درسنامه کامل عربی (3) فصل 4 الَفَْرزَدْقَُ
تعداد بازدید : 3.74Mخلاصه نکات عربی (3) فصل 4 الَفَْرزَدْقَُ - درسنامه شب امتحان عربی (3) فصل 4 الَفَْرزَدْقَُ - جزوه شب امتحان عربی (3) نوبت اول فصل 4 الَفَْرزَدْقَُ
معنی متن درس چهارم
متن درس و معنی
اَلفَرَزدَقُ
فرزدق
اَلفَرَزدَقُ مِن شُعَراءِ العَصرِ الأُمَویِّ. وُلِدَ فی مِنطَقَهِ بِالکُوَیتِ عامَ ثَلاثَهِ وَ عِشرینَ بَعدَ الهِجرَهِ؛ وَ عاشَ بِالبَصرَهِ. فی یَومٍ مِنَ الایّامِ جاءَ بِهِ أَبوهُ إلی أَمیرِ المُومِنینَ علیٍ علیه السلام؛ فَسَأَلَهُ الإمامِ علیه السلام عَن وَلَدِهِ؛ فَقالَ:
فرزدق از شاعران روزگار اُمَوی است. او سال بیست و سه هجری در منطقه ای در کویت متولد شد و در بصره زندگی کرد. روزی از روزها پدرش او را نزد امیرالمومنین علی علیه السلام آورد و امام علیه السلام از وی درباره پسرش پرسید و او گفت:
«هذا ابنی یَکادُ یکونُ شاعِراً عَظیماً»
«این پسرم است نزدیک است که شاعری بزرگ شود.»
فَقالَ الإمامُ علیه السلام لِوالِدِهِ: «عَلَّمهُ القُرآنَ».
و امام علیه السلام به پدرش گفت: «به وی قرآن یاد بده.»
فَعَلَّمَهُ القُرآنَ؛ ثُمَّ رَحَلَ إلی خُلَفاءِ بَنی اُمَیَّهَ بِالشّامِ؛ وَ مَدَحَهُم وَ نالَ جَوائِزَهُم.
پس فرزدق به او قرآن یاد داد: سپس نزد خلفای بنی امیه در شام رفت و آنها را مدح کرد و جایزه های آنان را به دست آورد.
کانَ الفَرَزدَقُ مُحِباً لِأَهلِ بَیتِ: وَ کانَ یَستُرُ حُبَّهُ عِندَ خُلَفاءِ بَنی اُمَیَّتَه؛ وَلکِنَّهُ جَهَرَ بِهِ لَمّا حَجَّ هِشامُ بنُ عَبدِ المَلِکِ فی ایّامِ أَبیهِ.
فرزدق دوستدار اهل بیت علیه السلام بود و دوستی اش را نزد خلفای بنی امیه پنهان می کرد: ولی وقتی که هشام بن عبدالملک در روزگار پدرش به حج رفت، آن را آشکار کرد.
فَطافَ هِشامٌ وَ لَمّا وَصَلَ إلی الحَجَرِ لَم یَقدِر أن یَستَلِمَهُ لِکَثرَهِ الاِزدِحامِ؛ فَنُصِبَ لَهُ مِنبَرٌ وَ جَلَسَ عَلَیهِ یَنظُرُ إلی النّاسِ وَ مَعَهُ جَماعَهٌ مِن کِبارِ أَهلِ الشّام.
پس هشام طواف کرد و وقتی که به حجرالاسود رسید نتوانست که آن را به خاطر شلوغی بسیار مسح کند. پس منبری برایش نصب شد و روی آن نشست در حالیکه به مردم نگاه می کرد و گروهی از بزرگان اهل شام همراهش بودند.
فَبَینَما یَنظُرُ إلی الحُجّاجِ؛ إذ جاءَ زَینُ العابِدینَ علیه السلام؛ فَطافَ بِالبَیتِ؛ فَلَمّا وَصَلَ إلی الحَجَرِ؛ ذَهَبَ النّاسُ جانِباً؛ فَاستَلَمَهُ بِسهولَهٍ.
پس در حالیکه به حاجی ها نگاه می کرد ناگهان امام زین العابدین علیه السلام آمد و خانه خدا را طواف کرد، و هنگامی که به حجرالاسود رسید مردم کنار رفتند و سنگ را به آسانی مسح کرد.
فَقالَ رَجُلٌ مِن اَهلِ الشّام:
مردی از اهل شام گفت:
«مَن هذاالَّذی قَد سَمَحَ النّاسُ لَهُ بِاستِلامِ الحَجَرَ»؟!
«ای خلیفه، این کیست که مردم به او اجازه دادند که سنگ را مسح کند»؟!
خافَ هِشامٌ مِن أَن یَعرِفَهُ أَهلُ الشّامِ وَ یَرغَبوا فیهِ؛ فَقالَ: «لا اَعرِفُهُ». وَ کانَ الفَرَزدَقُ حاضِراً.
هشام ترسید از اینکه اهل شام او را بشناسند و به او علاقه مند شوند و گفت: «او را نمی شناسم». و فرزدق حاضر بود.
