینه « ج » است.
«ما هُوَ الفاعل في أخذتني القفلة؟»
أ الغفلة
ب ياء
ج ت
د هي المستتر
یکی از مواردی که مفعول میتواند بر فاعل مقدم شود این است که مفعول ضمیر باشد که در جمله فوق این اتفاق افتاده است و ضمیر « یاء » مفعول است و «ت» در «اخلت علامت تانیث و زمانی که فاعل اسم باشد ضمير مستتر (پنهان) جایگاهی ندارد لذا جواب سؤال گزینه أ است.
ميز ضمير « نا » مفعولاً:
الف تعلمنا أن النَميمَةٌ مَذمومَةٌ.
ب عَلِمْنَا أَنَّ النَّجاة في الصدق.
ج علمنا أن لا تتكلم بغير الحق.
د عَلَّمْنَا أَن لا تَظْلَمَ أَحَداً.
اگر به فعلهای گزینه های مزبور نگاه کنیم می بینیم که همه آنها فعل ماضی است یک قاعده ای در اتصال ضمیر «نا» به فعل ماضی هست و آن اینکه اگر قبل از ضمیر «نا» حرف ساکنی باشد آن ضمیر فاعل ، و چنانچه قبل از ضمیر «نا» حرف متحرک باشد آن ضمیر مفعول می باشد بنابر این ضمیر « نا » در گزینه دوم ( علمنا ) مفعول جمله است.
لغات و معنی لغات
فصل 5 : ﴿هذا خَلقُ اللّٰهِ﴾

- آزمون آنلاین تمامی دروس پایه انسانی
- گام به گام تمامی دروس پایه انسانی
- ویدئو های آموزشی تمامی دروس پایه انسانی
- گنجینه ای از جزوات و نمونه سوالات تمامی دروس پایه انسانی
- فلش کارت های آماده دروس پایه انسانی
- گنجینه ای جامع از انشاء های آماده پایه انسانی
- آموزش جامع آرایه های ادبی، دستور زبان، قواعد زبان انگلیسی و ... ویژه پایه انسانی
فن ترجمه
فصل 5 : ﴿هذا خَلقُ اللّٰهِ﴾
فن ترجمه
فعل مضارع همراه با حرف «أن» به صورت مضارع التزامی (ب + بن مضارع + شناسه) ترجمه میشود
مثال
أَ لَا تُحِبُّونَ أَن يَغْفِرَ اللَّهُ لَكُمُ
آیا دوست ندارید که خدا شما را بیامرزد؟
حرکت آخر مضارع إخباری معمولاً حرکت ضمه ( ُ ) است که با آمدن حرف «أن» بر سر آن به حرکت فتحه ( َ ) تبدیل میشود؛ مانند:
يَسْمَعُ (مضارع إخباری):میشنود
أنْ يَسْمَعَ (مضارع التزامی): که بشنود
همچنین میتوان فعل مضارعی که با حرف «أن» میآید را به صورت مصدری ترجمه کرد
مثال
أُحِبُّ أَن أَتَعَلَّمَ اللُّغَةَ الْعَرَبِيَّةَ
دوست دارم که زبان عربی را بیاموزم= آموختن زبان عربی را دوست دارم.
ما هُوَ الخَبَرُ فِي العِبارَةِ التالية:
الأمهات المؤمناتُ يُعَلِّمْنَ أولادَهُنَّ حُبّ الشَّهَادَةِ في سَبِيلِ اللهِ»
أ المؤمنات
ب حُبِّ الشَّهَادَةِ
ج في سبيل الله
د يُعَلِّمْنَ
جمله مزبور با اسم شروع شده است بنابر این کلمه «الأمهات» مبتدأ است و كلمة «المؤمنات» ویژگی آن را بیان می کند که صفت برای کلمه « الأمهات » است و در ادامه جملة فعلية « يُعَلِّمْنَ » در باره آن خبر می دهد لذا جواب صحیح گزینه « د » است.
عين الجملة الاسمية:
أ اعطفي عَلَى الْمَرْضَى وَ أَنْتِ مُمَرْضَةٌ!
ب ارفع قيمتك بالتواضع للآخرين!
ج أكْمِلْ جُودَكَ بِبَدْلِ مَا عِندَكَ!
د أَفْضَلُ الفَضائلِ الَّتِي جَعَلَ اللهُ لك هُوَ الصَدق!
گزینه« أ » « اعطفي » ، در گزینه « ب » « ارفع » و در گزینه « ج » « أكمل » فعل أمرند بنابر این سه گزینه جملة فعليه مستند و در گزينه «د» «أفضَلَ» ، اسم است لذا جملة گزينة «د» الجملة الاسمية است. البته در سؤال کنکور این عبارات بدون حرکت گذاری آمده است و ما باید از ساختار عبارات به نوع کلمات پی ببریم.
حوار
فصل 5 : ﴿هذا خَلقُ اللّٰهِ﴾
حوار
مَعَ سائِقِ سَیّارهِ الْاُجرَهِ |
|
با راننده تاکسی |
|
اَلسّائِحُ |
سائِقُ سَیّارهِ الْأُجرَهِ |
گردشگر |
راننده تاکسی |
أَیُّهَا السّائِقُ، نُریدُ أَنْ نَذهَبَ إلَی الْمَدائِنِ. |
أَنا فی خِدمَتِکُم. تَفَضَّلوا. |
ای راننده! میخواهیم به مداین برویم. |
من در خدمت شما هستم. بفرمایید. |
کَمِ الْمَسافَهُ مِن بغدادَ إلَی هُناکَ؟ |
أَظُنُّ الْمَسافَهَ سَبعَهً و ثَلاثینَ کیلومِتراً. عَجیبٌ؛ لِمَ تَذهَبونَ إلَی الْمَدائِنِ؟ |
مسافت از بغداد تا آنجا چقدر است؟ |
گمان میکنم ۳۷ کلیومتر باشد، عجیب است؛ چرا به آنجا میروید. |
لِزیارَهِ مَرقَدِ سَلمانَ الْفارِسیِّ وَ مُشاهَدَهِ طاقِ کِسرَی؛ لِماذا تَتَعَجَّبُ؟! |
لِأَنَّهُ لا یَذهَبُ إلَی الْمَدائِنِ إلّا قَلیلٌ مِنَ الزُّوّارِ. |
برای زیارت مرقد سلمان فارسی و دیدن طاق کسری؛ چرا تعجب میکنی؟ |
برای اینکه جز تعداد اندکی از زائران به مداین نمیروند. |
فی الْبِدایَهِ تَشَرَّفْنا بِزیارَهِ الْعَتَباتِ الْمُقَدَّسَهِ فی الْمُدُنِ الْأَربَعَهِ کَربَلاءَ وَ النَّجَفِ وَ سامَرّاءَ وَ الْکاظِمیَّهِ. |
زیارهٌ مَقبولَهٌ لِلْجَمیعِ! أَ تَعرِفُ مَن هوَ سَلمانُ الْفارِسیُّ أَمْ لا؟ |
در ابتدا به زیارت عتبات مقدس در شهرهای چهارگانه (کربلا ، نجف ، سامرا و کاظیمن) مشرف شدیم. |
زیارت همه قبول باشد، آیا میدانی سلمان فارسی کیست یا نه؟ |
نَعَم؛ أَعرِفُهُ، إنَّهُ مِنْ أَصحابِ النَّبیِّ وَ أَصلُهُ مِن إصفهان. |
أَحسَنتَ! وَ هَلْ لَکَ مَعلوماتٌ عَنْ طاقِ کِسرَی؟ |
بله؛ او را میشناسم. او از یاران پیامبر(ص) است و اصل و نسبش اصفهانی است. |
آفرین! آیا معلوماتی درباره طاق کسری داری؟ |
بِالتَّأکیدِ؛ إنَّهُ أَحَدُ قُصورِ الْمُلوکِ السّاسانیّینَ قَبلَ الْإسلامِ. قَد أَنشَدَ شاعِرانِ کَبیرانِ قَصیدَتَینِ عِندَ مُشاهَدَتِهِما إیوانَ کِسرَی: الْبُحتُریُّ مِن أَکبَرِ شُعراءِ الْعَرَبِ، وَ خاقانیٌّ، الشّاعِرُ الْإیرانیُّ. |
ماشاءَاللّٰهُ! بارَکَ اللّٰهُ فیکَ! مَعلوماتُکَ کَثیرَهٌ! |
البته؛ قطعاً آن یکی از قصرهای پادشاهان ساسانی قبل از اسلام است. دو شاعر بزرگ، دو قصیدهای هنگام دیدنشان از ایوان کسری سرودهاند، بحری از بزرگترین شاعران عرب و خاقانی، شاعر ایرانی. |
ماشاءالله! آفرین بر تو! معلومات تو زیاد است! |
معنی متن درس ششم
فصل 6 : اَلْمَعالِمُ الْخَلّبَةُ
معنی و متن درس
اَلْمَعالِمُ الْخَلابَةُ
آثار جذّاب
إنَّ إيرانَ مِنْ الدُّوَلِ الْجَميلَةِ في الْعالَمِ وَ الْمَشهورَةِ بِالْکَثيرِ مِنَ الْمَناطِقِ الخْلَابّةَ وَ الْمَعالِمِ التّاريخيَّةِ وَ الثَّقافيَّةِ؛ وَ فيها صِناعاتٌ يَدَويَّةٌ تَجذِبُ السّائِحینَ مِنْ کُلِّ الْعالَمِ
ايران از کشورهای زيبای جهان و مشهور به بسياری از مناطق جذّاب و آثار تاريخی و فرهنگی است و در آن صنايع دستی وجود دارد که گردشگران را از همۀ جهان جذب می کند.
شَهِدَتْ إيرانُ فِي السَّنَواتِ الاَخيرَةِ نُمُوّاً مَلحوظاً فِي السّياحَةِ، فَهيَ تَستَطيعُ أَنْ تحَصل مِنَ السّياحَةِ عَلَی ثَروَةٍ عَظيمَةٍ بَعدَ النِّفطِ. يَرَی بَعْضُ السّائِحینَ إيرانَ بَلَداً مُمتازاً لِقَضاءِ الْعُطُلاتِ
ايران در سال های اخیر رشد قابل ملاحظه ای را در گردشگری شاهد بوده است. ايران میتواند از گردشگری ثروت عظيمی را پس از نفت به دست بياورد. برخی گردشگران ايران را سرزمينی عالی برای گذراندن تعطيلات می بينند.
قامَتْ مُنَظَّمَةُ الْيونِسکو بِتَسجيلِ مُدُنٍ وَ مَناطِقَ ثَقافيَّةٍ وَ تاريخيَّةٍ إيرانيَّةٍ في قائِمَةِ التُّراثِ الْعالَميِّ؛ لِانَّها تَجذِبُ کَثيراً مِنَ السّائِحینَ إلَيها
سازمان يونسکو به ثبت شهرها و مناطق فرهنگی و تاريخی ايران در ليست میراث جهانی اقدام کرده است؛ زيرا ايران بسياری از گردشگران را به سوی خود جذب میکند.
مِنَ الْآثارِ وَ الْمَعالِمِ التّاريخيَّةِ في إيران: وَ مَرقَدُ الامامِ الرِّضا علیه السلام و مرَقدَالفْرِدوَسيِّ في مشهد، و مرَقدَ السَّيِّدَةِ مَعصومَةَ بِمَدينَةِ قمُ، آثارُ برسبوليس وَ مَقَبَرَتا حافِظٍ وَ سَعديٍّ في مُحافَظَةِ فارِس، وَ « طاق بُستان » و » َتيبة بيستون » في مُحافَظَةِ کِرمانشاه، وَ قلَعَةُ « فلَكَ الْافَلاك » في خُرَّم آباد. وَ قلَعَةُ الوْالي وَ غاباتُ البْلَوّطِ في إيلام؛ وحَمّام کَنجعَلي خان في مُحافَظَةِ کِرمان الْمَشهورةِ بِإنتاجِ الْفُستُقِ وَ السَّجّادِ، و شَلّلاتُ شوشتر وَ مَقبَرَةُ النَّبيِّ دانيال(ع) في خوزِستان، وَ مَرقَدُ ابْنِ سينا الْعالِمِ الْمَشهورِ فِي الْعالَمِ، وَ کَهفُ عَلي صَدر وَ هوَ مِنْ أَطوَلِ الکهوفِ المائيةَّ في العالمَ في همدان، وَ العماراتُ الاثَرَيةَّ في إصفهان وَ قَدْ سَجَّلَتْها مُنَظَّمَةُ الْيونِسکو الدُّوَليَّةُ في قائِمَةِ التُّراثِ الْعالَميِّ، أمَّا الْمُحافَظاتُ الشَّماليَّةُ الثَّلاثُ عَلَی شاطِئِ بَحرِ قزوين (Caspian) فَهی رائعِةٌ بِمَناظِرِهَا الْجَميلَةِ، وَ کَأَنَّها قِطعَةٌ مِنَ الْجَنَّةِ فَهيَ مُناسِبَةٌ لِلْبِطاقاتِ الْبَريديَّةِ،
از آثار و نشانه های تاريخی ايران: و مرقد امام رضا ومرقد فردوسی در مشهد و مرقد بانو معصومه (س) در شهر قم آثار پرسپوليس و دو آرامگاه حافظ و سعدی در استان فارس) و طاق بستان و کتيبۀ بيستون در استان کرمانشاه) و قلعۀ فلک الافلاک در خرّم آباد و قلعۀ والی و جنگلهای بلوط در ايلام و حمام گنجعلی خان در استان کرمان مشهور به توليد پسته و قالی و آبشارهای شوشتر و آرامگاه دانيال پيامبر در خوزستان، و مرقد ابن سينا دانشمند نامدار جهان و غار علیصدر از بزرگترين غارهای آبی جهان در همدان و ساختمان های تاریخی دراصفهان که سازمان جهانی يونسکو آن را در ليست میراث جهانی ثبت کرده است. امّا استان های شمالی سه گانه بر ساحل دريای مازندران به خاطر چشم اندازهای زيبايشان جالب هستند. آنها مناسب برای کارت پستال ها و گويی تکّه ای از بهشتند.
لابدُّ مِن تَأليفِ کِتابٍ عَظيمٍ لِإحصاءِ مَناطِقِ الْجَذبِ السّياحيِّ في إيران، نَذکُرُ قِسماً آخَرَ مِنها: يزَد و حَلَويّاتُها وَ مَناطِقُهَا الصَّحراويَّةُ، و تَبريز وَ سوقُها الْمَشهورُ بِأَنَّهُ أَکبَرُ سوقٍ مُسَقَّفٍ فِي الْعالَمِ
برای برشمردن مناطق دارای جاذبۀ گردشگری در ايران ناگزير به نوشتن کتابی بزرگ هستیم، بخش ديگری از آنها را ذکر می کنيم: يزد و شیرینی جات و مناطق صحرايی اش تبريز و بازار مشهورش که بزرگترين بازار سقفدار جهان است.
بحُيرَةُ زَريبار في مَريوان، وَ قُبَّةُ سُلطانيَّة في زَنجان، وَ مُتحَفُ التُّراثِ الرّيفيِّ قُرْبَ رَشت، وَ آلافُ الْمَناطِقِ الاخرَی. فَتَنَوُّعُ مَعالِمِ إيران وَ اسْتِقرارُ الْوَضعِ الامنيِّ فيها يُشَجِّعُ السّائِحینَ إلَی السَّفَرِ إلَيها لِرُؤيَةِ جَمالِ آثارِها وَ طَبيعَتِهَا الْخَلّابَةِ
و غار سهولان در مهاباد، درياچۀ زريبار در مريوان، گنبد سلطانيّه در زنجان، موزۀ روستايی نزديک رشت و هزاران منطقۀ ديگر. تنوّع آثار ايران و استقرار وضعيّت ایمن،گردشگران را به سفر به ايران برای ديدن زيبايی آثار وطبيعت جذّابش تشويق می کند.

- آزمون آنلاین تمامی دروس پایه انسانی
- گام به گام تمامی دروس پایه انسانی
- ویدئو های آموزشی تمامی دروس پایه انسانی
- گنجینه ای از جزوات و نمونه سوالات تمامی دروس پایه انسانی
- فلش کارت های آماده دروس پایه انسانی
- گنجینه ای جامع از انشاء های آماده پایه انسانی
- آموزش جامع آرایه های ادبی، دستور زبان، قواعد زبان انگلیسی و ... ویژه پایه انسانی
إعرابُ أَجْزَاءِ الجُمْلَةِ الاسْمِيَّةِ وَ الفِعْلِيَّةِ
فصل 6 : اَلْمَعالِمُ الْخَلّبَةُ
إعرابُ أَجْزَاءِ الجُمْلَةِ الاسْمِيَّةِ وَ الفِعْلِيَّةِ
اعراب به علامت انتهای کلمه گفته میشود و از ویژگیهای بارز زبان عربی است . کلمات از نظر علامت حرف آخرشان دو نوع اند : مُعْرَب و مبني
مُعْرَب
حرف علامت آخر برخی کلمات با تغییر جایگاهشان در جمله تغییر میکند که به آنها « مُعْرَب » گفته میشود ؛ مانند کلمه « الله » در آیات زیر :
بِسْمِ اللهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ
إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَّحِيمٌ
وَ اللَّهُ يَعْلَمُ مَا فِي قُلُوبِكُم
برخی از کلمات عربی با وجود تغییر جایگاهشان در جمله علامت حرف آخرشان هیچگونه تغییری نمی کند که به اینگونه کلمات « مبني » می گویند ؛ مانند کلمه « ذلك » در آیات زیر :
ذلِكَ الْكِتَابُ لَا رَيْب
إن في ذلك لآيَةٌ لَكُم
مَنْ يَفْعَلْ ذَلِكَ فَقَدْ ظَلَمَ نَفْسَهُ
بیشتر کلمه ها در زبان عربی معرب اند که به خاطر تنوع کلمات نمی توان آنها را برشمرد اما کلمه های مبني تعداشان کمتر است و میتوان آنها را در گروههای زیر دسته بندی کرد:
برخی از کلمه های « مبني » در « اسم »
ضمیر :
مثال
« هُوَ » در آیه : ( قُلْ هُوَ اللهُ أَحَدٌ )
برخی از کلمه های اشاره :
مثال
« هذه » در آیه : ( وَ لَا تَقْرَبَا هَذِهِ الشَّجَرَةَ )
استفهام ( پرسشی ) :
مثال
« كَيْفَ » در آیه : ( فَانظُرْ كَيْفَ كَانَ عَاقِبَةُ الظَّالِمِينَ )
کلمه های « مبني » در « فعل »
کلمه های ماضی ( همه صیغه ها )
مثال
« وَعَدَ » در آیه : ( وَعَدَ اللهُ الْمُؤْمِنِينَ وَ الْمُؤْمِنَاتِ جَنَّاتٍ )
مضارع ( فقط صيغة جمع مؤنث )
مثال
« يَغْضُضْنَ » در آیه : ( قُلْ لِلْمُؤْمِنَاتِ يَغْضُضْنَ مِنْ أَبْصَارِهِنَّ )
امر ( همه صیغه ها )
مثال
« اغْفِرْ » در آیه : ( رَبَّنَا اغْفِرْ لَنَا ذُنُوبَنَا )
کلمه های «مبنی» «حروف»
تمامی حروف مبنی هستند؛مانند کلمات مشخص شده در سوره « الناس » :
قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ النَّاسِ
مَلِكِ النَّاسِ
إِلَهِ النَّاسِ
مِن شَرِّ الْوَسْوَاسِ الْخَنَّاسِ
الَّذِي يُوَسْوِسُ فِي صُدُورِ النَّاسِ
مِنَ الْجِنَّةِ وَ النَّاسِ
أَيُّ الْأَجْوِبَةِ تَكُونُ مَبْنِيَّةً:
أ يَتَعَجَّبْنَ
ب يَتَعَجَّبُونَ
ج لا تَعَجَّبُوا
د يَتَعَجَّبُ
در فعل مضارع جز صيغة جمع مؤنث بقیه صیغه ها معرب میباشند همچنین فعل گزینه « ج » فعل نهی است که شرائط فعل مضارع را دارد لذا فعل مبنی گزینه « أ» می باشد
اعراب و بناء
فصل 6 : اَلْمَعالِمُ الْخَلّبَةُ
اعراب و بناء
انواع اعراب در کلمه های معرب
همانگونه بیان شد علامت حرف آخر کلمه های معرب بر اساس جایگاهشان در جمله تعیین می گردد و این علائم در زبان عربی «إعراب» نامیده می شود که انواع آن به شرح ذیل است:
۱- رفع:
ضمه «ُ» یا تنوین رفع «ٌ»؛ مانند: المؤمنُ، مؤمنٌ. همچنین حرف «الف» در مثنی و «واو» در جمع مذکر؛ مانند: المؤمنان، المؤمنون.