فَقالَ الفَرَزدَقُ: «أَنَا أعرِفُهُ مَعرِفَةً جَیِّدَةً»
پس فرزدق گفت: «من او را می شناسم.»
ثُمَّ أَنشَدَ هذِهِ القَصیدَهِ.
سپس این شعر را سرود.
هذَا الَّذی تَعرِفُ البَطحاءُ وَطاَتَهُ وَ البَیتُ یَعرِفُهُ وَالحِلُّ وَ الحَرَمَ
اين کسی است که سرزمين مکّه قدمگاهش را می شناسد. و خانۀ [خدا] و بيرون و محدودۀ احِرام،
هذَا ابنُ خَیرِ عِبادِ اللهِ کُلِّهِمُ هذَا التَّقیُّ النَّقیُّ الطّاهِرُ العَلَمُ
او را می شناسند.اين فرزندِ بهترينِ همۀ بندگان خداست. اين پرهيزگارِ پاکِ پاکيزۀ بزرگ قوم است.
وَ لَیسَ قَولُکَ: مَن هذا؟ بِضائِرِهِ العُربُ تَعرِفُ مَن اَنکَرتَ وَالعَجَمُ
و اين گفتۀ تو که «اين کيست؟» زيان رساننده بدو نيست. عرب و غير عرب کسی را که تو انکار کردی می شناسند.
مای درس ، برترین اپلیکیشن کمک درسی ایران
پوشش تمام محتواهای درسی پایه (3)- آزمون آنلاین تمامی دروس پایه (3)
- گام به گام تمامی دروس پایه (3)
- ویدئو های آموزشی تمامی دروس پایه (3)
- گنجینه ای از جزوات و نمونه سوالات تمامی دروس پایه (3)
- فلش کارت های آماده دروس پایه (3)
- گنجینه ای جامع از انشاء های آماده پایه (3)
- آموزش جامع آرایه های ادبی، دستور زبان، قواعد زبان انگلیسی و ... ویژه پایه (3)
قواعد(المفعول المطلق)
المفعول المطلق
*به ترجمه جملات زیر توجه کنید:
1) أستَغفِرُ اللهَ : از خدا آمرزش می خواهم.
2) أستَغفِرُ اللهَ إستغفاراً صادقاً : از خداوند قطعا (بی گمان) آمرزش می خواهم.
3) أستَغفِرُ اللهَ إستغفارَ الصالحین:َ از خداوند همچون درستکاران آمرزش می خواهم.
* مفعول مطلق: مصدری است منصوب (ــــَـــــًــــ) از جنس فعل که برای « تاکید وقوع فعل »یا برای « بیان نوع عملکرد فعل » می اید.
مفعول مطلق در زبان فارسی به صورت « قید تاکیدی یا قید بیانی » به کار می رود. ودر زبان عربی به دو دسته تقسیم می شود.
- مفعول
1- مفعول مطلق تاکیدی
2- مفعول مطلق نوعی
1) مفعول مطلق تاکیدی:
به مصدری نکره ، منصوب ، واز جنس فعل مورد نظر که برای « تاکید وقوع فعل » به کار می رود وشک وتردید را از بین می برد وهمواره بدون « مضاف الیه و صفت (مفرد /جمله وصفیه ) » می آید، « مفعول مطلق تاکیدی » گفته می شود.
در ترجمه مفعول مطلق تاکیدی از قیدهای « حتما – قطعا-ً بی گمان – یقیناً – مسلماً » استفاده می کنیم.
مثال
1) کَلَّمَ اللهُ موسی تَّکلیما:ً خداوند قطعا با موسی سخن گفت. (تکلیما:ً مفعول مطلق تاکیدی ومنصوب)
2) اُذکروااللهَ ذکرا:ً خدا را حتما یادکنید ( ذکرا :مفعول مطلق تاکیدی ومنصوب)
3) شاهدتُ المعلم فی المدرسة مشاهدة-ً معلم را قطعا در مدرسه دیدم. (مشاهدة:مفعول مطلق تاکیدی)
2) مفعول مطلق نوعی:
مصدر منصوب واز جنس فعل مورد نظر که برای « بیان نوع وکیفیت وقوع فعل» به کار می رود.
* مفعول مطلق نوعی به دو صورت می آید :
1) به همراه صفت ( مفرد یا جمله وصفیه)
2) به همراه مضاف إلیه
1_ به همراه صفت:
* صفت مفرد: یعنی یک کلمه است، جمله نیست، نه اینکه مثنی، جمع نیست:
صفت مفرد باید در چهارچیز تابع موصوف باشد، جنس(تذکیر و تانیث)، اعراب، معرفه و نکره، عدد(مفرد، مثنی جمع)=جامِع(ج=جنس، ا=اعراب، م=معرفه و نکره، ع=عدد)
استغفرتُ اللهَ استغفاراً صادقا : از خداوند صادقانه آمرزش خواستم. استغفار:مفعول مطلق نوعی – صادقا:صفت
فاصبِر صبراً جمیلاً : به زیبایی صبر کن صبرا:مفعول مطلق نوعی جمیلا:صفت
* صفت جمله( جمله وصفیه):
یعنی بعد از مصدر، بلافاصله صفت بصورت جمله واقع می شود، نه یک کلمه. جمله ای که بعد از اسم نکره واقع شود، جمله وصفیه نامیده می شود، که در ترجمه آن از حرف ربط«که»، یا «بطوریکه» و... استفاده می کنیم.