۲- نصب:
فتحه «َ» یا تنوین نصب «ً»؛ مانند: الطالبَ، طالبًا. همچنین حرف «یاء» در مثنی و جمع مذکر؛ مانند: الطالبین، الطالبین.
۳- جر:
کسره «ِ» یا تنوین جر «ٍ»؛ مانند: الکاتبِ، کاتبٍ. همچنین حرف «یاء» در مثنی و جمع مذکر؛ مانند: الکاتبین، الکاتبین.
۴- جزم:
علامت سکون «ْ»؛ مانند: لا تخرجْ این علامت مخصوص فعل های مضارع (نهی و ...) است.
۱ کلمه دارای اعراب رفع را «مرفوع»، کلمه دارای اعراب نصب را «منصوب»، کلمه دارای اعراب جر را «مجرور» و کلمه دارای اعراب جزم را «مجزوم» می گویند.
۲ اسم های اشاره در مثنی معرب بوده و نوع اعراب آن همانند اسم های مثنای دیگر است؛ مانند: هذان کتابان (هذان مبتدا و مرفوع به اعراب «الف»).
۳ اسم هایی که «ال» یا «تنوین» دارند معرب اند و اسم منصوبی که تنوین نصب دارد با «الف» (اً) می آید، بجز اسم هایی که به تاء مربوطه (ة) و همزه (ء) ختم می شوند؛ مانند: «کتاباً»، «صحیفةً»، «ماءً».
همچنین بر اساس علائمی که در آخرین حرف کلمه های مبنی وجود دارد، نوع بناء را در اینگونه کلمات به شرح ذیل تعیین می کنیم:
انواع بناء در کلمه های مبنی
1- مبنی عَلَی الضَّم: «__ُ_»
مثال
نَحنُ.
۲- مبنی عَلَی الفَتح: «__َ_»
مثال
کَیفَ، اولئِک.
۳- مبنی عَلَی الکَسر: «__ِ_»
مثال
اَنتَ، هَذِهِ.
۴- مبنی عَلَی السُّکون: «ْ»
مثال
اُکتُب، مَن.
۱ کلمات مبنی که به (ا- ی- ی) ختم می شود «مبنی علی السکون» می باشد
ما، عَلی، فی
۲ ملاک تعیین نوع بناء در فعل ماضی علامت سومین حرف اصلی فعل است؛
ذَهَبنَ: مبنی علی السکون.
۳ حرف «ال» بر سر بیشتر اسم های معرب می آید و به صورت جدا از اسم «مبنی علی السکون» است.
إعراب (نقش)
یکی از مفاهیم اعراب در زبان عربی بیان نقش کلمات است نقشهایی چون مبتدأ ، خبر ، فاعل ، مفعول و ..... بنابر این اگر سؤالی با فعل « أعرب » آمده باشد نقش کلمات خواسته شده را به همراه اعراب آن می نویسیم :
أعرب الكَلِماتِ التي أشير إليها بخط :
الف وَ لَمَّا رَأَى الْمُؤْمِنُونَ الْأَحْزَابَ قَالُوا هَذَا مَا وَعَدَنَا اللَّهُ
ب ثَمَرَةُ العِلْمِ إخْلاصُ العَمَلِ .
ج ذلك زميلك أَعْرِفُهُ جَيداً .
الف (الْمُؤْمِنُونَ: فاعل و مرفوع به واو) - (الأحزاب: مفعول و منصوب به فتحه) - (الله: فاعل و مرفوع به ضمه)
ب (ثَمَرَةُ: مبتدأ و مرفوع به ضمه) - (إخلاص: خبر و مرفوع به ضمه)
ج (ذَلِكَ: مبتدأ و مبني) - (ك: مضاف إليه و مبني) - (ه: مفعول و مبني)
برای کلمه های مبنی در چنین سؤالاتی مانند عبارت « ج » فقط ذكر نقش آنها کافی است
كَلِمَةً « عَلَى» :
الف مَبْنِي عَلَى الألف
ب مَبْنِي عَلَى السكون
ج مَبْنِي عَلَى الياء
د مَبْنِي عَلَى الفَتْحِ
كلمة « علی » حرف است و مبنی میباشد و حرف آخر آن بصورت « آ » تلفظ میشود بنابر این هیچ حرکتی ندارد و ساکن است لذا می گوییم : مبني على السكون .
الصَّفَةُ وَالْمُضَافُ إِلَيْهِ
فصل 6 : اَلْمَعالِمُ الْخَلّبَةُ
الصَّفَةُ وَالْمُضَافُ إِلَيْهِ
با صفت و مضاف الیه در پایه نهم آشنا شدید. در صفحه دوازده در درس اول راجع به آن توضیح داده شد. در این درس نیز این دو نقش را بیشتر معرفی می نماییم.
موصوف اسمی است که برایش یک یا چند ویژگی می آوریم که صفت نامیده می شود.
صفت در عدد (مفرد ، مثنى ، جمع ) ، جنس (مذکر و مؤنث ) و اعراب تابع (پیرو ) موصوف خودش است ؛ مانند :
مثال
مُخْتَبَرٌ صَغیر (آزمایشگاهی کوچک)
طلاب مُجتهدون (دانشجویانی کوشا)
همانگونه ملاحظه کردید کلمه « صغير » (صفت) همانند کلمه « مُخْتَبَرٌ » (موصوف) به صورت مفرد ، مذکر و مرفوع و کلمه « مُجتهدون » (صفت) همانند کلمه « طلاب » (موصوف) به صورت جمع ، مذکر و مرفوع آمده است .
چنانچه موصوف جمع غیر عاقل باشد صفت به صورت مفرد مؤنث می آید:
المواد الكيمياوية (مواد شیمیایی)
«مضاف » اسمی است که به اسم بعد از خودش یعنی « مضاف الیه » نسبت داده میشود
مثال
مُخْتَبَرُ الْمَدرَسَةِ (آزمایشگاه مدرسه)
طلاب الجامعة (دانشجویان دانشگاه)
صديقي (دوست من)
همانگونه ملاحظه کردید کلمات « مُخْتَبَرُ » ، « طلاب » و « صديق » مضاف و کلمات « المدرسة » ، « الجامعة » و « ي » مضاف إلیه هستند .
إعراب «مضاف إليه » جر است ؛ یعنی دارای علامت «ــِـ » ، «ــٍـ » ، « ین » یا « ین » است .
۱ مضاف « آل » و « تنوین » نمی گیرد و اگر مثنی یا جمع باشد « نون » آن نیز حذف میشود ؛
«مُعَلِّمُو الْمَدرَسَةِ»
2 معمولاً کلماتی که پس از « قبل ، بعد ، عند ، فوق ، تحت و ... » می آیند مضاف إليه هستند
« الجنة تحت أقدام الأمهات»
۳ موصوف و مضاف نقش محسوب نمی شوند اما تمام نقشهای مذکور (مبتدأ ، خبر ، فاعل ، مفعول و ... ) را می پذیرند ؛
أ اللُّونُ الْأَبْيَضُ لَونُ الْهُدوء . اللون مبتدأ و مرفوع به ضمه (موصوف) - الأبيض : صفت و مرفوع به ضمه لون خبر و مرفوع به ضمه (مضاف) - الْهُدوء : مضاف إليه و مجرور به کسره
ب فحص الطبيب أَسْنانَ الولد الصغير
أسنان : مفعول و منصوب به فتحه (مضاف) - الْوَلَدِ : مضاف إليه و مجرور به کسره
الولد : مضاف إليه و مجرور به کسره (موصوف) - الصغير : صفت و مجرور به کسره
عين المناسب للفراغ :
الطلاب . يَعْمَلُونَ أَنْ . الصعبة تحتاج إلى همة عظيمة .
أ المجتهدون - العمل
ب المجدون - الأعمال
ج الجادة - عمل
د المجدين - عملة
کلمه ای که در جای خالی اول قرار میگیرد صفت و کلمه ای که در جای خالی دوم قرار میگیرد موصوف است. همانگونه که در قواعد آمده موصوف و صفت در عدد جنس و اعراب به هم شبیهند بنابر این برای جای خالی اول با توجه به کلمه الطلاب که مذکر جمع و مرفوع است گزینه «أ» و «ب» مناسب است و برای جای خالی دوم با توجه به کلمه الصعبة که مفرد مؤنث است و «ال» دارد گزینه «ب» که جمع غیر عاقل بوده و دارای «ال» است مناسب میباشد . لذا جواب صحیح گزینه «ب» است .
عين العدد صفة :
أ السنةُ الدراسية تتكون من ستة أشهر
ب و ثلاثة الشهور الأخرى تختص بالمالية
ج و نقرأ في الحصة الثالثة من السنة الأدب الفارسي
د و للغة العربية اثناعشر درساً نقرؤوها طول السنة
در قواعد عدد و معدود بیان شد که اعداد ترتیبی نقش صفت را دارند لذا گزینه «ج» یعنی «الثالثة» صفت است .