اگر بعد از مصدر مورد نظر « جمله وصفیه بیاید » آن جمله وصفیه به صورت عادی ترجمه می شود. فقط قبل از آن عباراتی مثل: « آنچنان که ، به طوری که ، به گونه ای که ، به شکلی که» استفاده می کنیم.
مثال1
اُحِبُّهُ حُبّاً لایوصَفُ : او را چنان دوست دارم که قابل وصف نیست. (حبا:مفعول مطلق نوعی لایوصف:صفت)
مثال2
قرأتُ آیاتِ القرآنِ قراءةً أٍّثَّرَت فی قلبی: آیات قرآن را چنان قرائت کردم که بردلم اثر گذاشت. (قراءة:مفعول مطلق نوعی أثّرت: صفت)
دقت کنید کلمه حتی حرفی مثل (فَّ ، و ،َّ ثُ مّ ، لـِ ، حتّی وغیره ) نباید بین جمله وصفیه وکلمه ما قبل فاصله بیندازد..
مثال
-وَقَفَ التّلامیذُ بعدَ لعبِهم قُربَ الجدارِ وُقوفاً لِیَستَریحوا. (لِیَستَریحوا ؛ جمله وصفیه نیست... وقوفا : مفعول مطلق تاکیدی)
دقت کنید در جملات شرطی جمله وصفیه نداریم .
مثال
- إنْ تساعدونی مساعدةً اُواصل طریقی دون تعب.(اگر به من قطعا کمک کنی راهم را بدون خستگی ادامه می دهم ).در این جمله کلمه مساعدة مفعول مطلق تاکیدی است ودقت کنید که فعل «اُواصل » جواب شرط است نه جمله وصفیه.
2_ به همراه مضاف إلیه:
- هرگاه بعد از مفعول مطلق « مضاف إلیه » بیاید ، چون مصدر « مضاف » واقع شده است همواره بدون « ال وتنوین » می آید.
مثال
أنتم تُحسنون إلی المَساکین إحسانَ المُتَّقین.َ ( إحسان : مقعول مطلق نوعی / المُتّقین : مضاف الیه )
توجه : اگر بعد از مصدر مورد نظر « مضاف الیه » بیاید مصدر را ترجمه نمی کنیم واز قیودی مانند « مانند – مثل – همچون – شبیه » استفاده می کنیم .
مثال
أستَغفِرُ اللهَ إستِغفارَ الصّالحین.َ : از خداوند همچون درستکاران آمرزش می خواهم.
- إبتَسَمَ المُعَلِّمُ تلامیذَه إبتسامَ الأبِ الحَنون.ِ :معلم به دانش آموزانش همچون پدری مهربان لبخند زد
در تعیین مفعول مطلق حتما باید مصدر مورد نظر از جنس فعل باشد.
أنعَمَ الله ُ عَلی عبادِه نِعَماً کثیراً : نِعَما:ً مفعول دوم /کثیرا: صفت
جاهِدوا فی سبیل اللهِ إجتهادا:ً اجتهادا نمی تواند مفعول مطلق باشد چون مصدر فعل جاهدوا نمی باشد.. فعل جاهدوا از باب مفاعله است ومصدرش می شود مجاهدة.
همانطور که گفته شد » مفعول مطلق (تاکیدی- نوعی) همواره مصدری از جنس فعل های ثلاثی مجرد ومزید می باشد.
بنابراین همواره یک اسم جامد می باشد.یعنی نمی تواند یک اسم مشتق( اسم فاعل – اسم مفعول و ...)باشد.
مثال
- إجتَهِدوا فی دُروسکم مُجتَهدا.ً مجتهدا نمی تواند مفعول مطلق باشد به جهت اینکه مصدر نیست اسم فاعل ومشتق است.
جزوات جامع پایه (3)
جزوه جامع عربی (3) فصل 1 اَلدّينُ وَ التَّدَيُّنُ
جزوه جامع عربی (3) فصل 2 مَکَّةُ الْمُکَرَّمَةُ وَ الْمَدينَةُ المُْنوََّرَةُ
جزوه جامع عربی (3) فصل 3 اَلْکُتُبُ طَعامُ الْفِکْرِ
جزوه جامع عربی (3) فصل 4 الَفَْرزَدْقَُ
حذف عامل مفعول مطلق
حذف عامل مفعول مطلق
گاهی عامل مفعول مطلق یعنی فعل ماقبل ازجمله حذف می شود.
اجتهادا، مرحبا، عجبا، سمعا و طاعة، حقا، أصلا، حمدا، شکرا، جدا، ایضا، صبرا، حتما، یقینا، قطعا، مهلاوغیره...
این کلمات منصوب اگر در جمله نقش دیگری نداشته باشند؛ مفعول مطلق می باشند.
مثال
حمدا لله علی نعمائه.
توجه: حقا" و جدا" به شرطی مفعول مطلقند که در معنای "واقعا" باشند:
أنت أخی حقًّا. ⇦ مفعول مطلق
إنّ للوالدین حقّا علینا ⇦ اسم مؤخّر إن
-صَبَرَ المومنُ علی المعصیةِ و اِنّ صبرَهُ صبرٌ محمود:
صبر اول: از جنس فعل صَبَرَ است و منصوب است، ولی در اینجا اسم اِنّ هست و منصوب و ربطی به مفعول مطلق بودن ندارد.
صبرٌ دوم:منصوب نیست بلکه مرفوع است.
-اذا کانَ صَبرُکَ صبراً جمیلاً یُوَفِّقُکَ اللهُ فی الدّنیا و الآخرة
صبراً هم جنس با صَبرُ اول هست، ولی صَبرُ اول اسم است، نه فعل، لذا هم جنس با فعل نیست. در حالیکه در مفعول مطلق گفتیم که باید همجنس با فعل باشد.
مفعول مطلق در مقطع سوالات تستی هرگز علامت ال نمی پذیرد و همواره به صورت "مفرد" می آید و هیچ وقت از اسم های مشتق ( اسم فاعل ،اسم مفعول) ساخته نمی شود. چون تمام مصادر از نوع جامد هستند!
مصادر ثلاثی مزید:
فعل ماضی | فعل مضارع | فعل امر | مصدر(باب) | فعل ماضی | فعل مضارع | فعل امر | مصدر(باب) |
---|---|---|---|---|---|---|---|
1.أفعَّل | یُفعِلُ | أَّفعِلْ | إفعال | 5.تَّفاعَّل | یَّتَّفاعَّلُ | تَّفاعَّلْ | تَّفاعُل |
2.فَّعَّّلّ | یُفَّعِّلُ | فَّعِّلْ | تَّفعیل | 6.إفتَّعَّل | یَّفتَّعِلُ | إفتَّعِلْ | إفتعال |
3.فاعَّلَّ | یُفاعِلُ | فاعِلْ | مُفاعَّلَّة(فِعال) | 7.إنفَّعَّل | یَّنفَّعِلُ | إنفَّعِلْ | إنفِعال |
4.فَّعَّّلَّ | یَّتَّفَّعَّّلُ | تَّفَّعَّّلْ | تَّفَّعُّل | 8.إستَّفعَّلّ | یَّستَّفعِلُ | إستَّفعِلْ | إستِفعال |
نام دیگر باب مُفاعلة « فِعال» است.که از هر دو می توان در ساخت مفعول مطلق استقاده کرد.
مثال
جاهَدَ المُجاهدونَ فی المَعرَکَةِ مُجاهَدَةَ (جِهادَ) المُنتَصِرین.
*مهمترین مصادر ثلاثی مجرد:
فعل ماضی | فعل مضارع | مصدر | فعل ماضی | فعل مضارع | مصدر |
---|---|---|---|---|---|
ذَّهَّبَّ | یَّذهَّبُ | ذَّهاباً | شَّکَّرَّ | یَّشکُرُ | شُکراً |
کَّتَّبَّ | یکتَّبُ | کِتابَّةً | صَّبَّرَّ | یَّصبِرُ | صَّبراً |
قَّرَّأَّ | یَّقرَّأُ | قِراءَّةً | قالَّ | یَّقولُ | قَّولاً |
نَّظَّرَّ | یَّنظَّرُ | نَّظرَّةً | عاشَّ | یَّعیشُ | عَّیشاً |
ذَّکَّرَّ | یَّذکُرُ | ذِکراً | ضَّرَّبَّ | یَّضرِبُ | ضَّرباً |
فَّتَّحَّ | یَّفتَّحُ | فَّتحاً | سَّجَّدَّ | یَّسجُدُ | سُجوداً |
** تیتر های مهمی که برای مفعول مطلق تاکیدی و نوعی در تستها به کار می رود:
« مفعول مطلق تاکیدی» :
*عیّنِ المفعول المطلق للتوکید:
*عیّنْ ما فیه تأکید عَلی وقوع الفعل:
* عیّنْ ما جاء لرفع الشک عن وقوع الفعل:
* عیّنِ التأکید للفعل :
* لمّا نشکّ نقول :
*عیّنْ ما فیه إهتمام و عنایة عَلی «وقوع الفعل» فقط
« مفعول مطلق نوعی» :
*عیّنْ للفراغ ما « یبین » کیفیة وقوع الفعل.
*عَیّن ما فیه بیانٌ عن الفعل.
*عَیّن المفعول المطلق للبیان.
*عَیّن کَلِمَةً تَدُلُّ عَلی کیفیّیة وقوع الفعل.