- آزمون آنلاین تمامی دروس پایه انسانی
- گام به گام تمامی دروس پایه انسانی
- ویدئو های آموزشی تمامی دروس پایه انسانی
- گنجینه ای از جزوات و نمونه سوالات تمامی دروس پایه انسانی
- فلش کارت های آماده دروس پایه انسانی
- گنجینه ای جامع از انشاء های آماده پایه انسانی
- آموزش جامع آرایه های ادبی، دستور زبان، قواعد زبان انگلیسی و ... ویژه پایه انسانی
ترکیب اضافی-ترکیب وصفی
فصل 6 : اَلْمَعالِمُ الْخَلّبَةُ
ترکیب وصفی - اضافی
در زبان فارسی اگر کلمه ای هم صفت و هم مضاف إليه داشته باشد اول صفت سپس مضاف إليه می آید
مثال
مدرسه بزرگ ما
اما در زبان عربی این ترکیب برعکس است یعنی اول مضاف إليه سپس صفت می آید
مثال
مَزْرَعَتْنَا الكبيرة (مزرعه بزرگ ما ) أخي الأصغر (برادر کوچکم)
اسم + ضمیر متصل = مضاف و مضاف إليه مانند خاتمها (انگشترش)
عين الصحيح للفراغ :
مُعَلِّمُو المدرسة . يَتَحَمَلُونَ المصاعب العديدة .
أ المجتهدين
ب مجتهدون
ج المجتهدة
د المجتهدون
این ترکیب ، ترکیب وصفی - اضافی است یعنی « مُعَلِّمُو موصوف و مضاف » ، « المدرسة : مضاف إليه » و کلمه ای که در جای خالی قرار میگیرد نقش صفت را برای « مُعَلِّمُو » دارد ، لذا باید جمع و مرفوع باشد که گزینه « ب » و « د » این ویژگی را دارند اما یک ویژگی دیگر اینکه کلمه « مُعَلِّمُو » به کلمه ای اضافه شده است که « الـ » دارد . لذا صفت هم با «الـ» می آید . جواب صحیح گزینه « د » است .
لغات و معنی لغات
فصل 6 : اَلْمَعالِمُ الْخَلّبَةُ
حوار
فصل 6 : اَلْمَعالِمُ الْخَلّبَةُ
حوار
فِي الصَّيدَليَّةِ |
|
در داروخانه |
|
اَلحاجُّ |
حاجی اَلصَّیدَلیُّ |
حاجی |
داروخانهدار (دارو فروش) |
عَفواً، ما عِندی وَصفَهٌ وَ أُریدُ هٰذِهِ الْأَدویَهَ الْمَکتوبَهَ عَلَی الْوَرَقَهِ. |
أَعطِنی الْوَرَقَهَ: مِحرارٌ، حُبوبٌ مُسَکِّنَهٌ لِلصُّداعِ، حُبوبٌ مُهَدِّئَهٌ، کَبسول أمبیسیلین، قُطنٌ طِبّیٌّ، مَرهَمٌ لِحَسّاسیَّهِ الْجِلدِ … لا بَأسَ، لٰکِنْ لا أُعطیکَ أمبیسیلین. |
ببخشید، نسخه ای ندارم، و این دارو های نوشته شده بر روی برگ را میخواهم. |
برگه را به من بده: دماسنج، باند (زخم)، قرص های مُسکِّن سردرد، قرص های آرام بخش، کپسول آمپی سیلین، پنبهٔ طّبی، پماد برای حساسیت پوست… اشکالی ندارد، اما به تو آمپیسیلین نمیدهم. |
لِماذا، أَما عِندَکُم؟ |
لا؛ عِندَنا، وَلٰکِنْ بَیعُها بِدونِ وَصفَهٍ غَیرُ مَسموحٍ. |
چرا، آیا ندارید؟ |
نه، داریم، اما فروش آن بدون نسخه ممنوع است |
شُکراً جَزیلاً، یا حَضرَهَ الصَّیدَلیِّ. |
لِمَنْ تَشتَری هٰذِهِ الْأَدویَهَ؟ |
خیلی متشکرم جناب داروفروش |
برای چه کسی این داروها را میخری |
أَشتَریها لِزُمَلائی فی الْقافِلَهِ. |
اَلشِّفاءُ مِنَ اللّهِ |
آنها را برای دوستانم در کاروان میخرم. |
خدا شفا دهد. |

- آزمون آنلاین تمامی دروس پایه انسانی
- گام به گام تمامی دروس پایه انسانی
- ویدئو های آموزشی تمامی دروس پایه انسانی
- گنجینه ای از جزوات و نمونه سوالات تمامی دروس پایه انسانی
- فلش کارت های آماده دروس پایه انسانی
- گنجینه ای جامع از انشاء های آماده پایه انسانی
- آموزش جامع آرایه های ادبی، دستور زبان، قواعد زبان انگلیسی و ... ویژه پایه انسانی
معنی متن درس هفتم
فصل 7 : صِناعَةُ النِّفطِ
معنی و متن درس
صِناعَةُ النِّفطِ
صنعت نفت
کَيفَ نحَصلُ عَلَی النِّفطِ؟
چگونه نفت را به دست می آوريم؟
يَستَخرِجُ الانسانُ النِّفطَ مِنْ باطِنِ الارضِ؛ وَ هٰذَا الاِسْتِخراجُ في بَعضِ الاوقاتِ يَستَغرِقُ وَقتاً طَويلاً، لِأنَّ الْحَفْرَ يَکونُ في طَبَقاتِ الصُّخورِ
انسان نفت را از درون زمین استخراج می کند و گاهی اين استخراج وقت بسیاری می گیرد؛ زيرا حفر در طبقات صخره هاست.
في إيران ثَرَواتٌ کَثيرَةٌ في باطِنِ الارضِ؛ بِلادُنا غَنيَّةٌ بِالنِّفطِ وَ الْغازِ وَ هيَ تُصَدِّرُ قِسماً مِنهُما إلَی الْبُلدانِ الصِّناعيَّةِ
در ايران ثروتهای بسياری درون زمین وجود دارد. کشور ما سرشار از نفت و گاز است و بخشی از آنها را به کشورهای صنعتی صادر می کند.
عَرَفَ الانسانُ النِّفطَ مِن قَديمِ الزَّمانِ وَ کانَ يَجمَعُهُ مِن سَطحِ الارضِ وَ يَستَفيدُ مِنهُ کَوَقودٍ وَ لِمُعالَجَةِ الامراضِ الْجِلديَّةِ
انسان نفت را از ديرباز شناخته است و آن را از سطح زمین جمع می کرد و به عنوان سوخت و برای درمان بیماری های پوستی از آن استفاده میکرد.
يَحفِرُ الْعُمّالُ بِئراً وَ يضَعونَ أُنبوباً فيها. يَصعَدُ النِّفطُ بِواسِطَةِ الانبوبِ. يُفتَحُ وَ يُغلَقُ الانبوبُ بِمَفاتيحَ
انسان چاهی را حفر می کند و در آن لوله ای می گذارد. نفت به وسيلۀ لوله بالا می رود. لوله با کليدهايی باز و بسته می شود.
نَقلُ النِّفطِ عَبْرَ الانابيبِ أقَلُّ خطَرَا و نفَقَةً مِن نقَلِهِ بنِاقِلاتِ النِّفطِ؛ وَ لِتَسهيلِ نَقلِ النِّفطِ بِواسِطَةِ الانابيبِ عَبْرَ الْمُنحَدَراتِ تُسْتَخدَمُ آلاتٌ لِتَقليلِ الضَّغطِ حَتَّی تَبقَی الانابيبُ سالِمَةً
انتقال نفت از راه لوله ها کم خطرتر و کم هزينه تر از انتقال آن از راه نفتکش هاست و برای آسان سازی انتقال نفت به وسيلۀ لوله ها از سرازيری ها دستگاههای کاهش فشار استفاده میشود تا لوله ها سالم بمانند.
لِإيران تَجارِبُ کَثيرَةٌ في صِناعَةِ نَقلِ النِّفطِ عَبْرَ الانابيبِ وَ هيَ مِنْ أَکبَرِ الدُّوَلِ الْمُصَدِّرَةِ لِلنِّفطِ وَ أَنجَحِها في مَدِّ خطُوطِ الانابيبِ وَ صيانَتِها مِنْ أَماکِنِ ا لانتاجِ إلَی أَماکِنِ الاِسْتِهلاكِ
ايران تجربه های بسياری در صنعت انتقال نفت از راه لوله دارد و از بزرگترين کشورهای صادرکنندۀ نفت و موفّق ترين آنها در کشيدن خطوط لوله و نگهداری آنها از مکان های توليد تا مکان های مصرف است.
عَلَی امْتِدادِ الانابيبِ توجَدُ أَعمِدَةُ اتِّصالاتٍ کَمَحَطّاتِ إنذارٍ، وَ لَوحاتٌ تَحذيريَّةٌ بِاللَّونِ الاصفَرِ تُحَذِّرُ الْمُواطِنينَ مِنْ حَفْرِ الارضِ لِبِناءِ عِمارَةٍ أو للِزِّراعَةِ؛ وَ تَجِبُ عَلَی کُلِّ مُواطِنٍ صيانَةُ هٰذِهِ الانابيبِ وَ الِاتِّصالُ بِالشَّرِکَةِ عِندَ مُشاهَدَةِ الْخَطَرِ
در امتداد لوله ها دکل های مخابراتی به عنوان ايستگاه های هشدار وجود دارند و تابلوهای هشدار به رنگ زرد هم ميهنان را از کندن برای ساخت ساختمان يا کشاورزی بر حذر می دارد؛ و برهر هم ميهنی واجب است که از اين لوله ها نگهداری کند و هنگام ديدن خطر با شرکت (خطوط لوله و مخابرات شرکت نفت)تماس بگیرد.