تمرین
سؤالات تستی
26_ عَّیّن ما فیه تأکید علی وقوع الفعل:
1) من ذاالذی یقرض الله قرضاً حسناً فیضاعفه له !
2) حاول هذالتلمیذ فی دروسه لیلاً ونهاراً حتی یکتسب درجات عالیة فیها !
3) یفتح الله للمؤمنین فتحاً مبیناً حتّی یصمدوا أمام المشکلات برؤوس مرفوعة !
4) إهتمّ المسلمون بالأعیاد إهتماماً بالغاً !
«گزینه 4» صورت تست از ماخواسته در کدام گزینه مفعول مطلق تاکیدی وجود دارد.گزینه ٤ إهتماماً مفعول مطلق تاکیدی ومنصوب.
بررسی سایر گزینه ها:گزینه 1 قرضا:ًمفعول مطلق نوعی /حسنا:ًصفت، گزینه:2در این گزینه مفعول مطلق وجود ندارد.گزینه 3 فتحا:مفعول مطلق نوعی/مبینا:ًصفت.
27_ عَّیّن ما لیس فیه المفعول المطلق :
1) اُذکروا نعمة الله علیکم ذکراً ، إذ جعل فیکم أنبیاء !
2) علّم الرّجل الطلّاب علماً کثیراً للسعادة !
3) أحبّ أن تناقشوا الموضوع مناقشةً علمیّةً !
٤) الشّباب المخلصون یخدمون وطنهم خدمة جلیلةً !
«گزینه 2» در گزینه2 مفعول مطلق أعمّ از تاکیدی ونوعی وجود ندارد.کلمه علما:ًمفعول دوم برای فعل علّم است.
بررسی سایر گزینه ها: گزینه :1ذکرا:ًمفعول مطلق تاکیدی ،گزینه 3 مناقشة:مفعول مطلق نوعی /علمیة:صفت فگزینه ٤ خدمة:مفعول مطلق تاکیدی/جلیلة:صفت.
28_ عَّیّن المفول المطلق للنّوع:
1) أحدثت هذه المشکلة القلق إحداثاً فی قلوبنا مرّة اُخری !
2) وقف التلامیذ بعد لعبهم قرب الجدار وقوفاً لیستریحوا !
3) إستقبل التلامیذ زمیلهم المثالیّ إستقبال الصدیق الحنون !
٤) التّلامیذ المجدّون یساعدون أصدقاءهم فی الدروس مساعدة !
«گزینه 3» استقبال:مفعول مطلق نوعی /الصدیق:مضاف إلیه ترجمه:دانش آموزان از همکلاسی نمونه شان به مانند دوست مهربان استقبال کردند.
بررسی سایر گزینه ها: در گزینه های 1و2و٤کلمات إحداثا،ً وقوفاً ،مساعدة به ترتیب مفعول مطلق تاکیدی هستند.
29_ لمّا نشکّ ُ فی تألیف المعلّم ، نقول :
1) المعلّم یؤلّف حاذقاَ
2) ألّف المعلّم کتاباً
3) ألّف المعلّم تألیفاً
٤)الکتاب اُلِّفَ سریعا
«گزینه 3» صورت تست از ماخواسته در کدام گزینه مفعول مطلق تاکید وجود دارد.در گزینه 3 کلمه تالیفاً مفعول مطلق تاکیدی.
30_ عَّیّن ما یرفع الشّک عن وقوع الفعل :
1) إنّ المعلّم یربّی هؤلاء الیتامی تربیة الأب الحنون !
2) إنْ غیّرت نفسک تشاهد تغییراً فی العالمَ !
3) إن تساعدونی مساعدة اُواصل طریقی دون تعب !
٤) یا أیّها العلماء لاتجادلو الجاهل مجادلة طویلة !
«گزینه 1» صورت سوال از ماخواسته در کدام عبارت مفعول مطلق تاکیدی وجود دارد.در گزینه مساعدة:مفعول مطلق تاکیدی ترجمه:اگر به من قطعا کمک کنی ،راهم را بدون خستگی ادامه می دهم.
بررسی سایر گزینه ها:گزینه 2 ترییة:مفعول مطلق نوعی/الاأب:مضاف إلیه ، گزینه 3 تغییراً مفعول ، گزینه ٤ مجادلة:مفعول مطلق نوعی /طویلة:صفت.
31_ عَّیّن الصحیح للفراغ لبیان نوع الفعل : » أحسنوا إلی من أساء إلیکم ....................! :
1) محسنین
2) إحساناً
3) إحسان المحسنین
٤) حُسناً جمیلا
«گزینه 3»
سوال از ما مفعول مطلق نوعی خواسته است.ک هصفت داردویا مضاف إلیه.ولی همواره باید دقت کنیم که مصدر داده شده حتما مصدر فعل جمله باشد.در این عبارت « أحسنو» فعل امر از باب إفعال است ، پس مصدرش می شود« إحسان »وچون در این تست ما به مفعول مطلق نوعی نیاز داریم باید پس از إحسان صفت امده باشد یا مضاف إلیه.واین نکته فقط در گزینه 3 به چشم می خورد.دقت کنید گزینه 1 هرچند از باب افعال است ولی مصدر نیست بلکه اسم فاعل است.ودر گزینه (٤)هم «حسناً» اصلا مصدر منصوب از باب «إفعال» نیست.