نَحصُلُ مِنَ النِّفطِ عَلَی مُشتَقّاتٍ کَثيرَةٍ کَالْبِنزينِ وَ الزُّيوتِ؛ وَ لِلنِّفطِ اسْتِعمالٌ آخَرُ فِي الصِّناعَةِ، فَيُصنَعُ مِنهُ الْمَطّاطُ وَ العطورُ وَ الادويَةُ وَ مُبيداتُ الْحَشَراتِ، وَ مَوادُّ التَّجميلِ وَ مَعجونُ الاسنانِ وَ السَّمادُ الْکيمياويُّ وَ غَيرُها
از نفت فرآورده های بسياری مانند بنزين و روغن به دست می آوريم و نفت در صنعت استفادۀ ديگری دارد، از آن پلاستيک، عطر، دارو، حشره کش، موادّ آرايشی،خمیردندان ،کودشیمیایی وغیره ساخته می شود.
کَيفَ ينقُلُ النِّفطُ وَ إلَی أَينَ؟ يُنْقَلُ النِّفطُ مِنَ الابارِ أَوِ الْمَوانِئِ إلَی الْمَصافي عَبْرَ الانابيبِ
نفت چگونه و به کجا انتقال داده میشود؟ نفت از چاهها يا بندرها به پالايشگاهها از راه لوله ها منتقل میشود.
ثُمَّ تَنْقُلُ النّاقِلاتُ مُشتَقّاتِ النِّفطِ مِنَ الْمَصافي إلَی مَحَطّاتِ الْوَقودِ فِي الْبِلادِ
سپس نفتکش ها متشتقّات نفت را از پالايشگاه ها به ايستگاه های سوخت در کشور انتقال می دهند.
الْفِعْلُ الْمَجهول
فصل 7 : صِناعَةُ النِّفطِ
الْفِعْلُ الْمَجهول
به عبارتهای زیر توجه کنید:
نفت از زمین استخراج شد.
نفت به کشورهای صنعتی صادر می شود.
انجام دهنده فعل (فاعل) در عبارتهای مزبور چه کسی است؟
همانگونه ملاحظه می کنید انجام دهنده فعل (فاعل) با به کار بردن کلمه « شد » ناشناس ماند.
نتیجه
برای مجهول کردن فعل در زبان فارسی از فعل کمکی « شد » استفاده می شود.
فعل مجهول به فعلی گفته می شود که فاعل آن ناشناس باشد.
در برابر فعل مجهول فعل معلوم قرار دارد.
در زبان عربی فعل مجهول چگونه است؟
به عبارتهای عربی جمله های مزبور توجه کنید:
أُسْتُخْرِجَ النفط مِنْ الْأَرْضِ.
يُصَدِّرُ النفط إلى البلدان الصناعية.
همانگونه ملاحظه کردید در زبان عربی حرکتهای فعل مجهول تغییر می کند.
حرکت عین الفعل در فعل ماضی مجهول (أُسْتُخْرِجَ) مكسور ( ِ- ) و حروف متحرک قبل از آن مضموم ( ُ- ) است.
و در مضارع مجهول (يُصَدِّرُ) حركت عين الفعل مفتوح ( َ- ) و حرف مضارعه مضموم ( ُ- ) می باشد.
فعل امر مجهول نمی شود.
نائب الفاعل
فصل 7 : صِناعَةُ النِّفطِ
نائب الفاعل
در گذشته خوانده اید که هر فعلی (فعل معلوم) به « فاعل » نیاز دارد. حال بدانید اگر فعلی مجهول باشد مفعول در مقام فاعل ايفاء نقش می کند که به آن « نائب فاعل » می گویند. نائب فاعل تمام ویژگیهای فاعل را دارد؛ مانند:
مثال
سَتُكْتَبُ شَهادَتُهُمْ وَيُسْأَلُونَ
سَتُكْتَبُ : فعل مجهول - شهادة نايب فاعل و مرفوع به ضمه
يُعْرَفُ الْمُجْرِمُونَ بِسِيمَاهُم
يُعْرَفُ : فعل مجهول - الْمُجْرِمُونَ : نایب فاعل و مرفوع به واو
يُصْنَعُ الْكُرْسِيُّ فِي الْمَصْنَعِ
يُصْنَعُ : فعل مجهول - الكرسي: نایب فاعل و مرفوع به ضمه
عين المبني للمعلوم:
الف كَتَبَ اللهُ عَلَيْكُم الصِّيَامَ
ب يُعْرَفُ النَّاسُ بِكَلامِهِمْ !
ج يُعْرَفُ الصَّديقُ الوَفِي عِندَ الشَّدائد
د أيها الطلاب مُنِعْتُمْ مِنَ التكاسل
در گزینه «أ» فعل « كتب » با توجه به حرکاتش فعل معلوم و کلمه « الله » فاعل آن است (خداوند روزه را بر شما واجب کرد). در گزینه های دیگر فعلهای « يُعْرَفُ » ، « يُعْرَفُ » و «مُنِعْتُم » با توجه به حرکاتشان فعل مجهول و کلمات « الله » ، « الصديق » و ضمیر « تم » به ترتیب نائب فاعل آنها است.البته در سؤال کنکور حركات فعل نیامده و باید از سایر قرائن موجود در جمله به جواب صحیح برسیم.

- آزمون آنلاین تمامی دروس پایه انسانی
- گام به گام تمامی دروس پایه انسانی
- ویدئو های آموزشی تمامی دروس پایه انسانی
- گنجینه ای از جزوات و نمونه سوالات تمامی دروس پایه انسانی
- فلش کارت های آماده دروس پایه انسانی
- گنجینه ای جامع از انشاء های آماده پایه انسانی
- آموزش جامع آرایه های ادبی، دستور زبان، قواعد زبان انگلیسی و ... ویژه پایه انسانی
انواع الفاعل و نائب الفاعل
فصل 7 : صِناعَةُ النِّفطِ
أنواع الفاعل و نائب الفاعل
فاعل و نائب فاعل در زبان عربی بر سه نوعند :
۱- اسم ظاهر:
در صورتی که فاعل یا نائب فاعل به صورت يك اسم مستقل و جداگانه بعد از فعل بیاید
مثال
1 قَدْ أَنزَلَ اللهُ إِلَيْكُمْ ذِكْرًا
الله : فاعل و مرفوع به ضمه
2 شَهْرُ رَمَضَانَ الَّذِي أُنزِلَ فِيهِ الْقُرْآنُ
الْقُرْآنُ : نائب فاعل و مرفوع به ضمه
۲- ضمیر بارز:
در صورتی که فاعل یا نائب فاعل یکی از ضمائر متصل شناسه فعل باشد
مثال
1 يَدْخُلُونَ فِي دِينِ الله
فاعل : ضمیر « واو » در «يَدْخُلُونَ»
2 النَّجمُ وَ الشَّجَرُ يَسْجُدانِ
فاعل : ضمیر « الف » در « يَسْجُدان»
3 وَ ما أُرْسِلُوا عَلَيْهِمْ حافظينَ
نائب فاعل : ضمیر « واو » در « أُرْسِلُوا»
4 لَئِنْ أُخْرِجْتُمْ لَنَخْرُ جَنَّ مَعَكُمْ
نائب فاعل : ضمیر « تم » در « أُخْرِجْتُمْ»
۳- ضمیر مستتر:
در صورتیکه فاعل یا نائب فاعل به صورت اسم ظاهر یا ضمیر متصل ( شناسه فعل ) در جمله ذکر نشود . یکی از ضمائر منفصل ( هو ، هي ، أنت ، أنا و نحن ) در داخل فعل مستتر ( پنهان ) خواهد بود
مثال
1 الكلام كالدواء قليلهُ يَنفَعُ وكثيره قاتل . رسول الله
فعل معلوم : يَنفَعُ - فاعل : ضمير مستتر
2 وَ لَا تَقُولُوا لِمَن يُقْتَلُ فِي سَبِيلِ اللَّهِ أَمْوَاتُ بَلْ أَحْيَاء
فعل مجهول : يُقتل - نائب فاعل ضمير مستتر
1 فاعل و نائب فاعل فقط در صیغه های مفرد مذکر غائب (للغائب) و مفرد مؤنث غائب (للغائبة) می تواند به صورت اسم ظاهر بیاید. به عبارت دیگر اگر فاعل یا نائب فاعل فعلی اسم ظاهر باشد آن فعل دو حالت بیشتر ندارد ؛ یا « مفرد مذکر غایب » است و یا « مفرد مؤنث غائب »
إِنَّهُ أَخَذَ جَائِزَةٌ ذَهَبيَّة
( فعل : أَخَذَ - فاعل : ضمير مستتر )
نَجَحَ كاظم في الْمُسَابَقَةِ .
( فعل : نَجَحَ - فاعل : كاظم - نوع فاعل : اسم ظاهر )
تُعْرَفُ الأشياء بأضدادها.
( فعل مجهول : تُعْرَفُ - نائب فاعل : الأشياء - نوع نائب فاعل : اسم ظاهر )
لا يَتَّخِذِ الْمُؤْمِنُونَ الْكَافِرِينَ أَوْلِياءَ مِنْ دُونِ الْمُؤْمِنِينَ.
( فعل : لا يَتَّخِذِ - فاعل : الْمُؤْمِنُونَ - نوع فاعل : اسم ظاهر)
۲ اگر فعل به صورت مثنی یا جمع بیاید فاعل و نائب فاعل آن به صورت ضمیر بارز است ؛
وَ لا تَقْرَبَا هَذِهِ الشَّجَرَةَ
فعل معلوم مثنی : لا تَقْرَبا - فاعل : ضمير بارز الف
يَبْعَثُهُمُ اللَّهُ ثُمَّ إِلَيْهِ يُرْجَعُونَ
فعل مجهول جمع : يُرْجَعُونَ - نائب فاعل : ضمير بارز واو
۳ اگر فاعل یا نائب فاعل جمع غیر عاقل باشد فعل به صورت مفرد مؤنث می آید ؛
وَ إِلَى اللَّهِ تُرْجَعُ الْأُمُورُ
فعل مجهول : تُرْجَعُ - نائب فاعل : الْأُمُورُ
جَنَّاتٌ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ خالدين فيه
فعل معلوم : تَجْرِي - فاعل : الأنهار
٤ اسم اشاره میتواند فاعل یا نائب فاعل واقع شود اما اگر بعد از فعل ضمیر منفصل بیاید فاعل یا نائب فاعل نیست و برای تأکید است ؛
أُوحِيَ إِلَيَّ هَذَا الْقُرْآنُ لِأُنذِرَكُمْ بِه
هَذَا : نائب فاعل و مرفوع
وَ يَا آدَمُ اسْكُنْ أَنْتَ وَزَوْجُكَ الْجَنَّة
أَنْتَ : تأكيد
انواع فاعل (ضمائر بارز و مستتر) در فعل امر و نهی
عين نائب الفاعل ليس ضميراً مستقراً :
أ لَمْ يُؤيد كلام هذا العالم في الجلسة الماضية !