32_ عَّیّن المفعول المطلق یخبرنا عن کیفیّة وقوع الفعل :
1) قرأت آیات من القرآن قراءة تؤثّر فی القلب !
2) نحترم معلّمینا إحتراماً لأنّهم یربوّننا لمستقبل بلادنا !
3) إنتصر المجاهدون فی ساحة المعرکة إنتصاراً !
٤) ضیّعت النعم تضییعاً بالإستفادة غیر الصحیحة منها !
«گزینه 1» منظور از کیفیت وقوع فعل مفعول مطلق نوعی است.
گزینه 1 قراءة:مفعول مطلق نوعی /تؤثر:جمله وصفیه.بررسسی سایر گزینه ها:در گزینه های 2و3و٤ به ترتیب کلمات إحتراماً ، إنتصاراً ،تضییعاً مفعول مطلق تاکیدی هستند.
مای درس ، برترین اپلیکیشن کمک درسی ایران
پوشش تمام محتواهای درسی پایه (3)- آزمون آنلاین تمامی دروس پایه (3)
- گام به گام تمامی دروس پایه (3)
- ویدئو های آموزشی تمامی دروس پایه (3)
- گنجینه ای از جزوات و نمونه سوالات تمامی دروس پایه (3)
- فلش کارت های آماده دروس پایه (3)
- گنجینه ای جامع از انشاء های آماده پایه (3)
- آموزش جامع آرایه های ادبی، دستور زبان، قواعد زبان انگلیسی و ... ویژه پایه (3)
اصطلاحات
اصطلاحات
اقم وجهك | روی اور |
مآثر | مفاخر ، افتخارات |
التماثيل | تندیسها ، پیکره ها |
الشعائر | مراسم |
بدأ القومُ يتهامسون | قوم شروع به پچ پچ کردند |
يوم البعث | روز رستاخیز / قیامت |
لا علم لنا | هیچ دانشی نداریم |
يُعبد من دون الله | به جای خدا پرستیده میشود |
عَظْم و عَصَبٍ | استخوان و پی |
مدونة مدرستك | وبلاگ مدرسه ات |
يا بنيتي | ای دختر کم |
أمام التلفاز | جلوی تلویزیون |
لا تهنوا | سست نشوید |
سيارتنا معطلة | ماشین خراب شده ما |
موقف تصليح السيارات | گاراژ تعمیر ماشین ها |
التحديد في الاختيار | محدودیت در انتخاب |
تصفح الكتاب | کتاب را سریع ورق زد و مطالعه کرد |
الصحفي | روزنامه نگار |
المرحلة الإبتدائية | دوره ابتدایی |
كل وعاء يضيق | هر ظرفی پر می شود/تنگ میشود |
سميكات | ماهی های کوچک |
الحرب المفروضة | جنگ تحمیلی |
الناس الأبرياء العزل | مردم بی گناه / بی سلاح |
مهاجمة الأسود | هجوم شیران |
علم الآثار | باستان شناسی |
النقوش و الرسوم | نگاره ها و نقاشی ها |
دازُ التَّمثيل | تماشاخانه ، اپرا |
أن يُتْرَكَ سُدى | بیهوده رها شوند |
إذا نُدى | هرگاه صدا زده شود |
كأنهم بنيان مرصوص | گویی آنان ساختمانی استوارند |
سن عريضة | لبه پهن |
من طينة | مایه تباهی |
تمر أمام عينى ذكرياتي | خاطراتم از جلوی دیدگانم میگذرند |
تؤلمنى رجلى | پایم درد میکند |
المتفرجون | طرفداران |
كانوا واقفين | ایستاده بودند |
مصلح السيارات | تعمیر کار ماشین ها |
قيدوا | به بند بکشید |
أنا واثق | من مطمئنم |
جديراً بالعناية | قابل توجه است شایسته توجه است |
الظروف القاسية | شرایط سخت |
الثانوية | دبیرستان |
قبيل | کمی پیش از |
طبقاً لإرادته | براساس خواسته اش |
انتصار الثورة الإسلامية | پیروزی انقلاب اسلامی |
ساحات القتال | میادین جنگ |
المشردون | آوارگان |
على حين غفلة | غافلگیرانه |
علاقات ثقافية | روابط فرهنگی |
خَلْفَتها الثورة | انقلاب آن را به جا گذاشت |
برایک | از نظر شما |
ليس عاراً | ننگ نیست |
جزار | قصاب |
الاحتلال | اشغال |
جيوش محتلة | نیروهای اشغالگر |
لَزِمَه المنامُ | خوابید |
مد رجلك | پایت را در از کن |
معلم نفسه | معلم خودش |
البطحاء | دشت مکه |
التجاهل | خود را به نادانی زدن |
الأشهر الحل | ماه های غیر حرام |
شق عليه الأمر | کار بر او دشوار آمد |
السرطان | خرچنگ |
لسعة مؤلمة | نیش درد آور |
هواة كرة القدم | طرفداران فوتبال |
عند الجفاف | هنگام خشکسالی |
مُجَفِّف | خشک شده |
يُدفِنُ نَفسَه | خودش را دفن می کند ،خودش را پنهان میکند |
ذو الكلابتين | دارای دو چنگک |
في ما لا يعنيه | در چیزی که به او مربوط نمیشود |
في يوم عاصف | در روزی توفانی |
له عرق ينبضُ | رگی دارد که میزند ( نبض دارد ) |
بذلوا وجهداً | تلاش بسار نمودند |
تقوم الساعة | قیامت برپا می شود |
تقوم الساعة | قیامت برپا می شود |
وجوه ناضرة | چهره هایی شاداب |
فلا تَنهرُ | پس او را نران |
نور وروده | شکوفه گل هایش |
يا لها من إمرأة بطلة | چه بانوی دلاوری |
الأوضاع الحرجة | اوضاع متشنج، بحرانی |
المقاتلون | رزمندگان ، جنگجویان |
الحرب العالمية | جنگ جهانی |
مَجزَزة | کشتار ، قتل عام |
المحتلة | اشغال شده |
النظام البعثى | رژیم بعثی |
العبرة و الاعتبار | پندو پند گرفتن |
لزم المنام | خواب او را رها نکرد |
السهل و الصفا | دشت و تخته سنگ |
مستعيناً ب | با کمک |
العصر الأموى | دوره، أموى |
الحل | بیرون احرام |
تحليل | فروپاشی ، تجزیه |
من ذريتي | از دودمانم |
قنديل البحر | عروس دریایی |
هاوية | طرفداران ، شیفتگان |
هاوية | منجلاب ، جهنم |
جاف | خشکسالی |
تجفيف | خشکانیدن، خشک شدن |
ينام نوماً عميقاً | به خواب عمیقی فرو می رود |
أنت خير هدوء | تو را آرامش بهتریر |
لا فرار منه | هیچ راه گریزی از آن نیست |
شعباً طيب الأعراق | ملتی پاک نژاد |
عن حدود شبه الجزيرة | از مرزهای شبه جزیره |
معظم آثارهم العلمية | بیشتر از آثار علمی شان |
دولته ذاهبة | دولتش رفتنی است |
اليتيم فلا تقهر | پس بر یتیم قهر نکن |
يَزل القدم | پا را می لغزاند |
فدارهم وأرضهم | پس با آنان مدارا کن و ایشان را راضی نما |
يا مجيب الدعوات | ای برآورنده، دعاها |
حياة مليئة بالنجاح | زندگی سرشار از موفقیت |
الشرطة | اداره ، پلیس |
الأعشاش | لانه ها |
احمني و احم بلادي | مرا و کشورم را پشتیبان باش |
الشرطي | پلیس |
طَبَعَهُ فِي مَطَبَعَة | آن را در چاپخانه چاپ کرد |
ما من شيء | چیزی نیست |
جزوات جامع پایه (3)
جزوه جامع عربی (3) فصل 1 اَلدّينُ وَ التَّدَيُّنُ
جزوه جامع عربی (3) فصل 2 مَکَّةُ الْمُکَرَّمَةُ وَ الْمَدينَةُ المُْنوََّرَةُ
جزوه جامع عربی (3) فصل 3 اَلْکُتُبُ طَعامُ الْفِکْرِ
جزوه جامع عربی (3) فصل 4 الَفَْرزَدْقَُ
لغات و معنی لغات
لغات و معنی لغات
الأحبال الصوتية | تارهای صوتی (مفرد : حَبْل ) |
أحلام | رؤياها ، خواب ها ( مفرد : حُلْم ) |
انکَر | انکار کرد ( أَنْكَرَ / يُنْكِرُ ) |
انبَتَ | رویانید، رشد داد ، پرورش داد |
إجلال | گرامی داشتن |
ادَّعَى | ادعا کرد ( اِدَّعَى / يَدَّعى ) |
إجلال | گرامی داشتن |
إذْ | ناگهان ← إِذْ جَاءَ : ناگهان آمد |
اسْتَلَمَ الحَجَرَ | به سنگ دست کشید |
بالغ | بسیار |
بطحاء | دشت مکه |
بَيْنَما | در حالی که |
تقى | پرهیزگار ، باتقوا |
تمرد | نافرمانی کرد ( تمرد / يَتَمَرَّدُ ) |
جاف | خشک |
جفاف | خشکی |
جَهَرَ بـِ | آشکار کرد ( جَهَرَ / يَجْهَرُ ) |
حِلّ | بیرون از حالت احرام است(مربوط به اصطلاحات حج است ) |
رَغِبَ في | علاقه داشت به ، تمایل داشت به ( رَغِبَ / يَرْغَبُ ) |