ب كان عقولهم قد غسِلَتْ فتغير طريق حياتهم !
ج مَنْ قَصَد الحياة الطيبة منع من التكاسل!
د إِنْ نَفسَكَ تُخْتَبَرُ مصائب صعبة في الحياة !
در گزینه « أ» فعل « لم يُؤيد » با توجه به حرکاتش فعل مجهول است و کلمه « کلام » با توجه به اعراب و ترجمه (چه چیزی تأیید نشد ؟ کلام) نائب فاعل آن است بنابر این در این گزینه نائب فاعل اسم ظاهر است و در سایر گزینه ها در فعلهای مجهول « غسلت » ، « منع » و « تُختَبَر ، نائب فاعل به صورت ضمیر مستتر است . در سؤال کنکور به حرکت اول فعل مجهول اکتفاء شده است
لغات و معنی لغات
فصل 7 : صِناعَةُ النِّفطِ
فن ترجمه
فصل 7 : صِناعَةُ النِّفطِ
فن ترجمه
در درس های گذشته با ترکیب وصفی - اضافی آشنا شدید. این گونه ترکیبات را چگونه باید ترجمه کرد ؟
در زبان عربی اگر کلمه ای هم صفت و هم مضاف إليه داشته باشد اول مضاف إليه سپس صفت می آید
مثال
مدرستنا الكبيرة ، حَقيبَةُ سَعيد الجَميلَةُ ( موصوف + مضاف إليه + صفت )
اما در زبان فارسی این ترکیب برعکس است یعنی اول صفت سپس مضاف إليه می آید ؛ مدرسه بزرگ ما ، کیف زیبای سعید ( موصوف + صفت + مضاف إليه ) اشتباه نکنید !!!!!!!
جمله های اسمیه با ترکیب وصفی - اضافی شباهت ها و تفاوت هایی دارد که باید به آنها توجه نمود . در ترکیب وصفی - اضافی ، صفت کلمه ( آخر ) معمولاً با حرف « آل » همراه است اما در جمله های اسمیه خبر آخرین کلمه، بدون « الـ » می آید
مثال
عين الأصح و الأدق في الترجمة :
«منذ عرفت مفاهيم القرآن القيمة ، استمع إليه بكل دقة عندما يقرأ «
أاز وقتی مفاهیم ارزشمند قرآن را شناختم ، هنگامی که خوانده می شود با تمام دقت بدان گوش می کنم !
ب از وقتی ارزش زیاد مفهومهای قرآنی را شناختم ، هنگامی که تلاوت می شود در فهم آن دقت زیاد می نمایم !
ج آنگاه که مفاهیم قرآن برایم روشن شد وقت تلاوت آن با دقت بسیار زیاد بدان گوش میدهم !
د از هنگامی که با مفهوم های ارزشمند قرآنی آشنا شدم وقتی قرآن میخواند می شود در گوش کردن بدان کاملاً دقت می کنم !
ترکیب وصفی - اضافی در عبارت مزبور « مفاهيم القرآن القيمة » می باشد لذا کلمه ارزشمند (القيمة ) را به عنوان صفت به مفاهیم می چسبانیم و کلمه قرآن را بعد از آن می آوریم ؛ مفاهیم یا مفهوم های ارزشمند قرآن » . که فقط گزینه « أ» این ویژگی را دارد . لذا جواب صحیح گزینه «أ » است .

- آزمون آنلاین تمامی دروس پایه انسانی
- گام به گام تمامی دروس پایه انسانی
- ویدئو های آموزشی تمامی دروس پایه انسانی
- گنجینه ای از جزوات و نمونه سوالات تمامی دروس پایه انسانی
- فلش کارت های آماده دروس پایه انسانی
- گنجینه ای جامع از انشاء های آماده پایه انسانی
- آموزش جامع آرایه های ادبی، دستور زبان، قواعد زبان انگلیسی و ... ویژه پایه انسانی
حوار
فصل 7 : صِناعَةُ النِّفطِ
حوار
مَعَ مَسؤولِ اسْتِقبالِ الْفُندُقِ |
|
با مسئول پذیرش هتل |
|
اَلسّائِحُ |
مَسؤولُ الِاسْتِقبالِ |
گردشگر |
مسئول پذیرش |
رَجاءً، أَعطِنی مِفتاحَ غُرفَتی. |
ما هوَ رَقَمُ غُرفَتِکَ؟ |
لطفاً، کلید اتاقم را به من بده |
شماره اتاقت چند است؟ |
مِئَتانِ وَ عِشرونَ. |
تَفَضَّلْ |
دویست و بیست. |
بفرما |
عَفواً، لَیسَ هٰذا مِفتاحَ غُرفَتی. |
أَعتَذِرُ مِنکَ؛ أَعطَیتُکَ ثَلاثَمِئَهٍ وَ ثَلاثینَ. |
بخشید این کلید اتاق من نیست. |
از تو پوزش میطلبم؛ ۳۳۰ را به تو دادم |
لا بَأسَ، یا حَبیبی. ما هیَ ساعَهُ دوَامِکَ؟ |
مِنَ السّادِسَهِ صَباحاً إلَی الثّانیَهِ بَعدَ الظُّهرِ؛ ثُمَّ یَأتی زَمیلی بَعدی. |
اشکالی ندارد، دوست من، ساعت کاری تو تا کی هست؟ |
از شش صبح تا دو بعد از ظهر؛ سپس همکارم پس از من میآید |
مَتَی مَواعِدُ الْفَطورِ وَ الْغَداءِ وَ الْعَشاءِ؟ |
اَلْفَطورُ مِنَ السّابِعَهِ وَ النِّصفِ حَتَّی التّاسِعَهِ إلّا رُبعاً؛ اَلْغَداءُ مِنَ الثّانیَهَ عَشْرهَ حَتَّی الثّانیَهِ وَ الرُّبعِ؛ اَلْعَشاءُ مِنَ السّابِعَهِ حَتَّی التّاسِعَهِ إلّا رُبعاً. |
وعدههای صبحانه و ناهار و شام کی هست؟ |
صبحانه از هفت و نیم تا یک ربع به نه است؛ ناهار از دوازده تا دو و ربع؛ شام از هفت تا یک ربع به نه. |
وَ ما هوَ طَعامُ الْفَطورِ؟ |
شایٌ وَ خُبزٌ وَ جُبنَهٌ وَ زُبدَهٌ وَ حَلیبٌ وَ مُرَبیَّ المِْشمِشِ. |
و صبحانه چیست؟ |
چای و نان و پنیر و کره و شیر و مربای زردآلو |
وَ ما هوَ طَعامُ الْغَداءِ؟ |
رُزٌّ مَعَ دَجاجٍ. |
غذای ناهار چیست؟ |
برنج با مرغ. |
وَ ما هوَ طَعامُ الْعَشاءِ؟ |
رُزٌّ مَعَ مَرَقِ باذِنجانٍ. |
و غذای شام چیست؟ |
برنج با خورشت بادمجان. |
أَشکُرُکَ. |
لا شُکرَ عَلَی الْواجِبِ. |
از تو سپاسگزارم |
وظیفه نیاز به تشکر ندارد |
معنی متن درس هشتم
فصل 8 : يا مَنْ فِي الْبِحارِ عَجائِبُهُ
معنی و متن درس
يا مَنْ فِي البحارِ عَجائِبُهُ « مِن دُعاءِ الْجَوشَنِ الْکَبيرِ »
ای آنکه شگفتی هایش دردریاهاست. « از دعای جوشن کبیر »
يُشاهِدُ أَعضاءُ الْاسُرَةِ فِلْماً رائِعاً عَنِ الدُّلفينِ الَّذي أَنقَذَ إِنساناً مِنَ الْغَرَقِ، وَ أَوْصَلَهُ إلِیَ الشّاطِئِ
اعضای خانواده فیلم جالبی از دلفین می بینند که انسانی را از غرق شدن نجات داده و او را به ساحل رسانده است.
حامِدٌ: لا أُصَدِّقُ؛ هذا أَمرٌ عَجيبٌ. يُحَيِّرُني جِدّاً
حامد: باور نمی کنم، این کار شگفت انگیزی است.خیلی مرا متحیّر می کند.
الْأَبُ: يا وَلَدي، لَيْسَ عَجيباً، لِأَنَّ الدُّلفينَ صَديقُ الْإِنسانِ فِي الْبِحارِ
پدر: ای فرزندم (پسرم) عجیب نیست، زیرا دلفین دوست انسان در دریاهاست.
صادِقٌ: تَصديقُهُ صَعبٌ! يا أَبي، عَرِّفْنا عَلَی هذَا الصَّديقِ.
صادق: باورش سخت است؟! ای پدرم، ما را با این دوست آشنا گردان.
الْأَبُ: لهَ ذاکِرَةٌ قوَيَّةٌ، وَ سَمْعُهُ يَفوقُ سَمْعَ الْاِنسانِ عَشْرَ مَرّاتٍ، وَ وَزنُهُ يَبلُغُ ضِعْفَي وَزنِ الْاِنسانِ تَقريباً، وَ هوَ مِنَ الْحَيَواناتِ اللَّبونَةِ الَّتي ترُضِعُ صِغارَها
پدر: او حافظه ای قوی دارد، و شنوائیش ده برابر برتر از شنوایی انسان می باشد. و وزن او حدوداً به دو برابر وزن انسان می رسد، و آن از حیوانات پستانداری است که به بچه هایش شیر می دهد.
نورا: إنَّهُ حَيَوانٌ ذَکيٌّ يُحِبُّ مُساعَدَةَ الْانسانِ! أَ لَيْسَ کَذٰلِكَ؟
نورا: آن حیوان باهوشی است که کمک کردن به انسان را دوست دارد! آیا این طور نیست؟
اَلْأَبُ: نَعَم؛ بِالتَّأکيدِ، تَستَطيعُ الدَّلافينُ أَنْ ترُشِدَنا إِلَی مَکانِ سُقوطِ طائِرَةٍ أَوْمَکانِ غَرَقِ سَفينَةٍ
پدر: بله، قطعاً، دلفین ها می توانند که ما را به محل سقوط هواپیمایی یا مکان غرق شدن یک کشتی هدایت کنند.
الْأَمُ: تُؤَدّي الدَّلافينُ دوَرا مُهِمّا في الحربِ وَ السِّلمْ، وَ تکشِفُ ما تحتَ المْاءِ مِنْ عَجائِبَ وَ أَسرارٍ، وَ تُساعِدُ الْاِنسانَ عَلَی اکْتِشافِ أَماکِنِ تَجَمُّعِ الْاسَماكِ
مادر: دلفین ها نقش مهمی در جنگ وصلح ایفا می کنند، و آنچه را از شگفتی ها و اسرار زیر آب هست کشف می کنند.(شگفتی ها و اسرار زیر آب را کشف می کنند). و به انسان در کشف محل های تجمّع ماهی ها کمک می کنند.
صادِقٌ: رَأَيْتُ الدَّلافينَ تُؤَدّي حَرَکاتٍ جَماعيَّةً؛ فَهَلْ تَتَکَلَّمُ مَعاً؟
صادق: دلفین ها را دیدم که حرکات گروهی انجام می دادند؛ آیا با هم صحبت می کنند؟
اَلْاُمُّ: نَعَم؛ قَرَأتُ في مَوسوعَةٍ عِلْميَّةٍ أَنَّ الْعُلَماءَ يُؤَکِّدونَ أَنَّها تَسْتَطيعُ أَنْ تَتَکَلَّمَ بِاسْتِخدامِ أَصواتٍ مُعَيَّنَةٍ، وَ أَنَّها تُغَنّي کَالطُّيورِ، وَ تَبکي کَالْاَطفالِ، وَ تصَفُر وَ تَضحَكُ کَالْاِنسانِ
مادر: بله؛ در یک دانشنامه علمی خواندم که دانشمندان تأکید می کنند که آنها می توانند با بکارگیری صداهای مشخص صحبت کنند، و اینکه مانند پرندگان آواز می خوانند، و همچون بچه ها گریه می کنند، و مثل انسان سوت می زنند و می خندند.
نورا: هَلْ لِلدَّلافينِ أَعداءٌ؟
نورا: آیا دلفین ها دشمنانی دارند؟
اَلْاَبُ: بِالتَّأکيدِ، تَحسَبُ الدَّلافينُ سَمَكَ الْقِرْشِ عَدوّاً لَها، فَإِذا وَقَعَ نَظَرُها عَلَی سَمَکَةِ الْقِرْشِ، تَتَجَمَّعُ بِسُرعَةٍ حَولَها، وَ تَضرِبُها بِأنُوفِهَا الْحادَّةِ وَتَقتُلُها
پدر: قطعا، دلفین ها کوسه ماهی را برای خود یک دشمن به حساب می آورند، و هنگامی که نگاهشان به کوسه ماهی بیافتد، به سرعت اطرافش جمع می شوند، و با بینی های تیزشان آنها را می زنند و آنها را می کشند.
نورا: وَ هَل يُحِبُّ الدُّلفينُ الْإِنسانَ حَقّاً؟
نورا: و آیا در حقیقت دلفین انسان را دوست دارد؟
اَلْاَبُ: نَعَم؛ تَعالَي نَقرَأْ هذَا الْخَبَرَ في الْانتِرنِت ... سَحَبَ تَيّارُ الْماءِ رَجُلاً إلَی الْاَعماقِ بِشِدَّةٍ، وَ بَعدَ نَجاتِهِ قالَ الرَّجُلُ: رَفَعَني شَيءٌ بَغتَةً إلَی الْاَعلَی بِقوَّةٍ، ثُمَّ أَخَذَني إلَی الشّاطِئِ وَ لَمّا عَزَمْتُ أنَ أشَکرُ مُنقِذي، ما وَجَدْتُ أَحَداً، وَلٰکِنّي رَأَيتُ دُلفيناً کَبيراً يَقفِزُ قُربي في الْماءِ بِفَرَحٍ
پدر: بله، بیا این خبر را در اینترنت بخوانیم... جریان آب مردی را به شدت به اعماق (دریا) کشید، و مرد بعد از نجاتش گفت: ناگهان چیزی مرا با قدرت به سمت بالا برد، سپس مرا به ساحل کشاند و هنگامی که تصمیم گرفتم از نجات دهنده ام تشکر کنم،کسی را نیافتم، اما دلفین بزرگی را دیدم که کنارم درآب با خوشحالی می پرید.
اَلْاُمُّ: إنَّ الْبَحرَ وَ الْاسَماكَ نِعمَةٌ عَظيمَةٌ مِنَ اللّٰهِ
مادر: براستی دریا و ماهی ها نعمت بزرگی از جانب خداوند هستند.
قالَ رَسولُ اللّٰهِ(ص):
رسول خدا (ص) فرمود:
اَلنَّظَرُ في ثَلاثَةِ اشیاءَ عِبادَة:
نگاه کردن برسه چیز عبادت است:
اَلنَّظَرُ فِي الْمُصحَفِ، وَ النَّظَرُ في وَجهِ الْوالِدَینِ، وَ النَّظَرُ فِي الْبَحرِ.
نگاه کردن به قرآن و نگاه کردن به چهره پدر و مادر و نگاه کردن به دریا.
الْجَارُ وَ الْمَجرور
فصل 8 : يا مَنْ فِي الْبِحارِ عَجائِبُهُ
الْجَارُ وَ الْمَجرور
در زبان فارسی به حروفی مانند « به ، برای ، در ، از ... » حروف اضافه و در زبان عربی به آنها «حروف جر یا جاره » می گویند .
«در جمله مسافران به هتل رفتند » ، « به » حرف اضافه ، « هتل » متمم و « به هتل » گروه متممی نامیده می شود . در دستور زبان عربی به حروف « مِنْ ، فِي ، إِلَى ، عَلَى ، بِـ ، لِـ ، عَنْ ، كَ ، ... » ، « حروف جره » و به اسم پس از این حروف ، « مجرور به حرف جر » و به حرف جر » و اسم بعد از آن با هم « جار و مجرور » می گویند .
حروف جاره هفده حرف است که در بیت زیر همه آنها را ملاحظه می کنید:
باء و تاء و کاف و لام و واو و مُنْذُ مُذْ خَلا رُبِّ حاشا مِنْ غَداً فِي عَنْ عَلَى حَتَّى إِلَى
این حروف که شما برخی از آنها را می خوانید معنای جمله را کامل تر می کنند ؛
مثال
«تَسْتَطِيعُ الدَّلافينُ أَنْ تُرْشِدَنا إِلَى مَكانِ سُقوطِ طائرة » .
( إِلَى مَكانِ : جار و مجرور )
گاهی « جار و مجرور » خبر واقع می شود
مثال
«سَلامَةُ العَيْشِ في المداراة » . أمير المؤمنين علي السلام
)سَلامَة : مبتدأ و مرفوع - العَيْشِ : مضاف إليه و مجرور - في المداراة : جار و مجرور ، خبر و مرفوع (
«العَجَلَهُ مِنَ الشَّيْطانِ » . أمير المؤمنين علي السلام
(العَجَلَة : مبتدأ و مرفوع - مِنَ الشَّيْطانِ : جار و مجرور ، خبر و مرفوع(
و این نوع خبر گاهی بر مبتدأ مقدم می شود
مثال
«عَلَيْكُمُ السَّلامُ » .
( عَلَيْكُمُ : جار و مجرور ، خبر مقدم و مرفوع - السَّلامُ : مبتدأ مؤخر و مرفوع )
«لله الحمد » .
( لله : جار و مجرور ، خبر مقدم و مرفوع - الحمد : مبتدأ مؤخر و مرفوع )
عين الجار والمجرور يكون خبراً :
أ النَّظَرُ فِي ثَلاثَةِ أَشياءَ عِبَادَةٌ .
ب الدلفين صديق الإنسان في البحار
ج الدلفينُ مِنَ الْحَيَوانات اللبونة
د بالتأكيد ، البَحرُ وَ الْأَسْمَالُ نِعْمَةٌ عَظِيمَةٌ
جار و مجرور در صورتی میتواند خبر باشد که کامل کننده معنای مبتدأ باشد به ترجمه عبارتها توجه کنید : ( أ )
نگاه کردن به سه چیز عبادت است .
ب ) دلفین دوست انسان در دریاهاست
. ج ) دلفین از حیوانات پستان دار است .
د ) تأکید می گردد که دریا و ماهیان نعمت بزرگیند
. در گزینه « أ » ، « ب » و « د » اگر جار و مجرور را برداریم اختلالی در ساختار جمله مبتدأ و خبر به وجود نمی آید اما اگر در گزینه « ج » آن را حذف کنیم جمله ناقص می گردد . لذا جواب صحیح گزینه « ج » است . باید توجه داشت که گاهی جار و مجرور به دنبالش مضاف إليه ، صفت و ... دارد که هنگام حذف با آن همراه است .