دُبّ | خرس ← دُب الباندا : خرس پاندا |
دارجة | عامیانه |
رَحَلَ | سفر کرد ( رَحَلَ / يَرْحَلُ ) |
رَعَی | چرید |
سهل | دشت ( در این درس ) |
رمز | نماد ، سمبل ( جمع : رُموز ) |
سُور | ديوار |
ضائر | زبان رساننده ، آسیب زننده |
شدائِد | سختی ها ( مفرد : شديدة ) |
صفا | تخته سنگ ( در این درس ) |
عُرب | عرب |
طاف | طواف کرد ( طافَ ، يَطوفُ ) |
عاصمة | پایتخت ( جمع : عَواصِم ) |
کِبار | بزرگان ( مفرد : كبير ) |
کساء | جامه ، لباس |
غلاف | پوشش ، پوسته |
لَزِمَ الْمَنام | خوابید ، خواب را رها نکرد |
عَلَم | بزرگ قبیله ، پرجم ، شناخته شده |
لَزِمَ | همراه چیزی شد ، به چیزی آویخت ( لَزِمَ ، يَلْزَمُ ) |
وَطأة | كام ، قدم ، جای پا |
نالَ | به دست آورد ( نال / ينال ) |
اللئيم | فرومایه ، پست |
مَدَحَ | ستایش کرد ( مَدَحَ / يَمدَحُ ) |
مُدَّ | بکش ، دراز کن( فعل امر از ( مَدَّ ، يمد ) ) |
نَصَبَ | نصب کرد ، بر پا کرد ( نَصَبَ / يَنْصُبُ ) |
يُصاد | صید می شود (فعل مجهول از ( صاد / يَصيدُ )) |
نقی | پاک ، خالص |
يَعْمُرُ | عمر می کند ،ماندگار می شود(عَمَرَ/ يَعْمُرُ ) |
یکادُ | نزدیک است (کاد / يَكادُ ) :به عنوان یک فعل کمکی همراه افعال مضارع می آید . |
مواد التجميل | مواد آرایشی |
لغات و مترادف لغات
لغات و مترادف لغات
إجلال | تكريم / تعظيم | گرامی داشتن |
بالغ | كثير | بسیار |
التقى | الورع | پرهیزگار |
تَمَّرَدَ | عَصَى | نافرمانی کرد |
جَهَرَ بـِ | أَظْهَرَ | آشکار کرد |
رَحَلَ | سافَرَ | سفر کرد |
رَغِبَ في | أَحَبَّ | تمایل داشت |
سُور | جِدار | دیوار |
سَهْل | حَمل | دشت |
الشدائِد | الْمَصاعِب | سختی ها |
الكبار | العظام | بزرگان |
كِساء | ثَوب / لباس | جامه |
اللَّئيم | الأرذل | پست |
مَدَحَ | حَمِدَ | ستود |
نالَ | اكْتَسَبَ | اكْتَسَبَ |
مای درس ، برترین اپلیکیشن کمک درسی ایران
پوشش تمام محتواهای درسی پایه (3)- آزمون آنلاین تمامی دروس پایه (3)
- گام به گام تمامی دروس پایه (3)
- ویدئو های آموزشی تمامی دروس پایه (3)
- گنجینه ای از جزوات و نمونه سوالات تمامی دروس پایه (3)
- فلش کارت های آماده دروس پایه (3)
- گنجینه ای جامع از انشاء های آماده پایه (3)
- آموزش جامع آرایه های ادبی، دستور زبان، قواعد زبان انگلیسی و ... ویژه پایه (3)
لغات و متضاد لغات
لغات و متضاد لغات
تمرد(نافرمانی کرد) | أطاعَ(اطاعت کرد) |
جَهَرَبـِ(آشکار کرد) | سَتَرَ(پنهان کرد) |
الشديدة(سختی) | السهولة(آسانی) |
الضائر(زیان رساننده) | النافع(سودمند) |
الكِبار(بزرگان) | الصغار(کوچک تر ها) |
اللَّئيم(پست) | الكَريم / الشَّريف(بزرگوار) |
مَدَحَ(ستایش کرد) | دَمَّ(نکوهش کرد) |
نالَ(به دست آورد) | فَقَدَ(از دست داد) |
جزوات جامع پایه (3)
جزوه جامع عربی (3) فصل 1 اَلدّينُ وَ التَّدَيُّنُ
جزوه جامع عربی (3) فصل 2 مَکَّةُ الْمُکَرَّمَةُ وَ الْمَدينَةُ المُْنوََّرَةُ
جزوه جامع عربی (3) فصل 3 اَلْکُتُبُ طَعامُ الْفِکْرِ
جزوه جامع عربی (3) فصل 4 الَفَْرزَدْقَُ
لغات و جمع های مکسر لغات
لغات و جمع های مکسر لغات
أحبال | حَبل | تار ، بند |
اَحلام | حُلم | رؤيا |
رُموز | رَمز | نماد ؛ سمبل |
شَدائِد | شَديدَة | سختی |
عَواصِم | عاصِمة | پایتخت |
کِبار | کَبیر | بزرگ |