- آزمون آنلاین تمامی دروس پایه انسانی
- گام به گام تمامی دروس پایه انسانی
- ویدئو های آموزشی تمامی دروس پایه انسانی
- گنجینه ای از جزوات و نمونه سوالات تمامی دروس پایه انسانی
- فلش کارت های آماده دروس پایه انسانی
- گنجینه ای جامع از انشاء های آماده پایه انسانی
- آموزش جامع آرایه های ادبی، دستور زبان، قواعد زبان انگلیسی و ... ویژه پایه انسانی
أَهَمُ مَعَانِي حُروفِ الْجَرُ
فصل 8 : يا مَنْ فِي الْبِحارِ عَجائِبُهُ
مِنْ = از
... حَتَّى تُنفِقُوا مِمَّا تُحِبُّون .... تا انفاق کنید از آنچه دوست میدارید . ( مما = من + ما ) ... أَسَاوِرَ مِن فِضَّة ) .... دستبندهایی از جنس نقره
«مِنْ هُنا إلى هناك » از اینجا تا آنجا
في = در
هُوَ الَّذِي خَلَقَ لَكُم مَّا فِي الْأَرْضِ جَمِيعًا ) او کسی است که همه آنچه را در زمین است برایتان آفرید . النجاة في الصدق » . رسول الله ﷺ : رهایی در راستگویی است .
إلى - به ، به سوی ، تا
{سُبْحَانَ الَّذِي أَسْرَى بِعَبْدِهِ لَيْلًا مِّنَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ إِلَى الْمَسْجِدِ الْأَقْصَى}
) پاک است کسی که بنده اش را در شبی از مسجد الحرام به سوی مسجد الاقصی حرکت داد
}. قَالَ كَمْ لَبِثْتَ قَالَ لَبِثْتُ يَوْمًا أَوْ بَعْضَ يَوْمٍ قَالَ بَل لَبِثْتَ مِائَةَ عَامٍ فَانظُرْ إِلَى طَعَامِكَ وَ شَرَابِكَ}
گفت : « چقدر درنگ کردی ؟ گفت : يك روز یا بخشی از یک روز گفت : بلکه صد سال درنگ کردی ؛ به خوراکت و نوشیدنی ات بنگر
}كانَ الْفَلاحُ يَعْمَلُ فِي الْمَرْرَعَةِ مِنَ الصَّباح إلى الليل}
کشاورز از صبح تا شب در مزرعه کار می کرد .
على = بر ، روی ، ضد ( زیان )
«النَّاسُ عَلَى دين ملوكهم » . رسول الله ﷺ : مردم بر دین پادشاهانشان هستند .
«عَلَيْكُم بمكارم الأخلاقِ فَإِنَّ رَبِّي بَعَثَنِي بِها » . رسول الله ﷺ : به صفات برتر اخلاقی پایبند باشید ، (بر شماست پایبندی به صفات برتر اخلاقی) زیرا پروردگارم مرا به خاطر آن فرستاده است .
«الدهر يومان ؛ يَومٌ لَكَ وَ يَومٌ عَلَيْكَ » .
أمير المؤمنين علي ﷺ : روزگار دو روز است ؛ روزی به سودت و روزی به زیانت .
ب = به وسیله (با) ، در
اقْرَأْ وَ رَبُّكَ الْأَكْرَمُ الَّذِي عَلَّمَ بِالْقَلَم ) بخوان و پروردگارت گرامی ترین است ؛ همان که به وسیله قلم آموخت . وَ لَقَدْ نَصَرَكُمُ اللهُ بِبَدْرٍ ) و خدا شما را در [جنگ] بدر یاری کرد .
ل - برای ، از آن (مال) ، داشتن
{لَهُ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَ مَا فِي الْأَرْضِ} آنچه در آسمان ها و زمین است ، از آن اوست
» لِكُلِّ ذَنْبٍ تَوْبَةٌ إِلَّا سُوءَ الْخُلُقِ » . رسول الله ﷺ : هر گناهی جز بداخلاقی توبه دارد
} لَكُمْ دِينَكُمْ وَ لِيَ دِين}دین شما از آن خودتان و دین من از آن خودم
» لماذا رجعت ؟ لأني نسيت مفتاحي » برای چه برگشتی ؟ برای اینکه کلیدم را فراموش کردم .
عَنْ = از ، درباره
{وَ هُوَ الَّذِي يَقْبَلُ التَّوْبَةَ عَنْ عِبَادِهِ وَ يَعْفُوا عَنِ السَّيِّئَاتِ وَ يَعْلَمُ مَا تَفْعَلُونَ {
او کسی است که توبه را از بندگانش می پذیرد و از بدی ها در می گذرد و آنچه را انجام می دهید می داند
وَ إِذَا سَأَلَكَ عِبَادِي عَنِّي فَإِنِّي قَرِيبٌ ) و اگر بندگانم از تو درباره من بپرسند ، قطعاً من به آنان نزدیکم
} وَ مَا اللَّهُ بِغَافِلٍ عَمَّا تَعْمَلُونَ}
و خدا از آنچه انجام می دهید غافل نیست
}عَمْ يَتَسَاءَلُونَ}
درباره چه چیز از یکدیگر میپرسند ؟ ( عَمْ ، عَمَّا = عَنْ + ما (
کَ = مانند
}وَ هِيَ تَجْرِي بِهِمْ فِي مَوْج كالجبال}
کشتی آنان را در میان امواجی چون کوه میبرد .
«فضل العالم على غيرِه كَفَضلِ النَّبِيِّ عَلَى أُمَّتِهِ » .
رسول الله ﷺ : برتری دانشمند بر غیر خود مانند برتری پیامبر بر امتش است .
نونُ الوِقاية
فصل 8 : يا مَنْ فِي الْبِحارِ عَجائِبُهُ
نونُ الوِقاية
هنگام اتصال ضمیر یاء متکلم (ی) به فعل میانشان حرف « ن » (نون وقایه) آورده می شود
مثال
أَخَذَني : مرا برد
يُعرَفُني : مرا می شناسد
اِرْفَعْني : مرا بالا ببر .
گاهی بین برخی حروف و ضمیر یاء متکلم (ی) نیز این حرف آورده می شود ؛
مثال
{قالَ إِنَّني مِنَ المُسلِمينَ}
گفت : «به راستی من از مسلمانانم» ( إِنَّ + ن + ي (
لغات و معنی لغات
فصل 8 : يا مَنْ فِي الْبِحارِ عَجائِبُهُ
لغات و معنی لغات

- آزمون آنلاین تمامی دروس پایه انسانی
- گام به گام تمامی دروس پایه انسانی
- ویدئو های آموزشی تمامی دروس پایه انسانی
- گنجینه ای از جزوات و نمونه سوالات تمامی دروس پایه انسانی
- فلش کارت های آماده دروس پایه انسانی
- گنجینه ای جامع از انشاء های آماده پایه انسانی
- آموزش جامع آرایه های ادبی، دستور زبان، قواعد زبان انگلیسی و ... ویژه پایه انسانی
حوار
فصل 8 : يا مَنْ فِي الْبِحارِ عَجائِبُهُ
حوار
مَعَ مُشرِفِ خَدَماتِ الْفُندُقِ |
|
با مدیر داخلی خدمات هتل |
|
اَلسّائِحُ |
مَسؤولُ الِاستِقبالِ |
گردشگر |
مسئول پذیرش |
عَفواً؛ مَن هوَ مَسؤولُ تَنظیفِ الْغُرَفِ وَ الْحِفاظِ عَلَیها؟ |
اَلسَّیِّدُ دِمَشقیّ مُشرِفُ خَدَماتِ غُرفِ الْفُندُقِ. مَا هیَ الْمُشکِلَهُ؟ |
ببخشید، چه کسی مسئول تمیز کردن اتاق ها و نگهداری از آن هاست؟ |
آقای دمشقی مدیر داخلی خدمات اتاقهای هتل است. مشکل چیست؟ |
لَیسَتِ الْغُرَفُ نَظیفَهً، و فیها نَواقِصُ. |
أَعتَذِرُ مِنکَ؛ رَجاءً، اِستَرِحْ؛ سَأَتَّصِلُ بِالْمُشرفِ. |
اتاق ها تمیز نیستند و کمبودهایی در آن هاست. |
از شما معذرت می خواهم ، لطفاً استراحت کن با مدیر داخلی تماس خواهم گرفت |
مَسؤولُ الِاسْتِقبالِ یَتَّصِلُ بِالْمُشرِفِ وَ یَأتِی الْمُشرِفُ مَعَ مُهَندِسِ الصّیانَهِ. |
|
مسئول پذیرش با مدیر داخلی تماس می گیرد و مدیر داخلی همراه مهندس تعمیرات می آید. |
|
مُشرِفُ خَدَماتِ الْفُندُقِ |
اَلسّائِحُ |
مدیر داخلی خدمات هتل |
گردشگر |
ما هیَ الْمُشکِلَهُ، یا حَبیبی؟! |
لَیسَتْ غُرفَتی وَ غُرَفُ زُمَلائی نَظیفَهً،و فیها نَواقِصُ. |
دوست من، مشکل چیست؟! |
اتاق من و اتاق همکارانم تمیز نیستند و در آنها کمبود هایی است |
سَیَأتی عُمّالُ التَّنظیفِ، وَ مَا الْمُشکِلاتُ الْأُخرَی؟ |
فی الْغُرفَهِ الْأولَی سَریرٌ مَکسورٌ، وَ فی الْغَرفَهِ الثّانیَهِ شَرشَفٌ ناقِصٌ، وَ فی الْغُرفَهِ الثّالِثَهِ الْمُکَیِّفُ لا یَعمَلُ. |
کارگران نظافت (نظافتچیان) خواهند آمد و مشکلات دیگر چیست؟ |
در اتاق اول یک تخت شکسته است، و در اتاق دوم ملافه کم است و در اتاق سوم کولر کار نمیکند. |
نَعتَذِرُ مِنکُم. سَنُصَلِّحُ کُلَّ شَیءٍ بِسُرعَهٍ؛ عَلَی عَینی. |
تَسلَمُ عَینُکَ! |
از شما عذرخواهی میکنیم. همهچیز را به سرعت تعمیر خواهیم کرد؛ بر روی چشمم. |
چشمت بیبلا |